هود ٢٩: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۳۵ | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۲۵ - ۳۵ سوره هود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح «ع» و محاجّه آن جناب، با آنان در سطح فهمشان]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دلايل مشرکان، در ردّ دعوت حضرت نوح«ع»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح «ع»، به استدلال كفار]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در پذیرش دين، در شريعت «ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس، درباره انبياء «ع»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | گفتار فلسفی و قرآنی، پبرامون قدرت انبیاء و اولیاء]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت، پاكى نفس و صفاى باطن است، نه امتيازات ظاهرى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح «ع» به کافران: آوردن عذاب، به دست خداست]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه گفته شده ديگر، در معناى جملۀ «إن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أن يُغوِيَكُم»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت احتجاجات نوح «ع» و پيامبر اسلام «ص»، با مشركان زمان خود]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى | |||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۸ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۲
کپی متن آیه |
---|
وَ يَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاَقُو رَبِّهِمْ وَ لٰکِنِّي أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ |
ترجمه
هود ٢٨ | آیه ٢٩ | هود ٣٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«عَلیْهِ»: بر آن. در برابر آن. مرجع ضمیر (ه) تبلیغ مفهوم از آیات قبلی است (نگا: هود / ). «طَارِد»: طردکننده. دورکننده.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۲۵ - ۳۵ سوره هود
- انگيزه بت پرستى قوم نوح «ع» و محاجّه آن جناب، با آنان در سطح فهمشان
- خروج از اسلام، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد
- دلايل مشرکان، در ردّ دعوت حضرت نوح«ع»
- پاسخ حضرت نوح «ع»، به استدلال كفار
- نفى اجبار و اكراه در پذیرش دين، در شريعت «ع»
- پندارهاى جاهلانه عوام الناس، درباره انبياء «ع»
- گفتار فلسفی و قرآنی، پبرامون قدرت انبیاء و اولیاء
- ملاك فضيلت، پاكى نفس و صفاى باطن است، نه امتيازات ظاهرى
- جواب نوح «ع» به کافران: آوردن عذاب، به دست خداست
- وجوه گفته شده ديگر، در معناى جملۀ «إن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أن يُغوِيَكُم»
- مشابهت احتجاجات نوح «ع» و پيامبر اسلام «ص»، با مشركان زمان خود
- بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «29»
(نوح ادامه داد كه) اى قوم من! از شما در برابر اين دعوت، اجرتى درخواست نمىكنم، پاداش من تنها بر خداست و من كسانى را كه ايمان آوردهاند (به خاطر خواست نابجاى شما) طرد نمىكنم، (چرا كه) آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد (و از من شكايت خواهند نمود)، ولى من شما را قوم جاهلى مىبينم.
پیام ها
1- بىتوقّعى پيامبران، يكى از نشانههاى حقّانيّت آنهاست. «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا»
2- رمز موفّقيّت مبلّغ، توقّع نداشتن از مردم و بىاعتنايى به سرمايهداران است.
«لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا» البتّه مبلّغان دينى نزد خداوند، اجر بزرگى دارند. «إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ»
3- اگر انبيا دنبال سوء استفاده بودند، به سراغ اشراف مىرفتند، نه فقرا. «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا»
4- اشراف براى ايمان آوردن خود شرط مىكردند كه فقرا رانده شوند، ولى انبيا قاطعانه با اين درخواست مخالفت مىكردند. ما أَنَا بِطارِدِ ... (جمله اسميّه و حرف (باء) نشانهى قاطعيّت است)
5- كسى كه هدفش از تبليغ، مال و مقام نيست، فقير و غنى در نزد او يكسان است. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا»
6- به توقّع مستكبران اعتنا نكنيم. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا»
7- كفّار مؤمنان را اراذل مىشمردند، امّا پيامبر صلى الله عليه و آله مىفرمود: من آنها را با شما
جلد 4 - صفحه 48
عوض نمىكنم. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا»
8- حكومتِ حقّ نبايد به خاطر جلب رضايت مرفّهين، طبقه محروم را از دست بدهد. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا»
9- آنها كه نزد خدا آبرو دارند نبايد طرد شوند. «ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا»
10- ياد قيامت، به موضعگيرىهاى دنيوى جهت صحيح مىدهد. «مُلاقُوا رَبِّهِمْ»
11- تحقير مؤمنان به خاطر فقرشان، نشانهى بىخردى است. «قَوْماً تَجْهَلُونَ»
12- قرآن كسانى كه مؤمنان را اراذل مىشمرند، جاهل و نادان معرّفى مىكند.
