مريم ٤٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۳۲: خط ۳۲:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link56 | آيات ۴۱ - ۵۰ سوره مريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۶#link57 | معناى ((صديق (( و ((نبى (( كه ابراهيم (عليه السلام ) به آن دو وصف شده (انه كانصديقا نبيا)]]
خط ۴۱: خط ۴۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۴_بخش۷#link66 | وجوهى كه در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام ) براى ((آرز(( با اينكه مشرك بوده گفته شده است]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۸#link50 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۳_بخش۴۸#link50 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا «47»
(ابراهيم از او جدا شد و) گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زيرا او همواره نسبت به من بسيار مهربان بوده است.
===نکته ها===
كلمه‌ى‌ «حَفِيٌّ» به كسى گفته مى‌شود كه كمال نيكى و گرامى‌داشت را در حقّ ديگرى دارد «1» و گاهى به معناى عالم است.
در اين آيات، روحيّات مؤمن و كافر در گفتگوها به خوبى به چشم مى‌خورد:
الف: ابراهيم عاطفى حرف مى‌زند و عمويش با خشونت، ابراهيم چهار بار مى‌گويد: «يا أَبَتِ» ولى عموى بت‌پرستش حتّى يك بار نگفت: «يا بنى»
ب: ابراهيم با استدلال حرف مى‌زند، امّا آزر بى‌دليل سخن مى‌گويد. ابراهيم مى‌گويد: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ» عمو مى‌گويد: «آلِهَتِي»
ج: ابراهيم، دلسوزانه حرف مى‌زند، امّا آزر با تهديد جواب مى‌دهد.
د: ابراهيم، سلام مى‌كند، امّا آزر دستور فاصله گرفتن مى‌دهد. «وَ اهْجُرْنِي»
كم مباش از درخت سايه فكن‌
هر كه سنگت زند ثمر بخشش‌
استغفار حضرت ابراهيم، براى عموى بت‌پرستش به خاطر آن بود كه احتمال هدايت شدن اورا مى‌داد. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ» ولى همين كه از هدايت عمو مأيوس شد، از او برائت جست.
----
«1». لسان العرب.
جلد 5 - صفحه 276
قرآن مى‌فرمايد: «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «1»
===پیام ها===
1- مردان خدا در برابر تهديد وتحقير ديگران، صبور ودريا دلند. «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ»
2- سعى كنيم آتش خشم ديگران را با سخنان زيبا و آرام‌بخش، خاموش كنيم.
لَأَرْجُمَنَّكَ‌ ... قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ‌
3- استغفار انبيا و اوليا، آثار خاصّى دارد. (و گرنه وعده‌ى استغفار نقش مهمى ندارد.) «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ»
4- قبول عذرخواهى، از شئون ربوبيّت است. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي»
5- براى استغفار، زمان‌هاى خاصى اولويّت دارد. «سَأَسْتَغْفِرُ» يعنى در زمان مناسب دعا خواهم كرد.
6- از آداب دعا توجّه به ربوبيّت خداوند است. «رَبِّي»
7- در برابر تهديدهاى مخالفان، به ياد الطاف خدا باشيم. «إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47)
حضرت ابراهيم عليه السلام چون از ايمان او مأيوس شد و اين كلمات تهديد آميز بشنيد، بر طريق توديع و متاركه و مقابله سيئه به حسنه:
قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ‌: گفت سلام بر تو باد، يعنى تو را وداع مى‌كنم و مى‌روم. بعضى گفته‌اند مقابله نمود تهديد و ملام او را به سلام تا شايد متأثر گردد و به ايمان رغبت كند. يا آنكه رعايت حق تربيت او نموده باشد. در بعض اخبار آمده كه چون ابراهيم عليه السلام قصد مهاجرت كرد، آذر او را گفت: از رفتن ملول مباش كه تو خداى نيك دارى تو را وانخواهد داشت. ابراهيم باز به ايمان او اميدوار شده بر او سلام كرد و گفت: سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي‌: زود باشد كه آمرزش خواهم براى تو از پروردگار خود تا شايد كه توفيق دهد تو را در توبه و ايمان، چه حقيقت استغفار براى كفار، استدعاى توفيق است مر چيزى را كه موجب مغفرت ايشان باشد از ترك عبادت اصنام و ايمان به ملك علام. نزد جمعى استغفار او براى آذر به جهت وعده او بود به ايمان و چون ظاهر گرديد كفر
جلد 8 - صفحه 191
