هود ٢٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۵: خط ۳۵:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۳۵ - ۲۵، سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link204 | آيات ۲۵ - ۳۵ سوره هود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link205 | نوح (ع ) نذير مبين بوده و رسالتش بازداشتن مردم از عبادت غير خدا و انذارشان از عذاببوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح «ع» و محاجّه آن جناب، با آنان در سطح فهمشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link206 | انگيزه بت پرستى قوم نوح (ع ) و محاجه آن جناب با آنان در سطح فهمشان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۴#link207 | خروج از اسلام ، خروج از نظام آفرينش است و عذاب و هلاكت در پى دارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دلايل مشرکان، در ردّ دعوت حضرت نوح«ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link208 | دليلاول توانگران و اشراف قوم نوح (ع ) كه در رد دعوت آن حضرتاستدلال كردند به اينكه او نيز چون آنان بشر است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح «ع»، به استدلال كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link209 | استدلال دوم قوم نوح (ع ) در رد دعوت آن جناب به اينكه افراد پا برهنه و مستمند و پستبه تو ايمان آورده اند!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در پذیرش دين، در شريعت نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link210 | سومين سخن نوح (ع ) خطاب به نوح و پيروانش : ما شما را دروغگو مى پنداريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس، درباره انبياء «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link211 | پاسخ حضرت نوح (ع ) به استدلال كفار]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | گفتار فلسفی و قرآنی، پبرامون قدرت انبیاء و اولیاء]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link212 | جواب نوح (ع ) به استدلال اول قوم خود گفتند: ((ما نراك الا بشرا مثلنا))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت، پاكى نفس و صفاى باطن است، نه امتيازات ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link213 | نفى اجبار و اكراه در دين ، در شريعت نوح كه كهن ترين شرايع است تشريع شده بود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح «ع» به کافران: آوردن عذاب، به دست خداست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۵#link214 | جواب نوح (ع ) به اين سخن قوم خود كه مؤ منين با او را پست و ضعيف توصيف كردند،به اينكه او آنان را خود نمى راند و حساب همه با خدا است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه گفته شده ديگر، در معناى جملۀ «إن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أن يُغوِيَكُم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link215 | پاسخ نوح (ع ) به اين حجت اشراف قوم خود كه به نوح (ع ) و پيروانش گفتند ما درشما برترى و فضلى بر خود نمى بينم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت احتجاجات نوح «ع» و پيامبر اسلام «ص»، با مشركان زمان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link216 | پندارهاى جاهلانه عوام الناس درباره انبياء (ع ) و توقعات نابجايشان از آنان]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى: (روایاتی ذیل آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link217 | (پيرامون قدرت انبياء و اولياء به اذن خدا، و عدماستقلال ممكنات از واجب الوجود، نه در ذات و نه در آثار)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link218 | ديدگاه اشراف قوم نوح (ع ) درباره تقيسيم جامعه به دو طبقه بالا و پايين و مبارزه نوح(ع ) با اين اعتقاد باطل]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link219 | ملاك فضيلت ، پاكى نفس و صفاى باطن است نه امتيازات و برتريهاى مادى و ظاهرى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link220 | سخن آخر قوم نوح (ع ) به آن جناب : ((اگر از راستگويان هستى ، عذابى را كه وعده مىدهى بياور!))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۶#link221 | جواب نوح (ع ): من اختيار ندارم ، آوردن عذاب به دست خدا است و بسته به مشيت او مىباشد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link222 | معناى ((غى )) و فرق بين اغوا و اضلال و معناى اراده و اشاره به تفاوت بين اراده ما واراده خدا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link223 | بيان جواز انتساب اغواى مجازاتى به خداى تعالى و اشاره به اينكه غذاباستيصال قوم نوح (ع ) مسبوق به اغواى خداوند بوده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link224 | وجوه ديگرى كه در معناى جمله : ((ان كان اللّه يريدان يغويكم )) گفته شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link225 | مشابهت و همانندى احتجاجات نوح (ع ) با قوم خود، با احتجاجات پيغمبر گرامى اسلام (ص) با مشركين زمان خود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link226 | بحث روايتى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۰_بخش۲۷#link227 | (دو روايت در ذيل آيه : ((لا ينفعكم نصحى ...)) و ((ام يقولون افتريه ...)))]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ مهر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۳۶

کپی متن آیه
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى‌ قَوْمِهِ‌ إِنِّي‌ لَکُمْ‌ نَذِيرٌ مُبِينٌ‌

ترجمه

ما نوح را بسوی قومش فرستادیم (؛ نخستین بار به آنها گفت): «من برای شما بیم‌دهنده‌ای آشکارم!

