الزخرف ٤٤: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۱#link103 | آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link105 | وجوهى كه درباره معناى آيه: «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَة فِى عَقَبِهِ لَعَلّهُم يَرجِعُون» گفته شده]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link105 | وجوهى كه درباره معناى آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link106 | سخن مشركان كه در ردّ قرآن گفتند: چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و پاسخ به گفتار مشرکان مکه ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link106 | سخن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link108 | رزق دنيا به مشيّت خداوند است و اختيار آن، به دست انسان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link109 | تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link108 | رزق دنيا به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link110 | مقصود از اين كه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم...]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link109 | تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link111 | آنان که از ذکر خدا اعراض کنند، همنشینی از شیاطین دارند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link110 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link112 | بيزارى جستن كافر كوردل از قرين شيطانى خود، در قيامت]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link111 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link114 | اقوال مفسران درباره آیه: «وَ اسئَل مَن أرسَلنَا مِن قَبلِكَ...» ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۲#link112 | بيزارى جستن كافر | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link116 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link114 | اقوال | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link116 | روايتى | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۱۳#link117 | رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۹ مهر ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۰۶
کپی متن آیه |
---|
وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْأَلُونَ |
ترجمه
الزخرف ٤٣ | آیه ٤٤ | الزخرف ٤٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«ذِکْرٌ»: یادآوری و بیداری (نگا: قمر / و و و ). آوازه و افتخار (نگا: انبیاء / ). در صورت اخیر، معنی چنین است: قرآن مایه افتخار و سبب شهرت تو و قوم تو است. «سَوْفَ تُسْأَلُونَ»: از شما درباره عمل به قرآن و حرکت در پرتو آن پرسیده میشود.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْکُمْ کِتَاباً... (۱) لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْکُمْ کِتَاباً... (۱)
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَکَ الْأَقْرَبِينَ (۰) هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي... (۰)
تفسیر
- آيات ۲۶ - ۴۵ سوره زخرف
- وجوهى كه درباره معناى آيه: «وَ جَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَة فِى عَقَبِهِ لَعَلّهُم يَرجِعُون» گفته شده
- سخن مشركان كه در ردّ قرآن گفتند: چرا بر يكى از بزرگان و توانگران نازل نشده و پاسخ به گفتار مشرکان مکه
- رزق دنيا به مشيّت خداوند است و اختيار آن، به دست انسان
- تقسيم معشيت و بيان علل انقسام آن در جامعه
- مقصود از اين كه فرمود: اگر مردم امت واحده نمى شدند، سقف خانه كافران را از نقره مى كرديم...
- آنان که از ذکر خدا اعراض کنند، همنشینی از شیاطین دارند
- بيزارى جستن كافر كوردل از قرين شيطانى خود، در قيامت
- اقوال مفسران درباره آیه: «وَ اسئَل مَن أرسَلنَا مِن قَبلِكَ...»
- بحث روايتى
- رواياتى ديگر در ذيل برخى آيات گذشته
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ «44»
و همانا قرآن براى تو و قومت وسيله يادآورى (و عظمت) است و به زودى (درباره آن) از شما سؤال خواهد شد.
نکته ها
براى كلمه «ذكر» دو معنا ذكر شده است: يكى تذكّر و يادآورى و ديگرى ياد، عظمت و آوازه نيك. يعنى اين قرآن، سبب تذكّر و غفلتزدايى يا سبب ياد تو در تاريخ است و به تو و امت تو عظمت مىدهد.
پیام ها
1- كوردلى و سنگدلى مردم نبايد در پيامبر اثر كند. «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي»
2- كسى كه در راه مستقيم و متصل به وحى است، بايد در كار خود جدى و با نشاط باشد. «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ»
3- به خاطر عدم پذيرش مردم، در حقّانيّت راه خود شك نكنيم. «إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
4- پيامبر، معصوم است. «إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (44)
وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ: و بدرستى كه آنچه وحى شده به تو يعنى قرآن، هر آينه شرفى است و عزتى مر تو را، وَ لِقَوْمِكَ: و براى قوم تو كه قريشند، يا تمام امت، وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ: و زود باشد كه پرسيده شويد اى بندگان از قيام نمودن به حق آن و تعظيم احكام آن و شكرگزارى آن.
تنبيه:
آيه شريفه آگاهى است به تعظيم قرآن شريف كه خداى تعالى به لطف و مرحمت خاصه، امت حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله را مكرم ساخته به اين عزت و شرافت و عطا فرموده اين كتاب مقدس را كه قدردانى كنند و پاس حرمت آن را مراعات و مسئوليت خود را در اتباع فرامين آن منظور دارند.
