النحل ٩٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۰: خط ۴۰:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۶#link327 | نحل آيات ۹۰ - ۱۰۵،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۶#link327 | آيات ۹۰ - ۱۰۵ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link328 | اشاره به احتمام شديد در اسلام به اصلاح وضع جامعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link328 | اشاره به اهتمام شديد دین اسلام، به اصلاح وضع جامعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link329 | اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل (فردى و اجتماعى )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link329 | اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل فردى و اجتماعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link330 | بيان اينكه امر به عدل در ((ان الله ياءمر بالعدل و الاحسان )) امر به عدالت اجتماعىاست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link331 | امر به «احسان»، نسبت به ديگران و خويشاوندان، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link331 | امر به احسان نسبت به ديگران در ((ان الله ياءمربالعدل و الاحسان )) و احسان نسبت به خويشاوندان در ((ايتاء ذى القربى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link332 | نهى از فحشا و منكر و بغى، در واقع، امر به حفظ وحدت در جامعه است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link332 | نهى از فحشا و منكر و بغى در واقع امر به حفظ وحدت در مجتمع است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link333 | سبب شناعت شكستن قسم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link333 | سبب شناعت شكستن قسم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link334 | تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خود رشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link334 | تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خودرشته]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link335 | انسان مسؤ ول است و اضلال خدا ابتدائى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link335 | اضلال خدا، ابتدایى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link336 | نهى مستقل از اينكه هسم وسيله خدعه و دغلكارى قرار داده شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link336 | نهى مستقل از اين كه قسم، وسيلۀ خدعه و دغلكارى قرار داده شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link337 | مقصود از اينكه فرمود: صابران را پاداش مى دهيم ((با حسن ما كانوا يعملون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link337 | مقصود از اين كه فرمود: «به صابران پاداش احسن مى دهيم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link338 | ويژگيهاى حيات طيبه اى كه خداوند آن را به نيكوكاران وعده داده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link338 | ويژگی هاى حيات طيّبه خداوند، به نيكوكاران]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link339 | وجوهى ديگر كه درباره مراد از حيات طيبه گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link339 | وجوهى ديگر، كه در معنای «حيات طيبه» گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link340 | مراد از استعاذه به خدا از شيطان ، پناه جستن قبلى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link340 | مراد از استعاذه به خدا از شيطان، هنگام قرائت قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link341 | استعاذه به خدا توكل به خدا است و ايمان وتوكل دو ملاك صدق عبوديت هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link342 | گروهى كه شيطان بر آنان تسلط دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link342 | گروهى كه شيطان بر آنان مسلط است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link343 | اشاره به حکمت مسأله نسخ و پاسخ به خرده گيرى مشركان، در آيه شريفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link343 | اشاره به مساءله نسخ و حكمت آن و پاسخ به خرده گيرى مشركين در آيه شريفه : ((و اذابدلنا آيه مكان اية ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link344 | اتهام مشركان به پيامبر «ص»، در ارتباط با مسأله نسخ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link344 | اتهام مشركين به پيامبر(ص ) در ارتباط با مسئله نسخ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link345 | توضيحى در باره تثبیت ایمان مؤمنان، با نزول آيات ناسخ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link345 | توضيحى در مورد اينكه با نزول آيات ناسخ خداوند ايمان مؤ منين را تثبيت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link346 | پاسخ خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link346 | شرح و تفصيل جواب خداى سبحان به افتراى مشركين بهرسول خدا(ص ) كه گفتند مردى غير عرب به او مى آموزد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link347 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link347 | رواياتى در ذيل آيه : ((ان الله يامر بالعدل و الاحسان ...)) و بيان مراد ازعدل و احسان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link348 | دو روايت در ذيل آيه : ((من عمل صالحا من ذكر و انثى فلنحيينه حيوة طيبة ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link349 | رواياتى در ذيل آيه : ((يقولون انما يعمله بشر...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link350 | مؤ من هرگز دروغ نمى گويد]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۳

