ریشه نهى: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
(Added root proximity by QBot) |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
زجر و منع «نَهاهُ عَنْهُ: زَجَرَهُ عَنْهُ و مَنَعَهُ عَنْهُ» خواه بوسيله قول باشد يا بغير آن مثلا در [نازعات:40]. مراد دفع شهوت نفس است از فعل حرام. نهى قولى اعم از آن است كه به لفظ امر باشد مثل [حج:30]. و يا به لفظ «لاتفعل» باشد مانند [بقره:35]. در آيه [حشر:7]. شامل هر دو است. * انتهاء: اَنزجار است از آنچه نهى شده كه معنى ترك كردن مىدهد «اِنْتَهى عَنِ الشَّىْءِ: كفّ» يعنى از آن دست برداشت [بقره:275]. هر كه را موعظهاى از خدايش آيد و از ربا دست بردارد گذشته به نفع اوست. [حشر:7]. از آنچه رسول خدا نهى كرده دست برداريد. انتهاء به معنى رسيدن به آخر نيز آيد. منتهى: اسم مكان است. طبرسى گويد: منتهى موضع انتهاء است و نيز گويد: منتهى و آخر يكى است در اقرب الموارد گويد: منتهى به معنى نهايت و آخر است گويند: «هُوَ بَعيدُ الْمُنْتَهى». و نيز مصدر ميمى است به معنى انتهاء چنانكه در كشاف ذيل [نجم:14]. به هر دو تصريح كرده است. [نازعات:42-44]. به نظر مىآيد منتهى مصدر ميمى باشد و منتهاى امر قيامت وقوع و رسيدن آن است يعنى: از تو مىپرسند قيامت كى واقع مىشود تو در چه چيزى از علم آن، وقوع و رسيدن آن مربوط به پروردگار تو است. * [نجم:42]. منتهى در اين آيه نيز ظاهرا مصدر ميمى است يعنى انتهاء هر چيز به سوى خداست. * [نجم:13-14]. منتهى ظاهرا اسم مكان است يعنى سدره آخر. راجع به آيه در «سدر» بررسى شده است درالميزان فرموده: در كلام الله چيزى كه اين شجره را تفسير كند نيست گويا بنابر ابهام گويى است... در روايات تفسير شده كه آن درختى است در بالاى آسمان هفتم اعمال بنى آدم به آنجا مىرسد. * تناهى: نهى كردن همديگر و نيز ترك كردن است.[مائده:79]. از كار بدى كه كرده بودند همديگر را نهى نمىكردند يا كاربدشان را ترك نمىكردند. *** نُهيه: به معنى عقل است كه آدمى را از كار بد نهى مىكند معانى ديگرى نيز دارد كه در قرآن مجيد نيامده است جمع آن نُهى است بروزن دعا. [طه:128]. راستى در آنچه گفته شد درسهايى است خردمندان را. ايضاً [طه:54]. | زجر و منع «نَهاهُ عَنْهُ: زَجَرَهُ عَنْهُ و مَنَعَهُ عَنْهُ» خواه بوسيله قول باشد يا بغير آن مثلا در [نازعات:40]. مراد دفع شهوت نفس است از فعل حرام. نهى قولى اعم از آن است كه به لفظ امر باشد مثل [حج:30]. و يا به لفظ «لاتفعل» باشد مانند [بقره:35]. در آيه [حشر:7]. شامل هر دو است. * انتهاء: اَنزجار است از آنچه نهى شده كه معنى ترك كردن مىدهد «اِنْتَهى عَنِ الشَّىْءِ: كفّ» يعنى از آن دست برداشت [بقره:275]. هر كه را موعظهاى از خدايش آيد و از ربا دست بردارد گذشته به نفع اوست. [حشر:7]. از آنچه رسول خدا نهى كرده دست برداريد. انتهاء به معنى رسيدن به آخر نيز آيد. منتهى: اسم مكان است. طبرسى گويد: منتهى موضع انتهاء است و نيز گويد: منتهى و آخر يكى است در اقرب الموارد گويد: منتهى به معنى نهايت و آخر است گويند: «هُوَ بَعيدُ الْمُنْتَهى». و نيز مصدر ميمى است به معنى انتهاء چنانكه