الرعد ١٨
کپی متن آیه |
---|
لِلَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنَى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَ لَهُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ أُولٰئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسَابِ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهَادُ |
ترجمه
الرعد ١٧ | آیه ١٨ | الرعد ١٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْحُسْنَی»: عاقبت نیک. سرانجام پسندیده. پاداش خوب. مبتدای مؤخّر است، و صفت به جای موصوف نشسته است و تقدیر چنین است: الْعَاقِبَةُ الْحُسْنَی. الْمَثُوبَةُ الْحُسْنَی. «أَلَّذِینَ»: مبتدا و جمله (لَوْ أَنَّ لَهُمْ ... تا ... سُوءُ الْحِسَابِ) خبر آن است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱۷ - ۲۶ سوره رعد
- وصف طريق حق و باطل، و بيان حال اهل حق و باطل، با ذكر يك مثال
- معناى «حق» و «باطل»، در آیه شریفه
- بيان معناى «كَذَلِكَ يَضرِبُ اللهُ الحَقَّ وَ البَاطِل»
- مطالبی كه از مَثَل كف، در آيه شريفه، استفاده مى شود
- منظور از «حُسنَى» در آیه شریفه، همان عاقبت نیک است
- وصف گروندگان به حق، و مقايسه آنان، با جاهلان به حق
- حجت الهى، فقط از طريق فطرت تمام نمى شود
- فرق ميان «خَشيَت» و «خوف»، و موارد استعمال هر يك
- مقصود از عبارت: «صبرُوا ابتِغَاءَ وَجهِ رَبِّهِم»، در آیه شریفه
- وجوهى كه درباره وصف «اولوالالباب»، گفته شده است
- معناى «عُقبَى الدَّار»، و «سُوء الدّار»
- مژده «بهشت عدن»، به مؤمنانی که با ارحام خويش، صلۀ رحم می کنند
- معناى جمله: «وَ مَا الحَيَوةُ الدُّنيَا فِى الآخِرَةِ إلّا مَتَاع»
- بحث روايتى
- رواياتى درباره صله رحم و پيوند با آل محمّد «ص»
- چند روايت در ذيل جملۀ: «وَ يَخَافُونَ سُوءَ الحِسَاب»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ «18»
براى كسانىكه پروردگارشان را اجابت كردند نيكوترين (پاداش) است. ولى كسانىكه (دعوت) او را نپذيرفتند، اگر هر آنچه در زمين است و مانند آن را با آن داشته باشند، قطعاً حاضرند آن را (براى رهايى خود از عذاب) فديه بدهند، آنانند كه برايشان حساب سختى است و جايگاهشان دوزخ است و چه بد جايگاهى است.
جلد 4 - صفحه 335
نکته ها
از قرآن استفاده مىشود، در قيامت براى مردم چند نوع حساب وجود دارد:
1. گروهى حساب آسان دارند. «حِساباً يَسِيراً» «1»
2. عدهاى سخت ودقيق حسابرسى مىشوند. «حِساباً شَدِيداً» «2»، «سُوءُ الْحِسابِ» مراد از «سُوءُ الْحِسابِ» دقّت در حساب است.
3. بعضى بىحساب به دوزخ مىروند و نيازى به محاكمه و ميزان ندارند. «فَلا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» «3»
4. گروهى بىحساب به بهشت مىروند. «إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» «4»
طبق آنچه از روايات و احاديث متعدّد به دست مىآيد، كسانىكه با مردم به عفو و رحمت برخورد كنند، حسابشان آسان و كسانىكه با مردم به سختى و دقت شديد عمل نمايند حسابشان سخت خواهد بود. افراد مشرك بىحساب به دوزخ و اهل صبر هم بىحساب به بهشت خواهند رفت. «5»
در قرآن استجابت طرفينى است، يعنى اگر مردم انتظار استجابت از خداوند را دارند بايد دعوت خداوند را اجابت كنند، «اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «6» هرگاه خدا و رسول، شما را بسوى مكتب حيات بخش مىخوانند، پاسخ مثبت دهيد تا خدا نيز دعاى شما را اجابت فرمايد. «فَاسْتَجَبْنا لَهُ» «7»، «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» «8»
بحثى پيرامون دعوت
مسئله دعوت را مىتوان از ابعاد گوناگونى مورد بحث و توجّه قرار داد:
1. دعوت كنندگان: دعوت كنندگان به حق:
الف: انبيا. «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ» «9»، «وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ» «10»، «داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ» «11»
«1». انشقاق، 8.