او، تبرى جست، چنانچه فرمايد: «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «1». إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا: بدرستى كه خداى من هست به من به غايت مهربان و الطاف او به من بى‌پايان.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)
قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)
ترجمه‌
و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌
وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا
اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌
اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار
اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار
گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌
گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌
و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌
پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر
و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.
تفسير
- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌
----
جلد 3 صفحه 476
وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌
----
جلد 3 صفحه 477
روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود
----
جلد 3 صفحه 478
در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قال‌َ سَلام‌ٌ عَلَيك‌َ سَأَستَغفِرُ لَك‌َ رَبِّي‌ إِنَّه‌ُ كان‌َ بِي‌ حَفِيًّا (47)
جلد 12 - صفحه 449
ابراهيم‌ فرمود: سلام‌ ‌بر‌ تو زود ‌باشد‌ ‌من‌ طلب‌ مغفرت‌ مي‌كنم‌ ‌براي‌ تو ‌از‌ پروردگار ‌خود‌ محققا ‌او‌ مي‌باشد بمن‌ رءوف‌ و مهربان‌، انبياء ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ تأثير ميدهند ‌با‌ رأفت‌ و مهرباني‌ و ملايمت‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ رفتار مي‌كنند ‌که‌ موجب‌ رغبت‌ ‌آنها‌ شود و تمايل‌ بايمان‌ پيدا كنند، لكن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتادند ‌در‌ مقام‌ دفع‌ ‌آنها‌ و بي‌زاري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برمي‌آيند. چنانچه‌ ‌در‌ همين‌ مورد ميفرمايد:
وَ ما كان‌َ استِغفارُ إِبراهِيم‌َ لِأَبِيه‌ِ إِلّا عَن‌ مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِيّاه‌ُ فَلَمّا تَبَيَّن‌َ لَه‌ُ أَنَّه‌ُ عَدُوٌّ لِلّه‌ِ تَبَرَّأَ مِنه‌ُ توبه‌ آيه 115.
قال‌َ سَلام‌ٌ عَلَيك‌َ ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ دو معني‌ كرده‌اند، يكي‌ آنكه‌ سلام‌ اسم‌ خداوند ‌است‌ ‌يعني‌ ‌خدا‌ نگهبان‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌از‌ شرك‌ خارج‌ شوي‌ و بتوحيد ‌که‌ سلامتي‌ دنيا و آخرت‌ ‌است‌ برساند، ديگر طلب‌ سلامتي‌ ‌از‌ جميع‌ بليات‌ و عقوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌که‌ آنهم‌ شرطش‌ ايمان‌ ‌است‌.
سَأَستَغفِرُ لَك‌َ رَبِّي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ موفق‌ بتوحيد و ايمان‌ شدي‌ ‌از‌ خداوند طلب‌ مي‌كنم‌ ‌که‌ ‌از‌ گناهان‌ قبل‌ بگذرد و بيامرزد تو ‌را‌.
إِنَّه‌ُ كان‌َ بِي‌ حَفِيًّا ‌از‌ ‌براي‌ حفي‌ دو معني‌ كردند، يكي‌ بمعني‌ بارّ ‌که‌ نسبت‌ بمن‌ برّ احسان‌ و مهرباني‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جا مراد همين‌ معني‌ ‌است‌، ديگر بمعني‌ استقصاء ‌در‌ سؤال‌ ‌که‌ ‌در‌ كلام‌ امير ‌در‌ خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر ‌بر‌ سر قبر فاطمه‌ مي‌گويد:
فاحفها السؤال‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 47)- ولی با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانی، تسلّط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در برابر این تندی و خشونت شدید، با نهایت بزرگواری «گفت: سلام بر تو» (قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ).
این «سلام» ممکن است تودیع و خداحافظی باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم، «آزر» را ترک گفت و ممکن است سلامی باشد که به عنوان ترک دعوی گفته می‌شود.
سپس اضافه کرد: «من به زودی برای تو از پروردگارم تقاضای آمرزش می‌کنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان است» (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا).
در واقع ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۳


