تفسیر:نمونه جلد۹ بخش۶۱

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



آيه ۱۰۹-۱۱۲

آيه و ترجمه

فَلا تَك فى مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَؤُلاءِ مَا يَعْبُدُونَ إِلا كَمَا يَعْبُدُ ءَابَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبهُمْ غَيرَ مَنقُوصٍ(۱۰۹) وَ لَقَدْ ءَاتَيْنَا مُوسى الْكتَب فَاخْتُلِف فِيهِ وَ لَوْ لا كلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّك لَقُضىَ بَيْنهُمْ وَ إِنهُمْ لَفِى شكٍ مِّنْهُ مُرِيبٍ(۱۱۰) وَ إِنَُّكلاً لَّمَّا لَيُوَفِّيَنهُمْ رَبُّك أَعْمَلَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ(۱۱۱) فَاستَقِمْ كَمَا أُمِرْت وَ مَن تَاب مَعَك وَ لا تَطغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(۱۱۲) ترجمه : ۱۰۹ - شك و ترديدى در معبودهائى كه آنها مى پرستند بخود راه مده ، آنها همان گونه اين معبودها را پرستش مى كنند كه پدرانشان قبلا مى پرستيدند، و ما نصيب آنها را بى كم و كاست خواهيم داد. ۱۱۰ - ما كتاب آسمانى به موسى داديم سپس در آن اختلاف كردند، و اگر فرمان قبلى خدا (در زمينه آزمايش و اتمام حجت بر آنها) نبود در ميان آنها داورى مى شد، و آنها (هنوز) در شك اند شكى آميخته با سوء ظن و بدبينى . ۱۱۱ - و پروردگار تو اعمال هر يك را بيكم و كاست به آنها خواهد داد، او به آنچه عمل مى كنند آگاه است . ۱۱۲ - بنابراين همانگونه كه فرمان يافته اى استقامت كن همچنين كسانى كه با تو به سوى خدا آمده اند و طغيان نكنيد كه خداوند آنچه را انجام مى دهيد مى بيند

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۵۴

تفسير : استقامت كن ، استقامت !. اين آيات در حقيقت به عنوان دلدارى و تسلى خاطر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و بيان وظيفه و مسئوليت او نازل شده است و در واقع يكى از نتائج مهمى كه از شرح داستانهاى اقوام پيشين گرفته مى شود همين است كه پيامبر و به دنبال او مؤ منان راستين از انبوه دشمنان نهراسند و در شكست قوم بت پرست و ستمگرى كه با آن روبرو هستند شك و ترديدى به خود راه ندهند و به امدادهاى الهى مطمئن باشند. لذا در نخستين آيه مى فرمايد: «شك و ترديدى در مورد چيزى كه اينها پرستش مى كنند به خود راه مده كه اينها هم از همان راهى مى روند كه گروهى از پيشينيان رفتند و پرستش نمى كنند مگر همانگونه كه نياكانشان از قبل پرستيدند بنابراين سرنوشتى بهتر از آنان نخواهد داشت » (فلا تك فى مرية مما يعبد هؤ لاء ما يعبدون الا كما يعبد آبائهم من قبل ). و لذا بلا فاصله مى گويد: «ما حتما نصيب و سهم آنها را بدون كم و كاست از مجازات و عذاب خواهيم داد» و چنانچه به راه حق باز گردند، نصيب آنها از پاداش ما محفوظ است (و انا لموفوهم نصيبهم غير منقوص ). با اينكه جمله ((موفوهم ۹ خود به معنى اداى كامل حق است ، ذكر كلمه غير منقوص (بى كم و كاست ) براى تاءكيد بيشتر روى اين مساله است .