«2». طلاق، 8.
«3». كهف، 105.
«4». زمر، 10.
«5». تفصيل انواع حساب در كتاب معاد، اثر مؤلّف آمده است.
«6» انفال 24.
«7» انبياء
«8» آل عمران 195
«9» يوسف 108
«10» آل عمران 153.
«11» احزاب 46.
جلد 4 - صفحه 336
ب: مؤمنان: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ» «1»
ج: جنّ: «يا قَوْمَنا أَجِيبُوا داعِيَ اللَّهِ» «2»
امّا دعوت كنندگان به باطل:
الف: پيشوايان كفر: «أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «3»
ب: شيطان: «كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ» «4»، «ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ» «5»
ج: مشركان: «أُولئِكَ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ» «6»
2. موضوع دعوت:
الف: حيات. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «7» ب: راه مستقيم. «لَتَدْعُوهُمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» «8» ج: مغفرت. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلَى الْجَنَّةِ وَ الْمَغْفِرَةِ» «9»
د: بهشت. «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ» «10» ه: نجات. «أَدْعُوكُمْ إِلَى النَّجاةِ» «11»
3. برخورد مخالفان:
الف: تهمت: ساحر؛ «إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِيمٌ» «12» شاعر؛ «بَلْ هُوَ شاعِرٌ» «13»
كاهن؛ «فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ» «14» مجنون؛ «وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» «15»
كاذب؛ «لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكاذِبِينَ» «16» سلطه طلب؛ «يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» «17»
ب: تهديد. لَرَجَمْناكَ «18»، أَوْ يَقْتُلُوكَ ... «19»
ج: تحقير. أَ هذَا الَّذِي ... «20»
د: شك. «أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ صالِحاً مُرْسَلٌ مِنْ رَبِّهِ» «21»
ه: توطئه وجنگ. «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ» «22»
«1» آل عمران 104
«2» احقاف 31.
«3» قصص 41
«4» لقمان 21
«5» ابراهيم 22
«6» بقره 221
«7» انفال 24
«8» مومنون 73.
«9». بقره، 221.
«10». يونس، 25.
«11». غافر، 41.
تفسير نور(10جلدى) ج4 336 بحثى پيرامون دعوت ..... ص : 335
«12». اعراف، 109.
«13». انبياء، 5.
«14». طور، 29.
«15». قلم، 51.
«16». اعراف، 66.
«17». مؤمنون، 24.
«18». هود، 91.
«19». انفال، 30.
«20». انبياء، 36.
«21». اعراف، 75.
«22». انفال، 30.
جلد 4 - صفحه 337
4. انگيزهها و عوامل عدم پذيرش:
الف: تقليد. ب: تعصب. ج: تكبر.
د. هواى نفس. «فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّما يَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ» «1»
5. پاداش پذيرش:
الف: اجر. «وَ يَزِيدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ» «2»
ب: حيات. «دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ» «3»
ج: حُسنى. «لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى» «4»
پیام ها
1- بهترينها در انتظار مؤمن است. «الْحُسْنى» 2- باز خريد و فديه در روز قيامت وجود ندارد. «لَافْتَدَوْا بِهِ»
3- قبولى دعوت خداوند، بايد از روى ميل و رغبت باشد. «اسْتَجابُوا»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ «18»
لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ: براى كسانى كه اجابت كنند دعوت پروردگارشان را به قبول ايمان و تصديق به قرآن و عمل به اركان. الْحُسْنى:
بهشت باشد يا حالت حسنهاى كه از نيل به ثواب عظمى حاصل آيد. اهل معانى فرموده: «حسنى» منفعت بزرگى است كه خالى از شوائب كدرت و ضرر و نقص و مقرون به اجلال و تعظيم و دوام باشد، اين نصيب و بهره صلحا و اتقيا است.
