النحل ٣٦
ترجمه
النحل ٣٥ | آیه ٣٦ | النحل ٣٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الطّاغُوتَ»: شیطان و بتان و هرچیزی که باعث طغیان شود (نگا: بقره / . «حَقَّتْ»: ثابت و واجب شده است. «حَقَّتْ عَلَیْهُمُ الضَّلالَة»: یعنی خداوند به مردمان خرد داده است، فطرت ایشان را برای یکتاپرستی بسیج کرده است، پیغمبران را فرستاده است، و آیات تشریعی و تکوینی را به انسانها نموده است، آن گاه این مردمانند که بر اثر یک تصمیمگیری آزادانه دو دسته میشوند و به راه یزدان یا به راه شیطان میروند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي... (۱) قُلْ يَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا... (۱) وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ... (۲) وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ... (۲) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ... (۵) وَ لَقَدْ کَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ... (۲) وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ... (۳) ثُمَ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَى... (۶) وَ اسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ... (۳) وَ مَا أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا... (۱)
وَ لاَ يَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا... (۰) ذٰلِکَ أَنْ لَمْ يَکُنْ رَبُّکَ... (۱) وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً... (۲) تِلْکَ الْقُرَى نَقُصُ عَلَيْکَ... (۳) الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ... (۳) فَکَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنَنَا... (۲) أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ... (۱) وَ لَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ... (۲) إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِ... (۳) أَلاَ لِلَّهِ الدِّينُ الْخَالِصُ وَ... (۳) وَ قَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمٰنُ مَا... (۱) وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْکَ الْکِتَابَ... (۵)
تفسیر
- آيات ۲۲ - ۴۰،سوره نحل
- اعتقاد به معاد لازمه توحيد كامل است
- بيان اينكه گمراه كنندگان همانند بار گناهان ناشى از اضلالشان را بر دوش مى كشند
- چگونگى تعدد وزر و عذاب در ازاء عمل واحد
- اشاره به استفاده هاى نادرستى كه از آيه ((ليحملوا اوزارهم كاملة يوم القيمة ))
- مقصود از كسانى كه علم داده شده اند در آيه :((قال الذين اوتوا العلم ...)) معصومين عليهم السلام هستند
- معناى آيه : ((قيل للذين اتقوا ماذا انزل اليكم قالوا خيرا)) و مراد از ((الذين اتقوا))
- معناى ((طيب )) و ((طاهر)) و مقصود از طيب بودن متقين درحال توفى و مرگ
- تعلق مشيت خداوند (لوشاء الله ) به امر عدمى (ما عبدنا) در آيه و توجيه آن
- تقرير و تبيين استدلال مشركين براى بت پرستى خود
- پاسخ به دليل مشركين : تنها وظيفه پيامبران ((بلاغ مبين )) است
- تقسيم امت ها به دو طائفه هدايت يافته و گمراه
- وجه اينكه گمراهى به خلاف هدايت به خود گمراهان نسبت داده شده است
- توضيح اينكه ((ضلالت )) امر عدمى است و نمى توان گفت خدا آن را ايجاد كرده است
- تسليت و دلدارى رسول خدا(ص ): نسبت به هدايت مشركين حريص مباش
- تفسير آيه توسط جبريون و مفوضه در جهت اثبات مذهب خود
- در قيامت ياورانى هستند كه مشركين از يارى آنها بهره مند نمى شوند
- مسئله رفع اختلاف و تبين آن يكى از معرفات روز قيامت است
- اشاره به تعابير مختلف از ايجاد خداى تعالى به :قول ، كلمه ، امر، اراده و قضاى خدا در ذيل (اننقول له كن فيكون )
- بحث روايتى (رواياتى در ذيل : ((الذين اتوا العلم ))، ((... قالوا خيرا))، ((قالوااساطير الاولين )) و...)
- نقشه قريش در برابر جذابيت دعوت پيامبر اكرم (ص ) درذيل آيه ((و اذا قيل لهم ماذا...))
