هود ٥: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(افزودن سال نزول) |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
|-|معزی=همانا ایشان برمی تابند سینههای خود را تا پوشیده دارند از او همانا گاهی که میپوشند جامههای خود را میداند آنچه را نهان کنند و آنچه را آشکار سازند که او دانا است بدانچه در سینهها است | |-|معزی=همانا ایشان برمی تابند سینههای خود را تا پوشیده دارند از او همانا گاهی که میپوشند جامههای خود را میداند آنچه را نهان کنند و آنچه را آشکار سازند که او دانا است بدانچه در سینهها است | ||
|-|</tabber><br /> | |-|</tabber><br /> | ||
{{آيه | سوره = سوره هود | نزول = | {{آيه | سوره = سوره هود | نزول = [[نازل شده در سال::8|٨ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::5|٥]] | قبلی = هود ٤ | بعدی = هود ٦ | کلمه = [[تعداد کلمات::20|٢٠]] | حرف = }} | ||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«یَثْنُونَ»: خم میکنند و پیچ میدهند. در هم میپیچند و پنهان میدارند. از ماده (ثنی). «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ»: سینههایشان را میپیچانند و خمیده و دولایش میگردانند. مراد پنهان داشتن کارها و مخفی کردن رازها است. «یَسْتَغْشُونَ»: حجاب و پرده میگردانند. «یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ»: با جامههایشان خویشتن را میپوشانند (نگا: نوح / . «ذَاتِ الصُّدُورِ»: (نگا: مائده / . | «یَثْنُونَ»: خم میکنند و پیچ میدهند. در هم میپیچند و پنهان میدارند. از ماده (ثنی). «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ»: سینههایشان را میپیچانند و خمیده و دولایش میگردانند. مراد پنهان داشتن کارها و مخفی کردن رازها است. «یَسْتَغْشُونَ»: حجاب و پرده میگردانند. «یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ»: با جامههایشان خویشتن را میپوشانند (نگا: نوح / . «ذَاتِ الصُّدُورِ»: (نگا: مائده / . |
نسخهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۵۲
ترجمه
هود ٤ | آیه ٥ | هود ٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَثْنُونَ»: خم میکنند و پیچ میدهند. در هم میپیچند و پنهان میدارند. از ماده (ثنی). «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ»: سینههایشان را میپیچانند و خمیده و دولایش میگردانند. مراد پنهان داشتن کارها و مخفی کردن رازها است. «یَسْتَغْشُونَ»: حجاب و پرده میگردانند. «یَسْتَغْشُونَ ثِیَابَهُمْ»: با جامههایشان خویشتن را میپوشانند (نگا: نوح / . «ذَاتِ الصُّدُورِ»: (نگا: مائده / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
سَوَاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ... (۲) أَلاَ إِنَ لِلَّهِ مَا فِي... (۲) وَ إِنَ رَبَّکَ لَيَعْلَمُ مَا... (۳)
تفسیر
- آيات ۱۶ - ۵، سوره هود
- پنهان شدن مشركين براى پرهيز از روبرو شدن با دعوت پيامبر (ص )
- خداوند متعال ضامن رزق همه جنبندگان است
- روزى دادن از افعال مختص خدا و حقى است كه برخورد واجب كرده است
- معناى ((سماء)) و مراد از ((سموات ))
- منظور از خلقت سموات و ارض در شش روز (هو الذى خلق السموات و الارض ستة ايام )
- معناى جمله : ((و كان عرشه على الماء))
- امورى كه در قرآن به عنوان هدف از خلقت ، از آنها ياد شده و از آن جمله است آزمايش وتميز نيكوكار از بدكار
- استنتاج وجود ملائكه قبل از خلقت آسمانها و زمين ، از جمله : ((و كان عرشه على الماء)) وبررسى و رد اساس و مبناى اين نظر
- جهات حسن و مصلحت بر اراده و افعال ما حاكم است و خداوندجل شاءنه تحت تاءثير و حكومت آن جهات و هيچ چيز ديگر نيست
- مراد از كفار از اينكه مساءله معاد و بعث بعد از مرگ سحر خواندند
- مقصود از كلمه امت در آيه : ((و لئن اخرنا عنهم العذاب الى امة معدودة )) و وجوهى كه درمعناى آن گرفته شده است
- هر نعمتى كه خدا اعطا مى كند، رحمتى از او است و بشر طلبكار آن نبوده تا با گرفتن آننوميد شده ، كفران بورزد
- عذابى كه كفار آنرا مسخره مى كردند آنان را فرا خواهد گرفت
- هر نعمتى كه كه خدا عطا مى كند، رحمتى از اوست و بشر طلبكار آن نبوده تا با گرفتنآن نوميد شده ، كفران بورزد
- انسان تنگ نظر و كوته بين است ، در شدت و بلا، نوميد و كفور و در نعمت و رفاه ،سرمست و بالنده است . جز صابران نيكوكردار...
