الأعراف ٥٣: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(QRobot edit) |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۱#link92 | آيات ۳۷ - ۵۴، سوره اعراف ]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۱#link92 | آيات ۳۷ - ۵۴، سوره اعراف ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۲#link93 | مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۲#link93 | مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .]] | ||
خط ۵۹: | خط ۶۰: | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۵#link117 | چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند.]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۸_بخش۱۵#link117 | چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند.]] | ||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۵۳#link34 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۶_بخش۵۳#link34 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «53» | |||
آيا (كافران) جز تأويل كتاب (تحقّق تهديدهاى قرآن)، انتظار ديگرى دارند؟ روزى كه تأويل كتاب (و نشانههاى حسابرسى) فرارسد، كسانى كه آن (روز قيامت) را از پيش (در دنيا) فراموش كرده بودند، خواهند گفت: همانا رسولان پروردگارمان حقّ را آوردند (ولى ما نپذيرفتيم)، آيا براى ما شفعيانى هست تا شفاعتمان كنند يا (ممكن است) ما به دنيا بازگردانده شويم تا كارى جز آنچه مىكرديم انجام دهيم؟ (اين حسرتها بىفايده است،) قطعاً آنان سرمايه خود را باخته و آنچه به دروغ مىساختند (و بتها را شفيعان خود مىپنداشتند)، از كف دادند. | |||
جلد 3 - صفحه 78 | |||
===نکته ها=== | |||
مراد از تأويل در اين آيه، به قرينهى جملات بعد، تحقّق تهديدها و وعدههاى الهى در مورد كيفر و پاداش در قيامت است. | |||
در آيهى 43 اين سوره، بهشتيان مىگفتند: «لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ»، اينجا نيز اهل دوزخ همين اقرار را دارند. | |||
چون آيهى قبل مربوط به نزول «كتاب» است، بعضى مفسّران گفتهاند: مراد از «نَسُوهُ» فراموش كردن كتاب آسمانى است. | |||
===پیام ها=== | |||
1- خداوند در قرآن، منكران را توبيخ مىكند كه تا تحقّق تهديدهاى او را نبينند، ايمان نخواهند آورد. هَلْ يَنْظُرُونَ ... | |||
2- نالهها، اعترافها و آرزوها در قيامت، به جايى نمىرسد. پس بايد در دنيا هشدارهاى قرآن را جدّى بگيريم. يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ ... | |||
3- خسارت بزرگ، فراموش كردن قرآن و قيامت است. «نَسُوهُ» | |||
4- قيامت، روز آگاهى و بيدارى است. «قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» | |||
5- رسالت پيامبران در مسير تربيت انسان و از شئون ربوبيّت خداوند است. «قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ» | |||
6- كافران، دين و آخرت را جدّى نمىگيرند، روز قيامت كه متوجّهى خطاى خود مىشوند، آرزوى برگشت مىكنند، ولى اين آرزو، بيهوده است. «أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ» در جاى ديگر مىفرمايد: آنان اگر هم بازگردند، همان كارها را ادامه مىدهند. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» «1» | |||
7- شفاعت براى همه نيست. «فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ» | |||
8- در قيامت، خبرى از جلوه و تأثير طاغوتها، بتها، ثروتها و قدرتها | |||
---- | |||
«1». انعام، 28. | |||
جلد 3 - صفحه 79 | |||
نيست. ضَلَّ عَنْهُمْ ... | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (53) | |||
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ: (استفهام انكارى است) آيا انتظار مىدارند، يعنى انتظار نمىدارند مگر مرجع و مآل آن و عاقبت سزا و جزا را. حاصل آنكه: | |||
منتظرند صحت و كذب قرآن را كه احوال ايشان چگونه خواهد شد. نزد بعضى: | |||
منتظرند كه روز قيامت وعد و وعيد از بعث و حشر و نشر و حساب و ثواب و عقاب كه در قرآن خبر داده، عاقبت صحت و كذب آن به ما معلوم مىشود. | |||
يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ: روزى كه بيايد تأويل امور موعوده او در قيامت يا موت. يا آن روزى كه امور موعوده ثابت و ظاهر شود و معاينه نمايند آن را. يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ: مىگويند كفارى كه ترك ايمان و تصديق كتاب و | |||
---- | |||
«1» نهج البلاغه، خطبه 174. | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 84 | |||
رسول نمودند و معرض و منكر شدند قبل از معاينه قيامت و ثبوت و وقوع وعد و وعيد الهى، قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِ: بتحقيق آمدند رسولان الهى در دنيا بطور حق صحيح ثابت، و به دروغ و افترا و بهتان، دعوى رسالتشان نبود. اين اقرار و اعتراف كفار به نبوت و كتاب و امور قيامت، بعد از معاينه بديهيات، تصديق الجائى و اضطرارى و جبرى و قهرى، و منافى اراده و مطلوب الهى مىباشد؛ زيرا مقصود سبحانى، ايمان اختيارى است نه اجبارى، لهذا اين تصديق و اعتراف، مفيد و مقبول نباشد. | |||
فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ: پس آيا براى ما شفعائى هست، فَيَشْفَعُوا لَنا: تا شفاعت كنند براى ما و قبول شود و ما خلاصى يابيم از عذاب اليم، أَوْ نُرَدُّ: يا برگردانيده شويم به دنيا براى تدارك، فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ: پس بجا آريم عملى غير آن عملى كه قبل از اين مىكرديم به ترك شرك و كفر و فسق و فجور، اعمالى خلاف آن از ايمان و توحيد و عبادت به اخلاص. | |||
چون ايشان در دنيا كافر و جاحد بودند، در قيامت تمناى شفاعت يا رد و رجوع به دنيا براى آنها حاصل نشد، پس مبيّن گرديد خسران آنها، لذا فرمايد: | |||
قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: بتحقيق زيان و ضرر كردند كفار نفسهاى خود را به پرستش اصنام و سرمايه اعمار خود را صرف به باطل نمودند به شرك و كفر. وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ: و گمراه و هلاك و نيست و نابود شد از ايشان آنچه به آن افترا و بهتان و دروغ مىبستند كه اصنام و اوثان شفيعان ما هستند نزد خالق. | |||
تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه كفار در دنيا به حالت تكليف، قادر بر ايمان و توبه بودند، و لذا سؤال و درخواست ردّ به دنيا نموده براى ايمان و توبه؛ و اگر در دنيا قادر بر ايمان نباشند، چنانچه زعم مجبره است، هر آينه رد به دنيا بىفايده و جائز نبود عقلا سؤال از آن. و ايضا دال است بر عدم تكليف در آخرت، چه اگر آخرت دار تكليف بود، هر آينه تصديق و ديگر طلب رد نمىنمودند؛ پس بطلان قول مجبره واضح گرديد. | |||
تبصره: چون مدار قرآن بر چهار مطلب است: 1- شواهد ربوبيه و بيان صفات كماليه و جلاليه ذات احديت. 2- اثبات نبوت و لوازم آن. 3- بيان معاد و ثواب و عقاب. 4- تبيين اوامر و نواهى؛ و شكى نيست كه امر توحيد | |||
---- | |||
جلد 4 صفحه 85 | |||
اهم آن است. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (53) | |||
ترجمه | |||
آيا انتظار ميبرند مگر مئال آنرا روز كه بيايد مئالش ميگويند آنانكه فراموش كردند آنرا از پيش بتحقيق آمدند فرستادگان پروردگار ما بحق پس آيا باشد براى ما شفيعانى كه شفاعت كنند از ما يا برگردانده شويم پس بجا آوريم غير از آنچه بوديم كه بجا مىآورديم بتحقيق زيان رساندند بخودشان و گمشد از ايشان آنچه بودند كه افترا ميزدند. | |||
تفسير | |||
تاويل چيزى است كه مئال امر منجرّ بآن ميشود و مراد ظهور صدق مواعيد الهيّه است براى كفار و روز ظهور آن قيامت كبرى است و قمى ره فرموده روز قيام قائم (ع) و روز قيامت است در هر حال در آنروز كفاريكه احكام الهى را در حكم فراموش شده قرار داده بودند چون عمل بآنها نمىنمودند و مصدّق انبيا نبودند تصديق مينمايند ايشانرا و پى شفيع و واسطه ميگردند كه با خدا اصلاح كنند باين نحو كه يا خدا از سر تقصير آنها بگذرد يا آنها را بدنيا برگرداند و عمل باحكام اسلام نمايند و اين دلالت دارد بر آنكه كفار معاقبند بر فروع چنانچه معاقبند بر اصول چون عمل ظاهر در فعل خارجى است نه قلبى و محقق ميشود كه آنها ضرر بخودشان رسانده بودند كه عمرشان را در باطل صرف نموده و عذاب ابدى را براى خود ذخيره كرده بودند و بىنتيجه ميشود براى آنها افتراشان بخدا در بدعتهايى كه ميگذاردند و افتراشان بر بتان در اينكه مىگفتند اينها شفعاء ما هستند در روز قيامت و بنابر آنچه ذكر شد استفهام در بدو آيه انكارى است و ضمير در تاويله بكتاب راجع است باعتبار اشتمال آن بر مواعيد و همچنين ضمير در نسوه و مراد | |||
---- | |||
جلد 2 صفحه 433 | |||
از نسيان ترك عمل بآنست و او نردّ عطف است بر مدخول هل كه جمله يكون لنا من شفعاء باشد ولى يكون حذف شده است براى وضوحش و مراد از كم شدن بىثمر شدن است كه در بىنتيجه بودن با آن شريك است .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
هَل يَنظُرُونَ إِلاّ تَأوِيلَهُ يَومَ يَأتِي تَأوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبلُ قَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَيَشفَعُوا لَنا أَو نُرَدُّ فَنَعمَلَ غَيرَ الَّذِي كُنّا نَعمَلُ قَد خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ ضَلَّ عَنهُم ما كانُوا يَفتَرُونَ (53) | |||
آيا انتظار دارند مگر آنكه عاقبت امر خود را مشاهده كنند روزي که ميآيد نتيجه كار آنها ميگويند كساني که خود را بفراموشي و گوش كري زده بودند پس آيا براي ما شفعائي هستند که شفاعت ما را كنند يا برگرديم بدنيا و بدستورات عمل كنيم بر خلاف آنچه عمل ميكرديم بتحقيق اينها خود را بزيان و خسران انداختند و آنچه افتراء ميبستند از دست آنها رفته و مفقود شده. | |||
هَل يَنظُرُونَ يعني ينتظرون و لو اينكه اينها انتظار عقوبت را نداشتند لكن اينکه تعبير در هر لساني متعارف است که اگر كسي را پند و اندرز دهند و موعظه و نصيحت كنند و او قبول نكند باو ميگويند ميخواهي وقتي که گرفتار شدي قبول كني و باور كني إِلّا تَأوِيلَهُ تأويل در اينجا مآل كار است که حقيقت اعمال | |||
