الكهف ٩٥: تفاوت میان نسخهها
(افزودن جزییات آیه) |
(←تفسیر) |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
المیزان= | المیزان= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ - | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link333 | آيات ۸۳ -۱۰۲ سوره كهف]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۹#link334 | معناى «عين حَمِئَة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link335 | ظالمان را عذاب مى كنيم | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link335 | ظالمان را عذاب مى كنيم و برای مؤمنان نیکوکار، جزاى حُسنى است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link336 | ساختن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link336 | ساختن سدّ، به وسيله ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link338 | وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link338 | وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه : | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link339 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link339 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link340 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۰#link340 | اختلافات متعدد، در روايات مربوط به ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link341 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link341 | دو روايت از اميرمؤمنان «ع»، درباره ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link342 | حديثى از امام صادق | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link342 | حديثى از امام صادق «ع»، درباره آفتاب و طلوع و غروب آن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link343 | رواياتى در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link343 | رواياتى در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link344 | بحثى قرآنى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link344 | بحثى قرآنى و تاريخى، پيرامون داستان ذوالقرنين، در چند فصل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link345 | ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link345 | ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link346 | ۲ - داستان ذوالقرنين | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link346 | ۲ - داستان ذوالقرنين و سدّ و يأجوج و مأجوج، از نظر تاريخ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link347 | ۳- ذوالقرنين كيست | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۱#link347 | ۳- ذوالقرنين كيست و سدّش كجاست؟ ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link348 | نظر بعضى كه ذوالقرنين | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link348 | ردّ نظر بعضى كه ذوالقرنين را، همان اسكندر مقدونى دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link349 | نظر جمعى از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link349 | نظر جمعى از مورخان، كه ذوالقرنين را مردى از ملوك يمن دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link350 | سخن بعضى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۲#link350 | سخن بعضى که ذوالقرنین را، كورش، پادشاه هخامنشى، و يأجوج و مأجوج را ، اقوام مغول دانسته اند]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۴۳#link351 | نظر مفسران و مورخان، پيرامون قوم يأجوج و مأجوج]] | ||
}} | }} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۰
کپی متن آیه |
---|
قَالَ مَا مَکَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَکُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً |
ترجمه
الكهف ٩٤ | آیه ٩٥ | الكهف ٩٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«مَکَّنِّی»: دستیابی و دسترسیم داده است. قدرت و توانائیم بخشیده است. «رَدْماً»: سدّ محکّم و نیرومند.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۸۳ -۱۰۲ سوره كهف
- معناى «عين حَمِئَة» و بيان موقعيت جغرافيایى آن
- ظالمان را عذاب مى كنيم و برای مؤمنان نیکوکار، جزاى حُسنى است
- ساختن سدّ، به وسيله ذوالقرنين
- وجوهى كه در بيان مراد آيه شريفه: «أفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا...» گفته شده
- بحث روايتى
- اختلافات متعدد، در روايات مربوط به ذوالقرنين
- دو روايت از اميرمؤمنان «ع»، درباره ذوالقرنين
- حديثى از امام صادق «ع»، درباره آفتاب و طلوع و غروب آن
- رواياتى در ذيل برخى آيات راجع به ذوالقرنين
- بحثى قرآنى و تاريخى، پيرامون داستان ذوالقرنين، در چند فصل
- ۱ - داستان ذوالقرنين در قرآن
- ۲ - داستان ذوالقرنين و سدّ و يأجوج و مأجوج، از نظر تاريخ
- ۳- ذوالقرنين كيست و سدّش كجاست؟
- ردّ نظر بعضى كه ذوالقرنين را، همان اسكندر مقدونى دانسته اند
- نظر جمعى از مورخان، كه ذوالقرنين را مردى از ملوك يمن دانسته اند
- سخن بعضى که ذوالقرنین را، كورش، پادشاه هخامنشى، و يأجوج و مأجوج را ، اقوام مغول دانسته اند
- نظر مفسران و مورخان، پيرامون قوم يأجوج و مأجوج
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً «95»
(ذوالقرنين در پاسخ) گفت: آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده، (از كمك مالى شما) بهتر است. پس مرا با نيرويى كمك كنيد تا ميان شما و آنان سدّى محكم بسازم.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95)
قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ: گفت ذو القرنين آنچه متمكن ساخته مرا در آن پروردگار من از اموال بسيار و اقتدار، بهتر است از آنچه مىخواهيد.
فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ: پس كمك كنيد مرا به توانائى، يعنى مردمان توانا چيزى كه به آن قوت يابم در اين كار از آلات و ادوات بنا مثل سنگ و آهن و مس و روى هر چه توانيد جمع كنيد كه قيمت و مزد آن با من است. أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً: تا قرار دهم ميان شما و ايشان حجابى سخت و محكم كه بعضى از آن بر بعضى مركب باشد. نقل از بعض مفسرين «1»- ذو القرنين قبل از ساختن سد، بالاى كوه برآمد تا نظاره كند يأجوج و مأجوج را. گروهى ديد بر يك شكل، برخى درازتر و چنگال و دندان داشتند مانند درندگان و بر اعضاى ايشان موى بود كه به آن خود را مىپوشانيدند، با گوشهاى بزرگ، يكى با پشم و يكى با موى، همه با سلاح و آوازشان مانند كبوتر و صداى بلند آنها مانند گرگ.
«1» منهج الصادقين ج 5 ص 384.
جلد 8 - صفحه 119
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (92) حَتَّى إِذا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا يَكادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلاً (93) قالُوا يا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَيْنَنا وَ بَيْنَهُمْ سَدًّا (94) قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُمْ رَدْماً (95) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذا ساوى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قالَ انْفُخُوا حَتَّى إِذا جَعَلَهُ ناراً قالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْراً (96)
فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (97) قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا (98)
ترجمه
پس توسل جست بوسيلهاى
تا وقتى كه رسيد بميانه دو كوه يافت در پيش آن دو، گروهى را كه نزديك نبود كه بفهمند گفتارى را
گفتند اى ذو القرنين همانا يأجوج و مأجوج فساد كنندگانند در زمين پس آيا قرار دهيم براى تو نقدينهاى بشرط آنكه بنا كنى ميان ما و ميان آنها سدّى
گفت آنچه تمكّن داد مرا در آن پروردگارم بهتر است پس كمك كنيد مرا بقوّت بازو تا بنا كنم ميان شما و ميان آنها سدّ بزرگى
بياوريد نزد من قطعههاى آهن را تا وقتى كه برابر شد ميانه دو جانب آن دو كوه گفت بدميد تا وقتى كه گرداند آنرا آتش گفت بياوريد نزد من تا بريزم بر آن مس گداخته را
پس نتوانستند كه بالا روند آنرا و نتوانستند بسازند براى آن نقبى
گفت اين رحمتى است از پروردگار من پس وقتى كه بيايد وعده پروردگار من ميگرداند آنرا زمين هموار و بوده است وعده پروردگار من درست و راست.