ترجمه

(ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! من بزودی از پروردگارم برایت تقاضای عفو می‌کنم؛ چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است!

|[ابراهيم‌] گفت: سلام بر تو، به زودى من از خدايم براى تو آمرزش مى‌طلبم، كه او با من بسيار مهربان است
[ابراهيم‌] گفت: «درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است،
باز ابراهیم گفت: سلامت باشی، من از خدای خود برای تو آمرزش خواهم خواست، که او بسیار در حقّ من مهربان است.
ابراهیم گفت: سلام بر تو، به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می خواهم؛ زیرا او همواره نسبت به من بسیار نیکوکار و مهربان است.
گفت: تو را سلامت باد. از پروردگارم برايت آمرزش خواهم خواست. زيرا او بر من مهربان است.
[ابراهیم‌] گفت سلام بر تو، زودا که از پروردگارم برایت آمرزش خواهم که او به من مهربان است‌
گفت: با تو بدرود مى‌كنم، از پروردگارم براى تو آمرزش خواهم خواست كه او به من مهربان است،
(ابراهیم به آرامی و مهربانی) گفت: (پدر) خداحافظ! من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست. چرا که او نسبت به من بسیار عنایت و محبّت دارد.
(ابراهیم) گفت: «درود بر تو! به زودی از پروردگارم برایت پوشش می‌خواهم، او همواره نسبت به من پُر مهر و لطف بوده است.»
گفت سلام بر تو زود است آمرزش خواهم برای تو از پروردگار خویش همانا او بوده است به من مهربان‌


مريم ٤٦ آیه ٤٧ مريم ٤٨
سوره : سوره مريم
نزول : ٦ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«سَلامٌ عَلَیْکَ»: خداحافظ. سلام در چنین مواردی برای تودیع و متارکه است (نگا: قصص / ، رخرف / ، فرقان / ). «حَفِیَّاً»: گرم و مهربان. مبالغه کننده در پرسش از حال کسی و عنایت بدو (نگا: اعراف / .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا «47»

(ابراهيم از او جدا شد و) گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مى‌خواهم، زيرا او همواره نسبت به من بسيار مهربان بوده است.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «حَفِيٌّ» به كسى گفته مى‌شود كه كمال نيكى و گرامى‌داشت را در حقّ ديگرى دارد «1» و گاهى به معناى عالم است.

در اين آيات، روحيّات مؤمن و كافر در گفتگوها به خوبى به چشم مى‌خورد:

الف: ابراهيم عاطفى حرف مى‌زند و عمويش با خشونت، ابراهيم چهار بار مى‌گويد: «يا أَبَتِ» ولى عموى بت‌پرستش حتّى يك بار نگفت: «يا بنى»

ب: ابراهيم با استدلال حرف مى‌زند، امّا آزر بى‌دليل سخن مى‌گويد. ابراهيم مى‌گويد: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ» عمو مى‌گويد: «آلِهَتِي»

ج: ابراهيم، دلسوزانه حرف مى‌زند، امّا آزر با تهديد جواب مى‌دهد.

د: ابراهيم، سلام مى‌كند، امّا آزر دستور فاصله گرفتن مى‌دهد. «وَ اهْجُرْنِي»

كم مباش از درخت سايه فكن‌

هر كه سنگت زند ثمر بخشش‌

استغفار حضرت ابراهيم، براى عموى بت‌پرستش به خاطر آن بود كه احتمال هدايت شدن اورا مى‌داد. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ» ولى همين كه از هدايت عمو مأيوس شد، از او برائت جست.


«1». لسان العرب.

