مريم ٩١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۲#link115 | آيات ۸۱ - ۹۶ سوره مريم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۲#link115 | آيات ۸۱ - ۹۶ سوره مريم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۲#link116 | معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند((]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۲#link116 | معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند((]] | ||
خط ۴۴: | خط ۴۵: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۳#link124 | رواياتى در ذيل آيه : ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالح اتسيجعل لهم الرحمن ودا(( و نزول آن درباره اميرالمؤ منين (عليه السلام )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۱۳#link124 | رواياتى در ذيل آيه : ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالح اتسيجعل لهم الرحمن ودا(( و نزول آن درباره اميرالمؤ منين (عليه السلام )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۱#link87 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۵۱#link87 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) | |||
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً: به جهت آنكه خواندند مر ذات رحمان را فرزند، يعنى نسبت فرزند را به ساحت كبريائى دادند. | |||
جلد 8 - صفحه 229 | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (83) فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85) وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً (86) لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87) | |||
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (88) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89) تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً (92) | |||
ترجمه | |||
- آيا نديدى كه ما فرستاديم شيطانها را بر كافران كه بجنبانند آنها را جنباندنى | |||
پس شتاب مكن براى آنها جز اين نيست كه ميشماريم براى آنها | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 492 | |||
شمردنى | |||
روز كه جمع كنيم پرهيزكاران را بسوى خداى بخشنده وارد شدگان | |||
و برانيم گناهكاران را بسوى جهنّم تشنگان | |||
مالك نميباشند شفاعت را مگر كسانيكه گرفتند نزد خداوند پيمانى | |||
و گفتند گرفت خداوند فرزندى | |||
بتحقيق آورديد چيز بسيار زشتى | |||
نزديك شد آسمانها پاره پاره شود از آن و شكافته گردد زمين و فرو ريزند كوهها و منهدم شوند منهدم شدنى | |||
براى آنكه خواندند براى خدا فرزند | |||
و سزاوار نيست از براى خداى بخشنده آنكه بگيرد فرزندى. | |||
تفسير | |||
- وقتى كه اهل شرك و خلاف منغمر در شهوات و لذّات جسمانى شدند و خداوند بآنها مهلت داد و از اين مهلت سوء استفاده كردند و بر طغيان و سركشى خود افزودند خداوند مسلّط ميفرمايد بر آنها شياطين انسى و جنّى را كه تحريك كنند و برانند آنها را بجانب مقاصدشان مانند حيوانيكه صاحبش بسيخ يا چوب آنرا براند چون لفظ از بر اين قبيل تحريك اطلاق ميشود اگر چه اصلا بمعناى جنباندن است خلاصه آنكه كاملا ملك طلق شيطان ميشوند و مهارشان بدست او ميآيد چنانچه قمّى ره قريب باين معانى را نقل نموده و بنابراين معناى فرستادن خداوند همان دادن تسلط است بشياطين در اثر معصيت بسوء اختيار بندگان و لذا خداوند متعال به پيغمبر خود ميفرمايد تعجيل در هلاك و عذاب آنها منماى ما براى فرا رسيدن موعد ايّام مهلت آنها شماره ميكنيم و ميدانيم از عدد انفاس آنها معدودى بيش باقى نمانده چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد تعداد انفاس است نه ايّام چون احصاء ايّام كار خلق است و احصاء انفاس شأن خالق و در نهج البلاغه است كه نفس مرد گام او است بسوى مرگ و نيز فرموده هر