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۵۵

در حقيقت اين آيه ، اين واقعيت را مجسم مى كند كه آنچه از سرگذشت اقوام پيشين خوانديم ، اسطوره و افسانه نبود، و نيز اختصاصى به گذشتگان نداشت ، سنتى است ابدى و جاودانى و درباره تمام انسانهاى ديروز و امروز و فردا. منتها اين مجازاتها در بسيارى از اقوام گذشته به صورت بلاهاى هولناك و عظيم صورت گرفت اما در مورد دشمنان پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شكل ديگرى پيدا كرد و آن اينكه خدا آنقدر قدرت و نيرو به پيامبرش داد كه توانست بوسيله گروه مؤ منان دشمنان لجوج و بى رحم را كه به هيچ صراطى مستقيم نبودند درهم بشكند. باز براى تسلى خاطر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اضافه مى كند: ((اگر قوم تو درباره كتاب آسمانيت يعنى قرآن اختلاف و بهانه جوئى مى كنند، ناراحت نباش زيرا ما به موسى كتاب آسمانى (تورات ) را داديم و در آن اختلاف كردند، بعضى پذيرفتند و بعضى منكر شدند)) (و لقد آتينا موسى الكتاب فاختلف فيه ). و اگر مى بينى در مجازات دشمنان تو تعجيل نمى كنيم ، به خاطر اين است كه مصالحى از نظر تعليم و تربيت و هدايت اين قوم ، چنين ايجاب مى كند و اگر اين مصلحت نبود و برنامه اى كه پروردگار تو از قبل در اين زمينه مقرر فرموده ايجاب تاخير نمى كرد، در ميان آنها داورى لازم مى شد و مجازات دامانشان را مى گرفت (و لو لا كلمة سبقت من ربك لقضى بينهم ). «هر چند آنها اين حقيقت را هنوز باور نكردند و همچنان نسبت به آن در شك و ترديدند شكى آميخته با سوء ظن و بدبينى » (و انهم لفى شك منه مريب ).

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۵۶

«مريب » از ماده «ريب » به معنى شكى است كه آميخته با بدبينى و سوء ظن و قرائن خلاف باشد و بنابراين مفهوم اين كلمه اين مى شود كه بت پرستان نه تنها در مساله حقانيت قرآن ، و يا نزول عذاب بر تبهكاران ترديد داشتند، بلكه مدعى بودند كه ما قرائن خلافى نيز در دست داريم . «راغب » در كتاب مفردات ، «ريب » را به شكى معنى مى كند كه بعدا پرده از روى آن برداشته شود، و به يقين گرايد، بنابراين مفهوم آيه چنين مى شود كه بزودى پرده از روى حقانيت دعوت تو و همچنين مجازات تبهكاران برداشته مى شود و حقيقت امر ظاهر مى گردد. براى تاءكيد بيشتر اضافه مى كند كه ((پروردگار تو هر يك از اين دو گروه (مؤ منان و كافران ) را به پاداش ‍ اعمالشان به طور كامل مى رساند و اعمال آنها را بى كم و كاست به خودشان تحويل مى دهد)) (و ان كلا لما ليوفينهم ربك اعمالهم ). و اين كار هيچگونه مشكل و مشقتى براى خداوند ندارد «زيرا او به همه چيز آگاه است و از هر كارى كه انجام مى دهند با خبر مى باشد» (انه بما يعملون خبير ). جالب اينكه مى گويد: اعمالشان را به آنها مى دهيم و اين اشاره ديگرى بر مساءله تجسم اعمال است و اينكه پاداش و كيفر در حقيقت اعمال خود انسان است كه تغيير شكل مى يابد و به او مى رسد.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۵۷

پس از ذكر سر گذشت پيامبران و اقوام پيشين و رمز موفقيت و پيروزى آنها و پس از دلدارى و تقويت اراده پيامبر از اين طريق در آيه بعد، مهمترين دستور را به پيغمبر اكرم (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دهد و مى گويد: «استقامت كن همانگونه كه به تو دستور داده شده است » (فاستقم ). استقامت در راه تبليغ و ارشاد كن ، استقامت در طريق مبارزه و پيكار كن ، استقامت در انجام وظائف الهى و پياده كردن تعليمات قرآن كن . ولى اين استقامت نه به خاطر خوش آيند اين و آن باشد و نه از روى تظاهر و ريا، و نه براى كسب عنوان قهرمانى ، نه براى بدست آوردن مقام و ثروت و كسب موفقيت و قدرت ، بلكه تنها به خاطر فرمان خدا و آنگونه كه به تو دستور داده شده است بايد باشد (كما امرت ). اما اين دستور تنها مربوط به تو نيست ، هم تو بايد استقامت كنى «و هم تمام كسانى كه از شرك به سوى ايمان باز گشته اند و قبول دعوت الله نموده اند.» (و من تاب معك ). «استقامتى خالى از افراط و تفريط، و زياده و نقصان ، استقامتى كه در آن طغيان وجود نداشته باشد» (و لا تطغوا). «چرا كه خداوند از اعمال شما آگاه است ، و هيچ حركت و سكون و سخن و برنامه اى بر او مخفى نمى ماند» (انه بما تعملون بصير). آيهاى پر محتوا و طاقت فرسا. در حديث معروفى از ابن عباس چنين مى خوانيم : ما نزل على رسول الله (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آية كانت اشد عليه و لا اشق من هذه الاية ، و لذلك قال لاصحابه حين قالوا له اسرع اليك الشيب يا رسول الله ! شيبتنى هود و الواقعه .

