الأعلى ٣: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۲: خط ۴۲:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link299 | آيات ۱ - ۱۹، سوره اعلى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link299 | آيات ۱ - ۱۹  سوره اعلى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link300 | مضمون كلمه سوره مباركه اعلى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link301 | توضيح معناى اين كه فرمود: «سبّح اسم ربّك»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link301 | توضيح معناى اينكه فرود: ((سبّح اسم ربّك - نام پروردگارت را تنزيه كن ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link303 | مظاهر تدبير الهى: خلقت، تسويه، تقدير، هدايت و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link302 | اقوال مختلف در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link304 | معناى «اقرأ» در «سنقرئك فلا تنسى» و مفاد استثناء «إلّا ماشاء اللّه»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link303 | مظاهر تدبير الهى : خلقت ، تسويه ، تقدير، هدايت ، و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link305 | آسوده خاطر نمودن پيامبر اكرم «ص» از چيستی تلقى وحى الهى و حفظ آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link304 | معناى ((اقراء)) در ((سنقرئك فلا تنسى )) و مفاد استثناء ((الّا ماشاء اللّه ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link306 | معناى اين كه به پيامبر «ص» فرمود: «و نيسّرك لليسرى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link305 | آسوده خاطر نموده پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از چيست تلقى وحى الهى و حفظ آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link307 | سودمند واقع شدن شرط اساسى «تذكره» و گفتار مفسّران در این باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link306 | معناى اينكه خطاب به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود: ((و نيسّرك لليسرى تورا براى يسرى آسان مى كنيم )) و نكته اى كه اين تعبير متضمّن است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link308 | معناى اين كه «شقىّ دوزخى»، در آتش، نه مى ميرد و نه زنده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link307 | سودمند واقع شدن شرط اساسى تذكره و اشاره به گفتار مفسرين درباره شرط مذكور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link309 | مراد از تزّكى در «قد أفلح من تزكّى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link308 | معناى اينكه شقىّ دوزخى در آتش نه مى ميرد و نه زنده مى شود،]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link310 | رواياتى در ذيل آيات «سبّح اسم ربّك الأعلى»، «سنقرئك فلاتنسى»، «قد أفلح من تزّكى» و...]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link309 | مراد از تزّكى در: ((قد افلح من تزكّى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link311 | روايتى درباره عدد انبياء الهى و كتب و صحيفه هاى آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link310 | (رواياتى در ذيلآيات : ((سبّح اسم ربك الاعلى ))، ((سنقرئك فلاتنسى ))، ((قذ افلح من تزّكى )) ودرباره صحف اولى )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۳#link311 | روايتى درباره عدد انبياء الهى و كتب و صحيفه هاى آنها]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۲۶

کپی متن آیه
وَ الَّذِي‌ قَدَّرَ فَهَدَى‌

ترجمه

و همان که اندازه‌گیری کرد و هدایت نمود،

و آن كه تقدير كرد و هدايت نمود
و آنكه اندازه‌گيرى كرد و راه نمود.
آن خدایی که (هر چیز را) قدر و اندازه‌ای داد و (به راه کمالش) هدایت نمود.
و آنکه اندازه قرار داد و هدایت کرد،
و آن كه اندازه معين كرد. سپس راه نمود.
همان کسی که اندازه آفرینی و رهنمایی کرد
و آن كه اندازه كرد پس راه نمود.
خداوندی که اندازه‌گیری می‌کند و (هرچیزی را آن گونه که شایسته و بایسته است می‌آفریند، و آن گاه آن را به کاری) رهنمود می‌نماید (که باید بکند).
و آن که اندازه‌گیری کرد، پس راهنمایی نمود.
و آنکه تقدیر کرد پس هدایت کرد

He who measures and guides.
ترتیل:
ترجمه:
الأعلى ٢ آیه ٣ الأعلى ٤
سوره : سوره الأعلى
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«قَدَّرَ»: اندازه‌گیری کرد. هرچیزی را به اندازه‌ای و به گونه‌ای بیافرید که متناسب با حال آن است (نگا: فرقان / عبس / ). «هَدی»: به وظیفه رهنمود و به برنامه آشنا کرد (نگا: طه / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى «1» الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى «2» وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌ «3» وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى‌ «4» فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‌ «5»

«1» نام پروردگار بلندمرتبه‌ات را به پاكى ياد كن. «2» همان كه آفريد و سامان بخشيد. «3» و آنكه (هر چيز را) اندازه‌اى نهاد و هدايت كرد.

«4» آنكه (گياه) چراگاه را رويانيد. «5» و سرانجام آن را خشك و تيره كرد.

نکته ها

تسبيحِ نام خدا، يعنى نه فقط براى ذات خداوند، شريك قائل نشويم، بلكه حتّى براى نام او نيز شريك نياوريم و نام ديگران را هم رديف نام خداوند قرار ندهيم. چنانكه برخى گروه‌هاى التقاطى مى‌گفتند: «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران»

در قرآن و حديث نشانه‌هاى زيادى است كه اسلام به محترم شمردن نام‌هاى مقدّس عنايت دارد. چنانكه در اين سوره مى‌فرمايد: علاوه بر تسبيح ذات، اسم پروردگار را هم بايد منزه بدانى. در جاى ديگر مى‌فرمايد: نام پيامبر را مثل نام‌هاى خودتان ساده نبريد:

«لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً» «1» در جاى ديگر مى‌فرمايد: چرا فرشتگان را به نام زن مى‌خوانند: «لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى‌» «2» و پيامبر اسلام نام‌هاى نامناسب ياران را تغيير مى‌دادند.


«1». نور، 63.

«2». نجم، 27.

جلد 10 - صفحه 450

مسئله آفرينش و هدايت، در آيه پنجاه سوره طه نيز آمده است، آنجا كه فرعون از حضرت موسى عليه السلام پرسيد: پروردگار شما كيست؟ گفت: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى‌ كُلَّ شَيْ‌ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‌» ناگفته پيداست كه مراد از اين هدايت، هدايت تكوينى است كه خداوند در موجودات قرار داده است. مثلا ساختمان بدن مادر را به گونه‌اى هدايت كرد كه شير توليد كند و نوزاد را هدايت كرد كه به سراغ سينه مادر رفته و شير بمكد.

هدايت تكوينى موجودات با مرور زمان بهتر فهميده مى‌شود. همين امر است كه هزاران دانشمند را به تحقيق وا داشته كه چگونه پرندگان يا ماهى‌ها حتّى اگر صدها كيلومتر از جاى خود دور شوند باز به محل خود بر مى‌گردند. هدايت الهى در هر موجودى چيزى قرار داده كه او را به راه تكامل خود پيش مى‌برد. ذرات خاك ميوه مى‌شود، ميوه نطفه و سپس انسان، دوباره جسم انسان، خاك مى‌شود.

«سوى» به معناى نظام بخشيدن است. از نظام كهكشانها گرفته تا نظام حاكم بر يك حشره ذرّه‌بينى. «غُثاءً» يعنى گياه خشك و خاشاك و «أَحْوى‌» به معناى سبزى است كه رو به سياهى باشد.

حتّى يك برگ كوچك و خاشاك ناچيز هم به حال خود رها شده نيست. سبزه زارى كه در ديد ما خشك و تيره مى‌شود، در نظام هدايت الهى است، زيرا همان برگهاى خشكيده به ماده ديگرى تبديل مى‌شود كه براى قوت و قوّت زمين و درخت لازم است يا در شرايط انبوه تبديل به زغال سنگ شده و يا آثار مفيد ديگرى در خاك دارد.

پیام ها

1- نام خداوند مقدّس است. از هرگونه بى احترامى به نام او پرهيز كنيد. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ»

2- اوصاف ناشايست را در كنار نام خدا قرار ندهيد. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ»

3- نام‌هاى اختصاصى خداوند را بر ديگران ننهيد. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ»

4- تسبيح او سبب رشد و پرورش شما است. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ»

5- مسئوليّت شرك زدايى در درجه اول به دوش رهبر آسمانى و سپس بر عهده‌

جلد 10 - صفحه 451

همه مؤمنان است. «سَبِّحِ»

6- توحيد كامل در پرتو تنزيه ذات و تسبيح نام اوست. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ»

7- خداوند، از هرچه گفته و نوشته و تصور شود، برتر است. او در همه كمالات برتر است. «رَبِّكَ الْأَعْلَى»

8- خداوند، فقط خالق نيست، بلكه علاوه بر آن نظام بخش هستى و موجودات نيز مى‌باشد. «خَلَقَ فَسَوَّى»

9- ظرفيّت و هدايت موجودات، دليل بر هدفمندى آفرينش است. «قَدَّرَ فَهَدى‌»

10- فرمان‌هاى الهى همراه با حكمت و دليل است. نام خدا را تسبيح كن، زيرا او اعلى است، آفريد و سامان داد و هدايت كرد سَبِّحِ‌ ... الْأَعْلَى‌، خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌

11- هدايت تكوينى آفريده‌ها در چهره‌هاى مختلفى است، گاهى سبز و گاهى خشك ولى هر دو در مدار هدايت است. «أَخْرَجَ الْمَرْعى‌ فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‌»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌ «3»

وَ الَّذِي قَدَّرَ: 1- و آن خدائى كه تقدير نمود اجناس اشياء و انواع و اشخاص و مقادير و صفات و افعال و آجال و ارزاق آن را، يا مقدّر ساخت از براى هر حيوانى آنچه صلاح او در آن است، فَهَدى‌: پس راه نمود او را و شناساند به او وجه انتفاع او را به طريق الهامات و دلالات، همچنان كه طفل را به پستان مادر راه نمود.

2- تقدير ذكور و اناث نمود.

3- تقدير روزى اطفال نمود به طلب از پدر و مادر و چهارپايان را به چراگاه.

4- تقدير نمود ولد را در شكم نه ماه يا كمتر يا بيشتر و هدايت نمود او را به بيرون آمدن وقتى كه تمام خلقت شد.

5- هدايت فرمود راه خير و شرّ را تا خير را به جا آورند و شرّ را دورى كنند.

6- تقدير منافع نمود در اشياء و انسان را هدايت كرد به استخراج منافع از

جلد 14 - صفحه 156

آن. پس بعضى از آن را غذا گردانيدند و برخى را دوا و بعضى را سمّ و قسمتى را براى آلات و ادوات خود.

7- هدايت فرمود آدمى را در دين به الطاف و توفيق و اقدار و تمكين و ازاحه علّت و نصب ادلّه و كشف آيات بيّنات. اصحّ آنكه آيه عام باشد يعنى از براى هر حيوانى آنچه صلاح ايشان در آن است تقدير فرمود و آنها را به آن معرفت و طريق انتفاع ايشان را به آن، الهام فرمود.

عبرت- در اخبار آمده كه افعى چون به هزار سال رسد، كور شود. حق تعالى او را الهام مى‌فرمايد كه چشم خود را به رازيانه تازه مى‌مالد، نور چشم او عود كند. و اگر در بيابان خشك باشد كه ميان او و سبزه چند روز راه باشد، با وجود طول مسافت و كورى چشم طى مسافت كند تا خود را به سبزه‌زار مى‌رساند و در ميان آنها رازيانه را پيدا و چشم خود را بآن مى‌مالد و بينا شود به قدرت الهى جلّت حكمته و عظمت آياته. پس هدايت الهى نسبت به انسان از مصالح دنيويه و دينيه و الهامات بهايم و طيور و هوامّ ارضيه‌ «1» بر وجهى است كه از حدّ احصا و شماره متجاوز و از دايره حصر و عدد بيرون، كه به وصف هيچ واصفى احاطه نتوان نمود و به كنه آن نتوان رسيد. فسبحان ربّى الاعلى و بحمده.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى «1» الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى «2» وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى‌ «3» وَ الَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعى‌ «4»

فَجَعَلَهُ غُثاءً أَحْوى‌ «5» سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى‌ «6» إِلاَّ ما شاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفى‌ «7» وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ «8» فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9»

سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ «10» وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى «11» الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‌ «12» ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ «13» قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى «14»

وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى «15» بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا «16» وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ «17» إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‌ «18» صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ «19»

ترجمه‌

تنزيه نما نام پروردگار خود را كه برتر و بالاتر است‌

آن خداوندى كه آفريد پس راست و درست نمود

و آن خداوندى كه مقدّر فرمود پس راهنمائى كرد

و آنكه بيرون آورد چراگاه را

پس گرداند آنرا خشك و سست با آنكه از سبزى مايل بسياهى بود

زود باشد كه ميخوانيم بر تو پس فراموش نميكنى‌

مگر آنچه را كه خواسته باشد خدا همانا او ميداند آشكار را و آنچه پنهان ميباشد

و بآسانى موفق كنيم تو را براى طريقه آسان‌

پس تذكّر ده اگر نفع دهد تذكّر

زود باشد كه متذكر شود كسيكه بترسد

و دورى نمايد از آن بدبخت‌ترين مردم‌

آنكه در آيد در آتش بزرگتر

پس نه ميميرد در آن و نه زنده ميماند

بتحقيق رستگار شد كسيكه پاك كرد خود را

و ياد نمود نام پروردگارش را پس نماز خواند

ولى اختيار ميكنيد زندگانى دنيا را

و ديگر سراى بهتر و پاينده‌تر است‌

همانا اين هر آينه در كتابهاى پيشينيان است‌

صحف ابراهيم و الواح موسى.

تفسير

خداوند سبحان در اين سوره مباركه امر فرموده است به پيغمبر خود كه تنزيه نمايد پروردگار خود را كه برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود از هر عيب و نقص و قصور و فتورى و اينكه فرموده تنزيه نما نام پروردگارت را شايد


جلد 5 صفحه 376

براى آن باشد كه خداوند باسماء و صفات شناخته ميشود نه بذات و تنزيه اسم باعتبار مسمّى است و بعضى گفته‌اند براى تعظيم تعبير باسم شده و محتمل است مراد آن باشد كه اسماء غير لايق بمقام ربوبى را بر او اطلاق منما و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه بگو سبحان ربّى الاعلى و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه وقتى قرائت نمودى سبّح اسم ربّك الاعلى را بگو سبحان ربّى الاعلى و اگر در نماز باشى در دل خطور ده و در بعضى از روايات سيره مرضيّه پيغمبر اكرم بر اين امر نقل شده و آنكه چون فسبّح باسم ربّك العظيم نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود آنرا در ركوع خودتان قرار دهيد و چون سبّح اسم ربك الاعلى نازل شد فرمود آنرا در سجود خود قرار دهيد و قبلا در ركوع الّلهمّ لك ركعت و در سجود الّلهم لك سجدت ميگفتند آن ذات اقدسى كه خلق فرمود موجودات را پس راست و درست و متناسب و معتدل فرمود قامت و اعضاء و اجزاء و مزاج آنان را و فراهم نمود لوازم كمال و وسائل معاش و معادشان را آن وجود مقدّسى كه مقدّر فرمود امور و ارزاق بندگان را و هدايت نمودشان بدين حق و منافع دنيوى و اخروى و قمّى ره نقل فرموده كه مقدّر نمود اشياء را بتقدير اول پس هدايت فرمود بآن كسى را كه ميخواست و قدر بتخفيف نيز قرائت شده و در مجمع آنرا بامير المؤمنين عليه السّلام نسبت داده و بر حسب معنى تفاوتى ندارد آن خداوندى كه بيرون آورد از زمين رستنى و گياه‌ها را پس گردانيد آنها را خشك و سست و بعد از سبزى متمايل بسياهى تاقوت حيوانات باشد در هر حال و در ازمنه آتيه قرآن را بتوسط جبرئيل براى تو قرائت مينمائيم يا بتو مى‌آموزيم چنانچه قمّى ره نقل فرموده پس فراموش نميكنى مگر آنچه را خداوند خواسته كه فراموش شود چون گفته‌اند اين يك نوع نسخ بوده كه بايد تلاوت و كتابت نشود تا از خاطرها محو گردد و در سوره بقره ذيل آيه شريفه ما ننسخ من آية او ننسها شرح آن گذشت و محتمل است مراد آن باشد كه فراموش نميكنى مگر آنچه را كه خدا خواسته باشد كه فراموش كنى و خدا نخواسته پس فراموش نخواهى كرد چون تو فراموش كار نيستى و نسيان بر تو روا نيست و قمّى ره فرموده استثنا فرمود خداوند چون پيغمبر مأمون از فراموشى نبوده زيرا كسى كه‌