جلد 5 - صفحه 276

قرآن مى‌فرمايد: «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «1»

پیام ها

1- مردان خدا در برابر تهديد وتحقير ديگران، صبور ودريا دلند. «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ»

2- سعى كنيم آتش خشم ديگران را با سخنان زيبا و آرام‌بخش، خاموش كنيم.

لَأَرْجُمَنَّكَ‌ ... قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ‌

3- استغفار انبيا و اوليا، آثار خاصّى دارد. (و گرنه وعده‌ى استغفار نقش مهمى ندارد.) «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ»

4- قبول عذرخواهى، از شئون ربوبيّت است. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي»

5- براى استغفار، زمان‌هاى خاصى اولويّت دارد. «سَأَسْتَغْفِرُ» يعنى در زمان مناسب دعا خواهم كرد.

6- از آداب دعا توجّه به ربوبيّت خداوند است. «رَبِّي»

7- در برابر تهديدهاى مخالفان، به ياد الطاف خدا باشيم. «إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47)

حضرت ابراهيم عليه السلام چون از ايمان او مأيوس شد و اين كلمات تهديد آميز بشنيد، بر طريق توديع و متاركه و مقابله سيئه به حسنه:

قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ‌: گفت سلام بر تو باد، يعنى تو را وداع مى‌كنم و مى‌روم. بعضى گفته‌اند مقابله نمود تهديد و ملام او را به سلام تا شايد متأثر گردد و به ايمان رغبت كند. يا آنكه رعايت حق تربيت او نموده باشد. در بعض اخبار آمده كه چون ابراهيم عليه السلام قصد مهاجرت كرد، آذر او را گفت: از رفتن ملول مباش كه تو خداى نيك دارى تو را وانخواهد داشت. ابراهيم باز به ايمان او اميدوار شده بر او سلام كرد و گفت: سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي‌: زود باشد كه آمرزش خواهم براى تو از پروردگار خود تا شايد كه توفيق دهد تو را در توبه و ايمان، چه حقيقت استغفار براى كفار، استدعاى توفيق است مر چيزى را كه موجب مغفرت ايشان باشد از ترك عبادت اصنام و ايمان به ملك علام. نزد جمعى استغفار او براى آذر به جهت وعده او بود به ايمان و چون ظاهر گرديد كفر

جلد 8 - صفحه 191

او، تبرى جست، چنانچه فرمايد: «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «1». إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا: بدرستى كه خداى من هست به من به غايت مهربان و الطاف او به من بى‌پايان.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)

قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى‌ أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)

ترجمه‌

و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت‌

وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا

اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست‌

اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار

اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار

گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى‌

گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان‌

و كناره‌گيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم‌

پس چون كناره‌گيرى نمود از آنها و آنچه را مى‌پرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر

و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبه‌اى.

تفسير

- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم‌


جلد 3 صفحه 476

وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مى‌پرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمى‌تواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مى‌ترسم‌


جلد 3 صفحه 477

روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زننده‌اى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بى‌ادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كناره‌گيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بى‌همتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كناره‌گيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفته‌اند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كناره‌گيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود


جلد 3 صفحه 478

در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيله‌اى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قال‌َ سَلام‌ٌ عَلَيك‌َ سَأَستَغفِرُ لَك‌َ رَبِّي‌ إِنَّه‌ُ كان‌َ بِي‌ حَفِيًّا (47)

جلد 12 - صفحه 449

ابراهيم‌ فرمود: سلام‌ ‌بر‌ تو زود ‌باشد‌ ‌من‌ طلب‌ مغفرت‌ مي‌كنم‌ ‌براي‌ تو ‌از‌ پروردگار ‌خود‌ محققا ‌او‌ مي‌باشد بمن‌ رءوف‌ و مهربان‌، انبياء ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ احتمال‌ تأثير ميدهند ‌با‌ رأفت‌ و مهرباني‌ و ملايمت‌ ‌با‌ كفار و مشركين‌ رفتار مي‌كنند ‌که‌ موجب‌ رغبت‌ ‌آنها‌ شود و تمايل‌ بايمان‌ پيدا كنند، لكن‌ ‌بعد‌ ‌از‌ آنكه‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتادند ‌در‌ مقام‌ دفع‌ ‌آنها‌ و بي‌زاري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ برمي‌آيند. چنانچه‌ ‌در‌ همين‌ مورد ميفرمايد:

وَ ما كان‌َ استِغفارُ إِبراهِيم‌َ لِأَبِيه‌ِ إِلّا عَن‌ مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِيّاه‌ُ فَلَمّا تَبَيَّن‌َ لَه‌ُ أَنَّه‌ُ عَدُوٌّ لِلّه‌ِ تَبَرَّأَ مِنه‌ُ توبه‌ آيه 115.

قال‌َ سَلام‌ٌ عَلَيك‌َ ‌از‌ ‌براي‌ سلام‌ دو معني‌ كرده‌اند، يكي‌ آنكه‌ سلام‌ اسم‌ خداوند ‌است‌ ‌يعني‌ ‌خدا‌ نگهبان‌ تو ‌باشد‌ ‌که‌ ‌از‌ شرك‌ خارج‌ شوي‌ و بتوحيد ‌که‌ سلامتي‌ دنيا و آخرت‌ ‌است‌ برساند، ديگر طلب‌ سلامتي‌ ‌از‌ جميع‌ بليات‌ و عقوبات‌ دنيوي‌ و اخروي‌ ‌که‌ آنهم‌ شرطش‌ ايمان‌ ‌است‌.

سَأَستَغفِرُ لَك‌َ رَبِّي‌ ‌که‌ ‌اگر‌ موفق‌ بتوحيد و ايمان‌ شدي‌ ‌از‌ خداوند طلب‌ مي‌كنم‌ ‌که‌ ‌از‌ گناهان‌ قبل‌ بگذرد و بيامرزد تو ‌را‌.

إِنَّه‌ُ كان‌َ بِي‌ حَفِيًّا ‌از‌ ‌براي‌ حفي‌ دو معني‌ كردند، يكي‌ بمعني‌ بارّ ‌که‌ نسبت‌ بمن‌ برّ احسان‌ و مهرباني‌ دارد ‌که‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ جا مراد همين‌ معني‌ ‌است‌، ديگر بمعني‌ استقصاء ‌در‌ سؤال‌ ‌که‌ ‌در‌ كلام‌ امير ‌در‌ خطاب‌ ‌به‌ پيغمبر ‌بر‌ سر قبر فاطمه‌ مي‌گويد:

فاحفها السؤال‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 47)- ولی با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانی، تسلّط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در برابر این تندی و خشونت شدید، با نهایت بزرگواری «گفت: سلام بر تو» (قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ).

این «سلام» ممکن است تودیع و خداحافظی باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم، «آزر» را ترک گفت و ممکن است سلامی باشد که به عنوان ترک دعوی گفته می‌شود.

سپس اضافه کرد: «من به زودی برای تو از پروردگارم تقاضای آمرزش می‌کنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان است» (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا).

در واقع ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود.

نکات آیه

۱- ابراهیم(ع) پس از برخورد خشن و غیر منطقى آزر، به بحث و گفت وگو با او در باره توحید و شرک پایان داد. (قال سلم علیک) از موارد کاربرد «سلام علیک» جایى است که طرف بحث مى خواهد به بحث پایان دهد و دیگر آن را ادامه ندهد، مانند آنچه در آیه «إذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً» آمده است. در گفت وگوى حضرت ابراهیم(ع) با آزر نیز ظاهراً «سلام» از همین نوع باشد.

