الطارق ٦: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::خُلِق|خُلِقَ‌]] [[کلمه غیر ربط::خُلِق| ]] [[شامل این ریشه::خلق‌| ]][[ریشه غیر ربط::خلق‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::مَاء|مَاءٍ]] [[کلمه غیر ربط::مَاء| ]] [[شامل این ریشه::موه‌| ]][[ریشه غیر ربط::موه‌| ]][[شامل این کلمه::دَافِق|دَافِقٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::دَافِق| ]] [[شامل این ریشه::دفق‌| ]][[ریشه غیر ربط::دفق‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::خُلِق|خُلِقَ‌]] [[کلمه غیر ربط::خُلِق| ]] [[شامل این ریشه::خلق‌| ]][[ریشه غیر ربط::خلق‌| ]][[شامل این کلمه::مِن|مِنْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این کلمه::مَاء|مَاءٍ]] [[کلمه غیر ربط::مَاء| ]] [[شامل این ریشه::موه‌| ]][[ریشه غیر ربط::موه‌| ]][[شامل این کلمه::دَافِق|دَافِقٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::دَافِق| ]] [[شامل این ریشه::دفق‌| ]][[ریشه غیر ربط::دفق‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|خُلِقَ‌ مِنْ‌ مَاءٍ دَافِقٍ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=از آبی‌جهنده آفریده شده،
|-|صادقی تهرانی=از آبی‌جهنده آفریده شده،
|-|معزی=آفریده شد از آبی جهنده‌
|-|معزی=آفریده شد از آبی جهنده‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">He was created from gushing liquid.</div>
{{آيه | سوره = سوره الطارق | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::6|٦]] | قبلی = الطارق ٥ | بعدی = الطارق ٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/086006.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/086006.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الطارق | نزول = [[نازل شده در سال::3|٣ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::6|٦]] | قبلی = الطارق ٥ | بعدی = الطارق ٧  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«مَآءٍ»: آب. نکره آمدن آن دلیل بر ناچیزی و حقارت است (نگا: سجده /  مرسلات / ). «دَافِقٍ»: جهنده. توصیف نطفه است که در آب منی شناور است و به هنگام بیرون آمدن، جهش و پرش دارد (نگا: عبس /  و ).
«مَآءٍ»: آب. نکره آمدن آن دلیل بر ناچیزی و حقارت است (نگا: سجده /  مرسلات / ). «دَافِقٍ»: جهنده. توصیف نطفه است که در آب منی شناور است و به هنگام بیرون آمدن، جهش و پرش دارد (نگا: عبس /  و ).
خط ۳۱: خط ۳۹:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۱#link291 | آيات ۱ - ۱۷، سوره طارق]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۱#link292 | معناى ((طارق )) و ((ثاقب ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۱#link291 | آيات ۱ - ۱۷  سوره طارق]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link293 | مراد از اينكه فرمود: ((هيچ نفسى نيست جز اينكه بر آن حافظى است ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۱#link292 | معناى «طارق» و «ثاقب»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link294 | شخصيت انسان به نفس و روح او است و لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود عين همانانسان دنيوى است نه مثل او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link293 | مراد از اين كه فرمود: «هيچ نفسى نيست جز اين كه بر آن، حافظى است»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link295 | استدلال بر قدرت خدا بر احياء اموات به خلقت انسان از آبى جهنده كه از بين ((صلب)) و ((ترائب )) خارج مى شود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link294 | شخصيت انسان به نفس و روح اوست، لذا انسانى كه در قيامت اعاده مى شود، عين همان انسان دنيوى است، نه مثل او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link296 | وجه تسميه قيامت به ((يوم تببلى السّرائر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link295 | استدلال بر قدرت خدا بر احياء اموات به خلقت انسان از آبى جهنده]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link297 | وصف قرآن به اينكه ((قول فصل )) است و ((هزل نيست ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link296 | وجه نامگذاری قيامت به «يَومَ تُبلَى السّرائِر»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link298 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته از جمله ((يوم تبلى السّرائر)) و ((اءنهلقول فصل ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link297 | وصف قرآن به اين كه «قَولٌ فَصلٌ» است و «هزل» نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۲۰_بخش۳۲#link298 | رواياتى در ذيل برخى آيات سوره طارق]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۱۶#link142 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۶_بخش۱۶#link142 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4» فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9» فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10»
سوگند به آسمان و ستاره طارق. و تو چه دانى كه طارق چيست؟ ستاره‌اى است درخشنده. (به اينها سوگند كه) هيچ كس نيست مگر آنكه بر او نگهبانى است. پس انسان بنگرد كه از چه آفريده شده است. از آبى جهنده آفريده شده است. كه از بين كمر و سينه بيرون مى‌آيد. همانا او بر باز گرداندنش تواناست. روزى كه اسرار آشكار شود. پس براى انسان، هيچ قدرتى (از درون) و ياورى (از بيرون) نيست.
===نکته ها===
«طارق» به معناى كسى است كه در شب وارد شود و در را بكوبد. «طرق» كوبيدن و «مطرقة» وسيله كوبيدن است و «طريق» به راه گفته مى‌شود، زيرا زير پا كوبيده مى‌شود.
