يونس ٦٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link76 | آيات ۷۰ - ۵۷، سوره يونس]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link76 | آيات ۷۰ - ۵۷، سوره يونس]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link77 | توضيح معناى مفردات آيه شريفه : ((موعظه ))، ((شفاء لما فى الصدور))، ((هدى)) و ((رحمت ))]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۰#link77 | توضيح معناى مفردات آيه شريفه : ((موعظه ))، ((شفاء لما فى الصدور))، ((هدى)) و ((رحمت ))]] | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۲#link95 | چند روايت درباره رؤ يا و اقسام آن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۱۲#link95 | چند روايت درباره رؤ يا و اقسام آن]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۶۰#link227 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۸_بخش۶۰#link227 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «65» | |||
گفتار مخالفان، تو را غمگين نسازد. زيرا عزّت، به تمامى از آن خداوند است و او شنوا و داناست. | |||
===نکته ها=== | |||
كفّار به پيامبر نسبتِ شاعر، كاهن، ساحر ومجنون مىدادند، علاوه بر اينها، گاهى مىگفتند: | |||
او بر ما امتيازى ندارد، بلكه انسانى مثل ماست. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا» «1»، گاهى مىگفتند: | |||
حرفهاى او را گروهى ساخته و پرداخته و به او القا مىكنند. «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» «2»، گاهى مىگفتند: ما نيز اگر بخواهيم مثل قرآن را مىآوريم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «3» و گاهى مىگفتند: حرفهاى او داستانهاى پيشينيان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» «4» | |||
و دربارهى پيروان او نيز مىگفتند: آنان افراد فرو مايهاى هستند. «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» «5» ولى ارادهى خداوند بر اين است كه در برابر آن همه تحقير، پيامبر و مؤمنان عزيز باشند. | |||
«عزّت» به معناى نفوذناپذيرى است. هم خداوند چنين است، هم پيامبر، هم مؤمنان، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» «6» و هم مكتب. «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ» «7» | |||
---- | |||
«1». ابراهيم، 10. | |||
«2». فرقان، 4. | |||
«3». انفال، 31. | |||
«4». نحل، 24. | |||
«5». هود، 27. | |||
«6». منافقون، 8. | |||
«7». فصّلت، 41. | |||
جلد 3 - صفحه 596 | |||
===پیام ها=== | |||
1- هدف تبليغات دشمن، تحقير دين و امّت اسلامى است، ولى خداوند پيامبر را دلدارى داده و كفّار را به اين هدف نمىرساند. «لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ» | |||
2- مؤمن نبايد تحت تأثير تبليغات مسموم كفّار قرار گيرد و احساس ضعف كند. | |||
«لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ» | |||
3- خداوند پشتيبان اولياى خويش است و پيروزى مكتب و پيامبران را تضمين كرده است. «1» «لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ» | |||
4- عزّت، به دست خداست و با گفتههاى اين و آن نمىشكند. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (65) | |||
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ: و نبايد محزون و دلتنگ سازد تو را سخن معاندين. | |||
---- | |||
«1» تفسير قمى ج 1 ص 314. | |||
«2» سوره زخرف آيه 28. | |||
ج5، ص 356 | |||