جلد 5 صفحه 377

فراموش نميكند خدا است و در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تعجيل ميفرمود در قرائت قرآن بعد از نزول از ترس آنكه فراموش نمايد و بعد از نزول اين آيه ديگر چيزى را فراموش نفرمود و اظهر همان قول اوّل است و براى خداوند تفاوتى ندارد قرآن را بلند بخوانند يا آهسته چون او ميداند هر چه را بلند خوانده شود و آنچه را پنهان قرائت نمايند و آنچه را ظاهر باشد از احوال بندگان و آنچه مخفى باشد از انظار ايشان و خداوند ميسّر ميفرمايد براى پيغمبر خود راه آسان حفظ قرآن را بوحى و موفق ميفرمايد او را به ابلاغ احكام آسان آن و امر فرموده است او را بمتذكّر نمودن بندگان خود و موعظه و ارشاد آنان اگر نافع باشد تذكّر و موعظه بحال آنها و قابل هدايت باشند و البتّه نافع است و بعد از تذكر متذكر ميشود كسيكه در دل ترسى از خدا و روز جزا داشته باشد ولى كسيكه در زمره شقى‌ترين مردم باشد از تذكّر و تفكّر و استماع آيات الهى اجتناب و دورى مينمايد و آن كسى است كه داخل در جهنّم و ملازم با آتش بزرگ و سوزان آن ميشود پس نه ميميرد بكلّى در آن و نه زنده ميماند بلكه دائما ميسوزد و ميميرد و زنده ميشود و باز ميسوزد و ميميرد و زنده ميشود و در عذاب است و زندگانى و آسايش و روحى كه روح و راحت و خير و بركتى در آن باشد ندارد و نفعى از آن زندگى نميبرد و بتحقيق فائز و رستگار شده است آنكه تزكيه نموده نفس خود را از عقائد فاسده و اخلاق رذيله و اعمال قبيحه و قمّى ره نقل فرموده كه مراد اداء زكوة فطر است قبل از نماز عيد و آنكه نام خدا را در دل ياد و بزبان جارى نموده و نماز خوانده و قمّى ره نقل فرموده كه مراد نماز فطر و أضحى است و در فقيه هر دو معناى منقول قمّى ره از امام صادق عليه السّلام تأييد شده و بعضى ذكر اسم ربّه فصلّى را بتكبيرات افتتاحيّه در نماز تفسير نموده‌اند و در بعضى از روايات ببردن نام خدا و صلوات بر محمّد و آل او صلّى اللّه عليه و آله تفسير شده است اين تزكيه و ياد خدا و نماز كار آخرتى است ولى مردم طبعا مايل بنقدند و مئال انديش نيستند لذا زندگانى موقت محدود مشوب بآلام و اسقام دنيوى را بر آخرت باقى و نعيم مقيم بى‌زوال و خالى از ملال و كلال آن اختيار مينمايند و ترجيح ميدهند و نوعا بقدريكه براى دنيا كار ميكنند بفكر آخرت‌


جلد 5 صفحه 378

نيستند و براى آن كار نميكنند و اين طريقه مرضى خدا و معمول در نزد دانشمندان ربّانى نيست و عقلا رجحان ندارد بلكه مرجوح و ناپسنديده است و از قد أفلح تا و أبقى كه چهار آيه است مفادش در كتب سماوى ديرين و صحيفه‌هاى پيشين كه صحف حضرت ابراهيم و موسى عليهما السلام از آنها است ذكر شده چنانچه از روايت أبو ذر رحمه اللّه كه در خصال نقل شده استفاده ميشود و محتمل است هذا اشاره بآيه اخيره باشد و بهتر بودن آخرت از دنيا و بقاء و دوام آن در صحف ابراهيم عليه السّلام و در تورية موسى على نبيّنا و آله و عليه السّلام ذكر شده باشد چنانچه ظاهر است و آنچه خداوند بانبياء سلف عطا فرموده از علم و حكمت و موعظه و نصيحت به پيغمبر ما صلّى اللّه عليه و آله هم عطا فرموده و علاوه باو عطا فرموده آنچه را بايشان عطا نفرموده و از آن حضرت بائمه اطهار بارث رسيده است چنانچه مستفاد از روايات و لازمه خاتميّت و افضليّت او است در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد سوره سبّح اسم ربك الاعلى را در نماز واجب يا مستحبّ باو گفته شود روز قيامت داخل شو در بهشت از هر درى از درهاى آن كه ميخواهى و نيز از آن حضرت روايت شده كه واجب است بر هر مؤمنى كه از شيعيان ما باشد آنكه قرائت نمايد در شب جمعه سوره جمعه و سبّح اسم ربك الاعلى را و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين و على جميع الأنبياء و المرسلين.


جلد 5 صفحه 379

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِي‌ قَدَّرَ فَهَدي‌ «3»

اما تقدير آنچه‌ ‌در‌ معاش‌ و زندگاني‌ و بقاء حيات‌ مورد احتياج‌ بندگان‌ و ساير حيوانات‌ ‌بود‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ عنايت‌ فرمود، ‌در‌ زمين‌ و آسمان‌ ‌که‌ ‌اگر‌ يكي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ ناقص‌ ‌بود‌ امر معيشت‌ منظم‌ نبود بلكه‌ ممكن‌ نبود.

