الأعراف ١٧٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۲#link254 | آيات ۱۷۲ - ۱۷۴، سوره اعراف]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۲#link254 | آيات ۱۷۲ - ۱۷۴، سوره اعراف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۲#link255 | معناى اخذ ذريه بنى آدم از ظهور آنان و گواه گرفتن (اشهاد) آنان بر خودشان]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۲#link255 | معناى اخذ ذريه بنى آدم از ظهور آنان و گواه گرفتن (اشهاد) آنان بر خودشان]] | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۵#link269 | چند روايت از امام صادق (ع ) در اين زمينه]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۳۵#link269 | چند روايت از امام صادق (ع ) در اين زمينه]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۴۵#link1 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۷_بخش۴۵#link1 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ «173» | |||
يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مىكنى؟ | |||
---- | |||
«1». براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتابهاى «پيام قرآن»، از آيتاللّه مكارم شيرازى و «منشور جاويد»، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيبالبيان مراجعه كنيد. | |||
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 218 | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) | |||
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ: يا كراهت اينكه بگوئيد روز قيامت بتحقيق مشرك شدند پدران ما پيش از ما، وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ: و بوديم ما فرزندان بعد از ايشان و اقتدا كرديم، و مسلم است كه تقليد نزد قيام دليل و تمكن از علم به آن، صلاحيت عذر ندارد، أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ: و ايضا اخذ ميثاق به جهت كراهت آن كه گويند: آيا هلاك مىكنى و معذب مىسازى ما را به آنچه كردند گمراهان و مبطلان، يعنى پدران ما كه تأسيس شرك نمودند. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 235 | |||
رفع شبهه: در اينكه چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند، در كافى على بن ابراهيم از ابى بصير: قال قلت لابى عبد اللّه عليه السّلام: كيف اجابوا و هم ذرّ؟ قال عليه السّلام: جعل فيهم ما اذا سألهم اجابوه يعنى فى الميثاق. «1» أبو بصير گويد: عرض كردم خدمت حضرت صادق چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند؟ فرمود: قرار داده شد در ايشان چيزى را كه وقتى سؤال كنند جواب دهند در ميثاق. | |||
علامه مجلسى رحمه اللّه فرمايد: قرار داده شد در هر ذرهاى عقل و آلت سمع و آلت نطق. | |||
عياشى در تفسير به اسناد خود روايت كند از اصبغ بن نباته از حضرت على عليه السّلام: آمد ابن الكوّا خدمت حضرت، عرض كرد: خبر ده مرا آيا خداى تعالى تكلم فرمود با احدى قبل از موسى عليه السّلام؟ حضرت فرمود: بتحقيق خداى تعالى تكلم فرمود با جميع خلق، برّ و فاجر را، و ردّ جواب نمودند. اين مطلب بر ابن الكوّا، سنگين آمد و ندانست آن را. عرض كرد: چگونه بود اين اى امير المؤمنين عليه السّلام؟ فرمود: آيا نخواندى كتاب الهى كه فرمايد پيغمبر خود را: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ الخ. پس اسماع فرمود كلام خود را و ايشان جواب دادند چنانچه شنوى در كلام خدا كه گفتند: بلى، پس فرمود منم خدائى كه نيست مستحق پرستش غير از من، و منم رحمن، پس قرار نمودند به طاعت و ربوبيت و مميز ساخت رسولان و انبياء و اوصياء را و امر فرمود خلق را به طاعت ايشان. پس اقرار نمودند در ميثاق، و ملائكه گفتند: شاهديم بر شما به جهت اينكه روز قيامت نگوئيد ما از اين عهد غافل بوديم. «2» تبصره: علامه مجلسى رضوان الله عليه در مرآت العقول فرمايد: آيات ميثاق و اخبار وارده در عالم «ذر» از چيزهائى كه قاصر است از آن عقول اكثر خلق و علما را در آن طرقى است: | |||
1- طريقه محدثين و متورعين فرمودهاند ايمان آوريم به ظاهر آن و خوض | |||
---- | |||
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 12. | |||
«2» تفسير عياشى، جلد دوّم، صفحه 41، حديث 116. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 236 | |||
در آن ننموده توجيه و تأويل قائل نشويم. | |||
2- نزد بعضى حمل آنها بر استعاره و مجاز و تمثيل. | |||
3- نزد برخى ديگر حمل بر اخذ ميثاق در عالم تكليف بعد از اكمال عقل به برهان و دليل. | |||
و از جمله اقوال، فرمايش شيخ مفيد است در جواب المسائل السّرويه: | |||