ظاهر آيه نهى و معنى تسليه پيغمبر باشد، و نهى در ظاهر متعلق به حزن و در معنى به اسباب آن تعلق دارد، يعنى التفات مكن و توجه منما به گفتار و سخنان ايشان تا تو را دلتنگى و افسردگى نيارد، و اعتنا منما به تكذيب و تدبير آنان در ابطال دين تو تا غمگين و اندوهگين نشوى. بعد از آن بشارت مىفرمايد آن حضرت را به نصرت و غلبه و امن از محذورات به اينكه: إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً: بتحقيق عزت و غلبه، خاصه ذات احديت الهى است بتمامه، و هر كه عزيز شود به او، عزيز و غالب گردد، پس منع فرمايد ايشان را به عزت خود، و دفع نمايد اذيتهاى آنان را به قدرت خود. هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ: ذات سبحانى شنوا است گفتار ايشان را، دانا است ضمايرشان را، پس مجازات فرمايد ايشان را بر آن، و دفع فرمايد شر و كيد آنها را. حاصل آنكه: تو اى پيغمبر از اولياء خدا و اهل بشرى هستى، پس سزاوار نيست كه به طعن طاعنان و كيد معاندان محزون شوى، غلبه كليّه براى خدا و نصرت از جانب او باشد، و عالم است به گفتار و كردار آنها، و جزا خواهد داد ايشان را؛ بنابراين اندوهناك مشو به مقالات آنها. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (62) الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (64) وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (65) | |||
ترجمه | |||
آگاه باشيد كه دوستان خدا نه بيمى باشد بر ايشان و نه آنان اندوهناك شوند | |||
آنانكه گرويدند و بودند كه پرهيز مىكردند | |||
مر ايشانرا است بشارت در زندگانى دنيا و در آخرت نيست تبديلى مر سخنان خدا را اين است آن كاميابى بزرگ | |||
و نبايد اندوهگين كند تو را گفتار آنان همانا عزّت مر خدا را است تمامى او است شنواى دانا. | |||
تفسير | |||
دوستان خدا كه اهل ايمان و پرهيزكارى هستند البتّه در دنيا و آخرت محفوظ بحفظ الهى ميباشند و چون بياد خدا شادند در بوستان محبّت او مانند سرو ثابت و از غم آزادند راضى برضاى خدا و فارغ از ما سوى پس نبايد كسى بر حال و مئال ايشان خائف باشد بلكه بايد افعال و احوال آنان سر مشق و مورد غبطه سايرين گردد و محتمل است مراد آخرت باشد و آيه دوم ظاهرا بيان اولياء اللّه است و احتياج بتفسير ندارد ولى در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از اولياء اللّه فرمود ايشان كسانى هستند كه بياد ميآورند خدا را بديدار خودشان يعنى بسيما و هيئت خودشان مردم را بياد خدا مىآورند و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه بشناسد خدا را و تعظيم نمايد او را باز دارد زبان خود را از كلام و شكم خود را از طعام و به تعب اندازد نفس خود را بصيام و قيام عرض كردند پدران و مادران ما بفدايت اى پيغمبر خدا اينان دوستان خدايند فرمود دوستان خدا چون ساكت باشند سكوتشان ذكر است و چون نظر نمايند نظرشان عبرت است و اگر سخن گويند سخنشان حكمت است و چون راه روند رفتنشان ميان مردم بركت است و اگر نبود اجلهائى كه خدا براى آنها نوشته جانشان در بدنهاشان قرار نداشت از خوف عذاب و شوق ثواب و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه يافتيم در كتاب على بن الحسين عليهما السلام آگاه باشيد دوستان خدا نيست بيمى برايشان و نه آنان محزون ميشوند وقتى كه ادا نمايند واجبات خدا را و بجا آورند سنّتهاى پيغمبر او را و از محرّمات الهى اجتناب نمايند و زهد در دنيا و رغبت بثواب خدا داشته باشند و كسب روزى حلال نمايند و طالب افتخار و جمع مال نباشند و حقوق واجبه الهيّه را باهلش برسانند پس آنان كسانى هستند كه خداوند بكسب آنها بركت و | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 31 | |||
