هود ٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link143 | آيات ۱۶ - ۵، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link143 | آيات ۵ - ۱۶ سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link144 | پنهان شدن مشركين براى پرهيز از روبرو شدن با دعوت پيامبر (ص )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link144 | پنهان شدن مشركان براى پرهيز از روبرو شدن با دعوت پيامبر «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link145 | خداوند متعال ضامن رزق همه جنبندگان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link145 | خداوند متعال، ضامن رزق همه جنبندگان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link146 | روزى دادن از افعال مختص خدا و حقى است كه برخورد واجب كرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link148 | مراد از خلقت آسمان ها و زمین، در شش روز]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link147 | معناى ((سماء)) و مراد از ((سموات ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link149 | معناى این که فرمود: «وَ كَانَ عَرشُهُ عَلَى المَاء»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link148 | منظور از خلقت سموات و ارض در شش روز (هو الذى خلق السموات و الارض ستة ايام )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link151 | اثبات وجود ملائكه، قبل از خلقت آسمان ها و زمين، از آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link149 | معناى جمله : ((و كان عرشه على الماء))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link153 | مراد كفار از اين كه مسأله معاد و بعث بعد از مرگ را «سحر» خواندند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۸#link150 | امورى كه در قرآن به عنوان هدف از خلقت ، از آنها ياد شده و از آن جمله است آزمايش وتميز نيكوكار از بدكار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link154 | مقصود از كلمۀ «امت»، در آيه: «وَ لَئِن أخَّرنَا عَنهُمُ العَذَابُ إلَى أُمَّةٍ مَعدُودَة»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link151 | استنتاج وجود ملائكه قبل از خلقت آسمانها و زمين ، از جمله : ((و كان عرشه على الماء)) وبررسى و رد اساس و مبناى اين نظر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link156 | عذابى كه كفار آن را مسخره مى كردند، آنان را فرا خواهد گرفت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link152 | جهات حسن و مصلحت بر اراده و افعال ما حاكم است و خداوندجل شاءنه تحت تاءثير و حكومت آن جهات و هيچ چيز ديگر نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link159 | صبر و عمل صالح، جدای از ايمان نيستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link153 | مراد از كفار از اينكه مساءله معاد و بعث بعد از مرگ سحر خواندند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link160 | توضيح درباره معنای آیه: «فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعضَ مَا يُوحَى إلَيك...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link154 | مقصود از كلمه امت در آيه : ((و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة )) و وجوهى كه درمعناى آن گرفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link162 | پاسخ خداوند، به چون و چراى كفار درباره نزول قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link155 | هر نعمتى كه خدا اعطا مى كند، رحمتى از او است و بشر طلبكار آن نبوده تا با گرفتن آننوميد شده ، كفران بورزد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link163 | اگر مى گویید «قرآن»، افتراء است، شما نيز همانند آن را بیاورید]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link156 | عذابى كه كفار آنرا مسخره مى كردند آنان را فرا خواهد گرفت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link164 | تحدی به آوردن «مثل قرآن»، شامل معارف قرآن نيز هست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link157 | هر نعمتى كه كه خدا عطا مى كند، رحمتى از اوست و بشر طلبكار آن نبوده تا با گرفتنآن نوميد شده ، كفران بورزد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link166 | نقد سخن برخی از مفسران، در باره «تحدی» و «اعجاز قرآن»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link158 | انسان تنگ نظر و كوته بين است ، در شدت و بلا، نوميد و كفور و در نعمت و رفاه ،سرمست و بالنده است . جز صابران نيكوكردار...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link168 | با عجز از آوردن مثل قرآن، راهی جز یقین به الهی بودن قرآن نمی ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link159 | صبر و عمل صالح انسان را از آن دو طبيعت مذموم مى رهانند، و صبر وعمل صالح منفك از ايمان نيستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link171 | معنای این که: «قرآن، به علم خدا نازل شده»، چیست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link160 | توضيح درباره خطاب به رسول خدا (ص ) در: ((فعلك تارك بعض ما يوحى اليك...)) و معنايى كه از اين خطاب فهميده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link176 |  