و اما حديث اخراج ذريه از صلب آدم عليه السّلام احاديث به اختلاف الفاظ و معانى در آن وارد شده، و صحيح آنكه اخراج فرمود ذريه را از پشت آدم مانند ذره، پس پر شد به آنها افق، و قرار داد به بعضى نور بدون ظلمت، و بر بعضى ظلمت بدون نور، و به بعضى نور و ظلمت، چون ديد ايشان را آدم عليه السّلام تعجب نمود از كثرت و نور و ظلمت آنها. عرض كرد: يا رب، چه چيزند اينها؟ | |||
فرمود خداى تعالى: اينها ذريه تو هستند، اراده نمودم تعريف را به كثرت و امتلاء آفاق از ايشان و كثرت نسل مانند ذراتى كه مشاهده كنى تا بشناسى ذات ربوبى و قدرت سبحانى را. | |||
به بشارت اتصال نسل و كثرت آنان، آدم عليه السّلام عرض كرد: خدايا، چرا بعضى داراى نور و بعضى ظلمت و بعضى هر دو؟ خطاب شد: آنها كه داراى نورند اصفياء منند از ولد تو، اطاعت مرا نمايند و معصيت نكنند در امرى، آنهايند سكان بهشت. و آنها كه داراى ظلمتند كفارند از اولاد تو، كسانى كه معصيت كنند و طاعت ننمايند. و آنها كه داراى نور و ظلمتند، كسانيند كه طاعت و معصيت نمايند و مخلوط كنند اعمال حسنه را به سيئه. اين جماعت امرشان به اينست كه اگر بخواهم عذاب كنم به عدل خود، و اگر خواهم عفو كنم به فضل خود. و خبر داد خداوند او را به اولاد او و تشبيه به ذرهاى كه بيرون آورد از ظهر او و علامت كثرت آنها قرار داد. و محتمل است براى دلالت آدم عليه السّلام به عاقبت و اظهار قدرت و سلطنت و عجائب صنعت و اعلام كائنات قبل از كون و ازدياد يقين آدم باشد به پروردگار، و موجب توفر و تمسك به طاعت و پرهيز از معصيت. | |||
و اما اخبارى كه وارد شده كه ذريه آدم طلب نطق نمودند در «ذر»، پس نطق و اخذ عهد و اقرار كردند؛ از اخبار تناسخيه است كه مخلوط كردند حق را | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 237 | |||
به باطل، و معتمد اخراج ذريه چيزى است كه ما ذكر نموديم نه غير آن. و اما آيه شريفه كه به ظاهر دال است بر انطاق ذريه و خطاب آنها. جواب آنكه: آيه مجاز در لغت است مانند ساير مجازات و استعارات، و معنى آنكه حق تعالى اخذ ميثاق فرمود از كل مكلفى كه خارج شود از ظهر آدم و ظهور ذريه او عهد به ربوبيت خود را وقتى كه كامل فرمود عقل او را و دلالت نمود او را به آثار صنع خود بر حدوث او و براى او خالقى است كه شبيه او نيست، مستحق است عبادت را به سبب انعام بر او، پس اينست اخذ عهد و اشهاد آنها به ربوبيت حق و قوله تعالى: قالُوا بَلى. چون حق تعالى الزام فرمود ايشان را حجت به سبب عقول آنها بر حدوث ايشان و وجوب محدث و صانع، فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ. چون قادر نبودند بر امتناع از لزوم دلايل حدوث بر آنها مانند كسانى شدند كه گفتند: | |||
بَلى شَهِدْنا. | |||
تتمه: علم الهدى سيد مرتضى رضوان اللّه عليه فرمايد: بعض اشخاص بىبصيرت و فطنت، گمان نموده تأويل آيه شريفه اينست كه خداى تعالى استخراج نمود از ظهر آدم عليه السّلام جميع ذريهاش را به صورت ذر، پس اقرار گرفت آنها را به معرفت خود و شاهد گرفت ايشان را بر نفوس خود، اين تأويل با عدم مساعدت عقل، ظاهر قرآن به خلاف آن است، زيرا فرمود: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ، و نفرمود: من ادم. ايضا فرمود: مِنْ ظُهُورِهِمْ، و نفرمود: من ظهره. و فرمود: ذُرِّيَّتَهُمْ، و نفرمود: ذرّيّته. و بعد اخبار فرمايد كه اين را نمود: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ، يا اعتذار جويند و گويند: إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ. و اين مقتضى نيست شمول تمام اصلاب آدم را، بلكه اختصاص دارد به آنهائى كه پدرانشان مشركند. بنابراين در آيه دو وجه است: | |||
اول- آنكه مراد جماعتى هستند از ذريه بنى آدم خلق فرمود ايشان را و بالغ و كامل نمود عقولشان را و فرا گرفت آنها را به لسان رسل خود به معرفت ذات احديت خود، و آنچه واجب است از طاعات، پس اقرار نمودند و شهادت دادند بر نفوس به آن. | |||
دوم- آنكه چون حق تعالى خلق نمود ايشان را و تركيب كرد آنها را تركيبى كه دلالت مىكرد بر معرفت او و شهادت مىداد به قدرت سبحانى و | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 238 | |||
وجوب عبادت الهى و نشان داد ايشان را عبر و آيات و دلايل در غير آنها و در نفوسشان بودند به منزله كسانى كه شهادت دادند به نفوس خود و بودند در مشاهده و معرفت و ظهور بر وجهى كه اراده فرمود خداى تعالى و متعذر شد امتناع آنها از حجت و انفكاك ايشان از دلالتى كه به منزله مقر معترف است اگرچه نبود در آنجا اشهاد و اعترافى در حقيقت. انتهى. | |||
ساير علماء بياناتى نمودهاند، فراجع. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
سوره الأعراف «7»: آيات 172 تا 174 | |||
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ (172) أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (174) | |||
