الفرقان ٢٣

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ قَدِمْنَا إِلَى‌ مَا عَمِلُوا مِنْ‌ عَمَلٍ‌ فَجَعَلْنَاهُ‌ هَبَاءً مَنْثُوراً

ترجمه

و ما به سراغ اعمالی که انجام داده‌اند می‌رویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار می‌دهیم!

|و به سراغ اعمالى كه كرده‌اند مى‌رويم و آن را چون گردى پراكنده بر باد مى‌دهيم
و به هر گونه كارى كه كرده‌اند مى‌پردازيم و آن را [چون‌] گَردى پراكنده مى‌سازيم.
و ما توجه به اعمال (فاسد بی‌خلوص و حقیقت) آنها کرده و همه را (باطل و نابود چون) غباری پراکنده می‌گردانیم.
و ما به [بررسی و حسابرسی] هر عملی که [به عنوان عمل خیر] انجام داده اند، می پردازیم، پس همه آنها را غباری پراکنده می سازیم.
و به اعمالى كه كرده‌اند پردازيم و همه را چون ذرّات خاك بر باد دهيم.
و به هرگونه کاری که کرده‌اند می‌پردازیم و آن را هیچ و پوچ می‌گردانیم‌
و به كارهايى كه كردند پردازيم و آن را گردى پراكنده كنيم.
ما به سراغ تمام اعمالی که (به ظاهر نیک بوده و در دنیا) آنان انجام داده‌اند می‌رویم و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا می‌سازیم (و ایشان را از اجر و پاداش آن محروم می‌کنیم. چرا که نداشتن ایمان، موجب محو و نابودی احسان، و بی‌اعتبار شدن اعمال خوب انسان می‌گردد).
و به هر گونه کاری که کرده‌اند قدم (و اِقدام قدرتمندانه) نهادیم. پس آن را (چون) گردی پراکنده ساختیم.
و آمدیم بسوی آنچه کردند از کردار پس گردانیدیمش گردی پراکنده‌

We will proceed to the works they did, and will turn them into scattered dust.
ترتیل:
ترجمه:
الفرقان ٢٢ آیه ٢٣ الفرقان ٢٤
سوره : سوره الفرقان
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَدِمْنَآ إِلی مَا»: به سراغ چیزهائی می‌رویم که. «هَبَآءً»: ذرّات کوچک غبار که به هنگام تابش نور خورشید به داخل اطاق دیده می‌شوند. «مَنثُوراً»: پراکنده. مراد این است که اعمال ایشان را بدان گونه پراکنده می‌داریم که همچون چنین ذرّاتی قابل جمع نبوده و مفید فائده‌ای نباشند (نگا: ابراهیم / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23»

ما به سراغ هر عملى كه (به عنوان خيرات) انجام داده‌اند مى‌رويم و آن را غبارى پراكنده مى‌سازيم.

نکته ها

«هَباءً» خاك نرم را گويند و «منثور» يعنى پخش شده. قرآن كريم در جاى ديگر عمل كفّار را به خاكسترى تشبيه كرده است كه باد تندى آن را پراكنده سازد. «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ لا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلى‌ شَيْ‌ءٍ» «1» و در آيه‌اى ديگر، كار كفّار به سراب تشبيه شده است، كه انسان تشنه آن را آب مى‌پندارد. «2»

در روايات، مصداق كسانى كه اعمالشان پوچ مى‌شود، افرادى معرّفى شده‌اند كه اهل نماز و روزه‌اند، ولى از لقمه‌ى حرام پرهيز ندارند ويا نسبت به علىّ‌بن‌ابى‌طالب عليهما السلام و شيعيان او كينه و بغض دارند. «3»

پیام ها

1- در قيامت، اعمال انسان تجسّم مى‌يابد. ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً ...

2- پوچ شدن بر همه كارهاى مجرمين عارض مى‌شود. ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ‌ ... هَباءً

3- تباه‌شدن عمل در برابر چشم انسان، از حسرت‌هاى او در قيامت است. «هَباءً» پس به كارها وتلاش‌هاى خود اطمينان نكنيم، شايد بدعاقبت شويم و اعمالمان بى‌اثر باشد.


«1». ابراهيم، 18.

«2». نور، 39.

«3». تفسير كنزالدقائق و صافى.

