هود ٢٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۴۱: خط ۴۱:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۳۵ - ۲۵، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۲۵ - ۳۵ سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link205 | نوح (ع ) نذير مبين بوده و رسالتش بازداشتن مردم از عبادت غير خدا و انذارشان از عذاببوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح «ع» و محاجّه آن جناب، با آنان در سطح فهمشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح (ع ) و محاجه آن جناب با آنان در سطح فهمشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام ، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دلايل مشرکان، در ردّ دعوت حضرت نوح«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دليلاول توانگران و اشراف قوم نوح (ع ) كه در رد دعوت آن حضرتاستدلال كردند به اينكه او نيز چون آنان بشر است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح «ع»، به استدلال كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link209 | استدلال دوم قوم نوح (ع ) در رد دعوت آن جناب به اينكه افراد پا برهنه و مستمند و پستبه تو ايمان آورده اند!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در پذیرش دين، در شريعت نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link210 | سومين سخن نوح (ع ) خطاب به نوح و پيروانش : ما شما را دروغگو مى پنداريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس، درباره انبياء «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح (ع ) به استدلال كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | گفتار فلسفی و قرآنی، پبرامون قدرت انبیاء و اولیاء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link212 | جواب نوح (ع ) به استدلال اول قوم خود گفتند: ((ما نراك الا بشرا مثلنا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت، پاكى نفس و صفاى باطن است، نه امتيازات ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در دين ، در شريعت نوح كه كهن ترين شرايع است تشريع شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح «ع» به کافران: آوردن عذاب، به دست خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link214 | جواب نوح (ع ) به اين سخن قوم خود كه مؤ منين با او را پست و ضعيف توصيف كردند،به اينكه او آنان را خود نمى راند و حساب همه با خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه گفته شده ديگر، در معناى جملۀ «إن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أن يُغوِيَكُم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link215 | پاسخ نوح (ع ) به اين حجت اشراف قوم خود كه به نوح (ع ) و پيروانش گفتند ما درشما برترى و فضلى بر خود نمى بينم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت احتجاجات نوح «ع» و پيامبر اسلام «ص»، با مشركان زمان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس درباره انبياء (ع ) و توقعات نابجايشان از آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link217 | (پيرامون قدرت انبياء و اولياء به اذن خدا، و عدماستقلال ممكنات از واجب الوجود، نه در ذات و نه در آثار)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | ديدگاه اشراف قوم نوح (ع ) درباره تقيسيم جامعه به دو طبقه بالا و پايين و مبارزه نوح(ع ) با اين اعتقاد باطل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت ، پاكى نفس و صفاى باطن است نه امتيازات و برتريهاى مادى و ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link220 | سخن آخر قوم نوح (ع ) به آن جناب : ((اگر از راستگويان هستى ، عذابى را كه وعده مىدهى بياور!))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح (ع ): من اختيار ندارم ، آوردن عذاب به دست خدا است و بسته به مشيت او مىباشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link222 | معناى ((غى )) و فرق بين اغوا و اضلال و معناى اراده و اشاره به تفاوت بين اراده ما واراده خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link223 | بيان جواز انتساب اغواى مجازاتى به خداى تعالى و اشاره به اينكه غذاباستيصال قوم نوح (ع ) مسبوق به اغواى خداوند بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه ديگرى كه در معناى جمله : ((ان كان اللّه يريدان يغويكم )) گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت و همانندى احتجاجات نوح (ع ) با قوم خود، با احتجاجات پيغمبر گرامى اسلام (ص) با مشركين زمان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link227 | (دو روايت در ذيل آيه : ((لا ينفعكم نصحى ...)) و ((ام يقولون افتريه ...)))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۵

کپی متن آیه
فَقَالَ‌ الْمَلَأُ الَّذِينَ‌ کَفَرُوا مِنْ‌ قَوْمِهِ‌ مَا نَرَاکَ‌ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنَا وَ مَا نَرَاکَ‌ اتَّبَعَکَ‌ إِلاَّ الَّذِينَ‌ هُمْ‌ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ‌ الرَّأْيِ‌ وَ مَا نَرَى‌ لَکُمْ‌ عَلَيْنَا مِنْ‌ فَضْلٍ‌ بَلْ‌ نَظُنُّکُمْ‌ کَاذِبِينَ‌