۲- حضرت ابراهیم(ع) با وجود برخورد خشن و تهدیدهاى آزر، با او گفتارى ملایم و برخوردى مهربانانه داشت. (قال سلم علیک سأستغفر لک ربّى)

۳- حضرت ابراهیم(ع) پس از پایان گفتوگو با آزر، به او وعده داد که آمرزش گناه شرک او را به زودى از خداوند خواهد خواست. (قال سلم علیک سأستغفر لک ربّى) ابراهیم(ع) به قرینه «أخاف» در آیات قبل، آزر را مشرکى که قابل بخشش نباشد و به تعبیر برخى آیات «دشمن خدا» نمى دانست; بنابراین به بخشش گناه شرک او امیدوار بود، لذا نه عذاب او را قطعى دانست و نه به او وعده مغفرت حتمى داد، بلکه با اطمینان به مهرورزى خداوند به او، اظهار امیدوارى کرد که استغفارش تأثیر بخشد.

۴- ابراهیم(ع) به هدایت شدن آزر، در عین اصرار و تعصب او بر بت پرستى امیدوار بود. (سأستغفر لک ربّى) ممکن است مراد ابراهیم(ع) از طلب مغفرت، طلب مقدمات مغفرت (ترک بت پرستى) باشد، زیرا آن حضرت از هدایت یافتن آزر ناامید نشده بود و لذا سعى در رام کردن او از طریق برانگیختن احساسات وى داشت.

۵- حضرت ابراهیم(ع) با وعده استغفار به آزر، سعى در متمایل ساختن او به توحید و درمان سرسختى او داشت. (قال سلم علیک سأستغفر لک ربّى) نرمى پاسخ ابراهیم(ع) و وعده استغفار به او، ممکن است به جهت متنبه ساختن و نرم کردن دل او براى دست برداشتن از بت پرستى باشد.

۶- استغفار پیامبران و بندگان گران قدر خداوند براى دیگران، داراى اثر ویژه و مقرون به اجابت است. (سأستغفر لک ربّى إنّه کان بى حفیًّا) اگر حضرت ابراهیم(ع) به این جهت وعده استغفار مى دهد، که مطمئن است استغفار او تأثیر مخصوص دارد.

۷- استغفار براى دیگران (شفاعت در استغفار)، امرى مجاز و روا است. (سأستغفر لک ربّى)

۸- ابراهیم(ع) استغفار براى برخى از مشرکان را مجاز مى دانست. (سأستغفر لک ربّى)

۹- ابراهیم(ع)، شرک برخى از مشرکان را قابل بخشش مى دانست. (سأستغفر لک ربّى)

۱۰- آمرزش گناهان، به دست خدا و در اختیار او است. (سأستغفر لک ربّى)

۱۱- قبول درخواست آمرزش، مقتضاى ربوبیت خداوند است. (سأستغفر لک ربّى)

۱۲- برخورد ابراهیم(ع) با بت پرستان، همراه با شکیبایى و سعه صدر بود. (سلم علیک سأستغفر لک ربّى)

۱۳- خوش گفتارى، برخورد نیک و سعه صدر با جاهلان، بدگویان و مخالفان، شیوه اى نیکو و روشى ابراهیمى است. (قال سلم علیک سأستغفر لک ربّى) بیان عمل و گفتار حضرت ابراهیم(ع) و امر به یادآورى آن، دلالت بر نیکویى آن عمل و روش دارد.

۱۴- گذشت از خطاکاران و دعا براى آنان، خصلتى نیکو و از صفات پیامبران است. (لأرجمنّک واهجرنى ... سأستغفر لک ربّى)

۱۵- خصوصیت هاى زمانى، در اجابت دعا و درخواست آمرزش و رحمت دخیل است. (سأستغفر لک ربّى)

۱۶- تأخیر استغفار، مانع پذیرش آن از سوى خداوند نیست. (سأستغفر لک ربّى)

۱۷- توجه به ربوبیت خدا، از آداب دعا و استغفار است. (سأستغفر لک ربّى)

۱۸- حضرت ابراهیم(ع)، پیوسته مشمول نیکى و لطف ویژه خداوند بود. (إنّه کان بى حفیًّا) «حفىّ» یعنى کسى که کمال نیکى و گرامیداشت را در حق دیگرى دارد (برگرفته از «لسان العرب») و «کان» در این موارد، مفید ثبوت و دوام است، لذا مضمون جمله چنین است که خداوند همواره مرا مورد عنایت و لطف خویش قرار داده است. از معانى «حفىّ»، «عالم» نیز مى باشد، ولى آنچه ذکر شد، با آیه تناسب بیشترى دارد.