جلد 6 - صفحه 244

4- روح كار، انگبزه و نيّت كسى است كه آن را انجام مى‌دهد وگرنه عمل منهاى‌عقيده و اخلاص، بى‌نتيجه و پوچ است. «هَباءً مَنْثُوراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23»

وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ‌: و قصد نموديم بسوى آنچه كردند كافران از كردارهائى كه در صورت نيكو نمايد مانند صله رحم و مهماندارى و اطعام‌


«1». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 366، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«2». تفسير منهج الصادقين، ج 6، ص 366، چاپ كتابفروشى اسلاميّه.

«3». تفسير برهان، ج 6، ص 158.

جلد 9 - صفحه 323

گرسنگان و اكرام يتيمان و فريادرسى مظلومان و امثال آن، فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً: پس گردانيديم آن كارها را مانند ذره‌هاى پراكنده در هوا، يا غبار متفرقه يا خاكستر به باد داده، يعنى آن را قبول نفرمائيم و ثوابى بر آن مترتب نسازيم، چنانكه نفع و فايده از هباء منثور است، زيرا شرط در قبول اعمال، ايمان است و آن از ايشان مفقود باشد.

تنبيه: بدانكه قدوم در اين مقام بر حقيقت معنى خود و آنچه مشابه آن باشد نيست، زيرا آن بر حق تعالى ممتنع است، و لكن تمثيل و تشبيه حال كفار و اعمال صادره در حال كفر است از صله رحم و اطعام فقرا و احسان و آنچه به حسب ظاهر نيكو باشد به حال قومى كه مخالفت سلطان نموده توجه نمايد قهر سلطانى نسبت به آنان كه تمام املاك و اثاثيه آنها را به تمامه از تصرف ايشان بيرون آورده فاسد و ضايع سازد بر وجهى كه هيچ اثرى از آن باقى نماند و آن را به باد دهد؛ پس حق تعالى اعمال كفار را تشبيه نموده به غبار در پستى و كمى و بى‌فايدگى، و بعد به منثور در پراكندگى به حيثيتى كه ممكن نيست جمع آن، يعنى ثواب بر اعمال آنها مترتب نسازد و آن را مانند غبار متفرقه گرداند كه هيچ اثرى در قيامت نخواهد داشت.

على بن ابراهيم از ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام. قال يبعث اللّه يوم القيمة قوما بين ايديهم نورا كالقباطي ثم يقال لذلك كن هباء منثورا ثم قال يا ابا حمزة انهم كانوا يصومون و يصلون و لكن كانوا اذا عرض شى‌ء من الحرام اخذوه و اذا ذكر لهم شى‌ء من فضل امير المؤمنين عليه السّلام انكروه. «1» فرمود: خداوند مبعوث فرمايد روز قيامت جماعتى را كه در جلو آنان نورى باشد مانند سفيدى كتان، پس گفته شود مر آن را ذره پراكنده شويد، بعد حضرت فرمود: اى ابا حمزه، بدرستى كه ايشان روزه مى‌گرفتند و نماز مى‌خواندند، و لكن هرگاه عارض مى‌شد براى آنها چيزى از حرام، مى‌گرفتند آن را؛ و هرگاه ذكر مى‌شد براى آنها از فضيلت امير المؤمنين عليه السّلام، انكار


«1». تفسير على بن ابراهيم قمى، ج 2، ص 112 و 113 از انتشارات كتابفروشى علّامه قم.

جلد 9 - صفحه 324

مى‌نمودند آن را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ قالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرى‌ رَبَّنا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ وَ عَتَوْا عُتُوًّا كَبِيراً «21» يَوْمَ يَرَوْنَ الْمَلائِكَةَ لا بُشْرى‌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ وَ يَقُولُونَ حِجْراً مَحْجُوراً «22» وَ قَدِمْنا إِلى‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «23» أَصْحابُ الْجَنَّةِ يَوْمَئِذٍ خَيْرٌ مُسْتَقَرًّا وَ أَحْسَنُ مَقِيلاً «24» وَ يَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ وَ نُزِّلَ الْمَلائِكَةُ تَنْزِيلاً «25»

الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمنِ وَ كانَ يَوْماً عَلَى الْكافِرِينَ عَسِيراً «26» وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‌ يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً «27» يا وَيْلَتى‌ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً «28» لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً «29» وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً (30)

ترجمه‌

و گفتند آنانكه اميد ندارند ملاقات ما را چرا نبايد فرستاده شود بر ما فرشتگان يا به بينيم پروردگارمان را هر آينه بتحقيق تكبر ورزيدند در باره خودشان و سركشى كردند سركشى كردنى بزرگ‌

