ریشه کثر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(Added root proximity by QBot) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::کثر]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
كثرة به معنى زيادت است راغب گفته: كثرت و قلت در كميت منفصله به كار روند مثل اعداد. [اعراف:86]. ياد كنيد آنگاه كه عده شما كم بود خدا زيادتان كرد. كثير: بسيار [حديد:26]. كثير ممكن است فى نفسه باشد نه با قياس به ديگرى مثل [آل عمران:146]. يعنى مردان خدا كه فى حد هم بسيار بودند و مثل [مائده:66]. كه كثير در مقابل قليل است. ولى ظاهراً اگر قرينه نباشد لفظ كثير دلالت ندارد كه مقابل آن قليل است بلكه كثرت در خود موصوف است بى آنكه طرف مقابل در نظر گرفته شود. اكثر: اسم تفضيل است در اقرب الموارد گفته: آن فوق النصف است. يعنى در صورتى [بقره:243]. گفته مىشود كه بيشتر از نصف مردم شكرگزار نباشند. اين سخن در همه آيات قابل تطبيق نيست و ظاهراً آن در بعضى از آيات به معنى زيادت است مثل [نساء:12]. پيداست كه «اكثر» در آيه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است زيرا اگر ميت دو خواهر يا دو برادر مادرى داشته باشد ثلث مال را خواهند برد و مثل [روم:9]. ظاهراً مراد مطلق كثرت است. اِكثار: بسيار شدن و بسيار كردن. لازم و متعدى هر دو آمده است. [هود:32]. گفتند: ای نوح با ما مجادله كردى و جدال را بسيار نمودى و مثل [فجر:12]. در قرآن مجيد لازم نيامده است. استكثار: گويند: «اِسْتَكْثَرَ مِنَ الشَّىْءِ» يعنى آن كار را بسيار كرد [اعراف:188]. اگر غيب مىدانستم خير را درباره خويش بسيار مىجستم صحاح استكثار را اكثار گفته است. * [مدثر:7-5]. در «رجز» احتمال داديم كه مراد از رجز تزلزل و اضطراب است معنى آيات چنين است از تزلزل در كارت يا از عذاب يعنى معصيت دورى كن. منت نگذار در حاليكه كارت و عملت را زياد به حساب آورى و براى پروردگارت و در راه او استقامت داشته باش و نيز در معنى آيه گفتهاند: چون چيزى به كسى دادى منت مگذار و آن را زياد نبين. ولى ظاهراً مراد منت به خداست يعنى: در اين كارها به خدا منت نگذار كه كار خودت را زياد بينى نظير [حجرات:17]. تكاثر: بين الاثنين است طبرسى ذيل [تكاثر:2-1]. فرموده: تكاثر افتخار به كثرت مناقب است «تَكاثَرَ الْقَوْمُ» يعنى: قوم مناقب خويش را برشمردند. راغب گفته: مكاثر و تكاثر، معارضه و رقابت در كثرت مال و عزت است، ظاهراً در آيه قول راغب مراد است و تكاثر آن است كه اين مىخواهد مال و اعتبار خويش را زياد كند آن نيز به رقابت آن، چنان مىخواهد يعنى رقابت در كثرت و عزت مشغولتان كرد تا عمرتان سر آمد ايضاً آيه [حديد:20]. | كثرة به معنى زيادت است راغب گفته: كثرت و قلت در كميت منفصله به كار روند مثل اعداد. [اعراف:86]. ياد كنيد آنگاه كه عده شما كم بود خدا زيادتان كرد. كثير: بسيار [حديد:26]. كثير ممكن است فى نفسه باشد نه با قياس به ديگرى مثل [آل عمران:146]. يعنى مردان خدا كه فى حد هم بسيار بودند و مثل [مائده:66]. كه كثير در مقابل قليل است. ولى ظاهراً اگر قرينه نباشد لفظ كثير دلالت ندارد كه مقابل آن قليل است بلكه كثرت در خود موصوف است بى آنكه طرف مقابل در نظر گرفته