ترجمه

اشراف کافر قومش (در پاسخ او) گفتند: «ما تو را جز بشری همچون خودمان نمی‌بینیم! و کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند، جز گروهی اراذل ساده‌لوح، مشاهده نمی‌کنیم؛ و برای شما فضیلتی نسبت به خود نمی‌بینیم؛ بلکه شما را دروغگو تصور می‌کنیم!»

|پس سران قومش كه كافر شدند، گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‌بينيم، و نمى‌بينيم كسى جز فرومايگان ما بدون تأمل از تو پيروى كرده باشد، و نمى‌بينيم كه شما را بر ما فضيلتى باشد، بلكه شما را دروغگو مى‌انگاريم
پس، سران قومش كه كافر بودند، گفتند: «ما تو را جز بشرى مثل خود نمى‌بينيم، و جز [جماعتى از] فرومايگانِ ما، آن هم نسنجيده، نمى‌بينيم كسى تو را پيروى كرده باشد، و شما را بر ما امتيازى نيست، بلكه شما را دروغگو مى‌دانيم.»
سران کافران قومش پاسخ دادند که ما تو را مانند خود بشری بیشتر نمی‌دانیم و در بادی نظر، آنان که پیرو تواند اشخاصی پست و بی‌قدر بیش نیستند و ما هیچ‌گونه مزیتی برای شما نسبت به خود نمی‌بینیم، بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم.
اشراف و سران کافر قومش گفتند: ما تو را جز بشری مانند خود نمی بینیم، و کسی را جز فرومایگان که نسنجیده و بدون اندیشه از تو پیروی کرده باشند مشاهده نمی کنیم، و برای شما هیچ برتری و فضیلتی بر خود نمی بینیم، بلکه شما را دروغگو می پنداریم.
مهتران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى همانند خويش نمى‌بينيم. و نمى‌بينيم كه جز اراذل قوم از تو متابعت كنند. و نمى‌بينيم كه شما را بر ما فضيلتى باشد، بلكه پنداريم كه دروغ مى‌گوييد.
بزرگانی از قومش که کفرورزیده بودند، در پاسخ او گفتند تو را جز بشری همانند خویش نمی‌بینیم و نمی‌بینیم که جز فرومایگان ما [آن هم‌] نسنجیده، از تو پیروی کنند، و برای شما بر خویش [هیچ گونه‌] برتری نمی‌بینیم، بلکه شما را دروغگو می‌دانیم‌
مهتران قوم او كه كفر مى‌ورزيدند گفتند: ما تو را جز بشرى مانند خود نمى‌بينيم، و نمى‌بينيم كه جز فرومايگان ما در ابتداى نظر- يعنى بى‌تفكر و تأمل- از تو پيروى كرده باشند، و براى شما هيچ برتريى بر خود نمى‌بينيم، بلكه شما را دروغگو مى‌پنداريم.
اشراف کافر قوم او (بدو پاسخ دادند و) گفتند: تو را جز انسانی همچون خود نمی‌بینیم (و لذا به پیغمبری تو باور نداریم). ما می‌بینیم که کسی جز افراد فرومایه و کوتاه‌فکر و ساده‌لوح ما (به تو نگرویده و) از تو پیروی نکرده است. (شما ای پیروان نوح! نه نوح و نه) شما را برتر از خود نمی‌بینیم و بلکه دروغگویانتان می‌دانیم.
پس، سران قومش -که کافر شدند- گفتند: «ما تو را جز بشری همانند خود نمی‌بینیم و در نگرش آغازین نمی‌بینیم (که) کسی تو را پیروی کرده باشد جز (جماعتی از) فرومایگان ما، و برایتان بر خودمان امتیازی نمی‌بینیم، بلکه شما را دروغگویان می‌انگاریم.»
پس گفتند گروهی که کفر ورزیدند از قومش نمی‌بینیمت جز بشری همانند خویش و نمی‌بینیم تو را که پیرویت کرده‌اند جز آنان که فرومایگان ما هستند نخستین بار و نمی‌بینیم شما را بر ما برتریی بلکه می‌پنداریم شما را دروغگویان‌

