ریشه فسق: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Move page script صفحهٔ ریشه فسق‌ را به ریشه فسق منتقل کرد)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:


__TOC__
__TOC__
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::فسق‌]]
|?نازل شده در سال
|mainlabel=-
|headers=show
|limit=2000
|format=jqplotchart
|charttype=line
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول
|labelaxislabel=سال نزول
|smoothlines=yes
|numbersaxislabel=دفعات تکرار
|distribution=yes
|min=0
|datalabels=value
|distributionsort=none
|ticklabels=yes
|colorscheme=rdbu
|chartlegend=none
}}


=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
(بر وزن قشر) خروج از حق اهل لغت گفته‏اند: «فَسَقَتِ الرُّطَبَةُ عَنْ قِشْرِها» خرما از غلاف خود خارج شد به تصريح راغب فسق شرعى از همين ريشه است در مصباح و اقرب گفته به قولى آن به معنى خروج شى‏ء از شى‏ء على وجه الفساد است. پس فسق و فسوق خروج از حق است چنانكه در باره ابليس فرموده: [كهف:50]. يعنى او از جن بود و از دستور خدايش خارج شد و اطاعت نكرد. كافر فاسق است كه بالتمام از شرع خارج شده و گناهكار فاسق است كه به نسبت گناه از شرع و حق كناررفته است. [انعام:121]. از آنچه نام خدا در وقت ذبح آن ذكر نشده نخوريد خوردن آن فسق و خروج از شرع است ظاهرا ضمير «اِنََّهُ» به «اَكْل» راجع است. و يا آن ذبيحه كارى خارج از شرع است. [بقره:197]. درحج جماع، خروج از طاعت خدا و مجادله نيست و در روايات فوق به «كذب» و جدال به «لاوَاللَّهِ وَ بَلى وَاللَّهِ» تفسير شده است. [حجرات:11]. در جوامع الجامع و الميزان اسم را ذكر معنى كرده است گويند: فلانى نامش با خوبى يا با بدى مشهور است در آيه نهى شده از اينكه نام مؤمنى با فسق و با بدى برده شودمثلا: اين فلان كاره است يا فلان كاره بوديعنى: بد ذكرى است ذكر مردم با فسق پس از ايمان آوردن آنها. صدر آيه كه در نهى از لقب بد و طعنه و عيبجوئى است اين مطلب را روشن مى‏كند. عدم اعتبار قول فاسق‏ [حجرات:6]. آيه شريفه قول فاسق را بى اعتبار معرفى مى‏كند و مفهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است. و اين در صورتى است كه فسق فاسق معلوم باشديعنى: اى اهل ايمان اگر فاسقى خبرى پيش شما آورد در باره آن تحقيق كنيد مبادا از روى عدم علم قومى راآسيب رسانيد و بركرده خويش پشيمان شويد. اين كريمه تصديق و امضاء بناء عقلاست كه به خبر شخص موثق اعتبار قائل اند و در صورت اخبار شخص فاسق و بدكار، تحقيق وجستجو مى‏كنند. *** شيعه و اهل سنت اتفاق دارند در اينكه آيه فوق در باره وليدبن عقبة بن ابى معيط نازل شده آنگاه كه از طرف رسول خدا«صلى الله عليه و آله» مأمور جمع آورى صدقات بنى مصطلق گرديد. ابن كثير در تفسيرخود از مسند احمد نقل كرده: حارث بن ابى اضرار فرمانرواى بنى مصطلق (كه پدر جويريه زن رسول خدا«صلى اللَّه عليه و آله» بود) گويد: محضر رسول خدا آمدم، اسلام را به من عرضه كرد قبول و اقرار كردم، به زكوة دعوتم كرد پذيرفتم، گفتم اى رسول خدا به نزد قوم خويش برگشته آنها را به اسلام و زكوة دعوت كنم