«قَوْماً تَجْهَلُونَ» (نه اشرافىگرى نشانهى فهم است و نه فقر نشانهى جهل)
13- يكى از درجات عرفان، ملاقات وشهود است كه مرفّهان نسبت به اين مقام بىخبرند. «الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «29»
پس بر سبيل ترغيب و تقريب ايشان مىفرمايد:
وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالًا: و اى قوم من، نمىخواهم و از شما بر تبليغ رسالت طلب نمىكنم مالى را كه مزد كار من باشد تا بر شما گران و سخت آيد اگر ادا كنيد، يا بر من گران آيد اگر ابا نمائيد. إِنْ أَجرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ: نيست اجر من بر كسى مگر بر خداى تعالى كه آن مثوبات باقيه است. اشراف قوم به
جلد 6 - صفحه 55
حضرت نوح عليه السّلام گفتند: اراذل و ادانى را از مجلس خود دور نما تا ما با تو مجالست كنيم.
نوح در جواب فرمود: وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا: و نيستم من راننده و دور كننده از نزد خود كسانى را كه ايمان آوردهاند به خدا و پيغمبر او. إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ: بدرستى كه ايشان ملاقات كنندهاند رحمت الهى را و به قرب و منزلت سبحانى فايز خواهند شد، پس چگونه ايشان را برانم و به چه وجه مستحق دورى باشند. «1» و اگر ايشان را از نزد خود برانم، در محضر پروردگار محاجه نمايند.
بنابراين هيچ برهان عقلى و شرع بر منع آنها نيست. وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ: و لكن من مىبينم شما را گروهى كه نمىدانيد قدر انبياء را، يا نادانيد از آنكه شرافت و فضيلت به دين است نه به دنيا. يا به جهت زيادتى نادانى انكار نمائيد حق و اهل آن را و سؤال كنيد طرد مؤمنين را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مالاً إِنْ أَجرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ لكِنِّي أَراكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ «29» وَ يا قَوْمِ مَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ طَرَدْتُهُمْ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (30) وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَ لا أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَنْ يُؤْتِيَهُمُ اللَّهُ خَيْراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِما فِي أَنْفُسِهِمْ إِنِّي إِذاً لَمِنَ الظَّالِمِينَ (31)
ترجمه
و اى قوم من نميطلبم از شما بر آن مالى را نيست مزد من مگر بر خدا و نيستم من راننده آنان كه گرويدند همانا ايشان ملاقات كنندگانند پروردگار خودشان را ولى من ميبينم شما را گروهى كه نميدانيد
و اى قوم من كيست كه يارى كند مرا از خدا اگر برانم ايشانرا آيا پس متذكّر نميشويد
و نميگويم مر شما را كه نزد من است خزانههاى خدا و نميدانم غيب را و نميگويم همانا من فرشتهام و نميگويم مر آنانرا كه به خوارى مينگرد در ايشان چشمهاى شما هرگز نميدهد ايشانرا خدا خيرى خدا داناتر است بآنچه در نفسهاى ايشان است همانا من آنگاه باشم از ستمكاران.
