محمد ٢٩
ترجمه
محمد ٢٨ | آیه ٢٩ | محمد ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَضْغان»: جمع ضِعْن، حقد و کینههای شدید. «لَن یُخْرِجَ ...»: (نگا: توبه / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از جابر بن عبدالله و او از امام باقر علیهالسلام نقل نماید که فرمود: وقتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز عید غدیر خم على را به ولایت و امامت منصوب فرمود. عده اى گفتند: پیامبر میخواهد با گرفتن زیر بازوى پسرعموى خود، او را بلندمرتبه گرداند سپس خداوند این آیه را بر رسول خویش نازل فرمود.[۱]
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۲۳ سوره محمد
- اثر متفاوت استماع قرآن در كفار مهر بر دل خورده و در مؤ منان هدايت يافته
- مقصود از اشراط ((علامات )) قيامت و اينكه فرمود: علامتهاى قيامت آمده است
- معناى اينكه خدا متقلب و مثواى شما را مى داند
- معناى جمله ((المغشى عليه من الموت )) و تطبيق آن بر گروهى از افراد ضعيف الايمان
- معناى آيه : ((طاعة و قول معروف ...)) كه درباره مؤ منان مريض القلبى است كه ازعمل به وظيفه قتال و جهاد سرباز مى زند
- احتمالات ديگرى كه در كلمه ((طاعة ....)) وجود دارد
- مقصود از كسانى كه مرتدين به آنها وعده اطاعت مى دادند
- معناى اينكه منافقان بيمار دل به سيمايشان و در لحن قولشان شناخته مى شوند
- (رواياتى در ذيل آيه : ((و منهم من يسمع اليك ...)) و درباره علائم قيامت ، استغفار وصلهرحم )
- رواياتى راجع به اينكه در زمان پيامبر (ص ) دشمنى با على (ع ) علامت نفاق بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29»
آيا كسانى كه در دلهايشان بيمارى (نفاق و كفر) است، پنداشتهاند كه خداوند هيچ وقت كينهها و حسادتشان را آشكار نخواهد كرد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29»
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ: (نه چنان است كه خدا كاشف اسرار منافقان نباشد) بلكه پنداشتند آنانكه، فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ: در دلهاى آنها مرض نفاق است،
«1» برهان، ج 4 ص 187 روايت 6.
جلد 12 - صفحه 128
أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ: اينكه هرگز بيرون نياورد و ظاهر نسازد كينههاى ايشان را كه نسبت به پيغمبر و مؤمنان داشتند و آن را بر ايشان مطلع نگرداند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26» فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29» وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (30)
ترجمه
اين بسبب آنست كه آنها گفتند بآنانكه ناخوش داشتند آنچه را فرو فرستاد خدا بزودى فرمان بريم شما را در بعضى از امور و خدا ميداند راز پنهان نمودن آنها را
پس چگونه باشد وقتى كه بميرانندشان ملائكه با آنكه ميزنند رويهاشان و پشتهاشان را
اين بسبب آنست كه آنها پيروى كردند آنچه را كه بخشم آورد خدا را و ناخوش داشتند خوشنوديش را پس باطل كرد او كارهاشانرا
آيا پنداشتند آنانكه در دلهاشان مرض است كه هرگز بيرون نخواهد آورد خدا كينههاشانرا
و اگر ميخواستيم هر آينه نشان داده بوديم بتو آنها را پس هر آينه شناخته بودى آنها را بعلامات مخصوصشان و هر آينه ميشناسى البته آنها را از طرز گفتار و خدا ميداند كارهاى شما را.
