محمد ٢٨
کپی متن آیه |
---|
ذٰلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ |
ترجمه
محمد ٢٧ | آیه ٢٨ | محمد ٢٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَسْخَطَ»: خشمگین گرداند. «رِضْوانَهُ»: رضایت و خوشنودی او.
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۳۳ سوره محمّد
- اثر متفاوت استماع قرآن بر دل كفار و در مؤمنان هدايت يافته
- مقصود از اين كه فرمود: «علامت هاى قيامت آمده است»
- معناى اين كه: خدا، «مُتقلّب» و «مثواى» شما را مى داند
- معناى آيه: «طَاعَةٌ وَ قَولٌ مَعرُوف...»
- مقصود از كسانى كه مرتدين به آن ها وعدۀ اطاعت مى دادند
- منافقان بيماردل، از سيما و طرز گفتارشان، شناخته مى شوند
- بحث روايتى
- در زمان پيامبر«ص»، دشمنى با على«ع»، نشانۀ نفاق بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28»
اين (نوع جان گرفتن) به خاطر آن است كه آنان از آنچه خداوند را به خشم مىآورد، پيروى كرده و خشنودى خدا را خوش نداشتند، پس خداوند نيز اعمالشان را تباه كرد.
نکته ها
«توفى» به معناى بازگرفتن كامل چيزى است كه به انسان دادهاند. اين واژه در قرآن، در مورد مرگ به كار مىرود، زيرا مرگ در حقيقت، بازگرفتن روح خدا دادى از جسم است.
در آيه 50 سوره انفال نيز، مشابه اين آيه براى چگونگى جان دادن كفّار آمده است.
شايد عذاب مرتدّان از ناحيه صورت: «يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ»، تجسّم اقبال و روآوردن به سخط الهى است «اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ» و عذاب از ناحيه پشت: «أَدْبارَهُمْ»، تجسّم ادبار، پشت كردن و ناپسند شمردن رضوان الهى است. «وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ»
پیام ها
1- آنان كه ديگران را در برابر حق به مقاومت دعوت مىكنند، با ذلّت و عذاب جان خواهند داد. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ ...
2- مرگ، نابودى نيست، بلكه گرفتن كامل روح و جان توسط فرشتگان است.
«تَوَفَّتْهُمُ»
جلد 9 - صفحه 94
3- كيفر منافقانِ مرتدّ، از لحظه جان دادن آغاز مىشود. «تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ»
4- توجّه به عمر محدود دنيا و خط پايانى توطئهها و گرفتار شدن به عذاب، مىتواند انسان را از توطئه بازدارد. فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ ... يَضْرِبُونَ ...
5- دشمنى با وحى و قرآن، موجب خشم خداوند و بطلان اعمال انسان مىشود.
ذلِكَ ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ
6- گرچه كافران در انتخاب راه و روش خود مختارند، «اتَّبَعُوا، كَرِهُوا» امّا چارهاى جز پذيرش آثار و پيامدهاى آن ندارند. «فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ»
7- گاهى انسان نيكىها و آنچه را كاشته است، خود به آتش كشيده و نابود مىكند. اتَّبَعُوا ... كَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ
8- حركت در مسيرى كه رضاى الهى در آن نيست، بيهوده گرايى و قابل توبيخ است. اتَّبَعُوا ... كَرِهُوا ... فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28»
پس بيان جهت ضرب را فرمايد:
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا: اين قبض ارواح به اين صفت به سبب آنست كه ايشان
«1» منهج الصادقين (چ سوم- تهران) ج 8 ص 352.
«2» مجمع البيان (1403 ق- قم) ج 4 ص 78 ذيل آيه 21 از سوره حج.
جلد 12 - صفحه 127
پيروى كردند، ما أَسْخَطَ اللَّهَ: آن چيزى را كه به غضب آورد خداى تعالى را، يعنى موجب غضب و عقوبت او شدند چون كتمان صفات پيغمبر و معاونت منافقان و مشركان نمودند. وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ: و به سبب آنكه كراهت داشتند و نخواستند خشنودى خداى را، يعنى عملى را كه سبب رضاى او باشد مانند اظهار صفات حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله و اقرار به آن حضرت و فرمانبردارى او و يا محبت اهل بيت، فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ: پس باطل نمود خدا عملهاى ايشان را از نماز و صدقه و غير آن، زيرا قبول اعمال و ترتب ثواب بر آن فرع ايمان و آن از ايشان مسلوب است.
