|
|
خط ۵۱: |
خط ۵۱: |
| المیزان= | | المیزان= |
| {{ نمایش فشرده تفسیر| | | {{ نمایش فشرده تفسیر| |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link322 | آيات ۲۶ - ۱۷، سوره رعد]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link322 | آيات ۱۷ - ۲۶ سوره رعد]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link323 | وصف طريق حق و باطل و بيان حال اهل حق و باطل با ذكر يكمثال]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link323 | وصف طريق حق و باطل، و بيان حال اهل حق و باطل، با ذكر يك مثال]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link324 | معناى ((حق )) و ((باطل )) بدن موجودات وافعال]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link324 | معناى «حق» و «باطل»، در آیه شریفه]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link325 | طبيعت حق و باطل در ضمن بيان يك مثال]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link326 | بيان معناى «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِل»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link326 | بيان معناى ((كذلك يضرب الله الحق و الباطل ))]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link328 | مطالبی كه از مَثَل كف، در آيه شريفه، استفاده مى شود]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link327 | مثل هايى كه ارباب بصيرت را به حقايق عالم غيب رهنمون مى سازند]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link330 | منظور از «حُسنَى» در آیه شریفه، همان عاقبت نیک است]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link328 | چند مطلب راجع به كليات معارف الهى كه ازمثل كف ، در آيه شريفه ، استفاده مى شود]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link331 | وصف گروندگان به حق، و مقايسه آنان، با جاهلان به حق]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link329 | هيچ امر حقى معارض و مزاحم حق ديگر نيست]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link332 | حجت الهى، فقط از طريق فطرت تمام نمى شود]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۸#link330 | منظور از ((حسنى )) كه اجابت كنندگان دعوت پرودرگارشان داراى آن هستند]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link333 | فرق ميان «خَشيَت» و «خوف»، و موارد استعمال هر يك]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link331 | وصف گروندگان به حق و ((اولوالالباب )) و مقايسه آنان با جاهلان به حق]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link334 | مقصود از عبارت: «صبرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم»، در آیه شریفه]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link332 | حجت الهى فقط از طريق فطرت تمام نمى شود]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link336 | وجوهى كه درباره وصف «اولوالالباب»، گفته شده است]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link333 | فرق ميان ((خشيت )) و ((خوف )) و موارد استعمال هر يك]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link338 | معناى «عُقبَى الدَّار»، و «سُوء الدّار»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link334 | معناى : ((صبروا ابتغاء وجه ربهم ))]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link339 | مژده «بهشت عدن»، به مؤمنانی که با ارحام خويش، صلۀ رحم می کنند]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link335 | اشاره به اينكه جهت عمل و الهى بودن آن مقصود حق گرايان مى باشد]]
| | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link340 | معناى جمله: «وَ مَا الحَيَوةُ الدُّنيَا فِى الآخِرَةِ إلّا مَتَاع»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link336 | وجوهى كه درباره جهت اختلاف در بيان وصف اولوالالباب گفته شده است]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link337 | وجه اختلاف در بيان وصف اولواالالباب در آيه شريفه]]
| |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link338 | معناى ((عقبى الدار)) و نقطه مقابل آن ((سوءالدار))]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link339 | مژده به صله رحم كنندگان كه با ارحام صالح خويش در بهشت عدن جمع خواهند شد]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link340 | معناى جمله : ((و ما الحيوة الدنيا فى الآخرة الامتاع ))]] | |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link341 | بحث روايتى]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link341 | بحث روايتى]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link342 | رواياتى درباره صله رحم و پيوند ارتباط باآل محمد (عليه السلام ) در ذيل جمله : ((و الذين يصلون ...))]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link342 | رواياتى درباره صله رحم و پيوند با آل محمّد «ص»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link343 | چند روايت در ذيل جمله : ((و يخافون سوء الحساب ))]] | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link343 | چند روايت در ذيل جملۀ: «وَ يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَاب»]] |
| *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۹#link344 | روايتى درباره صبر و اقسام آن]]
| |
|
| |
|
| }} | | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۴ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۵
کپی متن آیه
|
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ
|
ترجمه
آیا کسی که میداند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر میشوند...
|پس آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده حق است، مانند آن كسى است كه كور [دل] است؟ فقط خردمندان متذكر مىشوند
پس، آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقيقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها خردمندانند كه عبرت مىگيرند.