ترجمه | |||
و هنگاميكه گرفت پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاى ايشان نسلشانرا و گواه گرفت آنها را بر خودهاشان آيا نيستم پروردگار شما گفتند بلى گواه باشيم مبادا بگوئيد روز قيامت همانا ما بوديم از اين بيخبران | |||
يا بگوئيد جز اين نيست كه شرك آوردند پدران ما از پيش و بوديم ما فرزندانى بعد از ايشان آيا پس هلاك مينمائى ما را بآنچه بجا آوردند تباهكاران | |||
و اينچنين تفصيل ميدهيم آيتها را و باشد كه ايشان بازگشت نمايند. | |||
تفسير | |||
خداوند قبل از ايجاد موجودات عالم بود بتمام حقائق و ذوات و خصوصيّات و استعدادات و قابليّات آنها و در آن مقام رفيع تمامى بوجود عقلى نورى منبسط و مشهود پروردگار بودند گويا خداوند بلسان خالقيّت و اقتضاء عليّت از آنها سؤال ميفرمود آيا من خالق شما نيستم و آنها بزبان مخلوقيّت و اقتضاء معلوليّت جواب ميگفتند بلى ما شاهديم كه تو خالق مائى و ما مخلوق و بنده توئيم و اين مقاوله در عالم مثال كه اشباح موجودات در آنجا جمعند نيز واقع شد بطوريكه گوشهاى مناسب با آن عالم شنيدند چنانچه تسبيح سنگ ريزه را در دست پيغمبر (ص) گوشهائيكه بتصرف آنحضرت مناسب با آن عالم شده بود شنيدند از قضا اين گفتگو در اين عالم هم بين خدا و خلق دائما جارى است خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء گرام ايشان اين سؤال را نموده و مينمايد و بنى آدم بلسان عقل هميشه بلى گويانند و در مواقع شدّت و اضطرار بارتكاز فطرى توجّه بحق نموده اقرار بعبوديت مينمايند نهايت آنكه هواى نفس و وسوسه شيطان گاهى وادار مينمايد آنها را بانكار ولى اين اقرارها حجّت است از خداوند بر آنها در روز قيامت كه نگويند ما غفلت داشتيم از خالق خود و پدران ما ما را بشرك و كفر وادار نمودند | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 492 | |||
آيا سزاوار است ما بكردار آنها معاقب شويم و بآنها جواب داده شود كه خداوند بشما عقل داد و در تمام مراتب وجود از شما اقرار گرفت شما تقليد از پدران خود نموديد با آنكه عقل شما حكم ميكرد كه در اصول دين نبايد تقليد كرد پس مراد از ظهور مظاهر و نشئات و مراد از ذرّيّه ذرّات يعنى رقائق حقائق و مراد از شهادت شهود و حضورشان در عالم عقل و مثال و اقرارشان بعبوديت بلسان حال و مقال است و اين طور خداوند بانحاء مختلفه مردم را متذكر بحكم عقلى و ادلّه توحيد مينمايد و براى آنكه رجوع بعقل و بازگشت بحق نمايند بيان ميفرمايد و در كافى و توحيد و عياشى از امام باقر ع نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود بيرون آورد از پشت آدم ذرّيّه او را تا روز قيامت پس بيرون آمدند مانند مورچه پس شناساند بآنها خود را و ارائه داد صنعش را و اگر نبود اين نمىشناخت كسى پروردگار خود را و در كافى و عيّاشى از صادقين عليهما السّلام نقل نموده كه خداوند گرفت يك قبضه از خاكيكه خلق فرمود از آن آدم (ع) را پس ريخت بر آن آب خوشگوار را و واگذارد آنرا چهل روز پس ريخت بر آن آب شور تلخ را و واگذارد آنرا چهل روز پس چون خمير شد آنگل مالش داد آنرا مالش شديدى پس بيرون آمدند مانند مورچه از راست و چپ آن و امر فرمود تمامى را كه داخل آتش شوند پس داخل شدند آنها كه از دست راست بيرون آمده بودند و آتش براى آنها خنك و سلامت شد و ابا نمودند آنها كه از دست چپ بيرون آمده بودند از اطاعت حق و از امام صادق (ع) سؤال نمودند كه چگونه جواب دادند ذريّات آدم با آنكه مورچه بودند فرمود قرار داد خداوند در آنها چيزيرا كه اگر ميپرسيدند از آنها جواب ميدادند و نيز از آنحضرت روايت شده كه چون اراده فرمود خداوند كه خلق نمايد خلق را پراكنده نمود آنها را ميان دو دستش و فرمود كيست پروردگار شما پس اول كسيكه بنطق آمد پيغمبر (ص) و امير المؤمنين (ع) و ائمه اطهار بودند و گفتند تو پروردگار مائى و خداوند بايشان علم و دين عطا فرمود و بملائكه فرمود اينها حمله دين و علم و امناء منند در خلق من و ايشان مسئول منند پس به بنى آدم فرمود اقرار كنيد بربوبيّت خدا و بولايت و اطاعت اين جماعت پس گفتند بلى پروردگار ما اقرار نموديم و خدا بملائكه فرمود شاهد باشيد و آنها گفتند شاهديم خدا فرمود اين براى آنستكه فردا نگويند ما از اين امر غافل بوديم يا بگويند پدران ما موجب گمراهى ما شدند چنانچه در آيه | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 493 | |||
