هود ١١٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link34 | آيات ۱۱۹ - ۱۰۹، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link34 | آيات ۱۰۹ - ۱۱۹ سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link35 | بت پرستى پايه و مبنائى جز تقليد از نياكان ندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link35 | بت پرستى، پايه و مبنایى جز تقليد از نياكان ندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link36 | دلالت آيه بر تاءخير عذاب اختلاف كنندگان در دين تا روز قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link36 | دلالت آيه بر تأخير عذاب اختلاف كنندگان در دين، تا روز قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link37 | اشاره به اينكه شك و ترديد يهوديان در اصالت و صحت تورات موجه بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link37 | شك و ترديد يهوديان، در اصالت و صحت تورات موجه بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link38 | معنا و موارد استعمال واژه هاى : ((قيام ))، ((اقامه )) و ((استقامت ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link39 | معناى جمله: «فَاستَقِم كَمَا أُمِرت»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۵#link39 | معناى جمله : ((فاستقم كما امرت ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link40 | معناى «ركون» در آيه: «وَ لَا تَركَنُوا إلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link40 | معناى ((ركون )) كه در آيه : ((و لاتركنوا الى الّذين ظلموا...)) از آن نهى شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link41 | منظور از «الَّذِينَ ظَلَمُوا»، در آیه، چه کسانی اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link41 | منظور از ((الّذين ظلموا)) كه از اعتماد و تمايل به آنان نهى گرديده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link42 | نقد گفتار صاحب المنار، درباره مراد از: «الَّذِينَ ظَلَمُوا»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link42 | سخن صاحب المنار درباره مراد از: ((الّذين ظلموا)) و نقاط ضعف آن سخن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link43 | آيه شريفه : ((و لاتركنوا...)) متضمن نهى ازتمايل به همه ستمكاران است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link44 | چه مواردى مشمول نهى آيه شريفه نمى باشد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link44 | چه مواردى مشمول نهى آيه شريفه نمى باشد؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link45 | ركون به اهل ظلم اخص از ولايت كفار است و مراد از آن اعتماد و مماشات در امر دين و حيات دينى است نه مطلق ركون و اعتماد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link48 | امر به نماز و صبر، از مهمترين عبادات و اخلاقيات هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link46 | سخن ديگرى از صاحب المنار و اشكال وارد بر آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link49 | معناى لغوی «اختلاف»، و بیان اختلاف نکوهیده، از نظر قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۶#link47 | اشاره به فرق بين ميل به ظالمين و مصاديق مباشرت در ظلم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link51 | جمله: «لَا يَزَالُون مُختَلِفِين»، راجع به اختلاف در دين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link48 | امر به نماز و صبر كه مهمترين عبادات و اخلاقيات هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link53 | رحمت الهى، غايت خلقت انسان مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link49 | معناى ((اختلاف )) و مشتقات ديگر ماده ((خلف ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link54 | وجوه گفته شده در معناى دو آيه: «وَ لَو شَاءَ رَبُّك...» و «إلّا مَن رَحِمَ رَبُّك...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link50 | دو نوع اختلاف و مذمت يك نوع آن در قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link55 | بحث روايتى: (روایتی ذیل آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link51 | جمله : ((لايزالون مختلفين )) راجع به اختلاف در دين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link57 | رواياتى در فضيلت نماز، و اين كه نماز كفاره گناهان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link52 | مذمت اختلاف ، از جهت لوازم آن يعنى تفرق و اعراض از حق است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link53 | رحمت الهى غايت خلقت انسان مى باشد (و لذلك خلقهم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link54 | وجوهى كه در معناى دو آيه ((و لو شاء ربك ...)) و ((الّا من رحم ربك ...)) گفته شدهاست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link55 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link56 | چند روايت در ذيل جمله : ((فاستقم كما امرت ...)) و ((لاتركنوا الى الذين ظلموا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link57 | رواياتى در فضيلت نماز و اينكه نماز كفاره گناهان است (ان الحسنات يذهبن السّيّئات ).]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link58 | اميدوار كننده ترين آيات كتاب خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link58 | اميدوار كننده ترين آيات كتاب خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link59 | دو روايت از امام صادق (ع ) در ذيل (ان الحسنات يذهبن السيئات ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۷#link60 | چند روايت در ذيل جمله : ((لايزالوان مختلفين الّا من رحم ربك و لذلك خلقهم ))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۲

کپی متن آیه
فَاسْتَقِمْ‌ کَمَا أُمِرْتَ‌ وَ مَنْ‌ تَابَ‌ مَعَکَ‌ وَ لاَ تَطْغَوْا إِنَّهُ‌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌ بَصِيرٌ

ترجمه

پس همان‌گونه که فرمان یافته‌ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام می‌دهید می‌بیند!

