البقرة ١١٢: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۳: خط ۳۳:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۲#link394 | آيات ۱۰۸ ۱۱۵ بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۲#link394 | آيات ۱۰۸ ۱۱۵ بقره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۳#link396 | بيان جمله ((ولله المشرق و المغرب ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۳#link396 | بيان جمله ((ولله المشرق و المغرب ))]]
خط ۳۸: خط ۳۹:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۳#link398 | دو قاعده در موارد قرآنى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱_بخش۳۳#link398 | دو قاعده در موارد قرآنى]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link399 | آيه ۱۱۱ - ۱۱۲]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link399 | آيه ۱۱۱ - ۱۱۲]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link400 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link400 | آيه و ترجمه]]
خط ۴۸: خط ۵۱:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link406 | نكته : ۳]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link406 | نكته : ۳]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link407 | نكته : ۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱_بخش۷۷#link407 | نكته : ۴]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
«112» بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌
آرى، كسى كه با اخلاص به خدا روى آورد و نيكوكار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين خواهند شد.
===نکته ها===
آيه علّت ورود به بهشت را، تسليم فرمان خدا و نيكوكار بودن مى‌داند. يعنى بهشت به ادّعا و شعار به كسى داده نمى‌شود، بلكه ايمان و عمل‌صالح لازم است.
===پیام ها===
1- براى ورود به بهشت، به جاى خيال و آرزو، هم تسليم خدا بودن و ايمان درونى لازم است و هم عمل صالح بيرونى. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ»*
2- نيكوكارى بايد سيره‌ى انسان باشد، نه به صورت موسمى وفصلى. «هُوَ مُحْسِنٌ»
3- پاداش دادن، از شئون ربوبيّت است. «أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»
4- هر كس خالصانه روى به خدا آورد، هم بهره كامل دارد؛ «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» و هم از هر نوع دلهره بيمه خواهد بود. «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ»
تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 183
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (112)
بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ‌: ( «بلى» كلمه ايجاب است براى اثبات آنچه نفى كرده بودند) يعنى چنين نيست كه تصور نموده‌اند، بلكه هر كس تسليم نمود و خالص ساخت، وَجْهَهُ لِلَّهِ‌: همّ خود را براى خدا، و به تمام جهات مطيع و منقاد اوامر الهى شد و پاكيزه گردانيد نفس خود را و غير را شريك در عبادت قرار نداد، وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌: و حال آنكه او نيكوكار باشد در كردار و گفتار، يعنى عمل خود را به ريا و سمعه و خودنمائى آميخته نگردانيده و بر وفق آنچه مأمور شده بر وجه اخلاص بجاى آورده، فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ‌: پس براى او است ثواب كه موعود است بر عمل او، و ثابت است نزد پروردگارش كه ضايع و ناقص نخواهد شد. وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ‌: و هيچ ترسى نيست براى ايشان از فوت ثواب، وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌: و نه ايشان محزون شوند از تصور زوال آن اجر و ثواب در روز حساب.
