ریشه ظهر: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(Added root proximity by QBot) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::ظهر]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
(به فتح ظ) پشت. معنى اصلى كلمه بنابر قول راغب همين است و معانى ديگر به اعتبار آن مىباشد، بطور استعاره گفتهاند: ظهر الارض و بطنها. يعنى رو يشكم و آن در آيه ذيل به معنى اصلى است. [شرح:2-3]. و در آيه [فاطر:45]. مراد روى زمين است جمع آن در قرآن ظهور است: [بقره:189]. ظِهرىّ: (به كسر ظ) چيزى است كه به پشت انداخته و فراموشش كنند راغب گويد: «ما تَجْعَلَهُ بِظَهْرِكَ فَتَنْساهُ» به نظر جوامع الجامع تبديل فتح آن به كسر در اثر اضافه بياء نسبت است [هود:92]. آيا طائفه من بر شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر انداخته و بى اعتنا هستيد. اين كلمه در قرآن فقط يك بار آمده است. مظاهر: همپشتى. يارى. [ممتحنه:9]. [بقره:85]. ظهير: همپشت. كمك. [اسراء:88]. [فرقان:55]. كافر بر عليه پروردگارش كمك شيطان است. ظهيره: وقت ظهر و «اظهر فلان» يعنى داخل وقت ظهر شد [نور:58]. [روم:18]. يعنى وقت عشاء و آنگاه كه وارد وقت ظهر مىشويد. ظهور: آشكار شدن. غلبه بالارفتن. مثل [نور:31]. [توبه:8]. [كهف:97]. كه به ترتيب به معنى بروز، غلبه و بالا رفتن است. [حديد:3]. ظاهر از اسماء حسنى است كه در «بطن» گفته شد. ظهار ظهار و مظاهره آن است كه كسى به زنش بگويد: «اَنْتَ عَلَّىَ كَظَهْرِ اُمّى» تو بر من مانند پشت مادرم هستى. و از آيه [احزاب:4]. روشن مىشود كه عرب با گفتن جمله فوق زنش را مثل مادر خويش مىدانست و آن طلاق بود، آيه مىگويد با گفتن اين كلمه زن مادر نمىشود. تفصيل قضيّه ظهار در سوره مجادله است كه فرموده: [مجادله:2-4]. در اين آيات قبح اين عمل بيان شده و نيز زن بدين وسيله حرام مىشود يا بايد طلاق بدهد چنان كه در فقه آمده و يا در صورت رجوع به زن بايد يك برده آزاد كند اگر نتواند دو ماه روزه گيرد و اگر قادر نباشد شصت فقطر را طعام كند آنگاه زن بر وى حلال مىشود. در شأن نزول آيات نوشتهاند: اوس بن صامت زنش را در حال سجده ديد پس از نماز خواست با او مجامعت كند، زن امتناع كرد، اوس به غب شد و از او ظهار نمود. زن پيش رسئل خدا «صلى الّه عليه و آله» آمد و گفت: اوس مرا آن گاه كه جوان بودم و خواستگار داشتم تزويج كرد و چون سنّم بزرگ شد و داراى فرزندان گرديدم با من ظهار كرد و مثل مادرش گرانيد!! حضرت فرمود: نمىبينيم مگر آن كه بر وى حرام شدهاى. گفت: يا رسول اللّه او طلاقى به زبان نياورد و او پدر فرزندان من است و شروع كرد بگفتن: «اَشْكُو اِلَى اللّه شِدَّةَ حالِى» آنگاه آيات «قَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّتى تُجادِلُكَ فى زَوْجِها و تَشْكى اِلىَ اللّه...» نازل