ابراهيم ٢٩
ترجمه
ابراهيم ٢٨ | آیه ٢٩ | ابراهيم ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«جَهَنَّمَ»: عطف بیان (دارَ الْبَوار) است. «یَصْلَوْنَهَا»: وارد آن میشوند و بدان میسوزند (نگا: نساء / ) «الْقَرَارُ»: استقرار یافتن. ماندگار شدن. در اینجا مصدر به معنی اسم مکان یعنی مَقرّ و مستقرّ است. «بِئْسَ الْقَرَارُ»: ماندن آنان در دوزخ چه بد ماندنی است. دوزخ چه بد جایگاهی است. مخصوص به ذمّ محذوف است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا... (۰) سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ کَمْ... (۰) إِنَ الَّذِينَ کَفَرُوا سَوَاءٌ... (۰) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً... (۰) وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَةً... (۰)
تفسیر
- آيات ۱۹ - ۳۴،سوره ابراهيم
- اشاره به معناى ((حق )) و بيان اينكه مراد از حق بودند خلقت آسمانها و زمين هدفداربودن عالم هستى است
- بيان جمله : ((ان يشايدهبكم و ياءت بخلق جديد)) و پاسخ به يك سؤال در اين مورد
- معناى جمله : ((و برزوا الله جميعا))
- بيان بگو مگوى كفار در روز قيامت
- سخن شيطان با پيروان خود در قيامت
- معناى اينكه در قيامت شيطان به اتباع خود مى گويد: ((خدا به شما وعده حق داد و من بهشما وعده دادم ولى وفا نكردم ))
- بيان اينكه شيطان بر مردم سلطه اى ندارد و فقط دعوت به گناه مى كند
- رد كلام فخر رازى در خصوص استثناء در آيه شريفه
- بيزارى جستن شيطان و هر متبوع ديگرى از پيروان خود، در روز قيامت
- انسان مختار است و خود مسؤ ول نيك و بد اعمال خويش است
- وجوهى كه در مورد تركيب و معناى آيه : ((الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة ...))گفته شده است
- موارد اختلاف مفسرين در بيان معنى و مفاد مفردات آيه فوق الذكر
- بيان مراد از ((كلمه طيبه )) اى كه به شجره طيبه تشبيه شده است
- مقصود از كلمه خبيثه كه به شجره خبيثه تشبيح شده شرك به خدا است
- آغاز و ادامه هدايت مؤ منين از ناحيه خداوند است (يثبت الله الذين آمنوابالقول الثابت ))
- چند معناى ديگر كه براى آيه : ((يثبت الله الذين آمنوا...)) ذكر كرده اند
- حكايت حال سردمداران و بزرگان ضلالت و ظلم كه كفران نعمت كرده مردم خود را هلاكتكشاندند
- انگيزه اصلى مشركين در شرك ورزيدن به عمد و اختيار
- وجه جمع بين دو آيه اى كه يكى وجود دوستى در قيامت اثبات و ديگرى نفى مى كند
- استدلال بر اختصاص ربوبيت براى خدا به اختصاص تدبير عام موجودات به او
- معناى ((سخر لكم الفلك )) و سخر لكم الانهار))
- معناى سؤ ال و توضيح مراد از جمله : اتيكم منكل ما سالتموه : خداوند از تمام آنچه از او خواستيد به شما داد))
- توضيحى درباره اينكه نعمت هاى الهى قابل شمارش نيست (و ان تعدوا نعمة الله لاتحصوها)
- روايتى درباره مراد از كلمه طيبه و كلمه خبيثه در آيه((مثل كلمة طيبة كشجرة طيبة ...))
- نقل ورد سخن ((آلوسى )) كه در روايتى بنابر آن مراد از شجره خبيثه بنى اميه اندمناقشه كرده
- چند روايت در مورد سؤ ال قبر و تطبيق آيه : (( يثبت الله الذين آمنوا...)) بر آن
- چند روايت در تطبيق آيه : (( الذين بدلوا نعمة الله كفرا...)) بر بنى اميه و بنى مغيره
- روايتى در اين باره كه اظهار عجز از شكر نعمتهاى الهى شكر است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ «29»
(آنان) به دوزخ درآيند كه چه بد جايگاهى است.