بعملشان ثواب عطا ميفرمايد و در مجمع اين مضمون را از حضرت سجّاد عليه السّلام مرسلا نقل نموده و در بعضى روايات بشيعيان امير المؤمنين و امام زمان كه منتظر ظهور و مطيع فرمان امامند تفسير شده و نتيجه همه يك معنى است چون لازمه دوستى و و داد اطاعت و انقياد است و كلمه جامعه همان ايمان و پرهيزكارى است كه در كلام الهى ذكر شده است و در آيه سوّم بايشان بشارت داده شده است بنظر حقير چون حذف متعلّق مفيد عموم است در دنيا بكلّيه خيرات و سعادات از عزّت و سلامت و امنيّت و رفاهيت و فتح و ظفر و نصرت و فراغت بال و خوشى احوال چون كسيرا كه تقوى شعار باشد از آفات و اسقام دهر بر كنار باشد و در آخرت بنعيم جنان و حيات جاودان ولى در كافى و فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده و قمّى ره فرموده بشارت در دنيا خواب خوب است كه مؤمن ميبيند و خوشحال ميشود بآن در دنياى خود و در فقيه اضافه فرموده كه امّا در آخرت آن بشارت مؤمن است در وقت مرگ بمغفرت او و كسانيكه جنازه او را برداشتهاند و قمّى ره بشارت آخرت را بسلام ملائكه در وقت قبض روح و اذن دخول در بهشت تفسير فرموده و در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بشارت در دنيا خواب خوب است كه مؤمن براى خود مىبيند يا براى او ديده ميشود و در آخرت بهشت است و در كافى از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل نموده كه بشارت بقيام قائم و ظهور او و قتل دشمنان ايشان و نجات در آخرت و ورود بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل اطهار او است در لب حوض كوثر و از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه چون جان بسينه محتضر رسد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ميبيند و باو بشارت ميدهد و امير المؤمنين عليه السّلام را ميبيند و باو ميفرمايد من همانم كه دوستم داشتى امروز بدرد تو خوردم و اين در قرآن است كه ميفرمايد الّذين آمنوا و كانوا يتّقون لهم البشرى فى الحيوة الدّنيا و فى الاخرة و باين مضمون روايات ديگرى هم نقل شده است و آنكه چون ملك الموت ببالين يكى از شيعيان حاضر شود او را بشارت ببهشت و امان از دوزخ دهد و درى از منزل او در بهشت برويش باز شود و باو گويد به بين اين جايگاه تو است در بهشت و اين پيغمبر و امير المؤمنين و حسنين عليهم السلام رفقاء تو هستند و اين معناى آيه شريفه است و در اقوال و مواعيد و ارادات الهيّه تغيير و تبديلى نيست و بشارت باهل ايمان و تقوى منجز است و قطعا به انجاز خواهد رسيد و اين فوز عظيم است كه فوق آن متصوّر نيست | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 32 | |||
و در آيه آخر خداوند براى تسليت خاطر نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده كه از گفتار ناهنجار كفّار آزرده و ملول مشو قوّت و قدرت و عزّت و نصرت تماما در دست خدا است بهر كس خواسته باشد عنايت خواهد فرمود و تو را خواسته و بتو وعده ظفر داده و بالاخره اولياء خود را بر اعداء غالب خواهد فرمود شنوا است اقوال آنها را و دانا است اعمال آنها را و غافل نيست از احوال آنها و بزودى بجزاى خودشان خواهد رساند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لا يَحزُنكَ قَولُهُم إِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ (65) | |||
و محزون نكند تو را قول كفار و مشركين محققا تمام عزّت مختص بخدا است او است شنونده دانا. | |||