تفسير
جناب ذو القرنين بعد از فراغت از امر مغرب و مشرق گفتهاند اراده جانب شمال را نمود و از جنوب رهسپار شد تا رسيد بفاصله ميان دو كوه شمالى و
جلد 3 صفحه 452
عياشى از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه بجانب تاريكى متوجّه شد و شايد مراد توجّه بقطب شمال باشد در ششماهى كه شب است و اينكه از آن دو كوه تعبير بسدّين شده بملاحظه آنستكه كوه سدّ طبيعى است و كلمه سد بر آن اطلاق ميشود و بعضى سد بضم قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد و بعدا هم ميان آن دو كوه مسدود شد بسد ذو القرنين پس تمامى سد شدند و چون بآن مكان رسيد ديد جماعتى را كه بزودى كلام احديرا نمىفهميدند چون زبان مخصوصى داشتند غير از زبان همه و بايد با زحمت مقاصد را بآنها فهماند و بذو القرنين عرضه داشتند در پشت اين دو كوه دو طائفه منزل دارند بنام يأجوج و مأجوج كه گفتهاند آن دو دو قبيله از اولاد يافث بن نوح عليه السّلام بودند و در روايت علل از امام هادى عليه السّلام تأييد شده و بعضى يأجوج و مأجوج بالف قرائت نمودهاند در هر حال گفتند اين دو قبيله فساد ميكنند در زمين ما بقتل و غارت و تخريب بيوت و اتلاف زروع و اينمعنى در روايت عيّاشى ره از امير المؤمنين عليه السّلام تأييد شده و آيا ممكن است ما از اموال خودمان مبلغى خارج و تقديم كنيم و در مقابل آن شما در ميان اين دو كوه سدّى بنا كنيد كه فاصله شود ميان ما و آنها و نتوانند ديگر باراضى ما تجاوز نمايند و بعضى بجاى خرجا خراجا قرائت نمودهاند و شايد احسن باشد چون ظاهرا ميخواستند مقرّرى ساليانهاى بدهند نه يكدفعه و فرق بين خرج و خراج بدفعى و تدريجى است و ذو القرنين بالهام الهى يا قرائن متوجّه شد و فهميد سخن آنها را و جواب فرمود آنچه را خداوند در آن بمن تمكّن داده از مال و ملك بهتر است از خرج يا خراجيكه شما يكدفعه يا ساليانه بمن بدهيد ولى شما كمك بدنى كنيد با من بكارگرى و حمل و نقل لوازم سدّ تا من ميان شما و آنها سدّ محكم بزرگى بنا نمايم بياوريد نزد من قطعات آهن بزرگ از مراكز يا معادنى كه دارم و آنها آوردند و چيدند ميان آن دو كوه تا وقتى كه مساوى شد با دو جانب آن دو كوه ذو القرنين بكار گران فرمود بدميد در كورههاى آتش يا دمهاى زيادى كه براى گداخته نمودن آن آهنها تهيّه شده بود و آنها اطاعت كردند و دميدند تا وقتى كه تمام آنقطعات آهن چيده شده، گرديد مانند يكپارچه آتش سوزان فرمود بياوريد نزد من مس تا بريزم بر آن قطعات آهن چيده شده مس گداخته را و آنها اطاعت نمودند و ذو القرنين سدّ
جلد 3 صفحه 453
را با تمام رسانيد و ديوارى شد كه سنگ و آجرش آهن بود و گلش مس گداخته پس يأجوج و مأجوج ديگر نتوانستند از آن بالا روند براى بلندى و صافى آن و نتوانستند در زير آن نقبى بزنند براى زيادى قطر و استحكام آن گفتهاند پى ديوار را بقدرى كنده بودند كه به آب رسيده بود و ذو القرنين گفت اين موفقيّت و تمكن ما از بناى چنين سدّى رحمت و فضلى بود از خداوند بر بندگانش كه از شرّ يأجوج و مأجوج ايمن شدند تا دامنه قيامت ولى چون موعد مقرر حقّ كه قيامت كبرى است برسد خداوند آنرا منهدم و پراكنده و با خاك يكسان و زمين صاف هموار كند و بعضى دكّا قرائت نمودهاند بدون مدّ و همزه و بنابراين مصدر فعلى است كه جعله دلالت بر آن نموده يعنى دكّه دكّا و بقرائت مدّ و همزه صفت موصوف مقدّر است يعنى ارضا دكّاء و مسلّم است كه وعده خداوند حق و واقع بوده و خواهد بود عيّاشى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در قول خداوند اجعل بينكم و بينهم ردما كه آن تقيّه است كه دشمنان خدا نميتوانند از آن بالا روند و نميتوانند براى آن نقبى بزنند و حيلهاى انديشند و آن سدّ محكم و حصن حصين است براى محفوظ ماندن شما از تعدّيات آنها و چون وعده خداوند برسد و امام عليه السّلام از پس پرده غيبت ظاهر گردد تقيّه از بين ميرود و سد مدكوك ميگردد و آن روز انتقام كشيدن شما است از دشمنان خدا و قمّى ره فرموده كه خداوند پيش از روز قيامت در آخر- الزّمان آن سد را منهدم فرمايد و يأجوج و مأجوج بيرون آيند و مردم را بخورند و از بعضى روايات استفاده ميشود كه آنها خلق مخصوصى هستند كه بر حسب شكل و هيئت و قد و قامت و اعضاء و جوارح با بشر عادى تفاوت فاحشى دارند و بعد از ملائكه خلقى بزيادى آنها نيست و هر مردى از آنها تا هزار پسر صلبى خود را نه بيند نميميرد و يك اقليم از اقاليم دنيا مخصوص بآنها است و بيرون آمدن آنها از پشت سد و اختلاطشان بسائر خلق از علائم قيامت است.