- روايتى درباره سلطنت و قدرت نامحدود خدا
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «36»
وهمانا ما در ميان هر امّتى پيامبرى را برانگيختيم (تا به مردم بگويند) كه خدا را بپرستيد و از طاغوت (و هر معبودى جز خدا) دورى نماييد، پس گروهى از مردم كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده و بعضى از آنان گمراهى بر آنان سزاوار است، پس در زمين سير و سفر كنيد، تا ببينيد كه پايان كار تكذيب كنندگان چگونه بوده است؟
نکته ها
«أُمَّةٍ» از ريشهى «ام» به معناى چيزى است كه ديگرى را به خود ضميمه مىكند. به هر جماعتى كه داراى نوعى وحدت و اشتراك باشند، امّت گفته مىشود. اين كلمه 52 بار در قرآن آمده است.
«طاغوت» براى مبالغهى طغيان بكار مىرود. در قرآن به شيطان، ستمگران و مستكبران و بتها، كه مايهى طغيان و نافرمانى خدا هستند، «طاغوت» گفته شده است. اين كلمه هم در مورد مفرد بكار مىرود «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» و هم در مورد جمع «أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ»
خداوند اسباب هدايت را براى تمام مردم فرستاده است، «بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا» امّا گروهى مىپذيرند و هدايت مىيابند، «فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ» و گروهى انكار كرده و گمراه مىشوند. «مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ» پس هدايت از اوست، ولى گمراهى از ماست.
مثال جالب: زمين كه به دور خورشيد مىچرخد، همواره بخشى از آن رو به خورشيد و
جلد 4 - صفحه 519
روشن است و بخشى پشت به خورشيد و تاريك است. مىتوان گفت: هر نورى كه زمين دارد ازخورشيد است، امّا هر تاريكى كه زمين دارد از خود اوست.
به هر حال خداوند، ضلالت را به خود نسبت نمىدهد، مگر آنكه انسان خود زمينهى آن را فراهم كرده باشد، مانند آيهى «يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ» خداوند ستمگران را گمراه مىكند وآيه «وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِينَ» خداوند جز فاسقان را گمراه نمىكند.
پیام ها
1- بعثت پيامبران، مخصوص نژاد و منطقه و قبيلهى خاصى نبوده است. «بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا»
2- دعوت به توحيد و دورى از طاغوت، در رأس برنامه پيامبران بوده است.
«اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»
3- خداپرستى با پذيرش سلطهى طاغوتها و ستمگران، نمىسازد. «اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»
4- با عبادت و اتصال به خداوند، انسان قدرت مبارزه با طاغوتها، پيدا مىكند.
«اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»
5- خداوند به انسان در انتخاب راه، اختيار داده است. فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى ... وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ ...
6- سير و سفر بايد عبرتآموز باشد. فَسِيرُوا ... فَانْظُرُوا
7- تاريخ قانونمند است و سنّتهاى حاكم بر جامعه و تاريخ، ثابت. فَسِيرُوا ... فَانْظُرُوا ... عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
8- قرآن، مردم را به جهانگردى هدفدار دعوت كرده است. فَسِيرُوا ... فَانْظُرُوا
تفسير نور(10جلدى)، ج4، ص: 520
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (36)
وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا: و هرآينه بتحقيق برانگيختيم و فرستاديم در هر جماعتى و هر قرنى پيغمبرى را چنانچه مبعوث نموديم تو را اى محمد بر امت خود كه آن رسولان دعوت كنند و بگويند مردم را. أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ: اينكه بپرستيد ذات احديت خداى متعال را كه سزاوار ستايش و پرستش است. وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ: و دورى كنيد از پيروى طاغوت، يعنى كسى كه طغيان كند و تجاوز كند از حد، و اطلاق شود بر شيطان و كافر و اصنام و رؤساى ضلالت.
در مجمع البحرين «1»- فى الحديث- من رفع راية ضلالة فصاحبها طاغوت. در حديث: هر كه بلند كند علم گمراهى را، پس صاحب آن علم طاغوت باشد.
حاصل آن كه دعوت انبياء مبتنى بر دو چيز بوده: يكى امر به بندگى خداوند سبحان، و ديگر نهى از پيروى گمراهان.
«1» مجمع البحرين، شيخ طريحى، ذيل لغت «طغا».
