النمل ٢٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link331 | آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link331 | آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link332 | نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۳۹#link332 | نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند]] | ||
خط ۶۷: | خط ۶۸: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link364 | آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۵_بخش۴۲#link364 | آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link215 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۵_بخش۶۷#link215 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» | |||
(جلوه دادن شيطان، اعمال مردم را براى آن است) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى كه چيزهاى ناپيداى آسمانها وزمين را بيرون مىآورد (و آشكار مىكند) و عملكرد نهان و آشكار شمارا مىداند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» | |||
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ: به جهت آنكه سجده نكنند خداى را، الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ: آن ذاتى كه به قدرت كامله خود بيرون مىآورد پوشيده را، فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: در آسمانها و زمينها. «خبأ» به معنى اظهار هر چيزى است كه پنهان باشد، پس مراد آيه شريفه آنست كه روشنائى كواكب را در آسمان نمايان سازد و قطرات باران را كه در ميان ابرها پنهان است ظاهر مىسازد، و نباتات و رياحين و گلهاى رنگارنگ را از زمين بيرون مىآورد؛ پس آيه شريفه به معنى غيب السّموات و الارض نباشد چنانچه بعضى توهم نمودهاند، بلكه به معنى اخراج پنهانىها است. وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ: و مىداند آنچه پنهان دارند آفريدگان در | |||
جلد 10 - صفحه 35 | |||
دلهاى خود، وَ ما تُعْلِنُونَ: و آنچه آشكار سازند بر زبان خود. كسائى و حفص از قراء سبعه هر دو فعل را به خطاب خوانده، يعنى مىداند آنچه پنهان مىداريد و آنچه آشكارا سازيد؛ و معلوم است اين مختص به واجب الوجود بالذات. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ «20» لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «21» فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ «22» إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ «23» وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ «24» | |||
أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ «26» | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 145 | |||
ترجمه | |||
و جويا شد پرندگانرا پس گفت چيست مرا كه نمىبينم هدهد را يا باشد از غايبان | |||
بخدا عذاب كنم آنرا البته عذابى سخت يا بكشم آنرا يا بيايد نزد من با حجّتى روشن | |||
پس درنگ نمود كمى پس گفت اطلاع پيدا كردم بچيزى كه اطلاع پيدا نكردى بآن و آوردم برايت از سبا خبرى يقينى | |||
همانا من يافتم زنى را كه پادشاهى ميكند بر ايشان و داده شده از همه چيز و او را است تختى بزرگ يافتم | |||
او و قومش را كه سجده ميكنند براى خورشيد غير از خدا و زينت داد براى آنها شيطان كارهاشان را پس بازداشت آنها را از راه حق پس آنها راه نمىيابند | |||
براى آنكه سجده نكنند براى خداوندى كه بيرون ميآورد پنهان شده در آسمانها و زمين را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار ميسازيد | |||
خداوند نيست خدائى مگر او پروردگار تخت بزرگ است. | |||
تفسير | |||
قمى ره فرموده كه حضرت سليمان وقتى كه بر تخت خود مىنشست تمام پرندگانى كه خدا مسخّر او فرموده بود ميآمدند و ببالهاى خودشان تخت و بساط آنحضرت را و هر كه با او بود سايه مينمودند پس از ميان پرندگان هدهد كه بفارسى شانه بسر است غائب شد و از جاى او آفتاب بدامن حضرت سليمان افتاد پس سر خود را بلند كرد و فرمود آنچه را خداوند حكايت فرمود و اين معنى را در نفحات از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و مستفاد از قول خداوند متعال آنستكه سليمان جستجو از پرندگان نمود و هدهد را در ميان آنها نديد و بدوا فرمود چه روى داده براى من كه هدهد را نمىبينم شايد در محلّى قرار گرفته كه از نظر من مخفى گشته و بعد از اندك تأمّلى در اطراف فرمود بلكه او از غايبان درگاه ما است و بايد سياست شود و قسم ياد فرمود كه عذاب كند آنرا بكندن پرش يا قرار دادنش در قفس با ناجنس خود عذاب سختى يا او را ذبح | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 146 | |||
