النجم ١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(QRobot edit)
(افزودن جزییات آیه)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::النّجْم|النَّجْمِ‌]] [[کلمه غیر ربط::النّجْم| ]] [[شامل این ریشه::نجم‌| ]][[ریشه غیر ربط::نجم‌| ]][[شامل این کلمه::إِذَا|إِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این کلمه::هَوَى|هَوَى‌]] [[کلمه غیر ربط::هَوَى| ]] [[شامل این ریشه::هوى‌| ]][[ریشه غیر ربط::هوى‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::النّجْم|النَّجْمِ‌]] [[کلمه غیر ربط::النّجْم| ]] [[شامل این ریشه::نجم‌| ]][[ریشه غیر ربط::نجم‌| ]][[شامل این کلمه::إِذَا|إِذَا]] [[شامل این ریشه::اذا| ]][[شامل این کلمه::هَوَى|هَوَى‌]] [[کلمه غیر ربط::هَوَى| ]] [[شامل این ریشه::هوى‌| ]][[ریشه غیر ربط::هوى‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|وَ النَّجْمِ‌ إِذَا هَوَى‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=سوگند به اختر فروزان‌[:قرآن و آورنده‌اش] آن هنگام که فرود آمد؛
|-|صادقی تهرانی=سوگند به اختر فروزان‌[:قرآن و آورنده‌اش] آن هنگام که فرود آمد؛
|-|معزی=سوگند به ستاره گاهی که فرود آید
|-|معزی=سوگند به ستاره گاهی که فرود آید
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">By the star as it goes down.</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/053001.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/053001.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره النجم | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::1|١]] | قبلی = سوره النجم | بعدی = النجم ٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره النجم | نزول = [[نازل شده در سال::2|٢ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::1|١]] | قبلی = سوره النجم | بعدی = النجم ٢  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۲۷۵: خط ۲۸۳:
[[رده:نشانه هاى تدبیر خدا]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:غروب ستارگان]][[رده:مراد از نجم]][[رده:غروب ستاره ثریا]][[رده:سوگند به ستارگان]][[رده:سوگند به ستاره ثریا]][[رده:سوگند به شهاب سنگها]][[رده:سوگند به قرآن]][[رده:سقوط شهاب سنگها]][[رده:اهمیت مطالعه طبیعت]][[رده:سوگندهاى قرآن]][[رده:نزول قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:هدایتگرى قرآن]][[رده:فضایل محمد]]
[[رده:نشانه هاى تدبیر خدا]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:غروب ستارگان]][[رده:مراد از نجم]][[رده:غروب ستاره ثریا]][[رده:سوگند به ستارگان]][[رده:سوگند به ستاره ثریا]][[رده:سوگند به شهاب سنگها]][[رده:سوگند به قرآن]][[رده:سقوط شهاب سنگها]][[رده:اهمیت مطالعه طبیعت]][[رده:سوگندهاى قرآن]][[رده:نزول قرآن]][[رده:نقش قرآن]][[رده:ویژگیهاى قرآن]][[رده:هدایتگرى قرآن]][[رده:فضایل محمد]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النجم ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النجم ]]
{{#seo:
|title=آیه 1 سوره نجم
|title_mode=replace
|keywords=آیه 1 سوره نجم,نجم 1,وَ النَّجْمِ‌ إِذَا هَوَى‌,نشانه هاى تدبیر خدا,نشانه هاى قدرت خدا,غروب ستارگان,مراد از نجم,غروب ستاره ثریا,سوگند به ستارگان,سوگند به ستاره ثریا,سوگند به شهاب سنگها,سوگند به قرآن,سقوط شهاب سنگها,اهمیت مطالعه طبیعت,سوگندهاى قرآن,نزول قرآن,نقش قرآن,ویژگیهاى قرآن,هدایتگرى قرآن,فضایل محمد,آیات قرآن سوره النجم
|description=وَ النَّجْمِ‌ إِذَا هَوَى‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ ‏۱ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۵:۴۳

