القصص ٥٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۷#link45 | آيات ۵۷ - ۷۵، سوره قصص]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۷#link45 | آيات ۵۷ - ۷۵، سوره قصص]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۷#link46 | غرض كلى آيات : بيان بهانه ديگرى از مشركين بر عدم ايمانشان به قرآن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۷#link46 | غرض كلى آيات : بيان بهانه ديگرى از مشركين بر عدم ايمانشان به قرآن]] | ||
خط ۴۹: | خط ۵۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۹#link60 | بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۶_بخش۹#link60 | بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۴#link58 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۶_بخش۵۴#link58 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ «58» | |||
و چه بسيار مناطقى كه ما (آنها را) به خاطر طغيان در زندگى، هلاك كرديم، اين خانههاى آنهاست كه بعد از آنان جز اندكى (از انسانها در آن) سكونت نكردند و ما وارث آنان هستيم. | |||
جلد 7 - صفحه 78 | |||
===نکته ها=== | |||
كلمهى «بطر» به معناى طغيان و سرمستى بر اثر فزونى ثروت و رفاه است. | |||
در آيهى قبل خوانديم كه گروهى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفتند: اگر ما به تو ايمان بياوريم، كفّار مكّه ما را آواره خواهند كرد، و خداوند فرمود: همان قدرتى كه مكّه را محل امن و رزق فراوان براى شما قرار داد، بعد از ايمان نيز مىتواند نعمتهايش را براى شما حفظ نمايد. در اين آيه خداوند مىفرمايد: فراموش نكنيد كه ما بسيارى از شهرها را كه سرمست از نعمتها و غرق در رفاه بودند نابود كرديم، شما نيز كه به خاطر حفظ رفاه و اموال خود ايمان نمىآوريد، با قهر الهى چه مىكنيد؟! | |||
منظور از «فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ»، مساكن مخروبهى قوم عاد در منطقه احقاف (ميان يمن و شام)، يا قوم ثمود در منطقه سَدوم است كه مردم حجاز در مسافرتهاى تجارى از كنار آنها عبور مىكردند و با چشم خود مىديدند. | |||
===پیام ها=== | |||
1- گاه ثروت و رفاه نه تنها مايهى سعادت نيست كه باعث غرور، طغيان و هلاكت است. كَمْ أَهْلَكْنا ... بَطِرَتْ مَعِيشَتَها | |||
2- سرنوشت افراد و جوامع، در گرو اعمال خود آنهاست. كَمْ أَهْلَكْنا ... بَطِرَتْ مَعِيشَتَها | |||
3- سنّت الهى، هلاكت مرفّهان بىايمان است. «أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ» | |||
4- خرابهها وبقاياى تمدّنهاى گذشته، بهترين پندآموز نسلهاى بعدى است. | |||
«فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ» (از جمله برنامههاى تربيتى، بازديد از همين اماكن است.) | |||
5- مرفّهان، اموال خود را رها كرده و خواهند رفت. پس هدايت وسعادت ابدى را با رفاه زودگذر دنيوى معامله نكنيم. «نَحْنُ الْوارِثِينَ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ (58) | |||
بعد از آن بيان فرمايد كه مىبايد امر به عكس باشد، يعنى سزاوار آنست كه ايشان از حق تعالى ترسان باشند به سبب شرك و كفر: | |||
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ: و چه بسيار هلاك فرموديم از اهل شهرها كه حال آنها مانند حال شما بود در امن و سعه زندگانى مانند قوم عاد و ثمود و لوط، و به جهت غرور آنها به آن، بَطِرَتْ مَعِيشَتَها: بسيار شادى مىكردند و فرح تمام و خوشحالى مىنمودند به افراط و ناسپاسى در زندگانى خود، يعنى به وقت كثرت نعمت و راحت و فرط امنيت، بطر آنها زياده شده ياغى و طاغى شدند، چنانكه اهل مكه؛ وما آن طاغيان را هلاك نموديم و بلاد آنها را خراب و ويران ساختيم. | |||
فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ: پس آنست مسكنهاى ايشان كه خالى از صاحب، و | |||
جلد 10 - صفحه 163 | |||
ضايع و ويران گشته و كفار مكه آن را مشاهده مىكنند در زمان مرور به آن وقت تجارت، زيرا ديار عاد در احقاف موضعى است ميان يمن و شام، و ديار ثمود به وادى قرى، و ديار لوط به سدوم است. لم تسكن من بعدهم الّا قليلا: | |||