پس همان گونه كه فرمان يافته‌اى پايدارى كن و نيز هر كه با تو رو به سوى خدا آورده است. و سركشى نكنيد كه او به آنچه مى‌كنيد بيناست
پس، همان گونه كه دستور يافته‌اى ايستادگى كن، و هر كه با تو توبه كرده [نيز چنين كند]، و طغيان مكنيد كه او به آنچه انجام مى‌دهيد بيناست.
پس تو چنان که مأموری استقامت و پایداری کن و کسی که با همراهی تو به خدا رجوع کند نیز پایدار باشد، و (هیچ از حدود الهی) تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما می‌کنید بصیر و داناست.
پس همان گونه که فرمان یافته ای ایستادگی کن؛ و نیز آنان که همراهت به سوی خدا روی آورده اند [ایستادگی کنند] و سرکشی مکنید که او به آنچه انجام می دهید، بیناست.
همراه با آنان كه با تو رو به خدا كرده‌اند، همچنان كه مأمور شده‌اى ثابت‌قدم باش. و طغيان مكنيد كه او به هر كارى كه مى‌كنيد بيناست.
پس همچنانکه دستور یافته‌ای پایداری کن و نیز هر کس که با تو روی به سوی خداوند آورده است [چنین کند] و سرکشی مکنید، چرا که او به کار و کردارتان بیناست‌
پس چنانكه فرمان يافته‌اى استوار و پايدار باش، و [نيز] آنان كه با تو توبه كرده‌اند- يعنى مؤمنانى كه با تو به درگاه خدا روى آورده‌اند يا از شرك و كفر بازگشته و ايمان آورده‌اند- و سركشى مكنيد كه او بدانچه مى‌كنيد بيناست.
بنابراین، همان گونه که فرمان یافته‌ای (در راه تبلیغ و ارشاد و مبارزه و پیکار و پیاده‌کردن تعلیمات قرآن) استقامت کن همراه کسانی که (از کفر و شرک دست کشیده‌اند و) با تو (به سوی خدا) برگشته‌اند و (ایمان آورده‌اند، و از حدود قوانین خدا) تجاوز نکنید (و از جاده‌ی اعتدال به کنار نروید و راه افراط و تفریط مپوئید) چرا که خدا می‌بیند چیزی را که می‌کنید (پس مواظب پندار و گفتار و کردار خود باشید).
پس، همان‌گونه که دستور یافته‌ای ایستادگی کن و (نیز) هر که با تو سوی خدا بازگشته استقامت کند. و طغیان مکنید. او به‌راستی به آنچه عمل می‌کنید بسی بیناست.
پس پایدار باش چنانکه مأمور شدی و آنان که توبه کردند با تو و سرکشی نکنید که او بدانچه می‌کنید بینا است‌

So be upright, as you are commanded, along with those who repented with you, and do not transgress. He is Seeing of everything you do.
ترتیل:
ترجمه:
هود ١١١ آیه ١١٢ هود ١١٣
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِسْتَقِمْ»: راستای راه حق و حقیقت و خیر و صلاح را در پیش گیر. استقامت و پایداری کن. «کَمَآ أُمِرْتَ»: همچنان که دستور داده شده‌ای. به گونه‌ای که فرمان یافته‌اید. «لا تَطْغَوْا»: از حد اعتدال در مگذرید. در وظائف و تکالیف مقرّره افراط و تفریط مکنید و زیاده و نقصان روا مدارید.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «112»

پس (اى پيامبر!) همان گونه كه مأمور شده‌اى، استوار باش و (نيز) هر كس كه با تو، به سوى خدا آمده است، و سركشى نكنيد كه او به آنچه مى‌كنيد بيناست.

نکته ها

در روايات آمده است كه پيامبر فرمود: سوره‌ى هود مرا پير كرد. و گفته‌اند كه مراد حضرت اين آيه از سوره‌ى هود بوده است. «1» اگر چه فراز نخست اين آيه‌ «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» در سوره‌ى ديگرى‌ «2» از قرآن مجيد نيز آمده، امّا آيه‌ى فوق به چنين خصوصيّتى معروف شده است. شايد سنگينى اين آيه، وجود فرازهاى ديگرى از تاريخ است كه در آيه بيان نشده و آن، استقامت ياران پيامبر صلى الله عليه و آله است كه همه‌ى آنها وفادار نبودند و پيامبر صلى الله عليه و آله از بى‌وفايى و ناپايدارى آنان در ناراحتى بود.

