النجم ٤٧: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۵#link48 | آيات ۳۳ - ۶۲ سوره نجم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link50 | داستان شخصى كه از انفاق در راه خدا، اعراض كرد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link50 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link51 | هر انسانی در گروِ اعمال خویش است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link51 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link55 | اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب شدند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link56 | قيامت نزديك شد، آيا باز هم مى خنديد و نمى گرييد؟!]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link55 | اشاره به اقوامى كه در گذشته دچار عذاب | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۶#link56 | قيامت نزديك | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link58 | چند روايت راجع به بهره مند شدن از اعمال ديگران]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link58 | چند روايت راجع به بهره مند شدن از اعمال ديگران]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link59 | رواياتى درباره انديشه كردن درباره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۷#link59 | رواياتى درباره انديشه كردن درباره خدا]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۳۱ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۳:۳۸
کپی متن آیه |
---|
وَ أَنَ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى |
ترجمه
النجم ٤٦ | آیه ٤٧ | النجم ٤٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«النَّشْأَةَ الأُخْری»: پیدایش دیگر. مراد رستاخیز مردگان و حیات دوباره است.
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى «45» مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى «46» وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى «47»
و همواست كه دو زوج نر و ماده را آفريد، از نطفهاى، آنگاه كه (در رحم) فروريخته شود. و بر اوست آفرينش ديگر (در قيامت).
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47)
7- از آنچه در آن دو صحف بود:
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى: و بدرستى كه بر خداست نشئه ديگر بعد از مردن در قيامت به جهت وفا نمودن بوعده خود و جزا دادن به بندگان بر نيكى و بدى، چه خلاف كردن و مجازات ندادن بر احسان و اسائه و عوض آلام نرسانيدن به بنده، مخالف حكمت و مصلحت است كه بر او سبحانه واجب است، پس بعث و حشر بندگان در آخرت بر خداوند سبحان واجب است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أَنَّ إِلى رَبِّكَ الْمُنْتَهى (42) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى (43) وَ أَنَّهُ هُوَ أَماتَ وَ أَحْيا (44) وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى (45) مِنْ نُطْفَةٍ إِذا تُمْنى (46)
وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى (47) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْنى وَ أَقْنى (48) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرى (49) وَ أَنَّهُ أَهْلَكَ عاداً الْأُولى (50) وَ ثَمُودَ فَما أَبْقى (51)
وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغى (52) وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى (53) فَغَشَّاها ما غَشَّى (54) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكَ تَتَمارى (55) هذا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولى (56)
أَزِفَتِ الْآزِفَةُ (57) لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ كاشِفَةٌ (58) أَ فَمِنْ هذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ (59) وَ تَضْحَكُونَ وَ لا تَبْكُونَ (60) وَ أَنْتُمْ سامِدُونَ (61)
فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَ اعْبُدُوا (62)
ترجمه
و بدرستيكه بسوى پروردگار تو است پايان هر امر
و بدرستيكه او خنداند و گرياند
و بدرستيكه او ميراند و زنده گرداند
و بدرستيكه او آفريد دو صنف حيوان را كه ذكور و اناث است
از نطفهاى وقتى كه مقدّر و ريخته ميشود
و بدرستيكه بر او است آفريدن ديگر
و بدرستيكه او توانگر ساخت و سرمايه داد
و بدرستيكه او پروردگار ستاره شعرى است
و بدرستيكه او هلاك نمود قوم عاد نخستين را
و ثمود را پس باقى نگذارد
و قوم نوح را پيشتر همانا آنها بودند ستمكارتر و سركشتر
و سرزمين زير و زبر شده را سرنگون ساخت
پس فرا گرفت آنرا آنچه فرا گرفت
پس بكدام نعمت پروردگارت شك ميآورى
اين بيم دهندهايست از بيم دهندگان پيشين
نزديك شد نزديك شونده
نيست مر آنرا جز خدا ظاهر سازندهاى
آيا پس از اين سخن تعجّب ميكنيد
و مىخنديد و نمىگرييد
و شما مشغول بلهو و لعبيد
پس سجده كنيد مر خدايرا و بندگى كنيد او را.