معدودى منقضى و هر متوقعى آينده است خلاصه آنكه در آتيه نزديكى از شرّ آنها راحت خواهى شد و خداوند محشور ميفرمايد اهل تقوى و پرهيزكارى را كه محبوب حقّند و اعمالشان مرضى او است بسوى رحمت واسعه خود مانند قوميكه وارد شوند از راه دور بر پادشاهى كه اميدوار نموده باشد ايشانرا بكرامت و انعام خود در حاليكه سوار باشند بر ناقههاى نجيب بهشتى كه ملائكه بامر خداوند بعد از بيرون آمدنشان از قبر براى استقبال و تشريفات ورودشان بمحشر حاضر نمودهاند با ساز و برگ تمام از طلا و ديبا و حرير بهشتى مزيّن به درّ و ياقوت | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 493 | |||
و زبر جد پس پرواز كنند بسوى محشر هر يكنفر پرهيزكار با سه هزار ملك در هر يك از جلو و يمين و يسار يكهزار ملك كه با او باشند تا بدر بهشت برسند و از آنجا ببعد تشريفاتش مفصلتر است كه در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام ذكر شده و حقير بملاحظه اختصار نقل ننمودم و در مقابل ايشان خداوند سوق ميدهد گناهكاران را بسوى جهنّم مانند حيوانات تشنه كه در كنار آب ورود نمايند دسته جمع و پا برهنه و بعد معلوم شود كه آب نيست و آتش است و بر عطش آنها افزوده گردد و در ذيل حديث قمّى ره علاوه شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه اى على پرهيزكارانى كه باين احترام وارد محشر ميشوند و خداوند در باره ايشان فرموده يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً شيعيان تواند و تو امام ايشانى چون در هر دو روايت راوى اصلى حديث امير المؤمنين عليه السّلام است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير اين آيه را سؤال نموده و آنحضرت جواب فرموده بنحوى كه اجمالا بيان شد و دارا و واجد و مالك نميشوند احدى از اهل محشر شفاعت را كه از كسى بنمايند يا كسى در باره آنها بنمايد چون تلبّس بفعل يا بصدور فعل است از فاعل يا بوقوع آن بر مفعول و هيچ كس بهيچ عنوان قادر نيست متلبّس بشفاعت شود مگر داراى عهد ولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام باشد از جانب خدا چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در كافى و فقيه و تهذيب و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه وصيّت كامل نكند در هنگام مرگش مروّت او ناقص است و بعد از سؤال از كيفيّت آن دعاء مفصّلى تعليم فرمود كه در صافى و غيره مذكور است و از آن استفاده ميشود كه مراد از عهد الهى كه موجب تلبّس بشفاعت است در آخرت اعتراف بتمام عقائد حقّه است صريحا باصول و اجمالا بفروع در وقت ظهور امارات مرگ و از بعضى روايات استفاده ميشود محبوبيّت تجديد اين عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها نازل شد و بعضى ولدا بسكون لام كه جمع ولد است قرائت نمودهاند در هر حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شده كه در جواب آنها بفرمايد مرتكب بهتان عظيم | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 494 | |||
و قول منكر شنيع فظيعى شديد كه نزديك شد آسمانها از اثر سوء آن شكافته و منشق و پاره پاره شود و نيز زمين منشقّ و متلاشى و متفرّق گردد و در اثر آن كوهها منهدم و ويران شود چون اگر اين اوضاع در عالم براى امرى روى دهد چيزى سزاوارتر از اين بهتان بزرگ نيست و كلمه هدّا يا مفعول مطلق است براى فعل مقدّر كه تهدّ باشد يا مفعول له است براى تخرّ يعنى تخرّ الجبال و تهدّ هدّا يا تخرّ الجبال للهدّ و همه اين انقلابات براى آنستكه قرار داد فرقى از قبيل يهود و نصارى و قريش كه قبلا ذكر شد براى خداوند اولاد و سزاوار نيست براى خدا كه كسى را اولاد خود قرار دهد و هر چه براى خدا سزاوار نباشد صدورش از حقّ محال است چون خداوند مثل و مانند و شبيه و عديل و نظير ندارد و محتاج نيست و از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَن دَعَوا لِلرَّحمنِ وَلَداً (91) | |||