وَ لا يَحزُنكَ قَولُهُم مزخرفاتي که نسبت بشما گفتند و جسارتهايي که در حق شما روا داشتند مثل اينكه ساحر و كذّاب و مجنونت گفتند و قرآنت را سحر و بافتهگي خود شمردند و باعانت ديگران تأليف شده و بدگوئيها نسبت دادند بعلاوه اذيتها بشما و مؤمنين نمودند اينکه امور باعث حزن شما نشود و توكل بر خدا كن إِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً عزت بمعني شرافت، بزرگواري، قدرت، شوكت، عظمت، كبريايي، توانايي است مختص بذات اقدس ربوبي است باعلي درجه بجميع انحاء عزت بهر که بخواهد ميدهد تو را عزيز ميكند وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ سوره منافقون آيه 8، قرآنت را عزيز ميكند وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ سوره فصّلت آيه 41 امّتت را عزيز ميفرمايد و للمؤمنين سوره منافقون آيه 8 دينت، شريعتت، اوصيائت و هر چه بتو منتسب است بلكه در دنيا و آخرت و دشمنانت را ذليل و خوار و خفيف ميفرمايد پس نبايد محزون باشي شما وظيفه خود را انجام ده، تبليغ رسالت كن و اعتمادت بخدا باشد و بس هو السميع بدون احتياج بآلت سمع بلكه بعلم ذاتي و احاطه قيّومي که يكي از اسماء الحسني سميع است که بمعني علم بمسموعات است و برگشت آن بعلم است چنانچه بسياري از صفات مرجعش بعلم است مثل بصير، خبير، مدرك، حكيم، مريد که مكرر اشاره شده. | |||
جلد 9 - صفحه 421 | |||
العليم ان قلت- همين عليم كافي بود زيرا برگشت سميع بعلم است. | |||
قلت- لفظ سميع نسبت باقوال آنها است و عليم نسبت بافعال آنها آگاه است و انتقام خواهد كشيد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 65)- و در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که سر سلسله اولیاء و دوستان خداست کرده و به صورت دلداری و تسلی خاطر به او میگوید: «سخنان ناموزون مخالفان و مشرکان غافل و بیخبر تو را غمگین نکند» (وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ). | |||
«چرا که تمام عزت و قدرت از آن خداست» و در برابر اراده حق از دشمنان کاری ساخته نیست (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً). | |||
او از تمام نقشههای آنها باخبر است «زیرا او شنوا و داناست» (هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۹
ترجمه
يونس ٦٤ | آیه ٦٥ | يونس ٦٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْعِزَّةَ»: چیرگی و برتری. شکوه و عظمت. قوّت و قدرت.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۷۰ - ۵۷، سوره يونس
- توضيح معناى مفردات آيه شريفه : ((موعظه ))، ((شفاء لما فى الصدور))، ((هدى)) و ((رحمت ))
- اشاره به معناى ((رحمان )) و ((رحيم )) و مراد از اينكه قرآن براى مؤ منين رحمت است
- توصيف قرآن به بيان جامعى است براى همه آثار طيب و نيكوى قرآن كريم
- مراد از فضل خدا و رحمت خدا در آيه شريفه :((قل بفضل اللّه و برحمته ...))
- وجه اينكه از دادن روزى به ((انزال )) روزى تعبير شده ، با اينكه رزق آدميان در زميناست
- بيان اينكه هر حكمى بايد به اذن خدا باشد. و حكم مختص به خدا است . و طرح دو شبههدر اين زمينه و پاسخ به آن دو شبهه
- حكم خدا منطبق بر فطرت ، هماهنگ با نظام خلقت و همسوى حركت انسان به سوى هدفكمالى او است
- سلطنت و احاطه تام الهى بر اعمال بشر، شهادت و عملى استكامل و فراگيرنده همه اعمال از همه خلايق حتى پيامبر خدا(ص )
- معناى ((ولايت )) و مراد از ولايت خدا
- اشاره به مراتب ايمان و بيان اينكه خداى تعالى ولى مؤ منين است كه از مرتبه بالاىايمان برخوردارند
- توجيه و توضيحى در مورد اينكه خداى ، ترس و اندوهى ندارند و بيان اينكه اطلاق جمله: ((لاخوف عليهم و لا هم يحزنون )) شامل نفى ترس و اندوه هم در دنيا و هم در آخرت مىشود
- بررسى سخن يكى از مفسرين درباره نفى ترس و اندوه اولياى خدا و رد آن گفته
- تسلى دادن به پيامبر (ص ) كه از سخنان جاهلانه مشركين نرنجد زيرا ((عزت از آنخداست )) و ((خدا سميع و عليم است ))
- استدلال براى محال بودن فرزند داشتن خداى تعالى ، در برابر مشركين كه گفتند:((اتخذ اللّه ولدا))
- بحث روايتى ۱۴۰
- چند روايت در مورد مراد از فضل و رحمت خدا در:((قل بفضل اللّه و برحمته ...))