در كشاف ذيل [نجم:14]. به هر دو تصريح كرده است. [نازعات:42-44]. به نظر مىآيد منتهى مصدر ميمى باشد و منتهاى امر قيامت وقوع و رسيدن آن است يعنى: از تو مىپرسند قيامت كى واقع مىشود تو در چه چيزى از علم آن، وقوع و رسيدن آن مربوط به پروردگار تو است. * [نجم:42]. منتهى در اين آيه نيز ظاهرا مصدر ميمى است يعنى انتهاء هر چيز به سوى خداست. * [نجم:13-14]. منتهى ظاهرا اسم مكان است يعنى سدره آخر. راجع به آيه در «سدر» بررسى شده است درالميزان فرموده: در كلام الله چيزى كه اين شجره را تفسير كند نيست گويا بنابر ابهام گويى است... در روايات تفسير شده كه آن درختى است در بالاى آسمان هفتم اعمال بنى آدم به آنجا مىرسد. * تناهى: نهى كردن همديگر و نيز ترك كردن است.[مائده:79]. از كار بدى كه كرده بودند همديگر را نهى نمىكردند يا كاربدشان را ترك نمىكردند. *** نُهيه: به معنى عقل است كه آدمى را از كار بد نهى مىكند معانى ديگرى نيز دارد كه در قرآن مجيد نيامده است جمع آن نُهى است بروزن دعا. [طه:128]. راستى در آنچه گفته شد درسهايى است خردمندان را. ايضاً [طه:54]. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
عن:100, ل:87, ه:61, ان:59, ما:56, اله:50, هم:48, کم:48, ف:47, ب:46, الله:46, وله:46, انن:45, من:38, نکر:37, قول:37, لم:36, عرف:33, لا:31, امر:31, الذين:30, ربب:30, کون:29, ک:26, ا:25, ها:24, صلو:23, الى:22, عبد:22, فى:22, قوم:21, الا:21, ى:21, کما:20, رئى:19, اول:19, عود:19, خير:18, نجو:18, نن:18, غفر:17, کفر:17, يا:17, عدو:17, لو:17, قد:16, اوى:16, رجم:16, طوع:16, قتل:16, نا:16, علم:16, اخذ:15, هما:15, عند:15, ذکر:15, اتى:15, نهى:15, بعض:15, رحم:15, سوء:15, هو:14, فحش:14, دعو:14, اولى:14, ايى:14, رسل:14, جزى:14, وقى:14, جنن:14, اخر:14, قبل:14, نصو:14, ثم:14, هذا:14, انتم:14, ذلک:13, انت:13, نفق:13, على:13, نذر:13, امن:13, نصى:13, بئس:13, فتح:13, نفس:13, زکو:13, ائى:13, بين:13, لعل:13, شجر:13, ثلث:13, عمل:13, وعظ:12, رود:12, کبر:12, اذا:12, ظلم:12, سفع:12, انس:12, الذى:12, قرب:12, بقى:12, ذا:12, يمن:12, سلف:12, سدر:12, جىء:12, کذب:12, ارض:12, نوح:12, اثم:12, لما:12, تلکما:12, فسد:12, کلم:12, ربو:12, عصو:12, عصى:12, فعل:12, هل:12, سطر:12, ذى:12, خلق:12, دون:12, لوط:12, اکل:12, مسس:12, قبض:12, حفظ:12, خرج:12, سبق:12, هى:12, جنب:12, هوى:12, اذ:12, ضحک:12, حسن:12, سرع:12, اولاء:12, بنو:12, رجع:12, قسط:12, وحد:12, يى:12, صبر:12, نزل:12, عتو:12, نسى:12, نئى:12, جرم:12, صلح:11, ابراهيم:11, بغى:11, يسر:11, حبب:11, هذه:11, وفى:11, غشو:11, بکى:11, امم:11, سبل:11, کلا:11, حبر:11, حلل:11, سجد:11, کثر:11, حدد:11, خوف:11, نکث:11, قلب:11, غشى:11, عدل:11, کتب:11, ن:11, انجيل:11, هؤلاء:11, کلل:11, مول:11, رکع:11, ولى:11, فسق:11, ردد:11, يدى:11, خسر:11, يوم:11, دين:11, خزى:11, خلف:11, ابو:11, فلح:11, حرم:11, مرض:11, توراة:11, أما:11, شهر:11, خشى:11, صوب:11, حذر:11, شىء:11, طير:11, سيح:11, قرن:11, هجر:11, قلل:11, قدر:11, هلک:11, همم:11, خطء:11, سحت:11, رجو:11, ندى:11, حمد:11, عقب:11, طيب:11, عذب:11, بل:11, رجف:11, انا:11, قرد:11, دخل:10, ندو:10, خسء:10, بطل:10, ملو:10, ورى:10, مدن:10, فتن:10, وحى:10, لن:10, بشر:10, خفى:10, عتد:10, توب:10, شدد:10, بصر:10, الک:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۷:۰۰
تکرار در قرآن: ۵۶(بار)
قاموس قرآن
زجر و منع «نَهاهُ عَنْهُ: زَجَرَهُ عَنْهُ و مَنَعَهُ عَنْهُ» خواه بوسيله قول باشد يا بغير آن مثلا در [نازعات:40]. مراد دفع شهوت نفس است از فعل حرام. نهى قولى اعم از آن است كه به لفظ امر باشد مثل [حج:30]. و يا به لفظ «لاتفعل» باشد مانند [بقره:35]. در آيه [حشر:7]. شامل هر دو است. * انتهاء: اَنزجار است از آنچه نهى شده كه معنى ترك كردن مىدهد «اِنْتَهى عَنِ الشَّىْءِ: كفّ» يعنى از آن دست برداشت [بقره:275]. هر كه را موعظهاى از خدايش آيد و از ربا دست بردارد گذشته به نفع اوست. [حشر:7]. از آنچه رسول خدا نهى كرده دست برداريد. انتهاء به معنى رسيدن به آخر نيز آيد. منتهى: اسم مكان است. طبرسى گويد: منتهى موضع انتهاء است و نيز گويد: منتهى و آخر يكى است در اقرب الموارد گويد: منتهى به معنى نهايت و آخر است گويند: «هُوَ بَعيدُ الْمُنْتَهى». و نيز مصدر ميمى است به معنى انتهاء چنانكه در كشاف ذيل [نجم:14]. به هر دو تصريح كرده است. [نازعات:42-44]. به نظر مىآيد منتهى مصدر ميمى باشد و منتهاى امر قيامت وقوع و رسيدن آن است يعنى: از تو مىپرسند قيامت كى واقع مىشود تو در چه چيزى از علم آن، وقوع و رسيدن آن مربوط به پروردگار تو است. * [نجم:42]. منتهى در اين آيه نيز ظاهرا مصدر ميمى است يعنى انتهاء هر چيز به سوى خداست. * [نجم:13-14]. منتهى ظاهرا اسم مكان است يعنى سدره آخر. راجع به آيه در «سدر» بررسى شده است درالميزان فرموده: در كلام الله چيزى كه اين شجره را تفسير كند نيست گويا بنابر ابهام گويى است... در روايات تفسير شده كه آن درختى است در بالاى آسمان هفتم اعمال بنى آدم به آنجا مىرسد. * تناهى: نهى كردن همديگر و نيز ترك كردن است.[مائده:79]. از كار بدى كه كرده بودند همديگر را نهى نمىكردند يا كاربدشان را ترك نمىكردند. *** نُهيه: به معنى عقل است كه آدمى را از كار بد نهى مىكند معانى ديگرى نيز دارد كه در قرآن مجيد نيامده است جمع آن نُهى است بروزن دعا. [طه:128]. راستى در آنچه گفته شد درسهايى است خردمندان را. ايضاً [طه:54].
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
انْتَهَوْا | ۳ |
فَانْتَهَى | ۱ |
يَنْهَوْنَ | ۷ |
تَنْهَوْنَ | ۱ |
تُنْهَوْنَ | ۱ |
نُهُوا | ۵ |
انْتَهُوا | ۱ |
يَنْهَاهُمُ | ۱ |
يَنْتَهُوا | ۲ |
يَتَنَاهَوْنَ | ۱ |
مُنْتَهُونَ | ۱ |
نُهِيتُ | ۲ |
نَهَاکُمَا | ۱ |
أَنْهَکُمَا | ۱ |
يَنْهَاهُمْ | ۱ |
تَنْتَهُوا | ۲ |
يَنْتَهُونَ | ۱ |
النَّاهُونَ | ۱ |
تَنْهَانَا | ۱ |
أَنْهَاکُمْ | ۱ |
نَنْهَکَ | ۱ |
يَنْهَى | ۲ |
تَنْتَهِ | ۳ |
النُّهَى | ۲ |
نَهَوْا | ۱ |
تَنْهَى | ۱ |
انْهَ | ۱ |
يَنْتَهِ | ۲ |
الْمُنْتَهَى | ۲ |
نَهَاکُمْ | ۱ |
فَانْتَهُوا | ۱ |
يَنْهَاکُمُ | ۲ |
نَهَى | ۱ |
مُنْتَهَاهَا | ۱ |