الكهف ٩١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ -۱۰۲ سوره كهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى «عين حَمِئَة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link335 | ظالمان را عذاب مى كنيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link335 | ظالمان را عذاب مى كنيم و برای مؤمنان نیکوکار، جزاى حُسنى است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link336 | ساختن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link336 | ساختن سدّ، به وسيله ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link338 | وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link338 | وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه : | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link339 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link339 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link340 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link340 | اختلافات متعدد، در روايات مربوط به ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link341 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link341 | دو روايت از اميرمؤمنان «ع»، درباره ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link342 | حديثى از امام صادق | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link342 | حديثى از امام صادق «ع»، درباره آفتاب و طلوع و غروب آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link343 | رواياتى در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link343 | رواياتى در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link344 | بحثى قرآنى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link344 | بحثى قرآنى و تاريخى، پيرامون داستان ذوالقرنين، در چند فصل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link345 | ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link345 | ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link346 | ۲ - داستان ذوالقرنين | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link346 | ۲ - داستان ذوالقرنين و سدّ و يأجوج و مأجوج، از نظر تاريخ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link347 | ۳- ذوالقرنين كيست | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link347 | ۳- ذوالقرنين كيست و سدّش كجاست؟ ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link348 | نظر بعضى كه ذوالقرنين | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link348 | ردّ نظر بعضى كه ذوالقرنين را، همان اسكندر مقدونى دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link349 | نظر جمعى از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link349 | نظر جمعى از مورخان، كه ذوالقرنين را مردى از ملوك يمن دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link350 | سخن بعضى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link350 | سخن بعضى که ذوالقرنین را، كورش، پادشاه هخامنشى، و يأجوج و مأجوج را ، اقوام مغول دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | نظر مفسران و مورخان، پيرامون قوم يأجوج و مأجوج]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۸
کپی متن آیه |
---|
کَذٰلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْراً |
ترجمه
الكهف ٩٠ | آیه ٩١ | الكهف ٩٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَذَالِکَ»: همان گونه رفتار کرد. یعنی: مؤمنان مشرِق زمین را رها کرد و کافران آنجا را به قتل رساند، همان گونه که در حق مردمان مغرب زمین چنین کرده بود. یا این که: این چنین بود کار ذوالقرنین. «خُبْراً»: علم و آگهی (نگا: کهف / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۳ -۱۰۲ سوره كهف
- معناى «عين حَمِئَة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن
- ظالمان را عذاب مى كنيم و برای مؤمنان نیکوکار، جزاى حُسنى است
- ساختن سدّ، به وسيله ذوالقرنين
- وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده
- بحث روايتى
- اختلافات متعدد، در روايات مربوط به ذوالقرنين
- دو روايت از اميرمؤمنان «ع»، درباره ذوالقرنين
- حديثى از امام صادق «ع»، درباره آفتاب و طلوع و غروب آن
- رواياتى در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين
- بحثى قرآنى و تاريخى، پيرامون داستان ذوالقرنين، در چند فصل
- ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن
- ۲ - داستان ذوالقرنين و سدّ و يأجوج و مأجوج، از نظر تاريخ
- ۳- ذوالقرنين كيست و سدّش كجاست؟
- ردّ نظر بعضى كه ذوالقرنين را، همان اسكندر مقدونى دانسته اند
- نظر جمعى از مورخان، كه ذوالقرنين را مردى از ملوك يمن دانسته اند
- سخن بعضى که ذوالقرنین را، كورش، پادشاه هخامنشى، و يأجوج و مأجوج را ، اقوام مغول دانسته اند
- نظر مفسران و مورخان، پيرامون قوم يأجوج و مأجوج
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً «91»
و ما اينگونه به آنچه از امكانات و برنامه نزد او (ذوالقرنين) بود، احاطه داشتيم (و كارهايش زير نظر ما بود).
نکته ها
ذوالقرنين، پس از سفرى به سوى غرب واقامهى نظام عادلانه دينى در ميان ساحلنشينان، سفرى نيز به شرق كرد.
مراد از اينكه جز خورشيد، سايهبانى نداشتند، زندگى ابتدايى وبدون امكانات است. به
جلد 5 - صفحه 222
فرموده امام صادق عليه السلام: نه خانهسازى مىدانستند، نه خيّاطى. خورشيد، بىمانع بر آنان مىتابيد به گونهاى كه صورتهاى آنان سياه شده بود. «1»
پیام ها
1- افراد صالح و متعهّد، پيگيرى و پشتكار دارند. «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً»
2- مردان خدا، با داشتن همه نوع امكانات رفاهى، براى نجات محرومان و گسترش عدالت حركت مىكنند. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً ...