روزى كه به بينند فرشتگان را نيست بشارتى در چنين روز براى گناه‌كاران و ميگويند حرام است ممنوع‌

و سبقت كنيم بسوى آنچه كردند از كار پس گردانيم آنرا غبارى پراكنده شده‌

اهل بهشت در چنين روز بهترند از حيث قرارگاه و خوبترند از جهت آرامگاه‌

و روزى كه شكافته شود آسمان به ابر و فرو فرستاده شوند ملائكه فرو فرستادنى‌

پادشاهى چنين روز حق است مر خداى بخشنده را و باشد روزى بر كافران دشوار

و روزى كه ستمكار بدندان دو دست گزد ميگويد ايكاش پيش گرفته بودم با رسول راهى را

اى واى بر من كاش من نگرفته بودم فلانى را دوست‌

بتحقيق گمراه گردانيد مرا از تذكر بعد از آنكه آمد مرا و باشد شيطان مرانسانرا واگذارنده در هلاكت‌

و گويد پيغمبر اى پروردگار من همانا قوم من گرفتند اين قرآن را واگذاشته شده.

تفسير

كسانيكه منكر معاد بودند لذا اميدوار بوصول در پيشگاه الهى‌


جلد 4 صفحه 67

نبودند و انتظار رحمت حق را نداشتند چون اصل لقاء بمعناى وصول است علاوه بر اعتراضات مذكوره در آيات سابقه گفتند چرا خدا ملائكه را بر ما نازل نمينمايد كه ما تكاليف خودمان را از آنها اخذ نمائيم و حاجت به پيغمبر نداشته باشيم يا آنها تصديق كنند پيغمبر را و ما بدانيم صدق او را و چرا خدا خودش را بما ارائه نميدهد تا ما او را به بينيم و كاملا بحق او عمل نمائيم و خداوند در جواب آنها فرموده چه نخوت و كبر و غرورى در ضمير آنها جاى گير شده كه تجاوز نمودند از حدّ خودشان و رسيدند بأعلى درجه ظلم و طغيان چون عتوّ بمعناى خروج بسوى ظلم فاحش است و ندانستند كه هر كس قابل مقام وحى و تنزيل نميشود و طمع نمودند در امرى كه بخاطر انبيا و اوليا خطور ننموده كه ديدار خدا باشد چون او اجلّ از آنستكه بعقل و وهم در آيد چه رسد بآنكه مرئى و محسوس بحواس ظاهره گردد و روزى كه مى‌بينند ملائكه‌ئى را كه براى قبض روح آنها آمده‌اند هنگام مرگ يا ملائكه عذاب را در قيامت بشارت و نويد خيرى در آنروز براى گناه كاران نيست و براى طلب امان و پناه بردن بخدا بآنها ميگويند حجرا محجورا يعنى حرام و ممنوع باشد بر شما تعرّض بما چون معمولا اين كلمه را اعراب در ماههاى حرام و غيرها وقت مقابله با دشمن ميگفتند از ترس و امان ميخواستند و گفته‌اند مانند معاذ اللّه است يا ملائكه بآنها ميگويند حرام و ممنوع است بر شما بشارت برحمت خدا و نعمت بهشت كه باهل ايمان داده ميشود و خدا اعمال خير آنها را از قبيل صله رحم و اعانت مظلوم و احسان بخلق براى تقرّب به بتها نيست و نابود ميفرمايد مانند خاكى كه غبار شود و پراكنده گردد و ديده نشود مگر از روزنه سقف و ديوار به تبع نور آفتاب و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از آنحضرت از اين آيه پس فرمود اگر اعمال آنها از پارچه‌هاى سفيد مصرى سفيدتر باشد خداوند ميفرمايد ذرات پراكنده شويد و اين براى آنستكه چون اهل بدعت كار حرامى را براى آنها حلال مى‌نمودند قبول ميكردند و قمى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه فرمود خداوند در روز قيامت گروهى را مبعوث ميفرمايد كه در مقابل آنها نورى است مانند پارچه‌هاى سفيد مصرى پس خدا ميفرمايد


