يوسف ٩٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link234 | آيات ۱۰۲ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link234 | آيات ۹۳ - ۱۰۲ سوره يوسف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link235 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link235 | بازگشت برادران نزد پدر، با پيراهن يوسف «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link236 | پس از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link236 | پس از سال ها جدايى، يعقوب «ع»، بوى يوسف را مى شنود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link237 | مقصود از گمراهى نسبت داده شده به يعقوب در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link237 | مقصود از گمراهى نسبت داده شده به يعقوب «ع»، در جملۀ: «إنَّك لَفِى ضَلَالِكَ القَدِيم»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link238 | ديدار يوسف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link238 | ديدار يوسف «ع» با پدر و مادرش، پس از فراق طولانى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link239 | به سجده افتادن در برابر | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link239 | به سجده افتادن در برابر يوسف، براى پرستش او نبوده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link240 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link240 | فتوّت و جوانمردى يوسف «ع»، در حق برادرانش]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link243 | معناى سخن يوسف «ع» که از خدا خواست: «تَوَفَّنِی مُسلِماً: مرا مسلم بميران...»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۹#link244 | بحث روايتى: (رواياتى ذیل آیات گذشته)]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۸#link243 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۹#link249 | گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان يوسف «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۹#link244 | بحث روايتى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۹#link250 | ۱ داستان يوسف «ع»، در قرآن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۰#link251 | ۲ ثناى خداوند بر يوسف «ع» و مقام معنوى او]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۰#link252 | ۳ داستان يوسف «ع»، از نظر تورات]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link253 | گفتارى در چند فصل پيرامون رؤيا]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link254 | ۱ اعتناى مردم نسبت به «رؤيا»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۹#link249 | گفتارى در چند پيرامون داستان يوسف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link255 | ۲- «رؤيا»، داراى حقيقت است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۲۹#link250 | ۱ داستان يوسف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link256 | ۳ خواب هاى راست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۰#link251 | ۲ ثناى خداوند بر يوسف | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link257 | ۴ در قرآن، مؤيّد آنچه گفته شد، هست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۰#link252 | ۳ داستان يوسف | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link253 | گفتارى در چند فصل پيرامون | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link254 | ۱ اعتناى مردم نسبت به | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link255 | ۲- | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link256 | ۳ خواب هاى راست | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۱_بخش۳۱#link257 | ۴ | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۳ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۳
کپی متن آیه |
---|
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ |
ترجمه
يوسف ٩٧ | آیه ٩٨ | يوسف ٩٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ»: پیوسته برایتان درخواست آمرزش خواهم کرد. واژه (سَوْفَ) بیانگر استمرار در مستقبل است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۹۳ - ۱۰۲ سوره يوسف
- بازگشت برادران نزد پدر، با پيراهن يوسف «ع»
- پس از سال ها جدايى، يعقوب «ع»، بوى يوسف را مى شنود
- مقصود از گمراهى نسبت داده شده به يعقوب «ع»، در جملۀ: «إنَّك لَفِى ضَلَالِكَ القَدِيم»
- ديدار يوسف «ع» با پدر و مادرش، پس از فراق طولانى
- به سجده افتادن در برابر يوسف، براى پرستش او نبوده است
- فتوّت و جوانمردى يوسف «ع»، در حق برادرانش
- معناى سخن يوسف «ع» که از خدا خواست: «تَوَفَّنِی مُسلِماً: مرا مسلم بميران...»
- بحث روايتى: (رواياتى ذیل آیات گذشته)
- گفتارى در چند فصل، پيرامون داستان يوسف «ع»
- ۱ داستان يوسف «ع»، در قرآن
- ۲ ثناى خداوند بر يوسف «ع» و مقام معنوى او
- ۳ داستان يوسف «ع»، از نظر تورات
- گفتارى در چند فصل پيرامون رؤيا
- ۱ اعتناى مردم نسبت به «رؤيا»
- ۲- «رؤيا»، داراى حقيقت است
- ۳ خواب هاى راست
- ۴ در قرآن، مؤيّد آنچه گفته شد، هست
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «98»
(يعقوب) گفت: بزودى از پروردگارم براى شما طلب آمرزش مىكنم، براستى كه او، خود آمرزنده وبسيار مهربان است.
