روایت:الکافی جلد ۸ ش ۹۸: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
جز (Move page script صفحهٔ الکافی جلد ۸ ش ۹۸ را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به روایت:الکافی جلد ۸ ش ۹۸ منتقل کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۴۵
آدرس: الكافي، جلد ۸، كِتَابُ الرَّوْضَة
علي بن ابراهيم عن ابيه عن القاسم بن محمد و علي بن محمد عن القاسم بن محمد عن سليمان بن داود المنقري عن حفص بن غياث عن ابي عبد الله ع قال :
الکافی جلد ۸ ش ۹۷ | حدیث | الکافی جلد ۸ ش ۹۹ | |||||||||||||
|
ترجمه
هاشم رسولى محلاتى, الروضة من الكافی جلد ۱ ترجمه رسولى محلاتى, ۱۸۶
حفص بن غياث از امام صادق عليه السّلام روايت كند كه حضرت فرمود: اگر ميتوانيد كارى كنيد كه شناخته نشويد و معروف نگرديد! باكى بر تو نيست (يا چه مىشود بر تو) اگر مردم مدح و ثناى تو را نگويند، و باكى بر تو نيست (يا چه مىشود بر تو) اگر مورد نكوهش مردم باشى در صورتى كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى ستوده و روسفيد باشى؟ همانا امير مؤمنان عليه السّلام چنان بود كه ميفرمود: خيرى در دنيا نيست جز براى يكى از دو مرد: يكى مردى كه در هر روز خود كار نيكى بكردارهاى خود بيفزايد، و ديگر مردى كه تهيه مرگ خود را با توبه و بازگشت ببيند، ولى از كجا ميتواند توبه كند، بخدا سوگند اگر آنقدر سجده كند كه گردنش بريده شود خداى عز و جل كارى را از او نپذيرد جز بوسيله ولايت و دوستى ما خاندان. آگاه باشيد كه هر كه ما را بشناسد يا اميد پاداش نيك بوسيله ما داشته باشد در خوراك خود به- نيم مدّ (تقريبا پنج سير) راضى است و در پوشاك بدان چه عورتش را بپوشاند و سرش را سرپوش باشد و با اين حال بخدا سوگند ترسان و هراسانند و دوست دارند كه بهرهشان از دنيا همين مقدار باشد، و اين چنين خداى عز و جل آنها را در قرآن توصيف كرده كه فرمايد: «و كسانى كه ميدهند آنچه را دارا هستند و دلهاشان ترسانست» (سوره مؤمنون آيه ۶۰) بخدا سوگند آنان فرمانبردارى و دوستى و ولايت ما را دارند و با اين حال ترسانند كه از آنها پذيرفته نشود، و بخدا سوگند ترس آنها نه از روى شك و ترديدى است كه در عقيده دينى خود دارند بلكه مىترسند كه در مورد دوستى و اطاعت ما كوتاهى كرده باشند. سپس فرمود: اگر توانستى كه از خانهات بيرون نروى چنان كن زيرا در بيرون رفتنت از خانه اين مسئوليت را دارى كه نبايد غيبت كنى و نه دروغ بگوئى و نه رشگ برى، و نه خودنمائى كنى و نه ظاهر سازى (يا ظاهر آرائى) كنى و نه دوروئى و چاپلوسى كنى. سپس فرمود: آرى! دير و عبادتگاه مسلمان خانه اوست، چشم و زبان و گوش و جان و عورت خود را در خانه (از گناه) نگه مىدارد، براستى هر كه نعمت خدا را بدل خويش بشناسد مستوجب فزونى نعمت از خداى عز و جل گردد پيش از آنكه زبان خويش بشكر آن بگشايد، و كسى كه بخواهد چنين پندارد كه (مثلا) بر ديگرى برترى دارد او از متكبران است. (راوى گويد:) من بآن حضرت عرضكردم: (شخص متدينى كه مثلا گنهكارى را ببيند و خود را از او برتر داند چنين شخصى) فقط از نظر اينكه او را مرتكب گناهان مىبيند و خود را آسوده و دور از آن بيند خود را برتر از او ميداند؟ فرمود: هيهات! (چگونه چنين عقيدهاى پيدا ميكند) با اينكه شايد گناه او آمرزيده شود ولى تو (ئى كه مثلا چنين خيالى ميكنى) بازداشت شوى و مورد بازپرسى قرار گيرى، آيا داستان جادوگران و ساحران (زمان) موسى عليه السّلام را نخواندهاى (ظاهرا مقصود همان ساحران فرعون است كه با اينكه عمرى را در حال شرك و كفر بخدا بسر بردند در اثر ايمانى كه بموسى آوردند تمام گناهان گذشتهشان آمرزيده شد و پس از آن نيز بلافاصله بدست فرعون كشته شدند و ببهشت جاويدان رفتند). سپس فرمود: بسا كسى كه بدان چه خدا باو انعام كرده مغرور است و چه بسا كسى كه بگرفتن تدريجى خدا دچار است (و خود نداند) باينكه خداوند (كارهاى بدش را) پرده پوشى كند، و چه بسا اشخاصى كه بمدح و ثناى مردم (كه از او كنند) فريفته گشته است. سپس فرمود: براستى كه من اميد نجات دارم براى كسانى از اين امت كه حق ما را بشناسند مگر براى سه دسته: (۱) قدرتمند (و سلطان) ستمگر (۲) شخص هواپرست (۳) آنكه آشكارا بزهكارى و گناه كند. سپس اين آيه را خواند: «بگو اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان دارد» (سوره آل عمران آيه ۳۱). و بدنبال آن فرمود: اى حفص محبت و دوستى بهتر از خوف و ترس است. آنگاه فرمود: بخدا سوگند خداى را دوست ندارد هر كه دنيا را دوست بدارد و غير ما (ديگرى) را دوست بدارد، و هر كه حق ما را بشناسد و ما را دوست دارد حقا كه خداى تبارك و تعالى را دوست داشته، پس مردى (كه در آنجا بود و از مخالفين بوده و دوستى اهل بيت را نداشته است) بگريه افتاد، حضرت باو فرمود: آيا ميگريى؟ اگر همه اهل آسمانها و زمين همگى جمع شوند و بدرگاه خداى عز و جل زارى كنند كه خدا تو را از دوزخ نجات دهد و ببهشتت برد شفاعتشان در باره تو پذيرفته نخواهد شد [آنگاه اگر تو دل زنده داشته باشى در آن حال بيش از همه مردم از خداى عز و جل خواهى ترسيد] سپس فرمود: اى حفص دم باش و سر مباش (يعنى كارى كن كه هميشه در دنبال باشى و جلو نباشى كه مسئوليت و مشكلات رياست زياد است، چنانچه نظير اين كلام در احاديث ديگرى نيز وارد شده، و مجلسى (ره) گويد: يعنى پيرو اهل حق باش و سرور اهل باطل مباش). اى حفص رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: هر كه از خدا بترسد زبانش گنگ است. آنگاه فرمود: (روزى) همچنان كه موسى بن عمران عليه السّلام يارانش را موعظه ميفرمود مردى (كه شديدا تحت تأثير سخنان موسى واقع شده بود) از جا برخاست و پيراهنش را چاك زد، خداى عز و جل بموسى وحى فرمود: اى موسى باين مرد بگو: پيراهنت را چاك نزن، بلكه دلت را بروى من باز كن. سپس فرمود: موسى بن عمران عليه السّلام بمردى از اصحابش برخورد و او را در حال سجده ديد، (بدنبال كارش رفت) و چون بازگشت باز او را بهمان حال در سجده ديد، موسى بآن مرد فرمود: (اى مرد) اگر حاجت تو بدست من بود آن را روا ميكردم، خداى عز و جل بموسى وحى كرد كه اى موسى اگر (اين مرد) آنقدر سجده كند (و سجدهاش طول كشد) كه گردنش جدا شود از او نپذيرم تا آنگاه كه از اين حالى كه ناخوشايند من است بحالى باز گردد كه من دوست دارم.