هركه پذيرفت زكوتش را جمع مى‏كنم و در فلان وقت نماينده‏اى مى‏فرستيد آنچه جمع كرده‏ام محضر شما بياورد. چون حارث زكوة را جمع آورى كرد در وقت معين نماينده آن حضرت نيامد، حارث گمان كرد غضبى از جانب خدا و رسول شده كه نماينده حضرت نيامد. بزرگان قوم را خواند و گفت: رسول خدا به من وعده فرموده بود كه كسى را براى بردن زكوة جمع شده، بفرستد. رسول خدا خلف وعده نمى‏كند اين نيست مگر به واسطه غضبى، بياييد محضر رسول خدا برويم. از آن طرف رسول خدا«صلى اللَّه عليه و آله» وليدبن عقبه را براى آوردن زكوة فرستادند، او مقدارى از راه بنى مصطلق را پيمود ترسيد و برگشت (زيرادر جاهليت با آنها دشمنى داشت) و گفت: يا رسول الله حارث زكوة را نداد و خواست مرا نيز بكشد، آن حضرت در غضب شد و عده‏اى را پيش حارث فرستاد او كه با سران قوم عازم مدينه بود در راه با فرستادگان آن حضرت برخورد و گفت: چه مأموريتى داريد؟ گفتند: برای کار تو. گفت: چه کاری؟ گفتند: رسول خدا وليد را پيش تو فرستاده و او خبرداده كه زكوة را نداده و قصد كشتن او راداشته‏اى!!! گفت: نه به خدائيكه محمد«صلى اللَّه عليه و آله» را به حق فرستاده من نه او را ديده‏ام و نه پيش من آمده است. چون حارث وارد محضر آن حضرت گرديد فرمود: زكوة را ندادى و خواستى فرستاده مرا بكشى؟! «مَنَعْتَ الزَّكوةَ وَ اَرَدْتَ قَتْلَ رَسُولى»؟ گفت: نه به خدائيكه تو را به حق فرستاده نه من او را ديده‏ام و نه پيش من آمده است. و علت آمدن من اين است كه فرستاده شما نيامد فكركردم غضبى از جانب خدا ورسول بر ما شده است. پس آيه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا انْ جاءَكُمْ فاسِقٌ...» نازل گرديد.
(بر وزن قشر) خروج از حق اهل لغت گفته‏اند: «فَسَقَتِ الرُّطَبَةُ عَنْ قِشْرِها» خرما از غلاف خود خارج شد به تصريح راغب فسق شرعى از همين ريشه است در مصباح و اقرب گفته به قولى آن به معنى خروج شى‏ء از شى‏ء على وجه الفساد است. پس فسق و فسوق خروج از حق است چنانكه در باره ابليس فرموده: [كهف:50]. يعنى او از جن بود و از دستور خدايش خارج شد و اطاعت نكرد. كافر فاسق است كه بالتمام از شرع خارج شده و گناهكار فاسق است كه به نسبت گناه از شرع و حق كناررفته است. [انعام:121]. از آنچه نام خدا در وقت ذبح آن ذكر نشده نخوريد خوردن آن فسق و خروج از شرع است ظاهرا ضمير «اِنََّهُ» به «اَكْل» راجع است. و يا آن ذبيحه كارى خارج از شرع است. [بقره:197]. درحج جماع، خروج از طاعت خدا و مجادله نيست و در روايات فوق به «كذب» و جدال به «لاوَاللَّهِ وَ بَلى وَاللَّهِ» تفسير شده است. [حجرات:11]. در جوامع الجامع و الميزان اسم را ذكر معنى كرده است گويند: فلانى نامش با خوبى يا با بدى مشهور است در آيه نهى شده از اينكه نام مؤمنى با فسق و با بدى برده شودمثلا: اين فلان كاره است يا فلان كاره بوديعنى: بد ذكرى است ذكر مردم با فسق پس از ايمان آوردن آنها. صدر آيه كه در نهى از لقب بد و طعنه و عيبجوئى است اين مطلب را روشن مى‏كند. عدم اعتبار قول فاسق‏ [حجرات:6]. آيه شريفه قول فاسق را بى اعتبار معرفى مى‏كند و مفهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است. و اين در صورتى است