تنبيه: ارتكاب محرمات و مناهى، موجب سخط و غضب سبحانى؛ و پيروى و اطاعت اوامر الهى، سبب رضاى الهى است. بنابراين آيه اشعار دارد به آنكه كسانى كه كراهت داشته باشند رضوان خدا را و پيروى كنند سخط ربانى را، هر آينه اعمال خيريه آنها حبط گردد و شآمت سوء افعال خود را نائل شوند.
تتمه: تفسير برهان- روايت نموده از جابر بن يزيد كه سؤال نمودم حضرت باقر عليه السّلام را از آيه (ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ ...) فرمود: كراهت داشتند على عليه السّلام را و حال آنكه على عليه السّلام رضاى خدا و رضاى رسول خدا بود. امر فرمود خدا به ولايت او روز بدر و حنين و به بطن نخله و روز ترويه، و نازل فرمود بيست و دو آيه در حجهاى كه منع كردند رسول خدا را از مسجد الحرام و جحفه و نجم «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذِينَ كَرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِيعُكُمْ فِي بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ إِسْرارَهُمْ «26» فَكَيْفَ إِذا تَوَفَّتْهُمُ الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ «27» ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ كَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ «28» أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَنْ لَنْ يُخْرِجَ اللَّهُ أَضْغانَهُمْ «29» وَ لَوْ نَشاءُ لَأَرَيْناكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُمْ (30)
ترجمه
اين بسبب آنست كه آنها گفتند بآنانكه ناخوش داشتند آنچه را فرو فرستاد خدا بزودى فرمان بريم شما را در بعضى از امور و خدا ميداند راز پنهان نمودن آنها را
پس چگونه باشد وقتى كه بميرانندشان ملائكه با آنكه ميزنند رويهاشان و پشتهاشان را
اين بسبب آنست كه آنها پيروى كردند آنچه را كه بخشم آورد خدا را و ناخوش داشتند خوشنوديش را پس باطل كرد او كارهاشانرا
آيا پنداشتند آنانكه در دلهاشان مرض است كه هرگز بيرون نخواهد آورد خدا كينههاشانرا
و اگر ميخواستيم هر آينه نشان داده بوديم بتو آنها را پس هر آينه شناخته بودى آنها را بعلامات مخصوصشان و هر آينه ميشناسى البته آنها را از طرز گفتار و خدا ميداند كارهاى شما را.
تفسير
خداوند متعال جهت ارتداد اشخاص مذكوره در آيات سابقه را گوشزد فرموده كه اين براى آنستكه بكسانيكه از احكام اسلام كراهت داشتند مانند يهود محرمانه ميگفتند چيزى نميگذرد كه اين اساس برچيده و پيغمبر اسلام مغلوب ميشود و ما با شما در بعضى از امور لازمه موافقت خواهيم نمود ولى خداوند از اسرار آنها آگاه است يا از گفتگوى سرّى آنان باخبر است چون اسرار بصيغه جمع نيز قرائت شده و با اسرار كه مصدر است تفاوت مهمّى در معناى مراد ندارد و لذا
جلد 5 صفحه 13
مصادر معمولا جمع بسته نميشود و مستفاد از روايات متعدده معتبره از ائمه اطهار عليهم السلام آنستكه اين آيات در شأن خلفاء جور و اتباع آنها از بنى اميّه و غيرها نازل شده كه با هم تبانى داشتند نگذارند بعد از پيغمبر (ص) امر خلافت در امير المؤمنين (ع) و اولاد طاهرين او مستقرّ گردد و بايشان خمس واجب خودشان را ادا نكنند و اين گفتگو را با يكديگر مينمودند و خداوند سرّ آنها را فاش فرمود و منافات با عموم معنى كه قبلا ذكر شد ندارد و در آيات سابقه اشاره به اين معنى شد كه مراد از شيطان كيست و بنابراين مراد از ما نزّل اللّه ولايت امير المؤمنين (ع) و مراد از بعض الامر ترك آن و اداء خمس است لذا خداوند ميفرمايد پس چگونه است حال آنها و چه ميكنند وقتى كه ملائكه قبض روح آنها را نمايند در حاليكه ميزنند برويهاى آنها و پشتهاشان كه از حقّ اعراض نموده و بباطل معطوف شده و اين براى آنستكه متابعت نمودند امريرا كه موجب غضب خدا شده و كراهت داشتند خوشنودى خدا را كه در پيروى از حقّ و حقيقت است و در روايات موجب سخط بدوستى دشمنان امير المؤمنين عليه السّلام و رضوان بولايت آنحضرت تفسير شده است و هيچ عمل خيرى بدون ولايت ائمه اطهار مقبول درگاه كردگار