کپی متن آیه
وَ النَّجْمِ‌ إِذَا هَوَى‌

ترجمه

سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند،

سوگند به [آن‌] ستاره وقتى كه فرو افتد
سوگند به اختر [= قرآن‌] چون فرود مى‌آيد،
قسم به ستاره چون فرود آید.
سوگند به ستاره هنگامی که [برای غروب کردن در کرانه افق] افتد؛
قسم به آن ستاره چون پنهان شد،
سوگند به ثریا چون فرو گراید
سوگند به ستاره چون فرو شود.
سوگند به ستاره در آن زمان که دارد غروب می‌کند!
سوگند به اختر فروزان‌[:قرآن و آورنده‌اش] آن هنگام که فرود آمد؛
سوگند به ستاره گاهی که فرود آید

By the star as it goes down.
ترتیل:
ترجمه:
سوره النجم آیه ١ النجم ٢
سوره : سوره النجم
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«النَّجْمِ»: جنس نجم مراد است و شامل همه ستارگان آسمان می‌گردد. «هَوی»: غروب کرد. مراد غروب ستارگان در همه اوقات، یا غروب و فرو افتادن آنها در پایان جهان است. بعضی (هَوی) را برای طلوع و غروب استعمال کرده‌اند (نگا: المراغی). به هر حال، اشاره به طلوع و غروب ستارگان است که از نشانه‌های بارز عظمت یزدان، و از اسرار بزرگ آفرینش، و از مخلوقات فوق‌العاده عظیم پروردگارند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

شأن نزول آیات ۱تا ۴:

محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از امام صادق علیه‌السلام و آن بزرگوار از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل نماید که فرمود: من سید النّاس هستم و در این باره فخرى بر من نیست و على سید المؤمنین است. بار خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد، مردى از قریش گفت: محمد در صدد تحسین و تعریف پسرعموى خویش است سپس این آیات نازل گردید و خاطر نشان ساخت که گفتار پیامبر درباره پسرعموى خود از روى هوى هوس نبوده بلکه از وحى پروردگار است.

و نیز محمد بن العباس بعد شش واسطه از امام صادق علیه‌السلام نقل نماید که هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم على را به عنوان ولایت معرفى فرمود، مردم سه فرقه شدند. دسته اى گفتند: محمد گمراه شده است.

فرقه اى گفتند: در غوایت افتاده است، طائفه اى گفتند: از روى هوى و هوس درباره اهل بیت و پسرعموى خود سخن مى گوید سپس خداوند این آیات را نازل فرمود.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌ «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌ «2»

سوگند به ستاره، چون فرو شود. همانا يار و مصاحب شما (محمّد صلى الله عليه و آله)، نه گمراه شده و نه منحرف گشته است.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌ «1»

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌: قسم به ستاره چون طلوع كند و بلند برآيد، يا غروب نمايد و فرود آيد. مفسرين را در اين ستاره اقوالى است:

1- «اسم جنس» يعنى سوگند به ستارگان كه موجب زينت آسمان و راه‌نماى مسافران‌اند در صحرا و دريا، و رجم كنندگان شياطين‌اند در زمان استراق سمع.

2- نجوم آيات قرآن است و «هوى» به معنى نزول مانند قوله تعالى «فلا اقسم بمواقع النجوم‌ «1»» سوگند به سوره و آياتى كه به نجوم متفرقه فرود آمده در عرض بيست و سه سال.

3- نبات زمين كه آن را ساق نباشد مانند آيه‌ «وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ» «2»:

سوگند به گياهى كه به زمين افتد.

4- ستاره‌ها كه نزد قيام قيامت طمس گردند مانند آيه‌ «فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ‌ «3»».

5- كواكبى كه وقت سحر نزديك غروب شوند و علامت متهجدان است كه در آن وقت به تهجد و عبادت قيام كنند.

6- ستاره ثريا كه سقوط نمايد و غايب شود با فجر.