شود. اكثر: اسم تفضيل است در اقرب الموارد گفته: آن فوق النصف است. يعنى در صورتى [بقره:243]. گفته مىشود كه بيشتر از نصف مردم شكرگزار نباشند. اين سخن در همه آيات قابل تطبيق نيست و ظاهراً آن در بعضى از آيات به معنى زيادت است مثل [نساء:12]. پيداست كه «اكثر» در آيه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است زيرا اگر ميت دو خواهر يا دو برادر مادرى داشته باشد ثلث مال را خواهند برد و مثل [روم:9]. ظاهراً مراد مطلق كثرت است. اِكثار: بسيار شدن و بسيار كردن. لازم و متعدى هر دو آمده است. [هود:32]. گفتند: ای نوح با ما مجادله كردى و جدال را بسيار نمودى و مثل [فجر:12]. در قرآن مجيد لازم نيامده است. استكثار: گويند: «اِسْتَكْثَرَ مِنَ الشَّىْءِ» يعنى آن كار را بسيار كرد [اعراف:188]. اگر غيب مىدانستم خير را درباره خويش بسيار مىجستم صحاح استكثار را اكثار گفته است. * [مدثر:7-5]. در «رجز» احتمال داديم كه مراد از رجز تزلزل و اضطراب است معنى آيات چنين است از تزلزل در كارت يا از عذاب يعنى معصيت دورى كن. منت نگذار در حاليكه كارت و عملت را زياد به حساب آورى و براى پروردگارت و در راه او استقامت داشته باش و نيز در معنى آيه گفتهاند: چون چيزى به كسى دادى منت مگذار و آن را زياد نبين. ولى ظاهراً مراد منت به خداست يعنى: در اين كارها به خدا منت نگذار كه كار خودت را زياد بينى نظير [حجرات:17]. تكاثر: بين الاثنين است طبرسى ذيل [تكاثر:2-1]. فرموده: تكاثر افتخار به كثرت مناقب است «تَكاثَرَ الْقَوْمُ» يعنى: قوم مناقب خويش را برشمردند. راغب گفته: مكاثر و تكاثر، معارضه و رقابت در كثرت مال و عزت است، ظاهراً در آيه قول راغب مراد است و تكاثر آن است كه اين مىخواهد مال و اعتبار خويش را زياد كند آن نيز به رقابت آن، چنان مىخواهد يعنى رقابت در كثرت و عزت مشغولتان كرد تا عمرتان سر آمد ايضاً آيه [حديد:20]. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
هم:100, من:83, ل:64, لا:52, ما:50, وله:46, اله:43, انس:42, ه:42, الله:41, انن:38, کم:38, علم:37, لکن:37, ف:37, ک:36, کون:34, ب:33, فى:32, امن:28, ها:28, على:27, قول:25, ربب:24, ان:21, نا:21, حقق:21, الا:20, ذلک:20, ذکر:20, قد:20, ايى:20, ضلل:20, الذين:18, بل:18, عن:18, فسق:17, هو:17, ائى:16, لو:16, اوى:16, کثر:16, قبل:15, يوم:15, يا:15, کفر:15, شىء:15, وجد:15, الى:15, کلل:15, بين:14, مول:14, امر:14, فضل:14, ارض:14, رئى:14, جىء:14, خير:14, نزل:14, شکر:14, شرک:14, اذا:14, قوم:14, اتى:14, جنن:14, مثل:13, لما:13, ثم:13, ظنن:13, حکم:13, الذى:13, فکه:13, عزز:13, ا:13, شدد:13, ى:13, قلل:13, اخذ:13, رسل:13, وقى:13, اکل:13, اذ:13, سبح:13, سوى:13, عقل:13, سبل:13, جدل:13, ظلم:13, قلب:13, نن:13, ولى:13, خلق:13, سمع:13, ولد:13, قوى:13, کتب:13, مع:13, تبع:13, عفو:12, غنم:12, او:12, وعد:12, صبر:12, عند:12, هدى:12, دعو:12, ام:12, جعل:12, کيف:12, عجب:12, طوع:12, عذب:12, هما:12, ابى:12, خرج:12, نصر:12, زيد:12, لم:12, اول:12, عمل:12, عبد:12, خلف:12, بعد:12, عرض:12, صحب:12, جبل:12, دبب:12, صلو:12, شجر:12, خفى:12, عهد:12, نذر:12, قتل:12, جمع:12, دنو:12, حيى:12, بعض:12, فئى:12, ثبر:12, حسن:12, ذو:12, دين:12, هذا:12, کذب:12, حمد:12, لهو:12, اثم:12, ضرر:12, کسب:12, سئل:12, بعث:12, لن:11, ضرب:11, قرب:11, لقى:11, ذا:11, لعل:11, کره:11, زوج:11, جهنم:11, زين:11, بنو:11, نحن:11, فقه:11, فرى:11, موت:11, عمر:11, سمو:11, سوء:11, نفر:11, وسم:11, منع:11, انتم:11, خبث:11, هذه:11, فلح:11, حنين:11, ذلکم:11, عقب:11, بکر:11, بشر:11, ودد:11, ضعف:11, غلب:11, اذى:11, حتى:11, رجل:11, عمى:11, بصر:11, بلغ:11, غنى:11, ريب:11, وطن:11, اثر:11, رزق:11, نعج:11, مدد:11, کى:11, نعم:11, فعل:11, امم:11, ذنب:11, منن:11, نبو:11, طيب:11, نظر:11, دخل:11, جهل:11, دون:11, هجر:11, ن:11, فسد:11, هن:11, بسط:11, ملک:11, قرء:11, قرن:11, هل:11, بلد:11, صرف:11, وحد:11, يدى:11, سجن:11, قدر:11, انا:11, غيب:11, نفع:11, اذن:11, زور:11, وسع:11, فشل:11, رغم:11, مکر:11, شرب:11, نجم:11, جزى:11, حجر:11, کتم:11, صمم:11, قصد:11, نصب:11, سدس:11, اسرائيل:11, جرم:11, بئس:11, رفع:11, اجر:11, قطع:11, بغى:11, رود:11, سکب:11, نسو:11, جنب:11, بدل:11, حبر:11, ورى:11, قرآن:11, صوب:11, فتن:11, فتح:11, بکى:11, فرض:11, نکر:11, نسر:11, نجو:11, خلط:11, هوى:11, اهل:11, شعر:11, حسب:11, موه:11, عدد:11, نفق:11, شرى:11, قبر:11, ربو:11, کلا:11, عطو:11, حرص:11, افک:11, حفظ:11, احزاب:11, حضر:11, لدن:11, نوب:11, هى:11, قصر:11, صبب:11, عشو:11, حور:11, قمر:11, وهن:11, اصل:11, انت:11, سوف:11, وکل:11, طغى:11, عجز:11, عنت:11, غفل:11, عظم:11, رهب:11, متع:11, عجل:11, نفس:11, بدو:11, عشر:11, سرع:11, ظلل:11, فخر:11, يعوق:11, فرش:11, شعيب:11, قسو:11, نضد:11, رمز:10, ارث:10, لبب:10, فىء:10, متى:10, مهما:10, رس:10, شمل:10, قفو:10, التى:10, کفف:10, ذرء:10, ثلث:10, قبض:10, نبء:10, نهى:10, ثوب:10, ثور:10, احد:10, هلک:10, بثث:10, فرق:10, طغو:10, ظهر:10, قسم:10, صنم:10, شعب:10, لعن:10, اجل:10, ندى:10, قصص:10, قرطس:10, يغوث:10, نزع:10, رجز:10, طرف:10, نحر:10, ورث:10, اخر:10, غوى:10, صلح:10, امد:10, وجه:10, جوب:10, رجع:10, بيت:10, ندو:10, فوه:10, طهر:10, وتد:10, نوح:10, کبر:10, ترب:10, اين:10, شمس:10, هرع:10, تجر:10, ردد:10, فصل:10, مسس:10, هون:10, برم:10, نوم:10, وبق:10, سواع:10, غوث:10, لعب:10, خسر:10, روح:10, ذئم:10, يمن:10, عنب:10, فلک:10, طور:10, عوج:10, بلى:10, ضحک:10, شئن:10, أما:10, يوسف:10, ثبت:10, خلد:10, عدو:10, س:10, غير:10, الک:10, ثمود:10, کلم:10, سليمان:10, قرى:10, نبذ:10, دحر:10, لئک:10, طير:10, نقض:10, کاين:10, بطر:10, حشر:10, شرر:10, سرف:10, خطء:10, صدد:10, رحم:10, خوف:10, ابو:10, علو:10, تحت:10, غيث:10, يتم:10, سکن:10, وقت:10, الم:10, تبر:10, بحر:10, سقى:10, نخل:10, عاد:10, حمل:10, بطن:10, صرط:10, سيناء:10, شهد:10, قدس:10, داود:10, مکث:10, اياه:10, فرج:10, عرب:10, حجز:10, ضيق:10, ذرر:10, جسس:10, عرف:10, ثمر:10, نور:10, قرض:10, وکء:10, غفر:10, عزم:10, سوع:10, صدق:10, رضو:10, ترک:10, صوم:10, قدم:10, عود:10, حبب:10, ذمم:10, بطل:10, حدث:10, جهر:10, ردى:10, سجد:10, توب:10, طول:10, برر:10, حرم:10, سحت:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۸