نمايد براى عبرت ساير پرندگان مگر دليل واضحى اقامه نمايد بر معذور بودن خود بعذر موجّهى و بعضى اوليأ تينّنى بدو نون كه اول آن دو مفتوحه مشدّده است قرائت نمودهاند و ترديد باعتبار آنستكه يكى از اين سه امر بايد محقّق شود و اين براى آن بود كه حيوانات از طرف خداوند مكلف بودند باطاعت آنحضرت و سياست آنها هم موكول بنظر شريف او بود در مجمع از عياشى ره نقل نموده كه ابو حنيفه از امام صادق عليه السّلام سؤال كرد كه چرا حضرت سليمان از ميان پرندگان جوياى هدهد شد حضرت فرمود براى آنكه هدهد آبرا در زير زمين ميديد مانند آنكه شما روغن را در ميان شيشه مىبينيد پس ابو حنيفه باصحابش نگاه كرد و خنديد و حضرت فرمود چرا ميخندى عرضه داشت فدايت شوم بر شما غالب شدم فرمود چرا عرض كرد آنكه آبرا در زير زمين مىبيند دام را در آن نمىبيند تا بگردنش افتد حضرت فرمود اى نعمان آيا نشنيدى كه چون بيايد قدر كور شود بصر و از روايت كافى از امام سجاد عليه السّلام استفاده ميشود كه جهت غضب نمودن حضرت سليمان هدهد را اين بود كه آن دلالت مينمود او را بر آب و آن پرندهئى بود كه خداوند باو عطا فرموده بود چيزى را كه بسليمان عطا نفرموده بود با آنكه باد و مور و جنّ و انس و متمردين شياطين مطيع او بودند و اين ظاهرا براى آن بود كه آنحضرت مغرور بعلم و دانش خود نشود و به بيند كه حيوان ضعيفى ميداند چيزى را كه او نميداند لذا حضرت سليمان درنگ نمود زمان كمى نه زياد كه هدهد آمد و گفت من واقف و مطّلع شدم و احاطه پيدا كردم بچيزيكه تو احاطه و اطلاع بر آن پيدا نكردى و از شهر سبا كه گفتهاند در يمن بوده خبر قطعى و محققى براى تو آوردهام و بعضى سبأ بفتح همزه و بدون آن قرائت نمودهاند و مكث بضمّ كاف نيز قرائت شده و بعضى مكث كننده را هدهد دانستهاند و گفتهاند آن كمى يا در جاى نزديكى درنگ نمود و با عذر موجّه خدمت حضرت سليمان رسيد و در هر حال هدهد بعد از اظهار اطلاع عرضه داشت پادشاه اهالى آن ديار زنى است كه بلقيس نام دارد دختر شراحيل بن مالك بن ريّان و خداوند تمام لوازم سلطنت را براى او جمع نموده و داراى تخت يا سلطنت بزرگى است ولى افسوس كه آنها آفتاب پرستند و شيطان اين | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 147 | |||
عمل قبيح را در نظر آنها جلوه داده و از راه راست بازداشته پس بحق راه نيافتهاند براى آنكه سجده نكنند براى خداوندى كه بيرون مىآورد چيزى را كه مستور است از انظاره در آسمان مانند باران و چيزى را كه مخفى است در زمين مانند گياه و ميداند آنچه را بندگان پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مىنمايند با آنكه چنين خداوندى مستحق پرستش و ستايش است نه خورشيد كه آنرا هم مانند ساير كواكب خدا از كتم عدم بعرصه وجود آورده و منوّر فرموده است و بعضى يخفون و يعلنون در هر دو بياء قرائت نمودهاند و بعضى الا يسجدوا بتخفيف قرائت نمودهاند و گفتهاند الا براى تنبيه و تقدير كلام يا قوم اسجدوا است و بنظر بعيد ميآيد و بنابر قرائت معروف كه الّا بتشديد است فقط لام مقدّر است يعنى شيطان بازداشت آنها را از راه حق براى آنكه سجده نكنند براى خداوند و كلام مربوط بسابق است بخلاف قرائت تخفيف كه كلام مستقلى است از هدهد براى تبرّى از عمل اهل شرك يا امر خدا بخلق كه بمناسبت مقام ذكر شده و بيان مراد از عرش الهى و بزرگى آن و فرقش با كرسى در آية الكرسى گذشت و البته عظمت و بزرگى آن با تخت بلقيس كه گفتهاند سى ذراع در سى ذراع در سى ذراع حجم آن بوده و از تخت حضرت سليمان بزرگتر و مزيّنتر قابل مقايسه نيست و ظاهرا تا اينجا كلام هدهد است و جاى سجده مستحب محتمل است اينجا باشد و محتمل است در تعلنون باشد و هر دو را فرمودهاند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَلاّ يَسجُدُوا لِلّهِ الَّذِي يُخرِجُ الخَبءَ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ يَعلَمُ ما تُخفُونَ وَ ما تُعلِنُونَ «25» | |||