تفسير
حضرت نوح عليه السّلام پس از بيان كراهت قوم از قبول دعوت در ذيل آيه سابقه بآنها فرمود اگر تصوّر ميكنيد من در مقابل تبليغ احكام مالى بعنوان اجر رسالت از شما مطالبه خواهم نمود باين سبب كراهت از قبول دعوت من داريد اين گمان باطلى است اجر من ثواب آخرت است كه خداوند عطا خواهد فرمود و اگر توقّع داريد من اهل ايمان را چون در نظر شما مردمان پستى هستند از دور خود متفرق نمايم و آنها را طرد كنم و برانم تا شما ايمان بياوريد چون از مجالست و مرافقت با فقراء استكبار ميكنيد و استنكاف داريد چنانچه گفتهاند كه تقاضاشان اين بوده بدانيد كه من به چنين امرى اقدام نميكنم چون روز قيامت كه آنها در پيشگاه عدل الهى حاضر ميشوند ممكن است از من شكايت كنند كه پيغمبر تو ما را از محضر خود دور و اغنياء را بخود نزديك نمود و اين خواهش شما بنظر من تقاضاى بيجا و جاهلانهاى است بعلاوه اگر من مرتكب اين امر شدم و خداوند خواست انتقام آنها را از من بكشد كدام يك از شما ميتوانيد مانع از نفوذ اراده الهيّه نسبت بمن شويد آيا شما تصوّر نميكنيد عظمت و قدرت الهى را كه فوق آن متصوّر نيست تا تصديق كنيد كه كسى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اين شرط ناروائى است كه شما براى ايمانتان قرار داديد چنانچه گفتهاند تذكّر در جائى گفته ميشود كه معنى در نفس موجود باشد نهايت آنكه غفلت از آن حاصل شده باشد بخلاف تفكّر كه بايد معنى بفكر حاصل شود و اينجا محتاج بتفكّر نيست و اينكه گفتيد فضيلتى براى من نيست
جلد 3 صفحه 76
اگر مراد شما آنستكه خزائن ارزاق بندگان و اختيار غنى و فقر آنها از طرف خداوند بمن واگذار نشده لذا اهل ايمان را غنى مانند شما ننمودم صحيح است منهم مدّعى اين امر نيستم و علم غيب هم ندارم كه بدانم شما راست ميگوئيد آنها ايمان قلبى بمن ندارند و فقط ظاهرا قبول دعوت مرا نمودهاند و مدّعى اين مقام هم نيستم تا شما استبعاد كنيد و بگوئيد علم غيب اختصاص بخدا دارد و ملك هم نيستم كه شما توقع داشتيد پيغمبر بايد از ملائكه باشد بلكه همان بشرى هستم مانند شما كه خودتان گفتيد ولى نميتوانم نسبت بكسانيكه ديده شما بحقارت و نظر عيب جوئى و اهانت بآنها بدون تأمّل و فكر مينگرد براى فقرشان بگويم خدا خير و شرف و ثوابى بآنها عطا نفرموده و نميفرمايد اگر واقعا هم مؤمن نباشند من مأمور بظاهرم و خدا عالم بباطن آنها است و بر طبق آن با ايشان سلوك خواهد فرمود و اگر بخواهم بصرف ادّعاء شما ايمان آنها را قبول نكنم و ايشانرا طرد نمايم در باره آنها ظلم نمودهام و خداوند داد مظلوم را از ظالم ميستاند و در پيشگاه الهى مقصّر خواهم بود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ يا قَومِ لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ مالاً إِن أَجرِيَ إِلاّ عَلَي اللّهِ وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم وَ لكِنِّي أَراكُم قَوماً تَجهَلُونَ «29»
و اي قوم من سؤال نميكنم از شما بر اينکه رسالت و دعوت مالي مزد رسالت از شما نميخواهم نيست مزد من مگر بر خداوند تبارك و تعالي و من هرگز طرد نميكنم كساني را که ايمان آوردهاند محققا آنها فرداي قيامت در پيشگاه الهي وارد ميشوند و لكن من مييابم شما را جاهل نادان.
وَ يا قَومِ لا أَسئَلُكُم عَلَيهِ مالًا به تحقيق در كليه عبادات معتبر است قصد قربت و خلوص اگر كسي عبادتي كرد بطمع مال و جاه و اسم و عنوان باطل و حرام است چه رسد بمسئله رسالت و هدايت و ارشاد بندهگان، توهّم نشود که پيغمبران طمعي بمال مردم داشته باشند فقط غرض آنها بر حسب مأموريت نجات بندهگانست از جهالت و ضلالت و خلاصي از عذاب الهي.
إِن أَجرِيَ إِلّا عَلَي اللّهِ همان که مرا فرستاده و امر فرموده مزد و اجر مرا آنچه مقتضاي فضل و كرمش هست عنايت ميفرمايد.
وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا براي اينكه ايمان موجب قرب الي اللّه است و فرق بين سياه و سفيد، كبير و صغير، غني و فقير، شريف و وضيع نيست و طرد آنها موجب غضب الهي ميشود و البته كاري که موجب غضب شود از مثل پيغمبر اولوا العزمي محال است صادر شود إِنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم و شكايت كنند که پروردگارا پيغمبر فرستادي ما اجابت كرديم ما را بخود راه نداد چه جوابي دارم و چه عذري بياورم که مورد قبول گردد.
وَ لكِنِّي أَراكُم قَوماً تَجهَلُونَ که ملاك شرف و بزرگي را مال دنيا و رياست و زخارف آن ميدانيد با اينكه ملاك سعادت و قرب بخدا و دخول جنت است.
41
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 29)- من هیچ فرد با ایمانی را طرد نمیکنم! این آیه نیز دنباله پاسخگویی به بهانه جوییهای قوم نوح است.
نخست یکی از دلائل نبوت را که نوح برای روشن ساختن قوم تاریکدل بیان کرده، بازگو میکند: «ای قوم من! در برابر این دعوت از شما مال و ثروت و اجر و پاداشی مطالبه نمیکنم» (وَ یا قَوْمِ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مالًا).
«اجر و پاداش من تنها بر خداست» (إِنْ أَجرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّهِ).
خدایی که مرا مبعوث به نبوت ساخته و مأمور به دعوت خلق کرده است.
و این میزان و الگویی است برای شناخت رهبران راستین، از فرصت طلبان دروغین، که هر گامی را برمیدارند بطور مستقیم یا غیر مستقیم هدف مادی از آن دارند.
سپس در پاسخ آنها که اصرار داشتند نوح ایمان آورندگان فقیر و یا کم سن و سال را از خود براند با قاطعیت میگوید: «من هرگز کسانی را که ایمان آوردهاند
ج2، ص339
طرد نمیکنم» (وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا).
«چرا که آنها با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد» و در سرای دیگر خصم من در برابر او خواهند بود (إِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ).
در پایان آیه به آنها اعلام میکند که: «من شما را مردمی جاهل میدانم» (وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ).
نکات آیه
۱- نوح(ع) به مردم اعلام کرد که: در برابر ابلاغ رسالت ، کمترین مالى از آنان درخواست نخواهد کرد. (یقوم لاأسئلکم علیه مالاً) مراد از ضمیر در «علیه» پیامبرى و ابلاغ رسالت است. کلمه «مالاً» نکره است و چون پس از نفى (لاأسئلکم) قرار گرفته است ، دلالت بر عموم دارد; یعنى ، هیچ مالى و کمترین پاداشى.
۲- پیامبران ، منزه از درخواست کمترین مال و دارایى از مردم به خاطر ابلاغ رسالت و تبلیغ معارف دین (و یقوم لاأسئلکم علیه مالاً)
۳- دستیابى به مال و دارایى مردم به بهانه پیامبرى ، تحلیل نابخردانه سران و اشراف قوم نوح از ادعاى نبوت و رسالت آن حضرت (و یقوم لاأسئلکم علیه مالاً) از اینکه نوح(ع) در پاسخ به قوم خویش ، مطرح مى سازد که کمترین مالى از آنان مطالبه نمى کند ، معلوم مى شود که کفرپیشگان چنین اتهامى را متوجه او کرده بودند.
۴- نوح(ع) به قوم خویش اعلام کرد که پاداش رسالتش تنها بر عهده خداوند است. (إن أجرى إلاّ على الله)
۵- پیامبران ، منزه از علاقه به مال و منال و امور مادى (لا أسئلکم علیه مالاً إن أجرى إلاّ على الله) تعبیر «أجر» در مقابل «مال» در آیه شریفه ، گویاى این است که: نوح(ع) در پاداش خواهى از خداوند نیز ، درخواست مال و دارایى نمى کند و علاقه اى به آن نشان نمى دهد.