اما احوال اشقيا: وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ: و آنانكه اجابت ننمودند دعوت پروردگار را، يعنى از فرمان حق سر پيچى نموده، بر مخالفت و كفر و عناد اصرار ورزيدند، حال آنها روز قيامت چنين باشد كه: لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً: اگر بر فرض ايشان را باشد آنچه در روى زمين است بتمامه و به ملك آنان در آيد. وَ مِثْلَهُ مَعَهُ: و مثل ملك زمين هم با او باشد، يعنى دو مقابل كليّه روى زمين را مالك بود. لَافْتَدَوْا بِهِ: قرار دهد فدائى خود و بخواهند خويشتن
جلد 6 - صفحه 366
را از عذاب سبحانى بازخرند، هر آينه پذيرفته نخواهد شد. اين غايت نوميدى كفار و تهديد از اين بليغتر ممكن نيست.
نوع دوم عذاب آنها: أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ: 1- آن جماعت كفار و مخالفين فرمان حضرت قهار، براى ايشان است بدى حساب كه مناقشه كنند و مسامحه روا ندارند و هيچ فروگذار ننمايند. 2- محاسبه شوند به توبيخ و تقريع بر خلاف مؤمن كه حساب به آسانى از او شود. 3- آنكه حسنهاى از ايشان قبول نشود و سيئهاى از آنها آمرزيده نگردد. اين از حضرت صادق عليه السّلام مروى است. «1» يا بد جزائى دارند. تسميه جزاء به حساب به اعتبار اعطاء حق است به مستحق در آن.
نوع سوم از عذاب آنها: وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ: و جا و بازگشت ايشان جهنم باشد و بد بستر و فراشى است براى نفوس آنان. جهنم را «مهاد» فرموده به سبب آنكه آرامگاه و قرارگاه كفار خواهد بود أبد الآباد.
تنبيه: شخص عاقل كه تفكر نمايد در احوال اين دو فرقه، هر آينه عقلش حاكم است به عاقبت بينى و نيك فرجامى، لذا او را ارشاد نمايد بطريقه نيكان و اهل ايمان، و اجتناب از شيوه بدان و اهل كفران.
حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در كلمات قصار فرمايد: قد بصّرتم ان ابصرتم و قد هديتم ان اهتديتم و قد اسمعتم ان استمعتم «2» يعنى: و بتحقيق كشف فرمود خداى متعال براى شما خير و شر را، پس اگر بصيرتى داريد بينا شويد؛ و بتحقيق هدايت فرمود شما را به سبب الطاف خود از قدرت و تمكين و ارسال رسل و انزال كتب، پس اگر هدايت مىيابيد مهتدى شويد؛ و بتحقيق بشنوانيد شما را آيات بينات اگر گوش شنوا داريد بشنويد.
«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 278.
«2» نهج البلاغه فيض حكمت 149 ص 1164.
جلد 6 - صفحه 367
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ «17» لِلَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنى وَ الَّذِينَ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ «18»
ترجمه
نازل فرمود از آسمان آبى را پس جارى شد در واديهائى بگنجايششان پس برداشت سيل كفى را كه بر بالاى آنست و بعض اجناسيكه مىافروزند بر آن در آتش براى طلب پيرايه و اثاثيه كفى است مانند آن اين چنين ميزند خدا مثل حقّ و باطل را امّا كف پس از ميان ميرود دور انداخته شده و امّا آنچه نفع ميدهد مردم را پس باقى ميماند در زمين اينچنين ميزند خدا مثلها را
از براى كسانيكه اجابت نمودند مر پروردگارشان را پاداش خوبى است و كسانيكه اجابت ننمودند مر او را اگر آنكه باشد مر آنها را آنچه در زمين است تمامى، و مانندش باشد با آن هر آينه فدا دهند بآن آنگروه از براى آنها است بدى حساب و جايگاه آنها دوزخ است و بد است آن بستر و آرامگاه.