كه فسق فاسق معلوم باشديعنى: اى اهل ايمان اگر فاسقى خبرى پيش شما آورد در باره آن تحقيق كنيد مبادا از روى عدم علم قومى راآسيب رسانيد و بركرده خويش پشيمان شويد. اين كريمه تصديق و امضاء بناء عقلاست كه به خبر شخص موثق اعتبار قائل اند و در صورت اخبار شخص فاسق و بدكار، تحقيق وجستجو مى‏كنند. *** شيعه و اهل سنت اتفاق دارند در اينكه آيه فوق در باره وليدبن عقبة بن ابى معيط نازل شده آنگاه كه از طرف رسول خدا«صلى الله عليه و آله» مأمور جمع آورى صدقات بنى مصطلق گرديد. ابن كثير در تفسيرخود از مسند احمد نقل كرده: حارث بن ابى اضرار فرمانرواى بنى مصطلق (كه پدر جويريه زن رسول خدا«صلى اللَّه عليه و آله» بود) گويد: محضر رسول خدا آمدم، اسلام را به من عرضه كرد قبول و اقرار كردم، به زكوة دعوتم كرد پذيرفتم، گفتم اى رسول خدا به نزد قوم خويش برگشته آنها را به اسلام و زكوة دعوت كنم هركه پذيرفت زكوتش را جمع مى‏كنم و در فلان وقت نماينده‏اى مى‏فرستيد آنچه جمع كرده‏ام محضر شما بياورد. چون حارث زكوة را جمع آورى كرد در وقت معين نماينده آن حضرت نيامد، حارث گمان كرد غضبى از جانب خدا و رسول شده كه نماينده حضرت نيامد. بزرگان قوم را خواند و گفت: رسول خدا به من وعده فرموده بود كه كسى را براى بردن زكوة جمع شده، بفرستد. رسول خدا خلف وعده نمى‏كند اين نيست مگر به واسطه غضبى، بياييد محضر رسول خدا برويم. از آن طرف رسول خدا«صلى اللَّه عليه و آله» وليدبن عقبه را براى آوردن زكوة فرستادند، او مقدارى از راه بنى مصطلق را پيمود ترسيد و برگشت (زيرادر جاهليت با آنها دشمنى داشت) و گفت: يا رسول الله حارث زكوة را نداد و خواست مرا نيز بكشد، آن حضرت در غضب شد و عده‏اى را پيش حارث فرستاد او كه با سران قوم عازم مدينه بود در راه با فرستادگان آن حضرت برخورد و گفت: چه مأموريتى داريد؟ گفتند: برای کار تو. گفت: چه کاری؟ گفتند: رسول خدا وليد را پيش تو فرستاده و او خبرداده كه زكوة را نداده و قصد كشتن او راداشته‏اى!!! گفت: نه به خدائيكه محمد«صلى اللَّه عليه و آله» را به حق فرستاده من نه او را ديده‏ام و نه پيش من آمده است. چون حارث وارد محضر آن حضرت گرديد فرمود: زكوة را ندادى و خواستى فرستاده مرا بكشى؟! «مَنَعْتَ الزَّكوةَ وَ اَرَدْتَ قَتْلَ رَسُولى»؟ گفت: نه به خدائيكه تو را به حق فرستاده نه من او را ديده‏ام و نه پيش من آمده است. و علت آمدن من اين است كه فرستاده شما نيامد فكركردم غضبى از جانب خدا ورسول بر ما شده است. پس آيه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا انْ جاءَكُمْ فاسِقٌ...» نازل گرديد.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
هم:100, ف:59, من:57, قوم:51, ب:49, لا:43, انن:43, کون:42, ما:39, الله:39, ه:39, وله:38, ل:38, اله:38, کم:35, قول:32, الذين:30, کثر:28, ها:26, على:25, ان:24, اول:22, امن:21, هدى:21, الا:21, اوى:20, ک:19, کفر:19, اذ:19, بعد:19, فى:19, عن:19, ا:19, نا:19, ايى:19, نفق:18, سمو:17, رسل:17, لما:16, عهد:16, حقق:16, بين:16, ائى:16, ذلک:16, الى:16, قبل:15, ربب:15, نبء:15, غير:15, نزل:15, قد:15, هل:15, ى:15, ثم:14, يوم:14, صحب:14, بنو:14, يا