جلد 4 صفحه 68

باش ذرات پراكنده پس قسم ياد فرمود بخدا كه آنها روزه ميگرفتند و نماز ميخواندند ولى وقتى كه كار حرامى را بر آنها عرضه ميداشتند مرتكب ميشدند و قبول ميكردند و وقتى كه بر آنها چيزى از فضائل امير المؤمنين عليه السّلام ذكر ميشد انكار مينمودند و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند اعمال چه كسانى هباء منثورا خواهد شد فرمود اعمال دشمنان ما و دشمنان شيعيان ما و راجع باين موضوع شرحى در اول كتاب گذشت و اهل بهشت قرارگاهشان براى نشستن و صحبت نمودن با يكديگر بسيار خوب است و همچنين آرامگاهشان براى استراحت در آن نه خواب پيش از ظهر چون گفته‌اند اهل بهشت خواب ندارند و در معناى لغوى مقيل توسعه داده شده و خير و احسن در اين مقامات از معناى تفضيل تجريد ميشود و بنظر حقير مراد بهتر و خوبتر از هر مستقرّ و مقيلى است كه خوب باشد و در كافى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه چون مؤمن را در قبر گذارند زمين بر او وسعت داده ميشود بقدر ديد چشمش و درى از بهشت باز ميشود بروى او و ميگويند بخواب خوشحال مانند خواب تازه جوان چون خداوند فرموده اصحاب الجنّة خير مستقرّا و احسن مقيلا و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه روز قيامت نصف نشود تا قيلوله نمايند اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم و قريب باين معنى از امام باقر عليه السّلام نيز روايت شده است و ظاهرا مراد از قيلوله توقف در جايگاه باشد قبل از زوال براى استراحت اگرچه خواب نباشد و اين يكروز بود كه اهل جرم و تقصير ملائكه را ملاقات مينمودند و براى آنها نتيجه خوبى نداشت يكروز هم روزى است كه شكافته و منشق شود آسمان بسبب طلوع ابر سفيدى كه با ملائكه نازل ميشود بر محشر و بمنزله سايبان آنها است كه در سوره بقره ذيل آيه هل ينظرون الّا أن يأتيهم اللّه فى ظلل من الغمام و الملائكه اشاره بآن شد و گفته‌اند اين ابر همان است و عدد آنها بمراتب زيادتر از اهل محشر است از جن و انس و احاطه بمحشر مينمايند و بعضى تشّقّق بتشديد شين و بعضى ننزّل بدو نون و نصب ملائكه قرائت نموده‌اند و اصل تشقّق تتشقّق بوده و غالبا يكى از دو تاء براى تخفيف حذف ميشود و گاهى هم تاء را در شين ادغام ميكنند و بعضى‌


جلد 4 صفحه 69

گفته‌اند ملائكه براى آوردن صحيفه‌هاى اعمال نازل ميشوند كه در آن ابر است و قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه غمام امير المؤمنين عليه السّلام است و در هر حال سلطنت حقه حقيقيه ظاهرا و باطنا در آنروز مخصوص بخداوند بخشنده مهربان است چون هر سلطنت و ولايتى در آنروز ضايع و باطل خواهد شد و باقى نميماند مگر سلطنت و ولايت او و اوليائش و آنروز بر كفار روز بسيار دشوار و ناگوارى است كه مثل و مانند ندارد و روزى است كه كافر و ستمكار از فرط حسرت و ندامت دو دست خويش را بدندان خود ميگزد و ميگويد اى كاش من گرفته بودم با پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم راه تبعيّت و هدايت را و اى بر من كاش من آنشخص گمراه كننده را كه مانع از ايمان من شد براى خود دوست قرار نداده بودم و اطاعت او را نمينمودم بتحقيق او منصرف نمود مرا از ياد خدا و متابعت قرآن و امام بعد از آنكه آمد آن موجب تذكر از جانب خدا براى من و بعدا خدا ميفرمايد شيطان كارش آن بوده و هست كه انسان را فريب ميدهد و بحال خود واميگذارد و با آنكس يارى نميكند و در آخرت از او تبرّى مينمايد و قمى ره نقل نموده كه مراد آنستكه اولى ميگويد كاش من قبول ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را مينمودم و دومى را براى خود دوست نميگرفتم او منصرف نمود مرا از قبول ولايت بعد از نصب پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم على عليه السّلام را بأمارت و او شيطانى بود كه مرا مخذول و منكوب نمود و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند اسماء كسانى را كه مغرور شدند و خلق را در فتنه و ضلالت انداختند و گمراه گشتند در قرآن بكنايه ذكر فرموده و مخفى داشته در قول خود يوم يعضّ الظّالم على يديه تا آخر و در خطبه وسيله آنحضرت كه در كافى نقل شده بعد از ذكر شقاوت و ضلالت و جهالت آن دو و غصب خلافت و تطبيق اين آيات با مقال يكى از آن دو نفر فرموده منم آن ذكرى كه از آن اعراض نمود و راهى كه از آن كناره كرد و ايمانيكه بآن كافر شد و قرآنيكه آنرا ترك نمود و دينى كه آنرا تكذيب كرد و صراطى كه از آن عدول نمود و اخيرا خداوند نقل فرموده شكايت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را از قوم خود كه قرآن را مهجور و متروك گذاردند و مانع از ايمان بآن شدند يا مراد شكايت از امت باشد كه ظاهرا آنرا كتاب آسمانى خودشان خواندند