تکرار در قرآن: ۱۶۷(بار)
قاموس قرآن
كثرة به معنى زيادت است راغب گفته: كثرت و قلت در كميت منفصله به كار روند مثل اعداد. [اعراف:86]. ياد كنيد آنگاه كه عده شما كم بود خدا زيادتان كرد. كثير: بسيار [حديد:26]. كثير ممكن است فى نفسه باشد نه با قياس به ديگرى مثل [آل عمران:146]. يعنى مردان خدا كه فى حد هم بسيار بودند و مثل [مائده:66]. كه كثير در مقابل قليل است. ولى ظاهراً اگر قرينه نباشد لفظ كثير دلالت ندارد كه مقابل آن قليل است بلكه كثرت در خود موصوف است بى آنكه طرف مقابل در نظر گرفته شود. اكثر: اسم تفضيل است در اقرب الموارد گفته: آن فوق النصف است. يعنى در صورتى [بقره:243]. گفته مىشود كه بيشتر از نصف مردم شكرگزار نباشند. اين سخن در همه آيات قابل تطبيق نيست و ظاهراً آن در بعضى از آيات به معنى زيادت است مثل [نساء:12]. پيداست كه «اكثر» در آيه شامل دو نفر و از دو نفر بالاتر است زيرا اگر ميت دو خواهر يا دو برادر مادرى داشته باشد ثلث مال را خواهند برد و مثل [روم:9]. ظاهراً مراد مطلق كثرت است. اِكثار: بسيار شدن و بسيار كردن. لازم و متعدى هر دو آمده است. [هود:32]. گفتند: ای نوح با ما مجادله كردى و جدال را بسيار نمودى و مثل [فجر:12]. در قرآن مجيد لازم نيامده است. استكثار: گويند: «اِسْتَكْثَرَ مِنَ الشَّىْءِ» يعنى آن كار را بسيار كرد [اعراف:188]. اگر غيب مىدانستم خير را درباره خويش بسيار مىجستم صحاح استكثار را اكثار گفته است. * [مدثر:7-5]. در «رجز» احتمال داديم كه مراد از رجز تزلزل و اضطراب است معنى آيات چنين است از تزلزل در كارت يا از عذاب يعنى معصيت دورى كن. منت نگذار در حاليكه كارت و عملت را زياد به حساب آورى و براى پروردگارت و در راه او استقامت داشته باش و نيز در معنى آيه گفتهاند: چون چيزى به كسى دادى منت مگذار و آن را زياد نبين. ولى ظاهراً مراد منت به خداست يعنى: در اين كارها به خدا منت نگذار كه كار خودت را زياد بينى نظير [حجرات:17]. تكاثر: بين الاثنين است طبرسى ذيل [تكاثر:2-1]. فرموده: تكاثر افتخار به كثرت مناقب است «تَكاثَرَ الْقَوْمُ» يعنى: قوم مناقب خويش را برشمردند. راغب گفته: مكاثر و تكاثر، معارضه و رقابت در كثرت مال و عزت است، ظاهراً در آيه قول راغب مراد است و تكاثر آن است كه اين مىخواهد مال و اعتبار خويش را زياد كند آن نيز به رقابت آن، چنان مىخواهد يعنى رقابت در كثرت و عزت مشغولتان كرد تا عمرتان سر آمد ايضاً آيه [حديد:20].
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
کَثِيراً | ۴۶ |
أَکْثَرُهُمْ | ۲۶ |
کَثِيرٌ | ۹ |
أَکْثَرَ | ۲۶ |
کَثِيرَةً | ۴ |
أَکْثَرُهُمُ | ۲ |
کَثُرَ | ۱ |
کَثِيرَةٌ | ۴ |
کَثِيرٍ | ۷ |
أَکْثَرَکُمْ | ۲ |
کَثْرَةُ | ۱ |
أَکْثَرَهُمْ | ۱۵ |
اسْتَکْثَرْتُمْ | ۱ |
لِکَثِيرٍ | ۱ |
فَکَثَّرَکُمْ | ۱ |
لِأَکْثَرِهِمْ | ۱ |
لاَسْتَکْثَرْتُ | ۱ |
کَثُرَتْ | ۱ |
کَثِيرَةٍ | ۳ |
کَثْرَتُکُمْ | ۱ |
فَأَکْثَرْتَ | ۱ |
أَکْثَرُ | ۷ |
أَکْثَرِهِمْ | ۱ |
تَکَاثُرٌ | ۱ |
تَسْتَکْثِرُ | ۱ |
فَأَکْثَرُوا | ۱ |
التَّکَاثُرُ | ۱ |
الْکَوْثَرَ | ۱ |