ریشه غفل: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::غفل]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | === قاموس قرآن === | ||
عدم توجه. اشتباه [نساء: 102]. كفار دوست دارند كه ايكاش از اسلحه و متاعهاى خويش غفلت مىكرديد. آيه روشن مىكند: غفلت آن است كه چيزى حاضر باشد ولى انسان به آن توجه نكند و آن را فراموش كند. لذا در مجمع ذيل آيه 131 سوره انعام فرموده: غفلت ضد يقظه است يقظه يعنى بيدارى و توجه و در نهجالبلاغه خطبه 151 فرموده: «وَاسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ» از غفلت بيدار شو. ايضاً در مجمع ذيل آيه 74 بقره فرموده: «اَلْغَفْلَةُ السَّهْوُ عَنِ الشَّىْءِ» و آن رفتن از ذهن است بعد از توجه. به قول راغب:آن سهوى است كه از كمى حفظ و كمى توجه عارض شود [بقره:74]. خدا از آنچه مىكنيد در غفلت و بى خبرى نيست. *** ناگفته نماند: غفلت چنانكه گفته شد عدم توجه به چيز موجود است غفلت گاهى عذر مقبول است و آن در صورتى است كه علت غفلت عدم اتمام حجت باشد مثل [انعام:131]. يعنى انذار و ارسال رسل براى آن بود كه خدا قريهها را روى ظلمى كه در حال غفلت مىكند هلاك نمىكند. روشن است كه غفلت در اينجا عذر مقبول است عبارت اخراى اين، آيه [اسراء:15]. است ايضاً آيه [يوسف:3]. كه خطاب به حضرت رسول «صلى اللَّه عليه و آله» است و مراد از آن عدم توجّه است نه ذم. ولى غالباً علّت آن عدم دقت خود شخص است و در آن صورت مذموم است و عذر نيست مثل [اعراف:179]. [انبیاء:97]. در بيشتر آيات كه غفلت درباره مردم به كار رفته مراد از آن غفلت غير معذور و در مقام ذم است. [كهف:28]. اغفال يعنى واداشتن به غفلت و تسليط غفلت بر شخص. يعنى اطاعت مكن از كسى كه قلب او را از ياد خدا غافل كردهايم و تابع هواى خود شده است. اينگونه اشخاص در اثر اعمال بد خويش چنين مجازات شدهاند و خود مقدمه آن را فراهم آوردهاند چنانكه فرموده: [صف:5]. يعنى چون منحرف شدند خدا قلوبشان را منحرف كرد. ايضاً [توبه:127]. [نور:23]. مراد از غافلات زنانى است كه از زنا بى خبر و نسبت به آن بى توجهاند يعنى آنان كه به زنان عفيف و بى خبر و مؤمن، نسبت به زنا مىدهند در دنيا و آخرت مورد لعنت خدايند. | عدم توجه. اشتباه [نساء: 102]. كفار دوست دارند كه ايكاش از اسلحه و متاعهاى خويش غفلت مىكرديد. آيه روشن مىكند: غفلت آن است كه چيزى حاضر باشد ولى انسان به آن توجه نكند و آن را فراموش كند. لذا در مجمع ذيل آيه 131 سوره انعام فرموده: غفلت ضد يقظه است يقظه يعنى بيدارى و توجه و در نهجالبلاغه خطبه 151 فرموده: «وَاسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ» از غفلت بيدار شو. ايضاً در مجمع ذيل آيه 74 بقره فرموده: «اَلْغَفْلَةُ السَّهْوُ عَنِ الشَّىْءِ» و آن رفتن از ذهن است بعد از توجه. به قول راغب:آن سهوى است كه از كمى حفظ و كمى توجه عارض شود [بقره:74]. خدا از آنچه مىكنيد در غفلت و بى خبرى نيست. *** ناگفته نماند: غفلت چنانكه گفته شد عدم توجه به چيز موجود است غفلت گاهى عذر مقبول است و آن در صورتى است كه علت غفلت عدم اتمام حجت باشد مثل [انعام:131]. يعنى انذار و ارسال رسل براى آن بود كه خدا قريهها را روى ظلمى كه در حال غفلت مىكند هلاك نمىكند. روشن است كه غفلت در اينجا عذر مقبول است عبارت اخراى اين، آيه [اسراء:15]. است ايضاً آيه [يوسف:3]. كه خطاب به حضرت رسول «صلى اللَّه عليه و آله» است و مراد از آن عدم توجّه است نه ذم. ولى غالباً علّت آن عدم دقت خود شخص است و در آن صورت مذموم است و عذر نيست مثل [اعراف:179]. [انبیاء:97]. در بيشتر آيات كه غفلت درباره مردم به كار رفته مراد از آن غفلت غير معذور و در مقام ذم است. [كهف:28]. اغفال يعنى واداشتن به غفلت و تسليط غفلت بر شخص. يعنى اطاعت مكن از كسى كه قلب او را از ياد خدا غافل كردهايم و تابع هواى خود شده است. اينگونه اشخاص در اثر اعمال بد خويش چنين مجازات شدهاند و خود مقدمه آن را فراهم آوردهاند چنانكه فرموده: [صف:5]. يعنى چون منحرف شدند خدا قلوبشان را منحرف كرد. ايضاً [توبه:127]. [نور:23]. مراد از غافلات زنانى است كه از زنا بى خبر و نسبت به آن بى توجهاند يعنى آنان كه به زنان عفيف و بى خبر و مؤمن، نسبت به زنا مىدهند در دنيا و آخرت مورد لعنت خدايند. | ||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