جلد 4 صفحه 70

و گرفتند براى خود ولى باطنا قانون اجانب را ترجيح دادند و بآن عمل نمودند و قرآن را پشت سر انداختند و متروك داشتند احكام آنرا و گفتند بدرد امروز نمى‌خورد و نميشود در اين زمان مجرى گردد يا در تفسير آن باهل بيت كه قرين قرآن ميباشند رجوع ننمودند و بمخالفان ايشان متوجه شدند تا اخذ و ترك هر دو صادق باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ قَدِمنا إِلي‌ ما عَمِلُوا مِن‌ عَمَل‌ٍ فَجَعَلناه‌ُ هَباءً مَنثُوراً «23»

و توجه‌ نموديم‌ ‌بر‌ آنچه‌ ‌اينکه‌ كفار عمل‌ كردند ‌از‌ كردار ‌خود‌ ‌پس‌ قرار داديم‌ عمل‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ذره‌هاي‌ پراكنده‌ ‌در‌ هوا.

(وَ قَدِمنا إِلي‌ ما عَمِلُوا مِن‌ عَمَل‌ٍ) كارهايي‌ ‌که‌ بخيال‌ ‌خود‌ عبادت‌ مي‌پنداشتند مثل‌ (وَ ما كان‌َ صَلاتُهُم‌ عِندَ البَيت‌ِ إِلّا مُكاءً وَ تَصدِيَةً) انفال‌ آيه 35.

جلد 13 - صفحه 601

‌اينکه‌ ‌آيه‌ و ‌لو‌ ‌در‌ مورد كفار وارد ‌شده‌ لكن‌ مورد مخصص‌ نيست‌ منافي‌ ‌با‌ عموم‌ ‌آيه‌ ندارد شامل‌ مي‌شود، جميع‌ اعمال‌ باطله‌ ‌را‌، عمل‌ بايد صحيح‌ ‌باشد‌ تام‌ الاجزاء و الشرائط و فاقد ‌باشد‌ جميع‌ موانع‌ ‌را‌ بناء ‌علي‌ ‌هذا‌ مي‌گوئيم‌، اولين‌ شرائط صحت‌، ايمان‌ ‌است‌ ‌پس‌ ‌غير‌ مؤمن‌ ‌هر‌ ‌که‌ هست‌ و ‌هر‌ چه‌ هست‌ كليه اعمال‌ ‌آنها‌ باطل‌ ‌است‌ چه‌ ‌در‌ حزب‌ كفار ‌باشد‌ ‌ يا ‌ اهل‌ ضلالت‌ ‌به‌ جميع‌ طبقات‌ و ديگر بايد طبق‌ دستور الهي‌ ‌باشد‌ چيزي‌ ‌در‌ ‌او‌ زياد شود ‌ يا ‌ ‌از‌ ‌او‌ كم‌ شود باطل‌ ‌است‌ مثل‌ تكتف‌ ‌در‌ نماز و تامين‌ ‌بعد‌ ‌از‌ حمد و صلوة تراويح‌ ‌به‌ جماعت‌ و هزار بدعت‌هاي‌ ديگر و ‌هم‌ چنين‌ بسياري‌ ‌از‌ اعمال‌ شيعه‌ ‌که‌ مراعات‌ اجزاء نمي‌كنند و بدون‌ شرائط صحت‌ بجا مي‌آورند ‌ يا ‌ موانعي‌ ‌در‌ ‌او‌ ايجاد مي‌كنند و مثل‌ بعض‌ عبادات‌ مخترعه‌ ‌در‌ ميان‌ زنها ‌در‌ اعراس‌ و وفيات‌ ‌ يا ‌ مرسومات‌ ‌بين‌ رجال‌.