3- بازگو كردن سفرهاى مردان خدا و بركات مترتّب بر آن، ارزش و مايهى درس و عبرت است. أَتْبَعَ سَبَباً حَتَّى إِذا ...
4- آنچه مهم است؛ هدايت و خدمت به مردم است، چه درشرق باشد چه در غرب. ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً ...
5- خداوند به افراد و نعمتهاى ويژهاى كه به آنان عطا فرموده، آگاهى كامل دارد. «أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً» (بازگويى سفرهاى ذوالقرنين و حوادث و گفتگوهاى او با مردم، نمونهاى از احاطهى علمى خداوند است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91)
چون ذو القرنين را به مغرب رسانيديم:
كَذلِكَ: همچنين او را به مشرق رسانديم، يا چنانچه در مغرب جمعى را يافت در مشرق نيز قومى را يافت. يا چنانچه در آنها حكم نمود، در اينان حكم
«1» عياشى، ج 2، ص 342 ضمن حديث طولانى 79.
جلد 8 - صفحه 116
كرد. يا اينچنين است خبر ايشان كه ما بيان فرموديم. وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً: و بتحقيق احاطه داشتيم به علم خود به آنچه نزد او بود از جهت آگاهى، يعنى به جميع لشكر و ادوات حرب و جهانگيرى او و به ظواهر و بواطن آن تماما را عالم بوديم.
غريبة عجيبه (تتمه سابقه)- ذو القرنين چهل شبانه روز در آن ظلمات سير كرد تا به ريگستانى سرخ رسيد. ناگاه قصرى وسيع مشاهده كرد، وارد شد.
قفس آهنى ديد طولانى، دو طرفش بر دو طرف قصر، و مرغ سياهى در آن آويخته ميان آسمان و زمين، شبيه پرستو، به صداى پا نطق آمد گفت: كافى نبود تو را آنچه در عقب خود گذاشته از زمين با وسعت كه به در قصر من آمدى؟ ذو القرنين را وحشتى پيدا شد، مرغ گفت: مترس، مرا خبر ده از آنچه پرسم. گفت: آيا بناى گچ و آجر زياد شده؟ گفت: بلى. مرغ لرزيده، بزرگ شد، و ثلث قفس را گرفت، پرسيد: آيا سازها ميان مردم بسيار شده؟ گفت: بلى، باز لرزيده بزرگ شد، دو ثلث را گرفت. پرسيد: آيا شهادت ناحق زياد است؟ گفت: بلى، باز بزرگ شد تا تمامى قفس را پر نمود. ذو القرنين وحشت نموده، مرغ گفت:
نترس، جواب ده. آيا شهادت توحيد ترك شده؟ گفت: نه، مرغ ثلثش كوچك گرديد. پرسيد: آيا نماز ترك شده؟ گفت: نه، ثلث دومش كم شد. پرسيد: آيا غسل جنابت را ترك كردهاند؟ گفت: نه، به حالت اوّل برگشت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90) كَذلِكَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَيْهِ خُبْراً (91)
ترجمه
پس توسل جست بوسيلهاى
تا وقتى كه رسيد بجاى بيرون آمدن آفتاب يافت آنرا كه ميتابيد بر گروهى كه قرار نداده بوديم براى آنها از زير آن پوششى
اينچنين بود و بتحقيق احاطه داشتيم بآنچه نزد او بود بآگاهى.