جلد 7 - صفحه 200
پس از دعوت پيغمبران، مردم دو دسته شدند: فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ: پس بعضى از امتان، كسانيند كه اقبال كردند و رو آوردند به دعوت رسول. هدايت فرمود خداوند ايشان را به الطاف و تمكين و مسهلات توفيقات تا ايمان آوردند، يا معنى آن كه راهنمائى فرمود خداى تعالى ايشان را به بهشت بواسطه ايمانشان. وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ: و بعضى از امتان كسانيند كه اعراض نمودند يا واجب شد بر آنها هلاك و عذاب به سبب گمراهى، و اطلاق شده ضلالت بر عقاب در كريمه (إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ) «1» فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ: پس سير كنيد در زمين آنان كه عذاب فرمود ايشان را خداوند اگر تصديق مرا نمىكنيد. فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ: پس نگاه كنيد به نظر عبرت كه چگونه بود سر انجام تكذيب كنندگان پيغمبران به نزول عذاب بر آنان و هلاك شدن ايشان، و آگاه شويد كه رفتار نكنيد مانند آنها و دچار نگرديد به بلاى آنها.
تفسير برهان- عياشى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده: ما بعث اللّه نبيّا قطّ الّا بولايتنا و البرائة من اعدائنا و ذلك قول اللّه فى كتابه و لقد بعثنا فى كلّ امّة رسولا ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدى اللّه و منهم من حقّت عليه الضّلالة بتكذيبهم آل محمّد عليهم السّلام. «2» مبعوث نفرمود خداى تعالى پيغمبرى را هرگز مگر به ولايت ما، و برائت از دشمنان ما، و اين است فرمايش الهى (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ...) پس بعضى از ايشان هدايت يافتند و بعضى سزاوار شدند هلاكت را به سبب تكذيب آنان ولايت آل محمد عليهم السّلام را.
تبصره: اين مطلب نزد فضلا و دانشمندان، محقق و مسلم شده كه آيات قرآنى شامل است تمام مكلفين را تا قيامت؛ بنابراين در هر عصرى از اعصار به
«1» قمر آيه 47.
«2» برهان، جلد 2، صفحه 367- عياشى، جلد 2، صفحه 258.
جلد 7 - صفحه 201
لسان آشكار در جامعه عالم، آيه مباركه اعلام فرمايد كه براى اتمام حجت و رفع عذر، مبعوث ساختيم در هر امتى پيغمبرى را؛ و مردم دو فرقه شدند: جمعى تصديق نموده فرمانبردار، و گروهى تكذيب كرده نافرمانى و دشمنى پيش گرفتند، تا عاقبت به عذاب الهى دچار گرديدند. پس شما را اى امت پيغمبر آخر الزمان، آگاهى است تا انقراض دوران در سير زمين و زمان و عبرت يافتن به احوال گذشتگان و رفتار نكردن به طريق آنان.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ذيل خطبهاى فرمايد «1»: و احذروا ما نزل بالامم قبلكم من المثلات بسوء الافعال و ذميم الاعمال فتذكّروا فى الخير و الشّرّ احوالهم و احذروا ان تكونوا امثالهم ...
يعنى: بترسيد آنچه را كه نازل شد بر امتان پيش از شما از عقوبات به سبب بدى كردارها و زشتى كارها، پس بياد آوريد در نيكى و بدى خود احوال ايشان را، و بترسيد از اينكه باشيد شما مانند آنان؛ يعنى در سرپيچى و سركشى از فرمان الهى كه عاقبت معذب شويد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما عَبَدْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ نَحْنُ وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْءٍ كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ (35) وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ (36) إِنْ تَحْرِصْ عَلى هُداهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ يُضِلُّ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ (37)
ترجمه
و گفتند آنانكه مشرك شدند اگر ميخواست خدا نمىپرستيديم غير از او هيچ چيز را ما و نه پدران ما و نه حرام ميكرديم بغير حكم او هيچ چيز را اين چنين كردند آنانكه بودند پيش از آنها پس آيا باشد بر پيغمبران مگر رسانيدن آشكار
و بتحقيق مبعوث نموديم در هر گروهى پيغمبرى را كه بپرستيد خدا را و بپرهيزيد از هر گمراه كنندهاى پس بعضى از ايشان كسى است كه هدايت نمود خدا و بعضى از آنها كسى است كه ثابت شد بر او گمراهى پس سير كنيد در زمين پس بنگريد چگونه بود انجام كار تكذيب كنندگان
اگر حرص ورزى بر هدايت آنها پس همانا خدا هدايت نميكند كسيرا كه در ضلالت گذارده و نيست مر آنها را هيچ يارى كنندگان.