کپی متن آیه
إِنَّهُ‌ لَيْسَ‌ لَهُ‌ سُلْطَانٌ‌ عَلَى‌ الَّذِينَ‌ آمَنُوا وَ عَلَى‌ رَبِّهِمْ‌ يَتَوَکَّلُونَ‌

ترجمه

چرا که او، بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند، تسلّطی ندارد.

|چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‌اند و بر خداى خود توكل مى‌كنند تسلطى نيست
چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آورده‌اند، و بر پروردگارشان توكل مى‌كنند، تسلّطى نيست.
که البته شیطان را هرگز بر کسانی که به خدا ایمان آورده و بر پروردگارشان توکل و اعتماد می‌کنند تسلط نخواهد بود.
یقیناً او بر کسانی که ایمان آورده اند وهمواره بر پروردگارشان توکل می کنند، تسلّطی ندارد.
شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده‌اند و بر خدا توكل مى‌كنند تسلطى نيست.
آری او بر کسانی که ایمان آورده‌اند و بر پروردگارشان توکل کرده‌اند، دست ندارد
همانا او را بر كسانى كه ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل مى‌كنند تسلطى نيست
بی‌گمان شیطان هیچ گونه تسلّطی بر کسانی ندارد که ایمان دارند و بر پروردگارشان تکیه می‌نمایند.
بی‌گمان او را بر کسانی که ایمان آوردند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند سلطه‌ای نیست.
همانا نیست او را فرمانروائی بر آنان که ایمان آورند و بر پروردگار خویش توکّل کنند

He has no authority over those who believe and trust in their Lord.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٩٨ آیه ٩٩ النحل ١٠٠
سوره : سوره النحل
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سُلْطانٌ»: تسلّط. قدرت (نگا: حجر / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ «99»

البتّه شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگارشان توكّل مى‌كنند، غلبه و سلطه‌اى نيست.

نکته ها

هر كار خوبى ممكن است آفاتى داشته باشد، همان گونه كه عزّت، آفتى دارد مثل تكّبر و خدمت به مردم، آفتى دارد مثل منت گذاشتن، قرائت قرآن نيز ممكن است آفاتى از قبيل خودنمايى، كسب درآمد، رقابت‌هاى منفى، فريب مردم، فهم غلط، تفسير به راى و ... داشته باشد كه انسان بايد هنگام تلاوت قرآن از شرّ همه‌ى آفات، به خداوند پناه ببرد.

امام صادق عليه السلام فرمود: تلاوت نياز به سه چيز دارد: قلب خاشع و بدن فارغ و موضع خالى.

يعنى حالتى كه در آن پيش داورى نباشد. «1»

قرآن اگر همراه با تفسير و نظرات امامان معصوم عليهم السلام باشد، «كتاب الله و عترتى لن يفترقا» وبر دل‌هاى پاك وارد شود، «هُدىً لِلْمُتَّقِينَ» سبب هدايت ورشد و زياد شدن ايمان وعلم مى‌گردد. چنانكه قرآن مى‌فرمايد: اى پيامبر هرگاه قرآن تلاوت مى‌كنى ما ميان تو و كسانى كه ايمان به آخرت ندارند مانعى قرار مى‌دهيم‌ «2»


«1». تفسير فرقان.

«2». اسراء، 45.

جلد 4 - صفحه 579

در روايات مى‌خوانيم: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هنگام تلاوت قرآن جمله‌ «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» را مى‌خواندند. «1»

پیام ها

1- از خطر نفوذ شيطان در بهترين افراد و مقدّس‌ترين كار غافل نباشيد. (تلاوت قرآن از شخصى مثل پيامبر اكرم هم نياز به استعاذه دارد)

2- شيطان به سراغ همه مى‌آيد، امّا در همه تأثيرگزار نيست. «لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا»

3- ايمان و توكّل، قلعه‌اى است كه انسان را از آسيب‌پذيرى حفظ مى‌كند. «لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا»

4- پناه بردن به خداوند، نشانه‌ى ايمان به او و توكّل بر اوست. فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ‌ ... آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ‌

5- پناه بردن شما همراه پناه دادن اوست. (پس پناه ببريد، «فَاسْتَعِذْ» تا او شما را پناه دهد و اگر او پناه ندهد، پناهندگى ما بيهوده است.)