جلد 3 صفحه 454
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجعَل بَينَكُم وَ بَينَهُم رَدماً (95)
ذي القرنين فرمود آنچه را که مكنت داده بمن پروردگار من بهتر است پس
جلد 12 - صفحه 400
شما اعانت كنيد بقوة و قدرت قرار ميدهم بين شما و بين يأجوج و مأجوج سدّي محكم قالَ ما مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيرٌ قدرتي که خداوند بذي القرنين عنايت فرمود که ربع مسكون در تحت سيطره او وارد شد از مغرب تا مشرق از جنوب تا شمال ساختن يك سدّ براي او بسيار سهل است احتياج باعانت مالي ندارد فقط فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ كمك يدي و بدني بكنيد آنهم بقدر قوة و طاقت خود أَجعَل بَينَكُم که در پاي كوه مسكن داريد در طرف مشرق و بينهم بين شما و بين يأجوج و مأجوج ردما ديوار محكمي که نتوانند باين طرف شما بيايند و بشما اذيت و آزار رسانند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 95)- اما ذو القرنین در پاسخ آنها «گفت: آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده (از آنچه شما پیشنهاد میکنید) بهتر است» و نیازی به کمک مالی شما ندارم» (قالَ ما مَکَّنِّی فِیهِ رَبِّی خَیْرٌ).
«مرا با نیرویی یاری کنید، تا میان شما و آنها (قوم مفسد)، سد نیرومندی ایجاد کنم» (فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ رَدْماً).
نکات آیه
۱- ذوالقرنین،از کمک هاى مادّى مردم در برابر ساختن سدّ در مقابل یأجوج و مأجوخ ،اظهار بى نیازى کرد. (فهل نجعل لک خرجًا ... قال ما مکّنّى فیه ربّى خیر)
۲- ذوالقرنین، در پرتو لطف پروردگار، برخوردار از امکانات مادّى بسیار،بهره مند بود. (قال ما مکّنّى فیه ربّى خیر)
۳- ذوالقرنین، خود را مملوک خداوند و عطیه هاى الهى را، برخاسته از مقام ربوبیّت او مى دانست. (ما مکّنّى فیه ربّى)
۴- مردان الهى، در اوج قدرت و توانایى، از خداوند و ولىّ نعمت خود غافل نیستند. (قال ما مکّنّى فیه ربّى خیر)
۵- ذوالقرنین، در جهت تبلیغ توحید و آیین الهى خود، از بهترین فرصت ها بهره مى گرفت. (قال ما مکّنّى فیه ربّى خیر) ذوالقرنین، هنگامى سخن از ربوبیّت خداوند به میان مى آورد که مردم، سخت به او نیازمند بودند و او باتلاش صادقانه در جهت رفع نیازهاى آنان، قلب مردم را به خود متوجه کرده بود.
۶- خدمت گزارى به مردم، بدون چشمداشت اجر و مزد، از ویژگى هاى انسان هاى موحّد و بندگان شایسته خدااست . (فهل نجعل لک خرجًا ... قال ما مکّنّى فیه ربّى خیر)
۷- ذوالقرنین، داراى روحیه توحیدى و انسان دوستى و ستیز با متجاوزان بود. (ما مکّنّى فیه ربّى خیر فأعینونى بقوّة) ذوالقرنین، در عین پیشنهاد مردم براى دریافت کارمزد براى ساختن سدّ، از پذیرفتن آن امتناع کرده و با امکانات و قدرت خدادادى، در حمایت از آسیب پذیران، به ساختن سدّ مى پردازد.این برخورد، بشان دهنده روحیات ذوالقرنین است.
