الكهف ٢٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۶: خط ۳۶:
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link225 | آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link225 | آيات ۹ - ۲۶ سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link226 | وجه اتصال ورابطه آياتى كه داستان اصحاب كهف را حكايت مى كنند با آياتقبل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link226 | رابطه آيات داستان اصحاب كهف، با آيات قبل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link227 | بيان اينكه اصحاب رقيم نام ديگر اصحاب كهف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link227 | بيان اين كه «اصحاب رقيم»، نام ديگر اصحاب كهف است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link228 | مقصود از ((رحمت (( و((رشد(( در دعاى اصحاب كهف : ((ربنا اتنا من لدنك رحمة وهيىلنا من امرنا رشدا((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link228 | مقصود از «رحمت» و «رشد»، در دعاى اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link229 | معناى جمله : ((فضربنا على اذا نهم فى الكهف سنين عددا((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link230 | معناى اين كه فرمود: «سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۷#link230 | معناى اينكه فرمود: سپس اصحاب كهف را بيدار كرديم ((لنعلم اى الحزبين احصى ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link231 | اقرار به توحيد پروردگار و نفى ربوبيت ارباب و آلهه، در گفتگوى اصحاب كهف با خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link231 | اقرار به توحيد پروردگار ونفى ربوبيت ارباب وآلهه در گفتگوى اصحاب كهف باخود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link232 | جزئياتى از داستان اصحاب كهف، كه از آيات استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link232 | جزئياتى از داستان اصحاب كهف كه از آيات استفاده مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link234 | نظر مفسران، درباره موقعيت جغرافيایى غار اصحاب کهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link233 | وضعيت جغرافيايى غار اصحاب كهف وكيفيت قرار گرفتن اصحاب كهف در آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link235 | وجه اين كه با ديدن وضع اصحاب كهف، قلب انسان مملو از رعب و ترس مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link234 | نظر مفسرين درباره موقعيت جغرافيائى غار ونقد وبررسى آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link236 | بيان هدف از بعث و بيدار كردن اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link235 | وجه اينكه با ديدن وضع اصحاب كهف قلب انسان مملواز رعب وترس مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link238 | معناى جمله: «لَبِثنَا يَوماً أو بَعضَ يَومٍ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link236 | بيان غايت وهدف از بعث (بيدار كردن ) اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link240 | گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن، درباره رفتن به شهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link237 | چند وجه ديگر درباره غايت بعث اصحاب كهف (ليتسائلوا بينهم ...)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link241 | نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان و دست يافتن كفار به آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۸#link238 | معناى جمله : ((لبثنا يوما اوبعض يوم ((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link249 | اختلاف و نزاع مشرکان و موحدان، در باره اصحاب كهف ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link239 | جمله : ((ربكم اعلم بما لبثتم (( انحصار علم حقيقى به معناى احاطه بر عين موجوداتوحوادث ، به خداى تعالى را افاده مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link250 | وجه دلالت داستان اصحاب کهف، بر حق بودن معاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link240 | گفتگوى اصحاب كهف بعد از بيدار شدن درباره رفتن به شهر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link251 | مقصود از: «الّذینَ غَلبُوا عَلَی أمرِهِم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link241 | نگرانى اصحاب كهف از فاش شدن رازشان ودست يافتن كفار به آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link252 | اختلاف مردم در عدد اصحاب کهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link242 | با اينكه تقيه وتظاهر به كفر از روى اضطرار جايز است سبب نگرانى وبيم اصحاب كهف چه بوده است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link252 | هر عملی از هر عاملی، موقوف به اذن و مشیت خدای تعالی است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link243 | جوابهاى ديگرى كه به اشكال فوق داده شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link253 | وجوه مفسران، در معنای استثناء در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link244 | توضيح آيه : ((فقالوا ابنوا عليهم بنيانا...