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۹#link161 | مثالى براى فهم وجه خطاب مذكور و اينكه در آن خطاب بطور جدىاحتمال ترك ابلاغ ، داده نشده]]
نتيجه عمل، تابع عوامل پديد آورنده عمل است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link162 | چون و چراى كفار درباره نزول قرآن و جواب خداى تعالى به آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link177 | بحث روايتى: (روایاتی در ذیل آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link163 | اگر مى پنداريد قرآن افتراء بسته بر خدا است ، شما نيز از عهده اين افتراء برآييد!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link182 | رواياتى در ذيل جملۀ «لِيَبلُوَكُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link164 | شرحى در مورد اينكه تحدى و مبارزه طلبى قرآن ، همه جانبه است و علاوه بر فصاحت وبلاغت شامل معانى و معارف قرآن نيز هست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link165 | سه وجه در بطلان قول مذكور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link166 | بررسى پاسخ ‌هايى كه به اشكال مربوط به اينكه چرا در آغاز، به يك سوره و سپسبه ده سوره تحدى شده است ، داده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link167 | پاسخ مفسرى كه سوره مورد بحث در تحدى را منحصر به سوره هاى طولانى مى داند.]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link168 | پاسخ ما به اشكال مربوط به اختلاف در پيشنهادهاى قرآن در مواردى كه تحدى و مبارزهطلبى كرده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link169 | مقصود از بلاغت قرآن ، بلاغت مصطلح بين علماء بلاغت و ادب نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۰#link170 | اختلاف در موارد تحدى ، به اختلاف در اغراض و خصوصيات آن موارد برمى گردد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link171 | عدد ده در: ((فاءتوا بعشر سور مثله )) خصوصيتى ندارد و دلالت بر كثرت و تعدد دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link172 | طرح اين اشكال كه صرف ناتوانى بشر در آوردنمثل قرآن ، دليل بر آن نمى شود كه قرآن از ناحيه خدا است . و پاسخ بدان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link173 | با عجز خود و اسبابى كه بدان معتقديد، از آوردنمثل قرآن ، راهى جز يقين به الهى بودن قرآن نمى ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link174 | معناى اينكه : ((قرآن به علم خدا نازل شده )) و وجوهى كه در اين باره گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link175 | بيان اينكه خطاب در جمله : فهل انتم مسلمون )) متوجه مشركين است و رد سخنان ديگرى كهدر اين باره گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۱#link176 | مراد از توفيه اعمال(اعمال آنان را به آنان برمى گردانيم ) و بيان اينكه نتيجهعمل تابع اسباب و عوامل پديد آورنده عمل است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link177 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link178 | (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link179 | رواياتى در مورد رزاق بودن خداى تعالى و تقدير روزى براى همه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link180 | دو روايت از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام )، مربوط به طلب روزىحلال از راه كار و تلاش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link181 | چند روايت درباره خلقت آسمانها و زمين و جمله : ((و كان عرشه على الماء))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link182 | رواياتى در ذيل جمله : ((ليبلوكم ايكم احسن عملا)) و بيان مراد از نيكوكارتر بودن .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link183 | دو روايت درباره اينكه مراد از ((امت معدوده )) در آيه شريفه ، امام زمان (ع ) و اصحاباويند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۲#link184 | روايتى در مورد تقسيم امت محمد (ص ) در روز قيامت به سه دسته و حبطاعمال دو د دو دسته از آنان]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۸