6- جز پناهندگى به او راه ديگرى نيست. «فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99)

بعد در بيان فايده استعاذه فرمايد:

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ‌: بدرستى كه نيست مر ابليس را تسلطى و غلبه‌


«1» كنز العرفان، جلد اوّل صفحه 148.

جلد 7 - صفحه 281

و قوتى. عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا: بر آنانكه ايمان آورده‌اند به خدا، زيرا ايشان پناه به حق مى‌برند از شرّ او. وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ‌: و بر پروردگارشان توكل مى‌نمايند در دفع وساوس او.

تبصره: ذكر سلطنت بعد از امر به استعاذه به جهت دفع توهم است كه شيطان را سلطنتى نباشد بر اهل ايمان، يعنى شيطان قادر نيست بر آنكه بر كفر و معاصى وارد نمايد مؤمنان را، بلكه فقط وسوسه كند، و آن هم دفعش به ذكر الهى است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (95) ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (96) مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‌ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (97) فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجِيمِ (98) إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى‌ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (99)

إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ (100)

ترجمه‌

و عوض مگيريد بعهد خدا بهاء اندك را همانا آنچه نزد خدا است‌


جلد 3 صفحه 314

آن بهتر است براى شما اگر باشيد كه بدانيد

آنچه نزد شما است فانى ميشود و آنچه نزد خدا است باقى ميماند و هر آينه جزا ميدهيم البتّه آنانرا كه صبر نمودند مزدشان را ببهتر چيزيكه بودند بجا مى‌آوردند

هر كس بجا آورد كار شايسته را از مرد و زن و او مؤمن باشد پس هر آينه زندگانى دهيم او را زندگانى پاكيزه و هر آينه جزا دهيم ايشانرا مزدشانرا ببهتر چيزيكه بودند بجا مى‌آوردند

پس چون بخوانى قرآن را پس پناه بر بخدا از شيطان رانده شده‌

همانا نيست مر او را تسلّطى بر آنانكه ايمان آوردند و بر پروردگارشان توكّل ميكنند

جز اين نيست كه تسلّط او بر كسانى است كه زير فرمان او ميروند و آنانكه براى او شرك مى‌آورند.

تفسير

- خداوند در تعقيب آيات سابقه نهى فرموده است از نقض عهد نمودن مسلمانان بطمع مال و جاه دنيوى از كفّار قريش كه طالب نقض بودند تا ثابت قدم فرمايد در دين كسانى را كه عهد كرده بودند با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قسم خورده بودند كه از ايمان و اطاعت او سر نه پيچند باين تقريب كه مبادله و معاوضه ننمائيد عهد خدا را با بهاء كمى چون مال و جاه دنيوى هر قدر زياد باشد در مقابل ثواب و مقام اخروى ناچيز و كم و حقير است و ارباب علم و دانش ميدانند كه اجر الهى كه نزد خدا است و به بندگان صالح خود وعده فرموده بهتر است از دنيا و ما فيها چون باقى و ثابت و دائم است و متاع دنيا فانى و زائل و متزلزل است و خداوند كسانيرا كه صبر نمودند بر ثبات قدم در دين و وفاء بعهد و قسم و تحمّل آزار و اضرار مشركين جزا ميدهد در دنيا و آخرت باعمال حسنه ايشان كه احسن است از ساير اعمال يا آنكه جزا ميدهد بجزائى كه احسن است آن جزا بمراتب و جهاتى از اعمال حسنه ايشان و كسانيكه داراى اعمال صالحه‌اند از مرد و زن در صورتى كه مؤمن باشند بخدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار و روز قيامت خداوند زندگانى پاكيزه خوش خوب بايشان عطا ميفرمايد در دنيا چون اين عقايد و اعمال صالحه موجب رضا و تسليم در برابر مقدرات الهى است و كسيكه باين مقام برسد از هيچ پيش آمدى ملول و مكدّر نخواهد شد و در تمام امور با توكّل بخدا و اميد بأجر اخروى شاد كام و مقضى المرام خواهد بود و خداوند او را نااميد از رحمت خود نميفرمايد و بتقريب مذكور پاداش اعمال حسنه او را عطا خواهد فرمود قمّى ره نقل فرموده كه مراد از حياة