ساكن نشدند بعد از هلاك ايشان مگر اندكى از رهگذران كه روزى چند در آنجا باشند پس بروند و به آن خاك بگذرند. يا باقى نماند كسى كه ساكن آن زمين شود مگر زمان اندك به جهت شآمت مساكن ايشان. وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ: و هستيم ما ميراث برندگان آن مساكن بعد از اهالى آن، يعنى هيچكس نماند از ايشان كه متصرف شود در ديار ايشان و ساير متصرفات ايشان، زيرا مائيم كه باقى هستيم بعد از فناى همه مخلوقات كه «و للّه ميراث السّموات و الارض». آيه شريفه آگاهى است مر ياغيان و طاغيان را كه از مستى غفلت به هوش آيند. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (56) وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (57) وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ (58) وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59) وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ (60) | |||
ترجمه | |||
همانا تو هدايت نميكنى كسى را كه دوست دارى و لكن خدا هدايت ميكند آنرا كه ميخواهد و او داناتر است به هدايت يافتگان | |||
و گفتند اگر پيروى كنيم راه راست را با تو ربوده شويم از زمين خود آيا جايگاه قرار نداديم براى آنها حرم ايمنى را كه سوق داده ميشود بسوى آن محصولات همه چيز كه روزى آنها باشد از نزد ما و لكن بيشتر آنها نميدانند | |||
و بسا هلاك كرديم از اهل بلدى كه بنشاط و خوشى گذراندند زندگانى خود را پس اينست مسكنهاشان كه سكونت كرده نشد بعد از آنها مگر اندكى و بوديم ما وارثان | |||
و نيست پروردگار تو هلاك كننده آباديها تا آنكه بر انگيزد در مركزش پيغمبرى كه بخواند براى آنها آيتهاى ما را و نيستيم ما هلاك كننده آباديها مگر آنكه اهل آنها باشند ستمكاران | |||
و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا است و پيرايهاش و آنچه نزد خدا است بهتر و پايندهتر است آيا پس تعقّل نميكنيد. | |||
تفسير | |||
خداوند متعال براى آنكه پيغمبر اكرم خود را بتعب و مشقّت نيندازد در ارشاد و هدايت خلق فرموده تو نمىتوانى نور ايمانرا در قلب هر كس دوست داشته باشى و بخواهى هدايت او را وارد نمائى تا حقّا مؤمن و واقعا مهتدى گردد وظيفه تو فقط ابلاغ است ولى خداوند نور ايمان را در دل هر كس بخواهد مىاندازد و او بهتر ميداند كه مؤمن حقيقى و مهتدى واقعى كيست خواه ظاهرا قبول اسلام نموده باشد خواه ننموده باشد براى مصالحى كه در كتمان آن بوده و گفتهاند در باره حضرت ابو طالب نازل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله باو ميفرمود اى عمو بگو لا اله الا اللّه نفع ميدهد تو را در روز قيامت و او عرض ميكرد اى برادرزاده من بصير ترم بنفس خود و چون وفات نمود برادرش عباس شهادت داد نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه گويا شد بآن كلمه در وقت مرگ و بنابراين خداوند باين آيه اعلام فرموده بحبيب خود ايمان باطنى او را كه خاطر مباركش از اين جهت افسرده نباشد و بداند كه او مهتدى بهدايت الهى است و بايد وصاياى انبياء سلف را كه نزد او بوديعت گذارده شده به پيغمبر خاتم تسليم نمايد و از دنيا برود و مصلحت در آنستكه كتمان نمايد ايمان خود را تا بتواند بخوبى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 199 | |||
حمايت و نگهدارى كند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مثل ابو طالب عليه السّلام مثل اصحاب كهف است كه پنهان نمودند ايمان را و اظهار كردند شرك را پس خداوند اجر ايشانرا دو مرتبه عنايت فرمود چنانچه در آيات سابقه اشاره بآن شد كه يكى اجر ايمان و ديگر اجر تقيّه از كفّار است و اشعار حضرت ابو طالب در مدح پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و تصديق آنحضرت و توحيد و نبوّت بقدرى است كه گفتهاند اگر جمع شود ديوان بزرگى ميشود و تا آنحضرت زنده بود براى آنكه ظاهرا ايمان نياورده بود و با كفار مدارا ميكرد براى دفع شرّشان و مورد ملاحظه بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در امان او بود و ميتوانست تا حدّى بوظيفه خود قيام نمايد ولى بعد از او مجبور بخروج از مكّه شد و هجرت بمدينه فرمود و اخبار در فضائل و مناقب آنحضرت بقدرى است كه اين كتاب گنجايش آنرا ندارد و بعضى از اشعار آنحضرت در كلام ائمه اطهار ذكر شده و شمّهاى از اين مقال در ذيل آيه انّ اللّه اصطفى در سوره آل عمران گذشت و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريش را دعوت باسلام و هجرت مىفرمود ميگفتند اگر ما بموافقت تو متابعت نمائيم از دين حق از وطن تبعيد و از خانمان آواره خواهيم شد و خداوند در ردّ عذر