کپی متن آیه
وَ لَئِنْ‌ أَذَقْنَا الْإِنْسَانَ‌ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَ‌ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ‌ إِنَّهُ‌ لَيَئُوسٌ‌ کَفُورٌ

ترجمه

و اگر از جانب خویش، نعمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود!

و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از وى سلب كنيم بسيار مأيوس مى‌شود و كفران مى‌ورزد
و اگر از جانب خود رحمتى به انسان بچشانيم، سپس آن را از وى سلب كنيم، قطعاً نوميد و ناسپاس خواهد بود.
و اگر ما بشر را به نعمت و رحمتی برخوردار کنیم، سپس (چون کفران کرد) آن نعمت را از او بازگیریم او سخت به خوی نومیدی و کفران درافتد.
و اگر از سوی خود رحمتی [چون سلامتی، ثروت، اولاد و امنیت] به انسان بچشانیم، سپس آن را [به علتی حکیمانه] از او سلب کنیم [نسبت به آینده زندگی] بسیار نومید شونده و [نسبت به نعمت هایی که دارا بود] بسیار کفران کننده است.
اگر به انسان رحمتى بچشانيم، آنگاه از او بازش گيريم، مأيوس مى‌شود و كفران مى‌ورزد.
و هرگاه انسان را از سوی خود رحمتی بچشانیم، سپس آن را از او باز گیریم، بس نومید و ناسپاس گردد
و اگر آدمى را مهر و بخشايشى از سوى خويش بچشانيم و سپس آن را از او باز گيريم هر آينه نوميد و ناسپاس خواهد شد.
و اگر از سوی خود به انسان نعمتی بچشانیم (و مثلاً روزی فراوان و صحّت و امنیّت برسانیم و بنا به حکمتی) سپس آن را از او بگیریم و بستانیم، بسیار ناامید (از برگشت دوباره‌ی این نعمت به خود) و ناسپاس (در برابر سایر نعمتهای دیگر) می‌شود.
و اگر همواره از خود رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او باز ستانیم، بی‌گمان بسی نومید و ناسپاس است.
و اگر چشانیم انسان را از خود رحمتی و سپس بگیریمش از او همانا او است نومید ناسپاس‌

If We give the human being a taste of mercy from Us, and then withdraw it from him, he becomes despairing and ungrateful.
ترتیل:
ترجمه:
هود ٨ آیه ٩ هود ١٠
سوره : سوره هود
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَذَقْنَا»: چشاندیم. «رَحْمَةً»: احسان. نعمت که از رحمت سرچشمه می‌گیرد. «نَزَعْنَا»: سلب کردیم. به در آوردیم. بازپس گرفتیم. «یَؤُوسٌ»: بسیار ناامید و مأیوس. «کَفُورٌ»: بسیار ناشکر و ناسپاس.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9»

واگر به انسان از جانب خود نعمتى بچشانيم، سپس آن را از او بازپس‌گيريم، همانا او نوميد و ناسپاس خواهد بود.

نکته ها

نه هر نعمتى نشانه‌ى محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتى، نشانه‌ى قهر و غضب است، بلكه چه بسا آزمايش الهى است.

انسان چون حكمت الهى و مصالح امور را نمى‌داند، زود قضاوت مى‌كند، مأيوس مى‌شود و كفر مى‌ورزد.

پیام ها

1- كاميابى‌هاى انسان تنها در حدّ چشيدن است. أَذَقْنَا الْإِنْسانَ‌ ...

2- نعمت‌هاى الهى، فضل و رحمت خداست، نه استحقاق ما. أَذَقْنَا ... رَحْمَةً

3- اگر مدّت كاميابى انسان طول كشيد، مغرور نشويم. أَذَقْنَا ... ثُمَّ نَزَعْناها ( «ثُمَّ» نشانه‌ى مدّتى طولانى است)

4- دادن‌ها و گرفتن‌ها به دست اوست. أَذَقْنَا ... نَزَعْناها

5- گرفتن رحمت از انسان، براى او سخت است. «نَزَعْناها» ( «نزع» كشيدن همراه با سختى است)

6- انسان كم ظرفيّت است و با از دست دادن نعمتى، از رحمت گسترده‌ى الهى‌

جلد 4 - صفحه 27

مأيوس مى‌شود. ثُمَّ نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَيَؤُسٌ‌

7- ايمان ما به خداوند نبايد وابسته به كاميابى‌ها وشيرينى‌هاى زندگى باشد.

نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَيَؤُسٌ‌

8- يأس از رحمت خداوند، مقدّمه‌ى كفر وناسپاسى است. «1» «إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9»

بعد از آن حق تعالى اخبار فرمايد از حال انسان در ناسپاسى و كفران به مقابل اعطاء نعم و احسان.

وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ‌: و به خدا قسم اگر هر آينه بچشانيم و برسانيم و عطا كنيم انسان را به فضل و احسان، مِنَّا رَحْمَةً: از خزائن نامتناهى خود نعمتى را از صحت روح و جسم و وسعت مال و اولاد و امنيت جان و غيره، از نعمتهاى دنيائى كه به شمار نيايد؛ ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ‌: پس سلب كنيم آن نعمت را از انسان به حكمت و مصلحتى كه در گرفتن آن است؛ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ: به درستى كه انسان در چنين حالى به سبب سوء اعتقادش هر آينه عادتش نوميدى و ناسپاسى باشد. «1» تبصره: مراد از انسان در اين آيه شريفه، كافر مى‌باشد به چند وجه:

اول- آنكه در مفرد محلّى به (الف و لام) اصل آن است كه حمل بر معهود سابق شود اگر مانعى نباشد. و در اينجا مقتضى، موجود؛ و مانع، مفقود است.