- صبر و عمل صالح انسان را از آن دو طبيعت مذموم مى رهانند، و صبر وعمل صالح منفك از ايمان نيستند
- توضيح درباره خطاب به رسول خدا (ص ) در: ((فعلك تارك بعض ما يوحى اليك...)) و معنايى كه از اين خطاب فهميده مى شود
- مثالى براى فهم وجه خطاب مذكور و اينكه در آن خطاب بطور جدىاحتمال ترك ابلاغ ، داده نشده
- چون و چراى كفار درباره نزول قرآن و جواب خداى تعالى به آنان
- اگر مى پنداريد قرآن افتراء بسته بر خدا است ، شما نيز از عهده اين افتراء برآييد!
- شرحى در مورد اينكه تحدى و مبارزه طلبى قرآن ، همه جانبه است و علاوه بر فصاحت وبلاغت شامل معانى و معارف قرآن نيز هست
- سه وجه در بطلان قول مذكور
- بررسى پاسخ هايى كه به اشكال مربوط به اينكه چرا در آغاز، به يك سوره و سپسبه ده سوره تحدى شده است ، داده اند
- پاسخ مفسرى كه سوره مورد بحث در تحدى را منحصر به سوره هاى طولانى مى داند.
- پاسخ ما به اشكال مربوط به اختلاف در پيشنهادهاى قرآن در مواردى كه تحدى و مبارزهطلبى كرده است
- مقصود از بلاغت قرآن ، بلاغت مصطلح بين علماء بلاغت و ادب نيست
- اختلاف در موارد تحدى ، به اختلاف در اغراض و خصوصيات آن موارد برمى گردد
- عدد ده در: ((فاءتوا بعشر سور مثله )) خصوصيتى ندارد و دلالت بر كثرت و تعدد دارد
- طرح اين اشكال كه صرف ناتوانى بشر در آوردنمثل قرآن ، دليل بر آن نمى شود كه قرآن از ناحيه خدا است . و پاسخ بدان
- با عجز خود و اسبابى كه بدان معتقديد، از آوردنمثل قرآن ، راهى جز يقين به الهى بودن قرآن نمى ماند
- معناى اينكه : ((قرآن به علم خدا نازل شده )) و وجوهى كه در اين باره گفته شده است
- بيان اينكه خطاب در جمله : فهل انتم مسلمون )) متوجه مشركين است و رد سخنان ديگرى كهدر اين باره گفته شده است
- مراد از توفيه اعمال(اعمال آنان را به آنان برمى گردانيم ) و بيان اينكه نتيجهعمل تابع اسباب و عوامل پديد آورنده عمل است
- بحث روايتى
- (شامل رواياتى در ذيل آيات گذشته )
- رواياتى در مورد رزاق بودن خداى تعالى و تقدير روزى براى همه
- دو روايت از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام )، مربوط به طلب روزىحلال از راه كار و تلاش
- چند روايت درباره خلقت آسمانها و زمين و جمله : ((و كان عرشه على الماء))
- رواياتى در ذيل جمله : ((ليبلوكم ايكم احسن عملا)) و بيان مراد از نيكوكارتر بودن .