۶- چشم ندوختن به مال و دارایى مردم ، از نشانه هاى صداقت مصلحان جامعه و مبلغان راستین دین است. (و یقوم لا أسئلکم علیه مالاً إن أجرى إلاّ على الله)
۷- مبلغان معارف دین ، مستحق پاداشند و پاداش دهنده ایشان ، خداوند است. (إن أجرى إلاّ على الله)
۸- مطرود شدن مؤمنان تهى دست از پیرامون نوح(ع) ، از شرایط سران و اشراف قوم نوح براى ایمان آوردن به آن حضرت (و ما أنا بطارد الذین ءامنوا)
۹- مخالفت شدید و قاطعانه نوح(ع) با درخواست نابه جاى سران و اشراف (طرد مؤمنان تهى دست) (و ما أنا بطارد الذین ءامنوا) آوردن جمله اسمیه و «با»ى زایده ، حکایت از تأکید فراوان دارد.
۱۰- گرایش دادن اشراف به توحید و معارف دین ، هرگز مجوز طرد مؤمنان محروم و تهى دست نیست. (و ما أنا بطارد الذین ءامنوا)
۱۱- مؤمنان قوم نوح ، مردمى مقرب درگاه خدا و برخوردار از مقام لقاى او (إنهم ملقوا ربهم) جمله «إنهم ملاقوا ربهم» مى تواند بیانگر حال فعلى پیروان نوح باشد; یعنى ، هم اکنون به مقام لقاى پروردگار رسیدند و همچنین مى تواند خبر از فرجام اخروى آنان دهد. برداشت فوق ناظر به احتمال اول است.
۱۲- ایمان به خدا و تقرب به درگاه او ، عامل پیوند انبیا با پیروان خود (و ما أنا بطارد الذین ءامنوا إنهم ملقوا ربهم)
۱۳- امکان رسیدن به مقام لقاى خداوند در دنیا (إنهم ملقوا ربهم)
۱۴- تعیین راستى و درستى ایمان افراد و حسابرسى مدعیان ایمان ، از شؤون خداوند است. (بل نظنکم کذبین ... ما أنا بطارد الذین ءامنوا إنهم ملقوا ربهم) کفرپیشگان، ایمان پیروان نوح را سطحى، بلکه آنان را در ادعاى ایمان دروغگو مى شمردند (بل نظنکم کاذبین). نوح(ع) در پاسخ ایشان با جمله «إنهم ملاقوا ربهم» بیان مى دارد که براى انسانها روز آخرتى است و خداوند در آن روز، راستى و ناراستى ایمانها را تعیین خواهد کرد.
۱۵- قیامت ، روز ملاقات انسان با خداوند (إنهم ملقوا ربهم)
۱۶- قیامت ، روز تمایز مؤمنان راستین از مدعیان دروغین (بل نظنکم کذبین ... إنهم ملقوا ربهم)
۱۷- پیامبران ، وظیفه دار پذیرش اظهارکنندگان ایمان و نه مسؤول تمییز مؤمنان راستین از غیر ایشان (ما أنا بطارد الذین ءامنوا إنهم ملقوا ربهم)
۱۸- اشراف و سران کفرپیشه قوم نوح ، ناآگاه به مقام بلند مؤمنان و پیروان آن حضرت (و لکنى أریکم قومًا تجهلون) به قرینه «إنهم ملاقوا ربهم» مى توان گفت که: مفعول «تجهلون» مقام والا و ارجمند مؤمنان به نوح(ع) است. براین اساس «أراکم ...»; یعنى ، مى دانم که شما به مقام والاى مؤمنان (لقاى آنان با خدا) آگاهى ندارید.
۱۹- اشراف قوم نوح ، ناآگاه به مرتبه والاى «لقاءالله» و تقرب به درگاه خدا (إنهم ملقوا ربهم و لکنى أریکم قومًا تجهلون)
۲۰- یکتاپرستى و ایمان به پیامبران ، ملاک ارزش و نشانه علم و آگاهى است. (و ما أنا بطارد الذین ءامنوا ... و لکنى أریکم قومًا تجهلون) برداشت فوق ، مبتنى بر این احتمال است که «تجهلون» به منزله فعل لازم باشد و مفعولى براى آن در نظر گرفته نشود. براین اساس «أراکم ...»; یعنى ، مى دانم که شما کفرپیشگان ، مردمى نادان و ناآگاه هستید.