- رواياتى درباره معناى ولايت خدا و وصف اولياءاللّه
- چند روايت در تفسير ((بشرى )) داشتن اولياء اللّه در دنيا و آخرت (لهم البشرى فىالحيوة الدنيا و فى الاخرة )
- چند روايت درباره رؤ يا و اقسام آن
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «65»
گفتار مخالفان، تو را غمگين نسازد. زيرا عزّت، به تمامى از آن خداوند است و او شنوا و داناست.
نکته ها
كفّار به پيامبر نسبتِ شاعر، كاهن، ساحر ومجنون مىدادند، علاوه بر اينها، گاهى مىگفتند:
او بر ما امتيازى ندارد، بلكه انسانى مثل ماست. «إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا» «1»، گاهى مىگفتند:
حرفهاى او را گروهى ساخته و پرداخته و به او القا مىكنند. «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» «2»، گاهى مىگفتند: ما نيز اگر بخواهيم مثل قرآن را مىآوريم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «3» و گاهى مىگفتند: حرفهاى او داستانهاى پيشينيان است. «أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» «4»
و دربارهى پيروان او نيز مىگفتند: آنان افراد فرو مايهاى هستند. «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» «5» ولى ارادهى خداوند بر اين است كه در برابر آن همه تحقير، پيامبر و مؤمنان عزيز باشند.
«عزّت» به معناى نفوذناپذيرى است. هم خداوند چنين است، هم پيامبر، هم مؤمنان، «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ» «6» و هم مكتب. «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ» «7»
«1». ابراهيم، 10.
«2». فرقان، 4.
«3». انفال، 31.
«4». نحل، 24.
«5». هود، 27.
«6». منافقون، 8.
«7». فصّلت، 41.
جلد 3 - صفحه 596
پیام ها
1- هدف تبليغات دشمن، تحقير دين و امّت اسلامى است، ولى خداوند پيامبر را دلدارى داده و كفّار را به اين هدف نمىرساند. «لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ»
2- مؤمن نبايد تحت تأثير تبليغات مسموم كفّار قرار گيرد و احساس ضعف كند.
«لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ»
3- خداوند پشتيبان اولياى خويش است و پيروزى مكتب و پيامبران را تضمين كرده است. «1» «لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»
4- عزّت، به دست خداست و با گفتههاى اين و آن نمىشكند. «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (65)
وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ: و نبايد محزون و دلتنگ سازد تو را سخن معاندين.
«1» تفسير قمى ج 1 ص 314.
«2» سوره زخرف آيه 28.
ج5، ص 356
ظاهر آيه نهى و معنى تسليه پيغمبر باشد، و نهى در ظاهر متعلق به حزن و در معنى به اسباب آن تعلق دارد، يعنى التفات مكن و توجه منما به گفتار و سخنان ايشان تا تو را دلتنگى و افسردگى نيارد، و اعتنا منما به تكذيب و تدبير آنان در ابطال دين تو تا غمگين و اندوهگين نشوى. بعد از آن بشارت مىفرمايد آن حضرت را به نصرت و غلبه و امن از محذورات به اينكه: إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً: بتحقيق عزت و غلبه، خاصه ذات احديت الهى است بتمامه، و هر كه عزيز شود به او، عزيز و غالب گردد، پس منع فرمايد ايشان را به عزت خود، و دفع نمايد اذيتهاى آنان را به قدرت خود. هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ: ذات سبحانى شنوا است گفتار ايشان را، دانا است ضمايرشان را، پس مجازات فرمايد ايشان را بر آن، و دفع فرمايد شر و كيد آنها را. حاصل آنكه: تو اى پيغمبر از اولياء خدا و اهل بشرى هستى، پس سزاوار نيست كه به طعن طاعنان و كيد معاندان محزون شوى، غلبه كليّه براى خدا و نصرت از جانب او باشد، و عالم است به گفتار و كردار آنها، و جزا خواهد داد ايشان را؛ بنابراين اندوهناك مشو به مقالات آنها.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (62) الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ (63) لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللَّهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (64) وَ لا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (65)
ترجمه
آگاه باشيد كه دوستان خدا نه بيمى باشد بر ايشان و نه آنان اندوهناك شوند
آنانكه گرويدند و بودند كه پرهيز مىكردند
مر ايشانرا است بشارت در زندگانى دنيا و در آخرت نيست تبديلى مر سخنان خدا را اين است آن كاميابى بزرگ
و نبايد اندوهگين كند تو را گفتار آنان همانا عزّت مر خدا را است تمامى او است شنواى دانا.