پیام ها

1- حال كه خداوند كيفر وپاداش همه را بدون كم و كاست مى‌دهد، پس استقامت كن. كُلًّا لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ‌ ... فَاسْتَقِمْ‌

2- نتيجه‌ى تاريخ انبيا، استقامت است. «فَاسْتَقِمْ»

3- در استقامت و پايدارى، رهبر بايد پيشگام همه باشد. «فَاسْتَقِمْ» (شرايط مكّه براى مسلمانان صدر اسلام، دشوار و نياز به استقامت بوده است)

4- پايدارى زمانى ارزش دارد كه در همه‌ى امور باشد. در عبادت، در ارشاد، تحمل ناگوارى‌ها و مانند آن. «فَاسْتَقِمْ»

5- عمل بايد بر طبق نص و فرمان الهى باشد، نه بر اساس قياس و استحسان و


«1». تفسير نمونه.

«2». شورى‌، 15

جلد 4 - صفحه 127

خيال و امثال آن. «كَما أُمِرْتَ»

6- پايدارى رهبر بدون همراهى و پايدارى امّت بى‌نتيجه است. «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»

7- رجوع و بازگشت به خدا، بهاى سنگينى را مى‌طلبد و آن، استقامت وپايدارى در راه مستقيم است. «وَ مَنْ تابَ مَعَكَ»

8- همه چيز بايد طبق فرمان باشد، نه زياده‌روى وطغيان. كَما أُمِرْتَ‌ ... وَ لا تَطْغَوْا

9- رهبر و امّت بايد در راه مستقيم حركت كنند و از افراط و تفريط بپرهيزند.

«فَاسْتَقِمْ، وَ لا تَطْغَوْا»

10- استقامت در دين، پاداش الهى را در پى دارد. فَاسْتَقِمْ‌ ... إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (112)

چون حق تعالى بيان فرمود امر مخالفان را در توحيد و نبوت و اطناب كلام در شرح وعد و وعيد، در عقب آن رسول خود را امر به استقامت در تبليغ رسالت و

جلد 6 - صفحه 147

بيان شرايع به نحو اتم و قيام به وظايف عبادات بدون افراط و تفريط كه مفوّت حقوق او است فرمود:

فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ‌: پس مستقيم باش چنانچه امر شده‌اى تو. وَ مَنْ تابَ مَعَكَ‌: و بايد مستقيم شوند آنانكه باز گشته‌اند از كفر، و ايمان آورده‌اند به تو.

وَ لا تَطْغَوْا: و سركشى مكنيد از امر الهى و بيرون مرويد از حدود سبحانى به زياده و نقصان. إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ: بدرستى كه خداى متعال به آنچه بجا مى‌آوريد بيناست، پس مجازات فرمايد شما را بر آن. اين كلام در معنى تعليل امر و نهى است، يعنى چون حق سبحانه بينا باشد بر احوال شما، پس از او بترسيد و در اوامر و نواهى او منقاد باشيد.

تنبيه: آيه شريفه ركن اعظم ديانت را كه استقامت است بيان مى‌فرمايد. و مستقيم بر دين قويم كسى است كه بر اوامر و نواهى الهى راسخ و ثابت قدم و مانند كوه در تهاجم سيلاب حوادث و وزيدن بادهاى مخالف متزلزل نگردد، و لذا فرموده‌اند: المؤمن كالجبل لا تحرّكه العواصف. «1» قشيرى گفته: مستقيم آن كس است كه از راه حق برنگردد و به سر منزل مقصود برسد. «2» جرجانى گويد: طالب كرامت مباش، طالب استقامت باش. «3» محمد بن فضل گفته: آن چيزى كه به بود او همه نيكوها نيكو شود و بر نبودى آن همه زشتيها زشت شود، استقامت است بدليل: «فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ». «4» بزرگى را پرسيدند: كدام عمل فاضل‌تر است؟ فرمود: استقامت.

ابو على دقاق را از معنى استقامت پرسيدند؟ «5» گفت: حقيقت استقامت سلوك است در جميع احوال بر جاده حق بر آن وجه كه مأمور و مرضى او


«1» تفسير منهج الصادقين ج 4 ص 458 طبع علميه اسلاميه.

«2» همان مصدر.

«3» همان مصدر.

«4» همان مصدر.

«5» همان مصدر.

جلد 6 - صفحه 148

سبحانه باشد و به هيچ وجه من الوجوه شايبه اعوجاج و انحراف نداشته و از تطرّق افراط و تفريط محفوظ باشد و چشم دل از ماسوى بازداشته متوجه مولى باشد. و اين در غايت عسر است، لذا در جميع قرآن هيچ آيتى بر آن حضرت دشوارتر از اين كريمه نبوده، چنانچه ابن عباس نقل نموده‌ «1» كه نازل نشد بر رسول اكرم در جميع قرآن آيه‌اى كه شديدتر و سخت‌تر باشد بر آن سرور از اين آيه، و از آن حضرت پرسيدند چه زود پيرى به شما آمد؟ فرمود: شيّبتنى سورة هود يعنى سوره هود مرا پير نمود. «2» ابو على نسوى گويد: «3» حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله را در خواب ديدم، پرسيدم: سبب پيرى شما از سوره هود چه چيز است؟ فرمود: «فاستقم كما امرت».