پس واجب است حمل بر معهود، و آن كافر مذكوره آيه قبل خواهد بود.


«1» در مدرك سابق آمده.

جلد 6 - صفحه 29

دوم- آن كه صفات مزبوره نااميدى و كفر شايسته و سزاوار نيست مگر كافر را. اما اول بجهت فرمايش الهى: «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ». اما وصف دوم به سبب صريح بودن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ «9» وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ «10» إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ «11»

ترجمه‌

و هر آينه اگر برسانيم انسان را از خود رحمتى پس برداريم آنرا از او همانا او بسى نااميد و ناشكر است‌

و هر آينه اگر بچشانيم او را نعمتى پس از مضرتى هر آينه ميگويد رفت بديها از من همانا او شادمان و فخر كننده است‌

مگر آنانكه صبر نمودند و بجا آوردند كارهاى شايسته را آنگروه مر ايشانرا است آمرزش و مزدى بزرگ.

تفسير

دو صفت ممدوحه شكر و صبر بايد در انسان به تربيت دينى و اخلاقى حاصل و ثابت شود و الاطبع انسانى اقتضاء ناشكرى و بى صبرى دارد خصوصا با ضعف اعتقاد بمبدء و معاد لذا اگر احيانا رحمتى از خداوند و اصل به او شود از قبيل وفور نعمت و كمال صحّت و كثرت مال و اولاد و امثال اينها بمجرد آنكه طعم آنها را چشيد و


جلد 3 صفحه 63

لذّت آن در ذائقه‌اش جاى گرفت در وقتى كه خداوند صلاح او يا جامعه بشر را در انتزاع آن نعمت و قطع آن رحمت دانست و سلب فرمود يكباره نااميد از رحمت خدا شده زبان به ناشكرى و ناسپاسى ميگشايد و كفر باطنى خود را بوجود صانع حكيم عادل در لباس كفران نعم سابقه زائله و لاحقه باقيه اظهار مينمايد در صورتى كه پس گرفتن وديعه و امانت نبايد موجب كدورت و ملالت شود و از اين بيان نكته تعبير از رساندن رحمت به چشاندن بر ارباب ذوق ادبى واضح ميشود و يؤوس كسى را گويند كه عادت آن بر يأس جارى شده باشد و يأس از رحمت الهى يكى از معاصى كبيره است لذا مورد توبيخ و ملامت شده است و اگر انسان مؤمن و عاقل باشد بايد بداند كه افعال خداوند بر وفق مصلحت و حكمت است و ممكن است اگر در اينحال صابر و شاكر باشد صلاح در عود آن نعمت و رحمت به او شود و خداوند ثانيا او را فائز و متنعّم فرمايد لذا هميشه اميدوار بفضل و رحمت الهى است و هيچگاه مأيوس نميشود و نيز انسان اگر بعد از رنجورى و مصيبت و سختى كه در نتيجه اعمال او و اصل به او شده است مشمول نعمت و رحمت الهى شود با كمال فرح و سرور و تكبّر و غرور ميگويد بديها از من زائل شد در صورتى كه بديها وقتى از انسان زائل ميشود كه از گناه پاك شود چون بديهاى دنيوى نمونه ايست از عذاب آخرت و بمنزله آن اوّل وصول عذاب دائم است لذا تعبير از آن بمسّ شده است با آنكه در اينحال بايد شكر نعمت الهى را نمايد كه بلا و محنت و فقر او را مبدّل به صحّت و رفاهيت و دولت نموده است نه با سرور و نشاط گرم شهوترانى و كبر و مباهات شود و تصوّر نمايد كه هميشه به اينحال باقى خواهد بود بلكه در هر حال بايد بگويد اين نيز بگذرد و بداند كه هيچ چيز دنيا دوام و ثبات ندارد نه مصيبت و بلا و محنتش قابل جزع و فزع و بى صبرى است و نه نعمت و دولت و مكنتش در خور نخوت و سرور و دلگرمى است و بايد تسليم بود در برابر قضاء و راضى بود برضاى خدا هر چه آن خسرو كند شيرين بود چنانچه عمل اولياء خدا كه متحلّى بزيور صبر و شكيبائى و اعمال حسنه بودند بر اين رويّه جارى و بر قرار بوده لذا مشمول رحمت و مغفرت الهى گشتند و به اجر بزرگ اخروى كه اقلّ آن بهشت جاويد است فائز آمدند و از افراد انسان ممتاز و مستثنى و از لوازم طبع مبرّى شدند گوارا باد بر ايشان فراغت و رفاهيت و سعادت دنيا و آخرت.