تفسير
- اهل شرك در اين مقام بتعليم شيطان مغالطه عجيبى نمودند كه خداوند آنرا نقل و جواب فرموده و آن آنستكه خداوند قادر است بر هر امرى اگر خواسته بود ما و پدرانمان بت پرست نباشيم منصرف مينمود ما را از پرستش غير از خود و نيز منصرف مينمود ما را از آنكه چيزيرا بدلخواه خود حرام يا حلال نمائيم و اينكه ننموده دليل است بر آنكه خواسته است ما چنين
جلد 3 صفحه 285
باشيم پس افعال ما مرضى خدا است و كسى نبايد ما را منع نمايد و جواب آنستكه فرق است بين قدرت و مشيت و رضايت بلى خدا قادر است كه كفار را منصرف نمايد از كفر و تحريم حلال و ساير اعمال ناشايسته ولى نميخواهد آنها باجبار موحّد و صالح شوند ميخواهد باختيار و استحقاق بمقامات عاليه برسند و راضى نيست بكفر و اعمال قبيحه آنها و اين اشكال و اعمال ناشايسته از امم سابقه در مقابل انبياء گذشته واقع شد و ايشان بوظيفه خودشان كه ابلاغ احكام و معارف بود عمل نمودند و جواب گوئى كردند و ما مبعوث نموديم ايشانرا كه بامتهاى خودشان بگويند پرستش كنيد خدا را و اجتناب نمائيد از هر گمراه كنندهاى خواه شيطان باشد خواه بت خواه انسان پس بعضى از مردمان منصف عاقل قبول نمودند و خداوند هدايت نمود ايشانرا و بعضى از مردم متعصب جاهل قبول ننمودند و باقى و ثابت و مصرّ بر ضلالت شدند و خداوند آنها را معذب فرمود بانواع عذابها از قبيل خسف و غرق و صاعقه و امثال اينها اگر قبول نداريد برويد سير كنيد در زمين و آثار باقيه آنها را كه دلالت بر معذب شدن آنها دارد مشاهده نمائيد تا بدانيد كه خدا راضى بافعال آنها نبوده كه بانواع عذاب معذب و هلاكشان فرموده پس بافعال شما هم كه مانند آنها است راضى نيست و نميخواهد كفر و شرك و تحريم حلال و تحليل حرام را و قمى ره فرموده مراد از سير در ارض رجوع باخبار پيشينيان است و عياشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه خداوند مبعوث نفرمود هيچ پيغمبرى را مگر بولايت ما و برائت از دشمنان ما و مراد از كسانيكه بر ضلالت باقى ماندند تكذيب كنندگان آل محمدند و در آيه اخيره خطاب به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده كه اصرار زياد بهدايت آنها نداشته باشد همان ابلاغ و اتمام حجت كافى است خداوند گمراهانى را كه بحال خودشان واگذار فرموده براى اعراض از ذكر و عدم قابليت هدايت نخواهد فرمود و ناصر و معينى براى آنها در دنيا و آخرت نخواهد بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد بَعَثنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللّهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ فَمِنهُم مَن هَدَي اللّهُ وَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُوا فِي الأَرضِ فَانظُرُوا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبِينَ (36)
و هر آينه بَعَثنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعبُدُوا اللّهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ.
و هر آينه بتحقيق ما مبعوث كرديم در هر طايفه و امّتي پيغمبراني را که عبادت كنيد خداوند را و دوري كنيد عبادت طاغوت و باطل را وَ لَقَد بَعَثنا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا انبياء الهي بسيار بودند و مقتضاي بعضي اخبار صد و بيست و چهار هزار و صاحبان شريعت فقط شش نفر آدم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمّد صلّي اللّه عليه و اله و سلّم و اولو العزم که ناسخ شريعت سابقه باشد پنج نفر نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمّد صلّي اللّه عليه و اله که ميفرمايد: فَاصبِر كَما صَبَرَ أُولُوا العَزمِ مِنَ الرُّسُلِ احقاف آيه 34 و بسياري از انبياء مأمور بدعوت نبودند و بسياري از انبياء مامور بدعوت شدند بر طبق شريعت زمان خود و هر كدام بيك شهري يا مملكتي يا قصبهاي يا طائفه و يا قومي مبعوث شدند، و شريعت اسلام چون خاتم شرايع بود و تا قيامت باقيست و اوصياء پيغمبر اسلام بايد تا قيامت باشند و دوازده بيش نيستند، لذا دوازدهمي در پس پرده غيبت مصون و محفوظ شد خداوند بجاي آن رسولان علمايي مقرّر فرمود که هر كدام در شهري و مملكتي و طايفه و قبيله و قصبه دعوت ميفرمايند بر طبق دستوري که دارند، و لذا از پيغمبر اكرم است فرمود:
علماء امتي كانبياء بني اسرائيل
و بالجملة حجّة بايد تمام شود و اولين دعوت رسل دعوت بتوحيد بوده أَنِ اعبُدُوا اللّهَ توحيد عبادتي که مستلزم توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي و نظري است و پس از آن نهي از عبادت و اطاعت و متابعت طاغوت وَ اجتَنِبُوا الطّاغُوتَ هر باطلي طاغوت است لذا اطلاق بر شيطان و دعوت كنندگان بباطل و رؤساء كفر و ضلالت ميشود.