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۵۸

((هيچ آيه اى شديد و مشكلتر از اين آيه بر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نازل نشد و لذا هنگامى كه اصحاب از آنحضرت پرسيدند چرا به اين زودى موهاى شما سفيد شده و آثار پيرى نمايان ، گشته ، فرمود مرا سوره هود و واقعه پير كرد!. و در روايت ديگرى مى خوانيم : هنگامى كه آيه فوق نازل شد پيامبر فرمود: شمروا، شمروا، فما رئى ضاحكا: ((دامن به كمر بزنيد، دامن به كمر بزنيد (كه وقت كار و تلاش است ) و از آن پس پيامبر هرگز خندان ديده نشد))!. دليل آن هم روشن است ، زيرا چهار دستور مهم در اين آيه وجود دارد كه هر كدام بار سنگينى بر دوش انسان مى گذارد. از همه مهمتر، فرمان به استقامت است ، استقامت كه از ماده قيام گرفته شده از اين نظر كه انسان در حال قيام بر كار و تلاش خود تسلط بيشترى دارد، استقامت كه به معنى طلب قيام است يعنى در خود آنچنان حالتى ايجاد كن كه سستى در تو راه نيابد، چه فرمان سخت و سنگينى ؟. هميشه بدست آوردن پيروزيها كار نسبتا آسانى است ، اما نگه داشتن آن بسيار مشكل آنهم در جامعه اى آنچنان عقب افتاده و دور از عقل و دانش در برابر مردمى لجوج و سرسخت ، و در ميان دشمنانى انبوه و مصمم ، و در طريق ساختن جامعه اى سالم و سر بلند و با ايمان و پيشتاز، استقامت در اين راه كار ساده اى نبوده است . دستور ديگر اينكه اين استقامت بايد تنها انگيزه الهى داشته باشد و هر گونه وسوسه شيطانى از آن دور بماند، يعنى بدست آوردن بزرگترين قدرتهاى سياسى و اجتماعى ، آنهم براى خدا!. سوم مساءله رهبرى كسانى است كه به راه حق برگشتند و آنها را هم به استقامت واداشتن .

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۵۹

چهارم مبارزه را در مسير حق و عدالت ، رهبرى نمودن و جلوگيرى از هر گونه تجاوز و طغيان ، زيرا بسيار شده است كه افرادى در راه رسيدن به هدف نهايت استقامت را به خرج مى دهند اما رعايت عدالت براى آنها ممكن نيست و غالبا گرفتار طغيان و تجاوز از حد مى شوند. آرى مجموع اين جهات دست به دست هم داد و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را آنچنان در زير بار مسئوليت فرو برد كه حتى مجال لبخند زدن را از او گرفت و او را پير كرد!. و به هر حال اين تنها دستورى براى ديروز نبود بلكه براى امروز و فردا فرداهاى ديگر نيز هست . امروز هم مسئوليت مهم ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامى در اين چهار جمله خلاصه مى شود استقامت - اخلاص - رهبرى مؤ منان - و عدم طغيان و تجاوز، و بدون به كار بستن اين اصول ، پيروزى بر دشمنانى كه از هر سو از داخل و خارج ما را احاطه كرده اند و از تمام وسائل فرهنگى و سياسى و اقتصادى و اجتماعى و نظامى بر ضد ما بهره گيرى مى كنند امكان پذير نمى باشد.

آيه ۱۱۳

آيه و ترجمه

وَ لا تَرْكَنُوا إِلى الَّذِينَ ظلَمُوا فَتَمَسكُمُ النَّارُ وَ مَا لَكم مِّن دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لا تُنصرُونَ(۱۱۳) ترجمه : ۱۱۳ - و تكيه بر ظالمان نكنيد كه موجب مى شود آتش شما را فرو گيرد و در آن حال جز خدا هيچ ولى و سرپرستى نخواهيد داشت و يارى نمى شويد. تفسير : تكيه بر ظالمان و ستمگران . اين آيه يكى از اساسيترين برنامه هاى اجتماعى و سياسى و نظامى و عقيدتى

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۰

را بيان مى كند، عموم مسلمانان را مخاطب ساخته و به عنوان يك وظيفه قطعى مى گويد: «به كسانى كه ظلم و ستم كرده اند، تكيه نكنيد»و اعتماد و اتكاى كار شما بر اينها نباشد (و لا تركنوا الى الذين ظلموا). «چرا كه اين امر سبب مى شود كه عذاب آتش ، دامان شما را بگيرد» (فتمسكم النار) «و غير از خدا هيچ ولى و سرپرست و ياورى نخواهيد داشت » (و ما لكم من دون الله من اولياء). و با اين حال واضح است كه «هيچكس شما را يارى نخواهد كرد» (ثم لا تنصرون ).