جلد 3 صفحه 64

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَئِن‌ أَذَقنَا الإِنسان‌َ مِنّا رَحمَةً ثُم‌َّ نَزَعناها مِنه‌ُ إِنَّه‌ُ لَيَؤُس‌ٌ كَفُورٌ «9»

و ‌هر‌ آينه‌ ‌اگر‌ بچشانيم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌از‌ جانب‌ خودمان‌ رحمتي‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌آن‌ بگيريم‌ ‌آن‌ رحمت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ محققا ‌او‌ البته‌ مأيوس‌ و كافر ميگردد.

وَ لَئِن‌ أَذَقنَا ذوق‌ يكي‌ ‌از‌ قواي‌ خمسه‌ ظاهريه‌ ‌است‌ باصره‌، سامعه‌، شامه‌ لامسه‌. ذائقه‌ ‌که‌ انسان‌ لذّت‌ مأكولات‌ و مشروبات‌ و طعم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ موقع‌ اكل‌ و شرب‌ ‌در‌ دهان‌ احساس‌ ميكند و مدت‌ درك‌ ‌آن‌ بسيار كم‌ ‌است‌ ‌تا‌ ‌در‌ دهان‌ نگذاشته‌ درك‌ نكرده‌ و بمجرد فرو دادن‌ زايل‌ ميشود.

الإِنسان‌َ مِنّا رَحمَةً رحمت‌ نعم‌ دنيويه‌ ‌است‌ ‌از‌ مال‌ و جاه‌ و مقام‌ و اهل‌ و عيال‌ و اكل‌ و شرب‌ و لبس‌ و مسكن‌ و ‌غير‌ اينها و چون‌ دنيا و نعم‌ ‌آن‌ ثبات‌ و دوام‌ ندارد باندك‌ زماني‌ زايل‌ ميشود تعبير بذوق‌ كرده‌.

ثُم‌َّ نَزَعناها مِنه‌ُ ‌پس‌ بمقتضاي‌ حكمت‌ و مصلحت‌ ‌آن‌ نعمت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ گرفتيم‌ و ‌آن‌ رحمت‌ ‌را‌ زائل‌ كرديم‌، غني‌ ‌بود‌ فقير شد، سالم‌ ‌بود‌ مريض‌ شد، عزيز ‌بود‌ ذليل‌ شد و امثال‌ ‌آنها‌.

إِنَّه‌ُ لَيَؤُس‌ٌ كَفُورٌ يؤس‌ و كفور صيغه‌ مبالغه‌ يائس‌ و كافر ‌است‌ و يأس‌ نااميدي‌ ‌است‌ چون‌ عقيده‌ بقدرت‌ الهي‌ ندارد و ‌در‌ خانه‌ ‌خدا‌ نميرود و دعا نميكند و دست‌ ‌از‌ اعمال‌ زشتي‌ ‌که‌ باعث‌ زوال‌ نعمت‌ ‌شده‌ ‌بر‌ نميدارد و اعمال‌ صالحه‌ ‌که‌ موجب‌ نزول‌ رحمت‌ و نعمت‌ ميشود بجا نميآورد لذا قطع‌ پيدا نميكند ‌که‌ ‌اينکه‌ بليات‌ ‌از‌ ‌او‌

جلد 11 - صفحه 16

‌بر‌ طرف‌ نميشود، و كفر ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ كفران‌ نعمت‌ ‌است‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ داراي‌ نعمت‌ ‌است‌ مستند بحق‌ نميداند خيال‌ ميكند ‌که‌ بعمليات‌ ‌خود‌ و شانس‌ و بخت‌ و اتفاق‌ ‌است‌ لذا شكر گذار نيست‌ ‌تا‌ ‌براي‌ ‌او‌ ثابت‌ بماند و ازدياد شود لَئِن‌ شَكَرتُم‌ لَأَزِيدَنَّكُم‌ وَ لَئِن‌ كَفَرتُم‌ إِن‌َّ عَذابِي‌ لَشَدِيدٌ ابراهيم‌ ‌آيه‌

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 9)- یکی دیگر از نقطه‌های ضعف آنان، کم ظرفیتی در برابر مشکلات و ناراحتیها و قطع برکات الهی است، چنان که قرآن می‌گوید: «و هرگاه نعمت و رحمتی به انسان بچشانیم و سپس آن را از او برگیریم او مأیوس و نومید می‌شود و به کفران و ناسپاسی بر می‌خیزد» (وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ).