جلد 7 - صفحه 335 | |||
و ثمرات و نتائج آنها مكشوف شود و اينکه روز قيامت است که ديگر نميشود كاري كرد يَومَ يَأتِي تَأوِيلُهُ روز قيامت يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ يعني قيامت را باور نميكردند و قبول نداشتند که اينکه نحوه گرفتار عذاب ميشوند و فرمايشات انبياء حق و صدق بوده مِن قَبلُ يعني در دنيا قَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ در قيامت تصديق ميكنند فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَيَشفَعُوا لَنا نصاري توقع از مسيح و يهود توقع از موسي و مشركين توقع از ابراهيم و صابئين توقع از نوح و اهل سنّت توقع از خلفاء سهگانه و غلات توقع از امير المؤمنين عليه السّلام و فرق شيعه غير اثني عشريه توقع از ائمه اطهار (ع) و همچنين هر مذهب باطلي توقع از پيشوايان خود و غافل از اينكه اينها كلّا از اينها بيزار بلكه خصم آنها هستند نه شفيع چنانچه گفتند ويل لمن شفعائه خصمائه. | |||
تنبيه- بايد مؤمنين هم متوجه باشند كاري نكنند که خداي نخواسته فردا ائمه اطهار خصماء آنها باشند. | |||
أَو نُرَدُّ زنده شويم و در دنيا برگرديم فَنَعمَلَ غَيرَ الَّذِي كُنّا نَعمَلُ ايمان بياوريم و اطاعت كنيم و مخالفت و معصيت نكنيم لكن اينکه آرزو محال است با اينكه خداوند ميفرمايد وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ انعام آيه 28 قَد خَسِرُوا أَنفُسَهُم سرمايه عمري که در هر ساعت آن ميتوانستند چه درجات عاليه و مقامات ساميه را تحصيل كنند از دست دادند و مصرف شرك و كفر و عناد و معاصي نمودند چه خسران بالاتر از اينست. | |||
وَ ضَلَّ عَنهُم ما كانُوا يَفتَرُونَ از بتها و شمس و گوساله و آتش و آنچه ميپرستيدند از غير خدا و كساني که اينها در تحت اطاعتشان بودند مثل نمرود، شدّاد، فرعون و دعات باطله و رؤساء و امراء و آنچه افتراء بانبياء و اولياء ميزدند تمام از دست آنها رفته و يافت نخواهند نمود. | |||
336 | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 53)- و در این آیه اشاره به طرز تفکر غلط تبهکاران و منحرفان در زمینه هدایتهای الهی کرده، میگوید: «آیا آنها جز انتظار تأویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهای الهی) دارند»؟ (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ). | |||
اما چه انتظار نابجایی، زیرا هنگامی که نتایج و سر انجام این وعدههای الهی را مشاهده کنند، کار از کار گذشته و راهی برای بازگشت باقی نمانده است «آن روز که تأویل آنها فرا رسد، کسانی که قبلا آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند» و گفتار آنها نیز همه حق بود (یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ). | |||
اما در این هنگام در وحشت و اضطراب فرو میروند، و به فکر چارهجویی میافتند و میگویند: «آیا (امروز) شفیعانی یافت میشوند که برای ما شفاعت کنند»؟ (فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا). | |||
و «یا (اگر شفیعانی برای ما در کار نیست و اصولا شایسته شفاعت نیستیم) آیا ممکن است به عقب باز گردیم و اعمالی غیر آنچه انجام دادیم انجام دهیم» و تسلیم حق و حقیقت باشیم (أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ). | |||
ولی افسوس! این بیداری بسیار دیر است، نه راه بازگشتی وجود دارد و نه | |||
ج2، ص53 | |||
شایستگی شفاعت دارند، زیرا «آنها سرمایههای وجود خود را از دست داده و گرفتار خسران و زیانی شدهاند که تمام وجودشان را در بر میگیرد» (قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ). | |||
و بر آنها ثابت میشود که بتها و معبودهای ساختگی آنان در آنجا هیچ گونه نقشی ندارد «و معبودهایی را که به دروغ ساخته بودند همگی از نظرشان گم میشوند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ). | |||
از این آیه استفاده میشود که انسان در اعمال خود مختار و آزاد است و الّا تقاضای بازگشت به دنیا نمیکرد تا اعمال بد خود را جبران کند. و نیز استفاده میشود که جهان دیگر جای انجام عمل و کسب فضیلت و نجات نیست. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
نسخهٔ ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۷
ترجمه
الأعراف ٥٢ | آیه ٥٣ | الأعراف ٥٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَأْوِیلَهُ»: سرانجام و عاقبت آن. مراد عقاب و عذابی است که وعده داده میشود. «مِن قَبْلُ»: قبلاً. در دنیا.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْکَ... (۵) وَ لَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى... (۵) لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحاً فِيمَا... (۳) فَمَا لَنَا مِنْ شَافِعِينَ (۱)
بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا کَانُوا... (۴) وَ رَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَى... (۷)
تفسیر
- آيات ۳۷ - ۵۴، سوره اعراف
- مراد از افترا بر خدا به كذب در آيه (( فمن اظلم ممن افترى ...(( شرك ورزيدن به خداو انكار توحيد است .