The notables who disbelieved among his people said, “We see in you nothing but a man like us, and we see that only the worst among us have followed you, those of immature judgment. And we see that you have no advantage over us. In fact, we think you are liars.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٢٦ آیه ٢٧ هود ٢٨
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣١
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَرَاذِل»: جمع أَرْذَل، اشخاص بسیار کوچک و فرومایه و «بَادِیَ الرَّأْیِ»: سطحی نگر و کوتاه‌فکر. ساده لوح و ظاهربین. با توجّه بدین معانی، واژه (بادِیَ) از ماده (بَدْو) است. امّا به معنی: در نگاه اوّل. سهل و ساده. بدون تفکّر و اندیشه زیاد. از ماده (بَدْء) است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27»

جلد 4 - صفحه 45

پس سران قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز انسانى مثل خودمان نمى‌بينيم و جز اراذل و اوباش كه ساده‌لوحند (و نسنجيده در نگاهِ اوّل يار تو گشته‌اند)، كس ديگرى را پيرو تو نمى‌يابيم، و براى شما هيچ برترى بر خودمان نمى‌بينيم، بلكه شما را دروغگومى‌پنداريم.

نکته ها

مخالفانِ حقّ، گاهى رهبران الهى را تضعيف كرده و مى‌گفتند: شما انسان‌هايى مثل ما هستيد، نه برتر از ما.

گاهى پيروان آنها را كوچك مى‌شمرند و مى‌گفتند: آنها افرادى بى‌سر و پا و بى‌شخصيّت هستند.

و گاهى مكتب را تضعيف مى‌كردند و مى‌گفتند: سخن شما دروغ و افترا يا سحر يا افسانه‌هاى پيشينيان است و يا سخنان شما حرف‌هاى عادّى است كه اگر بخواهيم ما نيز مثل آن را مى‌آوريم.

پیام ها

1- معمولًا اشراف در خط اوّل مخالفان انبيا بوده‌اند. «فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا»

2- مستكبران، از مساوات با توده‌ى مردم و خصوصاً محرومان ناراحت هستند.

«هُمْ أَراذِلُنا»

3- كسانى كه وابستگى كمترى به دنيا دارند، بهتر و زودتر ايمان مى‌آورند. «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا»

4- در ديد دنياپرستان، مال و ثروت ارزش است، نه حقّ و حقيقت. «ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ»

5- مخالفان انبيا، برهان ندارند و آنچه مى‌گويند بر اساس ظنّ و گمان و وهم است. «بَلْ نَظُنُّكُمْ»

6- عقل كفّار در چشم آنهاست. در اين آيه 3 بار كلمه‌ى‌ «ما نَرى‌» آمده است.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 46

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27»

فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ‌: پس گفتند اشراف و رؤسائى كه كافر شده بودند از قوم نوح، به نوح عليه السّلام: ما نَراكَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا: نمى‌بينيم تو را مگر بشرى مثل ما. يعنى مزيتى كه تو را تخصيص به نبوت و اطاعت تو را بر ما واجب گرداند، نمى‌بينيم. از شدت نادانى، هياكل بشرى ديدند و از درك حقايق نبوى غافل ماندند، به گمان باطلى كه پيغمبر بايد از غير بشر باشد، و حال آنكه بعثت همجنس اصلح و از شايبه شبهه دورتر خواهد بود. بعلاوه با اشتراك در اكل و شرب و ظهور كمالات و خارق عادات، هر آينه البته اولى باشد در متابعت.

وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ‌: و ما نمى‌بينيم تو را پيروى كرده باشند، إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ‌: مگر كسانى كه ايشان فرومايگان و پست طبعانند كه در بدو امر تابع شدند، يعنى به تو ايمان آوردند بى‌تفكر و تأمل. يا متابعان تو را هر كه نظر نمايد در بادى الرأى ايشان را به صفت رذالت و پست طبعى مشاهده كند، و حال آنكه اگر چشم بصيرت داشتى آنها را به بلند همتى و عالى طبعى شناختى؛ زيرا قبول نصيحت عاقل و پيروى مربى كامل را حكم عقلى باشد. ايضا چون دانستند كه زينت دنيوى فانى است، لذا دست از آن برداشته همت خود را به عبادت حق كه سرمايه نعم باقيه اخرويه است مصروف داشتند، لا جرم به فقر و

جلد 6 - صفحه 53

فاقه و مسكنت سلوك نمودند. وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ‌: و نمى‌بينيم شما را يعنى تو و پيروان تو را بر ما افزونى از كثرت مال و جاه و منزلت در دنيا به شرف و حسب تا بدان سبب تصديق نبوت و پيروى تو بايد كرد. بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ‌: بلكه گمان مى‌بريم شما را دروغگويان؛ اما تو در ادعاى نبوت و تابعان تو در تصديق متابعت.