تفسير
- خداوند نازل فرمود از جهت فوق كه آسمان خوانده ميشود در عرف آبى را كه باران است در موقع لزوم پس جريان و سيلان پيدا كرد در اراضى گودى كه در دامنه كوه است از رودخانه و جلگه كه آنرا وادى گويند و هر زمين بقدر گنجايش
جلد 3 صفحه 199
و قابليّت و سهم خود كه خدا مقدر فرموده بود از آن آب فرا گرفت و نسبت سيلان بواديها با آنكه در واقع آب سيلان پيدا ميكند از قبيل آنستكه ميگويند ناودان يا رودخانه جارى شد با آنكه حقيقتا آب جارى شده در آنها و در نتيجه جريان و سيلان و تموّج و فشار سيل آب كفى مركّب از اجرام ارضيه كثيفه و مواد خبيثه لزجه بر روى آب ظاهر و آشكار گشت و در ميان فلزّاتى كه مردم آنها را روى آتش گذارده و مىافروزند بر آنها تا گداخته شود از قبيل طلا و نقره و برنج و مس و آهن براى تهيّه پيرايه و زينت و اثاثيه و ظروف خانه اجرام خبيثه كثيفهاى است مانند آن كف روى آب كه بايد بعد از آب شدن فلزّ خارج شود تا طلا و نقره خالص و ساير فلزّات پاك و پاكيزه باقى بماند باين واضحى ميزند خدا مثل حقّ و باطل را امّا آن كف كه مثل باطل است از روى آب و فلزّ گداخته بسبب موج و جوشش خارج و دور افتاده و بزودى نابود ميگردد و امّا آنچه بمردم نفع ميرساند كه آن آب صافى و فلز خالص باشد كه مثل حق است در زمين باقى ميماند و دوام پيدا ميكند و انسان و حيوان و اراضى و اشجار و عيون و آبار و رياحين و اثمار از آن بهرهمند ميشوند و مزيّن و مجلّل ميگردند بانواع زينتها و امتعه و اثاثيّه لازمه اينچنين ميزند خدا مثلها را براى محسوس نمودن امر معقول و تقريب آن بافهام ذوى العقول و اين بيان اگر چه بر حسب ظاهر دو مثل است براى حق و باطل ولى در واقع امثالى است براى حقائقى چنانچه قمّى ره فرموده يعنى خدا نازل فرمود حقّ را از آسمان پس تحمّل نمودند دلها آنرا بهواهاى خودشان صاحب يقين بقدر يقينش و صاحب شكّ بقدر شكّش پس برداشت هواى نفس باطل بسيارى را كه دور افتاده است پس آب مثل حقّ است و واديها دلها است و سيل هواى نفس است و كف و جرم زينت، باطل است و زينت و متاع، حقّ است كسيكه برسد بزينت و متاع منتفع ميشود بآن و همچنين صاحب حقّ روز قيامت نفع مىبرد از آن و كسيكه برسد بكف و جرم زينت در دنيا بهره نمىبرد و همچنين صاحب باطل روز قيامت منتفع نميشود از آن و از براى ناقد بصير استخراج امثله و استكشاف حقايق ديگرى است كه ذكر آنها موجب تطويل و احاله آن بذوق خواننده اولى و احسن است و از آن جمله آنستكه احتمال دادهاند آيه بعد مربوط باين آيه باشد و مراد آن باشد كه خدا اينچنين ميزند امثال را براى كسانيكه اجابت نمودند بخوبى دعوت حقّ را
جلد 3 صفحه 200
و كسانيكه اجابت ننمودند او را يعنى مثل آندو فرقه هم مثل حق و باطل است و بنابراين بقيه آيه بعد كلام مستقلّى است كه مربوط بما قبل نيست مگر باين اعتبار كه بيان حال فرقه دوم است ولى بر حسب ظاهر مراد از آيه بعد آنستكه از براى كسانيكه اجابت نمودند دعوت پروردگارشان را پاداش نيكو است و كسانيكه اجابت ننمودند او را اگر بفرض محال تمام اموال موجود در زمين مال آنها باشد بعلاوه مثل آن فدا ميدهند از خودشان در روز قيامت كه از عذاب نجات پيدا كنند و از آنها قبول نميشود و بنابراين آيه دوم دو جمله مستقلّه است براى بيان حال مؤمنين و كفّار و كلمه الحسنى در جمله اولى صفت المثوبة مقدر است و جمله لو ان لهم تا آخر خبر است براى و الذين لم يستجيبوا له و در هر حال از اولئك ببعد بيان حال كفّار است كه با آنها در حساب سختگيرى ميشود تا منتهى بعذاب شود