آنها فرموده آيا ما حرم را جايگاه امن و امان براى آنها قرار نداديم كه حمل مىشود بسوى آن از اطراف و اكناف عالم از هر نوع متاعى براى ارتزاق آنها از قبل ما با آنكه مشركند پس اگر موحّد شوند اولويّت پيدا ميكنند بادامه نعمت بر آنها ولى بيشتر آنها نادانند و متوجّه باين جهات نيستند و قدر نعمت را نميدانند و شكر منعم را بجا نمىآورند و چه بسيار از اهل بلاد كه در ناز و نعمت و غرور و نخوت اعاشه نمودند و چون اصرار بر كفر و مخالفت انبيا داشتند بعذاب الهى گرفتار شدند و منازل آنها ويران شد كه اكنون در راه شام خرابه آنها را مشاهده مينمائيد كه كسى در آنجا نزول نمىنمايد مگر براى رفع خستگى و اقامت موقّتى يا از شدّت بيچارگى و بيجائى براى شومى كفر و معصيت و از نسل آنها كسى باقى نمانده كه ارث ببرد آن اراضى را از آنها لذا ما وارث آن بوديم و بناى خداوند بر اين نبوده و نيست كه اهل بلاديرا بعذاب خود هلاك فرمايد تا مبعوث فرمايد در اصل و مركز و معمورهترين آن بلاد پيغمبرى را كه تلاوت فرمايد | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 200 | |||
بر آنها آيات الهى را براى اتمام حجّت و نبوده است خداوند ويران كننده بلاد مگر وقتى كه اهل آنها ستمكار باشند بر خود و خلق بكفر و معصيت و مخالفت انبياء و اوصياء ايشان و آنچه خداوند با بناء دنيا عنايت فرموده از موجبات بهرهمند شدن در زندگانى موقت دنيا و تجمّلات ظاهرى آن چون در معرض زوال و فنا است و مشوب بآلام و اسقام، قابل مقايسه بانعم باقيه خالصه كامله آخرت نيست كه پاداش پر افتخار الهى و باقى ببقاء او است و هيچ عاقلى اين را مبادله بآن نمىنمايد و بعضى تجبى بتاء و يعقلون بياء قرائت نمودهاند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ كَم أَهلَكنا مِن قَريَةٍ بَطِرَت مَعِيشَتَها فَتِلكَ مَساكِنُهُم لَم تُسكَن مِن بَعدِهِم إِلاّ قَلِيلاً وَ كُنّا نَحنُ الوارِثِينَ (58) | |||
و چه بسيار از شهرستانها ايكه در منتهاي سعة و نعمت بودند در اثر طغيان و شرك هلاك كرديم و از بين رفت زندگاني آنها پس اينست مساكن آنها که در او سكونت نكردند از بعد از آنها مگر قليلي و بوديم ما وارث آنها. | |||
وَ كَم أَهلَكنا مِن قَريَةٍ يعني اهلكنا اهل القرية مثل قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط و قوم شعيب و فرعونيان و اصحاب فيل و بسيار ديگر. | |||
بَطِرَت مَعِيشَتَها که در طغيان و تكبر و تجبر زندگاني واسعي داشتند و در فراواني نعمت بودند و به كلي از آنها گرفته شد چنانچه ميفرمايد وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيارِهِم بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعمَلُونَ مُحِيطٌ (انفال آيه 47). | |||
لَم تُسكَن مِن بَعدِهِم إِلّا قَلِيلًا بفاصله كمي از بين رفتند و نابود شدند چنانچه در بسياري از آيات براي تنبيه و بيداري اينکه موضوع را گوشزد بندهگان فرموده مثل آيه شريفه فَكَأَيِّن مِن قَريَةٍ أَهلَكناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي عُرُوشِها وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصرٍ مَشِيدٍ (حج آيه 44) و در مورد ثمود ميفرمايد فَتِلكَ بُيُوتُهُم خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا (نمل آيه 52) و در حق عاد ميفرمايد فَتَرَي القَومَ فِيها صَرعي كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ خاوِيَةٍ فَهَل تَري لَهُم مِن باقِيَةٍ (الحاقه آيه 7 و 8) و غير اينها و تهديد بزرگيست در جواب كفار اقربين که اگر ايمان نياورديد بكلي هلاك خواهيد شد و از بين ميرويد نگاه باين تعيشات چهار روزه نكنيد. | |||
وَ كُنّا نَحنُ الوارِثِينَ تعبير بارث براي اينکه است که مورث چيزي همراه خود نميبرد جز يك كفن تمام راجع بوارث ميشود و لذا ميفرمايد وَ لِلّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ (آل عمران آيه 180 و حديد آيه 10) إِنّا نَحنُ نَرِثُ الأَرضَ وَ مَن عَلَيها (مريم آيه 40). | |||
258 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 58)- دلبستگیهای دنیا شما را نفریبد! در آیات گذشته سخن از این بود که بعضی از کفّار متوسل به این عذر میشدند که اگر ما ایمان بیاوریم، عرب به ما حمله میکند و ما را از سرزمینمان بیرون میراند. | |||
در اینجا دو پاسخ دیگر به آن داده شده است. | |||