جلد 3 صفحه 315

طيّبه قناعت بروزى خداداد است و در نهج البلاغه نيز بقناعت تفسير شده و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه مراد قناعت و رضاى بقسمت الهيّه است و چون سر چشمه حيات طيّبه واصل اعمال صالحه قرائت قرآن و مقدمه آن استعاذه از شيطان است خداوند به پيغمبر خود دستور فرموده كه چون اراده قرائت قرآن كنى قبل از تلاوت پناه ببر بخداوند از وسوسه شيطان كه رجيم و مطرود از درگاه الهى شد تا محفوظ شوى از تزلزل در الفاظ و تحيّر در معانى آن و بكمك الهى مفتوح شود بر تو ابواب علم و معرفت بحقائق كلّيّه اشياء از بركت تلاوت قرآن و تدبّر در آن و مقصود بخطاب در واقع امّتند اگر چه صيغه آن در ظاهر متوجّه بآنحضرت شده است مانند ساير خطابات قرآنيه كه مكرّر ذكر شده است و امر از براى استحباب است و ممكن است در عوض استعاذه بسم اللّه الرحمن الرحيم گفته شود چنانچه در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كيفيّت استعاذه چنين است كه شخص بگويد استعيذ باللّه السّميع العليم من الشيطان الرجيم كه او خبيث‌ترين شياطين است و بصيغه اعوذ نيز روايت شده است و ينظر حقير عمده آنستكه قبلش را متوجه بخدا نمايد و زبانش را حفظ نمايد از ذكر غير خدا و از صميم قلب در خواست نمايد كه خداوند او را از وسوسه و شرّ شيطان مادامى كه مشغول بتلاوت است حفظ فرمايد و با توكل بخدا مشغول شود كه انشاء اللّه تعالى كامياب خواهد شد چون آن ملعون بر كسانيكه داراى ايمان و توكل بخدايند تسلّط و اقتدارى ندارد و نميتواند ايشانرا منصرف از حقّ و متوجّه بباطل نمايد جز اين نيست كه تسلّط و اقتدار و فرمانفرمائى او بر كسانى است كه قبول حكم او را نموده‌اند و زير بار فرمان او رفته‌اند و مطيع او شده و او را شريك با خدا در اطاعت قرار داده‌اند يا بامر او بت‌پرست و مشرك شده‌اند در كافى و عياشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه شيطان بر بدن مؤمن مسلّط ميشود ولى بردينش مسلّط نميشود مانند حضرت ايّوب كه بر بدنش مسلّط شد و بر دينش نشد امّا اهل شرك پس مسلّط ميشود بر ابدان و اديانشان و در بعضى از روايات فرموده‌اند از ولايت ائمه عليهم السلام نميتواند اهل ايمانرا بيرون ببرد ولى ميتواند بمعصيت وادار كند و بنظر حقير تا شخص متوجّه بخدا و ذكر حقّ است‌


جلد 3 صفحه 316

شيطان در او نفوذ ندارد يعنى وسوسه‌اش مؤثر نميشود ولى وقتى از ياد خدا غافل و متوجّه بدنيا شود شيطان در او نفوذ پيدا ميكند بوسوسه و كم كم بر او مسلّط ميشود و او را بدام خود در ميآورد و چون بدام او افتاد ديگر او را رها نميكند تا به اسفل السّافلين برساند مگر باز متوجّه بخدا شود و متوسل بائمه اطهار تا ببركت توجّه آن ذوات مقدسه رستگار گردد و در مجمع عدم تسلّط شيطان بر مؤمن را بعدم قدرت بر اجبار بكفر و معصيت تفسير فرموده و ظاهرا باين معنى تسلّط بر غير مؤمن هم ندارد و در كلام الهى نفى و اثبات متوجه بيك معنى شده است و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِنَّه‌ُ لَيس‌َ لَه‌ُ سُلطان‌ٌ عَلَي‌ الَّذِين‌َ آمَنُوا وَ عَلي‌ رَبِّهِم‌ يَتَوَكَّلُون‌َ (99) إِنَّما سُلطانُه‌ُ عَلَي‌ الَّذِين‌َ يَتَوَلَّونَه‌ُ وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِه‌ِ مُشرِكُون‌َ (100)