نكته: قوله تعالى‌ «بادِيَ الرَّأْيِ» ابو عمرو و نصر به همزه قرائت و بقيه بى‌همزه. «1» اوّلى از بدء به معنى الابتداء، يعنى ما كه به اول رأى انديشه مى‌كنيم چنين مى‌بينيم و مى‌دانيم. دومى از بدا به معنى ظهر، يعنى به ظاهر رأى تابع شدند نه رأى سديد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «25» أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ «26» فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27» قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»

ترجمه‌

و بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش گفت همانا من براى شما بيم دهنده‌اى هستم آشكار

كه نپرستيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى دردناك‌

پس گفتند آن جمعى كه كافر شدند از قومش نمى‌بينيم تو را مگر انسانى مانند خودمان و نمى‌بينيم تو را كه پيروى كرده باشند تو را مگر آنانكه ايشانند فرومايگان ما در بدو نظر و نمى‌بينيم براى شما بر خودمان فضيلتى بلكه گمان ميكنيم شما را دروغگويان‌

گفت اى قوم من بگوئيد مرا اگر باشم داراى حجّتى از پروردگارم و داده باشد مرا نعمتى از نزد خود پس پوشيده شده باشد بر شما آيا الزام كنيم شما را بآن با آنكه شما باشيد مر آنرا ناخوش دارندگان.

تفسير

شمّه‌اى از احوال حضرت نوح عليه السّلام در سوره اعراف ذيل آيه‌اى كه صدر آن با اين آيه موافق است ذكر شد و مفاد اين آيات بنحو اجمال آنستكه آنحضرت‌


جلد 3 صفحه 74

بعد از آنكه برسالت منصوب شد بقوم خود فرمود كه من از طرف خداوند مبعوث شدم كه شما را از عذاب او بترسانم و موجبات آنرا بيان كنم و راه نجات از آنرا بشما بياموزم و مهمّ‌تر از تمام امور آنستكه غير از خدا را عبادت نكنيد و در صورت تخلّف بعذاب اليم گرفتار خواهيد شد اشراف و اعيان قوم آنحضرت كه كافر بودند چون تصوّر مينمودند پيغمبر خدا بايد از جنس بشر نباشد با آنكه لازم است باشد در جواب گفتند تو هم بشرى هستى مانند ما و مزيّتى ندارى كه موجب آن شود كه ما بفرمان تو باشيم و بقول تو عمل نمائيم جمعى مردمان فرو مايه و پست از ما، در ظاهر امر بدون دقت و فكر متابعت از تو نموده‌اند اگر بادى مأخوذ از بدو بمعنى ظهور باشد و اگر از بدء بمعنى ابتداء باشد يعنى بنظر سطحى ابتدائى پيروى از تو نمودند و بنظر حقير مئال هر دو معنى به يك امر است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه حال پيروان تو در بد و نظر معلوم است كه از اراذلند در هر حال پست بودن اهل ايمان در نظر آنها براى فقرشان بود زيرا اهل دنيا بكسانيكه دستشان از مال دنيا تهى است بچشم حقارت نظر ميكنند چون مهمّ در نظر خودشان را نزد ايشان نمى‌بينند چنانچه قمّى ره فرموده مرادشان از اراذل فقراء بود و اين اشتباه بزرگى است چون شرف مرد بعلم و تقوى و ادب است نه بمال و حسب و نسب و در خاتمه كلام آنحضرت و اتباع او را تكذيب نمودند بمقتضاى گمان خودشان كه سيره اهل باطل است و حضرت نوح در جواب قوم فرمود شما بگوئيد بدانم اگر من معجزه و گواهى بر صدق ادّعاء خود داشته باشم و خداوند آن رحمت يا نعمت نبوّت را بمن عطا فرموده باشد و آن بر شما مشتبه و مخفى شده باشد كه تصديق مرا نكنيد براى آنكه تفكّر و تدبّر نداريد آيا ما ميتوانيم شما را الزام كنيم بآن معجزه يا قبول نبوّت با آنكه معرفت به اجبار حاصل نميشود و شما كراهت داريد از آن لذا بنظر انصاف تامّل و فكر نميكنيد تا معرفت پيدا كنيد و اين معنى ظاهر است اگر فعميت بفتح عين و تخفيف ميم قرائت شود و اگر بضمّ عين و تشديد ميم باشد معنى آنستكه پس تعميه و مشتبه كرده شود اگر چه موجب عمى و شبهه خودشان باشند بترك تامّل و تفكّر، تامّل لازم است.


