ریشه صعق: تفاوت میان نسخهها
(افزودن نمودار دفعات) |
|||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گويد. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن كتف) يعنى الاغ شديد الصوت. به عقيده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمينى و صعق در صداى اجسام علوى است... و صاعقه صوت شديد جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نيز از آن مىباشد [زمر:68]. صعق را در آيه مرگ و بىهوشى گفتهاند، آن لازم معناى صعق است و مرگ و بيهوشى در اثر صيحه و صعق خواهد بود چنانكه فرموده [يس:29]، [يس:49]. معنى آيه چنين مىشود: در صور دميده شودآن كه در اسمانها وآن كه در زمين است بههوش مىشود و مىميرد مگر آن كس كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در صور دميده شود آنگاه همه ايستاده و نگاه مىكنند. نظير اين آيه است آيه [نمل:87]. احتمال دارد اين آيه راجع به صور دوم باشد كه اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده مىشوند. جمله «كُلُّ اَتَوْهُ داخِرينَ» قرينه اين نظر است. همين طور است آيه [اعراف:143]. يعنى چون خدايش به كوه تجلّى كرده آن را ريز ريز نمود و موسى بيهوش افتاد. و شايد منظور آن باشد كه موسى در حال صيحه زدن به زمين افتاد. ولى معنى اول بهتر است زيرا ذيل آيه چنين است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَيْكَ». همچنين است آيه [طور:45]. بگذارشان تا برسند بر روزى كه در آن صيحه زده مىشوند و مىميرند. صاعقه را: مرگ، آتشى كه از آسمان آيد و عذاب گفتهاند مثل [رعد:13]، [فصّلت:13]. چنانكه در مجمع ذيل آيه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل اين قول مىگويد: اينها همه آثار صاعقهاند وآن در حدّ ذاته يكى است و همان صوت شديد جوّ مىباشد. نا گفته نماند: آيات قرآن صاعقه را در برق و آتشى كه از ابر جستن مىكند به كار برده چنانكه از [بقره:55]، [رعد:13]. پيداست و شايد مراد از آنها صيحه شديد باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجيد آمده است. | شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گويد. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن كتف) يعنى الاغ شديد الصوت. به عقيده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمينى و صعق در صداى اجسام علوى است... و صاعقه صوت شديد جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نيز از آن مىباشد [زمر:68]. صعق را در آيه مرگ و بىهوشى گفتهاند، آن لازم معناى صعق است و مرگ و بيهوشى در اثر صيحه و صعق خواهد بود چنانكه فرموده [يس:29]، [يس:49]. معنى آيه چنين مىشود: در صور دميده شودآن كه در اسمانها وآن كه در زمين است بههوش مىشود و مىميرد مگر آن كس كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در صور دميده شود آنگاه همه ايستاده و نگاه مىكنند. نظير اين آيه است آيه [نمل:87]. احتمال دارد اين آيه راجع به صور دوم باشد كه اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده مىشوند. جمله «كُلُّ اَتَوْهُ داخِرينَ» قرينه اين نظر است. همين طور است آيه [اعراف:143]. يعنى چون خدايش به كوه تجلّى كرده آن را ريز ريز نمود و موسى بيهوش افتاد. و شايد منظور آن باشد كه موسى در حال صيحه زدن به زمين افتاد. ولى معنى اول بهتر است زيرا ذيل آيه چنين است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَيْكَ». همچنين است آيه [طور:45]. بگذارشان تا برسند بر روزى كه در آن صيحه زده مىشوند و مىميرند. صاعقه را: مرگ، آتشى كه از آسمان آيد و عذاب گفتهاند مثل [رعد:13]، [فصّلت:13]. چنانكه در مجمع ذيل آيه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل اين قول مىگويد: اينها همه آثار صاعقهاند وآن در حدّ ذاته يكى است و همان صوت شديد جوّ مىباشد. نا گفته نماند: آيات قرآن صاعقه را در برق و آتشى كه از ابر جستن مىكند به كار برده چنانكه از [بقره:55]، [رعد:13]. پيداست و شايد مراد از آنها صيحه شديد باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجيد آمده است. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
