يوسف ٨٠: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=پس هنگامی که نومید شدند از او جدا شدند رازگویان گفت بزرگ ایشان آیا ندانستید که پدر شما بگرفت بر شما گروگانی از خدا و از پیش چه کوتاهی کردید در باره یوسف پس ترک نکنم زمین را هرگز تا رخصتم دهد پدرم یا حکم کند خدا برای من و اوست بهترین حکمرانان | |-|معزی=پس هنگامی که نومید شدند از او جدا شدند رازگویان گفت بزرگ ایشان آیا ندانستید که پدر شما بگرفت بر شما گروگانی از خدا و از پیش چه کوتاهی کردید در باره یوسف پس ترک نکنم زمین را هرگز تا رخصتم دهد پدرم یا حکم کند خدا برای من و اوست بهترین حکمرانان | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = | {{آيه | سوره = سوره يوسف | نزول = [[نازل شده در سال::11|١١ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::80|٨٠]] | قبلی = يوسف ٧٩ | بعدی = يوسف ٨١ | کلمه = [[تعداد کلمات::40|٤٠]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«إِسْتَیْئَسُوا»: بسیار مأیوس و ناامید شدند. «خَلَصُوا»: از مردم دور شدند و با یکدیگر خلوت کردند. «نَجِیّاً»: نجواکنندگان. پنهانی. گفتگو کنندگان. این واژه برای مفرد و جمع یکسان به کار میرود (نگا: مریم / ). در اینجا به صورت جمع به کار رفته و حال است. «وَ مِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِی یُوسُفَ»: قبلاً درباره یوسف کوتاهی کردهاید. حرف (و) حالیّه است و واژه (ما) زائد میباشد. «فَرَّطتُمْ»: قصور و کوتاهی کردهاید. «فَلَنْ أَبْرَحَ الأرْضَ»: پس از این سرزمین حرکت نمیکنم. «یَحْکُمَ»: داوری میکند و فرمان میراند. «الْحَاکِمِینَ»: داوران. فرماندهان. | «إِسْتَیْئَسُوا»: بسیار مأیوس و ناامید شدند. «خَلَصُوا»: از مردم دور شدند و با یکدیگر خلوت کردند. «نَجِیّاً»: نجواکنندگان. پنهانی. گفتگو کنندگان. این واژه برای مفرد و جمع یکسان به کار میرود (نگا: مریم / ). در اینجا به صورت جمع به کار رفته و حال است. «وَ مِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِی یُوسُفَ»: قبلاً درباره یوسف کوتاهی کردهاید. حرف (و) حالیّه است و واژه (ما) زائد میباشد. «فَرَّطتُمْ»: قصور و کوتاهی کردهاید. «فَلَنْ أَبْرَحَ الأرْضَ»: پس از این سرزمین حرکت نمیکنم. «یَحْکُمَ»: داوری میکند و فرمان میراند. «الْحَاکِمِینَ»: داوران. فرماندهان. |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۴
ترجمه
يوسف ٧٩ | آیه ٨٠ | يوسف ٨١ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«إِسْتَیْئَسُوا»: بسیار مأیوس و ناامید شدند. «خَلَصُوا»: از مردم دور شدند و با یکدیگر خلوت کردند. «نَجِیّاً»: نجواکنندگان. پنهانی. گفتگو کنندگان. این واژه برای مفرد و جمع یکسان به کار میرود (نگا: مریم / ). در اینجا به صورت جمع به کار رفته و حال است. «وَ مِن قَبْلُ مَا فَرَّطتُمْ فِی یُوسُفَ»: قبلاً درباره یوسف کوتاهی کردهاید. حرف (و) حالیّه است و واژه (ما) زائد میباشد. «فَرَّطتُمْ»: قصور و کوتاهی کردهاید. «فَلَنْ أَبْرَحَ الأرْضَ»: پس از این سرزمین حرکت نمیکنم. «یَحْکُمَ»: داوری میکند و فرمان میراند. «الْحَاکِمِینَ»: داوران. فرماندهان.
تفسیر
- آيات ۸۲ - ۶۳، سوره يوسف
- بازگشت برادران يوسف به سوى پدر و راضى كردن او به بردن بنيامين و...
- مراد يعقوب (عليه السلام ) از جمله : ((فالله خير حافظا و هو ارحم الراحمين ))
- معناى توسل به خدا، لغو و بى اثر دانستن اسباب و وسائط نيست
- سبب اينكه يعقوب (عليه السلام ) به پسران خود سفارش كرد از يك دروازه وارد نشوند
- سه نكته درباره توكل از آيه شريفه : ((و قال يا نبىّ...)) استفاده مى شود
- معناى جمله : ((ما كان يغنى عنهم من الله من شى ء...))