نخست میفرماید: به فرض که شما ایمان را نپذیرفتید ود ر سایه کفر و شرک زندگی مرفّه و مادّی پیدا کردید، اما فراموش نکنید: «ما بسیاری از شهرهایی را که مست و مغرور نعمت و زندگی مرفّه بودند نابودشان کردیم» وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَها. | |||
آری! غرور نعمت آنها را به طغیان دعوت کرد، و طغیان سر چشمه ظلم و بیدادگری شد، و ظلم ریشه زندگانی آنها را به آتش کشید. | |||
«پس این خانهها و دیار آنهاست که بعد از آنان جز مدت قلیلی کسی در آن سکونت نکرد، فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِیلًا. | |||
آری! شهرها و خانههای ویران آنها همچنان خالی و خاموش و بدون صاحب مانده است و اگر کسانی به سراغ آن آمدند افراد کم و در مدت کوتاهی بود. | |||
«و ما وارث آنها بودیم»! وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِینَ. | |||
جمله فوق اشارهای است به مالکیت حقیقی خداوند نسبت به همهچیز، که | |||
ج3، ص471 | |||
اگر مالکیت اعتباری بعضی اشیا را موقتا به بعضی انسانها واگذار کند، چیزی نمیگذرد که همه زائل میگردد و او وارث همگان خواهد بود. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۳۶
ترجمه
القصص ٥٧ | آیه ٥٨ | القصص ٥٩ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«کَمْ أَهْلَکْنا مِن قَرْیَةٍ ...»: (نگا: اعراف / . «بَطِرَتْ»: سرمست و مغرور شده است. طغیان و سرکشی کرده است. کفران کرده و ناسپاس گذاشته است (نگا: انفال / ). «مَعِیشَتَهَا»: مفعول فیه است و حرف جرّ (فی) محذوف است. در اصل چنین است: بَطِرَتْ فِی مَعِیشَتِها. «لَمْ تُسْکَنْ ... إلاّ قَلِیلاً»: جز مدّت کمی، یا جز بخش اندکی، و یا این که جز توسّط افراد معدودی، روی آبادی به خود ندیده است و ساکنانی نداشته است. «الْوَارِثِینَ»: مالکین. صاحبان (نگا: حجر / ، انبیاء / ، قصص / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
وَ کَمْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَکْنَاهَا... (۲) وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً... (۲) فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۵۷ - ۷۵، سوره قصص
- غرض كلى آيات : بيان بهانه ديگرى از مشركين بر عدم ايمانشان به قرآن
- پاسخ به اين عذر و بهانه مشركين كه اگر ايمان بياوريم از سرزمينمان رانده مىشويم
- جواب ديگرى به آن بهانه : تنعم و بهره مندى مادى درحال كفر و بى ايمانى ، در معرض هلاكت و فنا است
- ترجيح پيروى هدى بر ترك آن با مقايسه حال پيروان هدايت باحال پيروان هوى
- سخن پيشوايان شرك در روز قيامت كه در مقام بيزارى جستن از پيروان خود (مشركين )
- معناى و مراد از جمله ((اءغوينا هم كما غوينا))
- معناى اينكه كورى به اخبار نسبت داده شده ((فعميت عليهم الانباء)) نه به خود مشركين
- پاسخ ديگر به عذر و بهانه مشركين
- بيان اينكه خداوند داراى اختيار تكوينى (يخلق ما يشاء) و تشريعى (ويختار) است
- معناى مختار بودن انسان و بيان اينكه او در برابر اراده تكوينى و تشريعى خدا اختيارىندارد
- مقصود از اينكه فرمود: ((ما كان لهم الخيرة ))
- سه وجه براى اينكه فقط خدا مستحق پرستش است : ((له الحمد فى الاولى و الاخرة و لهالحكم و اليه ترجعون ))
- اثبات توحيد ربوبى خداى تعالى با بيان عجز آلهه مشركين از آوردن نور يا يا آوردنشب
- در قيامت كه روز كشف حقائق است بطلان پندار مشركان آشكار مى گردد (فعلمواان الحق لله...)
- بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ «58»
و چه بسيار مناطقى كه ما (آنها را) به خاطر طغيان در زندگى، هلاك كرديم، اين خانههاى آنهاست كه بعد از آنان جز اندكى (از انسانها در آن) سكونت نكردند و ما وارث آنان هستيم.
جلد 7 - صفحه 78
نکته ها
كلمهى «بطر» به معناى طغيان و سرمستى بر اثر فزونى ثروت و رفاه است.
در آيهى قبل خوانديم كه گروهى به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفتند: اگر ما به تو ايمان بياوريم، كفّار مكّه ما را آواره خواهند كرد، و خداوند فرمود: همان قدرتى كه مكّه را محل امن و رزق فراوان براى شما قرار داد، بعد از ايمان نيز مىتواند نعمتهايش را براى شما حفظ نمايد. در اين آيه خداوند مىفرمايد: فراموش نكنيد كه ما بسيارى از شهرها را كه سرمست از نعمتها و غرق در رفاه بودند نابود كرديم، شما نيز كه به خاطر حفظ رفاه و اموال خود ايمان نمىآوريد، با قهر الهى چه مىكنيد؟!
منظور از «فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ»، مساكن مخروبهى قوم عاد در منطقه احقاف (ميان يمن و شام)، يا قوم ثمود در منطقه سَدوم است كه مردم حجاز در مسافرتهاى تجارى از كنار آنها عبور مىكردند و با چشم خود مىديدند.
پیام ها
1- گاه ثروت و رفاه نه تنها مايهى سعادت نيست كه باعث غرور، طغيان و هلاكت است. كَمْ أَهْلَكْنا ... بَطِرَتْ مَعِيشَتَها
2- سرنوشت افراد و جوامع، در گرو اعمال خود آنهاست. كَمْ أَهْلَكْنا ... بَطِرَتْ مَعِيشَتَها
3- سنّت الهى، هلاكت مرفّهان بىايمان است. «أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ»
4- خرابهها وبقاياى تمدّنهاى گذشته، بهترين پندآموز نسلهاى بعدى است.
«فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ» (از جمله برنامههاى تربيتى، بازديد از همين اماكن است.)
5- مرفّهان، اموال خود را رها كرده و خواهند رفت. پس هدايت وسعادت ابدى را با رفاه زودگذر دنيوى معامله نكنيم. «نَحْنُ الْوارِثِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ (58)
بعد از آن بيان فرمايد كه مىبايد امر به عكس باشد، يعنى سزاوار آنست كه ايشان از حق تعالى ترسان باشند به سبب شرك و كفر:
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ: و چه بسيار هلاك فرموديم از اهل شهرها كه حال آنها مانند حال شما بود در امن و سعه زندگانى مانند قوم عاد و ثمود و لوط، و به جهت غرور آنها به آن، بَطِرَتْ مَعِيشَتَها: بسيار شادى مىكردند و فرح تمام و خوشحالى مىنمودند به افراط و ناسپاسى در زندگانى خود، يعنى به وقت كثرت نعمت و راحت و فرط امنيت، بطر آنها زياده شده ياغى و طاغى شدند، چنانكه اهل مكه؛ وما آن طاغيان را هلاك نموديم و بلاد آنها را خراب و ويران ساختيم.
فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ: پس آنست مسكنهاى ايشان كه خالى از صاحب، و
جلد 10 - صفحه 163
ضايع و ويران گشته و كفار مكه آن را مشاهده مىكنند در زمان مرور به آن وقت تجارت، زيرا ديار عاد در احقاف موضعى است ميان يمن و شام، و ديار ثمود به وادى قرى، و ديار لوط به سدوم است. لم تسكن من بعدهم الّا قليلا:
ساكن نشدند بعد از هلاك ايشان مگر اندكى از رهگذران كه روزى چند در آنجا باشند پس بروند و به آن خاك بگذرند. يا باقى نماند كسى كه ساكن آن زمين شود مگر زمان اندك به جهت شآمت مساكن ايشان. وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ: و هستيم ما ميراث برندگان آن مساكن بعد از اهالى آن، يعنى هيچكس نماند از ايشان كه متصرف شود در ديار ايشان و ساير متصرفات ايشان، زيرا مائيم كه باقى هستيم بعد از فناى همه مخلوقات كه «و للّه ميراث السّموات و الارض». آيه شريفه آگاهى است مر ياغيان و طاغيان را كه از مستى غفلت به هوش آيند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (56) وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (57) وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ (58) وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59) وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ (60)
ترجمه
همانا تو هدايت نميكنى كسى را كه دوست دارى و لكن خدا هدايت ميكند آنرا كه ميخواهد و او داناتر است به هدايت يافتگان
و گفتند اگر پيروى كنيم راه راست را با تو ربوده شويم از زمين خود آيا جايگاه قرار نداديم براى آنها حرم ايمنى را كه سوق داده ميشود بسوى آن محصولات همه چيز كه روزى آنها باشد از نزد ما و لكن بيشتر آنها نميدانند
و بسا هلاك كرديم از اهل بلدى كه بنشاط و خوشى گذراندند زندگانى خود را پس اينست مسكنهاشان كه سكونت كرده نشد بعد از آنها مگر اندكى و بوديم ما وارثان
و نيست پروردگار تو هلاك كننده آباديها تا آنكه بر انگيزد در مركزش پيغمبرى كه بخواند براى آنها آيتهاى ما را و نيستيم ما هلاك كننده آباديها مگر آنكه اهل آنها باشند ستمكاران
و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا است و پيرايهاش و آنچه نزد خدا است بهتر و پايندهتر است آيا پس تعقّل نميكنيد.
