الشعراء ٤٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (QRobot edit)


ترجمه

گفت: «(آری،) و در آن صورت شما از مقرّبان خواهید بود!»

|گفت: آرى و حتما در اين صورت از مقرّبان خواهيد شد
گفت: «آرى، و در آن صورت شما حتماً از [زمره‌] مقرّبان خواهيد شد.»
فرعون گفت: آری البته علاوه بر اجر خدمت از مقربان (درگاهم) نیز خواهید شد.
گفت: آری، و در آن صورت مسلماً از مقربان [درگاه] خواهید شد.
گفت: آرى، همه از مقربان خواهيد بود.
[فرعون‌] گفت آری و شما در آن صورت از نزدیکان [من‌] خواهید بود
گفت: آرى، و شما آنگاه از نزديكان [دربار من‌] خواهيد بود.
(فرعون که سخت از موسی به وحشت افتاده بود و در تنگنا قرار داشت) گفت: بلی! (هر چه بخواهید می‌دهم) به علاوه شما در این صورت از مقرّبان (درگاه من) خواهید بود.
گفت: «آری و (افزون بر آن) بی‌گمان شما در این هنگام به‌راستی از نزدیک‌شدگان (به دربار) هستید.»
گفت آری و همانا شمائید در آن هنگام از نزدیکان‌


الشعراء ٤١ آیه ٤٢ الشعراء ٤٣
سوره : سوره الشعراء
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الْمُقَرَّبِینَ»: مراد نزدیکان درگاه فرعون و درباریان شاهی است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ «41» قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ «42»


«1». زخرف، 51.

جلد 6 - صفحه 313

پس همين كه ساحران (از شهرها به نزد فرعون) آمدند به او گفتند: آيا اگر ما پيروز شويم پاداشى داريم؟ فرعون گفت: آرى، در اين صورت (علاوه بر پاداش) حتماً شما از مقرّبان دربار خواهيد بود.

نکته ها

موسى و هارون چون ايمان داشتند در يك طرف ايستادند و آرامش داشتند، امّا فرعون و همه‌ى اشراف و ساحران در طرف ديگر قرار گرفتند و دلهره داشتند و اين جاست كه نقش ايمان و قدرت آن روشن مى‌شود. از سؤال ساحران كه پرسيدند: «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ» ترديد آنان استفاده مى‌شود و از تشويق وجايزه بزرگ فرعون؛ «قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» دلهره‌ى او استفاده مى‌شود.

شايد شرط گرفتن مزد، نشانه‌ى تنگ‌نظرى، بخل و خسيس بودن فرعون باشد، زيرا معمولًا مردم با افراد سخاوتمند و دست و دل باز شرط پول نمى‌گذارند، زيرا مى‌دانند كه او خود با معرفت و سخاوتى كه دارد همه چيز را در نظر مى‌گيرد.

پیام ها

1- فرعون ادّعاى خدايى داشت، امّا با معجزه‌ى حضرت موسى كار به جايى رسيد كه همه تابع ساحران شدند و حرف اوّل و آخر را حرف ساحران غالب دانستند. «لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ»

2- فرعون با ديدن معجزه‌ى موسى، به پيروزى ساحران اطمينان نداشت. «إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ» ( «انْ» حرف شرط و نشانه‌ى شك است)

3- افراد مادّى حتّى در مسايل عقيدتى هم حرف پول مى‌زنند. «فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً»

4- ساحران به فكر خودشان هستند كه مزدى بگيرند وكارى به حقّ و باطل بودن آن ندارند. «أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً» شعار انبيا در تمام كارهايشان‌ «ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ» «1»* بود، ولى ساحران حتّى براى يك‌حركت توقّع اجر داشتند. «لَنا لَأَجْراً»

5- انسانى كه خدايى نيست، به درهم فرعون چشم دارد؛ «لَنا لَأَجْراً» ولى همين‌


«1». شعراء، 109، 127، 145، 164 و 180.

