القصص ٥٧
کپی متن آیه |
---|
وَ قَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ کُلِ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لٰکِنَ أَکْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ |
ترجمه
القصص ٥٦ | آیه ٥٧ | القصص ٥٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الْهُدی»: هدایت و رهنمود. مراد دین اسلام است. «نُتَخَطَّفْ»: ربوده میگردیم. از میان برداشته میشویم. «أَوَلَمْ نُمَکِّنْ»: آیا برای ایشان قرار ندادهایم و نساختهایم؟ واژه (نُمَکِّنْ): در اینجا به معنی (نَجْعَلْ) است. «آمِناً»: دارای امن و امان. دارای امنیّت. «یُجْبی»: جمعآوری و حمل میشود. «کُلِّ»: در اینجا برای تکثیر و به معنی فراوان و زیاد است. «رِزْقاً»: داده و عطاء. حال (ثَمَرَاتُ) یا مفعول له است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره حرث بن نوفل بن عبدمناف نازل شده زیرا او به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفت: ما میدانیم که قول تو حق است ولى میترسیم از اثر پیروى تو عرب ما را از مکه بیرون نمایند و ما در مقابل آنها تاب مقاومت نداریم.[۱]
تفسیر
- آيات ۵۷ - ۷۵، سوره قصص
- غرض كلى آيات : بيان بهانه ديگرى از مشركين بر عدم ايمانشان به قرآن
- پاسخ به اين عذر و بهانه مشركين كه اگر ايمان بياوريم از سرزمينمان رانده مىشويم
- جواب ديگرى به آن بهانه : تنعم و بهره مندى مادى درحال كفر و بى ايمانى ، در معرض هلاكت و فنا است
- ترجيح پيروى هدى بر ترك آن با مقايسه حال پيروان هدايت باحال پيروان هوى
- سخن پيشوايان شرك در روز قيامت كه در مقام بيزارى جستن از پيروان خود (مشركين )
- معناى و مراد از جمله ((اءغوينا هم كما غوينا))
- معناى اينكه كورى به اخبار نسبت داده شده ((فعميت عليهم الانباء)) نه به خود مشركين
- پاسخ ديگر به عذر و بهانه مشركين
- بيان اينكه خداوند داراى اختيار تكوينى (يخلق ما يشاء) و تشريعى (ويختار) است
- معناى مختار بودن انسان و بيان اينكه او در برابر اراده تكوينى و تشريعى خدا اختيارىندارد
- مقصود از اينكه فرمود: ((ما كان لهم الخيرة ))
- سه وجه براى اينكه فقط خدا مستحق پرستش است : ((له الحمد فى الاولى و الاخرة و لهالحكم و اليه ترجعون ))
- اثبات توحيد ربوبى خداى تعالى با بيان عجز آلهه مشركين از آوردن نور يا يا آوردنشب
- در قيامت كه روز كشف حقائق است بطلان پندار مشركان آشكار مى گردد (فعلمواان الحق لله...)
- بحث روايتى (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ «57»
و (كفّار مكّه) گفتند: اگر ما با (قبول برنامههاى) تو، هدايت را بپذيريم، (بزودى) از سرزمينمان آواره خواهيم شد. (بگو:) آيا ما آنان را در حرم أمنى قرار نداديم كه بهرههاى هر چيزى به عنوان روزى از جانب ما به سوى آن سرازير مىشود؟ ولى بيشتر آنان نمىدانند!
نکته ها
گروهى از مشركان مكّه به پيامبراسلام صلى الله عليه و آله اظهار نمودند كه اگر ما هدايت را به همراه تو پذيرا شويم، به سرعت از خانه و كاشانه خود رانده و آواره، و از زندگى و هستى خويش ساقط و درمانده مىگرديم.