|و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم، [كه بگويد] من براى شما بيم‌رسانى آشكارم
و به راستى نوح را به سوى قومش فرستاديم. [گفت:] من براى شما هشداردهنده‌اى آشكارم،
و به حقیقت ما نوح را به سوی قومش به رسالت فرستادیم (او قومش را گفت) که من با بیان روشن برای نصیحت و هشدار شما آمدم.
بی تردید نوح را به سوی قومش فرستادیم [که به آنان بگو:] من برای شما بیم دهنده ای آشکارم.
و نوح را بر مردمش به پيامبرى فرستاديم. گفت: من براى شما بيم‌دهنده‌اى آشكارم،
به راستی که نوح را به سوی قومش فرستادیم [که با ایشان گفت‌] من هشداردهنده آشکاری شما هستم‌
و هر آينه نوح را به سوى قومش فرستاديم كه: من شما را بيم‌دهنده‌اى آشكارم
(همان گونه که تو را به پیش قومت فرستادیم و گروهی به دشمنانگی و سرکشی پرداختند) نوح را (هم) به پیش قومش فرستادیم (و او بدیشان گفت:) من بیم‌دهنده‌ی (شما از عذاب خدا و) بیانگر (راه نجات) برای شما می‌باشم.
و به‌راستی نوح را همی سوی قومش فرستادیم. (گفت): «من همواره برای شما هشداردهنده‌ای آشکارکننده‌ام،»
و همانا فرستادیم نوح را بسوی قومش که منم برای شما ترساننده آشکار

We sent Noah to his people, “I am to you a clear warner.”
ترتیل:
ترجمه:
هود ٢٤ آیه ٢٥ هود ٢٦
سوره : سوره هود
نزول : ٩ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مُبِینٌ»: آشکار. بیان‌کننده.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «25»

و همانا ما نوح را به سوى قومش فرستاديم، (او به مردم گفت:) من براى شما هشدار دهنده‌ى روشنى هستم.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «25»

چون مقدم شد ذكر وعد و وعيد و ترغيب و ترهيب، براى تأكيد امر و تخويف قوم و تسليه خاطر مبارك پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بعضى از قصص انبياء را بيان مى‌فرمايد. ابتدا به ذكر قصه حضرت نوح عليه السّلام:

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ‌: و هر آينه بدرستى كه ما فرستاديم نوح پيغمبر را براى دعوت و ارشاد بسوى قوم خود، پس فرمود ايشان را: إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ‌:

بتحقيق من شما را ترساننده‌ام آشكارا از عذاب الهى. يا بيان كننده‌ام موجبات عقاب سبحانى و وجه اخلاص را.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‌ قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ «25» أَنْ لا تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ «26» فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاَّ بَشَراً مِثْلَنا وَ ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا بادِيَ الرَّأْيِ وَ ما نَرى‌ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كاذِبِينَ «27» قالَ يا قَوْمِ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‌ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَ نُلْزِمُكُمُوها وَ أَنْتُمْ لَها كارِهُونَ «28»

ترجمه‌

و بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش گفت همانا من براى شما بيم دهنده‌اى هستم آشكار

كه نپرستيد مگر خدا را همانا من ميترسم بر شما از عذاب روزى دردناك‌

پس گفتند آن جمعى كه كافر شدند از قومش نمى‌بينيم تو را مگر انسانى مانند خودمان و نمى‌بينيم تو را كه پيروى كرده باشند تو را مگر آنانكه ايشانند فرومايگان ما در بدو نظر و نمى‌بينيم براى شما بر خودمان فضيلتى بلكه گمان ميكنيم شما را دروغگويان‌

گفت اى قوم من بگوئيد مرا اگر باشم داراى حجّتى از پروردگارم و داده باشد مرا نعمتى از نزد خود پس پوشيده شده باشد بر شما آيا الزام كنيم شما را بآن با آنكه شما باشيد مر آنرا ناخوش دارندگان.