تفسير
دوستان خدا كه اهل ايمان و پرهيزكارى هستند البتّه در دنيا و آخرت محفوظ بحفظ الهى ميباشند و چون بياد خدا شادند در بوستان محبّت او مانند سرو ثابت و از غم آزادند راضى برضاى خدا و فارغ از ما سوى پس نبايد كسى بر حال و مئال ايشان خائف باشد بلكه بايد افعال و احوال آنان سر مشق و مورد غبطه سايرين گردد و محتمل است مراد آخرت باشد و آيه دوم ظاهرا بيان اولياء اللّه است و احتياج بتفسير ندارد ولى در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه پرسيدند از اولياء اللّه فرمود ايشان كسانى هستند كه بياد ميآورند خدا را بديدار خودشان يعنى بسيما و هيئت خودشان مردم را بياد خدا مىآورند و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود كسيكه بشناسد خدا را و تعظيم نمايد او را باز دارد زبان خود را از كلام و شكم خود را از طعام و به تعب اندازد نفس خود را بصيام و قيام عرض كردند پدران و مادران ما بفدايت اى پيغمبر خدا اينان دوستان خدايند فرمود دوستان خدا چون ساكت باشند سكوتشان ذكر است و چون نظر نمايند نظرشان عبرت است و اگر سخن گويند سخنشان حكمت است و چون راه روند رفتنشان ميان مردم بركت است و اگر نبود اجلهائى كه خدا براى آنها نوشته جانشان در بدنهاشان قرار نداشت از خوف عذاب و شوق ثواب و عيّاشى ره از امام باقر عليه السّلام روايت نموده كه يافتيم در كتاب على بن الحسين عليهما السلام آگاه باشيد دوستان خدا نيست بيمى برايشان و نه آنان محزون ميشوند وقتى كه ادا نمايند واجبات خدا را و بجا آورند سنّتهاى پيغمبر او را و از محرّمات الهى اجتناب نمايند و زهد در دنيا و رغبت بثواب خدا داشته باشند و كسب روزى حلال نمايند و طالب افتخار و جمع مال نباشند و حقوق واجبه الهيّه را باهلش برسانند پس آنان كسانى هستند كه خداوند بكسب آنها بركت و
جلد 3 صفحه 31
بعملشان ثواب عطا ميفرمايد و در مجمع اين مضمون را از حضرت سجّاد عليه السّلام مرسلا نقل نموده و در بعضى روايات بشيعيان امير المؤمنين و امام زمان كه منتظر ظهور و مطيع فرمان امامند تفسير شده و نتيجه همه يك معنى است چون لازمه دوستى و و داد اطاعت و انقياد است و كلمه جامعه همان ايمان و پرهيزكارى است كه در كلام الهى ذكر شده است و در آيه سوّم بايشان بشارت داده شده است بنظر حقير چون حذف متعلّق مفيد عموم است در دنيا بكلّيه خيرات و سعادات از عزّت و سلامت و امنيّت و رفاهيت و فتح و ظفر و نصرت و فراغت بال و خوشى احوال چون كسيرا كه تقوى شعار باشد از آفات و اسقام دهر بر كنار باشد و در آخرت بنعيم جنان و حيات جاودان ولى در كافى و فقيه از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده و قمّى ره فرموده بشارت در دنيا خواب خوب است كه مؤمن ميبيند و خوشحال ميشود بآن در دنياى خود و در فقيه اضافه فرموده كه امّا در آخرت آن بشارت مؤمن است در وقت مرگ بمغفرت او و كسانيكه جنازه او را برداشتهاند و قمّى ره بشارت آخرت را بسلام ملائكه در وقت قبض روح و اذن دخول در بهشت تفسير فرموده و در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه بشارت در دنيا خواب خوب است كه مؤمن براى خود مىبيند يا براى او ديده ميشود و در آخرت بهشت است و در كافى از امام باقر عليه السّلام در تفسير اين آيه نقل نموده كه بشارت بقيام قائم و ظهور او و قتل دشمنان