چرا سجده نميكنيد از براي خداوندي که بيرون ميآورد پنهان و مستور در آسمانها و زمين را و ميداند آنچه پنهان ميكنيد و آنچه علنا بجا ميآوريد و اظهار ميكنيد. | |||
(أَلّا يَسجُدُوا لِلّهِ) جاي تعجب است باندازهاي که هدهد تعجب ميكند که چه سبب شده | |||
جلد 14 - صفحه 129 | |||
بندگان خدا را فراموش كردند و سجده ميكنند مثل آفتاب را که دائما در افول و طلوع است چنانچه حضرت ابراهيم بستاره پرستان و ماه پرستان و خورشيد پرستان افول و زوال و غروب آنها را دليل گرفت بر عدم لياقت ربوبيت فَلَمّا جَنَّ عَلَيهِ اللَّيلُ- الي قوله تعالي- قالَ يا قَومِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمّا تُشرِكُونَ (انعام آيه 76 و 77 و 78) در قرآن مجيد است لا تَسجُدُوا لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَرِ وَ اسجُدُوا لِلّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ (فصلت آيه سجده) و اول دين كلمه طيبه «لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ» است که گفتيم اينکه كلمه طيبه سه دلالت دارد مطابقي، التزامي، اقتضايي اما مطابقي همين توحيد عبادتيست که معناي الوهيت است و اما التزامي توحيد ذاتي و صفاتي است زيرا اگر واجب الوجودي غير از او بود آنهم استحقاق الوهيت داشت و همچنين توحيد افعالي زيرا اگر خالقي، رازقي محيي مميت و ساير افعال مختصه باو بود آنهم استحقاق داشت و گفتيم افعال مختصه باو ده فعل است خلق، رزق، اماته، احياء، عزت، ذلت، غني، فقر، صحت، مرض نه اينكه افعال الهي منحصر باين ده فعل باشد رحيم است غفور است عفو است و غير اينها که اسماء افعال الهي بسيار است در دعاء جوشن كبير ميخواني. در كافي از حضرت صادق است مسندا از پيغمبر اكرم (ص) که فرمود | |||
«و من قال لا اله الا اللّه مائة مرة کان افضل النّاس عملا ذلک اليوم الا من زاد» | |||
و نيز از آن حضرت روايت كرده فرمود | |||
«خير العبادة قول لا اله الا اللّه». | |||
(الَّذِي يُخرِجُ الخَبءَ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ) خبأ چيز مخفي مستور است اخراجش ظاهر كردن و بارز نمودن است ماهيات را از ظلمات عدم بعرصه وجود ميآورد، رزق را از آسمان بزمين مياورد وَ فِي السَّماءِ رِزقُكُم وَ ما تُوعَدُونَ بيرون ميآورد دانه را از دل زمين خارج ميكند روز قيامت يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ است (طارق آيه 9) وَ يَعلَمُ ما تُخفُونَ وَ ما تُعلِنُونَ يَعلَمُ خائِنَةَ الأَعيُنِ وَ ما تُخفِي الصُّدُورُ (مؤمن آيه 20) يَومَئِذٍ تُعرَضُونَ لا تَخفي مِنكُم خافِيَةٌ (الحاقه آيه 18) الي غير ذلک من الآيات. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 25)- سپس افزود: «آنها چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج میکند، و آنچه را مخفی میدارید و آنچه را آشکار میسازید میداند» (أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ). | |||
یعنی چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که غیب آسمان و زمین و اسرار نهفته آن را میداند. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۲۷
ترجمه
النمل ٢٤ | آیه ٢٥ | النمل ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَلاّ یَسْجُدُوا» تا سجده نبرند و عبادت نکنند. (أَلاّ) فراهم آمده است از (أَنْ) ناصبه و (لا) نافیه. «الْخَبْءَ»: نهان. پوشیده. مصدر است و به معنی اسم مفعول، یعنی مَخْبُوء است. «یُخْرِجُ الْخَبْءَ»: نهانیها را بیرون میآورد و از آسمانها اشعّهها و بارانها و از زمین گنجها و معدنها و گیاهان را بیرون میدهد و به ظهور میرساند. بر غیب آسمانها و زمین مطّلعاست.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ... (۶) سَوَاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ... (۱) سَوَاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ... (۱) وَ مِنْ آيَاتِهِ اللَّيْلُ وَ... (۱)
تفسیر
- آيات ۱۵ - ۴۴، سوره نمل
- نبوت و علم انبياء عليه السّلام اكتسابى نيست و از ديگران به ارث نمى برند
- مقصود از ((منطق الطير)) در سخن سليمان عليه السّلام ((علمنا منطق الطير...))