واحدى به اسناد خود از ابراهيم بن ادهم از مالك دينار از ابو مسلم جولانى نقل نموده: «4» لو صلّيتم حتّى تكونوا كالحنايا و صمتم حتّى تكونوا كالاوتار ثمّ كان الاثنان احبّ اليكم من الواحد لم تبلغوا حدّ الاستقامة. يعنى اگر نماز گزاريد بحدى كه مانند منحنيان شويد و روزه داريد به اندازه‌اى كه مثل ريسمان گرديد از لاغرى، در چنين حالى پرستش دوگانه محبوبتر باشد نزد شما از ستايش يگانه، نرسيده‌ايد مرتبه استقامت را.

شخص مؤمن علاقه‌مند به ديانت در تهاجم فتن و محن به سبب استقامت و ثبات، هر آينه گوى سعادت را از ميانه ربوده، سر آمد اقران و مقرب درگاه حضرت منان گردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِمَّا يَعْبُدُ هؤُلاءِ ما يَعْبُدُونَ إِلاَّ كَما يَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنْقُوصٍ (109) وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (110) وَ إِنَّ كُلاًّ لَمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمالَهُمْ إِنَّهُ بِما يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ (111) فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ وَ لا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (112)

ترجمه‌

پس مباش در شك از آنچه مى‌پرستند اين جماعت نمى‌پرستند مگر چنانچه ميپرستيدند پدرانشان از پيش و بدرستيكه ماهر آينه تمام دهنده‌ايم بآنها


جلد 3 صفحه 112

بهره ايشانرا بدون كم و كاست‌

و بتحقيق داديم بموسى آنكتابرا پس اختلاف شد در آن و اگر نبود و عده‌اى كه سبقت گرفت از پروردگارت هر آينه حكم كرده شده بود ميانشان و همانا آنها هر آينه در ترديدى هستند از آن كه شك اندازنده است‌

و بدرستيكه تمامى هر آينه از آنانند كه البتّه تمام خواهد داد بآنها پروردگار تو جزاى كارهاشانرا همانا او بآنچه ميكنند آگاه است‌

پس ثابت باش چنانچه مأمور شدى و كسانيكه توبه نمودند با تو و تجاوز مكنيد همانا او بآنچه ميكنيد بينا است.

تفسير

خداوند اخبار فرموده است مردم را از آنكه جاى شك نيست در بطلان بت و بت پرستى در واقع بنهى پيغمبر خود را از اين امر در ظاهر چنانچه رسم خطابات قرآنيّه است تا آنكه يقين داشته باشند بسوء عاقبت بت پرستان چنانچه در قصص سابقه بيان شد و موجب تسليت خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شود كه خداوند بالاخره از آنها انتقام خواهد كشيد و بحال خودشان واگذار نخواهد فرمود چون حال اينها مانند حال پدرانشان است در شرك و ضلالت و در آنكه مدركى براى اين عمل قبيح جز تقليد آباء نداشته و ندارند پس بسهم خودشان از عذاب خواهند رسيد چنانچه رسيدند بدون كم و زياد و محتمل است مراد از جمله و انّا لموفوهم آن باشد كه خداوند روزى مقدّر آنها را بدون نقص بآنها خواهد رسانيد و منافات با عذاب دنيوى و اخروى ندارد بلكه وفاء نصيب كامل دنيوى آنها مؤكّد استحقاق عذابشان خواهد بود و خداوند عطا فرمود بحضرت موسى عليه السّلام تورية را و مردم اختلاف نمودند در قبول آن لذا جمعى ايمان آوردند و جمعى كافر شدند چنانچه اختلاف نمودند در ايمان بقرآن و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اختلاف نمودند امّت موسى عليه السّلام چنانچه اختلاف نمودند اين امّت در كتاب و بعد از اين اختلاف خواهند نمود در كتابيكه با قائم عليه السّلام است و براى آنها خواهد آورد و جمعى از مردم منكر آن شوند و آن حضرت گردنشانرا ميزند و اگر نبود گفتار و وعده الهى بانظار و مهلت آنها تا روز قيامت حكم فرموده بود ميان اهل حقّ و باطل بتعجيل در ثواب و عقاب براى تميز آندو گروه از يكديگر و يكى از بدبختيهاى كفّار آنستكه در شك و ترديدند از صحّت كتاب خدا بطوريكه موجب تشويش و اضطراب آنها شده در كليّه عقائد و اعمال چون ريب اقوى از شك است و بر مستقر و مؤثر آن اطلاق ميشود و خداوند تحقيقا تمام بندگانرا