جلد 6 - صفحه 314

كه خدايى شد، تمام هستى نزد او كوچك است و جانش را به راحتى فدا مى‌كند. چنانكه در آيه‌ى 50 مى‌خوانيم: «لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»

6- گاهى مقام و اعتبار از مال مهم‌تر است. «إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42)

قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ‌: گفت فرعون آرى مزد باشد شما را، و بدرستى كه آنگاه باشيد از جمله نزديك شدگان به من، يعنى مقربان درگاه و خاصان بارگاه من باشيد، و اول كسى كه بر من وارد شود شما، و آخر كسى كه بيرون رود شما باشيد. مراد آنكه شما جليس من و معزز نزد من باشيد، پس ساحران گفتند: اگر موسى بر ما غالب شود و سحرهاى ما را باطل كند، مى‌دانيم كه آنچه او آورده است از قبيل سحر نيست و از راه حيله و مكر نباشد، به او ايمان مى‌آوريم و تصديق او خواهيم كرد. فرعون گفت: اگر موسى بر شما


«1». تفسير الصافى، ج 4، ص 35، به نقل از قمى، چاپ سعيد مشهد.

جلد 9 - صفحه 419

غالب شود، من نيز او را تصديق نمايم با شما و لكن جمع كنيد مكرها و حيله‌هاى خود را. پس وعده كردند در روز عيدى كه داشتند، موسى عليه السّلام حاضر شود در آن روز؛ چون آفتاب بلند شد، فرعون جميع ساحران و ساير اهل مملكت خود را جمع كرد و قبه‌اى براى او ساخته بودند كه ارتفاعش هفتاد ذراع بود و ملبس به فولاد كرده بودند، و آن فولاد صيقلى شده كه هرگاه آفتاب بر آن قبه مى‌تابيد شعاع آفتاب و لمعان آن فولاد، كسى را ياراى نظر كردن به سوى آن نبود. پس فرعون و هامان در آن قصر نشستند كه نظر كنند به موسى و ساحران. و حضرت موسى عليه السّلام به آسمان نظر مى‌نمود و منتظر وحى پروردگار بود، چون ساحران حال موسى را مشاهده كردند، به فرعون گفتند:

مردى مى‌بينيم كه متوجه آسمان است و سحر ما به آسمان نمى‌رسد، ما ضامن دفع سحر اهل زمين شده‌ايم براى تو، و معجز آسمانى را چاره نتوانيم نمود. پس در برابر موسى صف كشيدند و گفتند: اى موسى، تو اول مى‌اندازى سحر خود را يا ما بيفكنيم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ فَأْتِ بِهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (31) فَأَلْقى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ (32) وَ نَزَعَ يَدَهُ فَإِذا هِيَ بَيْضاءُ لِلنَّاظِرِينَ (33) قالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ (34) يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَما ذا تَأْمُرُونَ (35)

قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ ابْعَثْ فِي الْمَدائِنِ حاشِرِينَ (36) يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٍ (37) فَجُمِعَ السَّحَرَةُ لِمِيقاتِ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (38) وَ قِيلَ لِلنَّاسِ هَلْ أَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ (39) لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ إِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبِينَ (40)

فَلَمَّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ أَ إِنَّ لَنا لَأَجْراً إِنْ كُنَّا نَحْنُ الْغالِبِينَ (41) قالَ نَعَمْ وَ إِنَّكُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ (42) قالَ لَهُمْ مُوسى‌ أَلْقُوا ما أَنْتُمْ مُلْقُونَ (43) فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِيَّهُمْ وَ قالُوا بِعِزَّةِ فِرْعَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغالِبُونَ (44) فَأَلْقى‌ مُوسى‌ عَصاهُ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ (45)

فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدِينَ (46) قالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعالَمِينَ (47) رَبِّ مُوسى‌ وَ هارُونَ (48) قالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَكُمْ إِنَّهُ لَكَبِيرُكُمُ الَّذِي عَلَّمَكُمُ السِّحْرَ فَلَسَوْفَ تَعْلَمُونَ لَأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ مِنْ خِلافٍ وَ لَأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ (49) قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى‌ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ (50)

إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ (51)


جلد 4 صفحه 103

ترجمه‌

گفت پس بياور آنرا اگر هستى از راستگويان‌

پس انداخت عصايش را پس آنگاه آن بود اژدهائى آشكار

و برآورد دستش را پس آنگاه آن بود سفيد نورانى براى نگاه كنندگان‌

گفت بآن جماعت كه بودند در اطرافش همانا اين هرآينه جادوگرى است دانا

ميخواهد كه بيرون كند شما را از زمينتان بجادويش پس چه ميفرمائيد

گفتند بازدار او و برادرش را و بفرست در شهرها جمع كنندگانرا

كه بياورند نزد تو هر جادوگر دانا را

پس جمع كرده شدند جادوگران براى وعده‌گاه روزى معلوم‌

و گفته شد بمردم كه آيا شما هستيد اجتماع كنندگان‌

باشد كه ما پيروى كنيم جادوگرانرا اگر باشند ايشان غلبه كنندگان‌

پس چون آمدند جادوگران گفتند به فرعون آيا همانا براى ما مزدى است اگر باشيم ما غلبه كنندگان‌

گفت آرى و همانا شمائيد آنگاه هرآينه از نزديك شدگان‌

گفت به ايشان موسى بيندازيد آنچه را شمائيد اندازنده‌

پس انداختند ريسمانهاشان را و عصاهاشان را و گفتند سوگند ببزرگى و توانائى فرعون همانا ما هر آينه مائيم غلبه كنندگان‌

پس انداخت موسى عصايش را پس آنگاه آن فرو ميبرد آنچه را مينمودند بدروغ‌

پس برو افكنده شدند ساحران سجده كنندگان‌

گفتند گرويديم بپروردگار جهانيان‌

پروردگار موسى و هارون‌

گفت آيا گرويديد باو پيش از آنكه دستورى دهم شما را همانا او بزرگ شما است كه آموخته است شما را جادو پس هرآينه زود باشد كه بدانيد هر آينه خواهم بريد دستهاتان را و پاهاتان را بر خلاف يكديگر و هر آينه بردار خواهم كرد شما را همگى‌

گفتند ضررى ندارد همانا ما بسوى پروردگارمان بازگشت كنندگانيم‌

همانا ما اميد داريم كه ببخشد بما پروردگار ما گناهانمان را براى آنكه بوديم اوّل گروندگان.

تفسير

بعد از مذاكرات سابقه كه بين حضرت موسى و فرعون روى داد گفت اگر راست ميگوئى معجزت را بياور و آنحضرت عصاى خود را انداخت ناگهان‌