چنانچه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده است و از امام صادق عليه السّلام در مجمع نقل نمموده كه مراد از بدى حساب آنستكه قبول نميشود از آنها كار خوبشان و آمرزيده نميشود كار بدشان و نيز جايگاه آنها جهنم است كه آن فراش و بستر گسترده و آرامگاه ابدى آنها است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لِلَّذِينَ استَجابُوا لِرَبِّهِمُ الحُسني وَ الَّذِينَ لَم يَستَجِيبُوا لَهُ لَو أَنَّ لَهُم ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً وَ مِثلَهُ مَعَهُ لافتَدَوا بِهِ أُولئِكَ لَهُم سُوءُ الحِسابِ وَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المِهادُ «18»
از براي كساني که قبول اجابت كردند از براي پروردگار خود خوبي بسيار خوبيست و كساني که اجابت نكردند اگر بر فرض محال مالك جميع آنچه در زمين است باشند از جواهرات و معادن و عمارات و نباتات و اراضي و مثل آنها را هم داشته باشند و فداء دهند که از عذاب نجات پيدا كنند پذيرفته نميشود و سخت از آنها حساب كشيده ميشود و جايگاه آنها جهنم است و بد منزلگاهيست.
لِلَّذِينَ استَجابُوا لِرَبِّهِمُ الحُسني اجابت دعوت الهي ايمان و تقوي و عمل صالح است، و حسني افعل التفضيل است که از همه خوبيها بالاتر است و يك قسمت آن را در چند آيه بعد بيان ميفرمايد و بالجمله خداوند دنيا و آخرت آنها را معمور ميفرمايد و بالاترين آنها رضاي حق است که ميفرمايد وَعَدَ اللّهُ المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنّاتِ عَدنٍ وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ أَكبَرُ ذلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ توبه آيه 73 و نيز ميفرمايد قُل أَ أُنَبِّئُكُم بِخَيرٍ مِن ذلِكُم لِلَّذِينَ اتَّقَوا عِندَ رَبِّهِم جَنّاتٌ تَجرِي مِن
جلد 11 - صفحه 326
تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدِينَ فِيها وَ أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضوانٌ مِنَ اللّهِ وَ اللّهُ بَصِيرٌ بِالعِبادِ آل عمران آيه 14.
وَ الَّذِينَ لَم يَستَجِيبُوا لَهُ که ايمان نياوردند و بكفر و شرك و ضلالت باقي ماندند، تكذيب انبياء كردند، قرآن را مهجور كردند وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ مَهجُوراً فرقان آيه 32، احكام الهي را زير پا گذاردند.
لَو أَنَّ لَهُم ما فِي الأَرضِ جَمِيعاً تمام دنيا را بر فرض مالك شوند و يك دنياي ديگري را هم داشته باشند وَ مِثلَهُ مَعَهُ لَافتَدَوا بِهِ که از عذاب الهي نجات پيدا كنند.
أُولئِكَ لَهُم سُوءُ الحِسابِ مجرد ترك ايمان نيست از جميع جزئيات اعمال آنها مؤاخذه ميشود چنانچه ميفرمايد وَ نَضَعُ المَوازِينَ القِسطَ لِيَومِ القِيامَةِ فَلا تُظلَمُ نَفسٌ شَيئاً وَ إِن كانَ مِثقالَ حَبَّةٍ مِن خَردَلٍ أَتَينا بِها وَ كَفي بِنا حاسِبِينَ انبياء آيه 48.
وَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المِهادُ پس از عقبات قيامت و سختيهاي آنها عاقبت جهنم است که در حديث فرمود
(ان للقيمة خمسين موقفا کل موقف مقام الف سنة) ثم تلا آية شريفة فِي يَومٍ كانَ مِقدارُهُ خَمسِينَ أَلفَ سَنَةٍ
معارج آيه 4.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 18)- آنها که دعوت حق را اجابت کردند: پس از بیان چهره حق و باطل در ضمن یک مثال رسا و بلیغ در آیه گذشته، در اینجا اشاره به سرنوشت
ج2، ص474
کسانی میشود که دعوت حق را اجابت کردند و به آن گرویدند و هم کسانی که از حق رو گردان شده، به باطل روی آوردند.