محققا شيطان‌ تسلط ندارد ‌بر‌ كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند و ‌بر‌ پروردگار ‌خود‌ توكل‌ ميكنند منحصرا تسلّط ‌آن‌ ‌بر‌ كسانيست‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ تولي‌ ميكنند و كساني‌ ‌که‌ باو شرك‌ مياورند (مثال‌) ‌اگر‌ سلطاني‌ باهل‌ مملكت‌ ‌خود‌ اعلام‌ كرد ‌که‌ ‌از‌ سر حدات‌ مملكت‌ خارج‌ نشويد و تمام‌ احتياجات‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌من‌ تأمين‌ ميكنم‌ زيرا ‌که‌ ‌در‌ خارج‌ مملكت‌ دشمنهايي‌ داريد ‌که‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌در‌ شكنجه‌ عذاب‌ مياندازند و تمام‌ حيثيات‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميبرند لكن‌ ‌آنها‌ قدرت‌ ‌بر‌ دخول‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ مملكت‌ ندارند و خردلي‌ آسيبي‌ بشما نميتوانند وارد كنند ‌اگر‌ بعضي‌ ‌از‌ افراد رعيت‌ مخالفت‌ كردند و خارج‌ شدند و گرفتار شكنجه‌هاي‌ دشمن‌ شدند سلطان‌ حق‌ دارد ‌هم‌ ‌از‌ ‌آنها‌ مؤاخذه‌ كند ‌که‌ چرا ‌از‌ سرحدات‌ خارج‌ شديد و ‌هم‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ‌که‌ چرا رعيت‌ مرا ‌در‌ شكنجه‌ انداختيد قضيه‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ بعين‌ همين‌ ‌است‌ خداوند اعلام‌ فرمود بتمام‌ بندگانش‌ ‌که‌ ‌از‌ سر حدات‌ ايمان‌ خارج‌ نشويد ‌که‌ دشمنان‌ ‌شما‌ قدرت‌ دخول‌ ندارند و بشما خردلي‌ آسيب‌ نميرسانند ‌که‌ مفاد إِنَّه‌ُ لَيس‌َ لَه‌ُ سُلطان‌ٌ عَلَي‌ الَّذِين‌َ آمَنُوا ‌است‌ و تمام‌ احتياجات‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌من‌ ‌که‌ پروردگار ‌شما‌ هستم‌ تامين‌ ميكنم‌ بمن‌ واگذار كنيد ‌که‌ مفاد وَ عَلي‌ رَبِّهِم‌ يَتَوَكَّلُون‌َ ‌است‌ و ‌اگر‌ ‌از‌ حدود ايمان‌ خارج‌ شديد ‌که‌ برويم‌ آنجا چه‌ خبر ‌است‌ و دوست‌

جلد 12 - صفحه 187

خارجه‌ شديد ‌بر‌ ‌شما‌ دشمن‌ مسلط ميشود و ‌در‌ شكنجه‌ مياندازد ‌که‌ مفاد (إِنَّما سُلطانُه‌ُ عَلَي‌ الَّذِين‌َ يَتَوَلَّونَه‌ُ) ‌است‌ ‌ يا ‌ بعض‌ احتياجات‌ ‌خود‌ ‌را‌ خواستيد ‌از‌ خارج‌ تأمين‌ كنيد ‌که‌ مفاد وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِه‌ِ مُشرِكُون‌َ ‌است‌ ‌هم‌ شيطان‌ مورد مواخذه‌ ميشود ‌که‌ چرا بندگان‌ مرا اغوي‌ كردي‌ و ‌در‌ عذاب‌ و بلاء انداختي‌ و ‌هم‌ بنده‌ مورد مؤاخذه‌ ميشود ‌که‌ چرا ‌از‌ ايمان‌ خارج‌ شدي‌ و ‌در‌ احتياجات‌ بمن‌ رجوع‌ نكردي‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 99)- این آیه در حقیقت دلیلی است بر آنچه در آیه قبل گفته شده بود، می‌فرماید: «شیطان تسلّطی بر کسانی که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند ندارد» (إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).