تفسير
خداوند متعال براى آنكه پيغمبر اكرم خود را بتعب و مشقّت نيندازد در ارشاد و هدايت خلق فرموده تو نمىتوانى نور ايمانرا در قلب هر كس دوست داشته باشى و بخواهى هدايت او را وارد نمائى تا حقّا مؤمن و واقعا مهتدى گردد وظيفه تو فقط ابلاغ است ولى خداوند نور ايمان را در دل هر كس بخواهد مىاندازد و او بهتر ميداند كه مؤمن حقيقى و مهتدى واقعى كيست خواه ظاهرا قبول اسلام نموده باشد خواه ننموده باشد براى مصالحى كه در كتمان آن بوده و گفتهاند در باره حضرت ابو طالب نازل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله باو ميفرمود اى عمو بگو لا اله الا اللّه نفع ميدهد تو را در روز قيامت و او عرض ميكرد اى برادرزاده من بصير ترم بنفس خود و چون وفات نمود برادرش عباس شهادت داد نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه گويا شد بآن كلمه در وقت مرگ و بنابراين خداوند باين آيه اعلام فرموده بحبيب خود ايمان باطنى او را كه خاطر مباركش از اين جهت افسرده نباشد و بداند كه او مهتدى بهدايت الهى است و بايد وصاياى انبياء سلف را كه نزد او بوديعت گذارده شده به پيغمبر خاتم تسليم نمايد و از دنيا برود و مصلحت در آنستكه كتمان نمايد ايمان خود را تا بتواند بخوبى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم
جلد 4 صفحه 199
حمايت و نگهدارى كند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مثل ابو طالب عليه السّلام مثل اصحاب كهف است كه پنهان نمودند ايمان را و اظهار كردند شرك را پس خداوند اجر ايشانرا دو مرتبه عنايت فرمود چنانچه در آيات سابقه اشاره بآن شد كه يكى اجر ايمان و ديگر اجر تقيّه از كفّار است و اشعار حضرت ابو طالب در مدح پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و تصديق آنحضرت و توحيد و نبوّت بقدرى است كه گفتهاند اگر جمع شود ديوان بزرگى ميشود و تا آنحضرت زنده بود براى آنكه ظاهرا ايمان نياورده بود و با كفار مدارا ميكرد براى دفع شرّشان و مورد ملاحظه بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در امان او بود و ميتوانست تا حدّى بوظيفه خود قيام نمايد ولى بعد از او مجبور بخروج از مكّه شد و هجرت بمدينه فرمود و اخبار در فضائل و مناقب آنحضرت بقدرى است كه اين كتاب گنجايش آنرا ندارد و بعضى از اشعار آنحضرت در كلام ائمه اطهار ذكر شده و شمّهاى از اين مقال در ذيل آيه انّ اللّه اصطفى در سوره آل عمران گذشت و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريش را دعوت باسلام و هجرت مىفرمود ميگفتند اگر ما بموافقت تو متابعت نمائيم از دين حق از وطن تبعيد و از خانمان آواره خواهيم شد و خداوند در ردّ عذر آنها فرموده آيا ما حرم را جايگاه امن و امان براى آنها قرار نداديم كه حمل مىشود بسوى آن از اطراف و اكناف عالم از هر نوع متاعى براى ارتزاق آنها از قبل ما با آنكه مشركند پس اگر موحّد شوند اولويّت پيدا ميكنند بادامه نعمت بر آنها ولى بيشتر آنها نادانند و متوجّه باين جهات نيستند و قدر نعمت را نميدانند و شكر منعم را بجا نمىآورند و چه بسيار از اهل بلاد كه در ناز و نعمت و غرور و نخوت اعاشه نمودند و چون اصرار بر كفر و مخالفت انبيا داشتند بعذاب الهى گرفتار شدند و منازل آنها ويران شد كه اكنون در راه شام خرابه آنها را مشاهده مينمائيد كه كسى در آنجا نزول نمىنمايد مگر براى رفع خستگى و اقامت موقّتى يا از شدّت بيچارگى و بيجائى براى شومى كفر و معصيت و از نسل آنها كسى باقى نمانده كه ارث ببرد آن اراضى را از آنها لذا ما وارث آن بوديم و بناى خداوند بر اين نبوده و نيست كه اهل بلاديرا بعذاب خود هلاك فرمايد تا مبعوث فرمايد در اصل و مركز و معمورهترين آن بلاد پيغمبرى را كه تلاوت فرمايد
جلد 4 صفحه 200
بر آنها آيات الهى را براى اتمام حجّت و نبوده است خداوند ويران كننده بلاد مگر وقتى كه اهل آنها ستمكار باشند بر خود و خلق بكفر و معصيت و مخالفت انبياء و اوصياء ايشان و آنچه خداوند با بناء دنيا عنايت فرموده از موجبات بهرهمند شدن در زندگانى موقت دنيا و تجمّلات ظاهرى آن چون در معرض زوال و فنا است و مشوب بآلام و اسقام، قابل مقايسه بانعم باقيه خالصه كامله آخرت نيست كه پاداش پر افتخار الهى و باقى ببقاء او است و هيچ عاقلى اين را مبادله بآن نمىنمايد و بعضى تجبى بتاء و يعقلون بياء قرائت نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ كَم أَهلَكنا مِن قَريَةٍ بَطِرَت مَعِيشَتَها فَتِلكَ مَساكِنُهُم لَم تُسكَن مِن بَعدِهِم إِلاّ قَلِيلاً وَ كُنّا نَحنُ الوارِثِينَ (58)
و چه بسيار از شهرستانها ايكه در منتهاي سعة و نعمت بودند در اثر طغيان و شرك هلاك كرديم و از بين رفت زندگاني آنها پس اينست مساكن آنها که در او سكونت نكردند از بعد از آنها مگر قليلي و بوديم ما وارث آنها.