نکته ها
«بوار» به معناى بىرونقى و كساد شديدى است كه به هلاكت كشيده شود. «1»
كفّار و مشركان نعمتهاى بزرگ الهى را به كفر تبديل كردند:
الف: به جاى نعمت توحيد، شرك را برگزيدند.
ب: نعمت فطرت پاك را رها كردند و به تقليد از نياكان گمراه خود پرداختند.
ج: خرافات را بر وحى الهى ترجيح دادند.
د: در برابر نعمتِ رهبران آسمانى، ناسپاسى كردند و از طاغوتها پيروى كردند. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ»
«1». مفردات راغب.
جلد 4 - صفحه 413
در روايات بسيار مىخوانيم: امامان شيعه عليهم السلام فرمودند: «نحن و الله نعمة الله التى انعم بها على عباده» «1» به خدا سوگند نعمتهايى كه تبديل شدند، وجود ما بود. مردم ما را رها كردندو به سراغ رهبران ديگر رفتند. «بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ»
مشابه اين آيه در آيات ديگر نيز آمده است، مثلًا در آيه 41 قصص مىفرمايد: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» و در آيه 98 سوره كهف مىفرمايد: «يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ»
پیام ها
1- هرگونه تبديل، تغيير و تحريف نعمتها و آيات الهى كفر است. بَدَّلُوا ... كُفْراً
2- رهبران منحرف، مايهى هلاكت و فساد جامعه مىشوند و مردم را به جهنّم مىفرستند. «وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ «29»
جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها: دار البوار جهنم است در حالتى كه در آيند در آن. وَ بِئْسَ الْقَرارُ: و بد قرار گاه و بد جايى است جهنم.
تبصره: اين مطلب مسلم آمده كه آيات قرآنى عبرت به عموم لفظ است نه خصوص سبب بنابراين هر كه كفران نمايد نعمت وجود حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و هتك حرمت به شريعت اقدس آن سرور نمايد، داخل است در تهديد و وعيد آيه شريفه، مأوايش (جهنّم و بئس القرار) خواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ ما يَشاءُ «27» أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ «28» جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ «29» وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النَّارِ (30)
ترجمه
- ثابت ميگرداند خدا آنانرا كه ايمان آوردند بگفتاريكه به ثبوت رسيده در زندگانى دنيا و در آخرت و گمراه ميكند خدا ستمكاران را و بجا مىآورد خدا آنچه را ميخواهد
آيا نظر ننمودى بآنانكه تبديل نمودند نعمت خدا را بكفر و فرود آوردند قومشان را در سراى هلاك
كه جهنّم است در آيند آنرا و بد قرارگاهى است
و قرار دادند براى خداوند همتايانى تا گمراه گردانند از راهش بگو برخوردار شويد پس همانا بازگشت شما بسوى آتش است..