گردى. | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, ه:100, هم:95, على:69, ما:67, کم:67, ل:58, ب:49, لا:48, فى:46, ف:41, ها:39, ان:36, ک:33, انن:32, وله:29, اله:28, الله:28, ربب:26, دين:26, الا:26, الذين:26, قول:25, ورى:24, علم:24, بطن:23, نعم:22, حقق:21, ى:21, عن:21, اتى:21, ارض:20, هو:20, او:20, کلل:20, خرج:20, رسل:19, شىء:19, کون:19, انس:18, هن:18, حيى:17, اثم:17, لم:17, کفر:17, بيت:17, کتب:17, هدى:16, نسو:16, احد:16, وزر:16, عدو:16, لکن:16, وحد:16, ذکر:16, برر:15, ثم:15, شرک:15, قبل:15, اخر:15, نن:15, حرم:15, الذى:15, بعض:15, فسد:15, قدر:15, فحش:15, ذلک:15, هما:15, صبح:15, بعد:15, دور:15, قد:14, ذا:14, طوع:14, ملک:14, امر:14, غيب:14, حين:14, حمل:14, مرى:14, عشو:14, سمو:14, اول:14, ترک:14, وقى:14, قرى:14, کسب:14, بل:14, بوب:13, ضرب:13, زين:13, شفع:13, عور:13, نا:13, موت:13, کما:13, سير:13, قلب:13, رحم:13, موسى:13, سرر:13, لو:13, عسى:13, يوم:13, جعل:13, صلو:13, دنو:13, وضع:13, دعو:13, نصر:13, امم:13, زوج:13, نقض:13, سوف:13, رفع:13, سحر:13, جرم:13, غفر:13, اخذ:13, بصر:13, عود:13, نفع:13, اللائى:13, وذر:13, رقب:13, سوى:13, آدم:12, کيف:12, سمع:12, نفس:12, اوى:12, جنب:12, صرف:12, رکد:12, ام:12, فتو:12, لن:12, بدل:12, جىء:12, ذرر:12, کره:12, امن:12, رجل:12, عزز:12, نزل:12, بنو:12, شرى:12, طفل:12, رکب:12, صدد:12, قوى:12, عند:12, اهل:12, ايى:12, قرب:12, دبب:12, عفو:12, خوف:12, حوى:12, عرج:12, التى:12, علو:12, نبذ:12, ثوب:12, فتى:12, خول:12, نبء:12, حتى:12, رجم:12, زعم:12, نقص:12, حبب:12, رئى:12, سوء:12, نور:12, يا:12, برک:12, هذا:12, ظلل:12, طلق:12, کان:12, کثر:12, لئک:12, صغو:12, الى:12, جبه:12, بشر:12, امد:12, بحر:12, لما:12, وجه:12, قطر:12, صلى:12, قلل:12, يى:12, فضض:12, ثبر:12, ولى:12, عذب:11, سبغ:11, تمم:11, مع:11, شحم:11, بئس:11, قتل:11, الک:11, جدل:11, شهد:11, نذر:11, سبح:11, روح:11, ثلث:11, بدو:11, مدن:11, کن:11, ندو:11, سعر:11, ثمن:11, سقف:11, بين:11, فلک:11, سکن:11, قوم:11, ائى:11, ليس:11, مرر:11, خلط:11, فرق:11, بغى:11, ندى:11, فجر:11, خمر:11, نقب:11, حدث:11, وسم:11, أما:11, وعد:11, کنز:11, صيص:11, کتم:11, عمل:11, حمد:11, وکء:11, صلح:11, رضو:11, عرف:11, اذا:11, کفى:11, ضرر:11, کوى:11, ارب:11, حوط:11, بغت:11, فرغ:11, کفف:11, کذب:11, الل:11, تبع:11, غير:11, جوف:11, اياهم:11, عوذ:11, مثل:10, مکر:10, جبريل:10, عهد:10, حجج:10, اذ:10, جزى:10, عظم:10, فرط:10, يدى:10, غفل:10, فرج:10, قذف:10, ليل:10, اجل:10, رزق:10, س:10, سور:10, غنم:10, اسر:10, خلق:10, حرر:10, ايد:10, جهنم:10, حفظ:10, ملل:10, جيب:10, ذمم:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" | ||
خط ۴۳: | خط ۷۴: | ||
|يَظْهَرُوهُ || ۱ | |يَظْهَرُوهُ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |الظَّهِيرَةِ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|تَظَاهَرَا || ۲ | |تَظَاهَرَا || ۲ | ||
خط ۶۹: | خط ۱۰۰: | ||
|يَظْهَرُونَ || ۱ | |يَظْهَرُونَ || ۱ | ||
|- | |- | ||
| | |الظَّاهِرُ || ۱ | ||
|- | |- | ||
|ظَاهِرُهُ || ۱ | |ظَاهِرُهُ || ۱ |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ دی ۱۳۹۵، ساعت ۱۶:۵۹
تکرار در قرآن: ۵۹(بار)
قاموس قرآن