وَ كَم أَهلَكنا مِن قَريَةٍ يعني اهلكنا اهل القرية مثل قوم نوح و عاد و ثمود و قوم لوط و قوم شعيب و فرعونيان و اصحاب فيل و بسيار ديگر.
بَطِرَت مَعِيشَتَها که در طغيان و تكبر و تجبر زندگاني واسعي داشتند و در فراواني نعمت بودند و به كلي از آنها گرفته شد چنانچه ميفرمايد وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيارِهِم بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ اللّهُ بِما يَعمَلُونَ مُحِيطٌ (انفال آيه 47).
لَم تُسكَن مِن بَعدِهِم إِلّا قَلِيلًا بفاصله كمي از بين رفتند و نابود شدند چنانچه در بسياري از آيات براي تنبيه و بيداري اينکه موضوع را گوشزد بندهگان فرموده مثل آيه شريفه فَكَأَيِّن مِن قَريَةٍ أَهلَكناها وَ هِيَ ظالِمَةٌ فَهِيَ خاوِيَةٌ عَلي عُرُوشِها وَ بِئرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصرٍ مَشِيدٍ (حج آيه 44) و در مورد ثمود ميفرمايد فَتِلكَ بُيُوتُهُم خاوِيَةً بِما ظَلَمُوا (نمل آيه 52) و در حق عاد ميفرمايد فَتَرَي القَومَ فِيها صَرعي كَأَنَّهُم أَعجازُ نَخلٍ خاوِيَةٍ فَهَل تَري لَهُم مِن باقِيَةٍ (الحاقه آيه 7 و 8) و غير اينها و تهديد بزرگيست در جواب كفار اقربين که اگر ايمان نياورديد بكلي هلاك خواهيد شد و از بين ميرويد نگاه باين تعيشات چهار روزه نكنيد.
وَ كُنّا نَحنُ الوارِثِينَ تعبير بارث براي اينکه است که مورث چيزي همراه خود نميبرد جز يك كفن تمام راجع بوارث ميشود و لذا ميفرمايد وَ لِلّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الأَرضِ (آل عمران آيه 180 و حديد آيه 10) إِنّا نَحنُ نَرِثُ الأَرضَ وَ مَن عَلَيها (مريم آيه 40).
258
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 58)- دلبستگیهای دنیا شما را نفریبد! در آیات گذشته سخن از این بود که بعضی از کفّار متوسل به این عذر میشدند که اگر ما ایمان بیاوریم، عرب به ما حمله میکند و ما را از سرزمینمان بیرون میراند.
در اینجا دو پاسخ دیگر به آن داده شده است.
نخست میفرماید: به فرض که شما ایمان را نپذیرفتید ود ر سایه کفر و شرک زندگی مرفّه و مادّی پیدا کردید، اما فراموش نکنید: «ما بسیاری از شهرهایی را که مست و مغرور نعمت و زندگی مرفّه بودند نابودشان کردیم» وَ کَمْ أَهْلَکْنا مِنْ قَرْیَةٍ بَطِرَتْ مَعِیشَتَها.
آری! غرور نعمت آنها را به طغیان دعوت کرد، و طغیان سر چشمه ظلم و بیدادگری شد، و ظلم ریشه زندگانی آنها را به آتش کشید.
«پس این خانهها و دیار آنهاست که بعد از آنان جز مدت قلیلی کسی در آن سکونت نکرد، فَتِلْکَ مَساکِنُهُمْ لَمْ تُسْکَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِیلًا.
آری! شهرها و خانههای ویران آنها همچنان خالی و خاموش و بدون صاحب مانده است و اگر کسانی به سراغ آن آمدند افراد کم و در مدت کوتاهی بود.
«و ما وارث آنها بودیم»! وَ کُنَّا نَحْنُ الْوارِثِینَ.
جمله فوق اشارهای است به مالکیت حقیقی خداوند نسبت به همهچیز، که
ج3، ص471
اگر مالکیت اعتباری بعضی اشیا را موقتا به بعضی انسانها واگذار کند، چیزی نمیگذرد که همه زائل میگردد و او وارث همگان خواهد بود.
نکات آیه
۱ - تاریخ بشر، شاهد هلاکت جوامع بسیارى با عذاب قهر الهى (عذاب استیصال) است. (و کم أهلکنا من قریة) واژه «کم» (چه بسیار) بیانگر کثرت جوامع هلاک شده است.