- مشاجره و گفتگوى دوزخيان با يكديگر
- جمله : (( لاتكلّف نفسا الّا وسعها(( مفيد رفع نگرانى از عدم قدرت بر انجام دادن جميعاعمال صالح است .
- معناى (( غل (( و اشاره به اينكه غل از بزرگترين ناملايمات است .
- توضيحى در مورد تعبير به اينكه مؤ منين بهشت را به ارث مى برند.
- وجه اختلاف تعبير در (( وعدنا ربنا(( و (( وعد ربكم (( در آيه شريفه
- اشاره به نفوذ حكم و امر انسان در قيامت
- معناى (( اعراف (( و مراد از آن در آيه شريفه
- رجال اعراف از طايفه جن يا ملك نيستند
- مراد از رجال اعراف ، مستضعفين نيستند
- اصحاب اعراف از جنس بشر هستند و خصوصياتى كه براى آنان ذكر شده با جمله : (( والامر يومئذ للّه (( منافات ندارد
- اشاره به اقوال متعددى كه درباره معناى اعراف و مراد از اصحاب اعراف گفته شده است .
- روايتى از آلوسى درباره مراد از رجال اعرافنقل كرده و صاحب المنار آن را بى اعتبار دانسته است .
- سخن ما با صاحب المنار كه با مقايسه مسائل قيامت با نظام جارى در دنيا روايت مذكور رامردود دانسته است .
- دو قول ديگر در معناى اعراف و بيان اصول اقوال در مسئله اعراف
- معناى اعراف در قرآن
- دلالت جمله : (( الذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا(( بر اينكه انسان ناچار از تدين به ديناست .
- بحث روايتى (در ذيل آيات شريفه )
- روايتى از پيغمبر اكرم (ص ) درباره كيفيت مرگ مؤ من و كافر
- چند روايت ديگر درباره جهنم كافر و اهل دوزخ
- رواياتى در اين باره كه مراد از (( مؤ ذن (( در (( و اذّن مؤ ذن بينهم ...(( على (ع ) مىباشد
- مؤ ذن بودن على عليه السلام و اعلام حكم خداوند توسط او در آخرت ازفضائل آن حضرت به حساب مى آيد.
- رواياتى درباره اصحاب اعراف
- اشكال وارد بر رواياتى كه اصحاب اعراف را به كسانى كه داراى حسنات و سيئاتمساوى هستند تفسير مى كنند.
- چند روايت در مورد اينكه ائمه اهل بيت عليهم السلام اصحاب اعراف هستند.
تفسیر نور (محسن قرائتی)
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «53»
آيا (كافران) جز تأويل كتاب (تحقّق تهديدهاى قرآن)، انتظار ديگرى دارند؟ روزى كه تأويل كتاب (و نشانههاى حسابرسى) فرارسد، كسانى كه آن (روز قيامت) را از پيش (در دنيا) فراموش كرده بودند، خواهند گفت: همانا رسولان پروردگارمان حقّ را آوردند (ولى ما نپذيرفتيم)، آيا براى ما شفعيانى هست تا شفاعتمان كنند يا (ممكن است) ما به دنيا بازگردانده شويم تا كارى جز آنچه مىكرديم انجام دهيم؟ (اين حسرتها بىفايده است،) قطعاً آنان سرمايه خود را باخته و آنچه به دروغ مىساختند (و بتها را شفيعان خود مىپنداشتند)، از كف دادند.
جلد 3 - صفحه 78
نکته ها
مراد از تأويل در اين آيه، به قرينهى جملات بعد، تحقّق تهديدها و وعدههاى الهى در مورد كيفر و پاداش در قيامت است.
در آيهى 43 اين سوره، بهشتيان مىگفتند: «لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ»، اينجا نيز اهل دوزخ همين اقرار را دارند.
چون آيهى قبل مربوط به نزول «كتاب» است، بعضى مفسّران گفتهاند: مراد از «نَسُوهُ» فراموش كردن كتاب آسمانى است.
پیام ها
1- خداوند در قرآن، منكران را توبيخ مىكند كه تا تحقّق تهديدهاى او را نبينند، ايمان نخواهند آورد. هَلْ يَنْظُرُونَ ...