اينكه به خوانند و دعوي نمايند که از براي خداوند رحمان ولد هست. | |||
توضيح آنكه اصول دين مقدس اسلام و دين حق پنج است، توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد. و اصل اولي توحيد است و از براي توحيد مراتب پنجگانه است، توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي و عبادتي و نظري، و اصل اولي توحيد، توحيد ذاتي است. | |||
و قول به اينكه از براي خداوند رحمان ولد هست انكار توحيد ذاتي است، و اينکه در باب كفر و شرك از انكار ساير مراتب توحيد درجه اعلاي كفر و شرك است | |||
جلد 12 - صفحه 491 | |||
و نيز كفر و شرك و ساير عقايد فاسده و معاصي همين نحوي که آثار دنيوي و اخروي براي صاحب خود دارد قلب را سياه ميكند توفيق را سلب ميكند اصابه مصائب ميشود، شيطان تسلط پيدا ميكند بعد از رحمت ميآورد موجب نزول بلا ميشود بعقوبت اخروي معاقب ميشود همين نحو در خارج هم آثاري دارد و اينکه انكار توحيد ذاتي که بيانش در آيه قبل شد که موجب تجسّم و ذي اجزاء و احتياج ميشود، قول باين که از براي او اولاد است اعلا درجه كفر و شرك و اينکه اقتضاء دارد که آسمانها پاره پاره شود و زمين شكاف بردارد و كوهها از هم پاشيده شود به نحو اقتضاء، لذا در آيه قبل بلفظ تكاد تعبير فرمود که اگر حفظ الهي و نگاهداري او نبود مقتضي اثر خود را ميبخشد حفظ او مانع از تأثير شده لذا ميفرمايد: | |||
أَن دَعَوا لِلرَّحمنِ وَلَداً که اينکه دعوي اقتضاي اينکه آثار را دارد، و اينکه حفظ الهي نه براي عنايت بآنها است، بلكه جهات ديگري دارد يكي آنكه شايد اينها موفق به توبه شوند و از اينکه عقيده برگردند، ديگر آنكه شايد در نسل آنها و لو به هزار واسطه مؤمن پيدا شود، ديگر بواسطه وجود امام و مؤمنين و بقاء دين تا دامنه قيامت و اطفال رضيع و امثال اينکه است. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 91)- باز برای تأکید و بیان اهمیت موضوع میگوید: «به خاطر این که برای خداوند رحمان فرزندی ادعا کردند» (أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۶
ترجمه
مريم ٩٠ | آیه ٩١ | مريم ٩٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«دَعَوْا»: نسبت دادند. ادّعاء کردند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً... (۱)
يَا أَهْلَ الْکِتَابِ لاَ تَغْلُوا... (۱) بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ... (۱) قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً... (۱) وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ... (۰) أَ فَأَصْفَاکُمْ رَبُّکُمْ... (۰) لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ (۲) تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ... (۰)
تفسیر
- آيات ۸۱ - ۹۶ سوره مريم
- معناى اينكه فرمود: ((مشركين جز خداى آلهه اى گرفتند تا براى آنان عزت باشند((
- مقصود آيه : ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا((
- مراد از اينكه فرمود ما نفس ها يا روزهاى زندگى آنان را مى شماريم اين است كه اعمال آنان شمرده و ضبط مى شود
- مقصود از اينكه مشركان گفتند: ((خدا فرزند گرفته (( و احتجاج خداوند در رد اين سخن باطل
- اشاره به مراد از اينكه فرمود: خداوند براى مؤ منان صالح العمل مودتى در دلها قرار مى دهد
- چند روايت در معناى جمله : ((انما نعد لهم عدا((
- رواياتى درباره مقصود از حشر متقين الى الرحمن و فدا
- رواياتى درباره مراد از اينكه فرمود كسى مالك شفاعت نيست الا من اتخذ عندالله عهدا
- رواياتى در ذيل آيه : ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالح اتسيجعل لهم الرحمن ودا(( و نزول آن درباره اميرالمؤ منين (عليه السلام )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91)
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً: به جهت آنكه خواندند مر ذات رحمان را فرزند، يعنى نسبت فرزند را به ساحت كبريائى دادند.