تفسير
جناب ذو القرنين پس از فراغت از امر بلاد مغرب اراده مسافرت بمشرق نمود پس پيروى و متابعت و اتّخاذ نمود براى نيل بمقصود سبب و وسيلهاى را از ميان آن وسائل و اسباب كه بخواست خدا براى او آماده شده بود تا رسيد بمنتهاى آبادى مشرق و يافت آفتابرا كه از بدو طلوع تا غروب ميتابد بر گروهى كه حاجب و ساترى ميان آنها و آفتاب خداوند قرار نداده نه كوهى است نه درهاى نه درختى است نه بنائى در مجمع و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنها نياموخته بودند صنعت بنّائى را و قمّى ره نقل نموده كه فرمود نياموخته بودند صنعت لباس را و عياشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه ذو القرنين وارد شد بر قوميكه سوزانده بود آنها را آفتاب و تغيير داده بود اجساد و الوان آنها را تا حدّيكه شده بودند مانند شب تار چنين بود حكايت ذو القرنين و كيفيت احاطه او بمغرب و مشرق كه بيان شد يا سلوك او با اهل مشرق مانند سلوك او با اهل مغرب بود و خداوند احاطه داشت بر او و لشكر و حشم و خدم و مهمّات جنگى و اسباب و
جلد 3 صفحه 451
آلات و ادوات و وسايل حركت و سكون و پيشرفت او بعلم و اراده و تدبير و تقدير بطوريكه هيچ يك از آنها در هيچ آنى بيرون از علم و بصر و خارج از اطلاع و خبر خداوند نبود و بنابر آنچه تاكنون بتبع آقايان مفسّرين ذكر شد كلمه كذالك در كلام خداوند متمّم آيه سابقه، و جمله و قد احطنا ابتداء كلام است ولى بنظر حقير محتمل است كذالك ابتداء كلام لا حق باشد باين تقريب كه خدا ميفرمايد اين چنين با عظمت و مفصّل بود دستگاه و وسائل و اسباب پيشرفت كار او در مغرب و مشرق با اينحال از محيط علم و اطلاع ما خارج نبود و ما از تمام جزئيات آن دستگاه باخبر بوديم ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
كَذلِكَ وَ قَد أَحَطنا بِما لَدَيهِ خُبراً (91)
همين نحو بود و حال آنكه بتحقيق ما احاطه داديم بآنچه نزد او بود خبير و بينا را كذلك يعني اينکه نحوه که ذي القرنين مشي ميكرد از سير در اطراف زمين از مشرق تا مغرب از جنوب تا شمال تمام صفحه زمين را و تصرف و ترتيب و تنظيم مملكت و ترتيب قشون و اجراء احكام همين نحوه ادامه داشت مشي او تا آخر عمر وَ قَد أَحَطنا اينکه مشي او بواسطه اينکه بود که باو تعليم نموديم و احاطه داديم
جلد 12 - صفحه 398
و وحي نموديم.
بِما لَدَيهِ خُبراً بآنچه نزد او بود خبر داشت و بر طبق سياست و صحت و قوت و قدرت بامور مملكت و اصلاح امور رعيت و هدايت و ارشاد عباد رفتار مينمود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 91)- آری! «این چنین بود کار ذو القرنین، و ما به خوبی میدانیم او چه امکاناتی برای (پیشبرد اهداف خود) در اختیار داشت» (کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً).
نکات آیه
۱- خداوند، بر تمامى امکانات و نیروهاى موجود در اختیار ذوالقرنین احاطه کامل داشت. (و قد أحطنا بما لدیه خبرًا)
۲- بازگویى سفر ذوالقرنین به شرق و غرب، نمودى از احاطه علمى خداوند بر زوایاى زندگى او بود. (کذلک و قد أحطنا بما لدیه خبرًا) واژه «کذلک» (این چنین بود) در این موارد، براى تشبیه چیزى به خود آن به کار مى رود که گویاى مبالغه در بى مانند بودن است ; یعنى، براى آن، نظیرى جز خودش وجود ندارد. جمله حالیه «و قد أحطنا...» دلالت دارد که آنچه گفته شد، برخاسته از احاطه علمى خداوند بوده است.
۳- امکانات و نیروى ذوالقرنین، بسیار زیاد و با عظمت بوده است. (قد أحطنا بما لدیه خبرًا) تعبیر موجود در آیه (احاطه خداوند بر همه آنچه در نزد ذوالقرنین وجود داشت) حاکى از عظمت امکاناتى است که در اختیار ذوالقرنین بود.
۴- شیوه ذوالقرنین در برخورد با مردم شرق و غرب، یک سان بوده است. * (وجدها تطلع على قوم ... کذلک) «کذلک» مى تواند صفت براى «قوم» در آیه قبل باشد و اشاره به «قوماً» در آیات قبل; یعنى، ذوالقرنین، همانگونه که قوم ساکن مغرب را یافت و در باره آنان تصمیم گرفت، در باره شرقى ها نیز همان سان رفتار کرد.
۵- عملکرد ذوالقرنین، تحت مراقبت و راهنمایى خداوند بود. (کذلک و قد أحطنا بما لدیه خبرًا) بیان این که خداوند بر آنچه به ذوالقرنین ارتباط داشت، کاملاً آگاه بود، کنایه از این است که او، بى دستور خداوند، کارى نمى کرد.
موضوعات مرتبط
- خدا: احاطه خدا ۱; نشانه هاى احاطه خدا ۲; هدایتهاى خدا۵
- ذوالقرنین: امکانات ذوالقرنین ۱; تبیین قصه ذوالقرنین ۲; روش برخورد ذوالقرنین ۴; عظمت امکانات ذوالقرنین ۳; عظمت قدرت ذوالقرنین ۳; فضایل ذوالقرنین ۵; مسافرت ذوالقرنین ۲; هدایت ذوالقرنین ۵
- سرزمینها: مردم مشرق سرزمین ذوالقرنین ۴; مردم مغرب سرزمین ذوالقرنین ۴
منابع