جلد 3 صفحه 75

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَقال‌َ المَلَأُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ قَومِه‌ِ ما نَراك‌َ إِلاّ بَشَراً مِثلَنا وَ ما نَراك‌َ اتَّبَعَك‌َ إِلاَّ الَّذِين‌َ هُم‌ أَراذِلُنا بادِي‌َ الرَّأي‌ِ وَ ما نَري‌ لَكُم‌ عَلَينا مِن‌ فَضل‌ٍ بَل‌ نَظُنُّكُم‌ كاذِبِين‌َ «27»

‌پس‌ ‌از‌ فرمايش‌ حضرت‌ نوح‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و دعوت‌ قوم‌ ‌آنها‌ دو دسته‌ شدند يك‌ دسته‌ ايمان‌ آوردند و يك‌ دسته‌ كافر شدند. ‌پس‌ گفتند كساني‌ ‌که‌ كافر شدند ‌از‌ قوم‌ نوح‌ نمي‌بينيم‌ تو ‌را‌ مگر يك‌ بشر مثل‌ ‌ما و نمي‌بينيم‌ تو ‌را‌ كسي‌ متابعت‌ تو ‌را‌ كرده‌ ‌باشد‌ مگر كساني‌ ‌که‌ ‌آنها‌ ‌از‌ آدمهاي‌ پست‌ و رذل‌ ‌ما محسوب‌ ميشوند، ‌در‌ ابتداء نظر فقير و بي‌اهميت‌ هستند و ‌ما نمي‌بينيم‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌که‌ ‌بر‌ ‌ما فضيلتي‌ داشته‌ باشيد بلكه‌ گمان‌ ميكنيم‌ ‌شما‌ ‌را‌ دروغگويان‌.

جلد 11 - صفحه 37

فَقال‌َ المَلَأُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِن‌ قَومِه‌ِ فاء تفريع‌ ‌است‌ ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ آنكه‌ نوح‌ ‌عليه‌ السّلام‌ دعوي‌ رسالت‌ كرد و فرمود إِنِّي‌ لَكُم‌ نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ كفار قوم‌ باو گفتند ما نَراك‌َ إِلّا بَشَراً مِثلَنا بتوهّم‌ اينكه‌ ‌رسول‌ بايد ‌از‌ جنس‌ ‌غير‌ بشر ‌باشد‌ ‌ يا ‌ ملك‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ مخلوق‌ ديگري‌ و حال‌ آنكه‌ ‌اگر‌ ملك‌ ‌هم‌ ‌باشد‌ بايد بصورت‌ بشر ‌باشد‌ ‌تا‌ بتواند ‌با‌ بشر تماس‌ بگيرد و ‌با‌ زبان‌ ‌آنها‌ تكلم‌ نمايد لذا ميفرمايد وَ لَو جَعَلناه‌ُ مَلَكاً لَجَعَلناه‌ُ رَجُلًا وَ لَلَبَسنا عَلَيهِم‌ ما يَلبِسُون‌َ انعام‌ ‌آيه‌ 9 بلكه‌ بايد بلسان‌ قوم‌ ‌باشد‌ وَ ما أَرسَلنا مِن‌ رَسُول‌ٍ إِلّا بِلِسان‌ِ قَومِه‌ِ لِيُبَيِّن‌َ لَهُم‌ ابراهيم‌ ‌آيه‌ 4.