حميدرضا آژير, بهشت كافى - ترجمه روضه كافى, ۹۷
حفص بن غياث مىگويد كه امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر مىتوانيد كه شناخته نشويد همين كار را كنيد. بر تو باكى نيست كه مردم تو را ستايش نكنند و باز هم بر تو باكى نيست كه پيش از مردم نكوهيده باشى هر گاه نزد خدايت روسفيد و ستوده باشى. امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمود: دنيا مزيّتى ندارد مگر براى دو كس: كسى كه هر روز يك كردار نيك بر اعمالش بيفزايد و كسى كه با توبه و بازگشت آماده مرگ خود گردد. و چه موقع امكان توبه خواهد يافت كه بخدا سوگند اگر آن قدر سجده كند كه گردنش قطع گردد، خداوند عزّ و جلّ جز به ولايت ما اهل بيت، عملى از او را نخواهد پذيرفت. آگاه باش كه هر كس حق ما را بشناسد و اميد پاداش به وسيله ما را دارد به همان شش هفت سير خوراك روزانه و جامهاى كه عورت او را بپوشد و آنچه براى او سرپوشى باشد خشنود است و ايشان با همين زندگى هم، ترسان و هراسانند و دوست دارند كه بهره آنها از دنيا همين باشد، و خداوند سبحان هم ايشان را در قرآن خود چنين توصيف فرموده: وَ الَّذِينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ «۱»، و بخدا سوگند كه ترسشان از راه شك و ترديد در عقيده و مذهبى كه دارند نيست، اما هراس از آن دارند كه مبادا در دوستى و طاعت ما كوتاهى كرده باشند. سپس فرمود: اگر توانى كه از خانهات برون نيايى چنين كن، زيرا در صورت بيرون شدن از خانه بر عهده دارى كه غيبت نكنى، دروغ نگويى، حسد نورزى، خودنمايى نكنى و از ريا و سستى در امر دين بپرهيزى. __________________________________________________
(۱) «و كسانى كه آنچه را دادند [در راه خدا] مىدهند در حالى كه دلهايشان ترسان است» (سوره مؤمنون/ آيه ۶۰).
سپس فرمود: خانه مؤمن چه نيكو صومعه و عبادتگاهى است كه در آن نگاهش و زبانش و جان و فرجش در امان است. همانا هر كه نعمت الهى را به دل دريابد از سوى خداوند عزّ و جلّ سزاوار فزونى نعمت گردد پيش از آنكه زبان به شكر گشايد، و هر كه باور يابد كه از ديگران برتر است از مستكبران باشد. من به ايشان عرض كردم: و اگر نظرش اين باشد كه با ديدن گنهآلوده، بودن او و سلامت خويش، بدو برترى دارد؟ امام عليه السّلام فرمود: هيهات هيهات، شايد گناه او آمرزيده شود و تو بازداشت شوى و به حسابت رسند. آيا داستان جادوگران موسى عليه السّلام را نخواندهاى؟ سپس فرمود: چه بسا كسى كه فريفته شده است به نعمتى كه خدا به او داده و كسى كه از پرده پوشى خدا از وى غافل است و كسى كه مدح و ستايش مردم او را گول زده است. سپس فرمود: همانا من اميد نجات دارم براى كسى كه از اين امّت حق ما را بشناسد مگر براى سه كس: يار سلطانى ستمگر، شخص هوى پرست و آنكه آشكارا تبهكارى كند، و سپس اين آيه را تلاوت فرمود: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ «۱»، و فرمود: اى حفص! دوستى از ترس بهتر است، و سپس فرمود: بخدا سوگند هر كه دنيا را دوست بدارد و به كسى جز ما دوستى ورزد خدا را دوست نداشته است، و هر كه حق ما را شناسد و دوستمان دارد خداوند تبارك و تعالى را دوست داشته است. در اين هنگام مردى گريست و امام عليه السّلام فرمود: آيا مىگريى؟ اگر اهل آسمانها و زمين همگى به درگاه خداوند زارى كنند كه تو از آتش رهايى يابى و به بهشت درآيى شفاعتشان در باره تو پذيرفته نيفتد [پس اگر دلت زنده باشد تو در آن حال از خداوند بيش از همه مردم بترسى] و سپس به او فرمود: اى حفص! دنبال و پيرو باش و سرور نباش، اى حفص! پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مىفرمود: هر كه از خدا ترسد زبانش به لكنت افتد. سپس فرمود: در حالى كه موسى بن عمران عليه السّلام يارانش را پند مىداد ناگاه مردى برخاست و پيراهنش را چاك زد و خداوند عزّ و جلّ وحى كرد كه: اى موسى! به وى بگو پيراهن خود را مدر، بلكه دلت را برايم __________________________________________________
(۱) «بگو: اگر خدا را دوست داريد از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد» (سوره آل عمران/ آيه ۳۱).
بگشاى. سپس فرمود: موسى بن عمران به مردى از ياران خود گذر كرد كه در سجده حالى داشت. موسى به وى گفت: اگر حاجتت به دست من مىبود آن را برمىآوردم. خدا به او وحى كرد: اى موسى! اگر آن قدر سجده كند كه گردنش قطع شود از او نپذيرم تا از وضعى كه آن را ناخوش مىدارم به وضعى درآيد كه آن را دوست مىدارم.