جلد 3 صفحه 113

خواه مؤمن باشند خواه كافر البتّه بجزاى كامل افعالشان از خير و شرّ در دنيا و آخرت خواهد رسانيد و قمّى ره فرموده در قيامت و ظاهرا مراد تكميل آن باشد نه انحصار بآن و در قرائت و تركيب جمله و انّ كلّا لمّا ليوفّينّهم ربّك اعمالهم بين قراء و ميان نحويّون اختلاف بسيارى شده كه ذكر آن با وضوح معناى مراد موجب تطويل مملّ است و ظاهرا در قرائت متعارفه كه انّ و لمّا هر دو مشدّد و مورد اشكال است يا بايد قائل شد كه لمّا در اصل لمن ما بوده كه بعد از قلب نون بميم اولى از سه ميم حذف شده و كلمه ما بمعنى الّذين است و اين قول از قراء نقل شده و حقير باين معنى ترجمه نمودم يا بايد قائل شد كه لمّا نافيه و بعد از آن جمله يوفوا اعمالهم مقدّر است بدلالت ليوفينّهم يعنى تاكنون وفا كرده نشدند و بعد از اين وفا ميشود بآنها جزاى اعمالشان كه ابن هشام اختيار نموده يا لمّا شرطيّه و بعثوا مقدّر است يعنى چون مبعوث شوند در قيامت جزاى آنها داده خواهد شد كه از فرمايش قمّى ره استفاده ميشود و در قرائت لما بتخفيف كه آنهم معروف است و اشكال ندارد يكى از دو لام توطئه قسم و ديگرى براى تأكيد و ما زائده است براى فصل ميان آندو يعنى و بدرستيكه تمامى آنها را و اللّه هر آينه وفا ميفرمايد بآنها پروردگار تو جزاى اعمالشانرا و خداوند آگاه است باعمال آنها و چيزى از نظر او محو نمى‌شود و بر او مخفى نميماند پس بايد مستقيم و ثابت باشد پيغمبر اكرم بر جاده حقّ و حقيقت و در دعوت بآن اصولا و فروعا چنانچه مأمور بآن شده است و نيز بايد ثابت و مستقيم باشند كسانيكه توبه از كفر نمودند و بشرف اسلام و ايمان مشرّف شدند در دين خودشان و از غلبه كفّار نينديشند و بوساوس آنها متزلزل نشوند و عدول از حقّ و حقيقت نكنند و تجاوز از حدود الهى و مقرّرات مذهبى ننمايند و متمايل بقوانين و آداب اجانب نشوند و بدانند كه خداوند اعمال و عقائد و رفتار و كردار آنها را مى‌بيند و مى‌داند و هر كس را بجزاى عمل خود ميرساند از ابن عبّاس ره نقل شده كه هيچ آيه‌اى دشوارتر از اين آيه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل نشد و براى اين فرمود پير كرد مرا سوره هود و واقعه و امثال آن.


جلد 3 صفحه 114

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَاستَقِم‌ كَما أُمِرت‌َ وَ مَن‌ تاب‌َ مَعَك‌َ وَ لا تَطغَوا إِنَّه‌ُ بِما تَعمَلُون‌َ بَصِيرٌ (112)

‌پس‌ استقامت‌ داشته‌ باش‌ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ امر ‌شده‌ بتو و كساني‌ ‌که‌ تائب‌ شدند ‌با‌ تو و طغيان‌ نكنيد بدرستي‌ ‌که‌ خداوند بيناست‌ بآنچه‌ عمل‌ ميكنيد.

فَاستَقِم‌ استقامت‌ ‌در‌ دين‌ ثبات‌ قدم‌ ‌است‌ ‌در‌ جميع‌ دستورات‌ ديني‌ ‌از‌ عقائد حقه‌ و اخلاق‌ فاضله‌ و اعمال‌ صالحه‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ يك‌ امر ديني‌ سستي‌ شد ‌ يا ‌ ‌بر‌ خلاف‌ ‌آن‌ رفتار شد ‌از‌ استقامت‌ خارج‌ ميشود و معوج‌ ميشود بعين‌ مثل‌ خط مستقيم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌در‌ يك‌ قسمت‌ ‌آن‌ و ‌لو‌ بسيار اندك‌ ‌باشد‌ بطرف‌ يمين‌ ‌ يا ‌ يسار منحرف‌ شود ‌از‌ استقامت‌ خارج‌ ميشود و ‌اينکه‌ امري‌ ‌است‌ بسيار مشكل‌ ‌که‌ دارد خدمت‌ حضرت‌ رسالت‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ عرض‌ كردند (‌ما اسرع‌ الشيب‌ اليك‌) چه‌ قدر زود پير شدي‌ فرمود

(شيّبتني‌ ‌سورة‌ هود لمكان‌ فاستقم‌.