شريفه بيان شده است و قمى ره از آنحضرت در اين آيه نقل نموده كه پرسيدند اين امر براى آنها بمعاينه روى داد فرمود بلى پس معرفت ثابت ماند و موقف را فراموش نمودند و بعد از اين متذكر خواهند شد و اگر اين نبود نمىدانست كسى كه خالق و رازق او كيست و بعضى بزبان اقرار نمودند در عالم ذرّ ولى بقلب ايمان نياوردند و در اين باب روايات زيادى وارد شده و ما براى توضيح و تأييد مطالب سابقه بهمين اندازه اكتفا مينمائيم و بقيّه را بذوق و فهم و عقل خوانندگان واگذار ميكنيم چنانچه ائمه اطهار هم بر وفق عقول و افهام مردم حقائق را بيان فرمودهاند و كلمه اذكر در صدر آيه بمعنى يادآور خطاب به پيغمبر (ص) على الرّسم مقدّر است و اشهاد اعطاء عقل است كه بمنزله قول الست بربّكم است چنانچه كن فيكون عبارت از ايجاد و وجود است و شهادت بمعاينه و شهود و لفظ كراهة كه تقريبا بمعنى مبادا است قبل از ان تقولوا مقدر است و ذريّات بصيغه جمع و ان يقولوا و او يقولوا بصيغه مغايب نيز قرائت شده است. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
أَو تَقُولُوا إِنَّما أَشرَكَ آباؤُنا مِن قَبلُ وَ كُنّا ذُرِّيَّةً مِن بَعدِهِم أَ فَتُهلِكُنا بِما فَعَلَ المُبطِلُونَ (173) | |||
يا اينكه ميگوييد پدران ما مشرك شدند پيش از ما و ما هم ذريه آنها بوديم بعد از آنها متابعت آنها را كرديم و آنها ما را مشرك كردند آيا ما را بعذاب هلاك ميفرمايي بواسطه فعل آباء ما که بر باطل رفتند و حق را بما باطل نشان دادند و اينکه عذريست که تمام مشركين در مقابل انبياء در همين دنيا ميآورند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ و اينکه عذر هم مورد قبول نيست نه در اينکه عالم دنيا و نه در آخرت از جهاتي: جهة اولي اينكه خداوند بشما عقل و شعور داده و براهين عقليه بر توحيد بسيار است و فعل آباء سلب اختيار از شما نميكند چرا در امور دنيويه از معاشرات و معاملات که فعل آباء شما بر خلاف سليقه شما بود متابعت آنها را نكرديد و بر خلاف آنها رفتار نموديد جهة ثانية اينكه در باب اصول دين و عقائد تقليد جايز نيست حتي از دانشمندان بزرگ چه رسد از عوام جهال مثل آباء شما بايد يقين از روي برهان و منطق و دليل پيدا كرد. | |||
جهة ثالثة اينكه انبياء با معجزات باهرات و دانشمندان بزرگ از حكماء و متكلمين و علماء اعلام با ادله واضحات و براهين قاطعات بشما رسانيدند امر توحيد | |||
جلد 8 - صفحه 28 | |||
را که بزرگترين امور اعتقاديه است قبول نكرديد حجت از هر جهت بر شما تمام شد و راه عذر منقطع و منشأ شرك شما از روي هواهاي نفسانيه و عداوت با انبياء و صلحاء و علماء و ممنوع شدن از مشتهيات نفسانيه از فسق و فجور و آزادي در امور و اغواي شياطين و مبلغين سوء بوده بلي اگر واقعا و حقيقة از روي قصور نه از روي تقصير باشد خداوند عذاب نميفرمايد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 173)- در این آیه اشاره به هدف دیگر این پیمان کرده، میگوید: این پیمان را به خاطر آن گرفتیم که «نگویید: پدران ما پیش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم (و چارهای جز تبعیت از آنها نداشتیم) آیا ما را به گناه افراد بیهوده کار مجازات میکنی» (أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۶
ترجمه
الأعراف ١٧٢ | آیه ١٧٣ | الأعراف ١٧٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«أَفَتُهْلِکُنا»: آیا ما را نابود میگردانی؟ مراد از نابودی در اینجا عقاب رساندن و مجازات کردن است.
تفسیر
- آيات ۱۷۲ - ۱۷۴، سوره اعراف
- معناى اخذ ذريه بنى آدم از ظهور آنان و گواه گرفتن (اشهاد) آنان بر خودشان
- اعتراف بنى نوع بشر به ربوبيت خداى سبحان در عالم ذر ناشى از فقر ذاتى انسانبه خدا است
- چند وجه در مورد سؤ ال و جواب در: (( الست بربكم قالوا بلى ((
- اتمام صحبت خداى تعالى بر بندگان با گواه گرفتن آحاد افراد بشر بر خودشان
- جواب به اين احتمال كه پدران اصلا اشهاد نشده و تنها ذريه يا بعض ذريه اشهاد شدهباشند
- كلام عده اى از مفسرين كه قضيه اشهاد را مربوط به دنيا دانسته اند و وجوهى كه در ردعالم ذر آورده اند
- پاسخ به يكايك اشكال هاى منكرين عالم ذر
- شرح و بيان مثبتين عالم ذر در مورد آن عالم و اشهاد بنى آدم بر خودشان
- اشكالاتى كه بر آنچه مثبتين عالم ذر از آيه و روايات مربوط به عالم ذر فهميده اند وارداست .
- سخن منكرين عالم ذر و بيان عدم سازگارى آن با سياق آيه شريفه
- عالم ذر، نشاءة انسانى متقدم بر نشاءه دنيوى است ، نه به تقدم زمانى
- بحث روايتى (رواياتى در تفسير آيه ذر، اخراج بنى آدم ، اخذ ميثاق از آنان و اشهاد آنان )
- چند روايت صحيحه كه بر وجود عالم ذر دلالت مى كنند
- تواتر معنوى حديث ذر و اشاره به بعض طرقنقل آن در عامه و خاصه
- چند روايت از امام صادق (ع ) در اين زمينه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ «173»
يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مىكنى؟
«1». براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتابهاى «پيام قرآن»، از آيتاللّه مكارم شيرازى و «منشور جاويد»، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيبالبيان مراجعه كنيد.
