الإسراء ٧٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۹: خط ۴۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link154 | آيات ۷۳ - ۸۱ سوره اسرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link154 | آيات ۷۳ - ۸۱ سوره إسراء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link155 | نيرنگ مشركين براى حفظ حرمت خود وخدايان شان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link156 | جلوه اى ديگر از آثار عصمت و حفظ الهى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link156 | جلوه اى ديگر از آثار عصمت وحفظ الهى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link157 | معناى «دُلُوك شَمس» و «غَسَقِ اللّيل»، در آيه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link157 | معناى ((دلوك شمس (( و((غسق الليل (( در آيه : ((اقم الصلوة لدلوك الشمس ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link158 | مأموریت رسول خدا«ص» به تهجّد نيمه شب و دعا و استمداد از خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link158 | امر به رسول (ص ) به تهجد نيمه شب ودعا واستمداد از خداوند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link159 | مقصود از «دخول و خروج به صدق»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۱۹#link159 | مقصود از ((دخول وخروج به صدق (( در ((رب ادخلنىمدخل صدق ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link160 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link160 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link161 | رواياتى در ذيل آيه : ((وان كادوا ليفتنونك ...(( كه خدعه مشركين بارسول اللّه (ص ) را حكايت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link162 | رواياتى درباره واجب شدن نمازهاى پنجگانه، در ذيل آيه: «أقِمِ الصَّلَوة...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link162 | رواياتى درباره واجب شدن نمازهاى پنجگانه ومراد از مشهود بودن قرآن فجر (نمازصبح ) در ذيل آيه : ((اقم الصلوة ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link163 | رواياتى درباره شفاعت نمودن پيغمبر «ص»، در قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۰#link163 | رواياتى درباره شفاعت نمودن پيغمبر اسلام (ص ) در قيامت ، درذيل جمله : ((عسى ان يبعثك ربك مقاما محمودا((]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۶

کپی متن آیه
وَ إِنْ‌ کَادُوا لَيَفْتِنُونَکَ‌ عَنِ‌ الَّذِي‌ أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ‌ لِتَفْتَرِيَ‌ عَلَيْنَا غَيْرَهُ‌ وَ إِذاً لاَتَّخَذُوکَ‌ خَلِيلاً

ترجمه

نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه‌های خود) از آنچه بر تو وحی کرده‌ایم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی؛ و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمیگزینند!

|و همانا نزديك بود در آنچه به تو وحى كرده‌ايم تو را متزلزل كنند كه غير آن را به ما منسوب دارى كه در آن صورت تو را به دوستى مى‌گرفتند
و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‌ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند.
و نزدیک بود که کافران تو را فریب داده و از آنچه به تو وحی کردیم (که به بتان هیچ اعتنا مکن) غافل شوی و چیز دیگر بر ما فرابندی، آن‌گاه یقینا مشرکان تو را دوست خود می‌گرفتند.
و نزدیک بود که تو را از آنچه به تو وحی کردیم، بلغزانند تا غیر آن را از روی افترا به ما نسبت دهی و در این صورت، تو را دوست خود می گرفتند.
نزديك بود تو را از آنچه بر تو وحى كرده بوديم منحرف سازند تا چيز ديگرى جز آن را به دروغ به ما نسبت كنى، آنگاه با تو دوستى كنند.
و بسا نزدیک بود که تو را از آنچه بر تو وحی می‌کنیم غافل کنند تا چیزی غیر از آن را بر ما بربندی، و آنگاه تو را دوست گیرند
و همانا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم بلغزانند و بگردانند تا بر ما جز آن را [كه وحى كرديم‌] بربافى و آنگاه تو را به دوستى گيرند.
نزدیک بود کافران (با نیرنگهای گوناگون و نیروهای زر و زور) تو را از (حکم) آنچه به تو وحی کرده‌ایم (و قرآنش نامیده‌ایم، دور و) منصرف گردانند (و فقراء را از پیش تو برانند) تا (در عمل، حکم) جز قرآن را به ما نسبت دهی، و آن گاه تو را به دوستی گیرند (و همدمی تو را بپذیرند).
چیزی نمانده بود (که) تو را ناگزیر و ناگریز از آنچه به سویت وحی کردیم با مکرشان (دچار) آزمایشی سخت کنند، تا غیر آن را بر ما افترا ببندی. و آنگاه بی‌گمان تو را به دوستی تنگاتنگ (خود) برگیرند.
و هر آینه نزدیک بود فریبت دهند از آنچه وحی فرستادیم بسوی تو تا دروغ بندی بر ما جز آن را و در آن هنگام می‌گرفتندت دوست‌