هم:100, ف:99, من:59, فى:43, اخذ:42, ه:39, ب:35, ما:32, قول:29, مثل:27, کم:27, رسل:26, عاد:25, نظر:25, نذر:25, صعق:25, يوم:25, عن:24, وله:24, اذ:23, اله:23, ثمود:23, ثم:23, الله:22, جىء:21, جهر:21, عرض:19, موسى:18, صور:18, صوب:18, عذب:18, لا:18, حذر:18, انتم:18, جعل:17, غنى:17, موت:17, لما:17, هون:17, خرر:17, ظلم:17, الذى:16, دکک:16, نفخ:16, خوف:16, شىء:16, بعث:16, شرک:16, اذن:16, فوق:16, ها:15, طوع:15, ربب:15, هدى:15, ان:15, بعد:15, سمو:15, على:14, کيد:14, کون:14, ملک:14, سبح:14, ک:14, کسب:13, قوم:13, حتى:13, حوط:13, عمى:13, ل:13, لقى:13, لئک:13, علو:13, صبع:13, امر:13, علم:13, عجل:13, نجو:13, رئى:12, الذين:12, بين:12, عزز:12, ارض:12, الک:12, توب:12, جبل:12, برق:11, وذر:11, کفر:11, حبب:11, الا:11, الى:11, نا:11, جدل:11, حمد:10, عتو:10, رعد:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۲۹
تکرار در قرآن: ۱۱(بار)
قاموس قرآن
شدن صوت رعد. در اقرب گفته: «صَعِقَ الرَّعْدُ صَعْقاً:اِشْتَدَّ صَوْتُهُ». قاموس آن را شدن صوت گويد. در صحاح هست: «حمار صعق» (بر وزن كتف) يعنى الاغ شديد الصوت. به عقيده راغب صاعقه و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند و صاقعه هر دو به معنى صيحه بزرگ اند مگرصقع در صوت اجسام زمينى و صعق در صداى اجسام علوى است... و صاعقه صوت شديد جوّ است . پس، صعق (بر وزن فلس) اشتداد صوت است و صاعقه نيز از آن مىباشد [زمر:68]. صعق را در آيه مرگ و بىهوشى گفتهاند، آن لازم معناى صعق است و مرگ و بيهوشى در اثر صيحه و صعق خواهد بود چنانكه فرموده [يس:29]، [يس:49]. معنى آيه چنين مىشود: در صور دميده شودآن كه در اسمانها وآن كه در زمين است بههوش مىشود و مىميرد مگر آن كس كه خدا بخواهد سپس بار ديگر در صور دميده شود آنگاه همه ايستاده و نگاه مىكنند. نظير اين آيه است آيه [نمل:87]. احتمال دارد اين آيه راجع به صور دوم باشد كه اجزاء ابدان به فزع و اضطراب آمده و زنده مىشوند. جمله «كُلُّ اَتَوْهُ داخِرينَ» قرينه اين نظر است. همين طور است آيه [اعراف:143]. يعنى چون خدايش به كوه تجلّى كرده آن را ريز ريز نمود و موسى بيهوش افتاد. و شايد منظور آن باشد كه موسى در حال صيحه زدن به زمين افتاد. ولى معنى اول بهتر است زيرا ذيل آيه چنين است «فَلَمّا اَفاقَ قالَ سُبْحانَكَ تُبْتُ اِلَيْكَ». همچنين است آيه [طور:45]. بگذارشان تا برسند بر روزى كه در آن صيحه زده مىشوند و مىميرند. صاعقه را: مرگ، آتشى كه از آسمان آيد و عذاب گفتهاند مثل [رعد:13]، [فصّلت:13]. چنانكه در مجمع ذيل آيه 55 بقره فرموده است. راغب پس از نقل اين قول مىگويد: اينها همه آثار صاعقهاند وآن در حدّ ذاته يكى است و همان صوت شديد جوّ مىباشد. نا گفته نماند: آيات قرآن صاعقه را در برق و آتشى كه از ابر جستن مىكند به كار برده چنانكه از [بقره:55]، [رعد:13]. پيداست و شايد مراد از آنها صيحه شديد باشد. صاعقه، شش بار، صواعق دو بار در قرآن مجيد آمده است.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
الصَّوَاعِقِ | ۱ |
الصَّاعِقَةُ | ۳ |
صَعِقاً | ۱ |
الصَّوَاعِقَ | ۱ |
فَصَعِقَ | ۱ |
صَاعِقَةً | ۱ |
صَاعِقَةِ | ۱ |
صَاعِقَةُ | ۱ |
يُصْعَقُونَ | ۱ |