تفسير
خداوند متعال در آيات سابقه چند جمله از صحف موسى و ابراهيم
جلد 5 صفحه 95
عليهما السلام نقل فرموده بود و در اين آيات متعرّض بقيّه مطالب آن دو كتاب آسمانى شده ميفرمايد و آنكه بسوى پروردگار عالم است بازگشت تمام امور از فصل خصومات و جزاى اعمال و غيرها و در روايات ائمه اطهار بانتهاء تكلّم و حسن سكوت وقتى منجرّ بگفتگو در ذات خدا شود تفسير شده و موجبات سرور و حزن بندگانرا خداوند فراهم ميفرمايد پس او ميخنداند و ميگرياند و قمّى ره نقل فرموده كه خدا آسمانرا ميگرياند بباران و زمين را ميخنداند بگل و گياه و خداوند ميميراند بندگانرا در دنيا برسيدن اجل مقدّر و زنده ميكند آنها را در قبر و قيامت براى مجازات اعمالشان و خداوند خلق فرموده انسان و حيوان را دو صنف ذكور و اناث نر و ماده از نطفه و منى مرد و زن وقتى كه از محلّ خود خارج و ريخته شود در رحم زن و قرار گيرد در آن و بعضى تمنى را بتقدير تفسير نمودهاند و بنابراين شايد مراد تبديل صورت آن از خون و تغيير رنگ آن بسفيدى باشد در مسير خود از اصلاب آباء بأرحام امّهات چنانچه در نقل قمّى ره اشاره بآن شده است و بر خدا است كه خلق ديگرى بفرمايد و مردم را در وقت معيّنى زنده فرمايد و داد مظلوم را از ظالم بستاند چون وسائل ظلم را بظالم داده و وسائل دفاع را بمظلوم نداده و وعده انتقام را باو و پاداش اعمال خوب و بد بندگانرا بآنها داده و بايد بوعده خود وفا كند و او بىنياز فرموده است مردم را باداره معاش آنها و زائد بر آن از اموال براى مزيد نعمت و مكنت و در معانى و قمّى ره از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد بىنياز نمودن هر انسانى است بمعاش او و خوشنود نمودن او است بكسب بازوى خود و قمّى ره نقل فرموده كه شعرى نام ستارهاى است در آسمان كه آخر شب طلوع ميكند و قريش و قومى از عرب او را عبادت مينمودند و بنابراين تخصيص آن بذكر براى اثبات مخلوقيّت است كه با خالقيت منافات دارد و خداوند هلاك فرمود قوم عاد را كه از پيشينيان بودند و پيغمبر آنها هود بود و گفته شده جمعى از آنها در وقت هلاك آن قوم در مكّه بودند و بعدا ظاهر شدند و بعاد اخرى معروف گشتند و نيز هلاك فرمود قوم ثمود را كه پيغمبر آنها حضرت صالح بود و احدى از آنها يا از هر دو قوم را
جلد 5 صفحه 96
خداوند در زمين باقى نگذارد و نيز هلاك فرمود قوم نوح عليه السّلام را كه قبل از آن دو قوم و ستمكارتر بخلق و طاغى و ياغىتر با خدا بودند چون آنحضرت را بسيار آزار مينمودند و نميگذاردند كسى نزد او برود و بقدرى او را ميزدند كه توانائى حركت برايش نمىماند و نيز خداوند ساقط فرمود اهل قراء لوط را كه زير و زبر شد وقتى جبرئيل آنرا بآسمان برد و سرنگون بزمين افكند پس احاطه نمود بر آن قراء عذاب الهى بطوريكه بوصف در نيايد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از مؤتفكه بصره است بدليل آنكه امير المؤمنين عليه السّلام آنرا باين اسم خوانده و تكذيب زيادى از آن و اهلش فرموده و نقل فرموده كه تاكنون دو مرتبه زير و زبر شده و دفعه سوم در رجعت خواهد شد و خداوند بعد از ذكر اين قضايا اجمالا كه تفصيل آنها در سور سابقه گذشته است چون