آیا مسلمانی که به یقین میداند که این قرآن به حق از جانب خدا بر تو نازل شده است با کافر نابینای جاهل یکسان است؟ تنها عاقلان متذکر این حقیقتند.
آیا کسی که می داند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که [از نظر باطن] نابیناست؟! فقط خردمندان [بینادل] متذکّرِ [حق] می شوند.
آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند كسى است كه نابيناست؟ تنها خردمندان پند مىگيرند:
آیا کسی که میداند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، حق است، همانند کسی است که کوردل است؟ فقط خردمندان پند میگیرند
پس آيا كسى كه مىداند آنچه از پروردگارت به تو فروفرستاده شده راست و درست است همچون كسى است كه نابينا- كوردل- است؟ تنها خردمندان پند مىگيرند
پس آیا کسی که میداند که آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است حق است (و برابر آن زندگی میکند و هم بر آن میمیرد، سزا و جزای او) همانند (سزا و جزای) کسی خواهد بود که (به سبب انحراف از حق و کفر مطلق، انگار) نابینا است؟! تنها خردمندان (حق را و عظمت خدا را) درک میکنند (و فرق میان دو گروه مؤمن و کافر را میفهمند).
آیا پس،کسی که میداند آنچه از جانب پروردگارت، سویت نازل شده است (تنها همان تمامی) حقیقت است، مانند کسی است که کور دل است؟ تنها خردمندانند که (حق را) به خوبی یاد میکنند؛
آیا آنکه میداند که آنچه فرستاده شده است بسوی تو از پروردگارت حق است مانند آن است که او کور است جز این نیست که یادآور شوند خداوندان خردها
Is he who knows that what was revealed to your from your Lord is the truth, like him who is blind? Only those who reason will remember.
معنی کلمات و عبارات
«إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الألْبَابِ»: حق را و عظمت خدا را تنها خردمندان درک و فهم میکنند. تنها عاقلان میدانند که باید مؤمنان و کافران مثل هم بشمار نیایند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
این آیة درباره حمزه عموى رسول خدا صلى الله علیه و آله و ابوجهل نازل گردیده و حمزه مردى شجاع و باهیبت و قدرت بود و قریش او را بزرگ میداشتند و احترام مى کردند و از هیبت او مى ترسیدند و در جاهلیت از محمد برادرزاده خویش سخت حمایت میکرد و او را به غایت دوست میداشت و از ترس او کسى را یاراى آن نبود که به رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم صدمه و اذیتى رساند.
روزى حمزه به شکار رفته بود، ابوجهل در غیاب او از موقعیت استفاده کرد و به اذیت و آزار رسانیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت. حمزه چون مراجعت کرد. کنیز او گفت: آیا میدانى که در غیبت تو به محمد از ناحیه ابوجهل چه گذشت؟ حمزه پرسید: مگر چه کارى کرده است؟ کنیز گفت: او محمد را مضروب کرد و ناسزا گفت و زخمى به وى وارد آورد.
حمزه از این موضوع برآشفت و در پى ابوجهل روان گردید. او را با جماعتى از قریش یافت. قریش چون حمزه را با خشم دیدند از ترس متفرق گشتند. ابوجهل تنها ماند حمزه به او گفت: اى نامرد در غیاب من بر سر محمد چه آوردى؟ بعد از این گفتار به ابوجهل حمله برد و او را سخت مضروب نمود و کمانى که در دست داشت به سختى بر سر او کوفت و او را زخمى کرد سپس به خانه خدیجه آمد.
پیامبر چون عمّ خویش را به آن حالت دید فهمید که از جریان وى با ابوجهل خبر یافته است. فرمود: اى عمّ از این که ابوجهل به من صدمه زده، غمگین شده اى؟ ولى من اندوهگین نیستم و از یک کار تو شادمان خواهم گشت در صورتى که آن را براى من انجام دهى. حمزه گفت: یا محمد بگو آن کار چیست که هر چه بخواهى انجام خواهم داد. فرمود: اى عمّ اگر بگوئى «اشهد ان لا اله الّا اللّه و محمّد رسول اللّه» بسیار شادمان خواهم شد. حمزه به فوریت شهادتین بر زبان جارى ساخت و مسلمان گردید و از اسلام آوردن او صدها مسلمان مکه قویدل و خوشحال گشتند.[۱]
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19»
پس آيا كسىكه مىداند آنچه از جانب پروردگارت بسوى تو نازل شده حقّ است، مانند كسى است كه نابيناست؟ همانا تنها صاحبانخرد پند مىگيرند.