7- عامه از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه مراد ستاره وجود حضرت محمدى صلّى اللّه عليه و آله است كه در شب معراج از آسمان فرود آمد به بالا رفت‌ «4».


«1» سوره واقعه آيه 75.

«2» سوره الرحمن آيه 6.

«3» سوره مرسلات آيه 8.

«4» منهج الصادقين، ج 9، ص 68، در آنجا آمده: «فرود آمد يا به بالا رفت». و مجمع ج 5 ص 172 انتهاى روايت چنين است: از آسمان هفتم فرود آمد.

جلد 12 - صفحه 321

8- در مجالس‌ «1» ابن عباس و على بن مغازلى كه يكى از مشاهير اهل سنت است روايت نموده كه من با جمعى شبى نماز عشا را با حضرت خوانديم. بعد از نماز روى مبارك به ما كرد و فرمود: زود باشد كوكبى از آسمان، وقت طلوع فجر، درآيد در خانه يكى از شما، پس هر كه اين ستاره در خانه او فرود آيد آن كس وصى و خليفه من و امام بعد از من است.

پس چون نزديك فجر شد هر يك از ما به در خانه خود نشستيم به انتظار آنكه ساقط شود آن ستاره در خانه ما، و كسى كه طمع او در اين باب بيشتر بود، عباس بن عبد المطلب بود. پس چون فجر طالع شد فرود آمد از آسمان كوكبى و ساقط شد در خانه حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام. چون حضرت رسول صلّى الله عليه و آله فرمود: يا على، قسم به آنكه مبعوث فرمود مرا به نبوت، بتحقيق واجب شد بر تو وصايت و خلافت و امامت بعد از من.

عبد اللّه ابى و منافقان جسارت نمودند و گفتند: حضرت محمد «صلى اللّه عليه و آله» گمراه شد در محبت ابن عم خود، و نمى‌گويد در شأن او مگر به هواى نفس؛ آيه شريفه نازل شد: «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌» قسم به ستاره چون فرود آمد كه آيات عظمت الهى است.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ النَّجْمِ إِذا هَوى‌ «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‌ «2» وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌ «3» إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‌ «4»

عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى‌ «5» ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوى‌ «6» وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلى‌ «7» ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى «8» فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‌ «9»

فَأَوْحى‌ إِلى‌ عَبْدِهِ ما أَوْحى‌ «10»

ترجمه‌

سوگند به ستاره وقتى كه فرود آيد

گمراه نشد مصاحب شما و خطا نكرد

و سخن نميگويد از روى دلخواه‌

نيست آن سخن مگر وحى الهى كه باو فرود آورده ميشود

تعليم داد باو آنكه شديد و استوار است قواى او

صاحب عقل كامل و توانائى است پس استقامت و استقرار يافت‌

با آنكه در جانب بالاتر بود

پس نزديك شد پس نزديكتر گرديد

پس بود بمقدار نيمى از دو كمان بلكه نزديكتر

پس وحى كرد و خبر داد به بنده‌اش آنچه را كه وحى كرد.

تفسير

خداوند متعال در اينسوره مباركه قسم ياد فرموده بستاره ثريّا كه گفته‌اند عرب از ستاره مطلق آنرا اراده ميكند چون راهنماى آشكار خالى از اشتباه است يا بمطلق ستاره و جنس آن چون همه راهنمايان خلقند بمقاصدشان در دريا و صحرا در وقتى كه افول و غروب نمايد ستاره چون بآن استدلال ميشود بر نفى ستاره پرستى و اثبات خداوند ثابت باقى چنانچه حضرت ابراهيم فرمود لا احبّ الآفلين يا چون آن وقت طلوع فجر و نافله صبح و افضل اوقات شبانه روز است و در ذيل سوره قبل اشاره بآن شده بود يا در وقتى كه بكلّى آنها زائل و فانى شوند كه علامت قيامت است چنانچه خداوند فرموده فاذا النّجوم طمست اين بر حسب ظاهر آيه و اقوال مفسّرين است ولى در مجالس از ابن عبّاس نقل نموده كه ما يك شب نماز عشا را با پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بجا آورديم پس چون آنحضرت سلام نماز


جلد 5 صفحه 83

را داد روى بما نمود و فرمود امشب وقت طلوع فجر ستاره‌اى از آسمان فرود ميآيد و در خانه يكى از شما مى‌افتد هر كس آن ستاره در خانه‌اش افتد او وصى من و جانشين من و امام بعد از من است و چون نزديك طلوع فجر شد هر يك از ما در خانه خود نشسته منتظر افتادن ستاره بوديم و طمع پدر من عبّاس از همه بيشتر بود پس چون فجر طالع شد ستاره‌اى از آسمان فرود آمد و در خانه على بن أبي طالب افتاد پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود بامير المؤمنين يا على قسم بخداونديكه مرا به نبوت مبعوث فرمود واجب شد براى تو وصايت و خلافت و امامت بعد از من پس منافقين از قبيل عبد اللّه بن ابىّ و يارانش گفتند گمراه شد محمّد در محبّت پسر عمّش و خطا كرد و سخن نگفت در شأن او مگر بدلخواه خود پس خداوند نازل فرمود و النّجم اذا هوى يعنى قسم بخالق ستاره وقتى كه فرود آيد گمراه نشد مصاحب و معاشر شما در محبّت على بن ابى طالب و خطا نكرد و سخن نميگويد در شأن او بدلخواه خود نيست آن مگر وحى الهى كه باو ميرسد و از امام صادق عليه السّلام نيز قريب به اين معنى نقل شده و علّامه حلّى ره خلاصه اين روايت را باهل سنّت نسبت داده و در چند روايت معتبر نفى ضلالت و غوايت و سخن بدلخواه از مقام رسالت راجع بذكر فضائل امير المؤمنين و اهل بيت اطهار شده و شأن نزول آيه را باين تقريب بيان فرموده‌اند و ظاهرا غوايت گمراهى مقرون بنااميدى است و غالبا در گمراهى معنوى استعمال ميشود نه صورى ظاهرى و مسلّم است كه ساحت مقدّس نبوى منزه از اين امور است در كلّيه نصوص و احكام و معارفيكه از آنحضرت رسيده است تعليم نموده او را در ظاهر جبرئيل كه قواء او در نهايت شدّت است و لذا قراء قوم لوط را از زمين كند و بآسمان برد و وارونه نمود چنانچه جمعى از مفسّرين فرموده‌اند و در واقع خداوند عليم كه قواء او بينهايت است در شدّت چنانچه قمّى ره فرموده چون جبرئيل واسطه ابلاغ معارف و احكام از طرف خداوند در عالم ظاهر بوده و در عالم معنى او خوشه چين خرمن اينخاندان است پس معلّم حقيقى حقّ است كه معطى علم است نه حامل آن كه جبرئيل است در ظاهر و حضرت ختمى مرتبت داراى قوّت و قدرت و عقل سليم و رأى ثابت مستقيم است پس مستولى و


جلد 5 صفحه 84

مستقرّ و مستقيم شد با آنكه در افق و جانب اعلاى آسمان جاى داشت پس از آن نزديك شد بحق پس نزديكتر شد پس بود فاصله ما بين او و خداوند بمقدار دو طرف كمان وقتى نزديك بيكديگر شوند كه شبيه بدائره گردد و منقسم بدو قوس شود كه آنرا قوس حلقه نامند چون قاب در لغت اگر چه بمعناى مقدار شى‌ء آمده ولى اصل معناى لغوى آن از اعلاى كمان تا يكى از دو طرف آنست و اينمعنى را قمّى ره از امام نقل نموده و فاصله بين حبيب و محبوب را بآن تقدير فرموده و نيز در كافى از امام صادق عليه السّلام در تفسير قاب قوسين او ادنى به اين معنى تصريح شده و بنابراين محتمل است مراد قابى قوس بوده و در كلام قلب شده براى آنكه دو قاب از يك قوس مساوى است در صورت حلقه شدن با دو قوس تا اشاره باشد بحلقه هستى و تقسيم آن بدو قوس نزول و صعود كه سايرين من اللّه الى اللّه في اللّه و باللّه و مع اللّه بايد آنرا بپيمايند چنانچه فيض ره تحقيق فرموده و بعضى از لغويّون هم تصريح به قلب نموده‌اند و حقير در اوائل سوره بقره ذيل آيه الّذين يؤمنون بالغيب اشاره بمراتب اين دو قوس نموده‌ام و اسفار اربعه صدر المتألّهين ره كه مهمّ‌ترين كتب حكمت متعاليه است راجع بمراتب اين سير است خداوند ميفرمايد حبيب من سفر خود را بجانب من بپايان رساند پس فاصله ميان من و او همان دو قوس بود بلكه كمتر چون بپايان رسيد ولى مفسّرين ذو مرّة فاستوى را از اوصاف جبرئيل قرار داده‌اند و گفته‌اند استقامت نمود او بر صورت اصليّه خود براى مشاهده پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم دو مرتبه بخواهش او يكمرتبه در افق اعلاى از زمين كه جانب مشرق است پس مسدود نمود تمام افق را تا مغرب و ديگر در آسمان و براى هيچ پيغمبرى اين مشاهده روى نداده بود و در بقيّه مفاد آيات اختلاف نموده‌اند كه راجع بجبرئيل است كه نزديك به پيغمبر شده يا راجع بآنحضرت است كه نزديك بخدا گشته با آنكه در آسمان جاى داشته در شب معراج و در معناى قاب قوسين او ادنى اختلاف را زيادتر نموده بعضى آنرا بمقدار دو كمان متّصل بهم يا كمتر در نظر بيننده چنانچه بدوا بنظر ميرسد تفسير نموده‌اند و بعضى بمقدار دو ذراع يا كمتر و بعضى بمقدار فاصله زه كمان و كمان بلكه نزديكتر و اقوال ديگرى كه حاجت‌


جلد 5 صفحه 85

بذكر آنها نيست و در هر حال مسلّم است كه مقصود تمثيل و تشبيه قرب روحانى و معنوى است بقرب جسمانى و صورى براى تصوير و تمثّل معنى در خارج و اذهان ساده مأنوس بامور حسّيّه تعالى اللّه عمّا يقول المشبّهون علوّا كبيرا و مؤيّد مختار حقير در مفاد آيات شريفه علاوه بر اخبار مستفيضه معراجيّه آنستكه آيات اوليّه اين سوره مسلّما راجع بپيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است و اسمى از جبرئيل در ميان نيست و در آيه اخيره كه نتيجه آيات سابقه است خداوند فرموده پس وحى فرمود خدا به بنده خود آنچه را وحى فرمود و از اينجا معلوم ميشود آنچه بوده ميان حبيب و محبوب بوده و واسطه‌اى در بين نبوده از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه اوّل كسيكه سبقت به بلى نمود در جواب خدا پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بود و اين براى آن بود كه نزديكتر بحق بود از تمام خلق و بود در مكانيكه گفت باو جبرئيل چون سير داد او را بآسمان مقدّم شو اى محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتحقيق گام نهادى در موضعيكه گام ننهاده است در آن هيچ ملك مقرّب و نه نبى مرسلى و اگر نبود روح و جانش از آنمكان قادر نميشد كه برسد بآنمقام و باشد از خدا چنانچه فرموده قاب قوسين او أدنى يعنى بل أدنى و از امام سجّاد عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند آيا خدا بمكان توصيف ميشود فرمود خداوند اجلّ از آنست گفتند پس چرا پيغمبر خود را بآسمان سير داد فرمود براى آنكه بنماياند باو حقايق آسمانها و عجائب صنع و بدايع خلق خود را كه در آنها است و از روايت كافى از امام صادق عليه السّلام كه در تفسير قاب قوسين او أدنى اشاره بآنشد استفاده ميشود كه بعد از رسيدن حضرت بآن مقام و بازماندن جبرئيل از رفتار پيغمبر مشاهده نمود از پس پرده درخشانى مانند زبرجد از روزنه‌اى مانند ته سوزن نور عظمت الهى را بقدريكه خدا خواست پس خدا فرمود يا محمد پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم عرض كرد لبّيك ربى خدا فرمود اختيار امّت تو بعد از تو با كيست حضرت عرض كرد خدا بهتر ميداند خداوند فرمود على بن ابى طالب امير المؤمنين و سيّد المسلمين و قائد الغرّ المحجّلين پس حضرت صادق عليه السّلام فرمود و اللّه ولايت على عليه السّلام از زمين نبود ولى از آسمان بمشافهه آمد و قمّى ره در ذيل فأوحى الى عبده ما أوحى نقل فرموده كه وحى مشافهة بود و از ابهام وحى شده كه دلالت بر اهميّت‌


جلد 5 صفحه 86

آن دارد و ساير روايات باب كه در بعضى تصريح و در بعضى اشاره شده معلوم ميشود كه مراد از ما أوحى امر ولايت است كه اهمّ امور دينى است و بايد از طرف خداوند اعلام شود و مفسّرين باز در اينمقام اختلاف نموده‌اند و ما بحمد اللّه تعالى مؤيّد بنصوص ائمه اطهار و منزّه از فسوس مخالفين و اغياريم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

وَ النَّجم‌ِ إِذا هَوي‌ «1» ما ضَل‌َّ صاحِبُكُم‌ وَ ما غَوي‌ «2»

قسم‌ بستاره‌ زماني‌ ‌که‌ سقوط ميكند گمراه‌ نشده‌ ‌است‌ صاحب‌ ‌شما‌ پيغمبر اكرم‌ و براه‌ باطل‌ نرفته‌ ‌است‌.

وَ النَّجم‌ِ إِذا هَوي‌ بعضي‌ گفتند: مراد قرآن‌ مجيد ‌است‌ ‌که‌ نجوما نازل‌ ‌شده‌ ‌در‌ مدّت‌ بيست‌ دو سال‌ ‌از‌ اوّل‌ بعثت‌ ‌تا‌ حين‌ رحلت‌ و اطلاق‌ نجم‌ ‌بر‌ قرآن‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ دفعة نازل‌ نشده‌ بلكه‌ متفرقا نازل‌ ‌شده‌. بعضي‌ گفتند: مراد ستاره‌ ثريّا ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ موقع‌ طلوع‌ فجر غائب‌ ميشود. بعضي‌ گفتند: مراد مطلق‌ نجوم‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ صبح‌ غائب‌ ميشوند بواسطه ضياء شمس‌ و الف‌ و لام‌ النجم‌ ‌براي‌ جنس‌ ‌است‌ نه‌ عهد. بعضي‌ گفتند: مراد شهاب‌ ‌است‌ ‌که‌ رجوم‌ شياطين‌ ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد:

وَ لَقَد جَعَلنا فِي‌ السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنّاها لِلنّاظِرِين‌َ وَ حَفِظناها مِن‌ كُل‌ِّ شَيطان‌ٍ رَجِيم‌ٍ إِلّا مَن‌ِ استَرَق‌َ السَّمع‌َ فَأَتبَعَه‌ُ شِهاب‌ٌ مُبِين‌ٌ حجر ‌آيه‌ 16 ‌تا‌ 18 لكن‌ اخبار زيادي‌ ‌از‌ عامّه‌ و خاصّه‌ داريم‌ ‌که‌ ‌از‌ حضرت‌ رسالت‌ پرسيدند ‌که‌ ‌پس‌ ‌از‌ ‌شما‌ كيست‌ جانشين‌ ‌شما‌ و خليفه‌ و وصي‌ّ ‌شما‌! فرمود: ‌آن‌ كسي‌ ‌است‌ ‌که‌ فلان‌ ستاره‌ فلان‌ شب‌ سقوط ميكند ‌در‌ خانه ‌هر‌ كس‌ سقوط كرد ‌او‌ ‌است‌ خليفه‌ و جانشين‌ ‌من‌ تمام‌ انتظار داشتند ديدند ‌در‌ خانه امير المؤمنين‌ سقوط كرد. اقول‌: آنچه‌ بنظر ميرسد مراد جنس‌ نجم‌ ‌است‌ نه‌ نجم‌ مخصوص‌ و مراد ‌از‌ هوي‌ ‌هم‌ مطلق‌ سقوط و غيبوبيّت‌ ‌است‌ و اخبار ‌هم‌ بيان‌ مصداق‌ ‌است‌. و يكي‌ ‌از‌ مصاديق‌ ‌آن‌ ‌در‌ آخر دنيا و قيام‌ قيامت‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: إِذَا السَّماءُ انفَطَرَت‌ وَ إِذَا الكَواكِب‌ُ انتَثَرَت‌ انفطار ‌آيه‌ 1 و 2 و نيز ميفرمايد: إِذَا الشَّمس‌ُ كُوِّرَت‌ وَ إِذَا النُّجُوم‌ُ انكَدَرَت‌ تكوير آيه 1 و 2 مسئلة:

خداوند بآثار قدرت‌ ‌خود‌ قسم‌ ميخورد ولي‌ ‌در‌ باب‌ قسم‌ ‌براي‌ مكلفين‌ بايد باسم‌

جلد 16 - صفحه 322

جلاله‌ ‌باشد‌ سه‌ صيغه‌ قسم‌ (باللّه‌ تاللّه‌ و اللّه‌) چنانچه‌ قبلا ‌هم‌ اشاره‌ شد.

ما ضَل‌َّ صاحِبُكُم‌ خطاب‌ بمؤمنين‌ ‌است‌ و مراد ‌از‌ صاحبكم‌ ‌رسول‌ اللّه‌ (ص‌) ‌است‌ و ضلالت‌ گمراهي‌ ‌است‌ مقابل‌ هدايت‌ ميفرمايد: پيغمبر اكرم‌ (ص‌) ‌در‌ ضلالت‌ و گمراهي‌ نيست‌، بلكه‌ كار ‌او‌ هدايت‌ ‌است‌. چنانچه‌ ميفرمايد: وَ إِنَّك‌َ لَتَهدِي‌ إِلي‌ صِراطٍ مُستَقِيم‌ٍ شوري‌ آيه 52.

وَ ما غَوي‌ غوايت‌ مقابل‌ رشد ‌است‌ ‌که‌ راه‌ باطل‌ ‌است‌، ‌يعني‌ حضرت‌ رسالت‌ براه‌ باطل‌ نميرود آنچه‌ ميگويد و آنچه‌ ميكند حق‌ ‌است‌ و صدق‌ ‌است‌ و عين‌ صلاح‌ و رشد ‌است‌ ‌از‌ روي‌ سفاهت‌ و جهالت‌ و بي‌ شعوري‌ و بي‌ادراكي‌ نيست‌ و ‌بر‌ خلاف‌ حق‌ نيست‌ تمام‌ عين‌ حقيقت‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- قابل توجه این که سوره پیشین (سوره طور) با کلمه «النّجوم» (ستارگان) پایان یافت، و این سوره با کلمه «النّجم» (ستاره) آغاز می‌شود که خداوند به آن سوگند یاد کرده، می‌فرماید: «سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند» (وَ النَّجْمِ إِذا هَوی).

ظاهر آیه آنچنان که اطلاق واژه «النّجم» اقتضا می‌کند سوگند به همه ستارگان آسمان است که از نشانه‌های بارز عظمت خداوند، و از اسرار بزرگ جهان آفرینش و از مخلوقات فوق العاده عظیم پروردگار است.

تکیه بر غروب آنها، در حالی که طلوع آنها بیشتر جلب توجه می‌کند به خاطر

ج4، ص577

آن است که غروب ستارگان دلیل بر حدوث آنها می‌باشد و نیز دلیل است بر نفی عقیده ستاره‌پرستان همان گونه که در داستان ابراهیم (ع) آمده است.

نکات آیه

۱ - سوگند الهى، به هر ستاره آن گاه که غروب مى کند. (و النجم إذا هوى) «نجم» به معناى ستاره است و «الف و لام» آن جنس و مفید عموم است; یعنى، «اقسم بکلّ نجم إذا هوى». «هُوِىّ» (مصدر «هوى») به معناى فرو افتادن است و در آیه شریفه بر غروب کردن اطلاق شده است.

۲ - غروب ستارگان، نمودى از قدرت و تدبیر آفریدگار جهان (و النجم إذا هوى) از آن جا که سوگند، به چیزى یاد مى شود که داراى اهمیت و پیامدار معنایى باشد مى توان گفت که سوگند الهى به غروب ستارگان، براى توجه دادن بشر به تنظیم گر نظام آنها است.

۳ - مظاهر طبیعت، شایان تأمل و درس آموزى است. (و النجم إذا هوى) سوگند به ستارگان، در حقیقت سوگند به مظهرى از مظاهر طبیعت است که در ظهور و افول خویش براى انسان درس و پیام دارد.

۴ - سوگند خداوند به شهاب سنگ ها، هنگامى که سقوط مى کنند. * (و النجم إذا هوى) برخى از مفسران «نجم» را - به قرینه «إذا هوى» (آن گاه که سقوط کند) - به معناى شهاب گرفته اند.

۵ - سوگند خداوند به قرآن، به هنگام نزول آیات آن * (و النجم إذا هوى) برداشت یاد شده، بدان احتمال است که مراد از «نجم» - چنان که برخى از مفسران گفته اند - قرآن باشد; زیرا آیات قرآن «نجوماً» (جداجدا و به تدریج) نازل شده است.

۶ - قرآن، ستاره هدایت براى انسان ها * (و النجم إذا هوى) در صورتى که مراد از «نجم» قرآن باشد، اطلاق «نجم» بر قرآن مى تواند به منظور مطلب بالا باشد.

۷ - سوگند الهى به ستاره ثریا هنگامى که غروب کند. (و النجم إذا هوى) «نجم» بر ستاره ثریا نیز اطلاق مى شود (قاموس المحیط). گفتنى است «ال» در «النجم» بنابراین اطلاق، براى عهد است.

روایات و احادیث

۸ - «عن أبى الحسن الرضا(ع) ... قال: النجم رسول اللّه(ص) و قد سمّاه اللّه فى غیر موضع، فقال: «و النجم إذا هوى»... .[۲] از امام رضا(ع) روایت شده... که فرمود: مراد از «نجم» رسول خدا(ص) است و خداوند رسول خود را در مواردى [از قرآن] نجم نامیده و فرموده است: و النجم إذا هوى»... .

موضوعات مرتبط

  • خدا: نشانه هاى تدبیر خدا ۲; نشانه هاى قدرت خدا ۲
  • ستارگان: غروب ستارگان ۱، ۲; مراد از نجم ۸
  • ستاره ثریا: غروب ستاره ثریا ۷
  • سوگند: سوگند به ستارگان ۱; سوگند به ستاره ثریا ۷; سوگند به شهاب سنگها ۴; سوگند به قرآن ۵
  • شهاب سنگها: سقوط شهاب سنگها ۴
  • طبیعت: اهمیت مطالعه طبیعت ۳
  • قرآن: سوگندهاى قرآن ۱، ۴، ۵، ۷; نزول قرآن ۵; نقش قرآن ۶; ویژگیهاى قرآن ۶; هدایتگرى قرآن ۶
  • محمد(ص): فضایل محمد(ص) ۸

منابع

  1. البرهان فی تفسیر القرآن.
  2. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۳۴۳; نورالثقلین، ج ۵، ص ۱۴۵، ح ۶.