تفسير نور(10جلدى)، ج3، ص: 218
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173)
أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ: يا كراهت اينكه بگوئيد روز قيامت بتحقيق مشرك شدند پدران ما پيش از ما، وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ: و بوديم ما فرزندان بعد از ايشان و اقتدا كرديم، و مسلم است كه تقليد نزد قيام دليل و تمكن از علم به آن، صلاحيت عذر ندارد، أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ: و ايضا اخذ ميثاق به جهت كراهت آن كه گويند: آيا هلاك مىكنى و معذب مىسازى ما را به آنچه كردند گمراهان و مبطلان، يعنى پدران ما كه تأسيس شرك نمودند.
جلد 4 صفحه 235
رفع شبهه: در اينكه چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند، در كافى على بن ابراهيم از ابى بصير: قال قلت لابى عبد اللّه عليه السّلام: كيف اجابوا و هم ذرّ؟ قال عليه السّلام: جعل فيهم ما اذا سألهم اجابوه يعنى فى الميثاق. «1» أبو بصير گويد: عرض كردم خدمت حضرت صادق چگونه جواب دادند و حال آنكه «ذر» بودند؟ فرمود: قرار داده شد در ايشان چيزى را كه وقتى سؤال كنند جواب دهند در ميثاق.
علامه مجلسى رحمه اللّه فرمايد: قرار داده شد در هر ذرهاى عقل و آلت سمع و آلت نطق.
عياشى در تفسير به اسناد خود روايت كند از اصبغ بن نباته از حضرت على عليه السّلام: آمد ابن الكوّا خدمت حضرت، عرض كرد: خبر ده مرا آيا خداى تعالى تكلم فرمود با احدى قبل از موسى عليه السّلام؟ حضرت فرمود: بتحقيق خداى تعالى تكلم فرمود با جميع خلق، برّ و فاجر را، و ردّ جواب نمودند. اين مطلب بر ابن الكوّا، سنگين آمد و ندانست آن را. عرض كرد: چگونه بود اين اى امير المؤمنين عليه السّلام؟ فرمود: آيا نخواندى كتاب الهى كه فرمايد پيغمبر خود را: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ الخ. پس اسماع فرمود كلام خود را و ايشان جواب دادند چنانچه شنوى در كلام خدا كه گفتند: بلى، پس فرمود منم خدائى كه نيست مستحق پرستش غير از من، و منم رحمن، پس قرار نمودند به طاعت و ربوبيت و مميز ساخت رسولان و انبياء و اوصياء را و امر فرمود خلق را به طاعت ايشان. پس اقرار نمودند در ميثاق، و ملائكه گفتند: شاهديم بر شما به جهت اينكه روز قيامت نگوئيد ما از اين عهد غافل بوديم. «2» تبصره: علامه مجلسى رضوان الله عليه در مرآت العقول فرمايد: آيات ميثاق و اخبار وارده در عالم «ذر» از چيزهائى كه قاصر است از آن عقول اكثر خلق و علما را در آن طرقى است:
1- طريقه محدثين و متورعين فرمودهاند ايمان آوريم به ظاهر آن و خوض
«1» اصول كافى، جلد 2، كتاب الايمان و الكفر، صفحه 12.
«2» تفسير عياشى، جلد دوّم، صفحه 41، حديث 116.
جلد 4 صفحه 236
در آن ننموده توجيه و تأويل قائل نشويم.
2- نزد بعضى حمل آنها بر استعاره و مجاز و تمثيل.
3- نزد برخى ديگر حمل بر اخذ ميثاق در عالم تكليف بعد از اكمال عقل به برهان و دليل.
و از جمله اقوال، فرمايش شيخ مفيد است در جواب المسائل السّرويه:
و اما حديث اخراج ذريه از صلب آدم عليه السّلام احاديث به اختلاف الفاظ و معانى در آن وارد شده، و صحيح آنكه اخراج فرمود ذريه را از پشت آدم مانند ذره، پس پر شد به آنها افق، و قرار داد به بعضى نور بدون ظلمت، و بر بعضى ظلمت بدون نور، و به بعضى نور و ظلمت، چون ديد ايشان را آدم عليه السّلام تعجب نمود از كثرت و نور و ظلمت آنها. عرض كرد: يا رب، چه چيزند اينها؟
فرمود خداى تعالى: اينها ذريه تو هستند، اراده نمودم تعريف را به كثرت و امتلاء آفاق از ايشان و كثرت نسل مانند ذراتى كه مشاهده كنى تا بشناسى ذات ربوبى و قدرت سبحانى را.
به بشارت اتصال نسل و كثرت آنان، آدم عليه السّلام عرض كرد: خدايا، چرا بعضى داراى نور و بعضى ظلمت و بعضى هر دو؟ خطاب شد: آنها كه داراى نورند اصفياء منند از ولد تو، اطاعت مرا نمايند و معصيت نكنند در امرى، آنهايند سكان بهشت. و آنها كه داراى ظلمتند كفارند از اولاد تو، كسانى كه معصيت كنند و طاعت ننمايند. و آنها كه داراى نور و ظلمتند، كسانيند كه طاعت و معصيت نمايند و مخلوط كنند اعمال حسنه را به سيئه. اين جماعت امرشان به اينست كه اگر بخواهم عذاب كنم به عدل خود، و اگر خواهم عفو كنم به فضل خود. و خبر داد خداوند او را به اولاد او و تشبيه به ذرهاى كه بيرون آورد از ظهر او و علامت كثرت آنها قرار داد. و محتمل است براى دلالت آدم عليه السّلام به عاقبت و اظهار قدرت و سلطنت و عجائب صنعت و اعلام كائنات قبل از كون و ازدياد يقين آدم باشد به پروردگار، و موجب توفر و تمسك به طاعت و پرهيز از معصيت.