نکته ها
در آيه قبل به كسانى كه دعوت حياتبخش انبيا عليهم السلام را اجابت مىكنند اشاره شد، اين آيه وآيات بعد، آثار استجابت آن دعوت را بيان مىفرمايد.
هر كدام از فطرت، عقل و علم در انسان، مغز و لبّى دارند كه گاه بواسطه عادات، رسوم، خرافات، غرائز، روى آنها پوشيده مىشود، لذا انسان بايد دائماً متوجّه آن هستهى مركزى و
«1». قصص، 50.
«2». نساء، 173.
«3». انفال، 24.
«4». رعد، 18.
جلد 4 - صفحه 338
مغز آنها باشد. «1»
سيماى خردمندان در قرآن
واژه «اولوا الالباب» مرتبه در قرآن آمده و هر مرتبه همراه با يك كمال و وصفى بيان شده است. از جمله:
1. راز احكام را مىفهمند. «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ» «2»
2. آيندهنگر هستند. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ يا أُولِي الْأَلْبابِ» «3»
3. دنيا را محل عبور و گذر مىدانند نه توقفگاه و مقصد. لِأُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ ... يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا «4»
4. از تاريخ، درس عبرت مىگيرند. «لَقَدْ كانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ» «5»
5. بهترين و برترين منطق را مىپذيرند. الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ... وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ «6» 6. اهل تهجّد وعبادت مىباشند. أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ... إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «7»
پیام ها
1- قرآن انسان بىخبر از حقّ را نابينا مىداند. به جاى «كمن هو لا يعلم» فرموده است «كَمَنْ هُوَ أَعْمى»
2- دين، مطابقت فطرت انسانهاست، تنها تذكّر لازم است تا غفلت زدايى شود.
إِنَّما يَتَذَكَّرُ ...
3- عقلى كه انسان را به حقانيّت كتاب آسمانى نرساند، عقلنيست. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
4- علم مفيد، محصول تعقّل و تذكّر است. «فَمَنْ يَعْلَمُ، يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
5- براى رسيدن به عقل سليم و فطرت خالص بايد گناه و غفلت را از خود دور
«1». تفسير فرقان.
«2». بقره، 179.
«3». بقره، 197.
«4». آلعمران، 191.
«5». يوسف، 111.
«6». زمر، 18.
«7». زمر، 9.
جلد 4 - صفحه 339
كرد. «إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19»
بعد از آن فرق مؤمن و كافر را بطريق مثلى بيان فرمايد:
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ: (استفهام بداعى انكار است) يعنى نيست مساوى و يكسان كسى كه مىداند آنچه نازل شده به سوى تو از جانب پروردگار تو حق و راست است. كَمَنْ هُوَ أَعْمى: مانند كسى كه كور باشد به دل و انكار قرآن نمايد، زيرا فرق مؤمن و كافر همان فرق بين بينا و كور است به جهت آنكه مؤمن بينا شده به آنچه در آن رشد و خير او باشد، پس پيروى كند آن را؛ لكن كافر، كورى دل دارد از ديدن حق، و به گمراهى رود تا هلاك گردد به سوء اختيار خود.
تذكره: آيه شريفه اشعار دارد به اهل ايمان و معتقدين حقانيت قرآن: آيا كسانى كه مىدانند آنچه نازل شده از جانب پروردگار حق است، مانند كسانى هستند كه كورند از طريق حق؟ و پس از آنكه در خارج، عمليات شخص معتقد با بىاعتقاد مساوى باشد، هر آينه چه فرقى خواهد بود ما بين اين دو، و حال آنكه نبايد اين دو دسته در افعال و اقوال مساوى باشند.
إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ: اينست و جز اين نيست كه تفكر كنند و پند پذير مىشوند به قرآن صاحبان عقلهاى صافى شده از معارضه، و سليم از وهم.
تنبيه: خداوند متعال نسبت به بندگان دو حجت مقرر فرمود: يكى در باطن، يعنى عقل؛ و يكى در ظاهر يعنى انبياء. كه اگر انسان متابعت اين دو فرمانفرماى حق را نمايد، هر آينه امور دين و دنياى او منظم، و سعادت را دريابد.
مؤمنين چون به حسن اختيار مطيع اين دو عقل شدند هدايت و نجات را دريافتند،
جلد 6 - صفحه 368
لكن كفار به سوء اختيار منقاد نگرديده ضلالت و هلاكت را براى خويش فراهم نمودند؛ لذا تذكر را به آيات اختصاص فرمود به صاحبان عقول، يعنى پيروان عقل باطن و ظاهر.
تفسير صافى از عياشى روايت نموده كه حضرت صادق عليه السّلام به شيعيان خود فرمود: شمائيد اولوا الالباب در كتاب خدا. «1» تبصره: على بن عيسى فرمايد: «2» آيه شريفه ترغيب و تحريص است بر بينائى، پس چه چيز او را باز دارد از طلب علمى كه خارج كند او را از كور دلى نادانى به بينائى دل به سبب دانائى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ «19» الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ «20» وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ «21» وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ «22» جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ «23»
سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ «24»
ترجمه
- آيا پس كسيكه ميداند كه آنچه فرستاده شد بتو از پروردگارت حق است مانند كسى است كه او كور است جز اين نيست كه پند ميگيرند صاحبان خردها
آنانكه وفا ميكنند بعهد خدا و نمىشكنند پيمان را
و آنانكه پيوند ميكنند آنچه را امر كرده است خدا بآن كه پيوند كرده شود و مىترسند از پروردگارشان و بيم دارند از بدى حساب
و آنانكه صبر كردند براى طلب خوشنودى پروردگارشان و بر پا داشتند نماز را و انفاق نمودند از آنچه روزى داديمشان نهانى و آشكارا و دفع ميكنند بخوبى بدى را آنگروه مر ايشانرا است انجام آنسراى
كه بهشتهاى اقامت دائمى است داخل ميشوند در آنها آنان و كسيكه شايسته باشد از پدرانشان و زنانشان
جلد 3 صفحه 201
و فرزندانشان و فرشتگان وارد ميشوند بر ايشان از هر درى
گويند سلام بر شما براى آنكه صبر نموديد پس خوب است انجام آنسراى
تفسير
استفهام انكارى است يعنى كسيكه ميداند آنچه بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده است از جانب خدا حقّ است نيست مانند كسيكه نميداند چون آن بينا و اين كور است و آن دو مساوى نيستند بلكه مثل دانا آب و طلا است و مثل نادان كف و جرم است و علم نور، و جهل ظلمت است كه در آيات سابقه اشاره و بيان شده بود و فرق بين اين عناوين يعنى علم و جهل و نور و ظلمت و بينا و كور اگر چه واضح است ولى متذكّر نميشوند مگر صاحبان عقول مبرّى از شوائب و هم و تعصّب و عناد كه ايمان مصداق نور و كفر مصداق ظلمت و مؤمن مصداق عالم و بصير و كافر مصداق جاهل و كور است و عيّاشى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه بشيعيان خود فرمود شما مصداق اولوالالبابيد در اين آيه شريفه و ايشان كسانى هستند كه وفا ميكنند بعهديكه با خدا بستند بعقول خودشان كه نبايد احكام آنرا مشوب بوهم و تعصّب و عناد و لجاج نمايند و نيز نميشكنند پيمانى را كه با خودهاشان بستند و محكم نمودند آنرا ميان خودشان و قمّى ره از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه در حقّ آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و عهدى كه خدا از آنها گرفت و ميثاقيكه از