فَمِنهُم مَن هَدَي اللّهُ وَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ پس در هر امتي بعض از آنها که در طرف اقليت بودند كساني بودند که قابل هدايت بودند و هدايت فرمود آنها را خداوند و بعضي از آنها ثابت و محقق شد بر آنها ضلالت و گمراهي خداوند اسباب هدايت را تكوينا و تشريعا بر تمام
جلد 12 - صفحه 120
افراد فراهم فرموده و قوه و اختيار هم بآنها عنايت كرده، لكن موانع قبول در افراد بسيار است شيطان نفس امّاره هواي نفس قساوت قلب عناد عصبيّت حسد كبر نخوت و ساير صفات خبيثه و حبّ دنيا حبّ مال حبّ رياست و غير اينها كساني که اينکه موانع در آنها نباشد توفيق الهي شامل حال آنها ميشود و مشمول فَمِنهُم مَن هَدَي اللّهُ ميشوند و كساني که اينکه موانع كلّا يا بعضا در آنها باشند مورد وَ مِنهُم مَن حَقَّت عَلَيهِ الضَّلالَةُ هستند، و چون اينکه موانع در افراد بسيار هست، لذا اهل ضلالت بمراتب اكثر از اهل هدايت هستند.
فَسِيرُوا فِي الأَرضِ فَانظُرُوا كَيفَ كانَ عاقِبَةُ المُكَذِّبِينَ پس سير كنيد و گردشي نمائيد در اطراف زمين، پس نظر كنيد ببينيد چگونه بوده عاقبت كساني که تكذيب انبياء ميكردند بچه بلاها هلاك شدند فَسِيرُوا فِي الأَرضِ ممكن است مراد سير تاريخيست که رجوع كنيد بتاريخ احوال انبياء سلف و امم سابقه قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط و شعيب و قوم موسي فرعونيان بلكه اصحاب فيل که بسيار نزديك بآنها بودند، و ممكن است سير در مساكن و شهرستانهاي آنها باشد که بكلّي خراب و ويران شده (فَانظُرُوا) بنظر فكري و درك قلبي و چشم باطني يا بنظر عيني بمراكز آنها كيف کان چگونه بوده است عاقِبَةُ المُكَذِّبِينَ قوم نوح بغرق هلاك شدند عاد بباد ثمود به رجفه قوم لوط بخسف و امطار حجارة قوم شعيب بصيحه و صاعقه فرعونيان بغرق و ساير بليّات.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 36)- به دنبال اعلام این واقعیت که وظیفه پیامبران تنها ابلاغ آشکار است، در این آیه اشاره کوتاه و جامعی به وضع دعوت پیامبران کرده، میگوید: «ما در هر امتی رسولی فرستادیم» (وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا). که دعوت ما را به گوش امتها برسانند.
ج2، ص567
سپس اضافه میکند محتوای دعوت همه این رسولان این بود که: «خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید» (أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ).
چرا که اگر پایههای توحید محکم نشود، و طاغوتها از جوامع انسانی و محیط افکار طرد نگردند، هیچ برنامه اصلاحی قابل پیاده کردن نیست.
اکنون ببینیم نتیجه دعوت انبیا به توحید به کجا رسید، در اینجا قرآن میگوید:
«گروهی از آن امتها کسانی بودند که خدا هدایتشان کرد» (فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَی اللَّهُ).