۸- ذوالقرنین، خود طرّاح و مجرى بناى سد و عهده دار امور فنى و مدیریتى آن بود. (فأعینونى بقوة أجعل بینکم و بینهم ردمًا)
۹- ذوالقرنین، خواستار مشارکت نیروى انسانى و امکانات مردمى در احداث سد شد. (فأعینونى بقوة) «قوة» یعنى نیرو «فأعینونى بقوة» یعنى: «مرا با نیروى خود کمک دهید». آیات بعد، قرینه این است که او، علاوه بر خواستن نیروى انسانى، به آوردن ابزار و مصالح نیز فرمان داد. بنابراین، آنچه را از مردم نپذیرفت، اجر و مزد تلاش خویش بود.
۱۰- ذوالقرنین، به ساختن بنایى محکم تر از سد مورد درخواست مردم، تصمیم گرفت. (تجعل بیننا و بینهم سدًّا ... أجعل بینکم و بینهم ردمًا) چنان که مفسران گفته اند «ردم» بنایى است مستحکم تر از «سد» معمولى و بر همین اساس، به لباسى که وصله روى وصله دارد، گفته مى شود: «ثوب مُردَّم». «فأعینونى» بر «ما مکّنّى فیه ربّى خیر» تفریع شده است; یعنى، احداث سد محکم تر، نتیجه برخودارى ذى القرنین از امکانات برتر الهى است.
۱۱- جذب همیارى توده ها در انجام پروژه هاى عظیم و مردمى، از اصول مدیریت است. (فأعینونى بقوة أجعل بینکم و بینهم ردمًا) از آن جا که خداوند، راه صحیح هر کار و اسباب آن را به ذى القرنین نمایانده بود، او، خواهان همکارى مردم در انجام طرح مى شود و این نشان از آن دارد که «ساختن» بدون ایجاد «فرهنگ سازندگى» کارساز نیست و از طریق مشارکت و حسّ همیارى است که مى توان به این اهداف نائل گردید.
۱۲- انجام کارها به بهترین و محکم ترین شکل آن، امرى لازم است. * (أجعل بینکم و بینهم ردمًا) با آن که مردم درگیر با یأجوج و مأجوج، نه پشتوانه اى براى حکومت ذى القرنین به شمار مى آمدند و نه جامعه اى متمدن و سزاوار سرمایگذارى بودند، ولى ذوالقرنین، پا را از طرح پیشنهادى آنان فراتر نهاده و سرمایه اى عظیم را براى حراست آنان از خطر دشمن به کار مى گیرد. این کار او، مى تواند سرمشقى براى پیش گامان سازندگى باشد.
موضوعات مرتبط
- اولیاءالله: بینش اولیاءالله ۴; ذاکریت اولیاءالله ۴; فضایل اولیاءالله ۴
- توحید: تبلیغ توحید ۵
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۳; عطایاى خدا ۲، ۳; مالکیت خدا ۳
- ذوالقرنین: استحکام سد ذوالقرنین ۱۰; استمداد ذوالقرنین ۹; انسان دوستى ذوالقرنین ۷; بینش ذوالقرنین ۳; بى نیازى ذوالقرنین ۱; تبلیغ ذوالقرنین ۵; توحید ذوالقرنین ۷; سدسازى ذوالقرنین ۱، ۸، ۹; ظلم ستیزى ذوالقرنین ۷; فضایل ذوالقرنین ۷; قصه ذوالقرنین ۱، ۸، ۹، ۱۰; مملوکیت ذوالقرنین ۳; منشأ امکانات ذوالقرنین ۳; منشأ امکانات مادى ذوالقرنین ۲
- عمل: استحکام در عمل ۱۲
- فرصت: استفاده از فرصت ۵
- لطف خدا: مشمولان لطف خدا ۲
- مدیریت: روش مدیریت ۱۱
- مردم: خدمت به مردم ۶
- موحدان: خدمتگزارى موحدان ۶; ویژگیهاى موحدان ۶
- همکارى: جلب همکارى مردمى ۱۱
منابع