۱۹- پیامبران و بندگان محبوب خداوند، مشمول نیکى و لطف بسیار او هستند. (إنّه کان بى حفیًّا)

۲۰- حضرت ابراهیم(ع)، لطف و عنایت ویژه خداوند به خود را، پشتوانه پذیرش استغفار خود مى دانست. (سأستغفر لک ربّى إنّه کان بى حفیًّا)

۲۱- مهربانى و لطف خداوند به حضرت ابراهیم(ع)، بى نیازکننده او از خانه و کاشانه آزر و محبت او (قال سلم علیک ... إنّه کان بى حفیًّا) جمله «إنّه کان بى حفیّاً» پاسخ ابراهیم(ع) به برخورد ناشایست آزر نیز مى باشد; یعنى اگر چه تو مرا از خانه طرد کرده و به رجم تهدید مى کنى، ولى لطف و عنایت خداوند براى من کافى است.

موضوعات مرتبط

  • آزر: استغفار براى آزر ۲۰; بى منطقى آزر ۱; ترک احتجاج با آزر ۱; تهدیدهاى آزر ۲; خشونت آزر ۱، ۲; زمینه هدایت آزر ۵; فلسفه وعده استغفار به آزر ۵; وعده استغفار به آزر ۳; هدایت آزر ۴
  • آمرزش: منشأ آمرزش ۱۰
  • ابراهیم(ع): ابراهیم(ع) و بت پرستان ۱۲; استغفار ابراهیم(ع) ۳; امیدوارى ابراهیم(ع)۴; بینش ابراهیم(ع) ۲۰; روش برخورد ابراهیم(ع) ۲، ۱۲، ۱۳; روش هدایتگرى ابراهیم(ع) ۵; زمینه قبول استغفار ابراهیم(ع) ۲۰; شرح صدر ابراهیم(ع) ۱۲; صبر ابراهیم(ع) ۱۲; عوامل بى نیازى ابراهیم(ع) ۲۱; فضایل ابراهیم(ع) ۱۲، ۱۸; قصه ابراهیم(ع) ۱، ۳، ۴; مهربانى ابراهیم(ع) ۲; نرمى سخن ابراهیم(ع) ۲; وعده هاى ابراهیم(ع) ۳، ۵
  • احکام ۷، ۸:
  • استغفار: آثار تأخیر استغفار ۱۶; آداب استغفار ۱۷; احکام استغفار ۷، ۸; استغفار براى دیگران ۷; شرایط استغفار ۱۶; عوامل قبول استغفار ۱۱; قبول استغفار ۱۶; وقت استغفار ۱۵
  • انبیا: آثار استغفار انبیا ۶; اجابت دعاى انبیا ۶; صفات انبیا ۱۴; فضایل انبیا ۶، ۱۹
  • جاهلان: روش برخورد با جاهلان ۱۳
  • خدا: آثار ربوبیت خدا ۱۱; آثار لطف خدا ۲۰، ۲۱; اختیارات خدا ۱۰
  • خطاکاران: دعا براى خطاکاران ۱۴; عفو خطاکاران ۴
  • دعا: آداب دعا ۱۷; وقت دعا ۱۵
  • ذکر: ذکر ربوبیت خدا ۱۷
  • زمانها: تفاوت زمانها ۱۵
  • شرک: آمرزش شرک ۹; گناه شرک ۹; مراتب شرک ۹
  • صفات: صفات پسندیده ۱۴
  • لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۱۸، ۱۹، ۲۱
  • محبوبان خدا: اجابت دعاى محبوبان خدا ۶; استغفار محبوبان خدا ۶
  • مخالفان: روش سعه صدر با مخالفان ۱۳
  • مشرکان: استغفار براى مشرکان ۸
  • معاشرت: آداب معاشرت ۱۳

منابع