۲ - اراده خدا، حاکم بر تحولات تاریخ (و کم أهلکنا من قریة)
۳ - سرمستى و غرور، عامل هلاکت جوامع پیشین (و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها) «بطر» (مصدر «بطرت») به غرور و طغیان - که آدمى بر اثر فراوانى نعمت دچار آن شود - گفته مى شود. بنابراین «بطرت معیشتها»; یعنى، «طغت فى معیشتها» (در زندگى اش طغیان کرد). گفتنى است که عبارت «بطرت معیشتها» وصف و مفید تعلیل است; یعنى، جوامع گذشته بدان جهت به هلاکت رسیدند که گرفتار سرمستى و غرور بودند.
۴ - نعمت و رفاه فراوان، زمینه ساز غرور و طغیان (و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها)
۵ - غرور و سرمستى، ریشه بهانه جویى هاى مشرکان عصر بعثت (و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها) با توجه به ارتباط این آیه با آیات پیشین - که درباره بهانه جویى هاى مشرکان مکه است - برداشت یاد شده استفاده مى شود.
۶ - سرمستى و غرور ناشى از نعمت و رفاه فراوان، از عوامل هلاکت جوامع بشرى است. (و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها)
۷ - ویرانه هاى به جا مانده از شهرهاى جوامع هلاک شده پیشین، در دسترس مردم عصر بعثت قرار داشت. (فتلک مسکنهم) به کارگیرى «تلک» - که براى مشارالیه محسوس وضع شده - بیانگر مطلب یاد شده است.
۸ - توصیه خداوند به مشرکان مکه بر عبرت گرفتن از سرنوشت جوامع هلاک شده پیشین (و قالوا إن نتّبع الهدى ... و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها)
۹ - غیر مسکونى شدن شهرهاى جوامع هلاک شده پیشین، پس از نابودى آنها (فتلک مسکنهم لم تسکن من بعدهم)
۱۰ - تبدیل دوباره تعداد اندکى از شهرهاى جوامع هلاک شده به مناطق مسکونى، به وسیله اقوام دیگر (فتلک مسکنهم لم تسکن من بعدهم إلاّ قلیلاً) «إلاّ قلیلاً» استثنا از «مساکنهم» و به تقدیر «إلاّ قلیلا ًمنها» مى باشد. گفتنى است که از جمله «و کنّا نحن الورثین» استفاده مى شود که از اقوام پیشین، به هنگام نزول عذاب کسى جان سالم به در نمى برد. بنابراین باید به وسیله اقوام دیگرى مورد بازسازى قرار مى گرفت.
۱۱ - خداوند، مشرکان بهانه جوى مکه را به عذاب استیصال تهدید کرد. (و قالوا إن نتّبع الهدى ... و کم أهلکنا من قریة بطرت معیشتها)
۱۲ - عذاب استیصال، عذابى گسترده و فراگیرنده همگان (زن و مرد و پیرو جوان) (و کم أهلکنا من قریة ... و کنّا نحن الورثین) تعبیر «و کنّا نحن الوارثین» بازگوینده این حقیقت است که عذاب نازل شده بر جامعه هاى پیشین، چنان سخت و مرگبار بوده که احدى از آن جان سالم بدر نمى برد تا وارث دیگران شود.
۱۳ - تنها خدا وارث آثار به جا مانده (زمین، باغ، خانه و...) از جوامع هلاک شده پیشین (و کم أهلکنا من قریة ... و کنّا نحن الورثین)
موضوعات مرتبط
- آثارباستانى: آثارباستانى در صدراسلام ۷; وارث آثارباستانى ۱۳
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵
- اقوام پیشین: آثار سرمستى اقوام پیشین ۳; آثارباستانى اقوام پیشین ۷; بازسازى شهرهاى اقوام پیشین ۱۰; تاریخ اقوام پیشین ۱، ۹; عبرت از فرجام اقوام پیشین ۸; عذاب اقوام پیشین ۱; عوامل هلاکت اقوام پیشین ۳; ویرانى شهرهاى اقوام پیشین ۹; هلاکت اقوام پیشین ۱
- تاریخ: منشأ تحولات تاریخ ۲
- تکبر: آثار تکبر ۶; زمینه تکبر ۴
- جامعه: آسیب شناسى اجتماعى ۳، ۶; عوامل انقراض جامعه ۶
- خدا: توصیه هاى خدا ۸; تهدیدهاى خدا ۱۱; حاکمیت اراده خدا ۲; وراثت خدا ۱۳
- رفاه: آثار رفاه ۴، ۶
- سرمستى: آثار سرمستى ۶
- طغیان: زمینه طغیان ۴
- عبرت: عوامل عبرت ۸
- عذاب: تهدید به عذاب استیصال ۱۱; عذاب استیصال ۱; وسعت عذاب استیصال ۱۲; ویژگیهاى عذاب استیصال ۱۲
- مشرکان: آثار تکبر مشرکان صدراسلام ۵; آثار سرمستى مشرکان صدراسلام ۵
- مشرکان مکه: توصیه به مشرکان مکه ۸; تهدید مشرکان مکه ۱۱; منشأ بهانه جویى مشرکان مکه ۵
- نعمت: آثار وفور نعمت ۴، ۶