ايشان و نجات در آخرت و ورود بر محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و آل اطهار او است در لب حوض كوثر و از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه چون جان بسينه محتضر رسد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ميبيند و باو بشارت ميدهد و امير المؤمنين عليه السّلام را ميبيند و باو ميفرمايد من همانم كه دوستم داشتى امروز بدرد تو خوردم و اين در قرآن است كه ميفرمايد الّذين آمنوا و كانوا يتّقون لهم البشرى فى الحيوة الدّنيا و فى الاخرة و باين مضمون روايات ديگرى هم نقل شده است و آنكه چون ملك الموت ببالين يكى از شيعيان حاضر شود او را بشارت ببهشت و امان از دوزخ دهد و درى از منزل او در بهشت برويش باز شود و باو گويد به بين اين جايگاه تو است در بهشت و اين پيغمبر و امير المؤمنين و حسنين عليهم السلام رفقاء تو هستند و اين معناى آيه شريفه است و در اقوال و مواعيد و ارادات الهيّه تغيير و تبديلى نيست و بشارت باهل ايمان و تقوى منجز است و قطعا به انجاز خواهد رسيد و اين فوز عظيم است كه فوق آن متصوّر نيست
جلد 3 صفحه 32
و در آيه آخر خداوند براى تسليت خاطر نبى اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده كه از گفتار ناهنجار كفّار آزرده و ملول مشو قوّت و قدرت و عزّت و نصرت تماما در دست خدا است بهر كس خواسته باشد عنايت خواهد فرمود و تو را خواسته و بتو وعده ظفر داده و بالاخره اولياء خود را بر اعداء غالب خواهد فرمود شنوا است اقوال آنها را و دانا است اعمال آنها را و غافل نيست از احوال آنها و بزودى بجزاى خودشان خواهد رساند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لا يَحزُنكَ قَولُهُم إِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً هُوَ السَّمِيعُ العَلِيمُ (65)
و محزون نكند تو را قول كفار و مشركين محققا تمام عزّت مختص بخدا است او است شنونده دانا.
وَ لا يَحزُنكَ قَولُهُم مزخرفاتي که نسبت بشما گفتند و جسارتهايي که در حق شما روا داشتند مثل اينكه ساحر و كذّاب و مجنونت گفتند و قرآنت را سحر و بافتهگي خود شمردند و باعانت ديگران تأليف شده و بدگوئيها نسبت دادند بعلاوه اذيتها بشما و مؤمنين نمودند اينکه امور باعث حزن شما نشود و توكل بر خدا كن إِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً عزت بمعني شرافت، بزرگواري، قدرت، شوكت، عظمت، كبريايي، توانايي است مختص بذات اقدس ربوبي است باعلي درجه بجميع انحاء عزت بهر که بخواهد ميدهد تو را عزيز ميكند وَ لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ سوره منافقون آيه 8، قرآنت را عزيز ميكند وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ سوره فصّلت آيه 41 امّتت را عزيز ميفرمايد و للمؤمنين سوره منافقون آيه 8 دينت، شريعتت، اوصيائت و هر چه بتو منتسب است بلكه در دنيا و آخرت و دشمنانت را ذليل و خوار و خفيف ميفرمايد پس نبايد محزون باشي شما وظيفه خود را انجام ده، تبليغ رسالت كن و اعتمادت بخدا باشد و بس هو السميع بدون احتياج بآلت سمع بلكه بعلم ذاتي و احاطه قيّومي که يكي از اسماء الحسني سميع است که بمعني علم بمسموعات است و برگشت آن بعلم است چنانچه بسياري از صفات مرجعش بعلم است مثل بصير، خبير، مدرك، حكيم، مريد که مكرر اشاره شده.