جلد 8 - صفحه 229
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا (83) فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا (84) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (85) وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً (86) لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (87)
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (88) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً إِدًّا (89) تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (90) أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (91) وَ ما يَنْبَغِي لِلرَّحْمنِ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً (92)
ترجمه
- آيا نديدى كه ما فرستاديم شيطانها را بر كافران كه بجنبانند آنها را جنباندنى
پس شتاب مكن براى آنها جز اين نيست كه ميشماريم براى آنها
جلد 3 صفحه 492
شمردنى
روز كه جمع كنيم پرهيزكاران را بسوى خداى بخشنده وارد شدگان
و برانيم گناهكاران را بسوى جهنّم تشنگان
مالك نميباشند شفاعت را مگر كسانيكه گرفتند نزد خداوند پيمانى
و گفتند گرفت خداوند فرزندى
بتحقيق آورديد چيز بسيار زشتى
نزديك شد آسمانها پاره پاره شود از آن و شكافته گردد زمين و فرو ريزند كوهها و منهدم شوند منهدم شدنى
براى آنكه خواندند براى خدا فرزند
و سزاوار نيست از براى خداى بخشنده آنكه بگيرد فرزندى.
تفسير
- وقتى كه اهل شرك و خلاف منغمر در شهوات و لذّات جسمانى شدند و خداوند بآنها مهلت داد و از اين مهلت سوء استفاده كردند و بر طغيان و سركشى خود افزودند خداوند مسلّط ميفرمايد بر آنها شياطين انسى و جنّى را كه تحريك كنند و برانند آنها را بجانب مقاصدشان مانند حيوانيكه صاحبش بسيخ يا چوب آنرا براند چون لفظ از بر اين قبيل تحريك اطلاق ميشود اگر چه اصلا بمعناى جنباندن است خلاصه آنكه كاملا ملك طلق شيطان ميشوند و مهارشان بدست او ميآيد چنانچه قمّى ره قريب باين معانى را نقل نموده و بنابراين معناى فرستادن خداوند همان دادن تسلط است بشياطين در اثر معصيت بسوء اختيار بندگان و لذا خداوند متعال به پيغمبر خود ميفرمايد تعجيل در هلاك و عذاب آنها منماى ما براى فرا رسيدن موعد ايّام مهلت آنها شماره ميكنيم و ميدانيم از عدد انفاس آنها معدودى بيش باقى نمانده چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد تعداد انفاس است نه ايّام چون احصاء ايّام كار خلق است و احصاء انفاس شأن خالق و در نهج البلاغه است كه نفس مرد گام او است بسوى مرگ و نيز فرموده هر معدودى منقضى و هر متوقعى آينده است خلاصه آنكه در آتيه نزديكى از شرّ آنها راحت خواهى شد و خداوند محشور ميفرمايد اهل تقوى و پرهيزكارى را كه محبوب حقّند و اعمالشان مرضى او است بسوى رحمت واسعه خود مانند قوميكه وارد شوند از راه دور بر پادشاهى كه اميدوار نموده باشد ايشانرا بكرامت و انعام خود در حاليكه سوار باشند بر ناقههاى نجيب بهشتى كه ملائكه بامر خداوند بعد از بيرون آمدنشان از قبر براى استقبال و تشريفات ورودشان بمحشر حاضر نمودهاند با ساز و برگ تمام از طلا و ديبا و حرير بهشتى مزيّن به درّ و ياقوت
جلد 3 صفحه 493