They almost lured you away from what We have revealed to you, so that you would invent something else in Our name. In that case, they would have taken you for a friend.
ترتیل:
ترجمه:
الإسراء ٧٢ آیه ٧٣ الإسراء ٧٤
سوره : سوره الإسراء
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٥
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«إِن کَادُوا»: نزدیک بود که. حرف (إِنْ) مخفّف (إِنَّ) است. «لَیَفْتِنُونَکَ»: باز دارند. تو را منحرف و منصرف سازند. «مِنَ الَّذِی أَوْحَیْنآ إِلَیْکَ»: از چیزی که به تو وحی کرده‌ایم. اشاره به این است که قریشیان از پیغمبر می‌خواستند که فقراء را از خود دور کند، تا آنان در مجلس او حضور یابند (نگا: انعام / و ).


نزول

درباره نزول آیه اقوالى ذکر نموده اند: اول سعید بن جبیر گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه کعبه استلام حجرالاسود می‌فرمود. مشرکین مکه او را مانع شدند و گفتند: از تو دست برنداریم تا اصنام و بت هاى ما را نیز استلام نمائى بر دل رسول خدا صلی الله علیه و آله گذشت که اگر بت هاى آن‌ها را استلام کند و دلش مطمئن به ایمان به خدا باشد باکى نخواهد بود زیرا به این وسیله از عبادت استلام هم باز نخواهد ماند سپس این آیه نازل گردید.[۱]

دوم قتادة گوید: قریش شبى با پیامبر خلوت کردند و به او گفتند: تو سید و بزرگ ما مى باشید و او را تعظیم و تکریم نمودند و خواستند بدین وسیله او را بفریبند که با آن‌ها مماشات کند تا به بعضى از مرادهاى خویش برسند سپس این آیه نازل شد[۲] و نیز از طریق اسحق از محمد بن ابى‌محمد او از عکرمة او از ابن عباس نقل کند که قریش مزبور امیة بن خلف و ابوجهل بن هشام و عده اى دیگر از رجال آن‌ها بوده اند.[۳]

سوم، عبداللّه بن عباس گوید طائفه ثقیف نزد پیامبر آمدند و گفتند: یا محمد سه کار را از براى ما انجام بده تا به تو ایمان بیاوریم پیامبر فرمود آن سه کار چیست؟ گفتند: اول، این که در نماز خود رکوع و سجود را کنار بگذاریم، دوم این که بت هاى خود را نشکنیم. سوم این که ما را واگذارى که یک سال به بت هاى لات و عزّى خود برسیم.

پیامبر فرمود: اما در مورد درخواست اول شما باید بدانید نمازى که در آن رکوع و سجود نباشد خیرى در آن وجود نخواهد داشت و اما در مورد درخواست سوم شما راجع بپرداختن شما به لات و عزّى نیز درست نخواهد بود ولى درخواست دوم شما که عبارت از نشکستن بت ها بدست خودتان است ممکن است برآورده شود و نیز خواسته بودند که نسبت به سائر طوائف عرب در نزد پیامبر مشخص شوند و داراى امتیازى هم باشند و نیز می‌خواستند که امتیاز و مشخص بودن مزبور از ناحیه خداى محمد اعلام گردد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله آن‌ها را رها کرد و آب خواست و وضو ساخت، سپس گفتند: یا محمد اکنون ما را مهلت بده تا براى بت هاى خود هدیه اى بسازیم سپس به تو ایمان بیاوریم. پیامبر در فکر فرو رفت و در صدد شد که این مهلت را به آن‌ها بدهد، خداى متعال این آیه را نازل نمود.[۴]