تفسير

شمّه‌اى از احوال حضرت نوح عليه السّلام در سوره اعراف ذيل آيه‌اى كه صدر آن با اين آيه موافق است ذكر شد و مفاد اين آيات بنحو اجمال آنستكه آنحضرت‌


جلد 3 صفحه 74

بعد از آنكه برسالت منصوب شد بقوم خود فرمود كه من از طرف خداوند مبعوث شدم كه شما را از عذاب او بترسانم و موجبات آنرا بيان كنم و راه نجات از آنرا بشما بياموزم و مهمّ‌تر از تمام امور آنستكه غير از خدا را عبادت نكنيد و در صورت تخلّف بعذاب اليم گرفتار خواهيد شد اشراف و اعيان قوم آنحضرت كه كافر بودند چون تصوّر مينمودند پيغمبر خدا بايد از جنس بشر نباشد با آنكه لازم است باشد در جواب گفتند تو هم بشرى هستى مانند ما و مزيّتى ندارى كه موجب آن شود كه ما بفرمان تو باشيم و بقول تو عمل نمائيم جمعى مردمان فرو مايه و پست از ما، در ظاهر امر بدون دقت و فكر متابعت از تو نموده‌اند اگر بادى مأخوذ از بدو بمعنى ظهور باشد و اگر از بدء بمعنى ابتداء باشد يعنى بنظر سطحى ابتدائى پيروى از تو نمودند و بنظر حقير مئال هر دو معنى به يك امر است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه حال پيروان تو در بد و نظر معلوم است كه از اراذلند در هر حال پست بودن اهل ايمان در نظر آنها براى فقرشان بود زيرا اهل دنيا بكسانيكه دستشان از مال دنيا تهى است بچشم حقارت نظر ميكنند چون مهمّ در نظر خودشان را نزد ايشان نمى‌بينند چنانچه قمّى ره فرموده مرادشان از اراذل فقراء بود و اين اشتباه بزرگى است چون شرف مرد بعلم و تقوى و ادب است نه بمال و حسب و نسب و در خاتمه كلام آنحضرت و اتباع او را تكذيب نمودند بمقتضاى گمان خودشان كه سيره اهل باطل است و حضرت نوح در جواب قوم فرمود شما بگوئيد بدانم اگر من معجزه و گواهى بر صدق ادّعاء خود داشته باشم و خداوند آن رحمت يا نعمت نبوّت را بمن عطا فرموده باشد و آن بر شما مشتبه و مخفى شده باشد كه تصديق مرا نكنيد براى آنكه تفكّر و تدبّر نداريد آيا ما ميتوانيم شما را الزام كنيم بآن معجزه يا قبول نبوّت با آنكه معرفت به اجبار حاصل نميشود و شما كراهت داريد از آن لذا بنظر انصاف تامّل و فكر نميكنيد تا معرفت پيدا كنيد و اين معنى ظاهر است اگر فعميت بفتح عين و تخفيف ميم قرائت شود و اگر بضمّ عين و تشديد ميم باشد معنى آنستكه پس تعميه و مشتبه كرده شود اگر چه موجب عمى و شبهه خودشان باشند بترك تامّل و تفكّر، تامّل لازم است.


جلد 3 صفحه 75

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلي‌ قَومِه‌ِ إِنِّي‌ لَكُم‌ نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ «25»

و ‌هر‌ آينه‌ ‌ما فرستاديم‌ نوح‌ ‌را‌ بسوي‌ قوم‌ ‌او‌ فرمود محققا ‌من‌ ‌براي‌ ‌شما‌ انذار كننده‌ آشكارا هستم‌.

شرح‌ حال‌ نوح‌ ‌را‌ ‌ما ‌در‌ سوره‌ مباركه‌ اعراف‌ مجلد خامس‌ ‌اينکه‌ تفسير ‌در‌ ذيل‌ ‌آيه‌ 59 ‌تا‌ ‌آيه‌ 64 مفصلا بيان‌ كرده‌ايم‌ ‌از‌ اسامي‌ ‌او‌ و مدت‌ عمر ‌او‌ و اينكه‌ ولادتش‌ مقارن‌ ‌بود‌ ‌با‌ روز وفات‌ آدم‌ و ‌در‌ ‌آن‌ موقع‌ عدد اولاد و احفاد آدم‌ چهل‌ هزار بودند و شرح‌ حال‌ قوم‌ ‌او‌ ‌را‌ و مدّت‌ بعثت‌ ‌او‌ قبل‌ ‌از‌ طوفان‌ و ‌بعد‌ ‌از‌ ‌آن‌ جاي‌ تكرار ندارد و ‌او‌ ‌را‌ آدم‌ ثاني‌ گفتند زيرا ‌بعد‌ ‌از‌ طوفان‌ تمام‌ بشر ‌از‌ نسل‌ ‌او‌ هستند و شيخ‌ الانبياء ناميدند زيرا سن‌ّ ‌او‌ بالغ‌ ‌بر‌ دو هزار و پانصد سال‌ ‌بود‌ و اولين‌ اولو العزم‌ ‌بود‌ ‌که‌ شريعت‌ آدم‌ باو نسخ‌ شد و شرع‌ جديدي‌ آورد.