نخست میگوید: «برای کسانی که اجابت دعوت پروردگارشان کردند، پاداش نیک و نتیجه سودمند و عاقبت محمود است» (لِلَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمُ الْحُسْنی).
سپس میافزاید: «و آنها که اجابت این دعوت پروردگار را نکردند (سرنوشتشان به قدری شوم و رقت بار است که) اگر تمام روی زمین و حتی همانندش مال آنها باشد حاضرند همه اینها را برای نجات از آن سرنوشت شوم بدهند» با این حال از آنها پذیرفته نخواهد شد (وَ الَّذِینَ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَهُ لَوْ أَنَّ لَهُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ).
برای ترسیم عظمت عذاب و کیفر آنها، تعبیری از این رساتر نمیشود که یک انسان مالک همه روی زمین، بلکه دو برابر آن باشد، و همه را بدهد تا خود را رهایی بخشد، و سودی نداشته باشد.
این جمله در حقیقت اشاره به این است که آخرین آرزوی یک انسان که برتر از آن تصور نمیشود، این است که مالک تمام روی زمین شود، ولی شدت مجازات ستمگران و مخالفان دعوت حق در آن حد و پایه است که حاضرند این آخرین هدف دنیوی بلکه برتر و بالاتر از آن را هم فدا کنند و آزاد شوند.
و به دنبال این بدبختی- عدم پذیرش همه آنچه در زمین است در برابر نجات او- اشاره به بدبختی دیگر آنها کرده، میگوید: «آنها دارای حساب سخت و بدی هستند» (أُولئِکَ لَهُمْ سُوءُ الْحِسابِ).
یعنی، این گونه اشخاص هم محاسبه سخت و دقیقی را پس میدهند، و هم در حال محاسبه مورد توبیخ و سرزنش قرار میگیرند و هم کیفر آنها بعد از حساب بدون کم و کاست به آنان داده میشود.
در پایان آیه به سومین مجازات و یا نتیجه نهایی مجازات آنان اشاره کرده، میفرماید: «جایگاه آنان دوزخ است و چه بد جایگاهی است» (وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمِهادُ). و به جای این که در بستر استراحت بیارمند باید روی شعلههای
ج2، ص475
آتش سوزان قرار گیرند!
نکات آیه
۱- نیک بختى و سعادت تنها از آنِ اجابت کنندگان دعوت خداوند است. (للذین استجابوا لربهم الحسنى)
۲- موحّدان و مؤمنان به پیامبر(ص) و باورداران به قیامت ، اجابت کنندگان دعوت الهى اند. (للذین استجابوا لربهم الحسنى) آیات گذشته بیانگر این است که مراد از «الذین استجابوا» موحدان و مؤمنان به پیامبر(ص) و باورداران به قیامت مى باشد.
۳- باور به ربوبیت خدا و توجه به آن ، زمینه ساز پذیرش دعوت اوست. (للذین استجابوا لربهم)
۴- اجابت کنندگان دعوت خدا ، از حسابرسى روز قیامت رنجى نمى برند و بر آنان سخت گرفته نمى شود. (للذین استجابوا لربهم الحسنى) مقصود از«الحسنى» به قرینه مقابله آن - در ذیل آیه - با فرجام روى گردانان از دعوت خدا ، معنایى مقابل «سوء الحساب» و نیز مقابل «جهنم» است. بنابراین مراد از «الحسنى» حساب آسان و نیز بهشت مى باشد.
۵- بهشت ، جایگاه اجابت کنندگان دعوت خداوند است. (للذین استجابوا لربهم الحسنى)
۶- مشرکان و منکران روز قیامت و کافران به پیامبر(ص) و قرآن ، روى گردانان از دعوت الهى اند. (والذین لم یستجیبوا له) آیات گذشته شاهد بر این است که مقصود از «الذین لم یستجیبوا له» مشرکان و منکران رسالت پیامبر(ص) و ناباوران به قیامت مى باشد.