جلد 4 صفحه 104

اژدهائى شد كه شك و شبهه‌ئى در اژدها بودن آن نبود و بيرون آورد دستش را از گريبان يا آستينش ناگهان آن دست سفيد و منوّر شد براى كسانى كه نظر مينمودند بآن بطوريكه شعاعش حائل شد ميان آنها و روى حضرت موسى و قمى ره در ضمن حديثى كه در آيات سابقه ذكر شد نقل نموده كه چون عصا اژدها شد تمام جلساء فرعون فرار نمودند و فرعون بقدرى ترسيد كه نتوانست خود را نگهدارد و موسى عليه السّلام را بخدا قسم داد كه او را از شرّ آن اژدها نگهدارى فرمايد و آنحضرت او را نگهدارى فرمود و بعد يد بيضاء را ارائه داد و چون عصا را بدست گرفت فرعون بنفس خود مراجعه نمود و خواست تصديق كند ولى هامان نگذاشت و گفت اين با ادّعاء خدائى تو منافات دارد كه تابع بنده خودت شوى و اثر مشاهده معجزه بقدرى او را از تفرعن خود تنزّل داد كه با اعيان مجلس مشورت نمود و از آنها چاره- جوئى خواست و گفت اين ساحر ماهرى است كه ميخواهد بسحر شما را آواره از وطن نمايد و با ادّعاء خدائى حاضر شد كه اطاعت فرمان آنها را بنمايد و آنها گفتند فعلا امر او و برادرش را بتأخير بينداز و بشهرهاى مصر مأمورينى روانه كن كه ساحران را جمع آورى نمايند و از ميان آنها اشخاصى را كه ماهرتر در سحرند انتخاب كنند و بياورند و او بهمين دستور عمل نمود و ساحران ماهر در ظهر روز عيد ساليانه خودشان كه روز زينت خوانده ميشد در مكان معيّنى كه فاصله ميان دو طرف بود و در سوره طه گذشت جمع شدند و براى آنكه اهل مصر مهيّا براى آمدن شوند فرعونيان بمردم ميگفتند آيا در چنين روزى اجتماع مينمائيد براى آنكه ما پيرو دين ساحران شويم كه همدين ما هستند اگر غلبه با آنها باشد و پيرو دين موسى و هارون نگرديم و چون ساحران بدربار فرعون راه يافتند باو گفتند اگر ما بر موسى غالب شديم انعامى هم داريم او گفت علاوه بر انعام مقرّب درگاه ما هم خواهيد شد و بعد از سؤال از حضرت موسى كه آيا تو مى‌اندازى عصايت را يا ما بيندازيم آنچه داريم او فرمود بيندازيد آنچه را مى‌اندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و گفتند بعزّت و جلال فرعون قطعا غلبه با ما است چون كاملا مطمئن بودند كه ديگر سحرى بالاتر از اين نميشود كرد و اين قسم قسم خوردن در زمان جاهليّت معمول بود و در اسلام‌


جلد 4 صفحه 105

منسوخ شد و بنام خدا مقرّر گرديد پس حضرت موسى عصاى خود را انداخت و اژدهائى شد كه تمام مارهاى دروغى را كه بتزوير و تلبيس ريسمانها و عصاهاشان را بصور مختلفه آن حيوان در آورده بودند و بتوسط سيماب و غيره حركت ميكردند بلع نمود و اثرى از آنها باقى نگذارد و چون ساحران اين معجزه را مشاهده نمودند با آنكه ميدانستند چنين امرى بسحر انجام پذير نيست بدون درنگ برو بر زمين افتادند مانند آنكه آنها را بدون اختيار بزمين انداخته باشند و در پيشگاه عظمت و قدرت الهى سجده نمودند و گفتند ايمان آورديم ما بپروردگار جهانيان آن پروردگارى كه موسى و هارون معرّف و مبيّن او شدند بأعجاز و بيان نه فرعون و هامان و فرعون از اين امر برآشفت و بساحران گفت آيا ايمان آورديد بموسى بدون اذن و اجازه من و ءامنتم بدو همزه نيز قرائت شده و او لابد استاد شما بوده در سحر و با او تبانى داشته‌ايد يا بعضى از فنون آنرا بشما نياموخته و براى خودش در چنين مواقعى باقى گذارده و اين سخنان را براى اشتباه كارى بر قومش ميگفت كه آنها تصوّر ننمايند ايمان ساحران براى ظهور حق و وضوح صدق حضرت موسى در ادّعاء نبوت نزد آنها بوده و تهديد كرد كه بزودى شما را بپاداش اين جرئت و جسارتتان ميرسانم كه بدانيد سزاى شما چيست دستها و پاهاى شما را بر خلاف يكديگر يعنى دست راست و پاى چپ يا پاى راست و دست چپ شما را ميبرم و بعد شما را براى عبرت مردم بدار ميكشم و هيچكدامتان را عفو نخواهم نمود و آنها گفتند ضررى ندارد ما بسوى رحمت پروردگارمان بازگشت ميكنيم ما اميدواريم كه خداوند از خطاها و تقصيرات ما بگذرد براى تحمّل رنج و محنتى كه بر ما وارد شد و شديم از سابقين در ايمان بخدا و پيغمبر او البته تحمّل الم موقت در برابر نعيم دائم سهل است و بعضى ان كنّا بكسر همزه قرائت نموده‌اند يعنى اگر باشيم از سابقين در ايمان بمغفرت الهى نائل ميشويم پس دست از ايمان خود برنميداريم و گفته‌اند آنها كسانى بودند كه بعد از اين معجزه از آل فرعون ايمان آوردند پيش از سايرين غير از بنى اسرائيل كه ايمان آورده بودند و قمى ره در ضمن حديث سابق نقل نموده كه فرعون و هامان قبلا تعليم سحر نموده بودند و فرعون بسحر بر مردم غلبه‌