- بيان اينكه مراد از منطق طير در قرآن معناى ظاهرى آن نيست
- طوايف مخصوص از جن و انس و طير لشكريان سليمان عليه السّلام بوده اند
- عبور سليمان و لشكر او بر فراز وادى مورچه گان
- عدم منافات علم سليمان عليه السّلام به منطق الطير با فهميدن كلام مورچه
- سليمان عليه السّلام در دعاى خود، الهام شكر نعمت ، انجام عمل صالح و نيز صلاح ذاتى و نفسانى را مى طلبد
- ذكاتى كه در دعاى سليمان عليه السّلام مورد توجه است
- بيان آيات مربوط به داستان سليمان عليه السّلام و هدهد و ملكه سباء و...
- حكايت ملكه سبا و قوم او از زبان هدهد
- معناى ((خب ء)) و مفاد آيه : ((الا يسجدوا لله الذى يخرج الخب ء فى السموات و الارض...))
- و حجتى كه عليه پرستش آفتاب متضمن است
- واكنش سليمان عليه السّلام درباره اخبار هدهد
- توضيح سخن ملكه بعد از ديدن نامه سليمان عليه السّلام : ((قالت يا ايها الملوا انىالقى الى كتاب ...))
- اشكالات توجيه مفسرين كريم بودن نامه سليمان را
- تفسير مضمون نامه سليمان عليه السّلام به ملكه سبا
- مشاوره ملكه با قوم خود درباره جنگ يا تسليم
- راءى ملكه سبا پس از مشورت با قوم خود
- سبائيان براى سليمان هديه مى فرستند و او هديه آنان را رد مى كند
- تهديد سليمان عليه السّلام خطاب به رئيس هيت اعزامى سبا
- درخواست احضار تخت ملكه توسط سليمان عليه السّلام
- آورده شدن تخت بلقيس به وسيله كسى كه ((عنده علم من الكتاب ))
- اختلاف مفسرين در علم الكتاب و اسم اعظم احضار كننده عرش
- معناى ((ارتداد طرف )) و نقل سخن ديگران درباره آن و مخاطب به آن
- احضار تخت بلقيس اظهار معجزه اى با هر از آيات نبوت سليمان عليه السّلام است
- ورود ملكه به دربار سليمان عليه السّلام و ايمان آوردنش به رب العالمين
- گفتارى پيرامون داستان سليمان (عليه السّلام )
- ۲ - آياتى كه آن جناب را مى ستايد
- ۳ - سليمان (عليه السّلام ) در عهد عتيق
- ۴ رواياتى كه در اين داستان وارد شده
- احتجاج حضرت زهرا سلام الله عليها به آيه ((وورث سليمان داود)) عليه ابوبكر درمسئله غصب فدك
- اشاره به وجوهى درباره آوردن تخت بلقيس ((قبل ان يرتد اليك طرفك ))
- آصف بن برخيا وصى سليمان و حجت پس از او بوده است
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25»
(جلوه دادن شيطان، اعمال مردم را براى آن است) كه آنان سجده نكنند براى خداوندى كه چيزهاى ناپيداى آسمانها وزمين را بيرون مىآورد (و آشكار مىكند) و عملكرد نهان و آشكار شمارا مىداند.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25»
أَلَّا يَسْجُدُوا لِلَّهِ: به جهت آنكه سجده نكنند خداى را، الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ: آن ذاتى كه به قدرت كامله خود بيرون مىآورد پوشيده را، فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ: در آسمانها و زمينها. «خبأ» به معنى اظهار هر چيزى است كه پنهان باشد، پس مراد آيه شريفه آنست كه روشنائى كواكب را در آسمان نمايان سازد و قطرات باران را كه در ميان ابرها پنهان است ظاهر مىسازد، و نباتات و رياحين و گلهاى رنگارنگ را از زمين بيرون مىآورد؛ پس آيه شريفه به معنى غيب السّموات و الارض نباشد چنانچه بعضى توهم نمودهاند، بلكه به معنى اخراج پنهانىها است. وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ: و مىداند آنچه پنهان دارند آفريدگان در
جلد 10 - صفحه 35