و اما اخبارى كه وارد شده كه ذريه آدم طلب نطق نمودند در «ذر»، پس نطق و اخذ عهد و اقرار كردند؛ از اخبار تناسخيه است كه مخلوط كردند حق را
جلد 4 صفحه 237
به باطل، و معتمد اخراج ذريه چيزى است كه ما ذكر نموديم نه غير آن. و اما آيه شريفه كه به ظاهر دال است بر انطاق ذريه و خطاب آنها. جواب آنكه: آيه مجاز در لغت است مانند ساير مجازات و استعارات، و معنى آنكه حق تعالى اخذ ميثاق فرمود از كل مكلفى كه خارج شود از ظهر آدم و ظهور ذريه او عهد به ربوبيت خود را وقتى كه كامل فرمود عقل او را و دلالت نمود او را به آثار صنع خود بر حدوث او و براى او خالقى است كه شبيه او نيست، مستحق است عبادت را به سبب انعام بر او، پس اينست اخذ عهد و اشهاد آنها به ربوبيت حق و قوله تعالى: قالُوا بَلى. چون حق تعالى الزام فرمود ايشان را حجت به سبب عقول آنها بر حدوث ايشان و وجوب محدث و صانع، فرمود: أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ. چون قادر نبودند بر امتناع از لزوم دلايل حدوث بر آنها مانند كسانى شدند كه گفتند:
بَلى شَهِدْنا.
تتمه: علم الهدى سيد مرتضى رضوان اللّه عليه فرمايد: بعض اشخاص بىبصيرت و فطنت، گمان نموده تأويل آيه شريفه اينست كه خداى تعالى استخراج نمود از ظهر آدم عليه السّلام جميع ذريهاش را به صورت ذر، پس اقرار گرفت آنها را به معرفت خود و شاهد گرفت ايشان را بر نفوس خود، اين تأويل با عدم مساعدت عقل، ظاهر قرآن به خلاف آن است، زيرا فرمود: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ، و نفرمود: من ادم. ايضا فرمود: مِنْ ظُهُورِهِمْ، و نفرمود: من ظهره. و فرمود: ذُرِّيَّتَهُمْ، و نفرمود: ذرّيّته. و بعد اخبار فرمايد كه اين را نمود: أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ، يا اعتذار جويند و گويند: إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ. و اين مقتضى نيست شمول تمام اصلاب آدم را، بلكه اختصاص دارد به آنهائى كه پدرانشان مشركند. بنابراين در آيه دو وجه است:
اول- آنكه مراد جماعتى هستند از ذريه بنى آدم خلق فرمود ايشان را و بالغ و كامل نمود عقولشان را و فرا گرفت آنها را به لسان رسل خود به معرفت ذات احديت خود، و آنچه واجب است از طاعات، پس اقرار نمودند و شهادت دادند بر نفوس به آن.
دوم- آنكه چون حق تعالى خلق نمود ايشان را و تركيب كرد آنها را تركيبى كه دلالت مىكرد بر معرفت او و شهادت مىداد به قدرت سبحانى و
جلد 4 صفحه 238
وجوب عبادت الهى و نشان داد ايشان را عبر و آيات و دلايل در غير آنها و در نفوسشان بودند به منزله كسانى كه شهادت دادند به نفوس خود و بودند در مشاهده و معرفت و ظهور بر وجهى كه اراده فرمود خداى تعالى و متعذر شد امتناع آنها از حجت و انفكاك ايشان از دلالتى كه به منزله مقر معترف است اگرچه نبود در آنجا اشهاد و اعترافى در حقيقت. انتهى.
ساير علماء بياناتى نمودهاند، فراجع.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سوره الأعراف «7»: آيات 172 تا 174
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ (172) أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ (173) وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (174)
ترجمه
و هنگاميكه گرفت پروردگار تو از فرزندان آدم از پشتهاى ايشان نسلشانرا و گواه گرفت آنها را بر خودهاشان آيا نيستم پروردگار شما گفتند بلى گواه باشيم مبادا بگوئيد روز قيامت همانا ما بوديم از اين بيخبران
يا بگوئيد جز اين نيست كه شرك آوردند پدران ما از پيش و بوديم ما فرزندانى بعد از ايشان آيا پس هلاك مينمائى ما را بآنچه بجا آوردند تباهكاران
و اينچنين تفصيل ميدهيم آيتها را و باشد كه ايشان بازگشت نمايند.