کلمه «انسان» در این گونه آیات اشاره به انسانهای تربیت نایافته و خودرو و بی‌ارزش است.

نکات آیه

۱- اعطاى نعمت به انسانها و بازگرفتن آن ، به دست خدا و در اختیار اوست. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه)

۲- آدمى ، به هنگام از دست دادن امکانات و موهبتهاى دنیوى ، از رحمت الهى مأیوس شده و تدبیر خداوند در هستى را منکر مى شود. (و لئن أذقنا الإنسن ... إنّه لیئوس کفور) «کفور» مى تواند از کفر - که به معناى انکار است - گرفته شده باشد. بر این اساس جمله «إنه ... کفور» اشاره به این دارد که: انسان در پى برخوردار شدن از نعمت و سلب آن نعمت از وى چنین مى پندارد که تبدیلها و تغییرها در هستى به دست خداوند نیست و از اختیار او بیرون است.

۳- خداوند ، با اعطاى نعمت به انسانها و نیز سلب آن نعمت، ایشان را آزمایش مى کند. (لیبلوکم أیّکم أحسن عملاً ... و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه)

۴- نعمتهاى خداوند ، جلوه هایى از رحمت او به مردم است. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة) تعبیر کردن از نعمت به «رحمة» گویاى برداشت فوق است.

۵- علاقه و دلبستگى شدید انسان به نعمتهایى که در اختیار دارد. (ثم نزعنها منه) کلمه «نزع» به معناى کندن است. به کارگیرى این کلمه در سلب نعمت ، براى رساندن دلبستگى شدید انسان به موهبتهاى دنیوى است.

۶- انسان از نظر روحى و روانى ، موجودى ضعیف و ناتوان است. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ثم نزعنها منه إنّه لیئوس کفور) ذوق (ریشه لغوى أذقنا) به معناى چشیدن غذا براى درک مزه آن است. قرآن، اعطاى نعمت را به چشانیدن غذا تشبیه کرده است تا به این نکته اشاره کند که: انسان از نظر روحى و روانى، ضعیف است به گونه اى که حتى با دستیابى به اندکى از موهبتهاى دنیوى و از دست دادن آن، نمى تواند خویشتن دارى کند و سرانجام به کفر و ناامیدى کشیده مى شود.

۷- انسان، باید همواره و در همه حال (فقر، غنا و ...) سپاسگزار خداوند باشد. (و لئن أذقنا الإنسن منا رحمة ... إنّه لیئوس کفور)

۸- ضرورت امید داشتن به رحمت خدا، در پى بروز مشکلات و از دست رفتن امکانات (ثم نزعنها منه إنّه لیئوس کفور)

موضوعات مرتبط

  • امتحان: ابزار امتحان ۳; امتحان با سلب نعمت ۳; امتحان با نعمت ۳
  • امیدوارى: امیدوارى به رحمت خدا ۸; امیدوارى در سختى ۸; امیدوارى در فقر ۸; اهمیت امیدوارى به خدا ۸
  • انسان: امتحان انسان ۳; انسان هنگام سلب نعمت ۲; تأثیرپذیرى انسان ۲; تکالیف انسان ۷; صفات انسان ۲، ۵، ۶; ضعف انسان ۶; علایق انسان ۵
  • خدا: اختیارات خدا ۱; امتحانهاى خدا ۳; تکذیب ربوبیت خدا ۲; نشانه هاى رحمت خدا ۴; نعمتهاى خدا ۴
  • شکر: اهمیت شکر ۷; تداوم شکر ۷; شکر در بى نیازى ۷; شکر در فقر ۷
  • علایق: علاقه به امکانات مادى ۵; علاقه به نعمت ۵
  • نعمت: منشأ سلب نعمت ۱; منشأ نعمت ۱
  • یأس: زمینه یأس ۲; یأس از رحمت خدا ۲

منابع