) كَما أُمِرت‌َ مأموريت‌ حضرت‌ رسالت‌ [ص‌] فقط عمل‌ شخصي‌ ‌از‌ عبادت‌ و عقيده‌ و اخلاقي‌ نبوده‌ زيرا ‌در‌ عقائد و معارف‌ احدي‌ بپايه‌ ‌او‌ نرسيد و نه‌ ‌از‌ انبياء

جلد 11 - صفحه 134

و اولياء و نه‌ ‌از‌ ملائكه‌ ‌در‌ اخلاق‌ ‌که‌ ‌خدا‌ بفرمايد إِنَّك‌َ لَعَلي‌ خُلُق‌ٍ عَظِيم‌ٍ قلم‌ ‌آيه‌ 4، ‌در‌ عبادت‌ فَأَنَا أَوَّل‌ُ العابِدِين‌َ زخرف‌ ‌آيه‌ 81، بلكه‌ بضرورت‌ دين‌ اسلام‌ حضرتش‌ ‌در‌ جميع‌ كمالات‌ علمي‌ و عملي‌ و اخلاقي‌ افضل‌ ‌از‌ ‌کل‌ انبياء و ملائكه‌ و ‌غير‌ ‌آنها‌ بوده‌ بلكه‌ عمده‌ مأموريت‌ حضرت‌ ارشاد و هدايت‌ و وعظ و تبليغ‌ آنهم‌ بجميع‌ جن‌ّ و انس‌ ‌تا‌ قيام‌ قيامت‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ همه‌ اختلاف‌ ‌در‌ افراد چه‌ ‌در‌ اعتقادات‌ و چه‌ ‌در‌ صفات‌ و چه‌ ‌در‌ افعال‌ البته‌ انسان‌ پير ميشود و مشكل‌تر ‌از‌ ‌اينکه‌ وَ مَن‌ تاب‌َ مَعَك‌َ ‌که‌ مراد كساني‌ ‌که‌ بتو ايمان‌ آوردند و ‌از‌ شرك‌ و كفر و اعمال‌ قبيحه‌ تائب‌ شدند استقامت‌ ‌آنها‌ بسيار مشكل‌ ‌است‌ و البته‌ حضرت‌ غم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌هم‌ داشت‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود

(كونوا لنا زينا و ‌لا‌ تكونوا علينا شينا

وَ لا تَطغَوا خطاب‌ بمؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ طغيان‌ و سركشي‌ نكنند ‌که‌ ‌از‌ حدّ استقامت‌ خارج‌ شوند و ‌از‌ صراط مستقيم‌ بيرون‌ روند ‌که‌ ‌هر‌ چه‌ دورتر شوند طغيان‌ ‌آنها‌ بيشتر گردد إِنَّه‌ُ بِما تَعمَلُون‌َ بَصِيرٌ چيزي‌ ‌بر‌ ‌او‌ مخفي‌ و مستور نيست‌ بينا بهر چيز هست‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 112)- استقامت کن استقامت! پس از ذکر سرگذشت پیامبران و اقوام پیشین و رمز موفقیت و پیروزی آنها و پس از دلداری و تقویت اراده پیامبر از این طریق در این آیه، مهمترین دستور را به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله می‌دهد و می‌گوید:

«استقامت کن همان گونه که به تو دستور داده شده است» (فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ).

استقامت کن در راه تبلیغ و ارشاد، استقامت کن در طریق مبارزه و پیکار استقامت کن در انجام وظائف الهی و پیاده کردن تعلیمات قرآن.

ولی این استقامت نه به خاطر خوشایند این و آن باشد و نه از روی تظاهر و ریا، و نه برای کسب عنوان قهرمانی و نه برای بدست آوردن مقام و ثروت و کسب موفقیت و قدرت، بلکه تنها به خاطر فرمان خدا و آن گونه که به تو دستور داده شده است باید باشد.

اما این دستور تنها مربوط به تو نیست، هم تو باید استقامت کنی «و همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمده‌اند» باید استقامت کنند (وَ مَنْ تابَ مَعَکَ).

استقامتی خالی از افراط و تفریط، و زیاده و نقصان «و طغیان نکنید» (وَ لا تَطْغَوْا). یعنی، استقامتی که در آن طغیان وجود نداشته باشد.

«چرا که خداوند از اعمال شما آگاه است» (إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).