جلد 4 صفحه 106

پيدا كرد و ادعاء خدائى نمود لذا مأمور بتمام شهرهاى مصر فرستاد و هزار جادوگر جمع كردند و از ميان آنها يكصد نفر انتخاب كردند و از ميان آنها هشتاد نفر پس جادوگران بفرعون گفتند تو ميدانى كه از ما كسى در دنيا ما هرتر در سحر نيست اگر ما بر موسى غالب شديم چه بما خواهى داد فرعون گفت شما مقرّب درگاه من خواهيد شد و در سلطنت با من شريك خواهيد بود آنها گفتند اگر موسى بر ما غلبه نمود و سحر ما را باطل كرد ميدانيم او جادوگر نيست و پيغمبر است و باو ايمان ميآوريم فرعون گفت اگر چنين شد من هم در ايمان باو با شما شركت ميكنم ولى شما سعى كنيد و اسباب كارتان را تكميل نمائيد كه مغلوب نشويد و موعد روز عيدشان بود و چون آفتاب بلند شد فرعون سحره و مردم را جمع نمود در كنار بارگاه خود كه ارتفاع آن از زمين هشتاد ذراع بود و قبّه آنرا از آهن و فولاد صيقلى شده ساخته بودند كه وقتى آفتاب بآن مى‌تابيد كسى نميتوانست بآن نگاه كند از برق آهن و تابش آفتاب و فرعون و هامان آمدند و آنجا نشستند و نگاه ميكردند و موسى عليه السّلام هم آمد ولى نظر بآسمان ميكرد و جادوگران گفتند اين مرد نظر بآسمان ميكند و سحر ما در آنجا كارگر نيست و در برابر موسى صف كشيدند و عرضه داشتند كه تو مى‌اندازى يا ما بيندازيم و او فرمود شما بيندازيد و آنها ريسمانها و عصاهاشان را انداختند و همه مانند مارها بجنبش آمدند و گفتند بعزّت فرعون ما غالب ميشويم و موسى چون آن منظره را مشاهده نمود بيمناك شد ولى ندائى بگوشش رسيد كه نترس تو غالب خواهى شد عصايت را بينداز تمام مارهاى مصنوعى را بلع ميكند پس موسى انداخت عصاى خود را و چون بزمين رسيد گداخته شد و بعد سر بلند كرد و دهان گشود بطوريكه لب بالايش رسيد ببالاى گنبد قصر فرعون پس دور زد بر آن و با لب زيرينش تمام ريسمانها و عصاهاى سحره را جمع نمود و بلعيد و مردم يكدفعه فرار كردند و چون تاكنون چنين امر عجيبى را كسى نديده و نشنيده بود از ترس و زير دست و پا ده هزار نفر مرد و زن و كودك تلف شدند و فرعون و هامان لباس خودشان را ملوّث نمودند و موى سرشان از ترس سفيد شد و موسى هم با مردم فرارى همراهى ميكرد تا خطاب الهى رسيد كه بگير آنرا و نترس ما


جلد 4 صفحه 107

دو مرتبه بصورت اوّل برش ميگردانيم و او برگشت و عباء خود را بدست پيچيد و در دهان اژدها نمود و آن بصورت اوّل برگشت و ساحران ايمان آوردند و فرعون غضب كرد و هر كس را بموسى ايمان آورده بود زندانى نمود تا معجزات ديگرى از آنحضرت از قبيل طوفان و ملخ و كنه و غوك و خون كه تفصيلش در سور سابقه گذشت بروز نمود و فرعون آنها را آزاد كرد و گفته شده كه آنملعون متمكّن نشد تهديد خود را نسبت بساحرانى كه ايمان آوردند عملى نمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ نَعَم‌ وَ إِنَّكُم‌ إِذاً لَمِن‌َ المُقَرَّبِين‌َ (42)

‌گفت‌ بلي‌ اجر كامل‌ بشما ميدهم‌ و بعلاوه‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ درباريان‌ ‌خود‌ قرار ميدهم‌ ‌که‌ ‌آنها‌ بطمع‌ مال‌ و جاه‌ اقدام‌ كامل‌ كنند و كردند.