:14, سوى:14, قلب:14, علم:14, س:14, جنن:14, عمل:14, وجد:14, شدد:14, أما:14, جىء:14, نور:14, انس:13, امر:13, خلف:13, کلل:13, توب:13, بئس:13, موسى:13, لن:13, وقى:13, هلک:12, عذب:12, وسم:12, او:12, اخو:12, کتب:12, حجج:12, نفس:12, دين:12, ولى:12, شرى:12, قتل:12, شهد:12, تلو:12, اخذ:12, عرب:12, فرح:12, ضرر:12, وعد:12, دخل:12, ذکر:12, ارض:12, فعل:12, هلل:12, دور:12, اتى:12, نقض:12, نسى:12, منع:12, سقى:12, جدل:12, عجب:12, صرف:12, عصو:12, ذلکم:12, طوع:12, فىء:12, نن:12, سوء:12, بنى:12, جمع:12, قفو:12, صلو:12, عاد:12, رفث:12, عتو:12, حکم:12, موت:12, عيسى:12, رجز:12, فرق:12, ترک:12, خزى:12, يئس:12, امم:12, عند:12, اسف:12, رجس:12, بغى:12, قرى:12, زلم:12, بعث:12, عصى:12, صلح:12, زکو:11, رحم:11, ترف:11, مول:11, رضو:11, ابد:11, قعد:11, حسن:11, شطن:11, ايد:11, ظلم:11, اسى:11, کره:11, اثر:11, نصر:11, جهل:11, لم:11, نقم:11, فرعون:11, نذر:11, لکن:11, اسو:11, حرم:11, قسم:11, اذى:11, مريم:11, رئى:11, ضلل:11, لقب:11, جدر:11, آدم:11, اجر:11, حيى:11, عدو:11, فضل:11, نهى:11, ابى:11, رشد:11, بلو:11, کلم:11, شرر:11, إبليس:11, رود:11, وحى:11, نبذ:11, بلغ:11, نبز:11, صوب:11, قسو:11, خنزر:11, صدق:11, ذنب:11, خبث:11, مسس:11, نصب:11, ولد:11, ملء:11, هن:11, خير:11, نوح:10, خزن:10, وعظ:10, لحم:10, بعض:10, اسرائيل:10, ربع:10, شرک:10, وسع:10, سمع:10, فوه:10, غرق:10, نهر:10, لعل:10, احقاف:10, ذبح:10, شىء:10, هذه:10, فرض:10, اذن:10, امد:10, سجد:10, دمر:10, سوع:10, خرج:10, سفح:10, اهل:10, اذا:10, جلد:10, کبر:10, زين:10, نبو:10, ذرر:10, تيه:10, التى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۰

تکرار در قرآن: ۵۴(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

(بر وزن قشر) خروج از حق اهل لغت گفته‏اند: «فَسَقَتِ الرُّطَبَةُ عَنْ قِشْرِها» خرما از غلاف خود خارج شد به تصريح راغب فسق شرعى از همين ريشه است در مصباح و اقرب گفته به قولى آن به معنى خروج شى‏ء از شى‏ء على وجه الفساد است. پس فسق و فسوق خروج از حق است چنانكه در باره ابليس فرموده: [كهف:50]. يعنى او از جن بود و از دستور خدايش خارج شد و اطاعت نكرد. كافر فاسق است كه بالتمام از شرع خارج شده و گناهكار فاسق است كه به نسبت گناه از شرع و حق كناررفته است. [انعام:121]. از آنچه نام خدا در وقت ذبح آن ذكر نشده نخوريد خوردن آن فسق و خروج از شرع است ظاهرا ضمير «اِنََّهُ» به «اَكْل» راجع است. و يا آن ذبيحه كارى خارج از شرع است. [بقره:197]. درحج جماع، خروج از طاعت خدا و مجادله نيست و در روايات فوق به «كذب» و جدال به «لاوَاللَّهِ وَ بَلى وَاللَّهِ» تفسير شده است. [حجرات:11]. در جوامع الجامع و الميزان اسم را ذكر معنى كرده است گويند: فلانى نامش با خوبى يا با بدى مشهور است در آيه نهى شده از اينكه نام مؤمنى با فسق و با بدى برده شودمثلا: اين فلان كاره است يا فلان كاره بوديعنى: بد ذكرى است ذكر مردم با فسق پس از ايمان آوردن آنها. صدر آيه كه در نهى از لقب بد و طعنه و عيبجوئى است اين مطلب را روشن مى‏كند. عدم اعتبار قول