تفسير
كسانيكه در اصول عقائد حقّه از قبيل توحيد و نبوّت و امامت و معاد بديده انصاف نظر و تأمّل و تدبّر نمودند و ببراهين عقليّه و شواهد نقليّه و حجج قطعيّه ايمان آوردند بخدا و پيغمبر و امام و كتاب و حساب خداوند ايشانرا ثابت و مستقرّ و مطمئن ميفرمايد بر اين عقائد بطوريكه ابدا و اصلا در خاطرشان تزلزل و فتورى روى نميدهد و بتشكيك مشكّك و تفتين مفتّن اين عقائد حقّه از آنها سلب نميگردد و منتفى نميشود در دنيا و آخرت بطوريكه در جواب سؤال مردم و ملائكه از اين حقائق بدون درنگ و تأمّل و لكنت و تزلزل اقرار و اظهار مينمايند بخلاف كسانيكه از باب لجاج و عناد خود دارى نمودند از نظر و تأمّل در آيات الهى و ظلم كردند بخودشان و خلق خدا كه موجب گمراهى آنها شدند قولا و عملا خداوند آنها را بحال خودشان واگذار ميفرمايد و كمك نميفرمايد با آنها در رفع شبهه و تزلزل و دفع شكّ و تحيّر از قلوبشان لذا در وادى جهالت و نادانى و حيرت و ضلالت و اله و سرگردانند تا روز
جلد 3 صفحه 230
قيامت كه راه بهشت را گم كنند بامر الهى چنانچه از امام صادق عليه السّلام در توحيد نقل نموده كه مراد اضلال خداوند است آنها را از دار كرامت خود در روز قيامت و خدا آنچه را ميخواهد ميكند از ثابت نمودن اهل ايمان در عقائد حقّه و مخذول فرمودن اهل ظلم و هر چه ممكن باشد و قبيح نباشد و كسيرا قدرت جلوگيرى از مشيّت او نيست و حقّ چون و چرا در كار او ندارد در فقيه و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شيطان در وقت مرگ ميآيد نزد مردى از دوستان ما از دست راست و چپ او براى آنكه گمراه كند او را از عقائد حقّهاش ولى خداوند نميگذارد در او مؤثر شود و اين است مراد از قول خداوند يثبّت اللّه الّذين آمنوا تا آخر آيه و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آن دو ملك سؤال ميكنند در قبر از او كه كيست پروردگار تو و كيست پيغمبرت و چيست دينت و او ميگويد خداوند پروردگار من و محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر من و اسلام دين من است پس آندو ميگويند خدا تو را ثابت بدارد بر آنچه مىپسندد و خوشنود ميشود و اين است مراد از قول خداوند يثبت اللّه الذين آمنوا تا آخر آيه و باين معنى رواياتى از امام صادق عليه السّلام نيز نقل شده است و خداوند اظهار تعجّب فرموده از حال كسانيكه شناختند نعمت خدا را كه اعظم آن وجود پيغمبر و امام است و تبديل نمودند شكر را بكفر لذا خطاب به پيغمبر خود فرموده كه آيا نديدى و نظر نكردى بسوى اين اشخاص كه تبديل نمودند نعمت خدا را بكفر و وارد كردند قوم خود را در سراى هلاكت كه جهنّم است يعنى بجاى شكر نعمت كفران نمودند و كافر شدند بخدا و پيغمبر و امام منصوب از طرف او و مراد كفّار قريش عموما، و خصوصا بنى اميّه و بنى مغيرهاند كه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جنگ نمودند و منكر اوصياء او شدند و ذريّه او را شهيد كردند و خداوند نسل آنها را قطع و نامشان را محو و آثارشانرا نابود فرمود و اين معنى را در كافى از صادقين عليهما السّلام و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده نهايت آنكه در بعضى اختصاص به دو قبيله نامبرده داده شده و در بعضى بتعميم آن نسبت بقريش تصريح فرمودهاند و بايد حمل بر بيان مصداق واضح و اوضح شود چنانچه معلوم است كه مصداق اوضح و اعظم و اكمل نعم الهيّه پيغمبر و امام است كه خداوند از طائفه قريش انتخاب فرمود و آنها قدردانى و شكر گذارى نكردند بلكه حقّ كشى و ناشكرى نمودند و بجزاى
جلد 3 صفحه 231
خود رسيدند و خواهند رسيد و قرار دادند براى خداوند همتايانى از جنس بتها كه عبادت مينمودند آنها را و نتيجه آن اين بود كه گمراه ميكردند مردم را از راه خداشناسى و عبادت او يا گمراه ميشدند بنابر قرائت يضلّوا بفتح ياء اگر چه اين عمل را براى گمراهى خود و خلق نمىنمودند و بنابراين لام در ليضلّوا لام عاقبت است كه بمنزله غرض قرار داده شده و خداوند نصيب آنها را فقط نعم فانيه دنياى دنى قرار داده كه چندى از آنها متمتّع و بهرهمند شوند چون قابليت غير آنرا ندارند و چنان سرگرم بآن زخارف شدهاند كه در فكر جز آن نيستند و عاقبت وارد در جهنم شوند و مخلّد در آتش گردند و راه نجاتى براى آنها نباشد لذا ظاهرا امر نموده است آنها را بتمتع در دنيا با آنكه مقصود تهديد و تنبيه آنقوم است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ لَم تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ كُفراً وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ «28» جَهَنَّمَ يَصلَونَها وَ بِئسَ القَرارُ «29»
آيا نميبيني بكساني که تبديل دادند نعمت الهي را بكفر و حلول دادند قوم خود را بدار هلاكت که آن دار هلاكت جهنم است که واصل ميشوند او را و بد جايگاهي است.