جلد 9 - صفحه 421
العليم ان قلت- همين عليم كافي بود زيرا برگشت سميع بعلم است.
قلت- لفظ سميع نسبت باقوال آنها است و عليم نسبت بافعال آنها آگاه است و انتقام خواهد كشيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 65)- و در این آیه روی سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله که سر سلسله اولیاء و دوستان خداست کرده و به صورت دلداری و تسلی خاطر به او میگوید: «سخنان ناموزون مخالفان و مشرکان غافل و بیخبر تو را غمگین نکند» (وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ).
«چرا که تمام عزت و قدرت از آن خداست» و در برابر اراده حق از دشمنان کاری ساخته نیست (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً).
او از تمام نقشههای آنها باخبر است «زیرا او شنوا و داناست» (هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ).
نکات آیه
۱ - تبلیغات سوء و سخنان نارواى مشرکان علیه رسالت پیامبر(ص)، به درجه اى بود که باعث اندوه و رنجش خاطر مبارک آن حضرت مى شد. (و لا یحزنک قولهم)
۲ - خداوند، پیامبر اکرم (ص) را در قبال سخنان نارواى مشرکان دلدارى داده و با وعده غلبه قطعى توحید بر شرک، آن حضرت را از ناکامى و نافرجامى توطئه هاى آنان، مطمئن ساخت (و لا یحزنک قولهم إن العزة للّه جمیعاً)
۳ - مؤمنان در مقابل جنجال تبلیغاتى دشمنان، نباید اندوهى به خود راه دهند. (لا یحزنک قولهم) اگر چه مخاطب جمله «لا یحزنک» وجود مبارک پیامبر اکرم(ص) است، ولى با توجّه به ذکر «إن العزة للّه جمیعاً» که مى تواند در مقام تعلیل باشد، مى تواند از مورد، الغاى خصوصیت کرد و آن را تعمیم داد.
۴ - تمامى عزّتها از آن خداوند است. (إن العزة للّه جمیعاً)
۵ - خداوند، منشأ تمامى عزّتهاست. (إن العزة للّه جمیعاً)
۶ - مشرکان، مردمى ذلیل، حقیر و بى بهره از عزّتند. (و لا یحزنک قولهم إن العزة للّه جمیعاً)
۷ - توجّه به انحصار عزّت براى خداوند و شنوایى و دانایى مطلق او، برطرف کننده اندوه ایجاد شده از جنجالهاى تبلیغاتى دشمنان است. (و لا یحزنک قولهم إن العزة للّه جمیعاً هو السمیع العلیم)
۸ - خداوند، سمیع (شنوا) و علیم (دانا) است. (هو السمیع العلیم)
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: سمیع ۸ ; علیم ۸
- اندوه: عوامل رفع اندوه ۷
- توحید: وعده پیروزى توحید ۲
- خدا: اختصاصات خدا ۴ ; خدا و عزّت ۵ ; دلداریهاى خدا ۲ ; عزّت خدا ۴ ; وعده هاى خدا ۲
- ذکر: آثار ذکر اختصاصات خدا ۷ ; آثار ذکر شنوایى خدا ۷ ; آثار ذکر عزّت خدا ۷ ; آثار ذکر علم خدا ۷
- شرک: وعده شکست شرک ۲
- عزّت: محرومان از عزّت ۶ ; منشأ عزّت ۵
- مؤمنان: مسؤولیت مؤمنان ۳ ; مؤمنان و جنگ روانى دشمنان ۳
- محمّد(ص): آثار تبلیغ علیه محمّد(ص) ۱ ; دلدارى به محمّد(ص) ۲ ; عوامل اندوه محمّد(ص) ۱ ; عوامل رنج محمّد(ص) ۱ ; محمّد(ص) و مشرکان ۲
- مشرکان: تبلیغ ناپسند مشرکان ۱ ; ذلت مشرکان ۶ ; شکست توطئه هاى مشرکان ۲ ; محرومیت مشرکان ۶ ; مشرکان و محمّد(ص) ۱