تفسير
خداوند متعال جهت ارتداد اشخاص مذكوره در آيات سابقه را گوشزد فرموده كه اين براى آنستكه بكسانيكه از احكام اسلام كراهت داشتند مانند يهود محرمانه ميگفتند چيزى نميگذرد كه اين اساس برچيده و پيغمبر اسلام مغلوب ميشود و ما با شما در بعضى از امور لازمه موافقت خواهيم نمود ولى خداوند از اسرار آنها آگاه است يا از گفتگوى سرّى آنان باخبر است چون اسرار بصيغه جمع نيز قرائت شده و با اسرار كه مصدر است تفاوت مهمّى در معناى مراد ندارد و لذا
جلد 5 صفحه 13
مصادر معمولا جمع بسته نميشود و مستفاد از روايات متعدده معتبره از ائمه اطهار عليهم السلام آنستكه اين آيات در شأن خلفاء جور و اتباع آنها از بنى اميّه و غيرها نازل شده كه با هم تبانى داشتند نگذارند بعد از پيغمبر (ص) امر خلافت در امير المؤمنين (ع) و اولاد طاهرين او مستقرّ گردد و بايشان خمس واجب خودشان را ادا نكنند و اين گفتگو را با يكديگر مينمودند و خداوند سرّ آنها را فاش فرمود و منافات با عموم معنى كه قبلا ذكر شد ندارد و در آيات سابقه اشاره به اين معنى شد كه مراد از شيطان كيست و بنابراين مراد از ما نزّل اللّه ولايت امير المؤمنين (ع) و مراد از بعض الامر ترك آن و اداء خمس است لذا خداوند ميفرمايد پس چگونه است حال آنها و چه ميكنند وقتى كه ملائكه قبض روح آنها را نمايند در حاليكه ميزنند برويهاى آنها و پشتهاشان كه از حقّ اعراض نموده و بباطل معطوف شده و اين براى آنستكه متابعت نمودند امريرا كه موجب غضب خدا شده و كراهت داشتند خوشنودى خدا را كه در پيروى از حقّ و حقيقت است و در روايات موجب سخط بدوستى دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام و رضوان بولايت آنحضرت تفسير شده است و هيچ عمل خيرى بدون ولايت ائمه اطهار مقبول درگاه كردگار نيست پس فائدهئى براى صاحبش ندارد و باطل است آيا چنين تصوّر باطلى نمودند كسانيكه بمرض قلبى نفاق و حسد و عناد مبتلا هستند كه خداوند ظاهر نميفرمايد كينههاى ديرينه آنها را و اگر بخواهيم ما ارائه ميدهيم بتو اى پيغمبر اشخاص آنانرا پس ميشناسى آنها را بعلامات مخصوص بهر يك از آنها ولى صلاح نيست و اكنون خودت از اشارات و كنايات و كيفيّت گفتار آنها مسلّما خواهى شناخت آنانرا و خدا عالم بتمام جزئيات امور است و از تمام اعمال بندگان آشكار باشد يا نهان با خبر است و در برابر پاداش خير و شرّ خواهد داد در مجمع از ابو سعيد خدرى نقل نموده كه لحن القول دشمنى آنها با امير المؤمنين عليه السّلام است ما در زمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منافقين را بدشمنى آنها با حضرت امير عليه السّلام ميشناختيم و اينمعنى را از جابر بن عبد اللّه انصارى نيز نقل نموده و از عبادة بن صامت روايت فرموده كه ما اولاد خودمان را معمولا آزمايش مينموديم بمحبت على بن ابى طالب عليه السّلام و چون ميديديم يكى از آنها آنحضرت را دوست ندارد
جلد 5 صفحه 14
ميدانستيم از طريق رشد و صلاح بوجود نيامده و نيز نقل نموده كه بعد از اين آيه تمام منافقين شناخته شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ أَن لَن يُخرِجَ اللّهُ أَضغانَهُم «29»
آيا گمان ميكنند كساني که در قلوب آنها مرض است اينكه خداوند تعالي ظاهر نميكند و بيرون نميآورد كينههاي آنها را.
انسان هر چه سعي كند که امور باطنيه خود را مخفي كند بالاخره ظاهر مي شود و خداوند كشف ميكند، اينکه منافقين که در باطن مشرك يا كافر يا ضال بودند يا داراي صفات خبيثه مثل حقد و حسد و كبر و عناد و عصبيت بودند بالاخره آثار آنها ظاهر شد چه در عصر نبي و چه پس از رحلتش.
أَم حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَرَضٌ سابقا امراض قلبيه را در همين سوره تذكر داديم در آيه 22، و اصلا كليه امراض چه امراض بدني و چه روحي يك آثاري دارد اگر چهار روز ظاهر نشود بالاخره ظاهر ميشود هم در دنيا و هم در آخرت که: يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ است طارق، آيه 9.
أَن لَن يُخرِجَ اللّهُ أَضغانَهُم ضغن عداوت و كينه و بغض است چه با خدا و رسول و ائمه طاهرين و چه با مؤمنين. ديديد اعمال مشايخ ثلاثه و بني اميه و بني عباس و اتباع آنها را و من يحذوا حذوهم الي يومنا هذا.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- منافقان را از لحن گفتارشان میتوان شناخت: در اینجا باز هم به بخشی دیگر از صفات و نشانههای منافقین اشاره میکند و مخصوصا بر این معنی تأکید دارد که اینها تصور نکنند برای همیشه میتوانند چهره درونی خود را از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله و مؤمنان مکتوم دارند.