تفسير
خداوند قبل از ايجاد موجودات عالم بود بتمام حقائق و ذوات و خصوصيّات و استعدادات و قابليّات آنها و در آن مقام رفيع تمامى بوجود عقلى نورى منبسط و مشهود پروردگار بودند گويا خداوند بلسان خالقيّت و اقتضاء عليّت از آنها سؤال ميفرمود آيا من خالق شما نيستم و آنها بزبان مخلوقيّت و اقتضاء معلوليّت جواب ميگفتند بلى ما شاهديم كه تو خالق مائى و ما مخلوق و بنده توئيم و اين مقاوله در عالم مثال كه اشباح موجودات در آنجا جمعند نيز واقع شد بطوريكه گوشهاى مناسب با آن عالم شنيدند چنانچه تسبيح سنگ ريزه را در دست پيغمبر (ص) گوشهائيكه بتصرف آنحضرت مناسب با آن عالم شده بود شنيدند از قضا اين گفتگو در اين عالم هم بين خدا و خلق دائما جارى است خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء گرام ايشان اين سؤال را نموده و مينمايد و بنى آدم بلسان عقل هميشه بلى گويانند و در مواقع شدّت و اضطرار بارتكاز فطرى توجّه بحق نموده اقرار بعبوديت مينمايند نهايت آنكه هواى نفس و وسوسه شيطان گاهى وادار مينمايد آنها را بانكار ولى اين اقرارها حجّت است از خداوند بر آنها در روز قيامت كه نگويند ما غفلت داشتيم از خالق خود و پدران ما ما را بشرك و كفر وادار نمودند
جلد 2 صفحه 492
آيا سزاوار است ما بكردار آنها معاقب شويم و بآنها جواب داده شود كه خداوند بشما عقل داد و در تمام مراتب وجود از شما اقرار گرفت شما تقليد از پدران خود نموديد با آنكه عقل شما حكم ميكرد كه در اصول دين نبايد تقليد كرد پس مراد از ظهور مظاهر و نشئات و مراد از ذرّيّه ذرّات يعنى رقائق حقائق و مراد از شهادت شهود و حضورشان در عالم عقل و مثال و اقرارشان بعبوديت بلسان حال و مقال است و اين طور خداوند بانحاء مختلفه مردم را متذكر بحكم عقلى و ادلّه توحيد مينمايد و براى آنكه رجوع بعقل و بازگشت بحق نمايند بيان ميفرمايد و در كافى و توحيد و عياشى از امام باقر ع نقل نموده كه پرسيدند از اين آيه فرمود بيرون آورد از پشت آدم ذرّيّه او را تا روز قيامت پس بيرون آمدند مانند مورچه پس شناساند بآنها خود را و ارائه داد صنعش را و اگر نبود اين نمىشناخت كسى پروردگار خود را و در كافى و عيّاشى از صادقين عليهما السّلام نقل نموده كه خداوند گرفت يك قبضه از خاكيكه خلق فرمود از آن آدم (ع) را پس ريخت بر آن آب خوشگوار را و واگذارد آنرا چهل روز پس ريخت بر آن آب شور تلخ را و واگذارد آنرا چهل روز پس چون خمير شد آنگل مالش داد آنرا مالش شديدى پس بيرون آمدند مانند مورچه از راست و چپ آن و امر فرمود تمامى را كه داخل آتش شوند پس داخل شدند آنها كه از دست راست بيرون آمده بودند و آتش براى آنها خنك و سلامت شد و ابا نمودند آنها كه از دست چپ بيرون آمده بودند از اطاعت حق و از امام صادق (ع) سؤال نمودند كه چگونه جواب دادند ذريّات آدم با آنكه مورچه بودند فرمود قرار داد خداوند در آنها چيزيرا كه اگر ميپرسيدند از آنها جواب ميدادند و نيز از آنحضرت روايت شده كه چون اراده فرمود خداوند كه خلق نمايد خلق را پراكنده نمود آنها را ميان دو دستش و فرمود كيست پروردگار شما پس اول كسيكه بنطق آمد پيغمبر (ص) و امير المؤمنين (ع) و ائمه اطهار بودند و گفتند تو پروردگار مائى و خداوند بايشان علم و دين عطا فرمود و بملائكه فرمود اينها حمله دين و علم و امناء منند در خلق من و ايشان مسئول منند پس به بنى آدم فرمود اقرار كنيد بربوبيّت خدا و بولايت و اطاعت اين جماعت پس گفتند بلى پروردگار ما اقرار نموديم و خدا بملائكه فرمود شاهد باشيد و آنها گفتند شاهديم خدا فرمود اين براى آنستكه فردا نگويند ما از اين امر غافل بوديم يا بگويند پدران ما موجب گمراهى ما شدند چنانچه در آيه
جلد 2 صفحه 493
شريفه بيان شده است و قمى ره از آنحضرت در اين آيه نقل نموده كه پرسيدند اين امر براى آنها بمعاينه روى داد فرمود بلى پس معرفت ثابت ماند و موقف را فراموش نمودند و بعد از اين متذكر خواهند شد و اگر اين نبود نمىدانست كسى كه خالق و رازق او كيست و بعضى بزبان اقرار نمودند در عالم ذرّ ولى بقلب ايمان نياوردند و در اين باب روايات زيادى وارد شده و ما براى توضيح و تأييد مطالب سابقه بهمين اندازه اكتفا مينمائيم و بقيّه را بذوق و فهم و عقل خوانندگان واگذار ميكنيم چنانچه ائمه اطهار هم بر وفق عقول و افهام مردم حقائق را بيان فرمودهاند و كلمه اذكر در صدر آيه بمعنى يادآور خطاب به پيغمبر (ص) على الرّسم مقدّر است و اشهاد اعطاء عقل است كه بمنزله قول الست بربّكم است چنانچه كن فيكون عبارت از ايجاد و وجود است و شهادت بمعاينه و شهود و لفظ كراهة كه تقريبا بمعنى مبادا است قبل از ان تقولوا مقدر است و ذريّات بصيغه جمع و ان يقولوا و او يقولوا بصيغه مغايب نيز قرائت شده است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَو تَقُولُوا إِنَّما أَشرَكَ آباؤُنا مِن قَبلُ وَ كُنّا ذُرِّيَّةً مِن بَعدِهِم أَ فَتُهلِكُنا بِما فَعَلَ المُبطِلُونَ (173)
يا اينكه ميگوييد پدران ما مشرك شدند پيش از ما و ما هم ذريه آنها بوديم بعد از آنها متابعت آنها را كرديم و آنها ما را مشرك كردند آيا ما را بعذاب هلاك ميفرمايي بواسطه فعل آباء ما که بر باطل رفتند و حق را بما باطل نشان دادند و اينکه عذريست که تمام مشركين در مقابل انبياء در همين دنيا ميآورند إِنّا وَجَدنا آباءَنا عَلي أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلي آثارِهِم مُقتَدُونَ و اينکه عذر هم مورد قبول نيست نه در اينکه عالم دنيا و نه در آخرت از جهاتي: جهة اولي اينكه خداوند بشما عقل و شعور داده و براهين عقليه بر توحيد بسيار است و فعل آباء سلب اختيار از شما نميكند چرا در امور دنيويه از معاشرات و معاملات که فعل آباء شما بر خلاف سليقه شما بود متابعت آنها را نكرديد و بر خلاف آنها رفتار نموديد جهة ثانية اينكه در باب اصول دين و عقائد تقليد جايز نيست حتي از دانشمندان بزرگ چه رسد از عوام جهال مثل آباء شما بايد يقين از روي برهان و منطق و دليل پيدا كرد.