نکته ها
فرزندان يعقوب موحّد بودند وبه مقام والاى پدرشان آگاه بودند؛ «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا» آنچه در آيات قبل به عنوان «ضلال» به پدر نسبت دادهاند، مراد گمراهى در عقيده نيست، بلكه گمراهى در تشخيص و علاقمندى او به يوسف بود.
براى ظالم سه روز است: روز قدرت، روز مهلت و روز ندامت.
براى مظلوم نيز سه روز است: روز حسرت كه مورد ظلم قرار گرفته، روز حيرت كه در فكر چارهانديشى است و روز نصرت در اين دنيا يا جهان آخرت.
كسانىكه در اثر اشتباه به پدر گفتند: «إِنَّ أَبانا لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ» بعد از توجّه به اشتباه مىگويند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»
در تفسير مجمعالبيان و اطيبالبيان آمده است كه حضرت يعقوب در انتظار شب جمعه يا سحر بود تا براى فرزندانش دعا كند.
پیام ها
1- ظلم، مايهى ذلّت است. روزى كه برادران، يوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت يوسف بود و امروز به عكس شد.
2- براى آمرزش گناهان، توسّل به اولياى خداوند جايز است. «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»
جلد 4 - صفحه 285
3- دعاى پدر تأثير ويژهاى دارد. «يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا»*
4- براى توبه هيچگاه دير نيست. «اسْتَغْفِرْ لَنا»*
5- اعتراف به گناه و خطا زمينه آمرزش است. «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»*
6- براى دعا، ساعات خاصّى اولويّت دارد. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
7- دعاى پدر در حقّ فرزندان، اثر خاصّى دارد. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
8- پدر نبايد كينهتوز باشد ولغزش فرزندان را در دل نگهدارد. «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
9- به هنگام اقرار خلافكار، او را ملامت نكنيد. هنگامى كه گفتند: «إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ» ما خطاكار بوديم. پدر گفت: «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»
10- گناهكار را به مغفرت الهى اميدوار كنيم. «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»*
11- در استجابت دعا و توسّل به اولياى الهى صبور باشيم. «سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ»*
12- حضرت يعقوب از حقّ خويش گذشت و براى حقّ الهى وعده دعا به فرزندان داد. «أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي»*
13- لطف خداوند، شامل بزرگترين گناه و گناهكاران نيز مىشود. «هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» با اينكه دو نفر از پيامبران الهى مورد آزار و اذيّت چندين ساله قرار گرفتهاند، باز اميد بخشايش از او مىرود.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (98)
- (قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي. يعقوب عليه السّلام ايشان را وعده داده گفت: زود باشد كه طلب آمرزش كنم براى شما پروردگارم را. إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ:
«1» همان مصدر ص 440.
جلد 6 - صفحه 294
به درستى كه شأن چنين است ذات احديت الهى آمرزنده است گناه معصيت كاران را به عفو از عقاب، مهربان است به ايشان به تفضل و اعطاى ثواب.
تنبيه: در وجه تأخير يعقوب استغفار را وجوهى است:
اول آنكه خواست تا بشناسد حقيقت توبه آنها را كه باخلاص تام است يا نه.
دوم تأخير نمود تا وقت سحر بيايد، زيرا اقرب به اجابت است، و لذا آيات و اخبار در استغفار سحر وارد شده:
اما آيات: مانند «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ» «وَ الْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحارِ» اما اخبار:
1- در كافى و صافى از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: خير وقت دعوتم اللّه فيه الاسحار و تلا هذه الاية فى قول يعقوب سوف استغفر لكم ربّى، و قال: اخّرهم الى السّحر «1»:
يعنى: بهترين وقتى كه شما خدا را در آن وقت بخوانيد سحرها است، و آيه شريفه قول يعقوب را تلاوت و فرمود: تأخير انداخت استغفار ايشان را تا وقت سحر.
2- ارشاد ديلمى: از جمله وحى سبحانى به داود عليه السّلام: يا داود عليك بالاستغفار فى دلج اللّيل و الاسحار «2»: اى داود، بر تو باد به استغفار در تاريكى سحرهاى شب.
3- از حضرت باقر عليه السّلام از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قال:
انّ للّه تعالى مناديا ينادى فى السّحر هل من داع فاجيبه؟ هل من مستغفر فاغفر له؟ هل من طالب فاعطيه؟ ثمّ قال: هو الوقت الدّى وعد فيه يعقوب بنيه ان يستغفر لهم و هو الوقت الدّى مدح فيه المستغفرين فقال: و المستغفرين
«1» اصول كافى ج 2 ص 477، و تفسير صافى ص 278.