۷- مشرکان و کافران ، در روز قیامت حاضرند در صورت دارا بودن حتى دو برابر ثروت زمین ، آن را براى رهیدن از عذاب فدیه دهند. (والذین لم یستجیبوا له لو أن لهم ما فى الأرض جمیعًا و مثله معه لافتدوا به) «إفتداء» (مصدر افتدوا) به معناى بخشیدن چیزى است براى رها شدن و خلاصى یافتن از اسارت.
۸- روى گردانان از دعوت خدا ، در قیامت به حسابى سخت و ناگوار گرفتار خواهند بود. (و الذین لم یستجیبوا له ... أُولئک لهم سوء الحساب) «سوء» به هر چیزى که مایه ناراحتى و رنج باشد گفته مى شود. اضافه «سوء» به «الحساب» اضافه صفت به موصوف است. بنابراین «سوء الحساب» ; یعنى: «الحساب السوء».
۹- قیامت صحنه حسابرسى از انسانهاست. (أُولئک لهم سوء الحساب)
۱۰- دوزخ جایگاه روى گردانان از دعوت خداوند است. (أُولئک ... مأویهم جهنم)
۱۱- دوزخ بسترى بد و ناگوار است. (مأویهم جهنم و بئس المهاد) «مهاد» به معناى بستر گسترده است.
۱۲- در قیامت هیچ گونه فدیه اى از مستحقان عذاب پذیرفته نمى شود. (لو أن لهم ما فى الأرض ... لافتدوا به أُولئک لهم سوء الحساب و مأویهم جهنم و بئس المهاد) بیان فرجام روى گردانان از دعوت خدا (اُولئک لهم ...) پس از جمله «لو أن لهم ... لافتدوا به» مى رساند که آن فدیه بر فرض وجودش از آنان پذیرفته نخواهد شد.
روایات و احادیث
۱۳- «فى مجمع البیان فى قوله: «أُولئک لهم سوء الحساب»... هو أن لایقبل لهم حسنة و لایغفر لهم سیئة ... روى ذلک عن أبى عبدالله(ع) ;[۱] در مجمع البیان درباره سخن خدا: «أُولئک لهم سوء الحساب»... از امام صادق(ع) روایت شده: مراد از «سوء الحساب» این است که هیچ حسنه اى از آنان پذیرفته نمى شود و هیچ گناهى از آنان آمرزیده نمى گردد».
موضوعات مرتبط
- اجابت کنندگان خدا: ۲ اجابت کنندگان خدا در بهشت ۵; اجابت کنندگان خدا در قیامت ۴; سعادت اجابت کنندگان خدا ۱; سهولت حسابرسى اجابت کنندگان خدا ۴
- ایمان: آثار ایمان ۳; اهمیت ایمان به قیامت ۲; اهمیت ایمان به محمد(ص) ۲; ایمان به ربوبیت خدا ۳
- بهشتیان: ۵
- جهنم: شومى جهنم ۱۱
- جهنمیان: ۱۰
- حسابرسى: حسابرسى در قیامت ۴، ۸، ۹، ۱۳
- خدا: اهمیت اجابت دعوت خدا ۴، ۵; زمینه اجابت دعوت خدا ۳
- ذکر: ذکر ربوبیت خدا ۳
- سعادتمندان: ۱
- سوءالحساب: مراد از سوءالحساب ۱۳
- عذاب: رد فدیه اهل عذاب ۱۲; فدیه عذاب ۷; نجات از عذاب اخروى ۷ قرآن: اعراض مکذبان قرآن ۶
- قیامت: اعراض مکذبان قیامت ۶; فدیه در قیامت ۷، ۱۲; مؤمنان به قیامت ۲; مواقف قیامت ۹
- کافران: کافران در قیامت ۷
- مؤمنان: فضایل مؤمنان ۲
- محمد(ص): اعراض مکذبان محمد(ص) ۶; مؤمنان به محمد(ص) ۲
- مشرکان: اعراض مشرکان ۶; مشرکان در قیامت ۷
- معرضان از خدا: ۶ سختى حسابرسى معرضان از خدا ۸; معرضان از خدا در جهنم ۱۰
- موحدان: فضایل موحدان ۲
منابع
- ↑ مجمع البیان، ج ۵، ص ۴۴۲ ; نورالثقلین، ج ۲، ص ۴۹۳، ح ۷۶.