جهة ثالثة اينكه انبياء با معجزات باهرات و دانشمندان بزرگ از حكماء و متكلمين و علماء اعلام با ادله واضحات و براهين قاطعات بشما رسانيدند امر توحيد
جلد 8 - صفحه 28
را که بزرگترين امور اعتقاديه است قبول نكرديد حجت از هر جهت بر شما تمام شد و راه عذر منقطع و منشأ شرك شما از روي هواهاي نفسانيه و عداوت با انبياء و صلحاء و علماء و ممنوع شدن از مشتهيات نفسانيه از فسق و فجور و آزادي در امور و اغواي شياطين و مبلغين سوء بوده بلي اگر واقعا و حقيقة از روي قصور نه از روي تقصير باشد خداوند عذاب نميفرمايد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 173)- در این آیه اشاره به هدف دیگر این پیمان کرده، میگوید: این پیمان را به خاطر آن گرفتیم که «نگویید: پدران ما پیش از ما بت پرست بودند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم (و چارهای جز تبعیت از آنها نداشتیم) آیا ما را به گناه افراد بیهوده کار مجازات میکنی» (أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ).
نکات آیه
۱- وجود نشئه شهود و آگاه شدن آدمى به ربوبیت و وحدانیت خدا در آن نشئه، از میان برنده هر گونه عذر و بهانه اى براى روى آورى به شرک (و أشهدهم على أنفسهم ... أو تقولوا إنما أشرک ءاباؤنا)
۲- در صورت نبود نشئه شهود و اقرار براى فرزندان، آنان در انتخاب عقیده، جز تبعیت و تقلید از پدران، راهى نداشتند. (و أشهدهم على أنفسهم ... أو تقولوا إنما أشرک ءاباؤنا من قبل)
۳- در صورتى که واقعه اشهاد و اقرار به ربوبیت خدا تحقق نمى یافت، آدمیان در حیات دنیا به ربوبیت و وحدانیت خدا آگاه نمى شدند. (و أشهدهم على أنفسهم ... أو تقولوا إنما أشرک ءاباؤنا)
۴- شرکورزى پدران زمینه ساز گرایش فرزندان به شرک است. (إنما أشرک ءاباؤنا من قبل و کنا ذریة من بعدهم)
۵- گرایش به شرک به خاطر شرکورزى پدران، عذر واهى و ناپذیرفتنى در پیشگاه خداوند (أو تقولوا إنما أشرک ءاباؤنا من قبل و کنا ذریة من بعدهم)
۶- خداوند مشرکان را در قیامت مؤاخذه مى کند و کیفر مى دهد. (أفتهلکنا بما فعل المبطلون)
۷- شرکورزى، مرامى باطل و مشرکان، باطلگرا هستند. (أفتهلکنا بما فعل المبطلون)
۸- در نظام کیفرى خداوند، هیچکس به گناه دیگرى مؤاخذه نخواهد شد. (أفتهلکنا بما فعل المبطلون)
موضوعات مرتبط
- انسان: آگاهى انسان ۱ ; انسان در عالم ذر ۱، ۲، ۳ ; خداشناسى انسان ۱ ; منشأ خداشناسى انسان ۳
- خدا: افعال اخروى خدا ۶ ; اقرار به ربوبیت خدا ۳ ; ربوبیت خدا ۱ ; وحدانیت خدا ۱، ۳
- شرک: بطلان شرک ۷ ; زمینه شرک ۴ ; موانع شرک ۱
- عالم ذر: اقرار در عالم ذر ۲، ۳
- عذر: غیر مقبول ۱، ۵
- عقیده: به شرک ۵ ; منشأ عقیده ۲
- کیفر: شخصى بودن کیفر ۸ ; ویژگى کیفر ۸
- مشرکان: عقیده مشرکان ۷ ; کیفر مشرکان ۶ ; مؤاخذه مشرکان در قیامت ۶
- نشئه شهود: نقش نشئه شهود ۲
- نظام کیفرى:۸
- نیاکان: آثار شرک نیاکان ۴ ; تأثیر نیاکان در فرزندان ۴ ; تقلید ازنیاکان ۲ ; شرک نیاکان ۵