سحري‌ كردند ‌که‌ ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ‌تا‌ كنون‌ چنين‌ سحري‌ واقع‌ نشده‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ميفرمايد:

سَحَرُوا أَعيُن‌َ النّاس‌ِ وَ استَرهَبُوهُم‌ وَ جاؤُ بِسِحرٍ عَظِيم‌ٍ (اعراف‌ ‌آيه‌ 116) و باندازه‌اي‌ عظمت‌ داشت‌ ‌که‌ حضرت‌ موسي‌ ترسيد فَأَوجَس‌َ فِي‌ نَفسِه‌ِ خِيفَةً مُوسي‌ قُلنا لا تَخَف‌ إِنَّك‌َ أَنت‌َ الأَعلي‌ (طه‌ 70 و 71)

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- فرعون که سخت در این بن بست گرفتار و درمانده بود حاضر شد برترین امتیازها را به آنها بدهد، بلا فاصله «گفت: آری (هر چه بخواهید می‌دهم) به علاوه شما در این صورت از مقربان درگاه من خواهید بود»! (قالَ نَعَمْ وَ إِنَّکُمْ إِذاً لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ).

نکات آیه

۱ - پاسخ مثبت فرعون، به امتیازطلبى ساحران براى غلبه بر موسى(ع) (قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا ... قال نعم)

۲ - تأکید فرعون بر قرار گرفتن ساحران در زمره مقربان وى، با پیروزى بر موسى(ع) (و إنّکم إذًا لمن المقرّبین)

۳ - فرعون، براى جلب حمایت ساحران، بیش از انتظارشان به آنان وعده مزد و پاداش داد. (قالوا لفرعون أئنّ لنا لأجرًا ... و إنّکم إذًا لمن المقرّبین) برداشت یاد شده به خاطر این نکته است که ساحران تنها درخواست مزد داشته اند; ولى فرعون علاوه بر پاسخ مثبت به آن، وعده تقرّب به درگاه خود را نیز به آنان داد.

۴ - تقرّب به درگاه فرعون، مقامى بس مهم و پرجاذبه براى مردم (و إنّکم إذًا لمن المقرّبین)

۵ - اقدام فرعون به جلب رضایت و حمایت هر چه بیشتر ساحران (أئنّ لنا لأجرًا ... قال نعم و إنّکم إذًا لمن المقرّبین) برداشت یاد شده با توجه به این نکته است که فرعون علاوه بر پاداش مورد نظر ساحران، به آنان وعده مقام هاى فزون تر را نیز داد.

۶ - فرعون از پیروزى خود در برابر معجزه موسى(ع) مأیوس شده و تنها به حمایت ساحران چشم دوخته بود. (قال نعم و إنّکم إذًا لمن المقرّبین) تلاش فرعون براى جلب حمایت ساحران از خود، به هر قیمت ممکن و بیش از انتظار آنها، گویاى برداشت یاد شده است.

موضوعات مرتبط

  • جادوگران فرعون: پاداش جادوگران فرعون ۱، ۳; جلب رضایت جادوگران فرعون ۵; حمایت جادوگران فرعون ۶; قبول خواسته هاى جادوگران فرعون ۱; وعده به جادوگران فرعون ۲، ۳
  • فرعون: تقرب به فرعون ۴; تلاش فرعون ۵; مقربان فرعون ۲; وعده هاى فرعون ۲، ۳; یأس فرعون ۶
  • موسى(ع): قصه موسى(ع) ۱، ۶

منابع