مردم گرفت در عالم ذر بر ولايت امير المؤمنين و ائمه بعد از او عليهم السلام و نيز كسانى هستند كه صله رحم بجا مىآورند خصوصا رحم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه از آن جمله است دوستى امير المؤمنين و اولاد طاهرين او و مراعات حقوق ايشان چنانچه در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه نازل شده در حقّ رحم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و شامل اقارب شخص هم ميشود و نبايد مانند كسانى بود كه چيزى را اختصاص بچيزى ميدهند و نيز در كافى و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه رحم معلّق بر عرش است ميگويد خدا يا وصل كن كسى را كه مرا وصل نمود و قطع كن كسيكه مرا قطع نمود و آن رحم آل محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است كه مراد از اين آيه است و رحم هر صاحب رحمى و عيّاشى و رحم هر مؤمن نقل نموده و در مجمع و قمّى ره و عياشى ره از امام كاظم عليه السّلام نيز مانند اين حديث را نقل نمودهاند و عياشى از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه از چيزهائى كه خدا واجب نموده است در مال غير از زكوة صله رحم است بمقتضاى اين آيه و در مجمع از امام رضا عليه السّلام اين معنى تأكيد شده است
جلد 3 صفحه 202
و بيان مفصّلى در اين باب از حقير در سوره بقره ذيل آيه شريفه الذين ينقضون عهد اللّه گذشت كه بايد طالب بآن مراجعه نمايد و آنها مىترسند از پروردگارشان كه قطع رحم نميكنند و ميترسند از سختى حسابشان در روز محشر پس تا زندهاند خودشان بحسابشان رسيدگى ميكنند و نميگذارند مديون سادات و ارحام و اجانب از دنيا بروند و در كافى و عيّاشى ره و معانى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت فرمود وقتى كه ديد مردى با دقت تمام حقّ خود را از برادر دينى خود گرفت و فرمود آيا تصوّر كردى آنها كه از سوء الحساب ميترسند كسانى هستند كه ميترسند خدا بآنها ظلم و جور كند نه چنين است ميترسند كه خداوند تمام حقّ خود را از آنها طلب كند و دقت نمايد و مراد از سوء الحساب اين است پس كسيكه تمام حقّ خود را با دقت بستاند از برادر خود بدى كرده در حساب با او و در مجمع و عيّاشى ره از آنحضرت نقل نموده كه سوء الحساب آنستكه كاملا حسنات و سيّئات بنده را بسنجند و سهل انگارى نكنند در آن و نيز كسانى هستند كه صبر ميكنند بر تحمّل زحمت عبادت و ترك معصيت و بردبارى در مصيبت براى رضاى خدا و نماز ميخوانند و سعى مينمايند در نماز خواندن مردم چون اقامه نماز بر هر دو صادق است و انفاق ميكنند از مال حلالى كه خدا روزى و نصيب آنها فرموده صدقات مستحبّه را سرا و در خفيه و صدقات واجبه را علنا و آشكارا و دفع ميكنند بفعل حسن شر فعل قبيح را و محو ميكنند بطاعت اثر معصيت را و پاداش ميدهند بخوبى بدى را و بر طرف ميكنند بتوبه گناه را و بصدقه بلا را كه هر يك از معانى مذكوره را ذكر نمودهاند جز اخير را كه حقير اضافه نمودم و ممكن است همه مراد باشد چنانچه مكرّر تقريب شده است و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بمعاذ بن جبل فرمود وقتى گناهى از تو صادر گشت بعد از آن عمل ثوابى را انجام ده محو ميكند آنرا و در روايت قمّى از امام صادق عليه السّلام علاوه فرموده كه كارهاى خير دفع ميكند كارهاى بد را كسانيكه در اين سراى فانى حال و كارشان از اين قرار است نتيجه و عاقبت و مئال آن سراى باقى كه بهشت جاويد است و از عمل بر طبق روان جاويد تهيّه ميشود از آن ايشان است انشاء اللّه تعالى و اخبارى راجع بجنّات عدن در ذيل آيه وعد اللّه المؤمنين سوره برائة ذكر شد و لفظ جنات مضاف بعدن و بدل از عقبى الدار است و لفظ عدن بمعناى اقامت و مراد از جنات عدن بهشتهائى است كه