خداوند با سه پاسخ بهانهى آنان را ردّ مىفرمايد:
پاسخ اوّل كه در همين آيه مورد اشاره قرار گرفته است اين كه؛ همان خدايى كه مكّه را پايگاه أمن ومحلّ جلب و سرازير شدن روزى فراوان براى شما قرار داد، باز مىتواند آن را تداوم بخشد. (در اين جواب دلگرمى و بشارت است)
پاسخ دوم كه در آيهى بعد آمده است اينكه؛ بر فرض به خاطر حفظ رفاه و منافع خود، ايمان نياوريد، قهر خدا را چه خواهيد كرد؟ (در اين جواب انذار و هشدار است)
پاسخ سوم كه در آيهى 60 همين سوره مطرح شده است اين كه؛ مگر مال و متاع دنيا چقدر ارزش دارد كه به واسطهى آن ايمان نمىآوريد بدانيد آنچه در نزد خداست، بهتر و پايدارتر
جلد 7 - صفحه 77
است. پس عدم ايمان شما هيچ وجه و توجيهى ندارد.
پیام ها
1- دين، تنها عقيده نيست، بلكه برنامههاى عملى نيز دارد. «نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ»
2- حساسيّت دشمنان تنها نسبت به راه حقّ و مسير الهى نيست كه آنها، هم به راه حقّ و هم به رهبرى حقّ اعتراض دارند. «إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ»
3- ايمان آوردن، تنها به آگاهى داشتن نيست، بلكه به جرأت هم نياز دارد. «إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ» (آرى، گروهى حقّانيّت اسلام را مىفهمند، ولى بخاطر حفظ منافع شخصى از آن سرباز مىزنند.)
4- انسان، وطندوست است. «مِنْ أَرْضِنا»
5- ترس از دستدادن نعمتها را با ياد الطاف الهى دفع كنيم. «أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً» (آرى ياد نعمتها، عامل توكّل و رفع نگرانىهاست.)
6- بهبود، رونق و رشد اقتصادى در گرو امنيّت و آرامش اجتماعى است. «آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ»
7- امنيّت و رزق، دو نعمت تضمين شدهى حرم الهى (مكّه) است. «آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ»
8- برترى ايمان بر رفاه و آسايش، براى اكثر مردم پنهان است. «وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (57)
شأن نزول: در منهج- حارث بن عثمان بن نوفل بن عبد المناف نزد حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله آمد گفت: ما مىدانيم قول تو حق و آنچه فرمائى سبب دولت ما در دنيا و سعادت ما در آخرت است، اما پيروى تو موجب مخالفت تمام عرب است، مىترسيم كه اگر پيروى تو كنيم عرب ما را از زمين حرم بيرون كنند و ما را با كمى انصار تاب مقاومت نباشد؛ آيه شريفه نازل شد «4»:
وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ: و گفتند بعضى از كفار اگر پيروى كنيم طريق ارشاد را با تو، يعنى ايمان آوريم به تو و پيروى نمائيم فرمايشات تو را، نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا: ربوده شويم از زمين خود، يعنى عرب ما را از ديارمان بيرون كنند. حق تعالى رد قول ايشان نموده بر سبيل تقرير فرمود: أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً: آيا قرار و جاى ندادهايم ايشان را حرمى با ايمنى كه هيچكس بر آنها دست ندارد به جهت حرمت خانه كعبه كه در آن واقع شده، زيرا تمام عرب در حوالى آن يكديگر را مىكشتند و غارت مىكردند و لكن ايشان بامنيت و عافيت در آن نشسته هيچكس نمىتوانست به آنها ضرر رساند و متعرض آنها شود. يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ: جمع كرده و كشيده مىشود بسوى اين حرم ميوههاى هر چيز، يعنى منافع از هر بلدى و اطعمه و البسه از هر ناحيتى به آنجا آورند.
«4» منهج الصادقين، ج 7، ص 116.
جلد 10 - صفحه 162
نكته: اسناد «امن» به اهل حرم حقيقت، و به حرم مجاز، و مراد به كليت كثرت است.
رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا: روزى دادنى از نزد ما بىمنت غيرى، و هرگاه ما ايشان را با وجود بتپرستى و شرك، ايمن و مطمئن و مرفه الحال مىداريم، اگر ايمان آرند و توحيد را به حرمت خانه كعبه ضمّ نمايند، چگونه ايشان را از ترس و آوارگى در امان نياوريم. وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ: و لكن بيشتر ايشان نمىدانند اين نكته را و متفطن و متفكر نمىشوند تا بدانند كه اين روزى از جانب حق تعالى به ايشان مىرسد؛ چه اگر مىدانستند، از غير خداى تعالى ترسان نبودند و عبادت غير او نمىنمودند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ (56) وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا أَ وَ لَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً يُجْبى إِلَيْهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (57) وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَها فَتِلْكَ مَساكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلاَّ قَلِيلاً وَ كُنَّا نَحْنُ الْوارِثِينَ (58) وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ (59) وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ (60)
ترجمه
همانا تو هدايت نميكنى كسى را كه دوست دارى و لكن خدا هدايت ميكند آنرا كه ميخواهد و او داناتر است به هدايت يافتگان
و گفتند اگر پيروى كنيم راه راست را با تو ربوده شويم از زمين خود آيا جايگاه قرار نداديم براى آنها حرم ايمنى را كه سوق داده ميشود بسوى آن محصولات همه چيز كه روزى آنها باشد از نزد ما و لكن بيشتر آنها نميدانند
و بسا هلاك كرديم از اهل بلدى كه بنشاط و خوشى گذراندند زندگانى خود را پس اينست مسكنهاشان كه سكونت كرده نشد بعد از آنها مگر اندكى و بوديم ما وارثان
و نيست پروردگار تو هلاك كننده آباديها تا آنكه بر انگيزد در مركزش پيغمبرى كه بخواند براى آنها آيتهاى ما را و نيستيم ما هلاك كننده آباديها مگر آنكه اهل آنها باشند ستمكاران
و آنچه داده شديد از چيزى پس بهره زندگانى دنيا است و پيرايهاش و آنچه نزد خدا است بهتر و پايندهتر است آيا پس تعقّل نميكنيد.
تفسير
خداوند متعال براى آنكه پيغمبر اكرم خود را بتعب و مشقّت نيندازد در ارشاد و هدايت خلق فرموده تو نمىتوانى نور ايمانرا در قلب هر كس دوست داشته باشى و بخواهى هدايت او را وارد نمائى تا حقّا مؤمن و واقعا مهتدى گردد وظيفه تو فقط ابلاغ است ولى خداوند نور ايمان را در دل هر كس بخواهد مىاندازد و او بهتر ميداند كه مؤمن حقيقى و مهتدى واقعى كيست خواه ظاهرا قبول اسلام نموده باشد خواه ننموده باشد براى مصالحى كه در كتمان آن بوده و گفتهاند در باره حضرت ابو طالب نازل شده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله باو ميفرمود اى عمو بگو لا اله الا اللّه نفع ميدهد تو را در روز قيامت و او عرض ميكرد اى برادرزاده من بصير ترم بنفس خود و چون وفات نمود برادرش عباس شهادت داد نزد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه گويا شد بآن كلمه در وقت مرگ و بنابراين خداوند باين آيه اعلام فرموده بحبيب خود ايمان باطنى او را كه خاطر مباركش از اين جهت افسرده نباشد و بداند كه او مهتدى بهدايت الهى است و بايد وصاياى انبياء سلف را كه نزد او بوديعت گذارده شده به پيغمبر خاتم تسليم نمايد و از دنيا برود و مصلحت در آنستكه كتمان نمايد ايمان خود را تا بتواند بخوبى از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم
جلد 4 صفحه 199
حمايت و نگهدارى كند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مثل ابو طالب عليه السّلام مثل اصحاب كهف است كه پنهان نمودند ايمان را و اظهار كردند شرك را پس خداوند اجر ايشانرا دو مرتبه عنايت فرمود چنانچه در آيات سابقه اشاره بآن شد كه يكى اجر ايمان و ديگر اجر تقيّه از كفّار است و اشعار حضرت ابو طالب در مدح پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و تصديق آنحضرت و توحيد و نبوّت بقدرى است كه گفتهاند اگر جمع شود ديوان بزرگى ميشود و تا آنحضرت زنده بود براى آنكه ظاهرا ايمان نياورده بود و با كفار مدارا ميكرد براى دفع شرّشان و مورد ملاحظه بود پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم در امان او بود و ميتوانست تا حدّى بوظيفه خود قيام نمايد ولى بعد از او مجبور بخروج از مكّه شد و هجرت بمدينه فرمود و اخبار در فضائل و مناقب آنحضرت بقدرى است كه اين كتاب گنجايش آنرا ندارد و بعضى از اشعار آنحضرت در كلام ائمه اطهار ذكر شده و شمّهاى از اين مقال در ذيل آيه انّ اللّه اصطفى در سوره آل عمران گذشت و چون پيغمبر صلى اللّه عليه و اله قريش را دعوت باسلام و هجرت مىفرمود ميگفتند اگر ما بموافقت تو متابعت نمائيم از دين حق از وطن تبعيد و از خانمان آواره خواهيم شد و خداوند در ردّ عذر آنها فرموده آيا ما حرم را جايگاه امن و امان براى آنها قرار نداديم كه حمل مىشود بسوى آن از اطراف و اكناف عالم از هر نوع متاعى براى ارتزاق آنها از قبل ما با آنكه مشركند پس اگر موحّد شوند اولويّت پيدا ميكنند بادامه نعمت بر آنها ولى بيشتر آنها نادانند و متوجّه باين جهات نيستند و قدر نعمت را نميدانند و شكر منعم را بجا نمىآورند و چه بسيار از اهل بلاد كه در ناز و نعمت و غرور و نخوت اعاشه نمودند و چون اصرار بر كفر و مخالفت انبيا داشتند بعذاب الهى گرفتار شدند و منازل آنها ويران شد كه اكنون در راه شام خرابه آنها را مشاهده مينمائيد كه كسى در آنجا نزول نمىنمايد مگر براى رفع خستگى و اقامت موقّتى يا از شدّت بيچارگى و بيجائى براى شومى كفر و معصيت و از نسل آنها كسى باقى نمانده كه ارث ببرد آن اراضى را از آنها لذا ما وارث آن بوديم و بناى خداوند بر اين نبوده و نيست كه اهل بلاديرا بعذاب خود هلاك فرمايد تا مبعوث فرمايد در اصل و مركز و معمورهترين آن بلاد پيغمبرى را كه تلاوت فرمايد
جلد 4 صفحه 200
بر آنها آيات الهى را براى اتمام حجّت و نبوده است خداوند ويران كننده بلاد مگر وقتى كه اهل آنها ستمكار باشند بر خود و خلق بكفر و معصيت و مخالفت انبياء و اوصياء ايشان و آنچه خداوند با بناء دنيا عنايت فرموده از موجبات بهرهمند شدن در زندگانى موقت دنيا و تجمّلات ظاهرى آن چون در معرض زوال و فنا است و مشوب بآلام و اسقام، قابل مقايسه بانعم باقيه خالصه كامله آخرت نيست كه پاداش پر افتخار الهى و باقى ببقاء او است و هيچ عاقلى اين را مبادله بآن نمىنمايد و بعضى تجبى بتاء و يعقلون بياء قرائت نمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالُوا إِن نَتَّبِعِ الهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّف مِن أَرضِنا أَ وَ لَم نُمَكِّن لَهُم حَرَماً آمِناً يُجبي إِلَيهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيءٍ رِزقاً مِن لَدُنّا وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ (57)
و گفتند اگر متابعت كنيم ما هدايت را با شما ما را بيرون ميكنند و خارج ميكنند از زمين ما آيا ما آنها را تمكن نداديم در حرم امن الهي مكه معظمه که احدي نتواند اذيتي كند بآنها و از اطراف ثمرات هر چيزي را بسوي حرم بيايد روزي از طرف ما و
جلد 14 - صفحه 256
از نزد ما براي آنها و لكن اكثر آنها نميدانند.
توضيح كلام اينكه جماعتي از بني هاشم و عشيره حضرت که پيغمبر مأمور شد که اولا آنها را دعوت كند و انذار فرمايد که فرمود وَ أَنذِر عَشِيرَتَكَ الأَقرَبِينَ (شعراء آيه 214) حضرت آنها را دعوت فرمود و ضيافت كرد و فرمود من مبعوث شدم و دعوت باسلام كرد بعضي مثل امير المؤمنين اول كسي بود که اجابت نمود بعضي مثل ابي لهب و امثال او نپذيرفتند و بعضي اعتذار جستند که ما حقيت تو را فهميديم و لكن مانع از قبول اينست که اگر بپذيريم كفار قريش ما را از مكه خارج ميكنند و از وطن آواره ميشويم و دست از زندگاني خود برميداريم و بيچاره ميشويم که خداوند كلام آنها را نقل ميفرمايد:
وَ قالُوا إِن نَتَّبِعِ الهُدي مَعَكَ نُتَخَطَّف مِن أَرضِنا خطفه اخذ بسرعت است بمعني اختلاس و از همين باب است قوله تعالي إِلّا مَن خَطِفَ الخَطفَةَ فَأَتبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ (و الصافات آيه 10) و قوله تعالي يَكادُ البَرقُ يَخطَفُ أَبصارَهُم (بقره آيه 20) و امثال اينها يعني بفوري ما را ميگيرند و ميربايند و از اينکه زمين ما را بيرون مياندازند خداوند در جواب آنها ميفرمايد آن وقتي که شما كافر و مشرك بوديد ما مكه را محل امن خود قرار داديم چنانچه ابراهيم دعاء كرد عرض كرد إِنِّي أَسكَنتُ مِن ذُرِّيَّتِي بِوادٍ غَيرِ ذِي زَرعٍ عِندَ بَيتِكَ المُحَرَّمِ (ابراهيم آيه 37) و ميفرمايد أَ وَ لَم يَرَوا أَنّا جَعَلنا حَرَماً آمِناً (عنكبوت آيه 67) فعلا اگر ايمان بياوريد قدرت نداريم شما را حفظ كنيم و امنيت دهيم.
أَ وَ لَم نُمَكِّن لَهُم حَرَماً آمِناً فعلا هم تمكن داريم.
يُجبي إِلَيهِ ثَمَراتُ كُلِّ شَيءٍ با اينكه وادي غير ذي زرع است بركاتش از همه جا بيشتر است و هر نعمتي در هر مملكتي و در هر بلادي باشد بهتر و خوبترش در مكه معظمه ميآيد.
رِزقاً مِن لَدُنّا خداوند روزي شما قرار داده.
وَ لكِنَّ أَكثَرَهُم لا يَعلَمُونَ اقول: بر فرض شما را از مكه خارج كنند اينکه موجب عدم ايمان نميشود ايمان عزيزتر از جان و مال و اولاد است بعلاوه پيغمبر و مهاجرين چه ضرري بآنها متوجه
جلد 14 - صفحه 257
شد در مدينه با كمال عزت انصار پذيرايي از آنها كردند و در فتح مكه چه نصرت و غلبه پيدا كردند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 57)- در این آیه سخن از کسانی میگوید که در دل به حقانیت اسلام معترف بودند ولی روی ملاحظات منافع شخصی، حاضر به قبول ایمان نبودند میفرماید: «آنها گفتند: ما اگر هدایت را همراه تو پذیرا شویم (و از آن پیروی کنیم) ما را از سر زمینمان میربایند»! (وَ قالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدی مَعَکَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنا).
این سخن را کسانی میگویند که قدرت پروردگار را ناچیز میشمرند و نمیدانند چگونه او یارانش را یاری و دشمنانش را در هم میشکند.
لذا قرآن در پاسخ آنها چنین میگوید: «آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار
ج3، ص470
ندادیم که ثمرات هر چیزی (از هر شهر و دیاری) به سوی آن آورده میشود رزقی است از جانب ما»؟! أَ وَ لَمْ نُمَکِّنْ لَهُمْ حَرَماً آمِناً یُجْبی إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا.
«ولی بیشترشان نمیدانند» وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ.
خداوندی کم هسرزمین شورهزار و سنگلاخ بیآب و درختی را حرم امن قرار داد، و آنچنان دلها را متوجه آن ساخت که بهترین محصولات از نقاط مختلف جهان را به سوی آن میآورند، قدت خود را بهخوبی نشان داده است.
بنابراین چگونه ممکن است خداوند بعد از اسلام شما را از آن محروم سازد، دل قوی دارید و ایمان بیاورید.
نکات آیه
۱ - اقدام مشرکان به طرح یکى دیگر از بهانه هاى خویش در ردّ دعوت پیامبر(ص) (و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا) در آیات پیشین یکى از بهانه جویى هاى مشرکان مطرح شد (چرا قرآن همانند تورات یکباره نازل نشده است). در این آیه نیز به یکى دیگر از بهانه تراشى هاى آنان اشاره شده است.
۲ - ترس ربوده شدن از سرزمین مکه به وسیله مشرکان عرب (کوچ اجبارى و از دست دادن ملک و خانه و اموال)، بهانه شرک پیشگان مکه در نپذیرفتن دعوت پیامبر(ص) (و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا)
۳ - رد دعوت پیامبر(ص) از سوى مشرکان، على رغم اعتقاد آنان به هدایت بخش بودن آیین آن حضرت (و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا)
۴ - رسالت دین، محدود به ارائه رهنمود نیست; بلکه دین، برنامه زندگى و راهنماى عمل است. (و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا) برداشت یاد شده از آمدن تعبیر «تبعیت» استفاده مى شود.
۵ - پیامبر(ص)، تابع رهنمودهاى الهى و عمل کننده به آن (إن نتّبع الهدى معک)
۶ - قرآن، به اعتراف مشرکان بهانه جو کتاب هدایت است. (و قالوا إن نتّبع الهدى معک) با توجه به آیات پیشین - که سخن در آنها تماماً در رابطه با قرآن بود - مى توان گفت که مراد از «الهدى» قرآن است; یعنى، «إن نتّبع هدى القرآن معک».
۷ - دلبستگى به زندگى دنیایى و مرز و بوم خویش، زمینه ساز گریز از حق و هدایت (و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا)
۸ - رد شدن ادعاى مشرکان مکه (ربوده شدن آنان در صورت گرویدن به آیین پیامبر(ص)) از سوى خداوند (و قالوا ... نتخطّف من أرضنا أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا)
۹ - در دیدگاه مشرکان، گمراهى توأم با امنیت و آسایش، برتر از هدایت همراه با ناامنى و اضطراب است. (و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا)
۱۰ - سرزمین مکه، حرم امن الهى (أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا)
۱۱ - مکه، مکانى مقدس و محترم براى مردم جزیرة العرب (أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا) مکه از آن جهت «حرم» نام گرفته که مورد حرمت و احترام مردم آن دیار بوده است.
۱۲ - بهره مندى ساکنان مکه از امنیت و آسایش کامل، در سایه عنایت و توجه خداوند به آن سرزمین (أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا)
۱۳ - حرمت و قداست کعبه در نزد مردم جزیرة العرب مانع از تجاوز دیگران به مکه و برهم زدن امنیت و آرامش ساکنان آن (أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا)
۱۴ - امنیت، از شرایط و زمینه هاى لازم براى رشد و شکوفایى اقتصادى و دادوستد (أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا یجبى إلیه ثمرت کلّ شىء) از تقدیم مسأله امنیت شهر مکه بر شکوفایى اقتصادى آن در آیه بالا، برداشت یاد شده به دست مى آید.
۱۵ - وجود امنیت در مکه، عامل تبدیل شدن آن شهر به مرکز عمده اقتصاد و تجارت در جزیرة العرب (حرمًا ءامنًا یجبى إلیه ثمرت کلّ شىء)
۱۶ - بازار تجارت در مکه، در تمام فصول سال رونق داشت. (یجبى إلیه ثمرت کلّ شىء) با توجه به آمدن فعل مضارع (یجبى) - که بیانگر استمرار است - برداشت یاد شده به دست مى آید.
۱۷ - بازرگانان همه گونه محصولات را به مکه وارد مى کردند. (یجبى إلیه ثمرت کلّ شىء)
۱۸ - مرکزیت یافتن مکه براى تجارت و اقتصاد، نمودى از تدبیر الهى براى تأمین رزق ساکنان آن بود. (یجبى إلیه ثمرت کلّ شىء رزقًا من لدنّا)
۱۹ - خدا، تأمین کننده روزى مردمان است. (رزقًا من لدنّا)
۲۰ - بیشتر مردم مکه در عصر بعثت، گرفتار جهل و ناآگاهى نسبت به تعلق اراده الهى بر تضمین امنیت آن مکان مقدس و تأمین روزى ساکنان آن بودند. (أوَلم نمکّن لهم حرمًا ءامنًا ... و لکنّ أکثرهم لایعلمون)
۲۱ - جهل بیشتر مشرکان مکه به خاستگاه الهى امنیت و رفاه اقتصادى آن شهر، عامل روى گردانى آنان از پذیرش هدایت الهى (اسلام) بود. (و قالوا إن نتّبع الهدى ... و لکنّ أکثرهم لایعلمون)
روایات و احادیث
۲۲ - «عن زین العابدین(ع) إنّه اجتمعت قریش إلى أبى طالب و رسول اللّه عنده... و قالت و اللّه لو سمعت بهذا فارس و الروم لأختطفتنا من أرضنا و لقلعت الکعبة حجراً حجراً، فنزل «و قالوا إن نتّبع الهدى معک»...;[۲] از امام سجاد(ع) روایت شده: همانا قریش نزد ابى طالب جمع شدند، در حالى که رسول خدا(ص) نزد وى بود... و گفتند به خدا سوگند اگر این پیروى از محمد(ص) را اهل فارس و روم بشنوند، ما را از سرزمینمان مى ربایند و کعبه را سنگ به سنگ از جا خواهند کند پس این آیه نازل شد: «و قالوا إن نتّبع الهدى معک نتخطّف من أرضنا»...».
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۸، ۲۰، ۲۱; عوامل اعراض از اسلام ۲۱; هدایتگرى اسلام ۳
- اقتصاد: زمینه رشد اقتصادى ۱۴
- اماکن مقدس :۱۱
- امنیت اجتماعى: اهمیت امنیت اجتماعى ۱۴
- ایران: حمله ایران به جزیرة العرب ۲۲
- ترس: ترس از آدم ربایى ۲; ترس از اخراج از وطن ۲
- جزیرة العرب: بینش اهالى جزیرة العرب ۱۱; بینش اهالى جزیرة العرب و کعبه ۱۳; تاریخ جزیرة العرب ۱۵; عوامل رشد اقتصادى جزیرة العرب ۱۵
- حق: زمینه حق ناپذیرى ۷
- خدا: آثار تدبیر خدا ۱۸; آثار عنایت خدا ۱۲; اراده خدا ۲۰; رازقیت خدا ۱۹
- دنیاطلبى: آثار دنیاطلبى ۷
- دین: محدوده دین ۴; هدایتگرى دین ۴
- روزى: منشأ روزى ۱۹
- روم: حمله روم به جزیرة العرب ۲۲
- علایق: آثار علاقه به وطن ۷
- قرآن: هدایتگرى قرآن ۶
- کعبه: آثار قداست کعبه ۱۳; تاریخ کعبه ۱۳
- محمد(ص): آثار پیروى از محمد(ص) ۲۲; پیروى محمد(ص) از دین ۵; دعوتهاى محمد(ص) ۱; رد دعوتهاى محمد(ص) ۲، ۳; عمل به تکلیف محمد(ص) ۵
- مشرکان: آسایش طلبى مشرکان ۹; اقرار مشرکان ۶; بهانه جویى مشرکان ۱، ۲، ۳; بینش مشرکان ۳، ۹; گمراهى مشرکان ۹
- مشرکان مکه: آثار جهل اکثریت مشرکان مکه ۲۱; بهانه جویى مشرکان مکه ۸، ۲۲; رد ادعاى مشرکان مکه ۸; عوامل هدایت ناپذیرى مشرکان مکه ۲۱
- مکه: آثار امنیت مکه ۱۵; آدم ربایى در مکه ۲; احترام مکه ۱۱; امنیت مکه ۱۰; تجارت در مکه ۱۶; جهل اکثریت اهل مکه ۲۰; عوامل امنیت مکه ۱۳; قداست مکه ۱۱; منشأ امنیت مکه ۱۲، ۲۰، ۲۱; منشأ رشد اقتصادى مکه ۲۱; منشأ روزى اهل مکه ۱۸، ۲۰; موانع تجاوز به مکه ۱۳; موقعیت اقتصادى مکه ۱۷، ۱۸; واردات مکه ۱۷; ویژگیهاى مکه ۱۰، ۱۶، ۱۷
- هدایت ناپذیرى: زمینه هدایت ناپذیرى ۷
منابع