نکات آیه

۱- شیطان، از هرگونه سلطه گرى بر مؤمنان متوکل بر خدا ناتوان است. (الشیطن الرجیم . إنه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون) لفظ «سلطان» چون با «تنوین» آمده و بعد از حرف نفى قرار گرفته است، دلالت بر نفى مطلق مى کند.

۲- ایمان آمیخته با توکل بر خدا، مانع هرگونه تسلط شیطان بر انسان است. (إنه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون)

۳- تنها مؤمنان متوکل بر خداوند، از سلطه شیطان در امانند. (إنه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون) برداشت فوق، با توجه به این است که آیه در مقام بیان نقش شیطان نسبت به تمامى انسانهاست و استثنا کردن مؤمنان متوکل - به صورت جمله وصفیه - دلیل بر حصر است. گفتنى است آیه بعد (إنما سلطانه على الذین یتولّونه ...) مؤید همین برداشت است.

۴- استعاذه به خداوند، نوعى توکل بر او و مانع از تسلط شیطان است. (فاستعذ بالله من الشیطن الرجیم . إنه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون) برداشت فوق، از جمله «إنه لیس له سلطان على الذین ... یتوکلون» - که تعلیل براى «فاستعذ بالله ...» است - استفاده گردید.

۵- مؤمنان غافل از توکل و اتکا بر خدا، در معرض تسلط شیطانند. (إنه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون) مصونیت از تسلط شیطان بر دو اصل بنا شده است: ۱- ایمان، ۲- توکل بر پروردگار. بنابراین اگر ایمان باشد ولى توکل نباشد، مصونیت کامل تحقق پیدا نخواهد کرد.

۶- انسان در برابر وسوسه ها و توطئه هاى شیطان، مختار و بر مخالفت با او تواناست. (إنه لیس له سلطن على الذین ءامنوا و على ربّهم یتوکّلون)

۷- ربوبیت خداوند، مقتضى توکل بر اوست. (و على ربّهم یتوکّلون)

روایات و احادیث

۸- «أبوبصیر عن أبى عبدالله(ع) قال: قلت له: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم انه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربّهم یتوکلون»؟ فقال: یا أبامحمد یسلط والله من المؤمن على بدنه و لایسلط على دینه...;[۱] ابو بصیر گوید: از امام صادق(ع) درباره «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم إنه لیس له سلطان على الذین آمنوا و على ربّهم یتوکلون» سؤال کردم، پس حضرت فرمود: اى ابامحمد! به خدا سوگند [شیطان] بر بدن مؤمن مسلط مى شود، ولى بر دین او مسلط نمى شود...».

موضوعات مرتبط

  • استعاذه: آثار استعاذه به خدا ۴
  • انسان: اختیار انسان ۶; قدرت انسان ۶
  • ایمان: آثار ایمان ۲
  • توکل: آثار توکل ۲; زمینه توکل ۷; موارد توکل ۴
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۷
  • شیطان: امکان دفع توطئه شیطان ۶; امکان دفع وسوسه هاى شیطان ۶; زمینه سلطه شیطان ۵; عجز شیطان ۱; محدوده سلطه شیطان ۱، ۳، ۸; مصونیت از شیطان ۱، ۳، ۸; موانع سلطه شیطان ۲، ۴
  • مؤمنان: مصونیت مؤمنان ۱، ۳، ۸; مؤمنان غیرمتوکل ۵
  • متوکلان: مصونیت متوکلان ۱، ۳

منابع

  1. کافى، ج ۸، ص ۲۸۸، ح ۴۳۳; نورالثقلین، ج ۳، ص ۸۶، ح ۲۲۴.