اينها الطافى بوده كه نسبت باهل ايمان شده ميفرمايد پس بكدام يك از نعم و الطاف پروردگارت اى بنده حقشناس شك مىآورى و از آن بتوحيد او پى نميبرى با آنكه همه دلالت بر آن دارد يا در كدام يك از اين ادلّه توحيد خدا مجادله مينمائيد چون اينها همه انتقامات الهيّه بوده كه از ستمكاران بر انبياء و اهل ايمان كشيده شده و موجب عبرت و انذار خلق گشته لذا بعدا ميفرمايد اين پيغمبر منذر هم يكى از آن انبياء و منذرين سابق است همان عذابها كه براى ستمكاران بآنها نازل شد بر اهل شرك و عناد مكّه مترقب است نزديك شد آن حادثه كه بايد نزديك شود يا اكنون نزديك شده نيست جز خدا كسى قادر بر دفع و رفع آن و قمّى ره نقل فرموده كه مراد قيامت است و جمعى از مفسرين هم بآن تفسير نمودهاند و هيچ نفسى نميتواند از شدائد و اهوال آن جلوگيرى نمايد و برطرف كند آنها را يا ظاهر سازد و برپا كند قيامترا و تأنيث كاشفه يا باعتبار نفس است كه مؤنّث مجازى است يا براى آنكه مصدر است مانند عاقبت و عافيت يعنى نيست براى آن از غير خدا كشفى و نزديكى قيامت باعتبار تحقّق وقوع آنست در آتيهاى كه دوام ندارد و بزودى تمام ميشود اينها بيانات مفسرين است ولى بنظر حقير مراد همان انتقامات الهى و عذابهاى دنيوى است كه بآنها واصل شد از قتل و اسارت و ذلّت و غيرها بقرينه آيات سابقه و اينكه اخيرا فرموده آيا از اين
جلد 5 صفحه 97
خبر تعجّب ميكنيد از روى انكار و استهزاء مينمائيد از باب استكبار و گريه نميكنيد از فرط حزن و انزجار و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از آنحديث اخبار سابقه است و از آن معلوم ميشود كه اينخبر اخير هم از قبيل همان اخبار و از سنخ همان انذار است و محتمل است مراد از قيامت كه قمّى ره نقل فرموده قيامت صغرى باشد يعنى اجل شما نزديك شده و كسى جز خدا نميتواند از آن جلوگيرى نمايد و شما هنوز مشغول لهو و لعب يا غافل از ذكر خدا و در انكار و استكباريد پس روى نياز بدرگاه كارساز آوريد و سجده كنيد خدا را و بندگى و اطاعت نمائيد او را و دست از پرستش بتها برداريد تا مشمول رحمت الهى شويد و چون امر ظاهر در وجوب است در آخر اين سوره واجب است سجده نمودن چنانچه قبلا بيان شد و اللّه تعالى و اوليائه اعلم بمراده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه مداومت نمايد بر قرائت سوره النّجم در هر روز يا در هر شب به نيك نامى و محبوبيّت در ميان مردم زندگانى كند و آمرزيده از دنيا رود و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 98
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوجَينِ الذَّكَرَ وَ الأُنثي (45) مِن نُطفَةٍ إِذا تُمني (46) وَ أَنَّ عَلَيهِ النَّشأَةَ الأُخري (47)
و محققا خداوند خلق فرمود جفت نر و ماده از يك نطفه زماني که ريخته ميشود در رحم يا در تخم.
وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوجَينِ در انسان و تمام حيوانات از قدرت كامله خود از يك نطفه در رحم يا در تخم خداوند نر و ماده قرار داده حتي در بسياري از اشجار مثل خرما و توت و غير اينها براي اينكه نسل آنها باقي باشد و دفع شهوات خود كنند و با يكديگر مأنوس شوند.