2- نالهها، اعترافها و آرزوها در قيامت، به جايى نمىرسد. پس بايد در دنيا هشدارهاى قرآن را جدّى بگيريم. يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ ...
3- خسارت بزرگ، فراموش كردن قرآن و قيامت است. «نَسُوهُ»
4- قيامت، روز آگاهى و بيدارى است. «قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ»
5- رسالت پيامبران در مسير تربيت انسان و از شئون ربوبيّت خداوند است. «قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ»
6- كافران، دين و آخرت را جدّى نمىگيرند، روز قيامت كه متوجّهى خطاى خود مىشوند، آرزوى برگشت مىكنند، ولى اين آرزو، بيهوده است. «أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ» در جاى ديگر مىفرمايد: آنان اگر هم بازگردند، همان كارها را ادامه مىدهند. «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» «1»
7- شفاعت براى همه نيست. «فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ»
8- در قيامت، خبرى از جلوه و تأثير طاغوتها، بتها، ثروتها و قدرتها
«1». انعام، 28.
جلد 3 - صفحه 79
نيست. ضَلَّ عَنْهُمْ ...
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (53)
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِيلَهُ: (استفهام انكارى است) آيا انتظار مىدارند، يعنى انتظار نمىدارند مگر مرجع و مآل آن و عاقبت سزا و جزا را. حاصل آنكه:
منتظرند صحت و كذب قرآن را كه احوال ايشان چگونه خواهد شد. نزد بعضى:
منتظرند كه روز قيامت وعد و وعيد از بعث و حشر و نشر و حساب و ثواب و عقاب كه در قرآن خبر داده، عاقبت صحت و كذب آن به ما معلوم مىشود.
يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ: روزى كه بيايد تأويل امور موعوده او در قيامت يا موت. يا آن روزى كه امور موعوده ثابت و ظاهر شود و معاينه نمايند آن را. يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ: مىگويند كفارى كه ترك ايمان و تصديق كتاب و
«1» نهج البلاغه، خطبه 174.
جلد 4 صفحه 84
رسول نمودند و معرض و منكر شدند قبل از معاينه قيامت و ثبوت و وقوع وعد و وعيد الهى، قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِ: بتحقيق آمدند رسولان الهى در دنيا بطور حق صحيح ثابت، و به دروغ و افترا و بهتان، دعوى رسالتشان نبود. اين اقرار و اعتراف كفار به نبوت و كتاب و امور قيامت، بعد از معاينه بديهيات، تصديق الجائى و اضطرارى و جبرى و قهرى، و منافى اراده و مطلوب الهى مىباشد؛ زيرا مقصود سبحانى، ايمان اختيارى است نه اجبارى، لهذا اين تصديق و اعتراف، مفيد و مقبول نباشد.
فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ: پس آيا براى ما شفعائى هست، فَيَشْفَعُوا لَنا: تا شفاعت كنند براى ما و قبول شود و ما خلاصى يابيم از عذاب اليم، أَوْ نُرَدُّ: يا برگردانيده شويم به دنيا براى تدارك، فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ: پس بجا آريم عملى غير آن عملى كه قبل از اين مىكرديم به ترك شرك و كفر و فسق و فجور، اعمالى خلاف آن از ايمان و توحيد و عبادت به اخلاص.
چون ايشان در دنيا كافر و جاحد بودند، در قيامت تمناى شفاعت يا رد و رجوع به دنيا براى آنها حاصل نشد، پس مبيّن گرديد خسران آنها، لذا فرمايد:
قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ: بتحقيق زيان و ضرر كردند كفار نفسهاى خود را به پرستش اصنام و سرمايه اعمار خود را صرف به باطل نمودند به شرك و كفر. وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ: و گمراه و هلاك و نيست و نابود شد از ايشان آنچه به آن افترا و بهتان و دروغ مىبستند كه اصنام و اوثان شفيعان ما هستند نزد خالق.
تنبيه: آيه شريفه دلالت دارد بر اينكه كفار در دنيا به حالت تكليف، قادر بر ايمان و توبه بودند، و لذا سؤال و درخواست ردّ به دنيا نموده براى ايمان و توبه؛ و اگر در دنيا قادر بر ايمان نباشند، چنانچه زعم مجبره است، هر آينه رد به دنيا بىفايده و جائز نبود عقلا سؤال از آن. و ايضا دال است بر عدم تكليف در آخرت، چه اگر آخرت دار تكليف بود، هر آينه تصديق و ديگر طلب رد نمىنمودند؛ پس بطلان قول مجبره واضح گرديد.
تبصره: چون مدار قرآن بر چهار مطلب است: 1- شواهد ربوبيه و بيان صفات كماليه و جلاليه ذات احديت. 2- اثبات نبوت و لوازم آن. 3- بيان معاد و ثواب و عقاب. 4- تبيين اوامر و نواهى؛ و شكى نيست كه امر توحيد
جلد 4 صفحه 85
اهم آن است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَيَشْفَعُوا لَنا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ (53)
ترجمه
آيا انتظار ميبرند مگر مئال آنرا روز كه بيايد مئالش ميگويند آنانكه فراموش كردند آنرا از پيش بتحقيق آمدند فرستادگان پروردگار ما بحق پس آيا باشد براى ما شفيعانى كه شفاعت كنند از ما يا برگردانده شويم پس بجا آوريم غير از آنچه بوديم كه بجا مىآورديم بتحقيق زيان رساندند بخودشان و گمشد از ايشان آنچه بودند كه افترا ميزدند.