(به فتح ظ) پشت. معنى اصلى كلمه بنابر قول راغب همين است و معانى ديگر به اعتبار آن مىباشد، بطور استعاره گفتهاند: ظهر الارض و بطنها. يعنى رو يشكم و آن در آيه ذيل به معنى اصلى است. [شرح:2-3]. و در آيه [فاطر:45]. مراد روى زمين است جمع آن در قرآن ظهور است: [بقره:189]. ظِهرىّ: (به كسر ظ) چيزى است كه به پشت انداخته و فراموشش كنند راغب گويد: «ما تَجْعَلَهُ بِظَهْرِكَ فَتَنْساهُ» به نظر جوامع الجامع تبديل فتح آن به كسر در اثر اضافه بياء نسبت است [هود:92]. آيا طائفه من بر شما از خدا عزيزتر است كه او را پشت سر انداخته و بى اعتنا هستيد. اين كلمه در قرآن فقط يك بار آمده است. مظاهر: همپشتى. يارى. [ممتحنه:9]. [بقره:85]. ظهير: همپشت. كمك. [اسراء:88]. [فرقان:55]. كافر بر عليه پروردگارش كمك شيطان است. ظهيره: وقت ظهر و «اظهر فلان» يعنى داخل وقت ظهر شد [نور:58]. [روم:18]. يعنى وقت عشاء و آنگاه كه وارد وقت ظهر مىشويد. ظهور: آشكار شدن. غلبه بالارفتن. مثل [نور:31]. [توبه:8]. [كهف:97]. كه به ترتيب به معنى بروز، غلبه و بالا رفتن است. [حديد:3]. ظاهر از اسماء حسنى است كه در «بطن» گفته شد. ظهار ظهار و مظاهره آن است كه كسى به زنش بگويد: «اَنْتَ عَلَّىَ كَظَهْرِ اُمّى» تو بر من مانند پشت مادرم هستى. و از آيه [احزاب:4]. روشن مىشود كه عرب با گفتن جمله فوق زنش را مثل مادر خويش مىدانست و آن طلاق بود، آيه مىگويد با گفتن اين كلمه زن مادر نمىشود. تفصيل قضيّه ظهار در سوره مجادله است كه فرموده: [مجادله:2-4]. در اين آيات قبح اين عمل بيان شده و نيز زن بدين وسيله حرام مىشود يا بايد طلاق بدهد چنان كه در فقه آمده و يا در صورت رجوع به زن بايد يك برده آزاد كند اگر نتواند دو ماه روزه گيرد و اگر قادر نباشد شصت فقطر را طعام كند آنگاه زن بر وى حلال مىشود. در شأن نزول آيات نوشتهاند: اوس بن صامت زنش را در حال سجده ديد پس از نماز خواست با او مجامعت كند، زن امتناع كرد، اوس به غب شد و از او ظهار نمود. زن پيش رسئل خدا «صلى الّه عليه و آله» آمد و گفت: اوس مرا آن گاه كه جوان بودم و خواستگار داشتم تزويج كرد و چون سنّم بزرگ شد و داراى فرزندان گرديدم با من ظهار كرد و مثل مادرش گرانيد!! حضرت فرمود: نمىبينيم مگر آن كه بر وى حرام شدهاى. گفت: يا رسول اللّه او طلاقى به زبان نياورد و او پدر فرزندان من است و شروع كرد بگفتن: «اَشْكُو اِلَى اللّه شِدَّةَ حالِى» آنگاه آيات «قَدْ سَمِعَ اللّهُ قَوْلَ الَّتى تُجادِلُكَ فى زَوْجِها و تَشْكى اِلىَ اللّه...» نازل گردى.
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
تَظَاهَرُونَ | ۱ |
ظُهُورِهِمْ | ۵ |
ظُهُورِهَا | ۱ |
ظُهُورِکُمْ | ۱ |
ظَاهِرَ | ۱ |
ظُهُورُهَا | ۱ |
ظُهُورُهُمَا | ۱ |
ظَهَرَ | ۵ |
يُظَاهِرُوا | ۱ |
يَظْهَرُوا | ۳ |
لِيُظْهِرَهُ | ۳ |
ظُهُورُهُمْ | ۱ |
ظِهْرِيّاً | ۱ |
بِظَاهِرٍ | ۱ |
ظَهِيراً | ۴ |
ظَاهِراً | ۲ |
يَظْهَرُوهُ | ۱ |
الظَّهِيرَةِ | ۱ |
تَظَاهَرَا | ۲ |
تُظْهِرُونَ | ۱ |
ظَاهِرَةً | ۲ |
تُظَاهِرُونَ | ۱ |
ظَاهَرُوهُمْ | ۱ |
ظَهِيرٍ | ۱ |
ظَهْرِهَا | ۱ |
يُظْهِرَ | ۱ |
ظَاهِرِينَ | ۲ |
ظَهْرِهِ | ۲ |
ظُهُورِهِ | ۱ |
يَظْهَرُونَ | ۱ |
الظَّاهِرُ | ۱ |
ظَاهِرُهُ | ۱ |
يُظَاهِرُونَ | ۲ |
ظَاهَرُوا | ۱ |
أَظْهَرَهُ | ۱ |
ظَهِيرٌ | ۱ |
يُظْهِرُ | ۱ |
ظَهْرَکَ | ۱ |