- علم موهبتى به يعقوب (عليه السلام ) اكتسابى نبوده و نتيجه اخلاص در توحيد است
- توجيه ديگر مفسرين در معناى آيات مورد بحث
- گفتار يوسف جز افتراهاى مذموم عقلى و حرام شرعى نيست !
- توجيه ديگر مفسرين در مراد از آيه شريفه
- پيمانه ملك گم شده است !
- كيفر سارق معين مى شود
- پيمانه از باروبنه بنيامين برادر ابوينى يوسف (عليه السلام ) يافته مى شود!
- مراد از اينكه يوسف (عليه السلام ) نمى توانستند بر مبناى كيش مصريان برادر را نزدخود نگاه بدارد
- معناى جمله ((فوق كل ذى علم ))
- گفتگوى يوسف (عليه السلام ) با برادران پس از آنكه پيمانه گمشده از باروبنه بنيامين يافته شد
- گفتگوى برادران : چگونه بدون بنيامين نزد پدر بازگرديم ؟
- يكى از برادران : نزد پدر بازگشته بگوييد پسرت دزدى كرد و ((ما شهدنا الّا بماعلمنا... و ما كنّا
نکات آیه
۱- فرزندان یعقوب به جلب رضایت یوسف موفق نشدند و از آزاد شدن بنیامین کاملاً ناامید گشتند. (فلما استیئسوا منه) «یأس» «و «استیئاس» به معناى ناامید شدن است، با این تفاوت که «استیئاس» حاکى از مبالغه و شدت ناامیدى مى باشد. مراد از ضمیر در «منه» یوسف و یا بنیامین است. بنابراین «فلما استیئسوا منه ...» ; یعنى، پس آن گاه که فرزندان یعقوب از [جلب رضایت ]یوسف و یا [آزادى] بنیامین کاملاً ناامید شدند ... .
۲- فرزندان یعقوب پس از ناامید شدن از آزادى بنیامین ، در کنارى به دور از یوسف و کارگزارانش براى چاره اندیشى درباره مشکل پیش آمده به مشورت و گفت و گوى محرمانه پرداختند. (فلما استیئسوا منه خلصوا نجیًّا) از معانى «خلوص» اعتزال و کناره گیرى کردن است. «نجىّ» به فرد و یا افرادى اطلاق مى گردد که در نهان با او گفت و گو شود. این کلمه در آیه شریفه حال براى فاعل «خلصوا» مى باشد. بنابراین «خلصوا نجیّاً» ; یعنى، برادران یوسف از دیگران جدا شدند و با یکدیگر به نجوا و گفت و گوى سرّى پرداختند.
۳- فرزندان یعقوب بر باز گرداندن بنیامین از سفر مصر ، با پدرشان یعقوب پیمان بسته و سوگند یاد کرده بودند. (أن أباکم قد أخذ علیکم موثقًا من الله)
۴- بازگشت همگان به کنعان ، نظر و رأى اکثریت فرزندان یعقوب پس از ناامید شدن از آزادى بنیامین (قال کبیرهم ألم تعلموا ... فلن أبرح الأرض) استفهام در «ألم تعلموا ...» استفهام توبیخى است. از نتیحه اى که «لاوى»، فرزند ارشد یعقوب، در سخنان خویش بیان مى دارد (فلن أبرح الأرض ; از دیار مصر نمى روم) معلوم مى شود منشأ توبیخ و سرزنش او از برادرانش این بوده که آنان را مصمم بر بازگشت مى دیده است.
۵- فرزند ارشد یعقوب بر آن شد که در سرزمین مصر بماند و به کنعان باز نگردد. (فلن أبرح الأرض حتى یأذن لى أبى) «براح» (مصدر أبرح) به معناى جدا شدن و فاصله گرفتن است. «ال» در «الأرض» عهد حضورى است و اشاره به شهر و دیارى دارد که بنیامین در آن جا بازداشت شده است.
۶- ناراحتى و شرمسارى فرزند ارشد یعقوب از توفیق نیافتن در عمل به عهد و پیمان خویش (بازگرداندن بنیامین) (قال کبیرهم ... قد أخذ علیکم موثقًا ... فلن أبرح الأرض)
۷- فرزند بزرگ یعقوب ، بازگشت کاروان بدون همراه داشتن بنیامین را تخلف از عهد و سوگند پیشین خود و برادرانش خواند. (قال کبیرهم ألم تعلموا أن أباکم قد أخذ علیکم موثقًا من الله) لاوى با تفریع جمله «فلن أبرح ...» بر «ألم تعلموا أن أباکم قد أخذ علیکم موثقًا» بیان داشت که: با توجه به عهد و پیمانمان با یعقوب(ع)، سزاوار نیست بدون همراه داشتن بنیامین باز گردیم [اگر شما تصمیم به بازگشت دارید خود مى دانید]، ولى من باز نخواهم گشت.