جلد 3 صفحه 203
اقامت دائمى ايشان در آنها است و از جمله تجليلات و احتراماتيكه خداوند از آنها فرموده آنستكه چون داخل در آن بهشتها و قصور عاليه شوند كسان آنها كه صلاحيّت ورود در بهشت را داشته باشند اگر چه بمقام و مرتبه ايشان نرسيده باشند از قبيل پدران و همسران و فرزندانشان بتبع آنها داخل در مقامات رفيعه ايشان ميشوند براى بهجت و مسرّت و انس آنها بصحبت اينها و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه مرد مؤمن و زن مؤمنه چون داخل در بهشت شوند اگر مرد افضل باشد اختيار بمرد داده ميشود كه زن مؤمنه خود را بهمسرى قبول نمايد و اگر زن افضل باشد اختيار بزن داده ميشود كه شوهر مؤمن خود را همسر خود قرار دهد و ملائكه براى تقديم تهنيت و تبريك منزل از جانب خداوند وارد ميشوند بر ايشان از هر درى از درهاى بهشت كه هشت است يا درهاى غرفه و قصر اختصاصى هر مؤمنى و ميگويند سلام بر شما براى صبرى كه در دنيا نموديد يعنى بآن صبر محدود سلامتى و ايمنى از تمام بليّات و آفات و آلام و اسقام و مكاره را براى مدّت نامحدود خريدارى نموديد پس خوب است عاقبت اين سراى شما كه دار كرامت الهى است و قمّى ره فرموده نازل شده است در باره ائمه عليهم السلام و شيعيان ايشان كه صبر نمودند و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه ما صابرانيم و شيعيان ما از ما صابرترند چون ما صبر نموديم از روى علم و آنها صبر نمودند بر چيزيكه نميدانند شايد مراد آن باشد كه نميدانند عاقبت امر خودشان را كه بچه منتهى ميشود پس آنها از اين جهت از ما صابرترند و در كافى و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام حديث مفصّلى نقل نموده كه اجمال آن در اين مقام آنستكه هزار فرشته براى تهنيت مؤمن ببهشت و تزويج حور العين از طرف خداوند مبعوث بر او ميشوند و آنها پس از استيذان از دربان اول و او پس از استيذان از حاجب و او پس از استيذان از قيّم كه بين هر يك از آنها با ديگرى باغهائى فاصله است و استيذان او از خدّام قصر و استيذان آنها از مؤمن كه ولى خدا است و تحصيل اجازه از هزار در غرفه كه هر درى فرشتهاى موكّل بر آن است و بعد از صدور اجازه مؤمن باز ميكنند وارد بر او ميشوند و به بيانى كه مذكور در آيه است ابلاغ رسالت خودشان را مينمايند و اين حديث اصلا نبوى است و بعدا ذكر خواهد شد انشاء اللّه تعالى و بنابراين ظاهرا آيه اخيره بتمامى مقول قول ملائكه است بتقدير يقولون در صدر آن و محتمل است
جلد 3 صفحه 204
فنعم عقبى الدار كلام مستقل الهى باشد نه نقل قول آنها ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَ فَمَن يَعلَمُ أَنَّما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ الحَقُّ كَمَن هُوَ أَعمي إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ «19»
آيا پس از اينکه بيان كسي که علم پيدا ميكند که محققا آنچه نازل شده بسوي تو از پروردگار تو حق است مثل كسي است که او كور است فرق بين
جلد 11 - صفحه 327
اينکه دو را جز اينکه نيست که متذكر ميشوند صاحبان عقل و قلب روشن.
أَ فَمَن يَعلَمُ استفهام انكاري است يعني البته مساوي نيستند كسي که علم و يقين پيدا كند ايمان بياورد و تصديق كند و زير بار رود.
أَنَّما أُنزِلَ إِلَيكَ مِن رَبِّكَ قرآن مجيد دستورات اسلامي وظائف ديني و آنچه خبر دادهاي از احوال قيامت و آنچه تعيين فرمودهاي در امر خلافت و دوره غيبت و زمان رجعت و ساير فرمايشات که تمام از جانب پروردگار تو بوحي بر تو نازل شد الحقّ حق است و خردلي تخلف ندارد.
