الأنبياء ٥١: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link295 | آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۳#link296 | اشاره به وجه نامگذاری «تورات» به «فرقان»، «ضياء» و «ذكر»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link297 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link297 | مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link298 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link298 | مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link299 | گفتگوى ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link299 | گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link300 | ابراهيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link300 | ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link301 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link301 | محاجّه ابراهیم «ع» با قوم خود، بعد از شكستن بت ها]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link302 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link302 | تنبّه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم «ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link303 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link303 | سرد و سالم شدن آتش براى ابراهيم «ع»، به امرتكوينى خداى تعالى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link304 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۴#link304 | مراد از هدايت در آیه: «وَ جَعَلنَاهم أئمّةً یَهدُونَ بِأمرنا»، رساندن به مقصد است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link306 | بحث روايتى: (روایاتی در باره به آتش افکندن ابراهیم«ع»)]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link306 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به اين كه خداوند امامت را در ابراهيم «ع» و ذرّيه او قرار داد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۳۵#link307 | چند روايت راجع به | |||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ آذر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۳
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدْ آتَيْنَا إِبْرَاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عَالِمِينَ |
ترجمه
الأنبياء ٥٠ | آیه ٥١ | الأنبياء ٥٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رُشْد»: هدایت راهیابی به خیر و صلاح دنیا و آخرت. «مِن قَبْلُ»: از قبل. پیش از موسی و هارون.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۸ - ۷۷ سوره انبياء
- اشاره به وجه نامگذاری «تورات» به «فرقان»، «ضياء» و «ذكر»
- مقصود از اين كه فرمود: «قرآن، ذكر مبارك» است
- مقصود از اين كه فرمود: ما به ابراهيم، رشد او را داديم
- گفتگوى ابراهيم «ع»، با قوم بت پرست خود
- ابراهيم «ع»، بت ها را قطعه قطعه كرد، مگر بزرگترين آن ها را
- محاجّه ابراهیم «ع» با قوم خود، بعد از شكستن بت ها
- تنبّه مردم بعد از شنيدن كلام ابراهيم «ع»
- سرد و سالم شدن آتش براى ابراهيم «ع»، به امرتكوينى خداى تعالى
- مراد از هدايت در آیه: «وَ جَعَلنَاهم أئمّةً یَهدُونَ بِأمرنا»، رساندن به مقصد است
- بحث روايتى: (روایاتی در باره به آتش افکندن ابراهیم«ع»)
- چند روايت راجع به اين كه خداوند امامت را در ابراهيم «ع» و ذرّيه او قرار داد
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ «51»
و همانا ما پيش از اين، ابراهيم را به رشد و كمال خود رسانديم، و (البتّه) ما به (شايستگىهاى) او آگاه بوديم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ: و هر آينه بتحقيق عطا فرموديم ابراهيم عليه السلام را آيات بينات كه مىرساند او را به رشد از معرفت الهى پيش از نبوت موسى عليه السلام. يا پيش از نبوت حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله. نزد بعضى مراد به رشد نبوت او باشد. يا آنچه صلاح و رشاد او و امتش در آن بود. يا مراد هدايت او باشد در حال كوچكى. وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ: و بوديم ما به آن دانايان كه او اهليت دارد براى نبوت.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا بِهِ عالِمِينَ (51) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَها عاكِفُونَ (52) قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدِينَ (53) قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (54) قالُوا أَ جِئْتَنا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاَّعِبِينَ (55)
قالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلى ذلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ (56) وَ تَاللَّهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ (57) فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ (58) قالُوا مَنْ فَعَلَ هذا بِآلِهَتِنا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ (59) قالُوا سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهِيمُ (60)
قالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلى أَعْيُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ (61)
ترجمه
- و بتحقيق داديم به ابراهيم رشادتش را از پيش و بوديم باو دانايان
چون گفت بپدر و كسانش چيست اين تمثالهائى كه شمائيد مر آنها را براى عبادت اقامت كنندگان
گفتند يافتيم پدرانمان را براى آنها عبادت كنندگان
گفت بتحقيق باشيد شما و پدرانتان در گمراهى آشكار
گفتند آيا آمدى نزد ما براستى يا توئى از شوخى كنندگان
گفت بلى پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه آفريد آنها را و منم بر آن از گواهان
و بخدا هر آينه چاره جوئى كنم البتّه
جلد 3 صفحه 558
براى بتهاى شما بعد از آنكه روى گردانيد از آنها پشت كنندگان
پس گردانيد آنها را پاره پاره مگر بت بزرگى را كه بود از براى آنها، باشد كه آنها باو رجوع كنند
گفتند كه كرد اين عمل را بخدايان ما همانا او باشد هر آينه از ستمكاران
گفتند شنيديم جوانى را كه ببدى ياد ميكرد آنها را كه گفته ميشود باو ابراهيم
گفتند پس بياوريد او را در برابر چشمهاى مردم شايد كه آنها گواهى دهند.