دلهاى خود، وَ ما تُعْلِنُونَ: و آنچه آشكار سازند بر زبان خود. كسائى و حفص از قراء سبعه هر دو فعل را به خطاب خوانده، يعنى مىداند آنچه پنهان مىداريد و آنچه آشكارا سازيد؛ و معلوم است اين مختص به واجب الوجود بالذات.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ تَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقالَ ما لِيَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغائِبِينَ «20» لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطانٍ مُبِينٍ «21» فَمَكَثَ غَيْرَ بَعِيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقِينٍ «22» إِنِّي وَجَدْتُ امْرَأَةً تَمْلِكُهُمْ وَ أُوتِيَتْ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَها عَرْشٌ عَظِيمٌ «23» وَجَدْتُها وَ قَوْمَها يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لا يَهْتَدُونَ «24»
أَلاَّ يَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي يُخْرِجُ الْخَبْءَ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ يَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «25» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ «26»
جلد 4 صفحه 145
ترجمه
و جويا شد پرندگانرا پس گفت چيست مرا كه نمىبينم هدهد را يا باشد از غايبان
بخدا عذاب كنم آنرا البته عذابى سخت يا بكشم آنرا يا بيايد نزد من با حجّتى روشن
پس درنگ نمود كمى پس گفت اطلاع پيدا كردم بچيزى كه اطلاع پيدا نكردى بآن و آوردم برايت از سبا خبرى يقينى
همانا من يافتم زنى را كه پادشاهى ميكند بر ايشان و داده شده از همه چيز و او را است تختى بزرگ يافتم
او و قومش را كه سجده ميكنند براى خورشيد غير از خدا و زينت داد براى آنها شيطان كارهاشان را پس بازداشت آنها را از راه حق پس آنها راه نمىيابند
براى آنكه سجده نكنند براى خداوندى كه بيرون ميآورد پنهان شده در آسمانها و زمين را و ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار ميسازيد
خداوند نيست خدائى مگر او پروردگار تخت بزرگ است.
تفسير
قمى ره فرموده كه حضرت سليمان وقتى كه بر تخت خود مىنشست تمام پرندگانى كه خدا مسخّر او فرموده بود ميآمدند و ببالهاى خودشان تخت و بساط آنحضرت را و هر كه با او بود سايه مينمودند پس از ميان پرندگان هدهد كه بفارسى شانه بسر است غائب شد و از جاى او آفتاب بدامن حضرت سليمان افتاد پس سر خود را بلند كرد و فرمود آنچه را خداوند حكايت فرمود و اين معنى را در نفحات از امام باقر عليه السّلام نقل نموده و مستفاد از قول خداوند متعال آنستكه سليمان جستجو از پرندگان نمود و هدهد را در ميان آنها نديد و بدوا فرمود چه روى داده براى من كه هدهد را نمىبينم شايد در محلّى قرار گرفته كه از نظر من مخفى گشته و بعد از اندك تأمّلى در اطراف فرمود بلكه او از غايبان درگاه ما است و بايد سياست شود و قسم ياد فرمود كه عذاب كند آنرا بكندن پرش يا قرار دادنش در قفس با ناجنس خود عذاب سختى يا او را ذبح
جلد 4 صفحه 146
نمايد براى عبرت ساير پرندگان مگر دليل واضحى اقامه نمايد بر معذور بودن خود بعذر موجّهى و بعضى اوليأ تينّنى بدو نون كه اول آن دو مفتوحه مشدّده است قرائت نمودهاند و ترديد باعتبار آنستكه يكى از اين سه امر بايد محقّق شود و اين براى آن بود كه حيوانات از طرف خداوند مكلف بودند باطاعت آنحضرت و سياست آنها هم موكول بنظر شريف او بود در مجمع از عياشى ره نقل نموده كه ابو حنيفه از امام صادق عليه السّلام سؤال كرد كه چرا حضرت سليمان از ميان پرندگان جوياى هدهد شد حضرت فرمود براى