وَ لَقَد أَرسَلنا نُوحاً إِلي‌ قَومِه‌ِ قوم‌ ‌او‌ تمام‌ افراد بشر بودند چون‌ ‌بر‌ سر ‌تا‌ سر دنيا مبعوث‌ ‌بود‌ و دستگاه‌ بت‌ پرستي‌ ‌از‌ زمان‌ ‌او‌ شروع‌ ‌شده‌ ‌بعد‌ ‌از‌ رحلت‌ حضرت‌ آدم‌ إِنِّي‌ لَكُم‌ مقول‌ قول‌ نوح‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ و متعلق‌ بفعل‌ مقدر ‌است‌ ‌يعني‌ ‌قال‌ انّي‌ لكم‌، و لام‌ لكم‌ ‌براي‌ نفع‌ ‌است‌ چون‌ انبياء ‌براي‌ هدايت‌ و ارشاد و سعادت‌ و نجات‌ ‌از‌ مهالك‌ دنيوي‌ و اخروي‌ مبعوث‌ شدند لكن‌ بشر خيره‌ سر نپذيرفتند و ‌خود‌ ‌را‌ بمهالك‌ نشأتين‌ انداختند.

نَذِيرٌ مُبِين‌ٌ نذير انذار كننده‌ ‌است‌ ‌از‌ عذاب‌ الهي‌ و مبين‌ واضح‌ و روشن‌ ‌از‌ روي‌ دليل‌ و معجزه‌ و اقامه‌ حجت‌ ‌که‌ ‌بر‌ احدي‌ مخفي‌ نباشد و حجت‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ تمام‌ شود

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 25)- سرگذشت تکان دهنده نوح و قومش: همان گونه که در آغاز سوره بیان کردیم در این سوره، قسمتهای قابل ملاحظه‌ای از تاریخ انبیاء پیشین بیان شده است:

نخست از داستان «نوح» (ع) پیامبر اولو العزم شروع می‌کند و ضمن 26 آیه نقاط اساسی تاریخ او را به صورت تکان دهنده‌ای شرح می‌دهد.

در این آیه نخستین مرحله این دعوت بزرگ را بیان کرده و می‌گوید: «ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، (او به آنها اعلام کرد) که من بیم دهنده آشکاری هستم»

ج2، ص337

(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ).

نکات آیه

۱- نوح(ع) ، از پیامبران و رسولان الهى است. (و لقد أرسلنا نوحًا)

۲- رسالت نوح(ع) محدود به قوم خودش بود. (و لقد أرسلنا نوحًا إلى قومه)

۳- نوح(ع) پس از انتخابش به رسالت ، پیامبرى خویش را به مردم اعلام کرد. (إنى لکم نذیر مبین)

۴- نوح(ع) خویشتن را براى مردمش ، پیامبرى هشدار دهنده و انذارکننده خواند. (إنى لکم نذیر)

۵- نوح(ع) وظیفه دار رساندن پیامهاى الهى به مردم ، با بیانى روشن و صریح (إنى لکم نذیر مبین)

۶- توجه دادن مردم به فرجامهاى ناخوشایند و ترساندن آنان از عاقبتهاى نامیمون ، از وظایف پیامبران الهى (إنى لکم نذیر مبین)

روایات و احادیث

۷- «عن أبى عبدالله(ع) إنه قال: کان اسم نوح عبدالغفار و إنما سمى نوحاً لأنه کان ینوح على نفسه;[۱] از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: نام حضرت نوح ، عبدالغفار بود و اینکه نوح نامیده شد ، براى این بود که بر خویشتن مى گریست».

موضوعات مرتبط

  • انبیا: انذارهاى انبیا ۶; رسالت انبیا ۶
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۵; صراحت در تبلیغ ۵
  • رسولان خدا: ۱
  • فرجام: انذار از فرجام شوم ۶
  • نوح(ع): ابلاغ رسالت نوح(ع) ۳; انذارهاى نوح(ع) ۴; برگزیدگى نوح(ع) ۳; تبلیغ نوح(ع) ۳; رسالت نوح(ع) ۵; روش تبلیغ نوح(ع) ۵; فلسفه نامگذارى نوح(ع) ۷; محدوده رسالت نوح(ع) ۲; مقامات نوح(ع) ۱; نبوت نوح(ع) ۱; نوح(ع) و قوم نوح ۴

منابع

  1. علل الشرایع ، ص ۲۸ ، ح ۱ ، ب ۲۰; بحارالأنوار ، ج ۱۱ ، ص ۲۸۶ ، ح ۴.