و نیز روایت کنند که پیامبر بت ها را از مسجد بیرون برد و از قریش خواست که بت هاى خود را ترک کرده و آن را بشکنند[۵] شیخ بزرگوار ما در تفسیر خود بدون عنوان شأن و نزول اشاره اى بدان نموده سپس گوید پیامبر بعد از نزول این آیه فرمود: اللّهمّ لاتکلنى الى نفسى طرفة عین؛ خدایا مرا به خودم واگذار مکن حتى به اندازه یک چشم فروبستن یا به مقدار یک چشم به هم زدن.

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا «73»

و بسا نزديك بود كه تو را از آنچه به تو وحى كرديم غافل كنند تا چيز ديگرى غير از وحى را به ما نسبت دهى، و آنگاه تورا دوست خود گيرند.

نکته ها

در روايات مى‌خوانيم كه مشركان از پيامبر اكرم درخواست احترام به بت‌ها يا مهلت يكساله براى ادامه بت‌پرستى داشتند و پيامبر نزديك بود كه بپذيرد، ولى خداوند او را حفظ كرد!! اما اين روايات مردود است و با اصل عصمت و قاطعيّت پيامبر كه در آيات ديگر قرآن آمده و سيره‌ى حضرت است، سازگار نيست. «2»

صاحب تفسير اطيب‌البيان مى‌گويد: اينكه در آيه، «عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا» آمده است، نه «عما اوحينا» نشان مى‌دهد كه تلاش كفّار براى برگرداندن نظر پيامبر و عنايت او از شخص خاصّى بوده است، نه مطالب وحى شده. امّا اينكه آن شخص چه كسى بوده كه خداوند درباره‌اش وحى فرموده است؟

حديثى از امام باقر و امام كاظم عليهما السلام نقل شده كه درباره‌ى ولايت حضرت على عليه السلام است كه خداوند از طريق وحى سفارش‌هايى را به پيامبر كرد. خداوند براى توجه نكردن پيامبر به‌


«1». توحيد صدوق، ص 455.

«2». تفسير الميزان.

جلد 5 - صفحه 99

حسادت مردم و نپذيرفتن و تحمّل نكردن آنان، اين آيه را نازل كرد و تلاش‌هاى كفّار براى عدول و تغيير موضع پيامبر را بى‌نتيجه گذارد.

البتّه اين كلام با توجّه به كلمه‌ى‌ «الَّذِي» و حديث ياد شده قابل قبول است، به شرط آنكه مراد معرّفى حضرت على عليه السلام در مكّه باشد، چون سوره مكّى است.

پیام ها

1- كفّار براى جذب انبيا و رهبران نيز طرح و برنامه دارند. «كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ»

2- رهبران مذهبى بايد از توطئه‌هاى دشمن در جهت ايجاد سستى و تغيير در مواضع مكتبى، هوشيار باشند. «كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ»

3- اگر دوستى و ارتباط با افراد و كشورها به قيمت چشم‌پوشى از مكتب و مقدّسات باشد، بى‌ارزش است. «إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا»

4- تا مسلمانان دست از مكتب و آيين خود بر ندارند، كفّار و دشمنان، دوست واقعى آنان نخواهند شد، دشمن به كم قانع نيست، مى‌خواهد شما را از مكتب جدا كند. «إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا» «1»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (73)

بعد از آن شمه‌اى از حال كفار را بيان فرمايد:

وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ‌: و بدرستى كه مشركين نزديك شدند و همت نمودند به فتنه اندازند تو را تا زايل كنند و برگردانند تو را. عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ‌:

از آنچه وحى فرموديم به سوى تو كه قرآن باشد. لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ‌: براى اينكه افترا و اختراع كنى بر ما غير آنچه وحى فرموديم به تو. وَ إِذاً لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا: و چون پيروى كنى آرزوهاى آنها را در آن هنگام، فرا گيرند تو را دوست خود. حاصل آيه آنكه: مشركين چنين قصدى دارند كه تو را از قرآن برگردانند و به غير آن وادارند، در اين صورت كه پيروى مقاصد آنها كنى، دوست و ولى آنها شوى، و از دوستى و ولايت ما خارج گردى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ كادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنا غَيْرَهُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوكَ خَلِيلاً (73) وَ لَوْ لا أَنْ ثَبَّتْناكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلاً (74) إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَيْنا نَصِيراً (75)

ترجمه‌

و بدرستيكه نزديك شدند كه بفتنه اندازند تو را بانصراف از آنچه وحى نموديم بتو تا افترا بندى بر ما جز آنرا و آنگاه بگيرند تو را دوست‌

و اگر


جلد 3 صفحه 379

نبود آنكه ثبات داديم بتو هر آينه نزديك بود كه ميل كنى بسوى آنها مقدار كمى‌

آنگاه هر آينه ميچشانديم تو را دو چندان عذاب زندگى دنيا و دو چندان عذاب بعد از مرگ را پس نمى‌يافتى براى خود بر دفع عذاب ما ياورى.

تفسير

قريش يا ديگران از كفار نزديك بود به نيرنگ و مكر در فتنه اندازند پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را و منصرف نمايند آنحضرت را از آنچه باو وحى شده بود در باب ولايت امير المؤمنين عليه السّلام و ساير معارف و احكام تا بيان نفرمايد آنها را يا تقرير كند امرى را كه خداوند دستور نفرموده مانند كسيكه بخداوند افترا مى‌بندد تا او را دوست بگيرند براى خودشان در نتيجه موافقت و همراهى آنحضرت با آنها و اگر نبود ملكه عصمت و حفظ الهى و قوّه قدسى، نزديك بود بمقتضاى طبع بشرى و حياء فطرى اندكى آنحضرت مايل بموافقت با خواهش آنها شود و كمى اعتماد ور كون و سكون بآراء آنها پيدا كند اگر چه با وجود قوّه عصمت و ثبات قدمى كه خداوند در راه حقّ و حقيقت باو عطا فرموده بود محال و ممتنع بود كوچكترين قدمى بر خلاف رضاى خداوند بر دارد يا ترك اولائى از او صادر شود و بر فرض محال اگر خلافى از آنحضرت العياذ باللّه صادر ميشد سزاوار بود خداوند او را عذاب فرمايد دو برابر عذاب دنيوى و دو برابر عذاب اخروى آن عمل از سايرين چون هر قدر مقام بنده رفيع‌تر و قربش بحضرت احديّت بيشتر باشد قبح عمل قبيحش زيادتر و استحقاقش براى عقوبت بيشتر است لذا گفته‌اند حسنات الابرار سيّئات المقرّبين و فائده اين خطاب عتاب آميز كه مانند ساير خطابات قرآنيه از قبيل در بتو ميگويم ديوار تو گوش كن است آنستكه سايرين بدانند اندكى موافقت و تمايل با آراء و اهويه كفّار بقدرى مبغوض الهى است كه حبيب خود را براى فرض آن اين قسم مورد عتاب قرار ميدهد خدا بداد ما و اهل اين زمان برسد كه از هيچگونه تبعيّت و تقليد از رفتار و كردار نامعقول آنها مضايقه نميكنيم و يكباره عنان عقل و شرع را از دست داده و مجذوب آراء باطله و عقائد فاسده آنها شده‌ايم و با تمام قواء بجانب دوزخ مى‌تازيم و معلوم است كسيكه مورد غضب الهى شود احدى نميتواند با او كمك كند و عذاب را از او دفع نمايد و در مجمع نقل نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عرضه داشت بار الها مرا هيچگاه يك چشم بر هم زدن بخود