آنكه هدهد آبرا در زير زمين ميديد مانند آنكه شما روغن را در ميان شيشه مىبينيد پس ابو حنيفه باصحابش نگاه كرد و خنديد و حضرت فرمود چرا ميخندى عرضه داشت فدايت شوم بر شما غالب شدم فرمود چرا عرض كرد آنكه آبرا در زير زمين مىبيند دام را در آن نمىبيند تا بگردنش افتد حضرت فرمود اى نعمان آيا نشنيدى كه چون بيايد قدر كور شود بصر و از روايت كافى از امام سجاد عليه السّلام استفاده ميشود كه جهت غضب نمودن حضرت سليمان هدهد را اين بود كه آن دلالت مينمود او را بر آب و آن پرندهئى بود كه خداوند باو عطا فرموده بود چيزى را كه بسليمان عطا نفرموده بود با آنكه باد و مور و جنّ و انس و متمردين شياطين مطيع او بودند و اين ظاهرا براى آن بود كه آنحضرت مغرور بعلم و دانش خود نشود و به بيند كه حيوان ضعيفى ميداند چيزى را كه او نميداند لذا حضرت سليمان درنگ نمود زمان كمى نه زياد كه هدهد آمد و گفت من واقف و مطّلع شدم و احاطه پيدا كردم بچيزيكه تو احاطه و اطلاع بر آن پيدا نكردى و از شهر سبا كه گفتهاند در يمن بوده خبر قطعى و محققى براى تو آوردهام و بعضى سبأ بفتح همزه و بدون آن قرائت نمودهاند و مكث بضمّ كاف نيز قرائت شده و بعضى مكث كننده را هدهد دانستهاند و گفتهاند آن كمى يا در جاى نزديكى درنگ نمود و با عذر موجّه خدمت حضرت سليمان رسيد و در هر حال هدهد بعد از اظهار اطلاع عرضه داشت پادشاه اهالى آن ديار زنى است كه بلقيس نام دارد دختر شراحيل بن مالك بن ريّان و خداوند تمام لوازم سلطنت را براى او جمع نموده و داراى تخت يا سلطنت بزرگى است ولى افسوس كه آنها آفتاب پرستند و شيطان اين
جلد 4 صفحه 147
عمل قبيح را در نظر آنها جلوه داده و از راه راست بازداشته پس بحق راه نيافتهاند براى آنكه سجده نكنند براى خداوندى كه بيرون مىآورد چيزى را كه مستور است از انظاره در آسمان مانند باران و چيزى را كه مخفى است در زمين مانند گياه و ميداند آنچه را بندگان پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مىنمايند با آنكه چنين خداوندى مستحق پرستش و ستايش است نه خورشيد كه آنرا هم مانند ساير كواكب خدا از كتم عدم بعرصه وجود آورده و منوّر فرموده است و بعضى يخفون و يعلنون در هر دو بياء قرائت نمودهاند و بعضى الا يسجدوا بتخفيف قرائت نمودهاند و گفتهاند الا براى تنبيه و تقدير كلام يا قوم اسجدوا است و بنظر بعيد ميآيد و بنابر قرائت معروف كه الّا بتشديد است فقط لام مقدّر است يعنى شيطان بازداشت آنها را از راه حق براى آنكه سجده نكنند براى خداوند و كلام مربوط بسابق است بخلاف قرائت تخفيف كه كلام مستقلى است از هدهد براى تبرّى از عمل اهل شرك يا امر خدا بخلق كه بمناسبت مقام ذكر شده و بيان مراد از عرش الهى و بزرگى آن و فرقش با كرسى در آية الكرسى گذشت و البته عظمت و بزرگى آن با تخت بلقيس كه گفتهاند سى ذراع در سى ذراع در سى ذراع حجم آن بوده و از تخت حضرت سليمان بزرگتر و مزيّنتر قابل مقايسه نيست و ظاهرا تا اينجا كلام هدهد است و جاى سجده مستحب محتمل است اينجا باشد و محتمل است در تعلنون باشد و هر دو را فرمودهاند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَلاّ يَسجُدُوا لِلّهِ الَّذِي يُخرِجُ الخَبءَ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ وَ يَعلَمُ ما تُخفُونَ وَ ما تُعلِنُونَ «25»
چرا سجده نميكنيد از براي خداوندي که بيرون ميآورد پنهان و مستور در آسمانها و زمين را و ميداند آنچه پنهان ميكنيد و آنچه علنا بجا ميآوريد و اظهار ميكنيد.