فاسق‏ [حجرات:6]. آيه شريفه قول فاسق را بى اعتبار معرفى مى‏كند و مفهوم آن اثبات عمل به خبر ثقه است. و اين در صورتى است كه فسق فاسق معلوم باشديعنى: اى اهل ايمان اگر فاسقى خبرى پيش شما آورد در باره آن تحقيق كنيد مبادا از روى عدم علم قومى راآسيب رسانيد و بركرده خويش پشيمان شويد. اين كريمه تصديق و امضاء بناء عقلاست كه به خبر شخص موثق اعتبار قائل اند و در صورت اخبار شخص فاسق و بدكار، تحقيق وجستجو مى‏كنند. *** شيعه و اهل سنت اتفاق دارند در اينكه آيه فوق در باره وليدبن عقبة بن ابى معيط نازل شده آنگاه كه از طرف رسول خدا«صلى الله عليه و آله» مأمور جمع آورى صدقات بنى مصطلق گرديد. ابن كثير در تفسيرخود از مسند احمد نقل كرده: حارث بن ابى اضرار فرمانرواى بنى مصطلق (كه پدر جويريه زن رسول خدا«صلى اللَّه عليه و آله» بود) گويد: محضر رسول خدا آمدم، اسلام را به من عرضه كرد قبول و اقرار كردم، به زكوة دعوتم كرد پذيرفتم، گفتم اى رسول خدا به نزد قوم خويش برگشته آنها را به اسلام و زكوة دعوت كنم هركه پذيرفت زكوتش را جمع مى‏كنم و در فلان وقت نماينده‏اى مى‏فرستيد آنچه جمع كرده‏ام محضر شما بياورد. چون حارث زكوة را جمع آورى كرد در وقت معين نماينده آن حضرت نيامد، حارث گمان كرد غضبى از جانب خدا و رسول شده كه نماينده حضرت نيامد. بزرگان قوم را خواند و گفت: رسول خدا به من وعده فرموده بود كه كسى را براى بردن زكوة جمع شده، بفرستد. رسول خدا خلف وعده نمى‏كند اين نيست مگر به واسطه غضبى، بياييد محضر رسول خدا برويم. از آن طرف رسول خدا«صلى اللَّه عليه و آله» وليدبن عقبه را براى آوردن زكوة فرستادند، او مقدارى از راه بنى مصطلق را پيمود ترسيد و برگشت (زيرادر جاهليت با آنها دشمنى داشت) و گفت: يا رسول الله حارث زكوة را نداد و خواست مرا نيز بكشد، آن حضرت در غضب شد و عده‏اى را پيش حارث فرستاد او كه با سران قوم عازم مدينه بود در راه با فرستادگان آن حضرت برخورد و گفت: چه مأموريتى داريد؟ گفتند: برای کار تو. گفت: چه کاری؟ گفتند: رسول خدا وليد را پيش تو فرستاده و او خبرداده كه زكوة را نداده و قصد كشتن او راداشته‏اى!!! گفت: نه به خدائيكه محمد«صلى اللَّه عليه و آله» را به حق فرستاده من نه او را ديده‏ام و نه پيش من آمده است. چون حارث وارد محضر آن حضرت گرديد فرمود: زكوة را ندادى و خواستى فرستاده مرا بكشى؟! «مَنَعْتَ الزَّكوةَ وَ اَرَدْتَ قَتْلَ رَسُولى»؟ گفت: نه به خدائيكه تو را به حق فرستاده نه من او را ديده‏ام و نه پيش من آمده است. و علت آمدن من اين است كه فرستاده شما نيامد فكركردم غضبى از جانب خدا ورسول بر ما شده است. پس آيه «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا انْ جاءَكُمْ فاسِقٌ...» نازل گرديد.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الْفَاسِقِينَ‌ ۱۱
يَفْسُقُونَ‌ ۵
الْفَاسِقُونَ‌ ۹
فُسُوقَ‌ ۱
فُسُوقٌ‌ ۱
فِسْقٌ‌ ۱
لَفَاسِقُونَ‌ ۱
فَاسِقُونَ‌ ۷
لَفِسْقٌ‌ ۱
فِسْقاً ۱
لَفَاسِقِينَ‌ ۱
فَاسِقِينَ‌ ۶
فَسَقُوا ۲
فَفَسَقُوا ۱
فَفَسَقَ‌ ۱
فَاسِقاً ۱
تَفْسُقُونَ‌ ۱
فَاسِقٌ‌ ۱
الْفُسُوقَ‌ ۱
الْفُسُوقُ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط