ریشه ضحک: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
{{#ask:[[رده:آیات قرآن]] [[نازل شده در سال::+]] [[ریشه غیر ربط::ضحک]] | |||
|?نازل شده در سال | |||
|mainlabel=- | |||
|headers=show | |||
|limit=2000 | |||
|format=jqplotchart | |||
|charttype=line | |||
|charttitle=نمودار تکرار در هر سال نزول | |||
|labelaxislabel=سال نزول | |||
|smoothlines=yes | |||
|numbersaxislabel=دفعات تکرار | |||
|distribution=yes | |||
|min=0 | |||
|datalabels=value | |||
|distributionsort=none | |||
|ticklabels=yes | |||
|colorscheme=rdbu | |||
|chartlegend=none | |||
}} | |||
=== قاموس قرآن === | |||
به فتح. كسر (ض) خنده. اقرب الموارد گويد: آن انبساط وجه است به طورى كه دندآنهااز سرور ظاهر شوند. اگر صدايش از دور شنيده شود قهقهه و گرنه ضحك است. راغب گويد: به علت ظاهر شدن دندانها در خندين، دندانهاى جلوى را ضواحك گويند. و در سرور مجرد و در تعجب نيز استعمال مىشود. [نجم:59-60]. ضحك در اين جا به معنى خنده است ولى از روى مسخره و بى اعتنائى. [توبه:82]. آيه در جواب «فَرِحَ الْمُخَلِّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ» است كه در جنگ با آن حضرت شركت نكردند و از عدم شركت مسرور شدند در جواب فرمود: اين عمل شايسته سرور نيست بلكه در مقابل اين تخلف باى بسيار بگريند و كم خنده كنند. ضحك در آيات [زخرف:47].[مطفّفين:29] و نظير آنها به معنى مسخره و بى اعتنائى است. و شايد بدان علت با «من» متعدى شده كه «سخر» با «من» متعدى شود [حجرات:11]. * [نمل:19]. از اين جمله روشن مىشود كه لبخند سليمان عليه السلام به خنده مبدّل شده. ولى احتمال قوى هست كه ضحك به معنى تعجب باشد يعنى لبخند زد در حاليكه از سخن مورچه در عجب بود. به نظر مىآيد علت لبخند آن حضرت علم به كلام مورچه بود كه بعداً گفت: «رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُرِ نِعْمَتَكَ...» و تعجب او از قول مورچه بود كه قدرت تكلّم و اظهار ما فى الضمير دارد. * [هود:71]. آيه درباره بشارت فرزند است كه ملائكه به ابراهيم عليه السلام دادند و زنش از آن مطلع شد. در مجمع فرموده: ضحك به فتح ضاد به معنى حيض است گويند: «ضَحِكَتِ الْاِزْنَبُ» يعنى خرگوش حائض شد. جمله اخير در قاموس نيز هست. على هذا به نظر مىآيد كه «فَضَحِكَتْ»در آيه به معنى حيض بوده باشد يعنى: زن ابراهيم عليه السلام نگاه مىكرد پس ناگاه حائض شد و به دنبال آن ملائكه بشارت اسحق را به او دادند و حيض به قول الميزان آمادگى او بود براى قبول بشارت. در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه ضحك به معنى حيض است: «وَ فى رِوايَةِ اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام فَضِحِكَتْ قالَ: حاضَتْ مِنْ قَوْلِهِمْ» در مجمع نيز بدان اشاره فرموده. الميزان پس از قبول اين قول فرموده: بيشتر مفسران ضحك را به كسر ضاد به معنى خنديدن گرفته آنگاه در توجيه آن اختلاف كردهاند، اقرب وجوه آن است كه زن ابراهيم در انجا ايستاده و از اينكه ميهمانان طعام نمىخورند مىترسيد و آن مقدّمه شرّ بود ولى چون دانست آنها ملائكهاند و شرّى در بين نيست گرديد و خنديد آن گاه ملائكه مژده اسحق رابه او دادند. مخفى نماند: راغب اصرار دارد كه ضحك در آيه به معنى خنده و تعجب است و معغنى آن حيض نيست چنانكه بعضى مفسران گفتهاند. ولى وقتى كه لغت آن را تأييد كرد و از معصوم عليه السلام نقل شد چه مانعى دارد؟ | |||
===ریشههای [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]=== | |||
<qcloud htmlpre='ریشه_'> | |||
من:100, ف:88, هم:87, ه:80, انن:70, ها:53, يوم:53, ب:47, بکى:47, ى:47, اذا:45, کون:45, ما:42, الذين:38, قول:37, بشر:37, امن:35, هو:35, اذ:35, لا:35, وجه:35, على:35, کفر:33, قوم:32, ل:30, جزى:27, ربب:25, عجب:25, سفر:25, فقه:25, حدث:23, ارک:23, مرر:23, رئى:23, هذا:22, شعر:22, انتم:22, بسم:22, نظر:22, هل:22, لو:22, الى:22, اوى:20, ائى:20, حرر:20, نهى:20, مرء:20, لوط:20, ايى:20, قلل:20, سمد:20, ثوب:20, سجد:20, شدد:18, ذا:18, غنى:18, ک:18, غمز:18, اسحاق:18, موت:18, الله:17, ذکر:17, قلب:17, نا:17, جهنم:17, حيى:17, جرم:17, شئن:17, حفظ:15, غبر:15, ن:15, نسى:15, جند:15, کثر:15, نور:15, کم:13, رسل:13, ا:13, صبر:13, الا:13, وزع:13, سليمان:13, قرب:13, ورى:12, حتى:12, سخر:10, ان:10 | |||
</qcloud> | |||
== کلمات مشتق شده در قرآن == | == کلمات مشتق شده در قرآن == | ||
{|class="wikitable sortable" | {|class="wikitable sortable" |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۴۶
تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
قاموس قرآن
به فتح. كسر (ض) خنده. اقرب الموارد گويد: آن انبساط وجه است به طورى كه دندآنهااز سرور ظاهر شوند. اگر صدايش از دور شنيده شود قهقهه و گرنه ضحك است. راغب گويد: به علت ظاهر شدن دندانها در خندين، دندانهاى جلوى را ضواحك گويند. و در سرور مجرد و در تعجب نيز استعمال مىشود. [نجم:59-60]. ضحك در اين جا به معنى خنده است ولى از روى مسخره و بى اعتنائى. [توبه:82]. آيه در جواب «فَرِحَ الْمُخَلِّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللّهِ» است كه در جنگ با آن حضرت شركت نكردند و از عدم شركت مسرور شدند در جواب فرمود: اين عمل شايسته سرور نيست بلكه در مقابل اين تخلف باى بسيار بگريند و كم خنده كنند. ضحك در آيات [زخرف:47].[مطفّفين:29] و نظير آنها به معنى مسخره و بى اعتنائى است. و شايد بدان علت با «من» متعدى شده كه «سخر» با «من» متعدى شود [حجرات:11]. * [نمل:19]. از اين جمله روشن مىشود كه لبخند سليمان عليه السلام به خنده مبدّل شده. ولى احتمال قوى هست كه ضحك به معنى تعجب باشد يعنى لبخند زد در حاليكه از سخن مورچه در عجب بود. به نظر مىآيد علت لبخند آن حضرت علم به كلام مورچه بود كه بعداً گفت: «رَبِّ اَوْزِعْنى اَنْ اَشْكُرِ نِعْمَتَكَ...» و تعجب او از قول مورچه بود كه قدرت تكلّم و اظهار ما فى الضمير دارد. * [هود:71]. آيه درباره بشارت فرزند است كه ملائكه به ابراهيم عليه السلام دادند و زنش از آن مطلع شد. در مجمع فرموده: ضحك به فتح ضاد به معنى حيض است گويند: «ضَحِكَتِ الْاِزْنَبُ» يعنى خرگوش حائض شد. جمله اخير در قاموس نيز هست. على هذا به نظر مىآيد كه «فَضَحِكَتْ»در آيه به معنى حيض بوده باشد يعنى: زن ابراهيم عليه السلام نگاه مىكرد پس ناگاه حائض شد و به دنبال آن ملائكه بشارت اسحق را به او دادند و حيض به قول الميزان آمادگى او بود براى قبول بشارت. در تفسير عياشى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه ضحك به معنى حيض است: «وَ فى رِوايَةِ اَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام فَضِحِكَتْ قالَ: حاضَتْ مِنْ قَوْلِهِمْ» در مجمع نيز بدان اشاره فرموده. الميزان پس از قبول اين قول فرموده: بيشتر مفسران ضحك را به كسر ضاد به معنى خنديدن گرفته آنگاه در توجيه آن اختلاف كردهاند، اقرب وجوه آن است كه زن ابراهيم در انجا ايستاده و از اينكه ميهمانان طعام نمىخورند مىترسيد و آن مقدّمه شرّ بود ولى چون دانست آنها ملائكهاند و شرّى در بين نيست گرديد و خنديد آن گاه ملائكه مژده اسحق رابه او دادند. مخفى نماند: راغب اصرار دارد كه ضحك در آيه به معنى خنده و تعجب است و معغنى آن حيض نيست چنانكه بعضى مفسران گفتهاند. ولى وقتى كه لغت آن را تأييد كرد و از معصوم عليه السلام نقل شد چه مانعى دارد؟
ریشههای نزدیک مکانی
کلمات مشتق شده در قرآن
کلمه | تعداد تکرار در قرآن |
---|---|
فَلْيَضْحَکُوا | ۱ |
فَضَحِکَتْ | ۱ |
تَضْحَکُونَ | ۲ |
ضَاحِکاً | ۱ |
يَضْحَکُونَ | ۳ |
أَضْحَکَ | ۱ |
ضَاحِکَةٌ | ۱ |