تبصره: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه ترتب ثواب و اجر نسبت به طاعات و عبادات، منوط است به آنكه بنده تسليم محض باشد در اوامر الهى به مرتبه‌اى كه هيچ رأيى و اراده و استقلالى از خود نداشته باشد بالكليه وجهه او متوجه به حضرت حق بوده و ابدا غير را منظور ندارد، بلكه عمل را به تمام جهات خلوص بجاى آرد براى رضاى سبحانى.
در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السلام فرمود: كلّ رياء شرك‌
تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 233
انّه من عمل للنّاس كان ثوابه على النّاس و من عمل للّه كان ثوابه على اللّه‌ «1»:
يعنى هر ريائى شرك است، بدرستى كه هر كه عمل براى مردم نمايد، باشد ثواب او بر مردم؛ و هر كه عمل براى خدا نمايد، باشد ثواب او بر خدا.
نكته: استعمال «وجه» در تمام بدن از قبيل تسميه شي‌ء به اسم، اشرف اجزاء و تسميه كل به اسم جزء باشد، و مراد از كلمه «عند ربه» قرب شرفى و منزلتى است نه مكانى.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (112)
ترجمه‌
آرى كسيكه تسليم نمود روى خود را براى خدا با آنكه نيكوكار است پس از براى او است مزد او نزد پروردگارش و نه بيمى است بر ايشان و نه آنان اندوهناك شوند..
تفسير
يعنى تسليم حق شد چون آشكار شد حق و برهانش و نيكوكار كسى است كه عملش براى خدا باشد و البته ثوابش در روز قيامت باو ميرسد و نيكوكاران نميترسند در آنروز كه ميترسند كفار چون مى‌بينند عقاب و عذاب الهى را و اندوهناك نميشوند در حال سكرات موت براى آنكه بشارت بهشت بايشان ميرسد و بنظر حقير رفع خوف‌
----
جلد 1 صفحه 160
و اندوه از لوازم عادى تسليم و رضا است باين جهت است كسيكه از خدا بترسد و راضى بقضاى او شود نه از كسى ميترسد و نه غمگين ميشود و اين از آثار تسليم است در دنيا و آنچه بيان شد در آخرت است خداوند اين مقام را بشيعيان عطا فرمايد كه بهشت حقيقى اين است و بس.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بَلي‌ مَن‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ فَلَه‌ُ أَجرُه‌ُ عِندَ رَبِّه‌ِ وَ لا خَوف‌ٌ عَلَيهِم‌ وَ لا هُم‌ يَحزَنُون‌َ (112)
(آري‌ كسي‌ ‌که‌ اقبال‌ و توجهش‌ ‌را‌ بخدا كند و حال‌ آنكه‌ نيكوكار ‌باشد‌ ‌پس‌ اجر ‌او‌ نزد پروردگارش‌ محفوظ ‌باشد‌ و بيمي‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ نيست‌ و اندوهناك‌ نخواهند ‌بود‌) ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ردّ مقاله‌ يهود و نصاري‌ ‌است‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ بيان‌ نمود ‌که‌ بمجرد ادعا كسي‌ داخل‌ بهشت‌ نميشود بلكه‌ بايد دليل‌ و برهان‌ ‌بر‌ صدق‌ مدعاي‌ ‌خود‌ داشته‌ ‌باشد‌ و تنها اسم‌ يهودي‌ ‌ يا ‌ نصراني‌ سبب‌ دخول‌ جنت‌ نشود و ‌اينکه‌ جز آرزوي‌ باطلي‌ نباشد، ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مناط نجات‌ و دخول‌ بهشت‌ ‌را‌ بيان‌ فرمود ‌به‌ اينكه‌ مناط نجات‌ ‌از‌ خوف‌ و حزن‌ و عذاب‌ آخرت‌ و دخول‌ ‌در‌ امن‌ و راحت‌ و بهشت‌، يكي‌ ايمان‌ و توجه‌ بخدا ‌است‌ و ديگر نيكوكاري‌ و اطاعت‌ ‌از‌ اوامر و نواهي‌ حق‌.
كلمه‌ «بلي‌» ‌ يا ‌ جواب‌ جمله‌ مقدري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ سياق‌ ‌آيه‌ قبل‌ استفاده‌ ميشود كان‌ّ گوينده ميگويد ‌پس‌ هيچكس‌ داخل‌ بهشت‌ نميشود! جواب‌ ميدهد بَلي‌ مَن‌ أَسلَم‌َ الاية ‌يعني‌ آري‌ داخل‌ بهشت‌ ميشود كسي‌ ‌که‌ مؤمن‌ بخدا و مطيع‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و ‌ يا ‌ ردّ و جواب‌ همان‌ جمله‌ منفي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌يعني‌:
لَن‌ يَدخُل‌َ الجَنَّةَ إِلّا مَن‌ كان‌َ الاية ‌که‌ مفادش‌ چنين‌ ميشود بلي‌ يدخل‌ الجنة ‌من‌ اسلم‌ الاية مانند زَعَم‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَن‌ لَن‌ يُبعَثُوا قُل‌ بَلي‌ وَ رَبِّي‌ لَتُبعَثُن‌َّ«1» و مراد ‌از‌ جمله‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ ايمان‌ حقيقي‌ و توجه‌ بحق‌ ‌است‌ ‌يعني‌ روي‌ دلش‌ ‌را‌ متوجه‌ ‌خدا‌ كند و كار ‌خود‌ ‌را‌ باو واگذارد و بسپارد و ‌در‌ همه‌ امور نظر و توكل‌
----
1‌-‌ سوره‌ التغابن‌ ‌آيه‌ 7
جلد 2 - صفحه 154
و اعتماد و خوف‌ و رجائش‌ باو ‌باشد‌ و بالجمله‌ ‌خود‌ ‌را‌ تسليم‌ ‌خدا‌ كند نه‌ تسليم‌ شيطان‌ و هواهاي‌ نفساني‌ و مقصود ‌از‌ وجه‌ توجه‌ و اقبال‌ قلبي‌ ‌است‌ بقرينه‌ اسلم‌ نه‌ توجه‌ ظاهري‌ جسماني‌.
و مراد ‌از‌ جمله‌ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ مطيع‌ و منقاد اوامر و نواهي‌ الهي‌ بودن‌ ‌است‌ و معني‌ محسن‌، فاعل‌ فعل‌ حسن‌ ‌است‌ مقابل‌ مسي‌ء ‌که‌ بمعني‌ فاعل‌ سيئة و كار قبيح‌ و زشت‌ ميباشد و احسان‌ عبارة اخراي‌ تقوي‌ و عمل‌ صالح‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ ديگر ذكر ‌شده‌ و ‌براي‌ ‌اينکه‌ طايفه‌ سه‌ خصوصيت‌ ذكر ‌شده‌.
1‌-‌ فَلَه‌ُ أَجرُه‌ُ عِندَ رَبِّه‌ِ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ همان‌ دخول‌ جنت‌ و رسيدن‌ بفيوضات‌ و نعم‌ اخروي‌ ‌است‌.
2‌-‌ وَ لا خَوف‌ٌ عَلَيهِم‌ ‌که‌ بشارت‌ بايمني‌ ‌از‌ عذاب‌ و ‌از‌ بيم‌ و ترس‌ مرگ‌ و عقبات‌ ‌پس‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌تا‌ قيامت‌ و مواقف‌ قيامت‌ ‌است‌.
3‌-‌ وَ لا هُم‌ يَحزَنُون‌َ ‌که‌ بشارت‌ باينست‌ ‌که‌ هيچ‌ غم‌ و اندوهي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نيست‌ نه‌ بواسطه‌ فوت‌ نعمت‌ و نه‌ اصابه‌ نقمت‌، و اما كساني‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو امر ‌را‌ دارا نباشند ‌پس‌ ‌اگر‌ مؤمن‌ مسي‌ء باشند و ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا بروند ‌اگر‌ چه‌ بالاخره‌ اهل‌ نجاتند ولي‌ اولا ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ درجات‌ و مقامات‌ بهشت‌ محرومند و ثانيا خوف‌ ‌از‌ سكرات‌ موت‌ و عقبات‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ و مواقف‌ قيامت‌ و غيره‌ ‌براي‌ آنان‌ هست‌ و بالنتيجه‌ ‌اينکه‌ محروميتها و مخاوف‌ موجب‌ حزن‌ و اندوه‌ آنان‌ ‌هم‌ مي‌باشد و ‌براي‌ مؤمن‌ مسي‌ء خوف‌ ديگري‌ ‌هم‌ هست‌ و ‌آن‌ خوف‌ زوال‌ ايمان‌ بواسطه‌ معصيت‌ ‌است‌ زيرا گناه‌ و معصيت‌ مضارّ بسياري‌ دارد ‌که‌ اهم‌ ‌آنها‌ ضعف‌ ايمان‌ ‌تا‌ بحدي‌ ‌که‌ منجر بزوال‌ ايمان‌ و سوء عاقبت‌ ميگردد.
و ‌اگر‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ولي‌ محسن‌ و نيكوكار باشند ‌اگر‌ چه‌ اهل‌ نجات‌ نيستند
جلد 2 - صفحه 155
زيرا شرط نجات‌ و صحت‌ همه‌ اعمال‌ ايمان‌ ‌است‌ ولي‌ موجب‌ تخفيف‌ عذاب‌ آنان‌ ميشود و البته‌ كافر مسي‌ء ‌با‌ كافر محسن‌ ‌در‌ عذاب‌ يكسان‌ نيستند.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 112)- پس از اثبات این واقعیّت که آنها هیچ دلیلی بر این مدّعی ندارند و ادّعای انحصاری بودن بهشت، تنها خواب و خیالی است که در سر می‌پرورانند، معیار اصلی و اساسی ورود در بهشت را به صورت یک قانون کلی بیان کرده، می‌گوید: آری! کسی که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است» (بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ).
چنین کسانی نیکوکاری وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ کرده است، و بنابراین «چنین کسانی نه ترسی خواهند داشت و نه غمگین می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).
نفی خوف و غم از پیروان خط توحید، دلیلش روشن است، چرا که آنها تنها از خدا می‌ترسند، و از هیچ چیز دیگر وحشت ندارند، ولی مشرکان خرافی از همه چیز ترس دارند، از گفته‌های این و آن، از فال بد زدن، از سنتهای خرافی و از بسیاری چیزهای دیگر.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۴۱


ترجمه

آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین می‌شوند. (بنابر این، بهشت خدا در انحصار هیچ گروهی نیست.)

آرى، هر كس خود را [با تمام وجود] تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش [محفوظ] است و نه خوفى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند
آرى، هر كس كه خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست، و بيمى بر آنان نيست، و غمگين نخواهند شد.
آری، هر که تسلیم حکم خدا گردید و نیکوکار گشت مسلّم اجرش نزد خدا خواهد بود و آنان را هیچ خوف و اندیشه و هیچ اندوهی نخواهد بود.
آری، کسانی که همه وجود خود را تسلیم خدا کنند در حالی که نیکوکارند، برای آنان نزد پروردگارشان پاداشی شایسته و مناسب است، نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند.
آرى، هر كس كه از روى اخلاص رو به خدا كند و نيكوكار بود، پاداشش را از پروردگارش خواهد گرفت و دستخوش بيم و اندوه نمى‌شود.
حق این است که هر کس روی دل به سوی خدا نهد و نیکوکار باشد پاداشش نزد پروردگارش [محفوظ] است و نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین می‌شوند
آرى، هر كس روى خود را به خدا سپارد- با اخلاص به خدا روى آورد- و نيكوكار باشد، مزد او نزد پروردگار اوست، و نه بيمى بر آنهاست و نه اندوهگين شوند.
آری! هرکس خالصانه روبه خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او در پیش خدایش محفوظ است، و نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین خواهند گردید (و بهشت و سعادت اخروی در انحصار هیچ طائفه و نژاد خاصّی نیست).
آری، هر کس -در حالی که نیکوکار است- چهره‌ی خود را به خدا تسلیم کند، پاداش وی نزد پروردگار اوست و بیمی بر آنان نیست و غمگین (هم) نخواهند شد.
بلکه هر که رویش را به خدا آورد و نیکوکار باشد او را است پاداش او نزد خدا و نه بیمی بر ایشان است و نه اندوهگین شوند


البقرة ١١١ آیه ١١٢ البقرة ١١٣
سوره : سوره البقرة
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَلَی»: آری، کار آن چنان نیست که ایشان می‌گویند، بلکه. «أَسْلَمَ»: خالص و یکرنگ شد. تسلیم کرد. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ»: خویشتن را خالصانه تسلیم کرد. «وَجْه»: چهره. در اینجا به معنی خود و خویشتن است و تسمیه کلّ به اسم جزء می‌باشد. «مُحْسِنٌ»: نیکوکار.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«112» بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌

آرى، كسى كه با اخلاص به خدا روى آورد و نيكوكار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگين خواهند شد.

نکته ها

آيه علّت ورود به بهشت را، تسليم فرمان خدا و نيكوكار بودن مى‌داند. يعنى بهشت به ادّعا و شعار به كسى داده نمى‌شود، بلكه ايمان و عمل‌صالح لازم است.

پیام ها

1- براى ورود به بهشت، به جاى خيال و آرزو، هم تسليم خدا بودن و ايمان درونى لازم است و هم عمل صالح بيرونى. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ»*

2- نيكوكارى بايد سيره‌ى انسان باشد، نه به صورت موسمى وفصلى. «هُوَ مُحْسِنٌ»

3- پاداش دادن، از شئون ربوبيّت است. «أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»

4- هر كس خالصانه روى به خدا آورد، هم بهره كامل دارد؛ «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» و هم از هر نوع دلهره بيمه خواهد بود. «لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌1، ص: 183

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (112)

بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ‌: ( «بلى» كلمه ايجاب است براى اثبات آنچه نفى كرده بودند) يعنى چنين نيست كه تصور نموده‌اند، بلكه هر كس تسليم نمود و خالص ساخت، وَجْهَهُ لِلَّهِ‌: همّ خود را براى خدا، و به تمام جهات مطيع و منقاد اوامر الهى شد و پاكيزه گردانيد نفس خود را و غير را شريك در عبادت قرار نداد، وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌: و حال آنكه او نيكوكار باشد در كردار و گفتار، يعنى عمل خود را به ريا و سمعه و خودنمائى آميخته نگردانيده و بر وفق آنچه مأمور شده بر وجه اخلاص بجاى آورده، فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ‌: پس براى او است ثواب كه موعود است بر عمل او، و ثابت است نزد پروردگارش كه ضايع و ناقص نخواهد شد. وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ‌: و هيچ ترسى نيست براى ايشان از فوت ثواب، وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ‌: و نه ايشان محزون شوند از تصور زوال آن اجر و ثواب در روز حساب.

تبصره: آيه شريفه دلالت دارد بر آنكه ترتب ثواب و اجر نسبت به طاعات و عبادات، منوط است به آنكه بنده تسليم محض باشد در اوامر الهى به مرتبه‌اى كه هيچ رأيى و اراده و استقلالى از خود نداشته باشد بالكليه وجهه او متوجه به حضرت حق بوده و ابدا غير را منظور ندارد، بلكه عمل را به تمام جهات خلوص بجاى آرد براى رضاى سبحانى.

در كتاب كافى- از حضرت صادق عليه السلام فرمود: كلّ رياء شرك‌

تفسير اثنا عشرى، ج‌1، ص: 233

انّه من عمل للنّاس كان ثوابه على النّاس و من عمل للّه كان ثوابه على اللّه‌ «1»:

يعنى هر ريائى شرك است، بدرستى كه هر كه عمل براى مردم نمايد، باشد ثواب او بر مردم؛ و هر كه عمل براى خدا نمايد، باشد ثواب او بر خدا.

نكته: استعمال «وجه» در تمام بدن از قبيل تسميه شي‌ء به اسم، اشرف اجزاء و تسميه كل به اسم جزء باشد، و مراد از كلمه «عند ربه» قرب شرفى و منزلتى است نه مكانى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بَلى‌ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ (112)

ترجمه‌

آرى كسيكه تسليم نمود روى خود را براى خدا با آنكه نيكوكار است پس از براى او است مزد او نزد پروردگارش و نه بيمى است بر ايشان و نه آنان اندوهناك شوند..

تفسير

يعنى تسليم حق شد چون آشكار شد حق و برهانش و نيكوكار كسى است كه عملش براى خدا باشد و البته ثوابش در روز قيامت باو ميرسد و نيكوكاران نميترسند در آنروز كه ميترسند كفار چون مى‌بينند عقاب و عذاب الهى را و اندوهناك نميشوند در حال سكرات موت براى آنكه بشارت بهشت بايشان ميرسد و بنظر حقير رفع خوف‌


جلد 1 صفحه 160

و اندوه از لوازم عادى تسليم و رضا است باين جهت است كسيكه از خدا بترسد و راضى بقضاى او شود نه از كسى ميترسد و نه غمگين ميشود و اين از آثار تسليم است در دنيا و آنچه بيان شد در آخرت است خداوند اين مقام را بشيعيان عطا فرمايد كه بهشت حقيقى اين است و بس.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بَلي‌ مَن‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ فَلَه‌ُ أَجرُه‌ُ عِندَ رَبِّه‌ِ وَ لا خَوف‌ٌ عَلَيهِم‌ وَ لا هُم‌ يَحزَنُون‌َ (112)

(آري‌ كسي‌ ‌که‌ اقبال‌ و توجهش‌ ‌را‌ بخدا كند و حال‌ آنكه‌ نيكوكار ‌باشد‌ ‌پس‌ اجر ‌او‌ نزد پروردگارش‌ محفوظ ‌باشد‌ و بيمي‌ ‌بر‌ ‌ايشان‌ نيست‌ و اندوهناك‌ نخواهند ‌بود‌) ‌اينکه‌ ‌آيه‌ ردّ مقاله‌ يهود و نصاري‌ ‌است‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ بيان‌ نمود ‌که‌ بمجرد ادعا كسي‌ داخل‌ بهشت‌ نميشود بلكه‌ بايد دليل‌ و برهان‌ ‌بر‌ صدق‌ مدعاي‌ ‌خود‌ داشته‌ ‌باشد‌ و تنها اسم‌ يهودي‌ ‌ يا ‌ نصراني‌ سبب‌ دخول‌ جنت‌ نشود و ‌اينکه‌ جز آرزوي‌ باطلي‌ نباشد، ‌در‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ مناط نجات‌ و دخول‌ بهشت‌ ‌را‌ بيان‌ فرمود ‌به‌ اينكه‌ مناط نجات‌ ‌از‌ خوف‌ و حزن‌ و عذاب‌ آخرت‌ و دخول‌ ‌در‌ امن‌ و راحت‌ و بهشت‌، يكي‌ ايمان‌ و توجه‌ بخدا ‌است‌ و ديگر نيكوكاري‌ و اطاعت‌ ‌از‌ اوامر و نواهي‌ حق‌.

كلمه‌ «بلي‌» ‌ يا ‌ جواب‌ جمله‌ مقدري‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ سياق‌ ‌آيه‌ قبل‌ استفاده‌ ميشود كان‌ّ گوينده ميگويد ‌پس‌ هيچكس‌ داخل‌ بهشت‌ نميشود! جواب‌ ميدهد بَلي‌ مَن‌ أَسلَم‌َ الاية ‌يعني‌ آري‌ داخل‌ بهشت‌ ميشود كسي‌ ‌که‌ مؤمن‌ بخدا و مطيع‌ ‌او‌ ‌باشد‌ و ‌ يا ‌ ردّ و جواب‌ همان‌ جمله‌ منفي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌يعني‌:

لَن‌ يَدخُل‌َ الجَنَّةَ إِلّا مَن‌ كان‌َ الاية ‌که‌ مفادش‌ چنين‌ ميشود بلي‌ يدخل‌ الجنة ‌من‌ اسلم‌ الاية مانند زَعَم‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا أَن‌ لَن‌ يُبعَثُوا قُل‌ بَلي‌ وَ رَبِّي‌ لَتُبعَثُن‌َّ«1» و مراد ‌از‌ جمله‌ أَسلَم‌َ وَجهَه‌ُ لِلّه‌ِ ايمان‌ حقيقي‌ و توجه‌ بحق‌ ‌است‌ ‌يعني‌ روي‌ دلش‌ ‌را‌ متوجه‌ ‌خدا‌ كند و كار ‌خود‌ ‌را‌ باو واگذارد و بسپارد و ‌در‌ همه‌ امور نظر و توكل‌


1‌-‌ سوره‌ التغابن‌ ‌آيه‌ 7

جلد 2 - صفحه 154

و اعتماد و خوف‌ و رجائش‌ باو ‌باشد‌ و بالجمله‌ ‌خود‌ ‌را‌ تسليم‌ ‌خدا‌ كند نه‌ تسليم‌ شيطان‌ و هواهاي‌ نفساني‌ و مقصود ‌از‌ وجه‌ توجه‌ و اقبال‌ قلبي‌ ‌است‌ بقرينه‌ اسلم‌ نه‌ توجه‌ ظاهري‌ جسماني‌.

و مراد ‌از‌ جمله‌ وَ هُوَ مُحسِن‌ٌ مطيع‌ و منقاد اوامر و نواهي‌ الهي‌ بودن‌ ‌است‌ و معني‌ محسن‌، فاعل‌ فعل‌ حسن‌ ‌است‌ مقابل‌ مسي‌ء ‌که‌ بمعني‌ فاعل‌ سيئة و كار قبيح‌ و زشت‌ ميباشد و احسان‌ عبارة اخراي‌ تقوي‌ و عمل‌ صالح‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ ديگر ذكر ‌شده‌ و ‌براي‌ ‌اينکه‌ طايفه‌ سه‌ خصوصيت‌ ذكر ‌شده‌.

1‌-‌ فَلَه‌ُ أَجرُه‌ُ عِندَ رَبِّه‌ِ ‌که‌ عبارت‌ ‌از‌ همان‌ دخول‌ جنت‌ و رسيدن‌ بفيوضات‌ و نعم‌ اخروي‌ ‌است‌.

2‌-‌ وَ لا خَوف‌ٌ عَلَيهِم‌ ‌که‌ بشارت‌ بايمني‌ ‌از‌ عذاب‌ و ‌از‌ بيم‌ و ترس‌ مرگ‌ و عقبات‌ ‌پس‌ ‌از‌ مرگ‌ ‌تا‌ قيامت‌ و مواقف‌ قيامت‌ ‌است‌.

3‌-‌ وَ لا هُم‌ يَحزَنُون‌َ ‌که‌ بشارت‌ باينست‌ ‌که‌ هيچ‌ غم‌ و اندوهي‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ نيست‌ نه‌ بواسطه‌ فوت‌ نعمت‌ و نه‌ اصابه‌ نقمت‌، و اما كساني‌ ‌که‌ يكي‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ دو امر ‌را‌ دارا نباشند ‌پس‌ ‌اگر‌ مؤمن‌ مسي‌ء باشند و ‌با‌ ايمان‌ ‌از‌ دنيا بروند ‌اگر‌ چه‌ بالاخره‌ اهل‌ نجاتند ولي‌ اولا ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ درجات‌ و مقامات‌ بهشت‌ محرومند و ثانيا خوف‌ ‌از‌ سكرات‌ موت‌ و عقبات‌ ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ و مواقف‌ قيامت‌ و غيره‌ ‌براي‌ آنان‌ هست‌ و بالنتيجه‌ ‌اينکه‌ محروميتها و مخاوف‌ موجب‌ حزن‌ و اندوه‌ آنان‌ ‌هم‌ مي‌باشد و ‌براي‌ مؤمن‌ مسي‌ء خوف‌ ديگري‌ ‌هم‌ هست‌ و ‌آن‌ خوف‌ زوال‌ ايمان‌ بواسطه‌ معصيت‌ ‌است‌ زيرا گناه‌ و معصيت‌ مضارّ بسياري‌ دارد ‌که‌ اهم‌ ‌آنها‌ ضعف‌ ايمان‌ ‌تا‌ بحدي‌ ‌که‌ منجر بزوال‌ ايمان‌ و سوء عاقبت‌ ميگردد.

و ‌اگر‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ولي‌ محسن‌ و نيكوكار باشند ‌اگر‌ چه‌ اهل‌ نجات‌ نيستند

جلد 2 - صفحه 155

زيرا شرط نجات‌ و صحت‌ همه‌ اعمال‌ ايمان‌ ‌است‌ ولي‌ موجب‌ تخفيف‌ عذاب‌ آنان‌ ميشود و البته‌ كافر مسي‌ء ‌با‌ كافر محسن‌ ‌در‌ عذاب‌ يكسان‌ نيستند.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 112)- پس از اثبات این واقعیّت که آنها هیچ دلیلی بر این مدّعی ندارند و ادّعای انحصاری بودن بهشت، تنها خواب و خیالی است که در سر می‌پرورانند، معیار اصلی و اساسی ورود در بهشت را به صورت یک قانون کلی بیان کرده، می‌گوید: آری! کسی که در برابر خداوند تسلیم گردد و نیکوکار باشد پاداش او نزد پروردگارش ثابت است» (بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ).

چنین کسانی نیکوکاری وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ کرده است، و بنابراین «چنین کسانی نه ترسی خواهند داشت و نه غمگین می‌شوند» (وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ).

نفی خوف و غم از پیروان خط توحید، دلیلش روشن است، چرا که آنها تنها از خدا می‌ترسند، و از هیچ چیز دیگر وحشت ندارند، ولی مشرکان خرافی از همه چیز ترس دارند، از گفته‌های این و آن، از فال بد زدن، از سنتهای خرافی و از بسیاری چیزهای دیگر.

نکات آیه

۱ - ادعاى اهل کتاب مبنى بر اختصاص بهشت به آنان، ادعایى بى اساس است. (و قالوا لن یدخل الجنة إلا من کان هوداً أو نصرى ... بلى) کلمه «بلى» براى ابطال ادعاى مطرح شده به کار مى رود. بنابراین، «بلى» در آیه شریفه دلالت بر بطلان سخن یهود (لن یدخل الجنة ...) دارد.

۲ - پاداشهاى الهى (بهشت) از آن کسانى است که با تمام وجود تسلیم خدا شده و از سر اخلاص کارهاى نیک انجام دهند. (من أسلم وجهه للّه و هو محسن فله أجره عند ربه) از مصادیق «أجر» - به دلیل آیه قبل - «بهشت» است. «وجه» به معناى صورت است و مراد از آن در آیه شریفه، وجود و ذات آدمى است. «محسن» به کسى گفته مى شود که کار نیک انجام دهد.

۳ - پاداش دهى خداوند پرتوى از ربوبیت اوست. (فله أجره عند ربه)

۴ - مجرد انتساب به ادیان الهى (یهودیت، نصرانیت و یا هر آیینى دیگر)، آدمى را به بهشت نخواهد رسانید. (قالوا لن یدخل الجنة إلا من کان هوداً أو نصرى ... بلى من أسلم ... فله أجره) آیه شریفه پس از نفى ادعاى یهود و نصارا - که معیار ورود به بهشت را یهودى یا نصرانى بودن مى دانستند - انتساب به دینى خاص حتى اسلام را شرط برخوردار شدن از پاداشهاى الهى نشمرد تا به این نکته اشاره کند که: منتسب بودن به ادیان الهى کار ساز نیست; بلکه معیار «تسلیم خدا بودن» است. البته پس از بعثت پیامبر و نزول قرآن انسان نمى تواند مدعى تسلیم خدا بودن باشد و دین اسلام را نپذیرد.

۵ - یهود و نصارا، در صورتى که تسلیم خدا شوند (اسلام را بپذیرند) و کارهاى نیک انجام دهند، اهل بهشت خواهند بود. (قالوا لن یدخل الجنة إلا من کان هوداً ... بلى من أسلم ... فله أجره)

۶ - آنان که تسلیم خدا باشند و اعمال نیک انجام دهند، هرگز نه ترسى ایشان را فرا مى گیرد و نه بر امرى محزون مى شوند. (من أسلم ... ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون) برخى «لا خوف علیهم ...» را مخصوص قیامت دانسته و جمله «فله أجره» را - که ظرف تحقق آن قیامت است - شاهد بر آن مى دانند و برخى بر آنند که مقتضاى تسلیم خدا بودن این است که ترس و اندوه از زندگىِ شخصِ تسلیم شده برافکنده شود و لذا ظرف «لاخوف علیهم ...» هم دنیاست و هم آخرت.

۷ - قیامت، صحنه اى هراسناک و جایگاه حزن و اندوه است. (ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون)

۸ - نجات آدمى از ترس و اندوه صحنه قیامت، در گرو تسلیم شدن در برابر خدا و انجام دادن اعمال نیک در دنیاست. (من أسلم ... ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون)

۹ - تسلیم خدا بودن بدون انجام اعمال نیک و انجام نیکیها بدون تسلیم خدا بودن، تضمین کننده پاداش الهى نبوده و مانع از روى آوردن ترس و اندوه نخواهد شد. (من أسلم ... ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون)

موضوعات مرتبط

  • احسان: آثار احسان ۲، ۵، ۶، ۸، ۹
  • اخلاص: اهمیّت اخلاص ۲
  • ادیان: انتساب به ادیان ۴
  • اسلام: آثار قبول اسلام ۵
  • اندوه: موانع اندوه ۶، ۹
  • اهل کتاب: ادعاهاى اهل کتاب ۱; انحصارطلبى اهل کتاب ۱; اهل کتاب و بهشت ۱
  • بهشت: موجبات بهشت ۲، ۴، ۵
  • بهشتیان: ۲
  • پاداش: موجبات پاداش ۲، ۹
  • ترس: موانع ترس ۶، ۹
  • تسلیم: آثار تسلیم به خدا ۲، ۵، ۶، ۸; اهمیّت تسلیم به خدا ۹
  • خدا: پاداشهاى خدا ۲، ۳; مظاهر ربوبیت خدا ۳
  • قیامت: اندوه در قیامت ۷; اهوال قیامت ۷; نجات از اندوه در قیامت ۸; نجات از ترس در قیامت ۸; ویژگیهاى قیامت ۷
  • محسنان: محسنان و اندوه ۶; محسنان و ترس ۶
  • مسیحیان: آثار اسلام مسیحیان ۵
  • یهود: آثار اسلام یهود ۵

منابع