وَ ما نَراك‌َ اتَّبَعَك‌َ إِلَّا الَّذِين‌َ هُم‌ أَراذِلُنا بادِي‌َ الرَّأي‌ِ مراد ‌از‌ اراذل‌ آدمهاي‌ بي‌عرضه‌ و بي‌اعتبار و فقير ‌که‌ مورد اعتناء و اهميت‌ نيستند ‌در‌ مقابل‌ اعيان‌ و اشراف‌ و اغنياء ‌که‌ مورد احترام‌ و اعتناء هستند و ‌خود‌ ‌را‌ بزرگان‌ قوم‌ تصور ميكنند كساني‌ ‌که‌ بحضرتش‌ ايمان‌ آورده‌ بودند دسته‌ اول‌ بودند ‌که‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ ابتداء رؤيت‌ ‌که‌ معني‌ بادي‌ الرأي‌ ‌است‌ اراذل‌ ميدانستند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ هميشه‌ اهل‌ دين‌ و اهل‌ آخرت‌ همين‌ طائفه‌ بودند زيرا آلوده‌ بزخارف‌ دنيا نشده‌ بودند و بالعكس‌ اعيان‌ و اشراف‌ غرق‌ شهوات‌ و هواهاي‌ نفسانيه‌ و مرتكب‌ ملهيات‌ ‌حتي‌ ‌در‌ زمان‌ حاضر آنچه‌ ‌در‌ مساجد و مجالس‌ ديني‌ مشاهده‌ ميشود همين‌ اشخاص‌ متوسط هستند و ‌در‌ مراكز فساد اعيان‌ و اشراف‌ مشاهده‌ ميشوند، بلي‌ فقير تهي‌ دست‌ ‌که‌ گفتند «الفقر سواد الوجه‌ ‌في‌ الدارين‌» ‌از‌ ‌هر‌ دو دسته‌ خارج‌ هستند و ‌در‌ ‌هر‌ دو قسم‌ مراكز ‌براي‌ كلش‌ و گدايي‌ حاضر ميشوند و جز بند و كلاشي‌ نظري‌ ندارند.

وَ ما نَري‌ لَكُم‌ عَلَينا مِن‌ فَضل‌ٍ البته‌ اهل‌ دنيا فضل‌ و كمال‌ ‌را‌ باسم‌ و رسم‌ و عنوان‌ و جاه‌ و مقام‌ ميدانند لذا اشخاص‌ متدين‌ متقي‌ ‌را‌ پست‌ ميشمارند و حال‌ آنكه‌ خداوند معين‌ فرموده‌ إِن‌َّ أَكرَمَكُم‌ عِندَ اللّه‌ِ أَتقاكُم‌ حجرات‌ ‌آيه‌ 13.

بَل‌ نَظُنُّكُم‌ كاذِبِين‌َ تعبير بظن‌ ‌براي‌ اينست‌ ‌که‌ يقين‌ بكذب‌ ندارند زيرا

جلد 11 - صفحه 38

هيچگونه‌ مدركي‌ ‌براي‌ بطلان‌ دعوي‌ رسالت‌ ‌در‌ دست‌ ‌آنها‌ نيست‌ جز تقليد آباء و عصبيت‌ و عناد و اينها منشأ يقين‌ نيست‌ و تمام‌ كفار ‌در‌ جميع‌ اعصار جز ظن‌ ‌بر‌ خلاف‌ ندارند لذا ميفرمايد وَ إِن‌ هُم‌ إِلّا يَظُنُّون‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 73، ‌با‌ اينكه‌ بحكم‌ عقل‌ دفع‌ ضرر محتمل‌ ‌حتي‌ موهوم‌ ‌را‌ بايد كرد و لازم‌ ‌است‌ فحص‌ كنند ‌تا‌ يقين‌ بعدم‌ ضرر پيدا شود (كلما قرع‌ سمعك‌ ‌من‌ عجائب‌ عالم‌ الكيان‌ فضعه‌ ‌في‌ بقعة الامكان‌ ‌ما ‌لم‌ تزدك‌ قائم‌ البرهان‌) و لذا ‌اگر‌ احتمال‌ ضعيف‌ بدهد ‌در‌ اينكه‌ مأكول‌ و مشروب‌ سم‌ّ ‌است‌ البته‌ ترك‌ ميكند ‌ يا ‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ بستر حيوان‌ موذي‌ ‌است‌ نميرود ‌ يا ‌ ‌در‌ راه‌ قطاع‌ طريق‌ ‌است‌ سير نميكند ‌با‌ اينكه‌ غايت‌ ضررش‌ مرگ‌ ‌است‌ چه‌ رسد باحتمال‌ ضرر عذاب‌ ابدي‌ ‌که‌ تمام‌ شدن‌ نداشته‌ ‌باشد‌ و مخلد باشند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 27)- اکنون ببینیم نخستین عکس العمل طاغوتها و خودکامگان و صاحبان زر و زور آن عصر در برابر این دعوت بزرگ و اعلام خطر آشکار چه بود؟