«و گروهی از آنان ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت» (وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَةُ).
و در پایان آیه برای بیدار کردن گمراهان و تقویت روحیه هدایت یافتگان این دستور عمومی را صادر میکند: «پس در روی زمین سیر کنید (و آثار گذشتگان را که بر صفحه زمین و در دل خاک نهفته است بررسی نمایید) و ببینید سر انجام کار کسانی که آیات خدا را تکذیب کردند به کجا کشید» (فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ).
این تعبیر خود دلیل زندهای بر آزادی اراده انسان است، چرا که اگر هدایت و ضلالت اجباری بود، سیر در ارض و مطالعه حالات پیشینیان بیهوده بود.
نکات آیه
۱- تمامى امتها و جوامع، تحت پوشش رسالت پیامبران مبعوث شده از سوى خداوند (و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً)
۲- عبادت خدا و اجتناب از طاغوت، دو رکن اساسى تعالیم انبیا (و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطغوت)
۳- اجتناب از هرگونه معبود باطلى، از دعوتهاى روشن همه انبیاى الهى (فهل على الرسل إلاّ البلغ المبین. و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطغوت) «طاغوت» در لغت عبارت از هر معبود و مورد پرستشى جز خداوند است.
۴- سنت خداوند در بعثت انبیا، برانگیختن و اعزام آنان به سوى جوامع و امتهاست. * (و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً) از اینکه خداوند در مقام بیان بعثت انبیا و مورد تکذیب واقع شدنشان از سوى تکذیب کنندگان، از «امت» به جاى «ناس» استفاده کرده است و «امت» به گروهى اطلاق مى شود که عاملى آنان را جمع کرده باشد، مى توان نکته فوق را به دست آورد.
۵- برانگیختن انبیا در میان همه امتها براى دعوت به توحید عبادى، دلیل بطلان عقیده مشرکان به جبرى بودن شرکشان (و قال الذین أشرکوا لو شاء الله ما عبدنا من دونه من شىء ... و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً أن اعبدوا الله) آوردن عبارت «قد بعثنا...» پس از بیان کلام مشرکان درباره جبرى بودن شرکشان، به منزله جواب براى آن است; با این بیان که اگر شرکْ خواست خداوند بود، نباید انبیا را مبعوث مى کرد و حال آنکه آنان را براى هدایت برانگیخته است و این حکایت از بطلان عقیده آنان دارد.
۶- برخى از امتها با اعزام انبیا به سوى آنان، هدایت یافتند و برخى دیگر بر گمراهى خود باقى ماندند. (فمنهم من هدى الله و منهم من حقّت علیه الضللة)
۷- هدایت شدن انسانها، برخاسته از توفیق خداوند است. (فمنهم من هدى الله)
۸- گمراه شدن گمراهان، به دست خود آنهاست. (و منهم من حقّت علیه الضللة) از آن جایى که خداوند در مقام بیان منشأ هدایت و گمراهى، تنها هدایت را به خود اسناد داده است، مى توان برداشت فوق را به دست آورد.
۹- لزوم جهانگردى و سیر و سیاحت، جهت مطالعه در عاقبت شوم تکذیب کنندگان انبیا (فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین) «انظروا» (از مصدر نظر) به معناى گرداندن چشم براى درک و دریافت چیزى و دیدن آن است.
۱۰- گروهها و اقوامى که در طول تاریخ، انبیاى الهى را تکذیب کردند، گرفتار عذاب شدند. (فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین) دعوت از مردم براى جهانگردى جهت مطالعه در عاقبت تکذیب کنندگان انبیا، دلالت بر این دارد که آنان دچار عذاب شده اند و مطالعه آن عبرت آموز است و اگر چنان چه به مرگ طبیعى مرده بودند، با انسانهاى دیگر تفاوتى نداشتند و در نتیجه مزیتى براى مطالعه نخواهند داشت.
۱۱- وجود انسانهایى در میان امتها، که مهر گمراهى خورده اند و هیچ گاه هدایت نخواهند شد. (و منهم من حقّت علیه الضللة) «حق» داراى چند معنا و استعمال است و از جمله آنها عمل و گفتارى است که رخ مى دهد به خاطر اینکه وقوع آن واجب و ضرورى است. بنابراین عبارت «حقّت علیه الضلالة»; یعنى، ضرورى و قطعى شده است بر او گمراهى.