تفسير
تاويل چيزى است كه مئال امر منجرّ بآن ميشود و مراد ظهور صدق مواعيد الهيّه است براى كفار و روز ظهور آن قيامت كبرى است و قمى ره فرموده روز قيام قائم (ع) و روز قيامت است در هر حال در آنروز كفاريكه احكام الهى را در حكم فراموش شده قرار داده بودند چون عمل بآنها نمىنمودند و مصدّق انبيا نبودند تصديق مينمايند ايشانرا و پى شفيع و واسطه ميگردند كه با خدا اصلاح كنند باين نحو كه يا خدا از سر تقصير آنها بگذرد يا آنها را بدنيا برگرداند و عمل باحكام اسلام نمايند و اين دلالت دارد بر آنكه كفار معاقبند بر فروع چنانچه معاقبند بر اصول چون عمل ظاهر در فعل خارجى است نه قلبى و محقق ميشود كه آنها ضرر بخودشان رسانده بودند كه عمرشان را در باطل صرف نموده و عذاب ابدى را براى خود ذخيره كرده بودند و بىنتيجه ميشود براى آنها افتراشان بخدا در بدعتهايى كه ميگذاردند و افتراشان بر بتان در اينكه مىگفتند اينها شفعاء ما هستند در روز قيامت و بنابر آنچه ذكر شد استفهام در بدو آيه انكارى است و ضمير در تاويله بكتاب راجع است باعتبار اشتمال آن بر مواعيد و همچنين ضمير در نسوه و مراد
جلد 2 صفحه 433
از نسيان ترك عمل بآنست و او نردّ عطف است بر مدخول هل كه جمله يكون لنا من شفعاء باشد ولى يكون حذف شده است براى وضوحش و مراد از كم شدن بىثمر شدن است كه در بىنتيجه بودن با آن شريك است ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
هَل يَنظُرُونَ إِلاّ تَأوِيلَهُ يَومَ يَأتِي تَأوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبلُ قَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَيَشفَعُوا لَنا أَو نُرَدُّ فَنَعمَلَ غَيرَ الَّذِي كُنّا نَعمَلُ قَد خَسِرُوا أَنفُسَهُم وَ ضَلَّ عَنهُم ما كانُوا يَفتَرُونَ (53)
آيا انتظار دارند مگر آنكه عاقبت امر خود را مشاهده كنند روزي که ميآيد نتيجه كار آنها ميگويند كساني که خود را بفراموشي و گوش كري زده بودند پس آيا براي ما شفعائي هستند که شفاعت ما را كنند يا برگرديم بدنيا و بدستورات عمل كنيم بر خلاف آنچه عمل ميكرديم بتحقيق اينها خود را بزيان و خسران انداختند و آنچه افتراء ميبستند از دست آنها رفته و مفقود شده.
هَل يَنظُرُونَ يعني ينتظرون و لو اينكه اينها انتظار عقوبت را نداشتند لكن اينکه تعبير در هر لساني متعارف است که اگر كسي را پند و اندرز دهند و موعظه و نصيحت كنند و او قبول نكند باو ميگويند ميخواهي وقتي که گرفتار شدي قبول كني و باور كني إِلّا تَأوِيلَهُ تأويل در اينجا مآل كار است که حقيقت اعمال
جلد 7 - صفحه 335
و ثمرات و نتائج آنها مكشوف شود و اينکه روز قيامت است که ديگر نميشود كاري كرد يَومَ يَأتِي تَأوِيلُهُ روز قيامت يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ يعني قيامت را باور نميكردند و قبول نداشتند که اينکه نحوه گرفتار عذاب ميشوند و فرمايشات انبياء حق و صدق بوده مِن قَبلُ يعني در دنيا قَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ در قيامت تصديق ميكنند فَهَل لَنا مِن شُفَعاءَ فَيَشفَعُوا لَنا نصاري توقع از مسيح و يهود توقع از موسي و مشركين توقع از ابراهيم و صابئين توقع از نوح و اهل سنّت توقع از خلفاء سهگانه و غلات توقع از امير المؤمنين عليه السّلام و فرق شيعه غير اثني عشريه توقع از ائمه اطهار (ع) و همچنين هر مذهب باطلي توقع از پيشوايان خود و غافل از اينكه اينها كلّا از اينها بيزار بلكه خصم آنها هستند نه شفيع چنانچه گفتند ويل لمن شفعائه خصمائه.
تنبيه- بايد مؤمنين هم متوجه باشند كاري نكنند که خداي نخواسته فردا ائمه اطهار خصماء آنها باشند.