جلد 3 صفحه 380

وامگذار و در آيه اخيره اصل كلام عذابا ضعفا فى الحيوة الدّنيا و عذابا ضعفا فى الممات بوده اقامه شده صفت مقام موصوف و اضافه شده بچيزى كه موصوفش اضافه بآن ميشود و ميگويند عذاب حياة و ممات. عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در روز فتح مكه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مسجد را از بتها منزه فرمود و يكى از آنها در مروه بود و قريش خواهش نمودند كه او را باقى بگذارد و آنحضرت براى شرم حضورى كه داشت خواست بپذيرد و نپذيرفت و امر بشكستن او فرمود و اين آيات نازل شد و وجوه ديگرى هم در شأن نزول ذكر نموده‌اند كه با وجود روايت، حقير از نقل آنها صرف نظر نمودم و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ كادُوا لَيَفتِنُونَك‌َ عَن‌ِ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ لِتَفتَرِي‌َ عَلَينا غَيرَه‌ُ وَ إِذاً لاتَّخَذُوك‌َ خَلِيلاً (73)

و بدرستي‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌بود‌ ‌که‌ ترا فريب‌ دهند و منصرف‌ كنند ‌از‌ ‌آن‌ چيزي‌ ‌که‌ ‌ما وحي‌ فرستاديم‌ بسوي‌ تو ‌که‌ افتراء بزني‌ ‌بر‌ ‌ما ‌غير‌ آنچه‌ وحي‌ نموديم‌ ترا و ‌در‌ ‌اينکه‌ افتراء ترا دوست‌ ‌خود‌ بگيرند ‌اينکه‌ آيه شريفه‌ ‌از‌ مشكلات‌ آيات‌ ‌است‌ و مفسرين‌ ‌هر‌ كدام‌ چيزي‌ گفتند ‌که‌ تمام‌ باطل‌ و خلاف‌ عقيده‌ ‌در‌ حق‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و ‌سلّم‌ ‌است‌ زيرا حضرتش‌ بواسطه‌ مقام‌ عصمت‌ و طهارت‌ نه‌ خيال‌ ركون‌ بكفار و مشركين‌ ميكند و نه‌ ‌غير‌ آنچه‌ باو وحي‌ رسيده‌ ميگويد و نه‌ افتراء بخداوند مي‌زند و نه‌ ‌با‌ كفار خلت‌ و رفاقت‌ و محبت‌ ميكند و ‌ما اولا اشاره‌ بگفته‌هاي‌ مفسرين‌ مي‌كنيم‌ سپس‌ آنچه‌ بنظر ميآيد تذكر ميدهيم‌ و اما گفته‌هاي‌ ‌آنها‌ بعضي‌ گفتند راجع‌ باين‌ ‌بود‌ ‌که‌ حضرت‌ اراده‌ داشت‌ استلام‌ حجر كند مشركين‌ مانع‌ شدند ‌که‌ ‌تا‌ استلام‌ اصنام‌ ‌ما ‌را‌ نكني‌ نميگذاريم‌ استلام‌ حجر كني‌ حضرت‌ ‌براي‌ دفع‌ ‌آنها‌ خيال‌ كرد استلام‌ اصنام‌ ‌را‌ سپس‌ منصرف‌ شد بعضي‌ گفتند راجع‌ بشتم‌ اصنام‌ ‌بود‌ ‌که‌ گفتند ‌اگر‌ شتم‌ نكني‌ ‌ما ترا دوست‌ ‌خود‌ ميگيريم‌.