در كافى- از حضرت باقر عليه السلام: قال رسول اللّه انا اوّل وافد على العزيز الجبار يوم القيمة و كتابه و اهل بيتى ثم اسئلهم ما فعلتم بكتاب اللّه و باهل بيتى. فرمود رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله: من اول رسولم بر محضر عزيز جبار روز قيامت و كتاب خدا و اهل بيت من، بعد امت من، پس سؤال مىكنم ايشان را چه بجا آورديد به كتاب خدا و به اهل بيت من «1».
2- در كافى از حضرت صادق عليه السلام- زمانى كه جمع فرمايد خدا اولين و آخرين را در آن هنگام بينند شخصى رو آورد كه ديده نشده صورتى نيكوتر از او، وقتى مؤمنين او را بينند و او قرآن است گويند اين از ماست اين نيكوتر چيزى است ديديم، او از ايشان گذرد وقتى شهداء نگاه كنند گويند اين قرآن است از آنها هم بگذرد تا برسد به انبياء، گويند قرآن است از ايشان بگذرد تا برسد به ملائكه، گويند قرآن است بگذرد تا بايستد طرف راست عرش، خداوند جبار فرمايد قسم به عزت و جلال و ارتفاع مكانت خود هر آينه البته اكرام
«1» اصول كافى، كتاب فضل القرآن، باب فى تمثّل القرآن و شفاعته، حديث 4، جلد دوم، ص 600.
جلد 11 - صفحه 478
كنم امروز هر كه تو را اكرام نموده و هر آينه البته البته خوار و ذليل نمايم هر كه اهانت كرده است تو را. «1»
تتمه:
چندين روايت از كتب معتبره در تفسير برهان تأويل آيه وارد شده از ائمه معصومين عليهم السّلام كه مراد ذكر، رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله، و مراد قوم او مائيم و مائيم سؤال كرده شدگان. «2»
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ (41) أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْناهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ (42) فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ (43) وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ (44) وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ (45)
ترجمه
پس اگر ببريم تو را پس همانا ما از آنها انتقام كشندگانيم
يا
جلد 4 صفحه 605
بنمايانيم بتو آنچه را كه وعده داديم آنها را پس همانا ما بر آنها قدرت دارندگانيم
پس چنگ بزن بآنچه وحى شد بسوى تو همانا تو بر راه راستى
و همانا آن هر آينه موجب تذكّر است براى تو و براى خويشانت و زود است كه پرسيده شويد
و بپرس از آنانكه فرستاديم پيش از تو از پيغمبرانمان آيا قرار داديم غير از خداى بخشنده معبودهائى كه پرستيده شوند.
تفسير
خداوند متعال براى تقويت قلب و تسليت خاطر حبيب خود از آزار كفّار قريش در تعقيب آيه سابقه ميفرمايد پس اگر ببريم ما تو را از اين عالم به عالم آخرت انتقام تو را از آنها بعد از تو خواهيم كشيد يا ارائه خواهيم داد به تو عذابى را كه وعده داديم بر آنها وارد نمائيم اگر باقى گذاريم تو را در دنيا و در هر حال اقتدار ما بر آنها ثابت و محقّق است و كلمه امّا مركّب از ان شرطيّه و ماء زائده است براى تأكيد و خلاصه مفاد دو آيه آنستكه آنها از عذاب ما رهائى ندارند خواه تو باشى خواه نباشى پس با كمال دلگرمى و اطمينان خاطر متمسّك و متشبّث باش بقرآن و بدانكه تو بر راه مستقيم بهشت ثابت و برقرارى و همانا آن قرآن موجب تذكّر و ياد آورى و نام نيك است براى تو و خويشانت تا روز قيامت كه در آنروز از اداء حقّ آن اعمّ از حفظ احترام و عمل باحكام و شكر اين انعام پرسيده خواهيد شد در مجمع روايت نموده كه جابر بن عبد اللّه انصارى ره گفت من نزديكترين مردم بودم به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در حجّة الوداع وقتى كه در منى بوديم حضرت فرمود باصحاب كه ميبينم شما را بعد از من كافر شويد و گردن يكديگر را بزنيد و قسم بخدا اگر چنين كنيد مرا بيابيد در لشگرى كه با شما بجنگند پس توجّه بپشت سر خود كرد و سه مرتبه فرمود يا على پس ديديم آثار وحى در وجود آنحضرت ظاهر گشت و نازل شد فامّا نذهبنّ بك فانّا منهم منتقمون بعلى بن ابى طالب عليه السّلام و از ابن عباس ره هم اين معنى نقل شده كه بتوسط على بن ابى طالب عليه السّلام خدا انتقام از آنها خواهد كشيد و ظاهرا مراد در رجعت است ولى قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد آنستكه اگر ببريم تو را اى محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم از مكّه بمدينه پس ما تو را برميگردانيم بمكّه و انتقام ميكشيم از آنها بعلى بن ابى طالب عليه السّلام و شمهئى از اين مقال در سوره المؤمنون
جلد 4 صفحه 606
گذشت و نيز قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از انّك على صراط مستقيم ثبوت بر ولايت على عليه السّلام است و على صراط مستقيم است و در ذيل آيه بعد در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ما قوم پيغمبريم و ما مسئوليم و از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مقصود مائيم و ما اهل ذكريم و ما مسئوليم يعنى ائمه عليهم السلام و در بصائر از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و اهل بيت او اهل ذكرند و ايشان مسئولانند و اين معانى با ظاهر منافات ندارد چنانچه كرارا تذكّر داده شده است كه مراد معانى خفيّه و افراد كامله است و گفتهاند خداوند امر فرموده به پيغمبر خود كه سؤال فرمايد از امّتهاى انبياء سابق كه آيا خداوند براى خود هيچوقت شريكهائى قرار داده كه مردم پرستش آنها را نمايند تا آنها بگويند خير نداده و مشركين مكّه متوجه شوند كه مذهب آنها مخالف با تمام اديان حقّه است ولى اين معنى مخالف با ظاهر آيه اخيره و روايات كثيره از عامّه و خاصه است چون مستفاد از آنها آنستكه اين امر از خداوند در شب معراج به پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم شد كه از انبياء سابق كه همه در بيت المقدّس براى اقتداء بحضرت حاضر شده بودند سؤال فرمايد از اصل اديان حقّه كه توحيد خدا و نفى شرك است و در روايات خاصه است كه او سؤال فرمود و ايشان اقرار نمودند بتوحيد خدا و نفى شرك و رسالت آنحضرت و فضل اهل بيت او بر امّت و فضل شيعيان ايشان براى آنكه عهد و ميثاق خودشان را با خدا به پيغمبر آخر الزّمان تسليم و بپايان برسانند و اين بعد از آن بود كه بفيض اقتداء بآنحضرت رسيده بودند و بنابر اين آيه شريفه حاجت بتقدير امم يا اتباع قبل از من أرسلنا ندارد كه بنا بر معناى اوّل دارد ولى در مجمع آن معنى را باكثر مفسّرين نسبت داده و ظاهرا مراد اهل سنّت باشد و بنظر حقير اين معنى متعيّن است چون با ظاهر آيه موافق و با صريح روايات منطبق است و محتاج بتقدير و تكلّف نيست و بعضى گفتهاند در شب معراج اين آيه نازل و ظاهرا امر شد به پيغمبر كه سؤال كند ولى حضرت نفرمود چون خود علم داشت و پيغمبران چون شنيدند آيه را همه بتوحيد و نفى شرك اقرار و اعتراف نمودند و گفتند ما همه مبعوث بر آن بوديم و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
جلد 4 صفحه 607
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ إِنَّهُ لَذِكرٌ لَكَ وَ لِقَومِكَ وَ سَوفَ تُسئَلُونَ (44)
و محققا او هر آينه ذكر است از براي تو و از براي قوم تو پس زود باشد که سؤال كرده ميشويد.
وَ إِنَّهُ لَذِكرٌ لَكَ وَ لِقَومِكَ مرجع ضمير و انه قرآن مجيد است بدليل قوله تعالي إِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِّكرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ- حجر آيه 9- و قوله تعالي حكاية از قول مشركين در همين سوره حجر وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيهِ الذِّكرُ إِنَّكَ لَمَجنُونٌ آيه 6- که يكي از اسامي قرآن ذكر است و در بعض اخبار هم تفسير به قرآن شده لكن در بعض اخبار تفسير به وجود مقدس پيغمبر شده و اهل ذكر ائمه هدي و استشهاد كردند به آيه شريفه فَسئَلُوا أَهلَ الذِّكرِ إِن كُنتُم لا تَعلَمُونَ- نحل آيه 45-.
اقول: ظاهر اينکه است که همان قرآن باشد بدليل قوله وَ إِنَّهُ لَذِكرٌ لَكَ زيرا پيغمبر ذكر بر خود نيست قرآن است و ائمه اطهار هم اهل قرآن هستند چون قرآن در خانه آنها نازل شده و آنها عارف به ظواهر و بواطن و محكمات و متشابهات قرآن هستند «انما يعرف القرآن من خوطب به» و آنها راسخون في العلم هستند که ميفرمايد وَ ما يَعلَمُ تَأوِيلَهُ إِلَّا اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِي العِلمِ- آل عمران آيه 5- و مراد از قوم تمام افراد است تا دامنه قيامت مثل قوم نوح و هود و صالح و ابراهيم و شعيب و لوط و موسي و عيسي که قوم آنها امت آنها بودند که بر آنها مبعوث شده بودند.
وَ سَوفَ تُسئَلُونَ خطاب به پيغمبر و قوم است که تمام امت هستند اما سؤال از حضرت رسول که كوتاهي در امر رسالت و تبليغ و بيان آيات شريفه قرآن نكرده باشد، و امّا سؤال از امّت در عمل باين قرآن و فرمايشات آن و دستورات آن که از زمان خود حضرت رسالت الي زماننا هذا با اينکه آيات قرآن چه كردند و ميكنند که ميفرمايد وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذُوا هذَا القُرآنَ
جلد 16 - صفحه 36
مَهجُوراً- فرقان آيه 33- آيات راجعه بولايت و نازله در شئون اهل بيت و راجع به حدود و ديات و غير اينها که امروز چه حكايتي است از تمام اينها سؤال ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 44)- سپس میافزاید «این (قرآنی که بر تو وحی شده) مایه یادآوری تو و قوم توست» (وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ).
هدف از نزول آن بیدار ساختن انسانها و آشنا نمودن آنها به وظائفشان است.
«و بزودی مورد سؤال قرار خواهید گرفت» که با این برنامه الهی و این وحی آسمانی چه کردید؟! (وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ).
نکات آیه
۱ - قرآن، مایه تذکر و یادآورى براى پیامبر(ص) و قوم آن حضرت است. (و إنّه لذکر لک و لقومک)
۲ - همه انسان ها، حتى پیامبر(ص) نیازمند تذکر و یادآورى هاى وحى (و إنّه لذکر لک)
۳ - قرآن، بیدارگر فطرت و یادآور باورها و شناخت هاى فطرى انسان ها است. (و إنّه لذکر)
۴ - قرآن، موجب عظمت و آوازه نام پیامبر(ص) و قوم عرب * (و إنّه لذکر لک و لقومک) برداشت یاد شده با توجه به دو احتمال زیر است: الف) مراد از «ذکر» بلندآوازگى و شهرت نام باشد; ب) مقصود از «قوم»، قوم عرب باشد که در پرتو قرآن توانستند به قدرت و بلندآوازگى دست یابند.
۵ - عظمت مسلمانان در پرتو تعالیم وحى و قرآن * (و إنّه لذکر لک و لقومک) مقصود از «قوم»، ممکن است امت پیامبر(ص) باشد.
۶ - مسؤولیت پیامبر(ص) و امت آن حضرت در برابر نعمت نزول قرآن * (و سوف تسئلون) برداشت بالا بدین احتمال است که مراد از «قوم» امت پیامبر(ص) باشد.
۷ - قیامت، رخدادى غیر قابل تخلف و گریزناپذیر (و سوف تسئلون)
۸ - پایبندى و استقامت پیامبر(ص) و مسلمانان در مسیر وحى، از مسائل مهم مورد سؤال در قیامت (فاستمسک بالذى أُوحى إلیک ... و سوف تسئلون)
۹ - قیامت، عرصه بازخواست و حسابرسى (و سوف تسئلون)
۱۰ - نام و آوازه نیک، نعمتى است خدادادى و داراى مسؤولیت.* (و إنّه لذکر ... و سوف تسئلون) برداشت بالا بدان احتمال است که منظور از «ذکر» یاد و نام خوش باشد; و نه تذکر، یادآورى و هشدار.
موضوعات مرتبط
- انسان: نیازهاى معنوى انسان ها ۲
- تذکر: تذکر قرآن ۱
- خدا: نعمتهاى خدا ۱۰
- ذکر: ذکر قرآن ۳
- عرب: عوامل عظمت عرب ۴
- فطرت: عوامل تنبه فطرت ۳
- قرآن: قرآن و محمد(ص) ۱; قرآن و مسلمانان ۱; نقش قرآن ۱، ۳، ۴، ۵
- قیامت: پرسش در قیامت ۸; حتمیت قیامت ۷; حسابرسى در قیامت ۹; مؤاخذه در قیامت ۹; ویژگیهاى قیامت ۹
- محمد(ص): اهمیت استقامت محمد(ص) ۸; پرسش از استقامت محمد(ص) ۸; عوامل عظمت محمد(ص) ۴; محمد(ص) و قرآن ۶; مسؤولیت محمد(ص) ۶
- مسؤولیت: عوامل مسؤولیت ۱۰
- مسلمانان: اهمیت استقامت مسلمانان ۸; پرسش از استقامت مسلمانان ۸; عوامل عظمت مسلمانان ۵; مسلمانان و قرآن ۶; مسؤولیت مسلمانان ۶
- نعمت: نعمت خوشنامى ۱۰
- نیازها: نیاز به تذکر ۲
- وحى: نقش وحى ۲، ۵
منابع