و هیچ حرکت و سکون و سخن و برنامه‌ای بر او مخفی نمی‌ماند.

ج2، ص383

آیه‌ای پرمحتوا و طاقت فرسا!

در حدیث معروفی از ابن عباس چنین می‌خوانیم: «هیچ آیه‌ای شدید و مشکلتر از این آیه بر پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نازل نشد و لذا هنگامی که اصحاب از آن حضرت پرسیدند چرا به این زودی موهای شما سفید شده و آثار پیری نمایان، گشته، فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد! و در روایت دیگری می‌خوانیم: هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر فرمود:

شمّروا، شمّروا، فمارئی ضاحکا: «دامن به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت کار و تلاش است) و از آن پس پیامبر هرگز خندان دیده نشد»! دلیل آن هم روشن است، زیرا چهار دستور مهم در این آیه وجود دارد که هر کدام بار سنگینی بر دوش انسان می‌گذارد.

امروز هم مسؤولیت مهم ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامی در این چهار جمله خلاصه می‌شود استقامت، اخلاص، رهبری مؤمنان و عدم طغیان و تجاوز، و بدون به کار بستن این اصول، پیروزی بر دشمنانی که از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه کرده‌اند و از تمام وسائل فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و نظامی بر ضد ما بهره‌گیری می‌کنند امکان پذیر نمی‌باشد.

نکات آیه

۱- خداوند ، پیامبر(ص) را به استقامت و پایدارى بر توحید و پرستش خدا ، فرمان داد. (فاستقم کما أُمرت) متعلق «استقم» ذکر نشده تا حکایت از عموم داشته باشد; ولى از آن جا که بحث آیات پیشین درباره توحید و پرستش خدا بود ، در برداشت فوق از آنها نام برده شد.

۲- مؤمنان همراه پیامبر(ص) به استقامت و پایدارى بر توحید و پرستش خدا موظّف بودند. (فاستقم ... و من تاب معک) «من تاب» عطف بر ضمیر مستتر در «فاستقم» است; یعنى: «ولیستقم من تاب معک».

۳- استقامت در ابلاغ دین و گسترش توحید ، وظیفه پیامبر(ص) و مؤمنان به اوست. (فاستقم کما أُمرت و من تاب معک) جمله «تو و پیروانت پایدارى و استقامت کنید» مى تواند به این معنا باشد: بر توحید و احکام دین پایبند و ثابت قدم بمانید; مبادا سختیها و مشکلات شما را از مسیر حق منحرف سازد. و نیز مى تواند گویاى این باشد: در ابلاغ توحید و دین پایدارى کنید و از دعوت ملول و خسته نشوید. برداشت فوق ناظر به معناى دوم است.

۴- پیامبر(ص) در چگونگى پایدارى و استقامت ، باید بر اساس امر و فرمان خدا عمل مى کرد. (فاستقم کما أُمرت)

۵- شرایط مکه براى پیامبر(ص) و مسلمانان صدراسلام ، شرایطى دشوار و دین دارى امرى مشکل و نیازمند استقامت و پایدارى بوده است. (فاستقم کما أُمرت و من تاب معک)

۶- پذیرش توحید بازگشت به خداست. (و من تاب معک)

۷- صحابه پیامبر پیش از ایمانشان به آن حضرت ، مردمى مشرک بودند و با گرایش به توحید از شرک توبه کردند. (و من تاب معک) مراد از توبه - به قرینه آیات پیشین که درباره شرک و توحید بود - بازگشتن از شرک و روى آورى به توحید است. قابل ذکر است که «معک» حال براى فاعل «تاب» مى باشد. بنابراین «من تاب معک»; یعنى، و آنان که از شرک توبه کردند و همراه تو و از اصحاب تو هستند.

۸- تردید و شک ، مانع استقامت و پایدارى است. (فلاتک فى مریة مما یعبد هؤلاء ... فاستقم کما أُمرت و من تاب معک)

۹- توجه به داستان پیامبران و سرنوشت اقوام مؤمن و کافر ایشان ، وادار کننده انسان به استقامت وپایدارى بر توحید و پرستش خدا (فاستقم کما أُمرت) برداشت فوق ، بر این اساس است که جمله «فاستقم ...» بر داستان اقوام گذشته - که در آیات پیشین از آن سخن رفته است - تفریع شده باشد.