۲۱- شرک و کفر، نشانه نادانى و بى خردى است. (و لکنى أریکم قومًا تجهلون)
۲۲- نه از طبقه اشراف بودن ملاک دانایى و ارزش است و نه از محرومان بودن نشانه جهل و بى مقدارى (و ما أنا بطارد الذین ءامنوا ... و لکنى أریکم قومًا تجهلون)
موضوعات مرتبط
- ارزشها: ملاک ارزشها ۲۰، ۲۲
- اشراف: دعوت از اشراف ۱۰
- انبیا: انبیا و دنیاطلبى ۵; انبیا و مادیات ۵; انبیا و مؤمنان ۱۷; انبیا و مزد تبلیغ ۲ انبیا و مزد رسالت ۲; تنزیه انبیا ۲، ۵; عوامل دوستى انبیا ۱۲; محدوده مسؤولیت انبیا ۱۷
- ایمان: آثار ایمان ۱۲، ۲۰; ایمان به انبیا ۲۰; ایمان به خدا ۱۲; شرایط قبول ایمان ۱۷; منشأ تعیین صداقت در ایمان ۱۴
- پاداش: مستحقان پاداش ۷; منشأ پاداش ۷
- تبلیغ: تبلیغ مجانى ۱
- تقرب: آثار تقرب ۱۲
- توحید: آثار توحید عبادى ۲۰; دعوت به توحید ۱۰
- جهل: ملاک جهل ۲۲; نشانه هاى جهل ۲۱
- خدا: اختصاصات خدا ۱۴; پاداشهاى خدا ۷; حسابرسى خدا ۱۴; شؤون خدا ۱۴
- دروغگویان: دروغگویان در قیامت ۱۶
- دین: دعوت به دین ۱۰
- شرک: آثار شرک ۲۱
- عقل: نشانه هاى بى عقلى ۲۱
- علم: ملاک علم ۲۲; نشانه هاى علم ۲۰
- قوم نوح: اشراف قوم نوح و پیروان نوح(ع) ۱۸; اشراف قوم نوح و تقرب ۱۹; اشراف قوم نوح و فقرا ۸; اشراف قوم نوح و لقاءالله ۱۹; اشراف قوم نوح و مؤمنان ۸; بینش اشراف قوم نوح ۳; تقرب مؤمنان قوم نوح ۱۱; تهمتهاى اشراف قوم نوح ۳; جهل اشراف قوم نوح ۱۸، ۱۹; خواسته هاى اشراف قوم نوح ۸; شرایط ایمان اشراف قوم نوح ۸; کافران قوم نوح ۱۸; طبقات اجتماعى قوم نوح ۸; مقامات مؤمنان قوم نوح ۱۱، ۱۸
- قیامت: ظهور حقایق در قیامت ۱۶; ویژگیهاى قیامت ۱۵، ۱۶
- کفر: آثار کفر ۲۱
- لقاءالله: زمان لقاءالله ۱۵; لقاءالله در دنیا ۱۳; لقاءالله در قیامت ۱۵; مقام لقاءالله ۱۱، ۱۹
- مؤمنان: اهمیت شخصیت مؤمنان ۱۰; سرزنش طرد مؤمنان فقیر ۱۰; طرد مؤمنان فقیر ۸، ۹; مؤمنان در قیامت ۱۶
- مبلغان: پاداش مبلغان ۷; زهد مبلغان ۶; نشانه هاى صداقت مبلغان ۶
- مصلحان: زهد مصلحان ۶; نشانه هاى صداقت مصلحان ۶
- مقربان: ۱۱
- نوح(ع): تبلیغ نوح(ع) ۱، ۴; تهمت دنیاطلبى به نوح(ع) ۳; عقیده نوح(ع) ۴; قصه نوح(ع) ۹; مزد رسالت نوح(ع) ۱، ۴; نوح(ع) و خواسته هاى اشراف ۹; نوح(ع) و قوم نوح ۴; نوح(ع) و مؤمنان فقیر ۹
منابع