بعضي‌ گفتند چون‌ حضرت‌ اصنام‌ ‌آنها‌ ‌را‌ شكست‌ ‌که‌ ‌در‌ كعبه‌ ‌بود‌ ‌آنها‌ تقاضا

جلد 12 - صفحه 289

كردند ‌که‌ صنمي‌ ‌که‌ ‌در‌ مروه‌ هست‌ نشكند بعضي‌ گفتند راجع‌ ببني‌ ثقيف‌ ‌است‌ ‌که‌ تقاضاي‌ ترك‌ صلوة و كسر اصنام‌ ‌تا‌ يك‌ سال‌ كردند بعضي‌ گفتند راجع‌ بترك‌ كسر اصنام‌ ‌بود‌ ‌تا‌ وجوهي‌ ‌که‌ بنام‌ اصنام‌ ميگرفتند وصول‌ كنند تمام‌ ‌اينکه‌ مزخرفات‌ علاوه‌ ‌بر‌ اينكه‌ تفسير برأي‌ ‌است‌ خلاف‌ مقام‌ عصمت‌ ‌است‌ ‌که‌ هرگز حضرت‌ همچه‌ خيالاتي‌ ‌در‌ ذهن‌ مباركش‌ خطور نميكند مضافا ‌به‌ اينكه‌ خلاف‌ ظاهر آيه شريفه‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ اين‌ها ‌بود‌ ميفرمود عما اوحينا اليك‌ نه‌ اينكه‌ بفرمايد عَن‌ِ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ.

اما آنچه‌ بنظر ميرسد و ‌بر‌ طبق‌ ‌آن‌ اخباري‌ داريم‌ ‌از‌ حضرت‌ باقر و ‌از‌ حضرت‌ كاظم‌ عليهما السّلام‌ ‌از‌ پدر بزرگوارش‌ اينكه‌ راجع‌ ‌به‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ شرحش‌ ‌در‌ بيان‌ تفسير ‌آيه‌ بيان‌ مي‌شود چون‌ حضرت‌ ‌رسول‌ ميدانست‌ ‌که‌ بسياري‌ ‌از‌ همين‌ مسلمين‌ بالاخص‌ منافقين‌ ‌با‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ عداوت‌ دارند زيرا ‌در‌ جنگ‌ها پدران‌ و برادران‌ و خويشان‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشته‌ و امر الهي‌ رسيد ‌به‌ نصب‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌بر‌ خلافت‌ حضرتش‌ ‌براي‌ اينكه‌ اين‌ها دست‌ ‌از‌ اسلام‌ برندارند قدري‌ خيال‌ توقف‌ كردند خداوند ‌براي‌ اينكه‌ بدانند ‌که‌ حضرتش‌ ‌در‌ اوامر الهي‌ كوتاهي‌ نمي‌كند ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ‌را‌ نازل‌ فرمود و ‌اينکه‌ توقف‌ حضرت‌ ‌هم‌ مخالفت‌ امر الهي‌ نبود زيرا وقت‌ وسعت‌ داشت‌ ‌تا‌ موقع‌ غدير خم‌ ‌که‌ ديگر متفرق‌ ميشدند و لذا ‌در‌ ‌آيه‌ شريفه‌ يا أَيُّهَا الرَّسُول‌ُ بَلِّغ‌ الايه‌ ‌در‌ سوره مائده‌ بيانش‌ مفصلا گذشت‌ وَ إِن‌ كادُوا لَيَفتِنُونَك‌َ ‌ان‌ مخففه‌ ‌از‌ مثقله‌ ‌است‌ و فاعل‌ كادوا همان‌ جماعت‌ مسلمين‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌آنها‌ نزديك‌ بوده‌ ‌که‌ نسبت‌ ‌به‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و سلّم‌ تفتين‌ كنند و حضرتش‌ ‌را‌ منصرف‌ كنند عَن‌ِ الَّذِي‌ أَوحَينا إِلَيك‌َ الذي‌ امير‌-‌ المؤمنين‌ ‌است‌ و وحي‌ تبليغ‌ خلافت‌ و نصب‌ ‌علي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ لِتَفتَرِي‌َ عَلَينا غَيرَه‌ُ توقع‌ و تقاضاي‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌غير‌ ‌علي‌ ‌را‌ ‌بر‌ خلافت‌ نصب‌ كند ‌بر‌ خلاف‌ وحي‌ الهي‌ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوك‌َ خَلِيلًا ‌که‌ مي‌گفتند ‌که‌ ‌اگر‌ چنين‌ كني‌ ‌ما ترا دوست‌ ‌خود‌ اتخاذ ميكنيم‌ و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌آن‌ حضرت‌ ما يَنطِق‌ُ عَن‌ِ الهَوي‌ إِن‌ هُوَ إِلّا وَحي‌ٌ يُوحي‌ و النجم‌ ‌آيه‌ 3‌-‌ و 4 و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ميفرمايد وَ لَو تَقَوَّل‌َ عَلَينا بَعض‌َ الأَقاوِيل‌ِ لَأَخَذنا مِنه‌ُ بِاليَمِين‌ِ ثُم‌َّ