«2» ارشاد القلوب جزء اوّل، باب 22 ص 86 (طبع منشورات الرضى)
جلد 6 - صفحه 295
بالاسحار «1» فرمود: بتحقيق خداى تعالى را منادى است كه ندا كند در وقت سحر: آيا خواننده درگاه الهى كسى هست تا اجابت كنم او را، آيا مستغفرى هست تا بيامرزم او را، يا طالبى هست تا مطلوب او را برآورم. پس حضرت فرمود: سحر وقتى است كه يعقوب عليه السّلام وعده داد اولاد خود را تا براى ايشان طلب آمرزش نمايد و وقتى است كه حق تعالى مدح فرموده در آن مستغفرين را و فرموده «و المستغفرين بالاسحار».
وجه سوم: آنكه تأخير انداخت تا وقت سحر شب جمعه، چنانچه در فقيه و مجمع و عياشى از حضرت صادق عليه السّلام: اخّره الى السّحر ليلة الجمعة. «2» تتمه: در علل الشرايع «3» از حضرت صادق عليه السّلام سؤال شد وجه تأخير يعقوب استغفار را، و لكن يوسف عليه السّلام وقتى برادران اعتراف به تقصير و عذر خواستند گفت «لا تثريب عليكم اليوم يغفر اللّه لكم و هو ارحم الرّاحمين» يعنى الآن ملامتى بر شما نيست خدا شما را بيامرزد.
حضرت فرمود: چون قلب جوان رقيقتر از قلب پير، و جنايت فرزندان يعقوب هم بر يوسف وارد آمد و جنايت آنان بر يعقوب بواسطه جنايت ايشان بود بر يوسف، لذا يوسف مبادرت نمود به عفو از حقّ خود، و لكن عفو يعقوب چون از حق غير بود، بدين جهت تأخير انداخت تا وقت سحر شب جمعه «4».
ابن محبوب از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده «5» كه يعقوب فرزندان را گفت: امروز حركت كنيد همگى به طرف يوسف. پس يعقوب و خاله يوسف و پسران با كمال فرح و سرور سير نموده، مدت نه روز وارد مصر شدند، يوسف عليه السّلام به استقبال ايشان با اهل مصر بيرون آمد.
«1» همان مدرك صفحه 92.
«2» تفسير عياشى ج 2 ص 296.
«3» علل الشرايع ج 1 ص 54، و تفسير برهان ج 2 ص 268.
«4» علل الشرايع ج 1 ص 54، و تفسير برهان ج 2 ص 268.
«5» تفسير عياشى ج 2 ص 196.
جلد 6 - صفحه 296
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ (94) قالُوا تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِي ضَلالِكَ الْقَدِيمِ (95) فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (96) قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ (97) قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (98)
ترجمه
- و چون بيرون شد قافله گفت پدرشان همانا من هر آينه مىيابم بوى يوسف را اگر نخوانيد كم خردم
گفتند بخدا همانا تو هر آينه باشى در اشتباهت از پيش
پس چون آمد مژده دهنده انداخت آنرا بر رويش پس گشت بينا گفت آيا نگفتم بشما كه من ميدانم از خدا آنچه را نميدانيد
گفتند اى پدر ما آمرزش خواه براى ما گناهان ما را همانا ما بوديم خطا كاران
گفت زود باشد كه آمرزش خواهم براى شما از پروردگارم همانا او است آمرزنده مهربان.
تفسير
- چون برادران از مصر حركت كردند و از آبادى خارج شدند حضرت يعقوب بكسانيكه در محضرش بودند فرمود من بوى يوسف را ميشنوم و شما تصديق خواهيد نمود مرا اگر نسبت ندهيد مرا بخرفتى و كم عقلى ناشى از پيرى آنها جواب دادند و سوگند ياد نمودند كه همان خطا و اشتباه سابق كه زياد ياد يوسف مينمودى و انتظار وصل او را داشتى در وجود تو باقى است و چون بشير كه در اكمال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه يهودا بود آمد انداخت پيراهن يوسف عليه السّلام را بروى پدر خود و بينا شد چون قوّت گرفت اعصابش و فرمود نگفتم بشما من ميدانم از كرم و لطف خداوند يا الهام او آنچه را نميدانيد شما از امكان فرج و حيات يوسف عليه السّلام و در اين حال بر حسب نقل قمى و عياشى از امام صادق عليه السّلام حضرت يعقوب عليه السّلام در فلسطين بود و چون برادران همگى خدمت پدر رسيدند استدعا كردند
جلد 3 صفحه 176
كه از خداوند براى آنها طلب مغفرت كند و اقرار بگناه و خطاء سابق خود نمودند و آنحضرت بآنها وعده فرمود كه در مظنّه اجابت دعا براى آنها استغفار فرمايد در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بهترين اوقات از براى دعا سحرها است و اين آيه را تلاوت فرمود و فرمود دعاى آنها را تأخير انداخت تا سحر و در فقيه و مجمع و عياشى ره از آنحضرت نقل نموده كه تأخير انداخت دعا را تا سحر شب جمعه و عياشى از آنحضرت نقل نموده كه در سحر عرض كرد خدايا گناه آنها بين من و خودشان بوده پس وحى شد كه آمرزيدم ايشانرا و در علل از آنحضرت نقل شده كه معلل فرمود تأخير حضرت يعقوب را در دعا و طلب مغفرت براى فرزندان و مبادرت حضرت يوسف را در عفو از آنها و طلب مغفرت بعد از اقرارشان بفضيلت او و گناه خودشان بآنكه قلب جوان رقيقتر از قلب پير است و جنايت آنها مستقلا وارد بر يوسف بود و بر يعقوب به تبع وارد شد لذا يوسف مبادرت نمود بگذشت از حق خود و يعقوب تأخير انداخت براى مراعات حق غير تا سحر شب جمعه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اولاد يعقوب انبيا نبودند ولى اسباط و پيغمبر زاده بودند و توبه كردند و سعيد از دنيا رفتند و متذكر كار بدشان شدند اما آن دو شيخ توبه نكردند و متذكر ظلمشان بامير المؤمنين نشدند پس بر آندو باد لعنت خدا و ملائكه و مردم تمامى ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ سَوفَ أَستَغفِرُ لَكُم رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ (98)
فرمود يعقوب که زود باشد که براي شما طلب مغفرت ميكنم از پروردگار خود محققا پروردگار من آمرزنده و مهربان است نسبت ببندگان.
اشكال- چرا حضرت يوسف فورا ببرادرانش گفت لا تَثرِيبَ عَلَيكُمُ اليَومَ يَغفِرُ اللّهُ لَكُم و حضرت يعقوب وعده داد که پس از اينکه براي شما طلب مغفرت ميكنم.
بعضي جواب دادند که حضرت يوسف نظر بجوانيش دل رحمتر بود تا يعقوب چون پير شده بود، و اينکه جواب با اينكه توهين بمقام نبوّت است مسلما محبت
جلد 11 - صفحه 277
يعقوب بپسرانش زيادتر از محبت يوسف بود ببرادرانش و سر تأخير براي اينکه بود که انتظار سحر داشت که تأثيرش بيشتر است بعلاوه دعاء و استغفار در حق ديگران در ظهر غيب بهتر است تا در حضور لذا قالَ سَوفَ أَستَغفِرُ لَكُم رَبِّي و يقينا پيغمبر دروغ نميگويد و طفره نميزند و خلف وعد نميكند بخصوص بقرينه إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ با تأكيدات زيادي كلمه ان تكرار ضمير انّه هو كلمه الغفور که صفت مشبهه است دلالت بر دوام و ثبات دارد، و در خبر دارد سعه مغفرت الهي باندازهايست که انبياء و ملائكه هم تصور نميكردند، و كلمه الرحيم که آنهم صفت مشبهه که بدانيد علاوه بر اينكه خداوند از گناه شما درميگذرد و ميآمرزد و پردهپوشي ميكند مورد تفضلات و عنايات و مراحم خود هم قرار ميدهد چنانچه ميفرمايد فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ فرقان آيه 70.
برگزیده تفسیر نمونه
]
اشاره
(آیه 98)- پیرمرد بزرگوار که روحی همچون اقیانوس وسیع و پرظرفیت داشت بیآنکه آنها را ملامت و سرزنش کند «به آنها وعده داد و «گفت: من به زودی برای شما از پروردگار مغفرت میطلبم» (قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی).
در روایات وارد شده که هدفش این بوده است که انجام این تقاضا را به سحرگاهان شب جمعه که وقت مناسبتری برای اجابت دعا و پذیرش توبه است، به تأخیر اندازد.
و امیدوارم او توبه شما را بپذیرد و از گناهانتان صرف نظر کند «چرا که او غفور و رحیم است» (إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ).
از این دو آیه استفاده میشود که توسّل و تقاضای استغفار از دیگری نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهی است برای رسیدن به لطف پروردگار، و گر نه چگونه ممکن بود یعقوب پیامبر، تقاضای فرزندان را دائر به استغفار برای آنان بپذیرد، و به توسل آنها پاسخ مثبت دهد.
پایان شب سیه -
درس بزرگی که آیات فوق به ما میدهد این است که مشکلات و حوادث هر قدر سخت و دردناک باشد و اسباب و علل ظاهری هر قدر، محدود و نارسا گردد و پیروزی و گشایش و فرج هر اندازه به تأخیر افتد، هیچ کدام از اینها نمیتوانند مانع از امید به لطف پروردگار شوند، همان خداوندی که چشم نابینا را با پیراهنی روشن میسازد و بوی پیراهنی را از فاصله دور به نقاط دیگر منتقل میکند، و عزیز گمشدهای را پس از سالیان دراز باز میگرداند، دلهای مجروح از
ج2، ص451
فراق را مرهم مینهد، و دردهای جانکاه را شفا میبخشد.
آری! در این تاریخ و سرگذشت این درس بزرگ توحید و خداشناسی نهفته شده است که هیچ چیز در برابر اراده خدا مشکل و پیچیده نیست.
نکات آیه
۱- یعقوب(ع) از ستم فرزندانش در حق خویش درگذشت و آنان را بخشود. (قال سوف أستغفر لکم ربى)
۲- یعقوب(ع) به فرزندانش نوید داد که به زودى آمرزش گناهانشان را از درگاه خداوند خواهد خواست و براى آنان شفاعت خواهد کرد. (قال سوف أستغفر لکم ربى)
۳- آمرزش گناهان از شؤون خداوند است. (سوف أستغفر لکم ربى)
۴- آمرزش گناه بندگان ، پرتوى از ربوبیت خداست. (سوف أستغفر لکم ربى)
۵- ستم به پیامبران گناهى قابل آمرزش (سوف أستغفر لکم ربى)
۶- توجه به ربوبیّت خدا از آداب دعا و استغفار است. (سوف أستغفر لکم ربى)
۷- دعاى پدران در حق فرزندان ، به اجابت نزدیک تر است. (یأبانا استغفر لنا ... قال سوف أستغفر لکم ربى) درخواست فرزندان یعقوب از او براى طلب آمرزش مى رساند که آنان دعاى وى را به اجابت نزدیک تر مى دانستند ; حال یا به این لحاظ که او پدر ایشان است یا به این سبب که وى پیامبر خداست و یا هر دو لحاظ در نظر آنان بوده است.
۸- وساطت و شفاعت پیامبران در نزد خداوند ، مؤثر در آمرزش بندگان و جلب رحمت او بر ایشان (سوف أستغفر لکم ربى) برداشت فوق بر اساس دومین احتمالى است که در توضیح برداشت قبل آمده است.
۹- گذشت از خطاکاران و دعا براى آنان ، خصلتى نیکو و از صفات پیامبران الهى است. (یأبانا استغفر لنا ... قال سوف أستغفر لکم ربى)
۱۰- تفاوت زمانها در اجابت دعا و درخواست آمرزش و رحمت (سوف أستغفر لکم ربى) کلمه «سوف» مى رساند که یعقوب(ع) استغفار براى فرزندانش را به زمان آینده موکول کرد. گویا هدف او از این تأخیر آمدن زمانى بوده که دعا در آن به اجابت نزدیک تر باشد.
۱۱- فاصله میان گناه و استغفار هر چند طولانى باشد مانع پذیرش توبه نیست. (إنا کنّا خطئین ... سوف أستغفر لکم ربى) فاصله ستم فرزندان یعقوب در حق یوسف(ع) تا زمان استغفار و توبه آنان بیش از بیست سال بود و این موجب نشد که یعقوب(ع) بگوید: توبه و استغفار درباره شما بى فایده است.
۱۲- تنها خداوند ، غفور (آمرزنده) و رحیم (مهربان) است. (إنه هو الغفور الرحیم)
۱۳- آمرزگارى خداوند ، برخاسته و نمودى از رحمت اوست. (إنه هو الغفور الرحیم)
۱۴- پذیرش توبه بندگان جلوه اى از «غفور» و «رحیم» بودن خداوند است. (سوف أستغفر لکم ربى إنه هو الغفور الرحیم)
۱۵- یعقوب(ع) ، شخصیتى بزرگوار ، کریم و با گذشت بود. (یأبانا استغفر لنا ...قال سوف أستغفر لکم ربى إنه هو الغفور الرحیم)
۱۶- یعقوب(ع) با توجه دادن فرزندانش به آمرزگارى و مهربانى خداوند ، آنان را به آمرزش گناهانشان امیدوار ساخت. (سوف أستغفر لکم ربى إنه هو الغفور الرحیم)
۱۷- امیدوار ساختن مردم به مغفرت و رحمت الهى و بخشوده شدن گناهانشان ، شیوه اى پسندیده و از خصلتهاى پیامبران است. (سوف أستغفر لکم ربى إنه هو الغفور الرحیم)
روایات و احادیث
۱۸- «عن أبى عبدالله(ع): فى قول یعقوب لبنیه «سوف أستغفر لکم ربى» قال: أخّرها إلى السحر لیلة الجمعة ;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خدا از قول یعقوب که گفت: «سوف أستغفر لکم ربى» روایت شده است که فرمود: یعقوب استغفار را تا سحر شب جمعه به تأخیر انداخت».
موضوعات مرتبط
- آمرزش: زمینه آمرزش ۸
- استغفار: آداب استغفار ۶; زمان در استغفار ۱۰، ۱۱
- اسماء و صفات: رحیم ۱۲; غفور ۱۲
- امیدوارى: امیدوارى به آمرزش ۱۶، ۱۷; امیدوارى به رحمت ۱۶، ۱۷
- انبیا: آثار شفاعت انبیا ۸; صفات انبیا ۹، ۱۷; گناه ظلم به انبیا ۵
- برادران یوسف: استغفار براى برادران یوسف ۲، ۱۸; بشارت به برادران یوسف ۲; ظلم برادران یوسف ۱; عفو از برادران یوسف ۱
- پدر: اهمیت دعاى پدر ۷
- تذکر: تذکر به برادران یوسف ۱۶
- توبه: شرایط قبول توبه ۱۱; قبول توبه ۱۴
- جمعه: فضیلت شب جمعه ۱۸
- خدا: آمرزشهاى خدا ۱۶، ۱۷; اختصاصات خدا ۱۲; تعالیم خدا ۱۳; زمینه رحمت خدا ۸; شؤون خدا ۳; نشانه آمرزشهاى خدا ۱۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۴; نشانه هاى رحمت خدا ۱۳، ۱۴
- خطاکاران: استغفار براى خطاکاران ۹; دعا براى خطاکاران ۹; عفو خطاکاران ۹
- دعا: آداب دعا ۶; زمان در اجابت دعا ۱۰; زمینه اجابت دعا ۷
- ذکر: ذکر ربوبیت خدا ۶
- زمان: نقش زمان ۱۰
- صفات: صفات پسندیده ۹
- عمل: عمل پسندیده ۱۷
- فرزند: دعا براى فرزند ۷
- گناه: آمرزش گناه ۳، ۴; گناه قابل عفو ۵
- یعقوب(ع): استغفار یعقوب(ع) ۲; بشارتهاى یعقوب(ع) ۲; تذکرهاى یعقوب(ع) ۱۶; شخصیت یعقوب(ع) ۱۵; شفاعت یعقوب(ع) ۲; عفو یعقوب(ع) ۱، ۱۵; فضایل یعقوب(ع) ۱۵; قصه یعقوب(ع) ۱; وقت استغفار یعقوب(ع) ۱۸; یعقوب(ع) و برادران یوسف ۱، ۲، ۱۶
منابع
- ↑ من لایحضره الفقیه ، ج ۱ ، ص ۲۷۲ ، ح ۲۴ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۶۶ ، ح ۱۹۸.