۱۲- گستره همه مناطق زمین - که جوامع انسانى در آن جاها وجود داشته - شاهد اعزام پیامبران خدا به سوى خود. (و لقد بعثنا فى کلّ أُمّة رسولاً ... فسیروا فى الأرض فانظروا) «فا» در «فسیروا» تفریع است. دعوت از مردم براى جهانگردى، پس از بیان بعثت انبیا در میان هر امتى، به این معناست که: گستره زمین شاهد وضعیت و عاقبت کسانى است که انبیاى الهى را تکذیب کردند. در نتیجه مى توان آثار آنان را پیدا کرد و مورد مطالعه قرار داد.
۱۳- مطالعه تاریخ، وسیله عبرت و درس آموزى است. (فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین)
۱۴- پهنه زمین، داراى آثارى عبرت آموز از ملتهاى پیشین (فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین)
۱۵- عمل انسان، داراى نقشى تعیین کننده در سرنوشت اوست. (فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین)
۱۶- قانونمندى و یکسانى راههاى کمال و سعادت آدمیان و نیز انحطاط آنها، در طول تاریخ (فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین) از اینکه با فعلهاى امر «سیروا» و «انظروا» مردم دعوت به سیر و مطالعه شده اند تا آنان به این وسیله عبرت بگیرند، حکایت از این دارد که قوانین یکسانى بر روند امور جارى است.
۱۷- مشرکان مکه، مورد تهدید خداوند به فرجامى شوم (و قال الذین أشرکوا ... فسیروا فى الأرض فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین) بنابراین احتمال که مخاطبان امر «سیروا» مشرکان مکه اند استفاده مى شود که دعوت از آنان براى سیر و سفر در زمین جهت مطالعه سرانجام تکذیب کنندگان انبیا پس از بازگویى دیدگاه آن مشرکان در باره خداوند، هشدارى است به آنان.
۱۸- برخى از گناهان، در پى دارنده عذاب دنیوى اند. (فانظروا کیف کان عقبة المکذّبین) دعوت به دقت و ژرف کاوى در فرجام تکذیب کنندگان انبیا، مشعر به این نکته است که تکذیب گران گرفتار عذاب شده اند. بنابراین به دست مى آید که برخى از گناهان (تکذیب انبیا) عذاب دنیوى در پى دارند.
موضوعات مرتبط
- اقوام پیشین: تاریخ اقوام پیشین ۱۰، ۱۴; کیفر اقوام پیشین ۱۰
- امتها: گمراهى امتها ۶; هدایت امتها ۶; هدایت ناپذیران امتها ۱۱
- انبیا: ارکان تعالیم انبیا ۲; اهمیت بعثت انبیا ۱۲; جهان شمولى رسالت انبیا ۱، ۱۲; فلسفه بعثت انبیا ۴، ۵; کیفر مکذبان انبیا ۱۰; مطالعه فرجام مکذبان انبیا ۹; هدایتگرى انبیا ۶; هماهنگى دعوتهاى انبیا ۳
- انسان: قانونمندى انحطاط انسان ها ۱۶; قانونمندى سعادت انسان ها ۱۶
- تاریخ: آثار مطالعه تاریخ ۱۳;عبرت از تاریخ ۱۳، ۱۴
- توحید: دعوت به توحید عبادى ۵
- جبرواختیار: دلایل بطلان جبر ۵
- جهانگردى: اهمیت جهانگردى ۹
- خدا: انذارهاى خدا ۱۷; توفیقات خدا ۷; سنتهاى خدا ۴
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۱۵
- طاغوت: اهمیت اجتناب از طاغوت ۲
- عبادت: اهمیت عبادت خدا ۲
- عبرت: عوامل عبرت ۱۳، ۱۴
- عذاب: اهل عذاب ۱۰; موجبات عذاب دنیوى ۱۸
- عمل: آثار عمل ۱۵
- گمراهى: منشأ گمراهى ۸
- گناه: آثار گناه ۱۸
- مسافرت: اهمیت مسافرت ۹
- مشرکان: عقیده باطل مشرکان ۵
- مشرکان مکه: تهدید مشرکان مکه ۱۷; فرجام شوم مشرکان مکه۱۷
- معبودان باطل: اعراض از معبودان باطل ۳
- هدایت: منشأ هدایت ۷