۱۰- توجه به قضاوت و داورى خداوند در قیامت و باور به پاداش و مجازات در آن سرا ، آدمى را به استقامت در راه دین وامى دارد. (لقضى بینهم ... إنّ کلاًّ لما لیوفینّهم أعملهم ... فاستقم کما أُمرت)

۱۱- خداوند ، پیامبر(ص) و مؤمنان را از گرایش به شرک و انحراف از پرستش خدا برحذر داشت. (و لاتطغوا) «طغیان» (مصدر لاتطغوا) به معناى تجاوز کردن از حد است. مصداق مورد نظر براى طغیان - به قرینه آیات پیشین که درباره شرک و توحید بود - انحراف از توحید و گرایش به شرک است.

۱۲- شرک ورزى و پرستش غیر خدا ، طغیان گرى و تجاوز از حقیقت است. (و لاتطغوا)

۱۳- مبلغان دین در نشر توحید و احکام الهى، نباید از حد و مرز تعیین شده خارج شوند. (فاستقم کما أُمرت ... و لاتطغوا) در برداشت فوق، جمله «لاتطغوا» در ارتباط با «فاستقم» معنا شده است و متعلق«لاتطغوا» استقامت گرفته شده است; یعنى ، در پایدارى طغیان نکنید و این کار را بر اساس برنامه الهى انجام دهید.

۱۴- خداوند ، اعمال انسانها را مى بیند و به همه آنها آگاهى دارد. (إنه بما تعملون بصیر)

۱۵- استقامت در دین و پایدارى بر توحید، درپى دارنده پاداش الهى است. (فاستقم ... إنه بما تعملون بصیر) یادآورى علم و آگاهى خداوند به اعمال بندگان پس از امرها و نهى ها ، اشاره به پاداش دهى و کیفر رساندن است.

۱۶- طغیان و سرکشى در برابر خدا و گرایش به شرک و پرستش غیر خدا ، عقوبت و کیفر الهى را درپى دارد. (و لاتطغوا إنه بما تعملون بصیر)

۱۷- توجّه و باور به آگاهى و نظارت خداوند بر اعمال و رفتار انسانها ، موجب پایدارى و استقامت در راه دین است. (فاستقم کما أُمرت و من تاب معک ... إنه بما تعملون بصیر)

موضوعات مرتبط

  • استقامت: عوامل استقامت ۹، ۱۰، ۱۷; موانع استقامت ۸
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
  • اسماء و صفات: بصیر ۱۴
  • اقرار: اقرار به توحید ۶
  • انگیزش: عوامل انگیزش ۹، ۱۰
  • ایمان: آثار ایمان ۱۰; ایمان به پاداش اخروى ۱۰; ایمان به کیفر اخروى۱۰
  • بازگشت به خدا: ۶
  • پاداش: موجبات پاداش ۱۵
  • تبلیغ: آسیب شناسى تبلیغ ۱۳; روش تبلیغ ۱۳
  • تجاوز: موارد تجاوز ۱۲
  • توحید: استقامت بر توحید ۱، ۲، ۹; استقامت در تبلیغ توحید ۳; پاداش استقامت بر توحید ۱۵
  • جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۱۰، ۱۷
  • خدا: اوامر خدا ۱; بصیرت خدا ۱۴; خدا و عمل انسانها ۱۴; علم غیب خدا ۱۴; نواهى خدا ۱۱
  • دین: استقامت در تبلیغ دین ۳
  • دیندارى: استقامت در دیندارى ۵، ۱۰، ۱۷; پاداش استقامت در دیندارى ۱۵; دیندارى در صدر اسلام ۵
  • ذکر: ذکر سرنوشت کافران ۹; ذکر سرنوشت مؤمنان ۹; ذکر علم خدا ۱۷; ذکر قصص انبیا ۹; ذکر قضاوت اخروى خدا ۱۰; ذکر نظارت خدا ۱۷
  • شرک: حقیقت شرک ۱۲; کیفر شرک ۱۶; نهى از شرک ۱۱
  • شک: آثار شک ۸
  • صحابه: توبه صحابه ۷; صحابه قبل از اسلام ۷; صحابه و شرک ۷
  • طغیان: کیفر طغیان ۱۶; موارد طغیان ۱۲
  • عبادت: آثار عبادت غیر خدا ۱۶; استقامت در عبادت ۱، ۲، ۹
  • عصیان: عصیان از خدا ۱۶; کیفر عصیان ۱۶
  • کیفر: موجبات کیفر ۱۶
  • مؤمنان: استقامت مؤمنان ۲، ۳; مسؤولیت مؤمنان ۲، ۳; مؤمنان و شرک عبادى ۱۱
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۱۳
  • محمد(ص): استقامت محمد(ص) ۱، ۲، ۳، ۴; تکلیف محمد(ص) ۱; محمد(ص) و شرک عبادى ۱۱; مسؤولیت محمد(ص) ۳، ۴; مشکلات محمد(ص) ۵
  • مسلمانان: مشکلات مسلمانان صدر اسلام ۵

منابع