و بالجمله‌ عملي‌ ‌که‌ پذيرفته‌ مي‌شود فرداي‌ قيامت‌ عمل‌ صحيح‌ طبق‌ دستورات‌ بلكه‌ علاوه‌ ‌بر‌ صحت‌ ‌اگر‌ شرائط قبول‌ ‌را‌ داشته‌ ‌باشد‌ درجات‌ كامل‌ دارد واي‌ ‌به‌ حال‌ كسي‌ ‌که‌ وارد صحراي‌ محشر شود و يك‌ عمل‌ ‌خدا‌ پسند نداشته‌ ‌باشد‌.

(فَجَعَلناه‌ُ هَباءً مَنثُوراً) كنايه‌ ‌از‌ اينكه‌ رد مي‌شود و بدون‌ اثر ‌است‌ و مثل‌ ذره‌هاي‌ دم‌ آفتاب‌ پراكنده‌ مي‌شود و باصطلاح‌ امروزي‌ يك‌ قلم‌ سرخ‌ ‌در‌ سرتاسر نامه عمل‌ كشيده‌ مي‌شود.

‌اينکه‌ حال‌ عبادات‌ و اعمال‌ نيك‌ ‌ما ‌است‌ صد واي‌ ‌به‌ نامه معاصي‌ ‌که‌ (لا يُغادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلّا أَحصاها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً الايه‌) كهف‌ ‌آيه‌ 47.

و ‌از‌ همه‌ بالاتر ظلم‌ ‌به‌ عباد و بندگان‌ خداوند خاصّه‌ مقربان‌ درگاه‌ الهي‌ ‌از‌ انبياء و اولياء و صلحاء و اتقياء.

602

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 23)- این آیه وضع اعمال این مجرمان را در آخرت مجسّم ساخته، می‌گوید: «و ما به سراغ تمام اعمالی که آنها انجام دادند می‌رویم و همه را همچون ذرات غبار پراکنده در هوا می‌کنیم»! (وَ قَدِمْنا إِلی ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً). یعنی، اعمال آنها به قدری بی‌ارزش و بی‌اثر خواهد شد که اصلا گویی عملی وجود ندارد.

زیرا چنین که به عمل انسان شکل و محتوا می‌دهد، نیّت و هدف عمل است، افراد با ایمان، با انگیزه الهی و هدفهای مقدس و پاک به سراغ انجام کارها می‌روند در حالی که مردم بی‌ایمان غالبا گرفتار تظاهر، ریا کاری و تقلب و غرور و خود بینی هستند، و همین سبب بی‌ارزش شدن اعمال آنها می‌شود.

نکات آیه

۱ - خداوند، تمامى اعمال و رفتار مجرمان و منکران معاد را، در روز رستاخیز محاسبه و رسیدگى خواهد کرد. (و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلنه هباء منثورًا) فعل «قدمنا» در آیه شریفه - طبق نظر مفسران - به معناى «قصدنا» «عمدنا» (قصد آهنگ [کارى ]کردیم) است و مقصود از آن، پرداختن به حساب اعمال مجرمان و بررسى آنها مى باشد.

۲ - کفر و انکار معاد، موجب حبط و بى ثمر شدن عمل آدمى (و قال الذین لایرجون لقاءنا و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلنه هباء منثورًا) «هباء» به معناى ذرات بسیار ریزى است که در حال عادى دیده نمى شود و تنها به وقت تابش نور آفتاب، از روزنه اى به داخل مکان تاریک مشاهده مى گردد و «منثوراً» اسم مفعول از ماده «نثر» و به معناى پراکنده شده است. این تعبیر، حاکى از بى ارزش بودن اعمال مجرمان است که چون گرد و غبار پراکنده، هیچ ارزش و خاصیتى نداشته و حبط خواهد شد.

۳ - سرنوشت هر کسى به روز رستاخیز، درگرو اعمال او خواهد بود. (و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلنه هباء منثورًا)

۴ - ایمان، شرط ارزشمندى و اثر بخشى اعمال در روز رستاخیز (و قدمنا إلى ما عملوا من عمل فجعلنه هباء منثورًا)

موضوعات مرتبط

  • ارزشها: ملاک ارزشها ۴
  • انسان: فرجام اخروى انسان ۳
  • ایمان: ارزش اخروى ایمان ۴
  • خدا: حسابرسى خدا ۱
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۳
  • عمل: آثار اخروى عمل ۳; حسابرسى عمل ۱; عوامل حبط عمل ۲; ملاک ارزش عمل ۴
  • قیامت: حسابرسى در قیامت ۱
  • کفر: آثار کفر ۲
  • گناهکاران: حسابرسى اخروى گناهکاران ۱
  • معاد: آثار تکذیب معاد ۲; حسابرسى مکذبان معاد ۱

منابع