و زبر جد پس پرواز كنند بسوى محشر هر يكنفر پرهيزكار با سه هزار ملك در هر يك از جلو و يمين و يسار يكهزار ملك كه با او باشند تا بدر بهشت برسند و از آنجا ببعد تشريفاتش مفصلتر است كه در روايت كافى از امام باقر عليه السّلام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام ذكر شده و حقير بملاحظه اختصار نقل ننمودم و در مقابل ايشان خداوند سوق ميدهد گناهكاران را بسوى جهنّم مانند حيوانات تشنه كه در كنار آب ورود نمايند دسته جمع و پا برهنه و بعد معلوم شود كه آب نيست و آتش است و بر عطش آنها افزوده گردد و در ذيل حديث قمّى ره علاوه شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود و اللّه اى على پرهيزكارانى كه باين احترام وارد محشر ميشوند و خداوند در باره ايشان فرموده يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً شيعيان تواند و تو امام ايشانى چون در هر دو روايت راوى اصلى حديث امير المؤمنين عليه السّلام است كه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تفسير اين آيه را سؤال نموده و آنحضرت جواب فرموده بنحوى كه اجمالا بيان شد و دارا و واجد و مالك نميشوند احدى از اهل محشر شفاعت را كه از كسى بنمايند يا كسى در باره آنها بنمايد چون تلبّس بفعل يا بصدور فعل است از فاعل يا بوقوع آن بر مفعول و هيچ كس بهيچ عنوان قادر نيست متلبّس بشفاعت شود مگر داراى عهد ولايت امير المؤمنين و ائمه اطهار عليهم السلام باشد از جانب خدا چنانچه در كافى و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در كافى و فقيه و تهذيب و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه وصيّت كامل نكند در هنگام مرگش مروّت او ناقص است و بعد از سؤال از كيفيّت آن دعاء مفصّلى تعليم فرمود كه در صافى و غيره مذكور است و از آن استفاده ميشود كه مراد از عهد الهى كه موجب تلبّس بشفاعت است در آخرت اعتراف بتمام عقائد حقّه است صريحا باصول و اجمالا بفروع در وقت ظهور امارات مرگ و از بعضى روايات استفاده ميشود محبوبيّت تجديد اين عهد در هر صبح و شام و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه چون قريش گفتند خداوند ملائكه را براى خود اولاد اناث قرار داده اين آيه در ردّ آنها نازل شد و بعضى ولدا بسكون لام كه جمع ولد است قرائت نمودهاند در هر حال پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مأمور شده كه در جواب آنها بفرمايد مرتكب بهتان عظيم
جلد 3 صفحه 494
و قول منكر شنيع فظيعى شديد كه نزديك شد آسمانها از اثر سوء آن شكافته و منشق و پاره پاره شود و نيز زمين منشقّ و متلاشى و متفرّق گردد و در اثر آن كوهها منهدم و ويران شود چون اگر اين اوضاع در عالم براى امرى روى دهد چيزى سزاوارتر از اين بهتان بزرگ نيست و كلمه هدّا يا مفعول مطلق است براى فعل مقدّر كه تهدّ باشد يا مفعول له است براى تخرّ يعنى تخرّ الجبال و تهدّ هدّا يا تخرّ الجبال للهدّ و همه اين انقلابات براى آنستكه قرار داد فرقى از قبيل يهود و نصارى و قريش كه قبلا ذكر شد براى خداوند اولاد و سزاوار نيست براى خدا كه كسى را اولاد خود قرار دهد و هر چه براى خدا سزاوار نباشد صدورش از حقّ محال است چون خداوند مثل و مانند و شبيه و عديل و نظير ندارد و محتاج نيست و از هر عيب و نقصى منزّه و مبرّى است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَن دَعَوا لِلرَّحمنِ وَلَداً (91)
اينكه به خوانند و دعوي نمايند که از براي خداوند رحمان ولد هست.