مِن نُطفَةٍ إِذا تُمني تمني بمعني ريخته شده که علامت مني اينست که جهندگي دارد در جاي ديگر ميفرمايد: درباره انسان أَ لَم يَكُ نُطفَةً مِن مَنِيٍّ قيامت آيه 37، و ديگر از علائم آن خروج بشهوت است و مورث جنابت چه عمدي باشد يا قهري که دو چيز باعث جنابت ميشود يكي خروج مني چه در خواب و چه در بيداري و ديگر دخول عورة و لو بمقدار رأس حشفه در عورت چه در قبل و چه در دبر چه در مرد و چه در زن و چه در انسان و چه در حيوان، و در حكم مني است بلل مشتبه قبل از استبراء و طول مدّة.
يكي از اصول دين تمام مليين عالم مسئله معاد است که نشئه اخري است
جلد 16 - صفحه 342
و لو در خصوصيات آن اختلاف بسياري است و آن نشئه با اينکه نشئه اولي تفاوت زيادي دارد، اينکه نشئه دار فناء است و آن دار بقاء است، در اينکه نشئه توليد و تناسل است آن نشئه ندارد، اينکه نشئه دار عمل است و آن نشئه دار جزاء است، آن نشئه نه روز دارد و نه شب نه خورشيد نه ماه نه كواكب و نه سماوات بخلاف اينکه نشئه و غير اينها از تمايزات و انقلابات و كلمه.
وَ أَنَّ عَلَيهِ النَّشأَةَ الأُخري دلالت دارد بر اينكه بمقتضاي حكمت بر خداوند متعال لازم است آن نشئه، زيرا اگر نباشد دستگاه خلقت عبث و لغو ميشود که ميفرمايد: أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناكُم عَبَثاً وَ أَنَّكُم إِلَينا لا تُرجَعُونَ مؤمنون آيه 117.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 47)- بعد از ذکر اموری که مربوط به ربوبیت و تدبیر پروردگار است به امر معاد پرداخته میگوید: آیا انسان خبر ندارد که در کتب پیشین آمده «که بر خداست ایجاد عالم دیگر» تا عدالت اجرا گردد! (وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْری).
نکات آیه
۱ - ضرورت برپایى قیامت و خلقت دوباره آدمیان، در بینش الهى (و أنّ علیه النشأة الأُخرى)
۲ - عدل، تدبیر و قدرت الهى، مقتضى برپا ساختن قیامت (ثمّ یجزیه الجزاء الأوفى ... و أنّ علیه النشأة الأُخرى) عبارت «و أنّ علیه...» عطف است بر آنچه در آیات گذشته از عدل و تدبیر و قدرت خداوند بیان شده بود و در حکم نتیجه گیرى از آن مى باشد; یعنى، بایسته است خداوند با چنین صفاتى، قیامت را براى تحقق کامل عدل و اکمال آفرینش خویش برپا سازد.
۳ - تحقق هدف الهى از آفرینش انسان، منوط به برپایى قیامت * (و أنّه خلق ... و أن علیه النشأة الأُخرى) از متفرع شدن «علیه النشأة الأخرى» بر «خلق الزوجین»، مى توان نتیجه گرفت که خلقت دنیوى مرد و زن، به تنهایى کافى نیست و براى تحقق هدف الهى، در خلقت اخروى آنان ضرورى است.
۴ - بیان توحید و ضرورت معاد، از تعالیم مشترک کتاب هاى آسمانى (أم لم ینبّأ بما فى صحف موسى . و إبرهیم ... و أنّ إلى ربّک المنتهى ... و أنّ علیه النشأة الأُخرى)
موضوعات مرتبط
- انسان: تجدید حیات انسان ۱; فلسفه خلقت انسان ۳
- توحید: اهمیت توحید ۴
- خدا: آثار تدبیر خدا ۲; آثار عدالت خدا ۲; آثار قدرت خدا ۲
- قیامت: اهمیت قیامت ۱; زمینه قیامت ۲; نقش قیامت ۳
- کتب آسمانى: هماهنگى کتب آسمانى ۴
- معاد: اهمیت معاد ۴
منابع