أَو نُرَدُّ زنده شويم و در دنيا برگرديم فَنَعمَلَ غَيرَ الَّذِي كُنّا نَعمَلُ ايمان بياوريم و اطاعت كنيم و مخالفت و معصيت نكنيم لكن اينکه آرزو محال است با اينكه خداوند ميفرمايد وَ لَو رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنهُ وَ إِنَّهُم لَكاذِبُونَ انعام آيه 28 قَد خَسِرُوا أَنفُسَهُم سرمايه عمري که در هر ساعت آن ميتوانستند چه درجات عاليه و مقامات ساميه را تحصيل كنند از دست دادند و مصرف شرك و كفر و عناد و معاصي نمودند چه خسران بالاتر از اينست.
وَ ضَلَّ عَنهُم ما كانُوا يَفتَرُونَ از بتها و شمس و گوساله و آتش و آنچه ميپرستيدند از غير خدا و كساني که اينها در تحت اطاعتشان بودند مثل نمرود، شدّاد، فرعون و دعات باطله و رؤساء و امراء و آنچه افتراء بانبياء و اولياء ميزدند تمام از دست آنها رفته و يافت نخواهند نمود.
336
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 53)- و در این آیه اشاره به طرز تفکر غلط تبهکاران و منحرفان در زمینه هدایتهای الهی کرده، میگوید: «آیا آنها جز انتظار تأویل آیات (و فرا رسیدن تهدیدهای الهی) دارند»؟ (هَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا تَأْوِیلَهُ).
اما چه انتظار نابجایی، زیرا هنگامی که نتایج و سر انجام این وعدههای الهی را مشاهده کنند، کار از کار گذشته و راهی برای بازگشت باقی نمانده است «آن روز که تأویل آنها فرا رسد، کسانی که قبلا آن را فراموش کرده بودند میگویند: فرستادگان پروردگار ما حق را آوردند» و گفتار آنها نیز همه حق بود (یَوْمَ یَأْتِی تَأْوِیلُهُ یَقُولُ الَّذِینَ نَسُوهُ مِنْ قَبْلُ قَدْ جاءَتْ رُسُلُ رَبِّنا بِالْحَقِّ).
اما در این هنگام در وحشت و اضطراب فرو میروند، و به فکر چارهجویی میافتند و میگویند: «آیا (امروز) شفیعانی یافت میشوند که برای ما شفاعت کنند»؟ (فَهَلْ لَنا مِنْ شُفَعاءَ فَیَشْفَعُوا لَنا).
و «یا (اگر شفیعانی برای ما در کار نیست و اصولا شایسته شفاعت نیستیم) آیا ممکن است به عقب باز گردیم و اعمالی غیر آنچه انجام دادیم انجام دهیم» و تسلیم حق و حقیقت باشیم (أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ).
ولی افسوس! این بیداری بسیار دیر است، نه راه بازگشتی وجود دارد و نه
ج2، ص53
شایستگی شفاعت دارند، زیرا «آنها سرمایههای وجود خود را از دست داده و گرفتار خسران و زیانی شدهاند که تمام وجودشان را در بر میگیرد» (قَدْ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ).
و بر آنها ثابت میشود که بتها و معبودهای ساختگی آنان در آنجا هیچ گونه نقشی ندارد «و معبودهایی را که به دروغ ساخته بودند همگی از نظرشان گم میشوند» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).
از این آیه استفاده میشود که انسان در اعمال خود مختار و آزاد است و الّا تقاضای بازگشت به دنیا نمیکرد تا اعمال بد خود را جبران کند. و نیز استفاده میشود که جهان دیگر جای انجام عمل و کسب فضیلت و نجات نیست.
نکات آیه
۱- تنها راه ایمان به قرآن براى منکران قرآن، تحقق تهدیدها و بروز حقایق آن است. (و لقد جئنهم بکتب ... هل ینظرون إلا تأویله) ضمیر در «تأویله» به «کتب» در آیه قبل برمى گردد. و مراد از تأویل کتاب الهى، به قرینه فرازهاى بعد، بروز و ظهور حقایق قرآن و تحقق تهدیدها و وعده هاى آن است. و جمله «هل ینظرون ... » با توجه به اینکه ناظر به آیه قبل است، چنین معنا مى شود: براى منکران قرآن جهت تصدیق آن راهى جز ظهور حقایق قرآنى، که در قیامت تحقق مى یابد، نیست.
۲- قیامت، روز تأویل و بروز حقایق مطرح شده در قرآن (هل ینظرون إلا تأویله یوم یأتى تأویله) مراد از «یوم» به دلیل فرازهاى بعد روز قیامت است.
۳- کافران مورد سرزنش خداوند به خاطر باور نکردن حقانیت قرآن جز با آمدن قیامت (هل ینظرون إلا تأویله یوم یأتى تأویله)
۴- منکران قیامت با برپایى آن به درستى و راستى گفتار انبیا درباره معاد پى خواهند برد و بدان اعتراف خواهند کرد. (یوم یأتى تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق) ضمیر مفعولى در «نسوه» مى تواند به «کتب» در آیه قبل برگردد. بر این مبنا «ال» در «الحق» جنسیه است و مراد از آن حقانیت رسالت انبیاست. و نیز مى تواند آن ضمیر به «یوم یأتى تأویله»، که همان روز قیامت است، برگردانده شود. در این صورت «ال» در «الحق» عهدیه است و اشاره به حقانیت روز قیامت دارد. برداشت فوق بر اساس احتمال دوم است.