نخست میگوید: «آیا کسانی که در دلهایشان بیماری است گمان کردند خدا کینههایشان را (نسبت به پیامبر و مؤمنان) آشکار نمیکند» (أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ یُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ).
نکات آیه
۱- هشدار الهى به منافقان، نسبت به افشاى کینه هاى نهانى آنان (أم حسب ... أن لن یخرج اللّه أضغنهم)
۲- ناتوانى بیماردلان منافق از غلبه بر اراده خداوند و پنهان داشتن چهره واقعى خود براى همیشه (یخرج اللّه أضغنهم)
۳- بیماردلان منافق، داراى کینه هاى عمیق نسبت به دین و مؤمنان (أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج اللّه أضغنهم) «أضغان»، (جمع «ضغن») به معناى کینه هاى شدید و عمیق است.
۴- منافق، گرفتار خوش خیالى و غافل از کمین خداوند (أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج اللّه أضغنهم)
۵- نگرانى شدید منافقان صدر اسلام، از افشاى چهره واقعى آنان (أم حسب ... أن لن یخرج اللّه أضغنهم) از این که خداوند، منافقان را به افشاى اسرارشان تهدید کرده; معلوم مى شود که شرایط آنان به گونه اى بوده که رسوایى، برایشان بسیار سخت تمام مى شده است.
۶- ستّار بودن خداوند، داراى قلمروى خاص و نه شامل تمام گناهان و گنه کاران * (أن لن یخرج اللّه أضغنهم) مجموع آیه و تهدید منافقان به افشاى اسرارشان، در واقع هشدارى است به منافقان که از ستّار بودن خدا، سوء استفاده نکرده و بدانند که افشاى چهره آنان، امرى ممکن و محتمل است.
۷- منحصر نبودن کیفر بیماردلان منافق، به لحظه مرگ و امکان رسوایى آنان در دنیا* (فکیف إذا توفّتهم ... أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج اللّه أضغنهم) در صورتى که تهدید به افشاى کینه ها، مربوط به دنیا باشد و این رسوایى نوعى کیفر به شمار آید; از ارتباط این آیه با «فکیف إذا توفّتهم الملائکة ...» مى توان به مطلب بالا دست یافت.
۸- کینه و عداوت نسبت به پیامبر(ص) و مؤمنان، نوعى بیماردلى است. (أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج اللّه أضغنهم)
روایات و احادیث
۹- «عن جابر عن أبى جعفر محمد بن على(ع) عن جابربن عبداللّه - رض - قال لمّا نصب رسول اللّه (ص) علیّاً یوم غدیرخم قال قوم: ما یألوا برفع ضبع ابن عمّه فأنزل اللّه تعالى «أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج اللّه أضغانهم»;[۲] جابر [جعفى] از امام باقر(ع) روایت نموده که جابربن عبداللّه انصارى گفت: چون رسول خدا(ص) در روز غدیرخم، حضرت على(ع) را [به ولایت ]انتصاب کرد، گروهى گفتند: [محمد] در بالا بردن بازوى پسر عمویش کوتاهى نمى کند. پس این آیه را خداوند نازل فرمود: أم حسب الذین فى قلوبهم مرض أن لن یخرج اللّه أضغانهم».
موضوعات مرتبط
- امام على(ع): امامت امام على(ع) ۹
- خدا: اراده خدا ۲; قدرت خدا ۲; محدوده ستاریت خدا ۶; هشدارهاى خدا ۱
- دین: دشمنان دین ۳
- غفلت: غفلت از خدا ۴
- قلب: نشانه هاى بیمارى قلب ۸
- مؤمنان: دشمنان مؤمنان ۳
- محمد(ص): دشمنى با محمد(ص) ۸
- منافقان: افشاى کینه منافقان ۱; افشاى منافقان ۵، ۹; دین ستیزى منافقان ۳; رسوایى دنیوى منافقان ۷; عجز منافقان ۲; غفلت منافقان ۴; کیفر منافقان ۷; کینه منافقان ۳; نگرانى منافقان صدراسلام ۵; هشدار به منافقان ۱