نيست پس فائدهئى براى صاحبش ندارد و باطل است آيا چنين تصوّر باطلى نمودند كسانيكه بمرض قلبى نفاق و حسد و عناد مبتلا هستند كه خداوند ظاهر نميفرمايد كينههاى ديرينه آنها را و اگر بخواهيم ما ارائه ميدهيم بتو اى پيغمبر اشخاص آنانرا پس ميشناسى آنها را بعلامات مخصوص بهر يك از آنها ولى صلاح نيست و اكنون خودت از اشارات و كنايات و كيفيّت گفتار آنها مسلّما خواهى شناخت آنانرا و خدا عالم بتمام جزئيات امور است و از تمام اعمال بندگان آشكار باشد يا نهان با خبر است و در برابر پاداش خير و شرّ خواهد داد در مجمع از ابو سعيد خدرى نقل نموده كه لحن القول دشمنى آنها با امير المؤمنين عليه السّلام است ما در زمان پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم منافقين را بدشمنى آنها با حضرت امير عليه السّلام ميشناختيم و اينمعنى را از جابر بن عبد اللّه انصارى نيز نقل نموده و از عبادة بن صامت روايت فرموده كه ما اولاد خودمان را معمولا آزمايش مينموديم بمحبت على بن ابى طالب عليه السّلام و چون ميديديم يكى از آنها آنحضرت را دوست ندارد
جلد 5 صفحه 14
ميدانستيم از طريق رشد و صلاح بوجود نيامده و نيز نقل نموده كه بعد از اين آيه تمام منافقين شناخته شدند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسخَطَ اللّهَ وَ كَرِهُوا رِضوانَهُ فَأَحبَطَ أَعمالَهُم «28»
اينکه سختي جان دادن آنها براي اينکه است که متابعت كردند آنچه موجب سخط الهي است و كراهت داشتند از آنچه موجب رضاي او است پس خداوند حبط فرمود اعمال آنها را. در زيارت جامعه صغيره دارد:
«و السلام علي الّذين من و الاهم فقد و الي اللّه، و من عاداهم فقد عادي اللّه، و من احبهم فقد احب اللّه، و من ابغضهم فقد ابغض اللّه، و من اعتصم بهم فقد اعتصم باللّه و من تخلي منهم فقد تخلي من اللّه عز و جل»
و در جامعه كبيره:
«سعد من والاكم، و هلك من عاداكم و خاب من جحدكم، و ضل من فارقكم، و فاز من تمسك بكم، و امن من لجأ اليكم، و سلّم من صدقكم، و هدي من اعتصم بكم، من اتبعكم فالجنة مأواه، و من خالفكم فالنار مثواه، و من جحدكم كافر، و من حاربكم مشرك، و من رد عليكم في اسفل درك من الجحيم»
ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسخَطَ اللّهَ اموري که موجب سخط الهي ميشود شرك، كفر، ضلالت، غصب حقوق ائمه، ظلم، فسق، فجور، صفات خبيثه و غير اينها که اعظم آنها نفاق است که: إِنَّ المُنافِقِينَ فِي الدَّركِ الأَسفَلِ مِنَ النّارِ نساء آيه 144.
وَ كَرِهُوا رِضوانَهُ و اموري که موجب رضاي الهي ميشود ايمان، عقايد حقه، اخلاق فاضله، اعمال حسنه، اطاعت خدا و رسول و ائمه اطهار و فرامين قرآن که اينها از تمام آنها كراهت داشتند.
جلد 16 - صفحه 187
فَأَحبَطَ أَعمالَهُم از نماز روزه صدقه و غير اينها چون شرط صحت کل عبادات ايمان است و بدون او باطل و حبط است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 28)- در این آیه باز به بیان علت این عذاب الهی در آستانه مرگ آنها
ج4، ص458
پرداخته، میگوید: «این عذاب و کیفر به خاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم میآورد پیروی کردند، و آنچه را موجب خشنودی اوست کراهت داشتند، لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد» (ذلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا ما أَسْخَطَ اللَّهَ وَ کَرِهُوا رِضْوانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمالَهُمْ).
چرا که شرط قبولی اعمال و هر گونه تلاش و کوشش رضای خداست.
نکات آیه
۱- عذاب منافقان به هنگام مرگ، معلول پیروىِ آنان از آنچه مورد خشم الهى است. (یضربون وجوههم و أدبرهم . ذلک بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه)
۲- عذاب گنه کاران به هنگام مرگ، نمود خشم الهى بر آنان (یضربون وجوههم و أدبرهم . ذلک بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه) «ذالک» اشاره به «یضربون...» است; یعنى، عذاب هنگام مرگ، نتیجه و نمود سخط و خشم خداوند است.