۵- منکران حقانیت قرآن، در روز قیامت و بروز حقایق قرآن، به حقانیت رسالت پیامبران اعتراف خواهند کرد. (یوم یأتى تأویله یقول الذین نسوه من قبل قد جاءت رسل ربنا بالحق) برداشت فوق مبتنى بر این است که ضمیر مفعولى در «نسوه» به«کتب» در آیه قبل برگردانده شود.
۶- رسالت پیامبران جلوه اى از ربوبیت خداوند بر انسانهاست. (قد جاءت رسل ربنا بالحق)
۷- منکران قرآن پس از برپایى قیامت در آرزوى یافتن شفیعان نجات دهنده از عذاب و یا بازگشت به دنیا براى انجام اعمالى سعادت آفرین (یقول الذین نسوه ... فیشفعوا لنا او نرد فنعمل غیر الذین کنا نعمل)
۸- حیات آخرت، فاقد هر گونه زمینه و فرصت براى انجام اعمال نیک (او نرد فنعمل غیر الذین کنا نعمل) آرزوى برگشت به دنیا براى انجام اعمال نیک و تدارک گذشته ها، دلالت بر این دارد که در آخرت فرصت براى انجام عمل نیک و تدارک گذشته ها نیست.
۹- منکران قرآن با بى اعتنایى به معارف آن، تباه کننده سرمایه عر خویش هستند. (قد خسروا أنفسهم)
۱۰- باور به تعالیم قرآن و انجام دستورات آن، راه جلوگیرى از تباه گشتن سرمایه عمر (قد خسروا أنفسهم) جمله «قد خسروا أنفسهم» در توصیف کسانى است که در دنیا قرآن را باور نکردند و به دستورات آن گردن ننهادند.
۱۱- کافران به قرآن، در قیامت، اندیشه ها و باورهاى خودبافته و مخالف تعالیم دین را سرابى بر باد رفته خواهند دید. (ضل عنهم ما کانوا یفترون)
۱۲- منکران قرآن، در قیامت، با پى بردن به زیانکارى خویش و واهى بودن افکار و عقاید خود، از اعمال و رفتار گذشته خویش پشیمان خواهند شد. (نرد فنعمل غیر الذى کنا نعمل قد خسروا أنفسهم و ضل عنهم ما کانوا یفترون) جمله «قد خسروا ... » و «ضل عنهم ... » به منزله تعلیلى است براى «نرد فنعمل ... » یعنى آرزوى بازگشت به دنیا و تدارک گذشته ها بدان علت است که کفرپیشگان خود را زیانکار مى بینند و باورهاى خویش را بر باد رفته مى یابند.
۱۳- کافران در قیامت هیچ اثرى از معبودان دروغین خویش نخواهند یافت. (و ضل عنهم ما کانوا یفترون) با توجه به زمان نزول قرآن که مخالفان اسلام مشرکان و بت پرستان بودند و آنان معبودان دروغین خویش را منشأ اثر در سرنوشت انسانها مى پنداشتند، مى توان گفت از مصادیق مورد نظر براى «ما کانوا یفترون» معبودان ساختگى و دروغین کفرپیشگان است.
موضوعات مرتبط
- آرزو: هاى اخروى ۷
- انبیا: حقانیت رسالت انبیا ۵ ; رسالت انبیا ۶ ; صداقت انبیا ۴
- ایمان: آثار ایمان ۱۰ ; ایمان به قرآن ۱، ۱۰
- بازگشت به دنیا: درخواست بازگشت به دنیا ۷
- حیات اخروى: ویژگى حیات اخروى ۸
- خدا: سرزنشهاى خدا ۳ ; مظاهر ربوبیت خدا ۶
- رشد: عوامل رشد ۱۰
- عذاب: موجبات نجات از عذاب ۷
- عمر: تباهى سرمایه عمر ۹ ; موانع تباهى عمر ۱۰
- عمل صالح: فرصت عمل صالح ۸
- قرآن: آثار اعراض از قرآن ۹ ; آرزوى مکذبان قرآن ۷ ; اقرار مکذبان قرآن ۵ ; پشیمانى مکذبان قرآن ۱۲ ; تکذیب حقانیت قرآن ۳ ; زیانکارى مکذبان قرآن ۱۲ ; ظهور حقایق قرآن ۱، ۲، ۵ ; عمل به تعالیم قرآن ۱۰ ; مکذبان قرآن ۱، ۹ ; مکذبان قرآن در قیامت ۵، ۷، ۱۲
- قیامت: آثار برپایى قیامت ۴، ۵ ; اقرار مکذبان قیامت ۴ ; پشیمانى در قیامت ۱۲ ; شفیعان در قیامت ۷ ; ظهور حقایق در قیامت ۲، ۳، ۴، ۵، ۱۱
- کافران: سرزنش کافران ۳ ; عقیده پوچ کافران ۱۲ ; کافران در قیامت ۱۱، ۱۳
- کفر: به قرآن ۱۱
- معاد: حقانیت معاد ۴
- معبودان باطل: در قیامت ۱۳