النحل ٤٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۴۰: خط ۴۰:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link248 | آيات ۴۱ - ۶۴ سوره نحل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link249 | مقصود از «حسنه» در دنيا، كه خداوند به مهاجران وعده داده؟]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link250 | علت توصيف مهاجران، به دو صفت «صبر» و «توكل»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۸#link251 | مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنای كلمۀ «ذكر»، و مراد از «اهل ذکر»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link252 | معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسران در تفسير آيه: «فَاسئَلُوا أهلَ الذِّکر» گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link253 | مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول خدا و عترت او «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link254 | معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | تهديد مشركان، كه از درِ مكر به خدا و پيامبرانش، گناه مى كردند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link255 | وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از تهدید مشرکان به «اخذ در تقلّب» و «اخذ بر تخوّف»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link256 | حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء، نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link257 | انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | معنای سجده جنبندگان آسمان ها و زمين، براى خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link258 | مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۹#link259 | گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه، در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link260 | سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله: «لَا تَتَّخذُوا إلَهَينِ اثنَين»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link261 | توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه: دین، تنها و تنها برای اوست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link262 | توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | انسان به طور فطری، در تنگناها و شدائد، دست به دامان خداوند می شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link263 | وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اين كه: كفران نعمت، غایت و غرض شرك ورزيدن مشركان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link264 | رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اين كه: مشركان، بخشى از روزى خود را نصيب «مَا لَا يَعلَمُون» قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link265 | مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | سبب اين كه مشركان، ملائكه را مؤنث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link266 | لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | گفتگویی در معناى جمله: «وَ لَهُم مَا يَشتَهُون»، در آیه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link267 | در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختركُشى مشركان و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link268 | توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان نداشتن به آخرت، ريشه همه گناهان است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۰#link269 | مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى، از هر قبيح عقلى و طبعى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link270 | منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جملۀ «وَ ِللّهِ المَثَلُ الأعلَى»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link271 | معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان مجازات كند، جنبنده ای بر روى زمين نمی ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link272 | حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه، براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link273 | ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از «امت ها» و «اليوم»، در آيه: «تَاللّهِ لَقَد أرسَلنَا إلَى أُمَمٍ مِن قَبلِكَ...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link274 | منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | بحث روایتی]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link275 | معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اين كه مراد از «اهل ذكر»، اهل كتاب است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link276 | اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link277 | بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۱#link278 | مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link279 | رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link280 | بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۲#link281 | چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۸

کپی متن آیه
أَوْ يَأْخُذَهُمْ‌ فِي‌ تَقَلُّبِهِمْ‌ فَمَا هُمْ‌ بِمُعْجِزِينَ‌

ترجمه

یا به هنگامی (که برای کسب مال و ثروت افزونتر) در رفت و آمدند، دامانشان را بگیرد در حالی که قادر به فرار نیستند؟!...

|يا هنگام [توطئه و] مشغوليتشان كه كارى نتوانند بكنند گريبانشان را بگيرد
يا در حال رفت و آمدشان [گريبان‌] آنان را بگيرد، و كارى از دستشان برنيايد؟
یا آنکه در سفر که سرگرم رفت و آمدند ناگاه به مؤاخذه سخت بگیرد؟ و آنان البته (بر قدرت حق) غالب نتوانند شد.
یا [ایمنند از اینکه] آنان را [در حالی که برای داد و ستد، زراعت و تجارت] در رفت و آمدند، گرفتار [عذاب] سازد؟ اینان عاجز کننده [خدا] نیستند [تا بتوانند از دسترس قدرت او بیرون روند.]
يا به هنگام آمدوشد فروگيردشان، چنان كه نتوانند بگريزند؟
یا [خداوند] در [گرماگرم‌] گشت و گذارشان فروگیردشان و گزیر و گریزی ندارند
يا آنها را در آمد و شدشان- سرگرميهاى دنيا- بگيرد، پس [خداى را به گريز خود] ناتوان‌كننده نيستند
یا این که به هنگام رفت و آمدشان (برای بازرگانی و داد و ستد، گریبان) ایشان را بگیرد (و به ناگاه هلاکشان گرداند)؟ به هر حال آنان نمی‌توانند (خدای را) درمانده کنند (و از دست عذاب و مرگ او خویشتن را برهانند).
یا در حال جابه‌جا شدنشان (گریبان) آنان را بگیرد. پس آنان ناتوان کنند‌گان (خدا) نیستند.
یا بگیردشان در گردش (رفت و شد) ایشان پس نباشند به عجزآورندگان‌

Or that He will not seize them during their activities? And they will not be able to prevent it.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ٤٥ آیه ٤٦ النحل ٤٧
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَقَلُّبِهِمْ»: رفت و آمد برای تجارت و بازرگانی. سعی و تلاش در پی معاش. «فَمَاهُم بِمُعْجِزِینَ»: (نگا: أنعام / یونس / ، هود / و ، توبه / و .

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ «46»

يا (قهر الهى) در حين تلاش و كوششان ناگهان آنان را بگيرد، پس نتوانند آن عذاب را خنثى و عاجز نمايند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ (46)

أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ‌: يا فرا گيرد ايشان را عذاب در گشتن و آمدن آنها در راهها و سفرها و تجارتها يا در تمام حالات شب يا روز. بنابراين داخل شود در اين گرديدن به راست و چپ در رختخواب. حاصل آنكه در اين احوال آيا مأمون باشد كه عقاب سخط سبحانى ايشان را فرا گيرد. فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ‌: پس نيستند ايشان مهلت‌يافتگان و فوت‌شوندگان از هلاكت، يا نيستند ايشان عاجز كنندگان امر سبحانى به آوردن چيزى كه منع كند عذاب را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


أَ فَأَمِنَ الَّذِينَ مَكَرُوا السَّيِّئاتِ أَنْ يَخْسِفَ اللَّهُ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ يَأْتِيَهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ (45) أَوْ يَأْخُذَهُمْ فِي تَقَلُّبِهِمْ فَما هُمْ بِمُعْجِزِينَ (46) أَوْ يَأْخُذَهُمْ عَلى‌ تَخَوُّفٍ فَإِنَّ رَبَّكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ (47) أَ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‌ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمِينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48) وَ لِلَّهِ يَسْجُدُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ مِنْ دابَّةٍ وَ الْمَلائِكَةُ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ (49)

يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ (50)

ترجمه‌

آيا پس ايمن شدند آنانكه بتدبير كردند كارهاى بد را كه فرو برد خدا آنها را بزمين يا بيايد آنها را عذاب از جائيكه ندانند

يا بگيرد آنها را در حال آمد و شدشان پس نيستند آنها عاجز كنندگان‌

يا بگيرد آنها را در حال ترس پس همانا پروردگار شما بسيار با رأفت و رحمت است‌

آيا نظر نكردند بسوى آنچه آفريد خدا از چيزيكه بر ميگردد سايه‌هايش از راست و جوانب چپ سجده كنندگان مر خدا را و آنها منقادانند

و از براى خدا سجده ميكند آنچه در آسمان و آنچه در زمين است از جنبنده و فرشتگان و آنها سركشى نميكنند

ميترسند از پروردگارشان كه برتر از آنها است و بجا مى‌آورند آنچه را مأمور ميشوند.

تفسير

- خداوند در مقام تهديد كفّار كه ميخواستند بمكر و حيله مانع از دعوت پيغمبر و پيشرفت امر آنحضرت شوند ميفرمايد آيا ايمن شدند كسانيكه بمكر و حيله كارهاى بد ناشايسته نمودند از قبيل استهزاء و ايذاء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل ايمان از آنكه مانند قارون زمين آنها را فرو برد يعنى نبايد مأمون باشند چون استفهام براى انكار است بلكه بايد منتظر چنين بلائى باشند يا آنكه عذاب ناگهانى مانند قوم لوط بر آنها نازل شود از آسمان با آنكه ترقب آنرا نداشته باشند يا آنكه خدا آنها را باعمالشان بگيرد و انتقام بكشد از آنها در حاليكه مشغول برفت و آمدند در كارهاشان بنفع خودشان يا ضرر اهل ايمان يا در حاليكه ميگردند از پهلوئى بپهلوى ديگر در بستر استراحت و آنها نميتوانند جلوگيرى از اراده‌


جلد 3 صفحه 290

الهى نمايند كه گفته‌اند يا آنكه خداوند بگيرد آنها را براى انتقام در حاليكه خائف باشند براى آنكه ديده باشند امثال خودشان را كه معذّب بعذاب الهى شدند اگر تخوّف مأخوذ از خوف بمعناى ترس باشد يا در حاليكه روز بروز و بتدريج از نفوس و اموال و اعتبار آنها كاسته شود تا بكلى مستأصل و نابود شوند اگر تخوّف بمعناى تنقّص باشد كه گفته‌اند يا در حاليكه بيدار باشند چنانچه قمّى ره فرموده در هر حال بر خلاف حالت سابقه كه حال عدم ترقب و انتظار بود مترقب و منتظر باشند و خداوند تعجيل در عقاب آنها نفرموده براى آنكه پروردگار بر بندگان خود رءوف و مهربان است تا ممكن باشد نميخواهد آنها را عذاب فرمايد شايد توبه كنند و مردمان صالح از نسل آنها بوجود آيند و هميشه قادر بر عذاب آنها بوده و هست و خواهد بود اگر ميخواهند قدرت و عظمت خداوند را مشاهده نمايند نظر كنند بهر چه خداوند خلق نموده از اجسام كه سايه دارند چون استفهام در ا و لم يروا انكارى است يعنى بايد نظر كنند و به بينند كه ميگردد سايه‌هاى آنها از جانب راست و جوانب چپ در حاليكه سجده كنانند يعنى خاضع و فرمان بردارند بالذّات كه موجود ميشوند بحركت آفتاب از مشرق بمغرب يا گردش زمين بدور خود بامر الهى بدون آنكه آنى از وظيفه خود تخلّف نمايند و خود آن اجسام هم در مقابل اراده الهى ذليل و خوار و مطيع و منقادند بانقياد ذاتى و طبعى بطوريكه اگر آنى فيض حقّ بآنها نرسد نيست و نابود خواهند شد و اين حقيقت سجود و خضوع و عبوديّت و بندگى و فرمانبردارى است و اينكه بعضى از ضمائر و الفاظ بمفرد و بعضى بلفظ جمع تعبير شده براى آنستكه اسماء اجناس، اعتبارى به افراد و جمع آنها نيست و مراعات لفظ و معنى جائز است و تفنّن در تعبير از لوازم خطابه و محسّنات كلام است و احتياج بذكر نكات نادلپذير ندارد و اين سجود و خضوع و انقياد اختصاص بسايه اشياء سايه‌دار و خود آنها ندارد براى خداوند سجده و خضوع مينمايند و تسليم و انقياد ذاتى دارند تمام موجوداتيكه در آسمانها و در زمينند كه آنها جنبنده و متحرك بحول و قوّه الهى ميباشند و ملائكه كه براى شرافت نوعى يا مجرد بودنشان از مادّه و لوازم آن مخصوص بذكر شده‌اند اين در صورتى است كه من دابّة بيان باشد از براى ما فى السموات و ما فى الارض هر دو و الا من دابة را ممكن است اختصاص‌


جلد 3 صفحه 291

به بيان ما فى الارض داد و ملائكه را بيان از براى ما فى السموات گرفت بطور لف و نشر مشوّش و نكته تأخير ذكر ملائكه اراده بيان حال آنها باشد كه بهيچ وجه سركشى و تكبّر از عبادت پروردگار ندارند و ميترسند از خداوندى كه فوق ايشان است بقهر و غلبه و بجا مى‌آورند هر عبادتى را كه مأمور بآن شده‌اند در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه در آسمان هفتم ملائكه‌اى هستند كه از وقتى خدا آنها را آفريده در سجده‌اند تا روز قيامت از خوف خدا ميلرزند و از چشمشان قطره اشكى نريزد مگر آنكه ملكى شود و چون قيامت بر پا گردد سرها بلند كنند و گويند ما حقّ عبادت تو را بجا نياورديم و اين مسلّم است كه ملائكه اصناف متعدده‌اى هستند و هر صنفى وظيفه مخصوصى دارند از قيام و ركوع و سجود در عبادت كه تخلف از آن نمينمايند و اطلاق ما بر ذوى العقول باعتبار اراده شى‌ء كه عبارت از موجود است ميباشد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَو يَأخُذَهُم‌ فِي‌ تَقَلُّبِهِم‌ فَما هُم‌ بِمُعجِزِين‌َ (46)

‌ يا ‌ اينكه‌ خداوند بگيرد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ قلب‌ و انقلابات‌ ‌آنها‌ ‌پس‌ نيستند ‌آنها‌ بتوانند ‌از‌ ‌خود‌ دفع‌ كنند (أَو يَأخُذَهُم‌) عطف‌ بان‌ يخسف‌ اللّه‌ ‌است‌.

‌يعني‌ آيا ايمن‌ هستند ‌از‌ اينكه‌ خداوند بگيرد ‌آنها‌ ‌را‌ ‌به‌ اينكه‌ قبض‌ روح‌

جلد 12 - صفحه 131

‌آنها‌ ‌را‌ بكند بغتة بموت‌ فجئة بدون‌ مقدمات‌ مرگ‌ بناگاه‌ (فَما هُم‌ بِمُعجِزِين‌َ) ‌يعني‌ جلوگيري‌ كنند ‌از‌ مرگ‌ مثل‌ كساني‌ ‌که‌ امروز ‌خود‌ ‌را‌ بيمه‌ مي‌كنند ‌که‌ نميرند و حال‌ آنكه‌ قرآن‌ مي‌فرمايد:

وَ لِكُل‌ِّ أُمَّةٍ أَجَل‌ٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم‌ لا يَستَأخِرُون‌َ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُون‌َ انعام‌ ‌آيه‌ 32.

بلكه‌ بنا ‌بر‌ حركت‌ جوهريّه‌ انسان‌ ‌آن‌ بآن‌ ميميرد و زنده‌ مي‌شود ‌هر‌ نفسي‌ افاضه‌ جديد ‌است‌ و چون‌ متصل‌ بيك‌ ديگر ‌است‌ يك‌ حيات‌ بنظر ميايد، مثل‌ حركت‌ دوري‌ ‌که‌ تشكيل‌ يك‌ دائره‌ ميدهد ‌در‌ بادي‌ نظر و حال‌ آنكه‌ ‌هر‌ آني‌ ‌در‌ يك‌ نقطه‌ ‌است‌ و باصطلاح‌ خلع‌ و لبس‌ ‌است‌، بلكه‌ ممكن‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌در‌ حدوث‌ محتاج‌ بمحدث‌ ‌است‌ ‌در‌ بقاء ‌هم‌ محتاج‌ بمبقيست‌ و معني‌ معجز سلب‌ قدرت‌ ‌است‌ ‌از‌ طرف‌ و لذا معجزات‌ انبياء ‌را‌ معجزه‌ گفتند سلب‌ قدرت‌ مي‌كند ‌از‌ بشر، بلكه‌ جن‌ و انس‌ ‌که‌ نتوانند مثل‌ ‌او‌ بياورند و ‌اينکه‌ كفّار و مشركين‌ نميتوانند سلب‌ قدرت‌ كنند ‌از‌ خداوند ‌که‌ نتواند اخذ ‌آنها‌ كند و مراد ‌از‌ تقلّب‌ اشتغال‌ بامور ‌است‌ سفرا حضرا تجارة كسبا ‌در‌ حال‌ اكل‌ و شرب‌ و لبس‌ و ساير اشتغالات‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 46)- «و یا به هنگامی که (آنها برای کسب مال بیشتر و درآمد فزونتر) در رفت و آمد هستند (عذاب) دامانشان را بگیرد» (أَوْ یَأْخُذَهُمْ فِی تَقَلُّبِهِمْ).

«در حالی که قادر به فرار (از چنگال عذاب) نیستند» (فَما هُمْ بِمُعْجِزِینَ).

نکات آیه

۱- توطئه کنندگان بر ضد پیامبر(ص)، به گرفتار شدن در عذاب هلاکت بار به هنگام تلاشهاى روزانه، تهدید شدند. (أفأمن الذین مکروا السیّئات ... أو یأخذهم فى تقلّبهم) «أخذ» (گرفتن) کنایه از هلاکت است و «تقلّب» (تصرف) مى تواند کنایه از هرگونه تلاش، رفت و آمد و فعالیت باشد.

۲- بدکاران، از سوى خداوند به هلاکت و عذاب استیصال تهدید شدند. (أفأمن الذین مکروا السیّئات ... أو یأخذهم فى تقلّبهم)

۳- هشدار خداوند به توطئه گران علیه پیامبر(ص)، به اینکه در هنگام توطئه، عذابى هلاکت بار آنان را خواهد گرفت. (أفأمن الذین مکروا السیّئات ... أو یأخذهم فى تقلّبهم) برداشت فوق بر این احتمال است که مراد از «تقلّبهم» تلاش مشرکان و توطئه گران براى اجراى مقاصد خویش علیه پیامبر(ص) باشد.

۴- هلاکت ناگهانى، از جمله عذابهاى دنیوى خداوند است. (أو یأخذهم فى تقلّبهم)

۵- بدکاران، هیچ گاه از عذاب استیصال و هلاکت بار خداوند، در امان نیستند. (أفأمن الذین مکروا السیّئات ... أو یأخذهم فى تقلّبهم)

۶- توطئه گران علیه پیامبر(ص)، هیچ گاه نباید خود را از عذاب استیصال الهى در امان بدانند. (أفأمن الذین مکروا السیّئات ... أو یأخذهم فى تقلّبهم)

۷- توطئه کنندگان علیه پیامبر(ص)، هیچ راهى براى گریز از عذاب استیصال الهى ندارند. (أفأمن الذین مکروا السیّئات ... أو یأخذهم فى تقلّبهم فما هم بمعجزین)

۸- تواناییهاى انسان در برابر عذاب الهى، فاقد کارآیى است. (أو یأخذهم فى تقلّبهم فما هم بمعجزین)

۹- ناتوانى در مقابل عذاب الهى، موجب تسلیم شدن در برابر عذاب استیصال (أو یأخذهم فى تقلّبهم فما هم بمعجزین) «فا» در «فما هم» براى تعلیل است.

موضوعات مرتبط

  • انذار: انذار از عذاب ۱، ۳; انذار از عذاب استیصال ۲
  • انسان: عجز انسان ۸
  • بدکاران: انذار بدکاران ۲; حتمیت عذاب بدکاران ۵
  • خدا: انذارهاى خدا ۲، ۳
  • عجز: آثار عجز ۹
  • عذاب: احساس مصونیت از عذاب ۶; تسلیم در برابر عذاب ۹; نجات از عذاب ۸; نجات از عذاب استیصال ۷
  • محمد(ص): انذار دشمنان محمد(ص) ۱، ۳; حتمیت عذاب دشمنان محمد(ص) ۶، ۷; هلاکت دشمنان محمد(ص) ۱
  • هلاکت: هلاکت ناگهانى ۴

منابع