هم:100, عن:99, ما:97, ل:66, ب:64, من:64, کون:53, عمل:47, ه:46, وله:46, نا:45, اله:42, فى:38, الذين:37, الله:37, ها:36, ان:34, ک:34, ربب:33, قول:32, ف:31, انن:29, لا:29, قد:27, ايى:27, اول:26, اوى:25, کم:24, ائى:22, على:21, ذا:20, امن:20, اخر:19, ابو:19, هذا:19, قوم:19, دنو:19, او:19, ا:18, اهل:17, کلل:17, انس:17, ظلم:17, لو:17, اتى:17, اذ:17, يا:17, حسب:17, سمو:16, نزل:16, ارث:16, حيى:16, خلق:16, دعو:15, سلح:15, ورث:15, قلب:15, ذکر:15, حسن:15, کذب:15, کفر:15, اکل:15, نفس:15, ذئب:15, بل:14, بوء:14, درج:14, انتم:14, شهد:14, اذا:14, حصن:14, حشر:14, حقق:14, حين:14, لم:14, رحم:14, هنا:14, جرم:14, عرض:14, نحن:14, قبل:14, طوع:13, يوسف:13, هنالک:13, عند:13, عبد:13, رمى:13, نذر:13, لعن:13, فکر:13, يوم:13, درس:13, ضلل:13, موه:13, کثر:13, بلو:13, بصر:13, مدن:13, نور:13, امر:13, تلک:13, ودد:12, شرک:12, نن:12, حيث:12, ويل:12, دخل:12, امم:12, طمع:12, عذب:12, قضى:12, اصل:12, شرى:12, سوق:12, خرج:12, الى:12, بنو:12, غنى:12, متع:12, قدر:12, غفر:12, ضعف:12, غدو:12, جزى:12, وجد:12, طرق:12, قرى:12, تبع:11, کشف:11, عدو:11, حسر:11, سبع:11, سکن:11, نعم:11, بين:11, شرق:11, هلک:11, ذو:11, اسرائيل:11, خلو:11, سمع:11, زين:11, کبر:11, رود:11, عرف:11, ذلک:11, مع:11, شدد:11, ولى:11, ميل:11, لقى:11, ارض:11, وکل:11, قرب:11, عصب:11, سلف:11, خسر:11, کسب:11, هوى:10, حذر:10, عوج:10, ظهر:10, خوف:10, رجل:10, فوق:10, جهر:10, قرء:10, دون:10, خشى:10, غطو:10, عظم:10, طوف:10, علم:10, قرآن:10, قتل:10, ردد:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۳
تکرار در قرآن: ۳۵(بار)
قاموس قرآن
عدم توجه. اشتباه [نساء: 102]. كفار دوست دارند كه ايكاش از اسلحه و متاعهاى خويش غفلت مىكرديد. آيه روشن مىكند: غفلت آن است كه چيزى حاضر باشد ولى انسان به آن توجه نكند و آن را فراموش كند. لذا در مجمع ذيل آيه 131 سوره انعام فرموده: غفلت ضد يقظه است يقظه يعنى بيدارى و توجه و در نهجالبلاغه خطبه 151 فرموده: «وَاسْتَيْقِظْ مِنْ غَفْلَتِكَ» از غفلت بيدار شو. ايضاً در مجمع ذيل آيه 74 بقره فرموده: «اَلْغَفْلَةُ السَّهْوُ عَنِ الشَّىْءِ» و آن رفتن از ذهن است بعد از توجه. به قول راغب:آن سهوى است كه از كمى حفظ و كمى توجه عارض شود [بقره:74]. خدا از آنچه مىكنيد در غفلت و بى خبرى نيست. *** ناگفته نماند: غفلت چنانكه گفته شد عدم توجه به چيز موجود است غفلت گاهى عذر مقبول است و آن در صورتى است كه علت غفلت عدم اتمام حجت باشد مثل [انعام:131]. يعنى انذار و ارسال رسل براى آن بود كه خدا قريهها را روى ظلمى كه در حال غفلت مىكند هلاك نمىكند. روشن است كه غفلت در اينجا عذر مقبول است عبارت اخراى اين، آيه [اسراء:15]. است ايضاً آيه [يوسف:3]. كه خطاب به حضرت رسول «صلى اللَّه عليه و آله» است و مراد از آن عدم توجّه است نه ذم. ولى غالباً علّت آن عدم دقت خود شخص است و در آن صورت مذموم است و عذر نيست مثل [اعراف:179]. [انبیاء:97]. در بيشتر آيات كه غفلت درباره مردم به كار رفته مراد از آن غفلت غير معذور و در مقام ذم است. [كهف:28]. اغفال يعنى واداشتن به غفلت و تسليط غفلت بر شخص. يعنى اطاعت مكن از كسى كه قلب او را از ياد خدا غافل كردهايم و تابع هواى خود شده است. اينگونه اشخاص در اثر اعمال بد خويش چنين مجازات شدهاند و خود مقدمه آن را فراهم آوردهاند چنانكه فرموده: [صف:5]. يعنى چون منحرف شدند خدا قلوبشان را منحرف كرد. ايضاً [توبه:127]. [نور:23]. مراد از غافلات زنانى است كه از زنا بى خبر و نسبت به آن بى توجهاند يعنى آنان كه به زنان عفيف و بى خبر و مؤمن، نسبت به زنا مىدهند در دنيا و آخرت مورد لعنت خدايند.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
بِغَافِلٍ | ۹ |
تَغْفُلُونَ | ۱ |
غَافِلُونَ | ۶ |
لَغَافِلِينَ | ۲ |
غَافِلِينَ | ۴ |
الْغَافِلُونَ | ۲ |
الْغَافِلِينَ | ۲ |
لَغَافِلُونَ | ۱ |
غَافِلاً | ۱ |
أَغْفَلْنَا | ۱ |
غَفْلَةٍ | ۵ |
الْغَافِلاَتِ | ۱ |