(أَلّا يَسجُدُوا لِلّهِ) جاي تعجب است باندازهاي که هدهد تعجب ميكند که چه سبب شده
جلد 14 - صفحه 129
بندگان خدا را فراموش كردند و سجده ميكنند مثل آفتاب را که دائما در افول و طلوع است چنانچه حضرت ابراهيم بستاره پرستان و ماه پرستان و خورشيد پرستان افول و زوال و غروب آنها را دليل گرفت بر عدم لياقت ربوبيت فَلَمّا جَنَّ عَلَيهِ اللَّيلُ- الي قوله تعالي- قالَ يا قَومِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمّا تُشرِكُونَ (انعام آيه 76 و 77 و 78) در قرآن مجيد است لا تَسجُدُوا لِلشَّمسِ وَ لا لِلقَمَرِ وَ اسجُدُوا لِلّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ (فصلت آيه سجده) و اول دين كلمه طيبه «لا إِلهَ إِلَّا اللّهُ» است که گفتيم اينکه كلمه طيبه سه دلالت دارد مطابقي، التزامي، اقتضايي اما مطابقي همين توحيد عبادتيست که معناي الوهيت است و اما التزامي توحيد ذاتي و صفاتي است زيرا اگر واجب الوجودي غير از او بود آنهم استحقاق الوهيت داشت و همچنين توحيد افعالي زيرا اگر خالقي، رازقي محيي مميت و ساير افعال مختصه باو بود آنهم استحقاق داشت و گفتيم افعال مختصه باو ده فعل است خلق، رزق، اماته، احياء، عزت، ذلت، غني، فقر، صحت، مرض نه اينكه افعال الهي منحصر باين ده فعل باشد رحيم است غفور است عفو است و غير اينها که اسماء افعال الهي بسيار است در دعاء جوشن كبير ميخواني. در كافي از حضرت صادق است مسندا از پيغمبر اكرم (ص) که فرمود
«و من قال لا اله الا اللّه مائة مرة کان افضل النّاس عملا ذلک اليوم الا من زاد»
و نيز از آن حضرت روايت كرده فرمود
«خير العبادة قول لا اله الا اللّه».
(الَّذِي يُخرِجُ الخَبءَ فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ) خبأ چيز مخفي مستور است اخراجش ظاهر كردن و بارز نمودن است ماهيات را از ظلمات عدم بعرصه وجود ميآورد، رزق را از آسمان بزمين مياورد وَ فِي السَّماءِ رِزقُكُم وَ ما تُوعَدُونَ بيرون ميآورد دانه را از دل زمين خارج ميكند روز قيامت يَومَ تُبلَي السَّرائِرُ است (طارق آيه 9) وَ يَعلَمُ ما تُخفُونَ وَ ما تُعلِنُونَ يَعلَمُ خائِنَةَ الأَعيُنِ وَ ما تُخفِي الصُّدُورُ (مؤمن آيه 20) يَومَئِذٍ تُعرَضُونَ لا تَخفي مِنكُم خافِيَةٌ (الحاقه آيه 18) الي غير ذلک من الآيات.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 25)- سپس افزود: «آنها چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که آنچه در آسمانها و زمین پنهان است خارج میکند، و آنچه را مخفی میدارید و آنچه را آشکار میسازید میداند» (أَلَّا یَسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی یُخْرِجُ الْخَبْءَ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ یَعْلَمُ ما تُخْفُونَ وَ ما تُعْلِنُونَ).
یعنی چرا برای خداوندی سجده نمیکنند که غیب آسمان و زمین و اسرار نهفته آن را میداند.
نکات آیه
۱ - انحراف آفرینى و اغواگرى شیطان، به منظور بازداشتن انسان ها از سجده به درگاه خداى یگانه (و زیّن لهم الشیطن ... ألاّیسجدوا للّه) «ألاّیسجدوا» مى تواند به تأویل مصدر و عطف بیان یا بدل براى «أعمالهم» در آیه پیش باشد. و هم چنین مى تواند به تقدیر لام تعلیل و مفعولٌ له براى «زیّن» باشد. برداشت یاد شده بر پایه احتمال دوم است; یعنى، «زیّن لهم الشیطان ضلالتهم لئلایسجدوا للّه; شیطان گمراهى و انحراف را در دیدگاه آنان زیبا جلوه داد، بدان منظور که آنان براى خدا سجده نکنند».
۲ - خداى پدیدآورنده موجودات آسمان و زمین از کتم عدم، شایسته پرستش است، نه مخلوقات و مظاهر طبیعت. (یسجدون للشمس ...ألاّیسجدوا للّه الذى یخرج الخبء فى السموت و الأرض) «ال» در «الخبء» براى جنس و مفید استغراق است «خَبْء» به معناى مستور (مصدر به معناى مفعول) مى باشد. بنابراین «یخرج الخبء»; یعنى، «یخرج جمیع الأشیاء المستورة تحت استار العدم منها إلى الوجود».
۳ - جهان آفرینش داراى آسمان هاى متعدد (یخرج الخبء فى السموت)
۴ - هدهد سپاه سلیمان، داراى شعور عالى و معرفت عمیق به آفریدگار جهان (یسجدون للشمس من دون اللّه ... ألاّیسجدوا للّه الذى یخرج الخبء فى السموت و الأرض)
۵ - بازماندن از اندیشه و تعقل در مظاهر هستى و پدیدآورنده آن، انحراف از مسیر فطرت و هدایت (فصدّهم عن السبیل ... ألاّیسجدوا للّه الذى یخرج الخبء) توصیف «اللّه» به «الذى یخرج الخبء» دربردارنده برهان و استدلال است; یعنى، به حکم عقل تنها آن کسى که در همه هستى اثر مى گذارد و آن را از کتم عدم پدید مى آورد، سزاوار پرستش است. این برهان، همان راه صحیح فطرى است که شیطان آن را سد کرده تا مردم به جاى روى آوردن به علت و پدیدآورنده هستى، پدیده ها و مظاهر هستى را بپرستند.
۶ - خداوند، آگاه بر اعمال نهان و آشکار آدمیان (و یعلم ما تخفون و ما تعلنون)
۷ - تنها خداى آگاه به هر آشکار و نهان سزاوار پرستش است، نه مظاهر طبیعت (چون خورشید، ماه و...). (یسجدون للشمس ... ألاّیسجدوا للّه ... و یعلم ما تخفون و ما تعلنون) عبارت «و یعلم ما تخفون...» عطف بر «یخرج» و استدلال دیگرى است بر این که تنها خداى یگانه سزاوار پرستش است، نه پدیده هایى چون خورشید، ماه و... .
۸ - قدرت و علم فراگیر و نامحدود، دو ملاک اصلى در شناخت معبود حقیقى (الذى یخرج الخبء ... و یعلم ما تخفون) «یخرج الخبء» بیانگر قدرت نامحدود و «یعلم» بیانگر علم گسترده الهى است. خداوند با طرح این دو اصل، به انسان یادآورى مى کند که معبود راستین باید از این دو صفت برخوردار باشد. در غیر این صورت شایسته پرستش نیست.
موضوعات مرتبط
- آسمان: تعدد آسمان ها ۳; خالق موجودات آسمان ۲
- انسان: رازهاى انسان ۶; عمل انسان ها ۶
- تعقل: آثار عدم تعقل در آفرینش ۵
- جهان بینى: جهان بینى و ایدئولوژى ۲
- خدا: علم غیب خدا ۶، ۷
- سجده: موانع سجده بر خدا ۱
- شیطان: فلسفه اغواگرى شیطان ۱
- عبادت: دلایل عبادت خدا ۷
- گمراهى: زمینه گمراهى ۵
- معبودراستین: خالقیت معبودراستین ۲; علم معبودراستین ۷، ۸; قدرت معبودراستین ۸; ملاک معبودراستین ۲، ۷، ۸
- هدهد: شعور هدهد ۴