آنها سه پاسخ در برابر دعوت نوح دادند.

نخست «اشراف و ثروتمندان کافر فوم او (نوح) گفتند: ما تو را جز انسانی همانند خود نمی‌بینیم» (فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراکَ إِلَّا بَشَراً مِثْلَنا).

در حالی که رسالت الهی را باید فرشتگان بدوش کشند، به گمان این که مقام انسان از فرشته پایین‌تر است و یا درد انسان را فرشته بهتر از انسان می‌داند! دلیل دیگر آنها این بود که گفتند: ای نوح! «ما در اطراف تو، و در میان آنها که از تو پیروی کرده‌اند کسی جز یک مشت اراذل و جوانان کم سن و سال ناآگاه و بی‌خبر که هرگز مسائل را بررسی نکرده‌اند نمی‌بینیم» (وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ).

بالاخره سومین ایراد آنها این بود که می‌گفتند قطع نظر از این که تو انسان

ج2، ص338

هستی نه فرشته، و علاوه بر این که ایمان آورندگان به تو نشان می‌دهد که دعوتت محتوای صحیحی ندارد «اصولا ما هیچ گونه برتری برای شما بر خودمان نمی‌بینیم تا به خاطر آن از شما پیروی کنیم» (وَ ما نَری لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ).

و به همین دلیل «ما گمان می‌کنیم که شما دروغگو هستید» (بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ).

نکات آیه

۱- اشراف و سران قوم نوح ، پیامبرى آن حضرت را انکار کرده و به توحید و برپایى قیامت کافر شدند. (فقال الملأ الذین کفروا من قومه) متعلق «کفروا» به قرینه آیه قبل توحید ، نبوت نوح و برپایى قیامت است.

۲- سران کفرپیشه قوم نوح ، بشر را شایسته رسالت نمى پنداشتند. (فقال الملأ ... ما نریک إلاّ بشرًا مثلنا)

۳- بشر بودن نوح(ع) ، بهانه و دستاویز کفرپیشگان براى انکار پیامبرى و رسالت آن حضرت (فقال الملأ ... ما نریک إلاّ بشرًا مثلنا)

۴- گروهى از قوم نوح ، به آن حضرت ایمان آورده و از او پیروى کردند. (و ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا)

۵- مؤمنان قوم نوح و پیروان او ، از توده هاى مردم و از طبقات غیر مرفه جامعه بودند. (ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا) مراد از «أراذل» - از آن رو که مقابل «ملأ» قرار گرفته - توده هاى مردم و افراد مستضعف جامعه است.

۶- توده هاى غیر مرّفه ، مردمى پست و حقیر در دیدگاه اشراف قوم نوح (ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا) أرذل (مفرد أراذل) به معناى پ-ست و حقیر مى باشد.

۷- انحصار پیروان نوح به قشر مستضعف و تهى دست ، بهانه و دستاویز اشراف براى ایمان نیاوردن به او و انکار رسالتهاى وى (فقال الملأ ... ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا بادى الرّأى)

۸- سران و اشراف قوم نوح ، گرفتار خوى استکبارى و خود برتربینى بودند. (فقال الملأ ... ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا)

۹- اشرافیت و رفاه ، زمینه هاى ابتلا به خود برتربینى و خوى استکبارى است. (فقال الملأ ... ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا)

۱۰- طبقه سران و اشراف ملتها ، پیشتاز در کفر و انکار پیامبران الهى هستند. (فقال الملأ الذین کفروا)

۱۱- اشراف قوم نوح ، ایمان توده هاى مستضعف را ایمانى سطحى و برخاسته از خوش باورى و عدم تفکر مى شمردند. (ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا بادى الرّأى) «بادى» از «بدوّ» و به معناى ظاهر است. «ظاهر الرأى»; یعنى، دید سطحى و اندیشه خالى از تفکر و تأمل. «بادى الرأى» مى تواند ظرف براى «اتبعک» باشد. براین اساس معناى جمله «مانریک ...» چنین است: مى بینیم که أراذل از تو پیروى کرده اند و پیروى آنان سطحى و بدون تأمل در درستى و نادرستى ادعاى تو بوده است.

۱۲- حقارت و پستى مؤمنان به نوح(ع)، امرى آشکار و روشن در نظر اشراف و سران قوم نوح (ما نریک اتبعک إلاّ الذین هم أراذلنا بادى الرّأى) برداشت فوق، براساس این احتمال است که «بادى الرأى»ظرف براى مضمون جمله «هم أراذلنا» باشد; یعنى ، در یک نگاه ظاهرى مى توان دریافت که پیروان تو، مردمى پست و حقیرند.

۱۳- اشراف و سران قوم نوح ، با این پندار که او و پیروانش هیچ مزیت و فضیلتى بر آنان ندارند ، ادعاهایشان را شایسته پذیرش نمى شمردند. (و ما نرى لکم علینا من فضل)

۱۴- اشراف قوم نوح ، آن حضرت را در ادعاى پیامبرى به دروغ گویى متهم مى کردند. (بل نظنکم کذبین) متهم کردن نوح و پیروانش به دروغ گویى برحسب مدعاى آنان است; یعنى ، اتهام نوح به دروغ گویى در ارتباط با ادعاى نبوت است و نسبت به پیروانش در ادعاى ایمان مى باشد.

۱۵- اشراف و سران قوم نوح ، پیروان آن حضرت را در ادعاى ایمان ، به دروغ گویى متهم مى کردند. (بل نظنکم کذبین)

موضوعات مرتبط

  • اخلاق: آسیب شناسى اخلاق ۹
  • اشراف: کفر اشراف ۱۰
  • اشرافیت: آثار اشرافیت ۹
  • انبیا: مکذبان انبیا ۱۰
  • ایمان: ایمان به نوح(ع) ۱۳
  • تکبر: زمینه تکبر ۹
  • رفاه: آثار رفاه ۹
  • قوم نوح: اشراف قوم نوح و پیروان نوح ۷، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۵; اشراف قوم نوح و قیامت ۱; اشراف قوم نوح و مردم ۶; اشراف قوم نوح و مستضعفان ۱۱; اشراف قوم نوح و نبوت بشر ۲; اشراف قوم نوح و نوح(ع) ۱۳، ۱۴; بهانه جویى اشراف قوم نوح ۷; بهانه جویى قوم نوح ۳; بینش اشراف قوم نوح ۲، ۶، ۱۱، ۱۲، ۱۳; تحقیر مؤمنان قوم نوح ۶; تکبر اشراف قوم نوح ۸، ۱۳; تهمتهاى اشراف قوم نوح ۱۴، ۱۵; رذایل اشراف قوم نوح ۸; شرک اشراف قوم نوح ۱; طبقات اجتماعى قوم نوح ۵، ۶، ۱۲; عوامل کفر اشراف قوم نوح ۷; قوم نوح و نبوت بشر ۳; کافران قوم نوح ۱; کفر اشراف قوم نوح ۱; گروههاى اجتماعى قوم نوح ۴; مؤمنان قوم نوح ۴; مستضعفان قوم نوح و نوح (ع) ۷
  • قیامت: مکذبان قیامت ۱
  • کافران: ۱۰
  • کفر: پیشتازان در کفر ۱۰
  • متکبران: ۸
  • نبوت: مکذبان نبوت بشر ۲
  • نوح(ع): بشربودن نوح(ع) ۳; پیروان نوح(ع) ۴; پیروان نوح(ع) و حقارت ۱۲; تهمت دروغگویى به پیروان نوح(ع) ۱۵; تهمت دروغگویى به نوح(ع) ۱۴; تهمت ظاهربینى به پیروان نوح(ع) ۱۱; عوامل تکذیب نوح(ع) ۳، ۷; قصه نوح(ع) ۱۴; مکذبان نوح(ع) ۱; ویژگیهاى پیروان نوح(ع) ۵

منابع