و اما هدايت‌ اعطاء عقل‌ فهم‌ شعور ادراك‌ ارسال‌ رسل‌ انزال‌ كتب‌ جعل‌ احكام‌ ارشاد توفيق‌ تأييد پند و اندرز وعظ و نصيحت‌ و دلالت‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ هيچ‌ عذري‌ ‌براي‌ احدي‌ باقي‌ نگذاشت‌ و حجت‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌هر‌ جهت‌ ‌بر‌ بندگان‌ تمام‌ كرد: لِيَهلِك‌َ مَن‌ هَلَك‌َ عَن‌ بَيِّنَةٍ وَ يَحيي‌ مَن‌ حَي‌َّ عَن‌ بَيِّنَةٍ انفال‌ ‌آيه‌ 42.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 3)- بعد از مسأله آفرینش و نظم بندی خلقت، به موضوع برنامه ریزی برای حرکت تکاملی، و هدایت موجودات در این مسیر پرداخته، می‌افزاید:

ج5، ص471

«و همان که اندازه‌گیری کرد و هدایت نمود» (و الذی قدر فهدی).

منظور از «تقدیر» همان اندازه‌گیری و تعیین برنامه‌های حرکت به سوی اهدافی است که موجودات به خاطر آن آفریده شده‌اند.

و منظور از «هدایت» همان هدایت تکوینی است که به صورت انگیزه‌ها و قوانینی بر هر موجودی حاکم ساخته- اعم از انگیزه‌های درونی و برونی.

فی المثل از یکسو پستان مادر و شیر آن را برای تغذیه طفل آفریده و به مادر عاطفه شدید مادری داده و از سوی دیگر در طفل انگیزه‌ای آفریده که او را به سوی پستان مادر می‌کشاند، و این آمادگی و جاذبه دو جانبه در مسیر هدف، در همه موجودات دیده می‌شود.

البته در مورد انسان غیر از برنامه هدایت تکوینی، هدایت دیگری وجود دارد که از طریق وحی و ارسال انبیاء صورت می‌گیرد، و هدایت تشریعی نام دارد، و جالب این که هدایت تشریعی انسان نیز در تمام زمینه‌ها مکمل هدایت تکوینی اوست.

نکات آیه

۱ - خداوند، براى هر یک از مخلوقات، اندازه و ویژگى هاى مشخص قرار داده و زمینه پیدایش شکل ها و شایستگى هاى خاصى را در آن فراهم آورده است. (و الذى قدّر فهدى) مفاد «قدّر»، اشاره به آن چیزى است که بالقوه در موجودات وجود دارد و در حالات پیاپى، در صحنه وجود ظاهر مى شود و صورت مى پذیرد. (مفردات راغب)

۲ - خداوند، هر یک از موجودات را در مسیرى مناسب، با شایستگى هاى ذاتى اش قرار داده است. (فهدى) مراد از «هدایت»، یا ارشاد و راهنمایى است که در این صورت محدود به موجودات شعورمند خواهد شد و یا قرار دادن چیزى در جهت و مسیرى خاص است که آن مسیر را به طبیعت خود و یا از روى اختیار طىّ کند. در این فرض همه موجودات، مشمول هدایت خواهند بود. متعلق «هدى» - به قرینه «قدّر» - تمام امورى است که در وجود هر مخلوق تقدیر شده است.

۳ - خداوند، آفریده هاى با شعور خویش را بر شیوه به کار بردن توانمندى هاى خود، آگاه ساخته است. (فهدى)

۴ - خداوند، به دلیل ایجاد زمینه براى ظهور شایستگى هاى نهفته در هر یک از موجودات، سزاوار تسبیح و مبرّا دانستن او از هر عیب و نقص (سبّح ... الذى قدّر فهدى)

۵ - جهان آفرینش، هدف دار و قانونمند است. (قدّر فهدى)

۶ - وجود حد و مرز مشخّص در استعدادهاى هر یک از موجودات و فراهم بودن زمینه ظهور آنها، جلوه هایى از ربوبیت خداوند است. (ربّک الأعلى ... الذى قدّر فهدى)

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: قانونمندى آفرینش ۵
  • تسبیح: دلایل تسبیح خدا ۴
  • خدا: افعال خدا ۱، ۲; تعالیم خدا ۳; خدا و نقص ۴; دلایل تنزیه خدا ۴; قدرت خدا ۳; نشانه هاى ربوبیت خدا ۶
  • موجودات: تعلیم موجودات با شعور ۳; زمینه پیدایش موجودات ۱; زمینه ظهور موجودات ۶; قانونمندى موجودات ۲، ۶; منشأ استعداد موجودات ۲، ۴; منشأ پیدایش موجودات ۱; منشأ تمایز موجودات ۱; ویژگیهاى موجودات ۱

منابع