توضيح آنكه اصول دين مقدس اسلام و دين حق پنج است، توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد. و اصل اولي توحيد است و از براي توحيد مراتب پنجگانه است، توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي و عبادتي و نظري، و اصل اولي توحيد، توحيد ذاتي است.
و قول به اينكه از براي خداوند رحمان ولد هست انكار توحيد ذاتي است، و اينکه در باب كفر و شرك از انكار ساير مراتب توحيد درجه اعلاي كفر و شرك است
جلد 12 - صفحه 491
و نيز كفر و شرك و ساير عقايد فاسده و معاصي همين نحوي که آثار دنيوي و اخروي براي صاحب خود دارد قلب را سياه ميكند توفيق را سلب ميكند اصابه مصائب ميشود، شيطان تسلط پيدا ميكند بعد از رحمت ميآورد موجب نزول بلا ميشود بعقوبت اخروي معاقب ميشود همين نحو در خارج هم آثاري دارد و اينکه انكار توحيد ذاتي که بيانش در آيه قبل شد که موجب تجسّم و ذي اجزاء و احتياج ميشود، قول باين که از براي او اولاد است اعلا درجه كفر و شرك و اينکه اقتضاء دارد که آسمانها پاره پاره شود و زمين شكاف بردارد و كوهها از هم پاشيده شود به نحو اقتضاء، لذا در آيه قبل بلفظ تكاد تعبير فرمود که اگر حفظ الهي و نگاهداري او نبود مقتضي اثر خود را ميبخشد حفظ او مانع از تأثير شده لذا ميفرمايد:
أَن دَعَوا لِلرَّحمنِ وَلَداً که اينکه دعوي اقتضاي اينکه آثار را دارد، و اينکه حفظ الهي نه براي عنايت بآنها است، بلكه جهات ديگري دارد يكي آنكه شايد اينها موفق به توبه شوند و از اينکه عقيده برگردند، ديگر آنكه شايد در نسل آنها و لو به هزار واسطه مؤمن پيدا شود، ديگر بواسطه وجود امام و مؤمنين و بقاء دين تا دامنه قيامت و اطفال رضيع و امثال اينکه است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 91)- باز برای تأکید و بیان اهمیت موضوع میگوید: «به خاطر این که برای خداوند رحمان فرزندی ادعا کردند» (أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً).
نکات آیه
۱- انتساب فرزندگزینى به خداوند، سخنى بس ناروا و سنگین براى جهان آفرینش (تکاد السموت یتفطّرن منه ... أن دعوا للرحمن) «دَعَوا» به معناى «جعلوا» (لسان العرب). «أن دعوا» ضمیر «منه» (درآیه قبل) را تبیین مى کند.
۲- مبرّابودن خداوند از داشتن فرزند، با ذات هستى و اجزاى آن عجین شده است. (تکاد السموت یتفطّرن ... أن دعوا للرحمن ولدًا)
۳- «رحمان» از اسامى و اوصاف خداوند، و شناخته شده براى مردم عصر بعثت (أن دعوا للرحمن ولدًا)
۴- فرزند داشتن خداوند، با گستردگى و فراگیرى رحمت او بر همه موجودات، ناسازگار است. (أن دعوا للرحمن ولدًا) گزینش وصف «الرحمان» (داراى رحمت گسترده و فراگیر) در ضمن عبارت «أن دعوا...» دلیل در آن کنجانده است; زیرا همه موجودات - از جمله فرزندهاى پندارى - مشمول رحمت الهى اند و سنخیتى با رحمت آفرین ندارند تا فرزند و مجانس او تلقى شوند.
موضوعات مرتبط
- آفرینش: آفرینش و تنزیه خدا ۲
- اسماء و صفات: رحمان ۳; صفات جلال ۲، ۴
- افترا: افترا به خدا ۱
- خدا: خدا و فرزند ۲، ۴; رحمانیت خدا ۴; ناپسندى انتساب فرزند به خدا ۱
- مردم: خداشناسى مردم مقارن بعثت ۳