كَمَن هُوَ أَعمي چشم قلب او كور است که تعبير ميكنيم بكور باطن چنانچه ميفرمايد أَ فَلَم يَسِيرُوا فِي الأَرضِ فَتَكُونَ لَهُم قُلُوبٌ يَعقِلُونَ بِها أَو آذانٌ يَسمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعمَي الأَبصارُ وَ لكِن تَعمَي القُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ حج آيه 45 إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ صاحبان لبّ كساني هستند که قلب آنها آينه حق نما است و بنور علم روشن است و هوي و هوس چشم باطن آنها را كور نكرده و حبّ دنيا درب چشم آنها را نبسته و معاصي روي آينه قلب آنها را سياه نكرده اينها متذكر ميشوند که چه اندازه فرق است بين اينکه دو طائفه که اگر بگوئيم بين آسمان و زمين است كم گفتهايم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 19)- برنامه اولو الالباب: در اینجا ترسیم و تجسّمی از جزئیات برنامههای سازنده طرفداران حق به چشم میخورد که بحث آیات گذشته را تکمیل مینماید نخست به صورت یک استفهام انکاری میفرماید: «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست»؟
(أَ فَمَنْ یَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمی).
این تعبیر اشاره لطیفی است به این که ندانستن این واقعیت به هیچ وجه امکان پذیر نیست مگر این که چشم دل انسان بکلی از کار افتاده باشد.
و لذا در پایان آیه اضافه میکند: «تنها کسانی متذکر میشوند که اولوا الالباب و صاحبان مغز و اندیشهاند» (إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ).
نکات آیه
۱- قرآن ، کتابى سراسر حق و پیراسته از هرگونه باطل و ناروا (أنما أُنزل إلیک من ربک الحق)
«ما» در «أنما» موصول اسمى و به معناى «الذى» است و مراد از آن قرآن مى باشد.
۲- قرآن ، کتابى از ناحیه خداوند و نازل شده بر پیامبر(ص) (أنما أُنزل إلیک من ربک الحق)
۳- قرآن جلوه اى از ربوبیت خداوند است. (أنما أُنزل إلیک من ربک)
۴- براى نزول قرآن میان خدا و پیامبر(ص) واسطه اى وجود داشته است. (أنما أُنزل إلیک من ربک الحق)
دلیل این برداشت در آیه اول از همین سوره گذشت.
۵- آنان که الهى بودن قرآن و حقانیّت آن را باور ندارند ، کوردل و جاهلند. (أفمن یعلم أنما أُنزل إلیک من ربک الحق کمن هو أعمى)
۶- آنان که الهى بودن قرآن و حقانیّت آن را پذیرفته اند ، عالم و بصیرند. (أفمن یعلم أنما أُنزل إلیک من ربک الحق کمن هو أعمى)
۷- حقانیّت قرآن امرى روشن و واضح است. (أفمن یعلم أنما أُنزل إلیک من ربک الحق کمن هو أعمى)
نابینا خواندن کسانى که حقانیّت قرآن را باور ندارند ، اشاره به این نکته دارد که: حقانیّت قرآن امرى روشن است. اگر کسى نمى پذیرد خود مقصر است ; چشمانش را باز کند تا ببیند.
۸- تنها خردمندان حقانیّت قرآن و الهى بودن آن را درمى یابند و آن را باور مى کنند. (إنما یتذکّر أُولُوا الألبب)
۹- ناباوران به حقانیّت قرآن و الهى بودن آن ، از خردمندى بى بهره اند. (أفمن یعلم ... کمن هو أعمى إنما یتذکّر أُولُوا الألبب)
موضوعات مرتبط
- اولواالالباب: اولواالالباب و قرآن ۸; ایمان اولواالالباب ۸
- بصیرت: اهل بصیرت ۶
- جاهلان: ۵
- خدا: خدا و محمد(ص) ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۳
- علما: ۶
- قرآن: بصیرت مؤمنان به قرآن ۶; بى عقلى مکذبان قرآن ۹; تنزیه قرآن ۱; جهل مکذبان قرآن ۵; حقانیت قرآن ۱; فضیلت قرآن ۳; کوردلى مکذبان قرآن ۵; مؤمنان به قرآن ۸; واسطه نزول قرآن ۴; وحیانیت قرآن ۲، ۵، ۶; وضوح حقانیت قرآن ۷; ویژگیهاى قرآن ۱، ۷
- کوردلان: ۵
- محمد(ص): وحى به محمد(ص) ۲
منابع