أَ لَم تَرَ إِلَي الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعمَتَ اللّهِ كُفراً در اخبار بسيار تفسير شده نعمت اللّه بوجود مقدّس پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار عليهم السلام و تبديل كنندگان را ببني مغيره که در بدر كشته شدند و بني اميّه که مدت كمي زيست كردند، ولي مكرر بيان شده که اخبار بيان مصداق ميكند و آيه عموم دارد شامل جميع نعم الهيه ميشود چه نعم تشريعيه ارسال رسل که بآنها كافر شدند و محاربه كردند و جعل خلفاء حقّه ائمه طاهرين عليهم السلام که بآنها خلفاء سه گانه و بني اميه و بني العباس كردند آنچه كردند و قرآن مجيد که آن را مهجور كردند و بدستوراتش عمل نكردند و دين مقدس اسلام که ترك كردند و مرتد شدند و احكام دين که تغيير دادند و بدعت در دين نهادند يا منكر شدند و اطاعت اوامر که تبديل بمخالفت و معصيت كردند.
و چه نعم تكوينيه عقل را سركوب نفس كردند. روزي را و مال و منال و جاه را مستند بغير خدا دانستند و بلكه ساير نعم الهيه را كفران كردند که ميفرمايد در همين سوره آيه 7 لَئِن شَكَرتُم لَأَزِيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ.
وَ أَحَلُّوا قَومَهُم دارَ البَوارِ حلول شيئي در شيئي دخول در او است حالّ و محلّ اينها که تبديل نعمت بكفر كردند قوم خود و اتباع خود را حلول دادند
جلد 11 - صفحه 388
و داخل كردند در دار هلاكت که از دار سعادت آنها را مانع شدند و جلوگيري كردند و بدار هلاكت سوق دادند و آن دار هلاكت جهنم است يصلونها و اصل بجهنم شوند، وصل مقابل فصل است خداوند و انبياء و قرآن و ائمه و علماء دين ميخواهند اينها را از جهنم دور كنند و فاصله بيندازند و اينها وصل ميكنند و بئس القرار بد جايگاهي است.
از جهنم خبري ميشنويبرگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- قرآن سپس «دار البوار» را چنین تفسیر میکند: «جهنم است که در شعلههای سوزانش فرو میروند و بدترین قرارگاههاست» (جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ).
نکات آیه
۱- جهنّم، جایگاه رهبران ناسپاس و سردمداران فاسد و اغواگر (ألم تر إلى الذین ... أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم یصلونها)
۲- جهنّم، سراى هلاکت و نابودى (دار البوار . جهنّم یصلونها) «بوار» به معناى هلاکت است.
۳- سردمداران کفر و شرک عامل اصلى دوزخى کردن قوم خویشند. (أحلّوا قومهم دار البوار . جهنّم یصلونها) برداشت فوق مبتنى بر این است که «جهنّم یصلونها» بدل از «دار البوار» باشد.
۴- دوزخ، چاهى است عمیق. (جهنّم یصلونها) «جهنّم» معرب «جهنام» و به معناى چاهى عمیق است (مفردات راغب).
۵- جهنّم، قرارگاهى بد و شوم (جهنّم یصلونها و بئس القرار)
موضوعات مرتبط
- جهنّم: شومى جهنّم ۵; صفات جهنّم ۴; موجبات جهنّم ۳; هلاکت در جهنم ۲
- جهنّمیان ۱:
- رهبران: رهبران اغواگر در جهنّم ۱; رهبران فاسد در جهنّم ۱; رهبران ناسپاس در جهنّم ۱; نقش رهبران شرک ۳; نقش رهبران کفر ۳