جلد 12 - صفحه 290

لَقَطَعنا مِنه‌ُ الوَتِين‌َ الحاقة ‌آيه‌ 44.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 73)- با توجه به بحثی که در آیات گذشته پیرامون شرک و مشرکان بود در اینجا به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله هشدار می‌دهد که از وسوسه‌های این گروه برحذر باشد، مبادا کمترین ضعفی در مبارزه با شرک و بت پرستی به خود راه بدهد، که باید با قاطعیت هر چه تمامتر دنبال گردد.

نخست می‌گوید: «نزدیک بود آنها تو را (با وسوسه‌های خود) از آنچه بر تو وحی کردیم بفریبند، تا غیر آن را به ما نسبت دهی و در آن صورت، تو را به دوستی خود برمی‌گزینند» (وَ إِنْ کادُوا لَیَفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ لِتَفْتَرِیَ عَلَیْنا غَیْرَهُ وَ إِذاً لَاتَّخَذُوکَ خَلِیلًا).

نکات آیه

۱- تلاش پیگیر مشرکان، براى به انعطاف کشاندن پیامبر(ص) در بخشى از مواضع رسالتى خویش (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک) «فتن» در اصل به معناى داخل کردن طلا در آتش به منظور به دست آوردن خالصى آن است. این واژه به معناى افتادن شخص در بلا و سختى استعمال شده است. بنابراین، معناى عبارت چنین مى شود: آنان نزدیک بود تو را به وضعیتى مبتلا کنند تا از آنچه براى ات وحى مى شود تو را باز دارند.

۲- هشدار الهى به پیامبر(ص) براى برحذر بودن از وسوسه ها و توطئه هاى مشرکان جهت لغزش آن حضرت (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک)

۳- روى آوردن مشرکان به ترفندهاى فریبنده براى واداشتن پیامبر(ص) به اتخاذ روشهاى غیر الهى (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک) برداشت فوق، مبتنى بر این احتمال است که مراد از «الذى أوحینا إلیک» روشها و دستوراتى است که پیامبر(ص) موظف بود طبق آنها عمل کند.

۴- تلاشهاى کافران براى ترغیب پیامبر(ص) به عقب نشینى و یا عدول از مواضع اصولى خویش، ناکام ماند و شکست خورد. (و إن کادوا لیفتنونک) تعبیر «نزدیک بود تو را به فتنه اندازند» حکایت مى کند که آنان، موفق به این کار نشدند و شکست خوردند.

۵- رهبران الهى باید در برابر نقشه ها و ترفندهاى دشمنان دین جهت ایجادسستى در مواضع دینى آنان، هوشیار باشند. (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک)

۶- پیامبر(ص)، در هیچ شرایطى مجاز نیست غیر از وحى، سخنى را به خداوند نسبت دهد. (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک لتفترى علینا غیره)

۷- هشدار خداوند به پیامبر(ص) به اجتناب از افترا و دروغ بستن بر او، بر اثر توطئه و ترفند دشمنان (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک لتفترى علینا)

۸- پیامبر(ص)، موظف به حرکت دقیق براساس وحى الهى و پرهیز از هر عملى مغایر با آن (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک لتفترى علینا غیره)

۹- عقب نشینى و یا عدول پیامبر(ص) از مواضع اصولى خویش (تعالیم وحى شده بر آن حضرت) نوعى افترا بر خداست. (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک لتفترى علینا غیره) چون مواضع و رفتار پیامبر(ص) برخاسته از تعالیم آسمانى است، هر رفتارى از جانب او به خداوند نسبت داده مى شود. بنابراین در صورت عدول آن حضرت از موضع وحیانى به غیر آن نیز وحى تلقى مى شود و این نوعى افترا بر خداست.