۸- فرزند ارشد یعقوب نسبت به دیگر برادرانش ، متعهدتر و به عهد و پیمان خویش پایبندتر بود. (قال کبیرهم ألم تعلموا أن أباکم قد أخذ علیکم موثقًا من الله ... فلن أبرح الأرض)
۹- فرزند بزرگ یعقوب با یادآور شدن ظلم و ستم برادرانش به یوسف ، بازگشت به نزد پدر را بدون همراه داشتن بنیامین ناروا شمرد. (ألم تعلموا ... من قبل ما فرّطتم فى یوسف) «ما» در «ما فرّطتم» مصدریه است و عبارت «من قبل ما فرّطتم ...» عطف بر «أنّ أباکم ...» مى باشد ; یعنى: «ألم تعلموا تفریطکم فى یوسف من قبل». تفریط به معناى کوتاهى کردن و رها کردن چیزى تا نابود شدن آن است (لسان العرب).
۱۰- فرزند بزرگ یعقوب ، رفتار گذشته برادرانش با یوسف(ع) را رفتارى نکوهیده خواند. (قال کبیرهم ... و من قبل ما فرّطتم فى یوسف)
۱۱- لاوى بازگشت از مصر بدون بنیامین را به پیام رخصتى از ناحیه یعقوب(ع) و یا به تقدیر و حکمى از جانب خدا موکول کرد. (فلن أبرح الأرض حتى یأذن لى أبى أو یحکم الله لى) گویا مقصود لاوى از «حتى یأذن لى أبى» این معنا باشد که پدرش یعقوب اطمینان کند که ما در نگه دارى از بنیامین کوتاهى نکردیم و مصداق سخنى که خود گفته بود (إلاّ أن یحاط بکم) تحقق یافت. و یا اگر چنین اطمینانى پیدا نکرد، از پیمان خویش چشم پوشى کند و در نتیجه اجازه بازگشت را به من بدهد. و مراد از «یحکم الله» شاید این باشد که تقدیر الهى سبب شود من بتوانم بنیامین را از دست عزیز مصر برهانم و با او باز گردم.
۱۲- خداوند ، بهترین داور و حکم کننده است. (و هو خیر الحکمین)
۱۳- لاوى به خداوند و برترى او در حکم و قضاوت معتقد بود. (قال ... أو یحکم الله لى و هو خیر الحکمین)
روایات و احادیث
۱۴- «عن أبى الحسن الهادى(ع): ... قال [لاوى]: «لن أبرح الأرض حتى یأذن لى أبى ...»... ;[۱] از امام هادى(ع) روایت شده است: ... (لاوى) گفت: هرگز از این سرزمین دور نمى شوم تا اینکه پدرم به من اجازه دهد ...»...».
موضوعات مرتبط
- اسماء و صفات: خیرالحاکمین ۱۲
- برادران یوسف: بازگشت برادران یوسف به کنعان ۴; برادران یوسف و بنیامین ۳; برادران یوسف و رضایت یوسف(ع) ۱;برادران یوسف و نجات بنیامین ۱، ۲; برادران یوسف و یعقوب(ع) ۳; روش برخورد برادران یوسف ۱۰; سرزنش برادران یوسف ۱۰; سوگند برادران یوسف ۳; عهد برادران یوسف ۳; مشورت برادران یوسف ۲; نجواى برادران یوسف ۲; یأس برادران یوسف ۲، ۴
- خدا: اختصاصات خدا ۱۲; قضاوت خدا ۱۲
- عقیده: عقیده به قضاوت خدا ۱۳
- قاضى: بهترین قاضى ۱۲
- لاوى: اندوه لاوى ۶; اهتمام لاوى به بازگشت بنیامین ۷; اهتمام لاوى به سوگند ۷; اهتمام لاوى به عهد ۷، ۸; بینش لاوى ۷، ۹، ۱۱; تصمیم لاوى ۵; سرزنشهاى لاوى ۱۰; عقیده لاوى ۱۳; لاوى در سرزمین مصر ۵; لاوى و اذن یعقوب(ع) ۱۱، ۱۴; لاوى و بازگشت به کنعان ۹، ۱۱; لاوى و ظلم برادران یوسف ۹; لاوى و مقدرات خدا ۱۱; لاوى و نجات بنیامین ۶
- یوسف(ع): قصه یوسف(ع) ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۹، ۱۰، ۱۱
منابع
- ↑ تفسیرقمى ، ج ۱ ، ص ۳۵۶ ; نورالثقلین ، ج ۲ ، ص ۴۶۸ ، ح ۲۰۹.