۳- پیروى از فریب ها و زیبانمایى هاى شیطان و اطاعت از کافران، مایه خشم الهى و عذاب (الشیطن سوّل لهم ... سنطیعکم فى بعض الأمر ... ذلک بأنّهم اتّبعواما أسخط اللّه) برداشت بالا بنابراین نکته است که «اتّبعوا ما أسخط اللّه» به آنچه در آیات پیشین تحت عنوان «الشیطان سوّل لهم» و «قالوا ... سنطیعکم فى بعض الأمر» آمده است، نظر داشته باشد.
۴- بیزارى از رضا و خشنودى خداوند، موجب عذاب به هنگام مرگ (ذلک بأنّهم ... کرهوا رضونه)
۵- حرکت در مسیر خشم الهى و بیزارى از رضاى او، مایه حبط اعمال (اتّبعوا ما أسخط اللّه و کرهوا رضونه فأحبط أعملهم)
۶- عمل به انگیزه اى جز جلب رضاى الهى، فاقد ارزش و اعتبار (و کرهوا رضونه فأحبط أعملهم) «فاء» براى تفریع و نتیجه است. از تفریع «أحبط أعمالهم» بر «کرهوا رضوانه» مطلب بالا استفاده مى شود.
۷- ارزش و ثمربخشى اعمال نیک، در پرتو انگیزه صحیح و جلب رضاى الهى (اتّبعوا ما أسخط اللّه و کرهوا رضونه فأحبط أعملهم) از مفهوم آیه شریفه، استفاده مى شود که اعمال نیک در صورتى حبط نخواهد شد که در جهت جلب رضایت خداوند باشد.
۸- عذاب به هنگام مرگ و حبط اعمال، نتیجه عملکرد خود انسان است. (یضربون وجوههم و أدبرهم . ذلک بأنّهم اتّبعوا... و کرهوا ... فأحبط أعملهم) از تعلیل موجود در آیه شریفه، استفاده مى شود که منافق، خود با عملکرد خویش زمینه عذاب و حبط اعمالش را فراهم مى آورد.
۹- ثمربخشى اعمال نیک، منوط به حفظ آن تا پایان عمر و نابود نکردن آن باگناه و نفاق (ذلک بأنّهم اتّبعوا ما أسخط اللّه و کرهوا رضونه فأحبط أعملهم) «فأحبط أعمالهم»، در حقیقت پاسخ به این سؤال مقدر است که: مرتدان و اهل نفاق، گرچه سرانجام به انحراف گراییدند; اما در آغاز، اعمال نیک نیز داشته اند و با وجود آن اعمال، چرا عذاب شوند؟ آیه شریفه پاسخ مى دهد که نفس انجام نیکى ها، کافى نیست; بلکه باید آن را از حبط و سقوط مصون داشت.
۱۰- رضا و رحمت حق، اصلى ازلى و جارى در نظام آفرینش، و خشم الهى زاییده اعمال آدمیان * (اتّبعوا ما أسخط اللّه و کرهوا رضونه) «أسخط» (از باب افعال) بیانگر ایجاد است; ولى «رضوان» (به صورت اسم) مى نمایاند که رضا و رحمت حق، همواره گسترده بوده و خواهد بود و تنها کافى است که انسان بدان تمایل داشته و از آن بهره گیرد، برخلاف خشم و کیفر الهى که با نفس عمل انسان، پدید آمده و ایجاد مى شود.
موضوعات مرتبط
- اطاعت: آثار اطاعت از کافران ۳
- تبرى: آثار تبرى از رضایت خدا ۴، ۵
- خدا: اهمیت رضایت خدا ۶، ۷; جاودانگى رحمت خدا ۱۰; جاودانگى رضایت خدا ۱۰; زمینه غضب خدا ۳، ۵، ۱۰; عوامل غضب خدا ۱; نشانه هاى غضب خدا ۲
- شیطان: آثار پیروى از شیطان ۳
- عذاب: عذاب هنگام مرگ ۱، ۴، ۸; موجبات عذاب ۱، ۳، ۴، ۸
- عمل: آثار عمل ۸; عوامل حبط عمل ۵، ۸; ملاک ارزش عمل ۶
- عمل صالح: پاداش عمل صالح ۹; ملاک ارزش عمل صالح ۷
- گناه: آثار گناه ۹
- گناهکاران: عذاب گناهکاران ۲; مرگ گناهکاران ۲
- منافقان: عذاب منافقان ۱
- نفاق: آثار نفاق ۹
- نیت: آثار نیت ۷
منابع