- دو روايت درباره اينكه مراد از ((امت معدوده )) در آيه شريفه ، امام زمان (ع ) و اصحاباويند
- روايتى در مورد تقسيم امت محمد (ص ) در روز قيامت به سه دسته و حبطاعمال دو د دو دسته از آنان
نکات آیه
۱- مشرکان عصر بعثت ، به منظور مخفى ماندن سخنانشان از خداوند ، سر به گریبان فرو مى بردند و با نجوا ، توطئه هاى طرح شده علیه پیامبر را مبادله مى کردند. (ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه) از معانى «ثَنْى» (مصدر یثنون) تاکردن و خم نمودن است. «إستخفاء» به معناى مخفى ساختن خویش است و ضمیر در «منه» به «الله» باز مى گردد. چون غرض مشرکان از خم کردن سینه ها (سر در گریبان کردن) پنهان ساختن خویش از خدا بوده است، معلوم مى شود در آن حال علیه پیامبر سخن مى گفتند و توطئه هاى خویش را مبادله مى کردند.
۲- ناآگاهى خداوند به سخنان و کارهاى پنهانى ، از پندارهاى نادرست مشرکان عصر بعثت (ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه)
۳- مشرکان مکه در عصر بعثت ، داراى جلسات مخفى براى توطئه چینى علیه اسلام و پیامبر(ص) (ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم مایسرّون ومایعلنون) «إستغشى ثیابه» یعنى با جامه هایش خود را مخفى ساخت تا دیده نشود(لسان العرب) «حین» متعلق به «یعلم» است و لذا جمله «ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ...» مى رساند که مشرکان در همان هنگامى که خود را مخفى و مستور مى کردند مسایلى را مطرح مى کردند برخى از آنها را پنهان مى داشتند (ما یسرّون) و برخى را آشکار مى نمودند (و ما یعلنون) این معنا گویاى آن است که مراد از «یستغشون ثیابهم ...» این است که مشرکان براى توطئه علیه پیامبر جلسات مخفى تشکیل مى دادند نه مجرد پنهان ساختن خویش.
۴- مشرکان مکه ، داراى مواضع علنى و آشکار علیه پیامبر(ص) و توطئه هاى سرّى و محرمانه علیه آن حضرت (ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون)
۵- خداوند ، آگاه به توطئه هاى محرمانه و سرّى مشرکان و مطلع از مواضع علنى و آشکار آنان (ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون)
۶- خداوند ، به همه افکار و اندیشه ها آگاه است. (إنه علیم بذات الصدور)
روایات و احادیث
۷- «عن أبى جعفر(ع) قال: أخبرنى جابر بن عبدالله أن المشرکین کانوا إذا مرّوا برسول الله(ص) حول البیت طأطأ أحدهم ظهره و رأسه هکذا و غطّى رأسه بثوبه لایراه رسول الله(ص) فأنزل الله عزوجل: «ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم یعلم ما یسرّون و ما یعلنون»;[۱] از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: جابربن عبدالله به من خبر داد که مشرکان هرگاه در اطراف کعبه از کنار رسول خدا(ص) مى گذشتند، بعضى از آنان سر و پشت خود را خم مى کرد بدین گونه - و جابر خود خم شد - و سر خود را با جامه اش مى پوشانید که آن حضرت او را نبیند. پس خدا این آیه را نازل کرد: «ألا إنّهم یثنون صدورهم لیستخفوا منه ألا حین یستغشون ثیابهم ...».
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۳، ۴
- اسماء و صفات: صفات جلال ۲; علیم ۶
- انسان: افکار انسان ۶
- خدا: خدا و جهل ۲; علم غیب خدا ۵، ۶
- مشرکان: بینش غلط مشرکان صدراسلام ۲; توطئه مشرکان ۵; توطئه مشرکان صدراسلام ۱; روش برخورد مشرکان ۷; مشرکان صدراسلام و محمد(ص) ۱; مشرکان و محمد(ص) ۷; موضعگیرى مشرکان ۵; نجواى مشرکان صدراسلام ۱
- مشرکان مکه: توطئه مشرکان مکه ۳، ۴; جلسات مخفى مشرکان مکه ۳; مشرکان مکه و محمد(ص) ۳، ۴; موضعگیرى مشرکان مکه ۴
منابع
- ↑ کافى، ج ۸، ص ۱۴۴، ح ۱۱۵; نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۳۵، ح ۶.