(( كه گفتگوومجادله مردم را درباره اصحاب كهف حكايت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link253 | معناى دستور: «فراموش نکردن ذکر خدا»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link245 | بيان دوگروه متنازع ومسئله مورد تنازع در (اذ يتنازعون بينهم امرهم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link255 | بيان عدد سال هاى اقامت اصحاب كهف، در غار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link246 | وجه دلالت بيدار شدن اصحاب كهف بعد از خواب چند صد ساله ، بر حق بودن معاد وقيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link256 | اختلاف مردم در مدت اقامت اصحاب كهف، در غار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۹#link247 | وجه ديگرى براى جمله (اذ يتنازعون بينهم امرهم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link257 | ولايت مستقل، منحصرا از آنِ خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link248 | مقصود از: ((الذين غلبوا على امرهم (( در آيه :((قال الذين غلبوا على امرهم ...((]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link249 | حكايت اختلاف مردم در عدد اصحاب كهف وبيان اينكه ايشان هفت نفر بوده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link250 | عملى از هر عاملى موقوف به اذن ومشيت خداى تعالى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link251 | انسان بايد كار فردا را به مشيت خدا (ان شاء اللّه ) مشروط كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link252 | وجوه ديگرى كه درباره استثناء در آيه : ((ولاتقولنّ لشى ء انىفاعل ذلك غدا الاان يشاء الله (( گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link253 | معناى آيه : ((واذكر ربك اذا نسيت ...(( ووجوهى كه در معناى آن گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link254 | مشار اليه به هذا در (لاقرب من هذا رشدا) وسخن مفسرين درباره آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۰#link255 | بيان عدد سالهاى اقامت اصحاب كهف در غار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link256 | مدت اقامت اصحاب كهف در غار هم مورد اختلاف مردم بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link257 | ولايت مستقل منحصرا از آن خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link258 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link258 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link259 | روايتى كه مى گويد ((رقيم (( نام دولوح مسى بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link261 | موارد اختلاف روايات، پیرامون داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link260 | روايتى در شرح داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link263 | چند روايت در بارۀ تقیه کردن اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link261 | موارد وجهات اختلاف در روايات راجع به داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link264 | روايت مشهورى از ابن عباس، در بارۀ داستان اصحاب کهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link262 | روايات ديگرى پيرامون داستان اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link268 | اصحاب كهف، ياران حضرت مهدى «عج» هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link263 | چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link269 | گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف و سرگذشت ايشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۱#link264 | روايت مشهورى از ابن عباس در نقل داستان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link271 | ۱ - داستان اصحاب كهف، در تعدادی از روایات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link265 | اشكالاتى كه به روايت ابن عباس (فوق الذكر) وارد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link272 | ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link266 | معناى ((رقيم (( در روايت ابن عباس وتطبيق آن با روايات ديگر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link267 | رواياتى متضمن ذكر اسماء اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link268 | اصحاب كهف ياران حضرت مهدى (عج )اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link269 | گفتارى در چند فصل پيرامون اصحاب كهف وسر گذشت ايشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link270 | ۱ - داستان اصحاب كهف در تعدادى از روايات :]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link271 | ۱- دوسبب عمده وجود اختلاف شديد در مضامين روايات راجع به اصحاب كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link272 | ۲ - داستان اصحاب كهف از نظر قرآن :]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link273 | ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link273 | ۳ - داستان از نظر غير مسلمانان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link274 | ۴ - غار اصحاب كهف كجا است ؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link274 | ۴ - غار اصحاب كهف، كجاست؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۲#link275 | ۱- غار ((افسوس (( در تركيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۳#link276 | ۲- غار ((رجيب (( در اردن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۳۳#link277 | غارهاى ديگر كه اصحاب كهف را به آنها نسبت مى دهند]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۴۹

کپی متن آیه
قُلِ‌ اللَّهُ‌ أَعْلَمُ‌ بِمَا لَبِثُوا لَهُ‌ غَيْبُ‌ السَّمَاوَاتِ‌ وَ الْأَرْضِ‌ أَبْصِرْ بِهِ‌ وَ أَسْمِعْ‌ مَا لَهُمْ‌ مِنْ‌ دُونِهِ‌ مِنْ‌ وَلِيٍ‌ وَ لاَ يُشْرِکُ‌ فِي‌ حُکْمِهِ‌ أَحَداً

ترجمه

بگو: «خداوند از مدّت توقفشان آگاهتر است؛ غیب آسمانها و زمین از آن اوست! راستی چه بینا و شنواست! آنها هیچ ولیّ و سرپرستی جز او ندارند! و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمی‌دهد!»

|بگو: خدا به مدتى كه درنگ كردند آگاه‌تر است. غيب آسمان‌ها و زمين خاص اوست. راستى، چه بينا و شنواست! آنان را جز او سرپرستى نيست، و او در حكم خود كسى را شريك نمى‌سازد
بگو: «خدا به آنچه درنگ كردند داناتر است. نهان آسمانها و زمين به او اختصاص دارد. وه! چه بينا و شنواست. براى آنان ياورى جز او نيست و هيچ كس را در فرمانروايى خود شريك نمى‌گيرد.»
بگو: خدا به زمان اقامت آنان (در غار کوه) داناتر است که او به همه اسرار غیب آسمانها و زمین محیط است، و چقدر هم بینا و شنواست! و هیچ کس جز او سرپرست و نگهبان خلق نیست واحدی را در حکم خود شریک نمی‌سازد.
بگو: خدا به مدتی که ماندند داناتر است، [برای اینکه] غیب آسمان ها و زمین ویژه اوست، چه بینا و چه شنواست، برای اهل آسمان ها و زمین سرپرست و یاوری جز او نیست و احدی را در فرمانروایی اش بر جهان هستی شریک نمی گیرد.
بگو: خداوند داناتر است كه چند سال آرميدند. غيب آسمانها و زمين از آنِ اوست. چه بيناست و چه شنواست. جز او دوستى ندارند و كس را در فرمان خود شريك نسازد.
بگو خداوند به مدت ماندنشان داناتر است، علم غیب آسمانها و زمین خاص اوست، چقدر بینا و چقدر شنواست، ایشان را جز او سروری نیست، و در فرمانروایی خود کسی را شریک نمی‌سازد
بگو: خدا داناتر است بدانچه- به مدتى كه- درنگ كردند، او راست نهان و ناپيداى آسمانها و زمين چه بيناست او و چه شنواست! آنان- اهل آسمانها و زمين- را جز او هيچ يار و سرپرستى نيست، و هيچ كس را در حكم و فرمان خويش انباز نسازد.
بگو: خدا (از همگان) آگاه‌تر از مدّتی است که اصحاب کهف (در غار زنده و در حال خواب) ماندند (و برایتان بیان گردید. لذا به گفتگوهای مختلف در این‌باره خاتمه دهید). تنها او است که غیب آسمانها و زمین را می‌داند (و از مجموعه‌ی جهان هستی و از جمله مدّت ماندگاری اصحاب کهف باخبر است). شگفتا او چه بینا و شنوا است! (او همه چیز را می‌بیند و همه‌چیز را می‌شنود! ساکنان آسمانها و زمین) بجز خدا برایشان سرپرستی نیست (که عهده‌دار امور آنان شود) و در فرماندهی و قضاوت خود کسی را انباز نمی‌گرداند.
بگو: «خدا به آنچه درنگ کردند داناتر است. (علم و قدرت بر) نهان آسمان‌ها و زمین به او اختصاص دارد. وه! چه بینا و شنواست! برای آنان سروری جز او نیست و هیچ کس را در (هیچ‌گونه) حکمش (در تکوین و تشریع) هرگز شریک نمی‌کند.»
بگو خدا داناتر است بدانچه ماندند وی را است ناپیدای آسمانها و زمین چه بینا و چه شنوا است نیستشان جز او دوستی و شریک نگرداند در حکم خویش کسی را

Say, “Allah knows best how long they stayed.” His is the mystery of the heavens and the earth. By Him you see and hear. They have no guardian apart from Him, and He shares His Sovereignty with no one.
ترتیل:
ترجمه:
الكهف ٢٥ آیه ٢٦ الكهف ٢٧
سوره : سوره الكهف
نزول : ٨ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ!»: این دو فعل، صیغه تعجّبند، و در اینجا مراد خبر دادن از عظمت علم خدا است که انسان را در شگفتی فرو می‌برد. «حُکْمِهِ»: فرماندهی خود. قضاوت خود.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26»

بگو: خداوند به مدّتى كه در غار ماندند، داناتر است. غيب آسمان‌ها و زمين از آنِ اوست. چه بينا و شنواست! جز او براى مردم هيچ يار و ياورى نيست و هيچ كس را در حكم و فرمانروايى خود شريك نمى‌گيرد.

نکته ها

يهوديان در مورد مقدار توقّف اصحاب كهف در غار، از حضرت على عليه السلام سؤال كردند.

حضرت فرمود: 309 سال. گفتند: در كتاب ما 300 سال آمده است! آن حضرت فرمود:

9 سال به خاطر تفاوت سال شمسى و قمرى است. «1»

در تفسير مراغى اين تفاوت نه سال را، نشانه‌ى معجزه بودن قرآن دانسته كه چه اندازه دقيق است و تفاوت سال‌هاى قمرى و شمسى را هم در نظر گرفته است.

ممكن است گفته شود: مقدار، همان سيصد سال بوده كه مردم نه سال به آن افزوده‌اند،


«1». تفسير مجمع البيان.

جلد 5 - صفحه 161

«وَ ازْدَادُوا تِسْعاً» از اين رو خداوند در جواب مى‌فرمايد: «قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا» بگو: خدا داناتر است. عمر انسان حدّ معيّنى ندارد، مثل آب نيست كه در صد درجه بجوشد و در درجه‌ى صفر يخ بزند. در آزمايش‌ها عمر بعضى موجودات زنده تا دوازده برابر افزايش يافته است. چنانچه در جرايد نوشتند: ماهى منجمدى كه مربوط به چند هزار سال پيش بود و در ميان يخهاى قطبى پيدا شد، پس از قرار گرفتن در آب ملايم، زندگى را از سر گرفت. «1»

اگر آمار، ساده وعادّى بيان شود، ممكن است يا فراموش شود و ياشنونده به آن توجّه خاص نكند. مثلا اگر بيمارى به پزشك بگويد: من چهار ساعت در نوبت نشسته‌ام، يا بگويد چهار ساعت 7 دقيقه كم، توجّه پزشك تفاوت دارد. زيرا ارقام گاهى براى بيان كم وزياد است وخيلى درآن دقّت نيست، ولى اگر ريز ودقيق بيان شود، شنونده را جذب مى‌كند. لذا درباره مدّت تبليغ حضرت نوح مى‌فرمايد: هزار سال مگر پنجاه سال، تا اعلام كند ارقام دقيق است. در اين آيه نيز مى‌فرمايد: سيصد سال وسپس مى‌فرمايد: نه سال اضافه. تا بگويد آمار دقيق است.

پیام ها

1- شيوه بيان آمار واعداد بايد دقيق باشد. «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً»

2- دقّت در بيان ارقام و آمار، آن را در ذهن، ماندگارتر مى‌كند. «ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26»

قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا: بگو اى پيغمبر كه خداى داناتر است به مقدارى كه درنگ كردند. اين ردّ اهل كتاب است كه انكار زيادتى مى‌كردند. لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌: مر ذات سبحانى را باشد مخفيات همه اهل آسمانها و زمينها، پس چگونه به مدت اصحاب كهف عالم نباشد. أَبْصِرْ بِهِ‌: چه بينا است خدا به هر موجودى. وَ أَسْمِعْ‌: و شنوا است به هر شنيدنى. ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍ‌: نيست مر اهل آسمان و زمين را غير از خدا دوستى كه متولىّ امور ايشان شود. وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً: و شريك نمى‌كند ذات حق تعالى در فرمان خود هيچكس را.

نكته: قوله تعالى‌ «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ» ذكر صيغه تعجب به جهت دلالت است بر آنكه ادراك سبحانى خارج است از ادراك شنوندگان و بينندگان، زيرا هيچ چيز حاجب او نيست در ادراك، و همه چيز در احاطه ادراك الهى يكسان است از لطيف و كثيف و كوچك و بزرگ و نهانى و آشكار.

تنبيه: آيه شريفه‌ «وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً» دلالت دارد بر آنكه جايز نيست براى هيچكس كه حكم نمايد به غير آنچه خداوند حكم فرموده، زيرا ذات سبحانى مالك الرقاب باشد؛ پس حكم و فرمان اختصاص به او خواهد


«1» منهج الصادقين ج 5 ص 347.

جلد 8 - صفحه 42

داشت. نزد بعضى معنى آيه آنكه: و شريك نمى‌كند خداى تعالى در حكم خود به آنچه اخبار فرمايد از غيب هيچكس را، يعنى علم غيب مختص ذات علام الغيوب باشد. قرائت ديگر «و لا تشرك» يعنى شريك نكن تو اى انسان در فرمان حق، احدى را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَ ازْدَادُوا تِسْعاً «25» قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً «26» وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً «27»

ترجمه‌

و درنگ نمودند در غارشان سيصد سال و افزودند نه سال را

بگو خدا داناتر است بمدّت درنگ ايشان اختصاص بعلم او دارد امور نهانى آسمانها و زمين چه بينا است او و چه شنوا است نيست براى اهل عالم غير از او هيچ سرپرستى و شريك نميكند در حكمش احدى را

و بخوان آنچه را وحى شد بتو از كتاب پروردگارت نيست بدل كننده‌اى مر سخنان او را و هرگز نيابى غير او پناهى.

تفسير

- خداوند متعال بعد از بيان عدّه اصحاب كهف بيان فرمود مدّت درنگ ايشان را در غار كه آنهم مورد اختلاف شده بود در ميان اهل كتاب و تصريح فرمود بآنكه مدّت درنگ ايشان سيصد سال بود بعلاوه نه سال بسال قمرى كه‌


جلد 3 صفحه 421

سيصد سال تمام است بسال شمسى چنانچه در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه يكنفر يهودى از آنحضرت سؤال نمود از مدّت درنگ اصحاب كهف در غار و او جواب فرمود مطابق با قرآن يهودى گفت ما در كتاب خودمان يافتيم كه سيصد سال بوده حضرت فرمود آن بسال شمسى است و اين بقمرى حقير عرض ميكنم از اينجا ممكن است استفاده شود كه مسلمانان بايد حساب سنوات را بسال قمرى تعيين كنند نه بشمسى و الا آنحضرت جواب را بحساب سال شمسى ميداد كه بقبول و تسليم يهودى نزديكتر باشد و مورد اشكال و محتاج بجواب نشود و شايد سرّ آنكه خداوند نفرموده سيصد و نه سال بلكه اوّلا فرموده سيصد سال و بعدا نه سال را اضافه فرموده آن باشد كه كلام شروع شود بر طبق حساب اهل كتاب و در معرض انكار نباشد و ختم شود بدستور حساب در شرع اسلام مانند آنكه بفرمايد درنگ كردند سيصد سال و افزودند نه سال را بحساب اسلام و بعد از بيان اين حقيقت با اين تعبير لطيف به پيغمبر خود دستور فرموده كه باز اگر اختلاف نمودند در مدّت درنگ ايشان بفرمايد خداوند داناتر است از هر كس بمدّت درنگ ايشان چون علم او احاطه دارد بآنچه در آسمانها و زمين است پيدا و نهان و جاى تعجّب است از بينائى و شنوائى خداوند چون غير از بينائى و شنوائى خلق است كه حاجب و مانعى براى آن متصوّر نيست و لطيف و كثيف و بزرگ و كوچك و پيدا و نهان در برابر او يكسان است نيست براى اهل آسمانها و زمين جز خداوند مدير و مدبّر و صاحب اختيار و كار گذارى و شريك نفرموده خدا در حكم و اخبار از غيب با خود هيچ كس را و نبايد كسى با او در حكم شركت نمايد و بعد از اخبار خداوند از مدّت درنگ اصحاب كهف سخنى بر خلاف بگويد و در آيه اخيره دستور تلاوت قرآن را به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داده اعمّ از قصص و حكايات و اخبار از مغيبات و غيرها و آنكه تا دامنه قيامت تغيير و تبديلى در آن روى نخواهد داد و آنكه جز خداوند براى احدى در هيچ زمان ملجأ و پناه و مأمن و آرامگاهى نخواهد بود.


جلد 3 صفحه 422

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قُل‌ِ اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ بِما لَبِثُوا لَه‌ُ غَيب‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ أَبصِر بِه‌ِ وَ أَسمِع‌ ما لَهُم‌ مِن‌ دُونِه‌ِ مِن‌ وَلِي‌ٍّ وَ لا يُشرِك‌ُ فِي‌ حُكمِه‌ِ أَحَداً «26»

بفرما ‌که‌ خداوند داناتر ‌است‌ بآن‌ مقدار ‌که‌ اينها درنگ‌ كردند ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ ‌است‌ آنچه‌ غيب‌ ‌است‌ ‌در‌ آسمان‌ها و زمين‌ بينا ‌است‌ بدرجه اعلاي‌ بينايي‌ ‌به‌ ‌آن‌ و شنوا ‌است‌ بدرجه‌ اعلي‌ شنوايي‌ نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ولي‌ و نيست‌ شريك‌ ‌در‌ حكم‌ ‌او‌ احدي‌ قُل‌ِ اللّه‌ُ أَعلَم‌ُ بِما لَبِثُوا كانه‌ بعضي‌ انكار كردند ‌اينکه‌ مدترا بفرما ‌که‌ خداوند خبر داده‌ و ‌او‌ داناتر ‌است‌ بمقدار لبث‌ ‌آنها‌ ‌در‌ كهف‌ لَه‌ُ غَيب‌ُ‌-‌ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ ‌در‌ موضوع‌ علم‌ غيب‌ گفتيم‌ غيب‌ مراتبي‌ دارد آنچه‌ ‌که‌ ممكن‌ نميتواند پي‌ ببرد علمش‌ مختص‌ بذات‌ حق‌ ‌است‌ مثل‌ علم‌ ذات‌ بذات‌ و بصفات‌ و آنچه‌ ‌بر‌ ‌ما مخفي‌ و غيب‌ ‌است‌ لكن‌ ممكن‌ ‌است‌ ‌که‌ خداوند علم‌ ‌آن‌ ‌را‌ بملائكه‌ ‌ يا ‌ انبياء و ائمه‌ افاضه‌ فرمايد مثل‌ علم‌ ‌بما‌ ‌کان‌ و ‌ما ‌يکون‌ ‌الي‌ انقضاء خلقه‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ غيب‌ نيست‌ و ‌بر‌ ‌ما غيب‌ ‌است‌ أَبصِر بِه‌ِ وَ أَسمِع‌ ‌از‌ روي‌ تعجب‌ خداوند بصير ‌است‌ بتمام‌ مبصرات‌ و سميع‌ ‌است‌ بتمام‌ مسموعات‌ ازلا و ابدا ‌که‌ گفتيم‌ برگشت‌ بصير و سميع‌ بعلم‌ ‌است‌ علم‌ بمبصرات‌ و بمسموعات‌ مثل‌ حكيم‌ علم‌ بمصالح‌ و مفاسد و مريد علم‌ بصلاح‌ و فساد و مدرك‌ علم‌ بجزئيات‌ ما لَهُم‌ مِن‌ دُونِه‌ِ ‌غير‌ ‌از‌ ذات‌ مقدّس‌ پروردگار مِن‌ وَلِي‌ٍّ ‌که‌ بتواند نفعي‌ بآنها بخشد ‌ يا ‌ دفع‌ ضرري‌ ‌از‌ ‌آنها‌ بكند وَ لا يُشرِك‌ُ فِي‌ حُكمِه‌ِ أَحَداً و ‌در‌ احكامش‌ و تقديراتش‌ و افعالش‌ احدي‌ ‌را‌ شريك‌ و كمك‌ نگرفته‌ و نيست‌ و احتياج‌ ‌به‌ احدي‌ ندارد فَعّال‌ٌ لِما يُرِيدُ و يحكم‌ ‌ما يشاء.

(جمله‌ ثانيه‌) خلاصه‌ مطلب‌ اينكه‌ جماعتي‌ ‌که‌ داراي‌ ايمان‌ محكم‌ بودند و ‌در‌ فشار مشركين‌ قرار گرفتند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌ يا ‌ برگردند بشرك‌ ‌ يا ‌ كشته‌ شوند و اينها فرار كردند و سگ‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ همراه‌ ‌آنها‌ آمد ‌تا‌ رسيدند درب‌ كهف‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ كهف‌ مخفي‌ كردند ‌که‌ مشركين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ نيابند و مشركين‌ ‌هم‌ ‌در‌ تعقيب‌ ‌آنها‌ آمدند ‌تا‌ درب‌ كهف‌ و لكن‌ خداوند چشم‌

جلد 12 - صفحه 345

‌آنها‌ ‌را‌ كور كرد ‌آنها‌ ‌را‌ نيافتند و برگشتند چنانچه‌ حقير همين‌ نحو ‌را‌ بعين‌ مشاهده‌ كردم‌ ‌در‌ مسجد نبي‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ و سلّم‌ ‌در‌ مدينه‌ مشرف‌ بودم‌ ‌بين‌ محراب‌ و منبر و يكي‌ ‌از‌ رفقاء پهلوي‌ ‌من‌ كتاب‌ مناسك‌ شيخ‌ انصاري‌ ‌را‌ باز كرده‌ ‌بود‌ و زيارت‌ صديقه‌ طاهره‌ ‌را‌ تلاوت‌ ميكرد شرطه‌ رسيد و كتاب‌ ‌را‌ گرفت‌ و ‌اينکه‌ صفحه‌ ‌که‌ زيارت‌ داشت‌ انگشت‌ گذارد و كتاب‌ ‌را‌ ‌هم‌ گذاشت‌ و رئيس‌ شرطه‌ها ‌را‌ صدا زد ‌او‌ آمد و ‌از‌ رفيق‌ ‌ما پرسيد چه‌ قرائت‌ مي‌كردي‌ ‌گفت‌ مناسك‌ حج‌ رو بشرطه‌ كرد و ‌گفت‌ شوف‌ ‌يعني‌ مشاهده‌ كن‌ ‌اگر‌ زيارت‌ فاطمه‌ ‌است‌ جلب‌ كن‌ ‌او‌ ‌را‌ بشرطه‌ خانه‌ و ‌اگر‌ مناسك‌ ‌است‌ باو رد كن‌ ‌اينکه‌ شرطه‌ ‌از‌ اول‌ كتاب‌ صفحه‌ صفحه‌ مشاهده‌ كرد ‌تا‌ صفحه‌ پشت‌ انگشت‌ و ‌از‌ آخر ‌هم‌ مشاهده‌ كرد ‌تا‌ صفحه‌ پشت‌ انگشت‌ و صفحه ‌که‌ انگشت‌ گذارده‌ ‌بود‌ نديد و كور شد و كتاب‌ ‌را‌ رد كرد، و خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ بنوم‌ انداخت‌ سيصد و نه‌ سال‌ ‌در‌ حال‌ نوم‌ بودند و اعجب‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ سگ‌ ‌آنها‌ بيدار ‌بود‌ و پاسبان‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌تا‌ موقعي‌ ‌که‌ بيدار شدند يك‌ نفر ‌از‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بطريق‌ ناشناس‌ فرستادند ‌در‌ شهر ‌براي‌ تحصيل‌ امر معاش‌ ‌پس‌ ‌از‌ اينكه‌ اهل‌ شهر فهميدند و قضايايي‌ ‌که‌ ‌در‌ آيات‌ شريفه‌ بيان‌ ‌شده‌ خداوند ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ كهف‌ مخفي‌ فرمود و ‌تا‌ كنون‌ ‌در‌ كهف‌ هستند.

(جمله‌ ثالثه‌) ‌در‌ اخبار داريم‌ ‌که‌ اينها ‌پس‌ ‌از‌ ظهور حضرت‌ بقيّة اللّه‌ ‌از‌ كهف‌ خارج‌ ميشوند و خدمت‌ حضرتش‌ مشرف‌ مي‌شوند و داخل‌ ‌در‌ اصحاب‌ ‌آن‌ حضرت‌ مي‌شوند و نيز داريم‌ ‌در‌ زمان‌ حضرت‌ رسالت‌ امير المؤمنين‌ و جمعي‌ ‌از‌ اصحاب‌ ‌را‌ بتوسط ابر و باد روانه‌ فرمود درب‌ كهف‌ حضرت‌ امير ‌عليه‌ السّلام‌ فرمود سلام‌ كنيد باصحاب‌ كهف‌ سلام‌ كردند جواب‌ نشنيدند ‌خود‌ امير ‌عليه‌ السّلام‌ سلام‌ كرد جواب‌ صريح‌ آمد و شهادت‌ دادند بوصايت‌ و ولايت‌ و امامت‌ ‌آن‌ حضرت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 26)- سپس برای این که به گفتگوهای مختلف مردم در این باره پایان دهد می‌گوید: «بگو: خداوند از مدت توقف آنها آگاهتر است» (قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا).

چرا که: «غیب آسمانها و زمین از آن اوست» (لَهُ غَیْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ).

کسی که از پنهان و آشکار، در مجموعه جهان هستی با خبر است چگونه ممکن است از مدت توقف اصحاب کهف آگاه نباشد.

«راستی او چه بینا و چه شنواست» (أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ).

به همین دلیل «آنها (ساکنان آسمانها و زمین) هیچ ولی و سرپرستی جز او ندارند» (ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ).

و در پایان آیه اضافه می‌کند: «و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمی‌دهد» (وَ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَداً). در حقیقت این تأکیدی است بر ولایت مطلقه خداوند.

نکات آیه

۱- مدّت درنگ اصحاب کهف در غار، میان مردم عصر پیامبر(ص) مورد اختلاف بود. (قل اللّه أعلم) جمله «قل اللّه...» نشانه آن است که برخى از مردم، در باره مدّت بیان شده در آیه قبل، تشکیک کرده و نظرى غیر آن را مطرح ساخته بودند. پیامبر(ص) در پاسخ آنان، با بیان علم برتر الهى به زمان بندى یاد شده، تأکید کرده و تردید در آن را مردود دانسته است.

۲- اِخبار خداوند از مدّت خواب اصحاب کهف، متکى بر علم برترش است و قابل قیاس با دیگر نظریه ها نیست. (قل اللّه أعلم بما لبثوا)

۳- خداوند، راهنماى پیامبر(ص) در پاسخ گویى به اظهارنظرهاى ناصحیح مردم است. (قل اللّه أعلم)

۴- آسمان ها و زمین، حاوى حقایقى نهفته و اسرارى نهان از غیر خدا (له غیب السموت و الأرض)

۵- حقایق نهانى آسمان ها و زمین، در انحصار مالکیت خداوند است. (له غیب السموت و الأرض) تقدیم «له» دلالت بر حصر مى کند و حرف «لام» در آن، براى تملیک است.

۶- تنها خداوند بر تمام اسرار هستى آگاه است. (قل اللّه أعلم بما لبثوا له غیب السموت و الأرض) جمله «له غیب...» - به قرینه «اللّه أعلم» - علاوه بر بیان مالکیت خداوند بر اسرار هستى، بر آگاهى فراگیر او نیز دلالت دارد.

۷- مالکیت یگانه خداوند بر هستى، دلیل قابل قیاس نبودن علم او با علوم ادعایى بشر است. (قل اللّه أعلم بما لبثوا له غیب السموت و الأرض) جمله «له غیب...» برهانى است که «اللّه أعلم» را تثبیت مى کند.

۸- محدودیت شناخت انسان به ظواهر امور، دلیل قابل اعتماد نبودن آراى وى در قبال رأى خداوند است. (اللّه أعلم ... له غیب السموت و الأرض) خداوند، براى پایان بخشیدن به بحث ها و رد و ایرادهاى بشرى در زمینه مسائلى که خود، به صراحت، نظر خویش را بیان داشته، به این نکته اشاره کرده است که علم اش، قابل مقایسه با علم بشر نیست; زیرا، او مالک غیب است و بشر گرفتار ظاهر.

۹- جهان هستى حاوى آسمان هایى متعدد است. (غیب السموت)

۱۰- ماجراى اصحاب کهف، رازى است که دست یافتن بشر به زوایاى آن، جز با وحى، ممکن نیست. (قل اللّه أعلم بما لبثوا له غیب السموت و الأرض)

۱۱- خداوند نسبت به حقایق پنهان هستى، تیزبین و بسیار شنوا است. (له غیب ... أبصر به و أسمع) به قرینه «أبصربه»، پس از «أسمع» نیز «به» در تقدیر است و هر دو، صیغه تعجب اند; یعنى، خداوند، چه بسیار بینا و شنوا است!

۱۲- مالکیت یگانه خداوند بر هستى، دلیل آگاهى ژرف او بر تمامى دیدنى ها و شنیدنى ها است. (له غیب السموت و الأرض أبصر به و أسمع)

۱۳- خداوند - به دلیل مالکیت انحصارى و بینایى و شنوایى ژرف - تنها مرجع شایسته، براى دریافت اطلاعات صحیح در باره حیات انسان هاى پیشین است. (قل اللّه أعلم بما لبثوا له غیب ... أبصر به و أسمع)

۱۴- اصحاب کهف، تدبیر کننده و سرپرستى جز خداوند نداشتند. (ما لهم من دونه من ولىّ) مراد از ضمیر در «لهم» اصحاب کهف است.

۱۵- ولایت و نظارت یگانه خدا بر اصحاب کهف، دلیل علم برتر الهى و عدم آگاهى دیگران به زوایاى سرگذشت آنان است. (قل اللّه أعلم بما لبثوا ... ما لهم من دونه من ولىّ)

۱۶- موجودات آسمان ها و زمین، فاقد ولىّ و سرپرستى جز خدا (له غیب السموت و الأرض ... ما لهم من دونه من ولىّ) محتمل است که ضمیر «لهم» - به قرینه «السموات و الأرض» - به موجوداتى که در آن ها است، بازگردد. در چنین مواردى، اهمیت عقلا، دیگران را تحت الشعاع قرار مى دهد و ضمیر، مناسب آنان آورده مى شود.

۱۷- شایستگى براى ولایت و سرپرستى موجودات، در انحصار مالک آگاه و هوشمند جهان هستى است. (له غیب السموت و الأرض أبصر به و أسمع ما لهم من دونه من ولىّ)

۱۸- حاکمیت و فرمان روایى بر آسمان ها و زمین، در انحصار خداوند است. (و لایشرک فى حکمه أحدًا)

۱۹- خداوند در فرماندهى بر هستى، احدى را شریک خود نمى سازد. (و لایشرک فى حکمه أحدًا)

۲۰- قضاوت ها و فرامین الهى، منزه از دخالت غیر او و مصون از تأثیر اظهارنظرهاى دیگران است. (و لایشرک فى حکمه أحدًا) «حکم»،این است که در باره اثبات و نفى خصوصیات چیزى، نظر دهى، چه با الزام کردن دیگران بر پذیرش آن همراه باشد و چه همراه نباشد (مفردات راغب).

موضوعات مرتبط

  • آسمان: تعدد آسمان ها ۹; حاکم آسمان ها ۱۸; غیب آسمان ها ۴; مالک غیب آسمان ها ۵; ولایت بر موجودات آسمان ها ۱۶
  • آفرینش: رازهاى آفرینش ۶; مالک آفرینش ۷
  • اصحاب کهف: آگاهى از قصه اصحاب کهف ۱۰، ۱۵; اختلاف در مدت خواب اصحاب کهف ۱; مدبر اصحاب کهف ۱۴; مدت خواب اصحاب کهف ۲; ولایت بر اصحاب کهف ۱۴، ۱۵
  • انسان: محدودیت علم انسان ۸
  • تاریخ: منابع تاریخ ۱۳
  • توحید: توحید افعالى ۱۹، ۲۰
  • خدا: آثار بصیرت خدا ۱۳; آثار شنوایى خدا ۱۳; آثار مالکیت خدا ۷، ۱۲ ، ۱۳; آثار ولایت خدا ۱۵; اختصاصات خدا ۲، ۶، ۷، ۱۳، ۱۶، ۱۷، ۱۸; بصیرت خدا ۱۱; تعالیم خدا ۳; تنزیه اوامر خدا ۲۰; تنزیه قضاوتهاى خدا ۲۰; حاکمیت خدا ۱۸، ۱۹; دلایل برترى علم خدا ۷، ۱۵; دلایل بصیرت خدا ۱۲; دلایل شنوایى خدا ۱۲; دلایل علم غیب خدا ۱۲; شنوایى خدا ۱۱; علم خدا ۲; علم غیب خدا ۶، ۱۱; مالکیت خدا ۵; مصونیت اوامر خدا ۲۰; مصونیت قضاوتهاى خدا ۲۰; منشأ اخبار خدا ۲; هدایتهاى خدا ۳
  • زمین: حاکم زمین ۱۸; غیب زمین ۴; مالک غیب زمین ۵
  • سطحى نگرى: آثار سطحى نگرى ۸
  • علم: محدوده اعتبار علم ۸
  • محمد(ص): معلم محمد(ص) ۳; هدایت محمد(ص) ۳
  • مردم: مردم مقارن بعثت و اصحاب کهف ۱
  • موجودات: ولایت بر موجودات ۱۶، ۱۷
  • وحى: نقش وحى ۱۰
  • ولایت: ملاک ولایت ۱۷
  • ولایت خدا: مشمولان ولایت خدا ۱۴، ۶
  • ولىّ: آگاهى ولىّ ۱۷

منابع