نكته ها :

در اينجا چند نكته مهم است كه بايد به آن توجه كرد: ۱ - مفهوم «ركون » - «ركون » از ماده «ركن » به معنى ستون و ديواره هائى است كه ساختمان يا اشياء ديگر را بر سر پا مى دارد، و سپس به معنى اعتماد و تكيه كردن بر چيزى به كار رفته است . گرچه مفسران معانى بسيارى براى اين كلمه در ذيل آيه آورده اند، ولى همه يا غالب آنها به يك مفهوم جامع و كلى باز مى گردد، مثلا بعضى آنرا به معنى تمايل و بعضى به معنى «همكارى » و بعضى به معنى «اظهار رضايت » يا «دوستى » و بعضى به معنى «خير خواهى و اطاعت » ذكر كرده اند كه همه اينها در مفهوم جامع اتكاء و اعتماد و وابستگى جمع است . ۲ - در چه امورى نبايد به ظالمان تكيه كرد - بديهى است كه در درجه اول نبايد در ظلمها و ستمگريهايشان شركت جست و از آنها كمك گرفت ، و در درجه بعد اتكاء بر آنها در آنچه مايه ضعف و ناتوانى جامعه اسلامى و از دست دادن استقلال و خود كفائى و تبديل شدن به يك عضو وابسته و ناتوان مى گردد بايد

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۱

از ميان برود كه اين گونه ركونها جز شكست و ناكامى و ضعف جوامع اسلامى ، نتيجه اى نخواهد داشت . و اما اينكه : فى المثل مسلمانان با جوامع غير مسلمان ، روابط تجارى يا علمى بر اساس حفظ منافع مسلمين و استقلال و ثبات جوامع اسلامى داشته باشند، نه داخل در مفهوم ركون به ظالمين است و نه چيزى است كه از نظر اسلام ممنوع بوده باشد و در عصر خود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اعصار بعد همواره چنين ارتباطاتى وجود داشته است . ۳ - فلسفه تحريم ركون به ظالمان . تكيه بر ظالم ، مفاسد و نابسامانيهاى فراوانى مى آفريند كه بطور اجمال بر هيچكس پوشيده نيست ، ولى هر قدر در اين مساله كنجكاوتر شويم به نكات تازه اى دست مى يابيم . - تكيه بر ظالمان باعث تقويت آنهاست و تقويت آنها باعث گسترش دامنه ظلم و فساد و تباهى جامعه ها است ، در دستورات اسلامى مى خوانيم كه انسان تا مجبور نشود (و حتى در پارهاى از اوقات مجبور هم شود) نبايد حق خود را از طريق يك قاضى ظالم و ستمگر بگيرد، چرا كه مراجعه به چنين قاضى و حكومتى براى احقاق حق مفهومش به رسميت شناختن ضمنى و تقويت او است ، و ضرر اين كار گاهى از زيانى كه به خاطر از دست دادن حق مى شود بيشتر است . - تكيه بر ظالمان در فرهنگ فكرى جامعه تدريجا اثر مى گذارد و زشتى ظلم و گناه را از ميان مى برد و مردم را به ستم كردن و ستمگر بودن تشويق مى نمايد. - اصولا تكيه و اعتماد بر ديگران كه در شكل وابستگى آشكار گردد، نتيجه اى جز بدبختى نخواهد داشت تا چه رسد به اينكه اين تكيه گاه ظالم و ستمگر باشد.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۲

- يك جامعه پيشرو و پيشتاز و سربلند و قوى ، جامعه اى است كه روى پاى خود بايستد همانگونه كه قرآن در مثال زيبائى در سوره فتح آيه ۲۹ مى فرمايد فاستوى على سوقه : همانند گياه سرسبزى كه روى پاى خود ايستاده و براى زنده ماندن و سرفرازى نياز به وابستگى به چيز ديگر ندارد. يك جامعه مستقل و آزاد، جامعه اى است كه از هر نظر خود كفا باشد و پيوند و ارتباطش باد گران ، پيوندى بر اساس منافع متقابل باشد، نه بر اساس اتكاء يك ضعيف بر قوى ، اين وابستگى خواه از نظر فكرى و فرهنگى باشد يا نظامى يا اقتصادى و يا سياسى ، نتيجه اى جز اسارت و استثمار ببار نخواهد آورد، و اگر اين وابستگى به ظالمان و ستمگران باشد، نتيجه اش وابستگى به ظلم آنها و شركت در برنامه هاى آنها خواهد بود. البته فرمان آيه فوق مخصوص به روابط جامعه ها نيست بلكه پيوند و رابطه دو فرد را با يكديگر نيز شامل مى شود كه حتى يك انسان آزاده و با ايمان هرگز نبايد متكى به ظالم و ستمگر بوده باشد كه علاوه بر از دست دادن استقلال ، سبب كشيده شدن به دايره ظلم و ستم او و تقويت و گسترش فساد و بيدادگرى خواهد بود. ۴ - الذين ظلموا چه اشخاص هستند؟. مفسران در اين زمينه احتمالات مختلفى ذكر كرده اند بعضى آنها را به مشركان تفسير كرده ولى همانگونه كه گروه ديگرى گفته اند هيچ دليلى ندارد كه آنها را به مشركان منحصر كنيم و اگر مصداق ظالمان در عصر نزول آيه مشركان بوده اند، دليل بر انحصار نمى شود. همانگونه كه تفسير اين كلمه در روايات به مشركان نيز دليل بر انحصار نيست ، زيرا كرارا گفته ايم اينگونه روايات غالبا مصداق روشن و آشكار را بيان مى كند.

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۳

بنابراين تمام كسانى كه دست به ظلم و فساد در ميان بندگان خدا زده اند و آنها را بنده و برده خود ساخته اند و از نيروهاى آنها به نفع خود بهره كشى كرده اند و خلاصه در مفهوم عام كلمه «الذين ظلموا» وارد هستند جزء مصاديق آيه مى باشند. ولى مسلم است كسانى كه در زندگى خود ظلم كوچكى را مرتكب شده اند و گاهى مصداق اين عنوان بوده اند داخل در مفهوم آن نيستند، زيرا در اين صورت كمتر كسى از آن مستثنى خواهد بود و ركون و اتكاء به هيچكس مجاز نخواهد شد مگر اينكه معنى ركون را اتكاء و اعتماد در همان جنبه ظلم و ستم بدانيم كه در اين صورت حتى كسانى را كه يكبار دست به ظلم آلوده اند شامل مى شود. ۵ - بعضى از مفسران اهل سنت در اينجا اشكالى مطرح كرده اند كه روى مبانى آنها پاسخ آن چندان آسان نيست و آن اينكه از يكسو در روايات آنها وارد شده كه بايد در برابر سلطان وقت - به عنوان اولو الامر - تسليم بود، هر كس كه باشد، مثلا: در حديثى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل كرده اند كه بر شما لازم است اطاعت سلطان كنيد و ان اخذ مالك و ضرب ظهرك : «هر چند مال تو را بگيرد و تازيانه بر پشتت بزند»! و روايات ديگرى كه روى اطاعت سلطان به معنى وسيع كلمه تاكيد مى كند. و از سوى ديگر آيه فوق مى گويد: «به افراد ظالم و ستمگر تكيه و اعتماد نكنيد»: آيا اين دو دستور قابل جمع است ؟. بعضى خواسته اند با يك استثناء، اين تضاد را برطرف سازند و آن اينكه اطاعت سلطان تا آنجا لازم است كه راه عصيان را نپويد و در طريق كفر گام ننهد. ولى لحن روايات آنها در زمينه اطاعت سلطان چندان با چنين استثنائى

تفسير نمونه جلد ۹ صفحه ۲۶۴

هماهنگ نيست . در هر صورت ما فكر مى كنيم همانگونه كه در مكتب اهلبيت آمده تنها اطاعت از ولى امرى لازم است كه عالم و عادل بوده باشد و بتواند جانشين عام پيامبر و امام محسوب شود و اگر سلاطين بنى اميه و بنى عباس ‍ احاديثى به نفع خود در اين زمينه ساخته و پرداخته اند به هيچوجه با اصول مكتب ما و با تعليماتى كه از قرآن گرفته ايم هماهنگ نيست و بايد چنين رواياتى را اگر قابل تخصيص است تخصيص وگرنه به كلى كنار بگذاريم چرا كه هر روايتى بر خلاف كتاب الله بوده باشد مردود است و قرآن صراحت دارد كه امام و پيشواى مؤ منين بايد ظالم نباشد و آيه فوق نيز صريحا مى گويد به ظالمان تكيه و اعتماد نكن !. و يا اينكه اينگونه روايات را مخصوص مقام ضرورت و ناچارى بدانيم .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←