۱۰- امکان تأثیرپذیرى پیامبر(ص) از توطئه و ترفندهاى دشمنان (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک لتفترى علینا غیره)

۱۱- کافران، در صورت عقب نشینى پیامبر(ص) از مواضع اصولى خویش (تعالیم وحى شده بر آن حضرت) قطعاً با او طرح دوستى صمیمانه اى مى ریختند. (و إن کادوا لیفتنونک ... و إذًا لاَتّخذوک خلیلاً)

۱۲- کافران و دشمنان اسلام، تنها در صورت عقب نشینى مسلمانان از برخى مواضع خویش، راضى به تسالم و دوستى با آنان مى شدند. (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک ...و إذًا لاَتّخذوک خلیلاً)

۱۳- هیچ گاه میان کافران و مسلمانان، با حفظ مواضع اصولى تسالم کامل و دوستى حقیقى برقرار نخواهد شد. (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک ... و إذًا لاَتّخذوک خلیلاً)

۱۴- حفظ ارزشهاى الهى (تعالیم وحى شده بر پیامبر - صلى الله علیه و آله -) در هر شرایط و هر کجا، از همه چیز مهمتر و ارزشمندتر است. (و إن کادوا لیفتنونک عن الذى أوحینا إلیک ... و إذًا لاَتّخذوک خلیلاً)

۱۵- کافران، بدعت گذاران در دین را صمیمانه دوست دارند. (لتفترى علینا غیره و إذًا لاَتّخذوک خلیلاً)

موضوعات مرتبط

  • ارزشها: اهمیت محافظت از ارزشها ۱۴
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۳، ۴
  • افترا: اجتناب از افترا به خدا ۶، ۷; افترا به خدا ۹
  • بدعتگذاران: دوستان بدعتگذاران ۱۵
  • خدا: انذارهاى خدا ۲، ۷
  • دشمنان: آثار توطئه دشمنان ۷، ۱۰; هوشیارى در توطئه دشمنان ۵
  • دیندارى: اهمیت دیندارى ۱۴
  • رهبران دینى: مسؤولیت رهبران دینى ۵; هوشیارى رهبران دینى ۵
  • قرآن: پیشگویى قرآن ۱۳
  • کافران: دوستان کافران ۱۵; دوستى کافران با محمد(ص) ۱۱; زمینه دوستى کافران ۱۱، ۱۲; شکست توطئه کافران ۴; کافران و بدعتگذاران ۱۵; کافران و مسلمانان ۱۳; موانع دوستى کافران ۱۳
  • محمد(ص): آثار سازشکارى محمد(ص) ۱۱; اصول گرایى محمد(ص) ۴; امکان انعطاف پذیرى محمد(ص) ۱۰; انذار محمد(ص) ۲، ۷; پیروى محمد(ص) از وحى ۸; تکلیف محمد(ص) ۶، ۸; تلاش براى انعطاف پذیریمحمد(ص) ۱; توطئه علیه محمد(ص) ۲، ۳، ۴; سازشکارى محمد(ص) ۹
  • مسلمانان: آثار اصول گرایى مسلمانان ۱۳; آثار سازشکارى مسلمانان ۱۲
  • مشرکان: اعراض از توطئه هاى مشرکان ۲; تلاش مشرکان ۱; توطئه مشرکان ۳; مشرکان و محمد(ص) ۱، ۳; مکارى مشرکان ۳

منابع

  1. تفاسیر روض الجنان و مجمع البیان و ابوالشیخ.
  2. تفاسیر مجمع البیان و روض الجنان.
  3. تفاسیر ابن مردویه و ابن ابى حاتم.
  4. تفاسیر روض الجنان و مجمع البیان.
  5. تفسیر عیاشى.