تفسير
- خداوند متعال بعد از ذكر حضرت موسى و هارون شروع بقصّه حضرت ابراهيم عليه السّلام فرمود باين تقريب كه ما به ابراهيم عطا نموديم رشد و صلاح و كفايت و فلاح و كليّه استعدادات لازمه مقام رسالت را كه در خور او بود و قابليّت آنرا داشت پيش از موسى و هارون و پيش از بروز كمالات حضرت ختمى مرتبت در عالم شهود با آنكه ميدانستيم او قابل و لايق اين خلعت است و بايد علم توحيد را در جهان افراشته نمايد در وقتى كه بعمو يا جدّ مادرى خود آزر و اقوام خويش بعنوان توبيخ و تحقير فرمود اين مجسمههاى بىشعور چيست كه شما معتكف در گاه و خاضع در پيشگاه آنها شديد و در برابرشان بخاك مىافتيد و سجده ميكنيد گفتند ما تقليد از رويّه و طريقه آباء و اجدادمان مينمائيم كه بعبادت آنها قيام داشتند فرمود تحقيقا شما و پدرانتان در گمراهى و ضلالت واضح و آشكارى بوده و ميباشيد چون دليلى بر ادّعاء خودتان كه اينها مستحق پرستش و ستايشند نداشته و نداريد حضرات چون گمان نميكردند كسى از رويّه آنها جدّا تكذيب نمايد و نسبت گمراهى بآنها دهد تصوّر كردند حضرت ابراهيم با آنها شوخى و ملاعبه مينمايد لذا پرسيدند كه آيا براستى و از روى جد اين سخنان را ميگوئى يا مقصودت شوخى و ملعبه است حضرت فرمود اين چه تصوّر باطلى است شما ميكنيد كه من ملاعبه ميكنم و اينها خدايان شما هستند پروردگار شما پروردگار آسمانها و زمين است كه تمام آنها و موجوداتشان را از مكمن غيب بىسابقه بعرصه شهود آورده و من بگفته خود يقين دارم بحجّت و برهان بلكه بمشاهده و عيان و قسم بخدا فكر اساسى و تدبير مفيدى براى از بين بردن بتهاى شما خواهم نمود بعد از آنكه شما از آنها رو گردان شويد و پشت به بتها كنيد و بجانب صحرا براى مراسم عيد متوجّه گرديد چون گفتهاند حضرات عيدى داشتند كه سالى يكروز براى تفريح و
جلد 3 صفحه 559
گردش بيرون ميرفتند و در مراجعت بحضور در معابد و سجده بتها ميپرداختند و اين فرمايش بعد از قسم را حضرت ابراهيم محرمانه ببعضى از آنها فرموده بود و در آنروز با آنها بيرون نرفت و عذرى آورد يا او را نمرود مستحفظ بتها قرار داده بود و او تمام بتها را با تبر خرد و پاره پاره كرد و بت بزرگ آنها را بحال خود باقى گذارد و تبر را بگردن او آويخت براى آنكه در مراجعت آنها از گردشگاه و مراجعه بآنحضرت بفرمايد اين كار را او كرده و نتيجه بگيرد كه بعدا ذكر خواهد شد و بنابر اين ضمير در اليه ممكن است بآنحضرت عود نمايد و ممكن است به بت بزرگ بعد از ارجاع آنحضرت آنان را بآن و مراجعه آنها باو و توجّه بحالش كه قابل پرسش نيست چه رسد بپرستش و گفتهاند تاء قسم كه براى افاده تعجب است اينجا از آسان شدن اين كار بزرگ است بخواست خدا براى او و كلمه جذاذ بر وزن و بمعناى حطام است و بكسر نيز قرائت شده و چون قوم از صحرا مراجعت نمودند و اوضاع را دگرگون مشاهده كردند گفتند كه اين عمل ناروا را با خدايان ما نموده مسلّما چنين كسى ظلم بخود كرده كه مستوجب عقوبت شده و همان بعض كه شنيده بودند از حضرت ابراهيم آن جمله محرمانه را يا كسانيكه حضرت آنها را ملامت فرموده بود بر ستايش و پرستش بتها گفتند ما از جوانيكه باو ابراهيم ميگفتند شنيديم كه ميگفت من چنين قصدى دارم يا ملامت ميكرد ما و مردم را بر ستايش و پرستش بتها و ميگفت اينها مجسمههاى بىروحى بيش نيستند و نميتوانند نفع و ضررى بكسى برسانند و نبايد در برابر آنها سجده نمود خلاصه آنكه صحبت بتها را ميكرد و در مقام عيب گيرى و چارهجوئى براى آنها بود و در نتيجه رأى دادند بأحضار حضرت و گفتند برويد او را بياوريد در حضور مردم استنطاق كنيد تا اقرارى كه ميكند مردم بشنوند و شهادت بدهند و حجّت بر تقصير او تمام شود يا مشاهده نمايند عقوبتى را كه ما بر او وارد مينمائيم و موجب عبرت شود.
جلد 3 صفحه 560
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد آتَينا إِبراهِيمَ رُشدَهُ مِن قَبلُ وَ كُنّا بِهِ عالِمِينَ (51)
و هر آينه بتحقيق ما عطاء فرموديم ابراهيم را رشد او را از پيش و بوديم به او دانايان.
(وَ لَقَد آتَينا): يعني اعطاء و بذل نموديم (إِبراهِيمَ): حضرت ابراهيم را.
(رُشدَهُ): يعني رشد را به ابراهيم داديم و رشد ابراهيم از جهاتي است.
جلد 13 - صفحه 192
يك: شجاعت که يك نفر در مقابل ألوف قيام كند آنهم در باب توحيد مقابل ألوف مشركين و خردلي خوف و وحشت پيدا نكند حتي در مقابل نمرود با او بحث كند و اثبات توحيد كند و ابطال شرك و دعوي الوهيت او.
دو: در ايمان حتّي بجايي برسد که بفرمايد: «وَ كَذلِكَ نُرِي إِبراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِينَ» انعام آيه 75.
سه: در اطاعت حتّي در ذبح اسماعيل.
چهار: در نبوّت و رسالت و امامت که بعد از رسول محترم أفضل از جميع انبياء و رسل بود و پيشواي جميع افراد ناس که بفرمايد: إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّيَّتِي ... الاية» بقرة آيه 118. و مقام امامت بالاتر از مقام رسالت و نبوّت است و انبياء بعد از ابراهيم با اينكه مقام رسالت و اولو العزمي هم داشتند مثل موسي و عيسي لكن امامت بر جميع ناس نداشتند، پس از ابراهيم فقط پيغمبر أكرم و ائمّه اطهار اينکه مقام را داشتند.
پنج: در خبر دارد: از حضرت صادق عليه السلام سؤال كردند که: چرا حضرت موسي مشاهده سحر سحره را كرد: «فَأَوجَسَ فِي نَفسِهِ خِيفَةً» و حضرت ابراهيم چون مشاهده آتش نمروديان كرد خوفي پيدا نكرد!- حضرت فرمود: ابراهيم چون در صلب او أنوار مقدّسه محمّد و آل بود و در موسي نبود.
(مِن قَبلُ): ممكن است قبل از موسي و هارون باشد، يا قبل از محمّد (ص) باشد، يا قبل از مقام بلوغ و رشد بدني باشد.
(وَ كُنّا بِهِ عالِمِينَ): که لياقت اينکه مقامات را داشت باو عنايت شد. زيرا هر كسي که به اندازه قابليّت به او افاضه ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 51)- گفتیم در این سوره فرازهای بسیاری از حالات انبیاء آمده است.
در اینجا بخش مهمی از زندگی و مبارزات ابراهیم (ع) با بت پرستان انعکاس یافته، نخست میفرماید: «و ما وسیله رشد و هدایت را از قبل در اختیار ابراهیم گذاردیم، و به (شایستگی) او آگاه بودیم» (وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عالِمِینَ).
نکات آیه
۱- ابراهیم(ع) از رشد و کمال والا در پرتو عنایت الهى برخوردار بود. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده )
۲- استعدادها و ظرفیت هاى وجودى آدمیان براى رشد و کمال، متفاوت است. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده ) از این که خداوند به ابراهیم(ع) رشدِ متناسب و مخصوص به او اعطا فرموده; به دست مى آید که هر انسانى داراى قابلیت و استعداد مخصوص به خود و متفاوت با دیگران است.
۳- موسى و هارون(ع) دو پیامبر رشد یافته و بهره مند از کمال، بعد از ابراهیم(ع) بودند. (ءاتینا موسى و هرون الفرقان ... و لقد ءاتینا إبرهیم رشده من قبل ) برداشت یاد شده بر این مبنا استوار است که مراد از «من قبل» زمان پیش از موسى و هارون(ع) باشد. از این مطلب به دست مى آید که آن دو پیامبر نیز از چنین رشدى بهره مند بودند.
۴- ابراهیم(ع) در پرتو عنایت الهى، از رشد و کمالات خاص از دوران کودکى و قبل از نبوت بهره مند بود. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده من قبل ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که مراد از «من قبل» پیش از بلوغ و یا قبل از نبوت باشد.
۵- تمامى انسان ها، حتى پیامبران به عنایت خداوند در رشد و کمال نیازمنداند. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده من قبل )
۶- خداوند از پیش بر شایستگى ها و استعدادهاى ابراهیم(ع) آگاه بود. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده من قبل و کنّا به علمین ) برداشت یاد شده مبتنى براین است که جمله «و کنّا به عالمین» حالیه باشد و ضمیر «به» به ابراهیم برگردد. براین اساس پیام آیه شریفه مانند آیه (...اللّه أعلم حیث یجعل رسالته...) (انعام(۶) ۱۲۴) خواهد بود.
۷- برخوردار شدن ابراهیم(ع) از رشد و کمال ویژه در پرتو عنایت الهى، بر اساس لیاقت ها وشایستگى هاى خود آن حضرت بوده است. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده من قبل ) اضافه «رشد» به ضمیر، اضافه مصدر به مفعول خود است و نیز از نوع اضافه لامیه و افاده کننده اختصاص مى باشد; یعنى، ما به ابراهیم(ع) رشد شایسته او و مخصوص شأن و منزلت والاى او داده ایم.
۸- لطف خداوند بر انسان، بر اساس لیاقت و شایستگى او است. (و لقد ءاتینا إبرهیم رشده و کنّا به علمین ) برداشت یاد شده با توجه به القاى خصوصیت از مورد (حضرت ابراهیم(ع)) قابل استفاده است.
موضوعات مرتبط
- ابراهیم(ع): استعداد ابراهیم(ع) ۶، ۷; فضایل ابراهیم(ع) ۱; کمال ابراهیم(ع) ۱، ۴; کودکى ابراهیم(ع) ۴; منشأ کمال ابراهیم(ع) ۶، ۷
- استعداد: نقش استعداد ۸
- انبیا: انبیاى پس از ابراهیم(ع) ۳
- انسان: تفاوت استعداد انسان ها ۲; مراتب کمال انسان ها ۲; نیازهاى معنوى انسان ۵
- خدا: زمینه لطف خدا ۸; علم خدا ۶
- کمال: عوامل کمال ۵
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱، ۴
- موسى(ع): فضایل موسى(ع) ۳; کمال موسى(ع) ۳
- نیازها: نیاز به لطف خدا ۵
- هارون(ع): فضایل هارون(ع) ۳; کمال هارون(ع) ۳
منابع