«ثاقب» به معناى سوراخ كردن است، گويا اين ستاره با نور خود تاريكى شب را سوراخ مى‌كند. «صلب» به معناى محكم و مراد از آن، ستون فقرات پشت است و «ترائب» به استخوان‌هاى سينه گفته مى‌شود.
«تُبْلَى» از «بلوى» به معناى آزمايش است كه عامل آشكار شدن حقيقت‌هاست.
جلد 10 - صفحه 444
طبق روايتى از امام صادق عليه السلام مراد از طارق، ستاره زُحَل است كه ستاره اميرالمؤمنين و اوصياى اوست. «1»
اشعث بن قيس كه از منافقان بود، شبانه حلوايى براى حضرت على عليه السلام آورد و در خانه را زد تا با هديه حلواى شب، در روز مرتكب خلافى شود. حضرت، نام او را كه شبانه در خانه‌اش را كوبيد، طارق ناميد. «2»
مشابه آيه 4 اين سوره را در سوره انفطار مى‌خوانيم: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» بر شما نگهبانانى گماشته شده كه بزرگوارانه، بدون كينه و سوء ظنّ، كارهاى شما را مى‌نويسند و آنچه انجام مى‌دهيد مى‌دانند.
===پیام ها===
1- انسان و تمام كارهاى او تحت حفاظت فرشتگان الهى است. (هم ثبت اعمال و هم حفظ از حوادث) «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ»
2- چگونگى تولّد فرزند، از انعقاد نطفه تا خروج از شكم مادر، بايد مورد مطالعه و دقّت قرار گيرد كه هم زمينه خداشناسى است و هم معادشناسى. فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ‌ ...
3- انسان به خاطر دارا بودن عقل و علم و استعداد بايد در آفرينش خود دقت كند. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ»
4- توجّه به آفرينش انسان، زمينه ايمان به معاد است. «عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ»
5- معاد جسمانى است و جسم انسان در قيامت دوباره زنده مى‌شود. «رَجْعِهِ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6»
خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ‌: (اين جواب استفهام است) يعنى مخلوق گشته است از آبى كه ريزانيدن [آن‌] به شدت تمام است.
بيان- اين اسناد مجازى باشد و در حقيقت دافق مر صاحب آن را باشد.
يعنى آبى كه صاحب آن ريزنده آن است در رحم.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4»
فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9»
فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10» وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ «11» وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ «12» إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «13» وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ «14»
إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً «15» وَ أَكِيدُ كَيْداً «16» فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً «17»
ترجمه‌
سوگند بآسمان‌
و آينده در شب و چه ميدانى تو چيست آينده در شب‌
آن ستاره درخشان است‌
نيست هيچ كسى مگر آنكه بر او نگهبانى است‌
پس بايد ببيند انسان از چه آفريده شد
آفريده شده از آب جهنده‌اى‌
كه بيرون ميآيد از پشت و استخوانهاى سينه‌
همانا آن آفريننده بر بر گرداندن او هر آينه توانا است‌
در روز كه آزموده شود اسرار نهانى‌
پس نيست مر او را هيچ نيرو و ياورى‌
سوگند بآسمان كه صاحب باز گشتن است‌
و بزمين كه صاحب شكافتن است‌
همانا آن هر آينه گفتارى است جدا كننده حق از باطل‌
و نيست آن بازيچه و شوخى‌
همانا آنان مكر مينمايند مكر نمودنى‌
و جزاى مكر ميدهم من جزا دادنى‌
پس مهلت ده كافران را و واگذار آنها را واگذاردن كمى.
تفسير
خداوند متعال قسم ياد فرموده بآسمان و آينده در شب و آشكار شونده در آن و ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر مكرّم كه مراد از آينده در شب چيست چون طارق بر هر آينده در شب اطلاق ميشود و بيان فرموده كه مراد از آن ستاره درخشانى است كه نور آن از هفت آسمان گذشته بزمين ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه طارق ستاره درخشان زحل است كه در اعلى منازل آسمان جاى دارد و
----
جلد 5 صفحه 373
آن ستاره عذاب و قيامت است و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب مردى از يمن كه قائل بنحوست زحل بود فرمود نه چنين است آن ستاره امير المؤمنين عليه السّلام و ستاره اوصياء است و آن ستاره درخشانى است كه خداوند در قرآن آنرا وصف فرموده و ثاقب خوانده براى آنكه مطلع آن آسمان هفتم است و آن بنور خود آسمانها را شكافته تا در آسمان دنيا نور بخش شده و جواب قسم آنست كه فرموده نيست هيچ نفسى و شخصى مگر آنكه بر او حافظ و نگهبانى است از ملائكه كه حفظ ميكند او را از خطرات و آفات و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابر اين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و لام فاصله و ما زائده است و بقرائت مشهوره ان نافيه و لمّا بمعناى الّا است چنانچه بيان شد پس بايد انسان فكر كند و ببيند كه از چه خلق شده از آب جهنده پستى كه بيرون ميآيد از ميان پشت مرد و استخوانهاى سينه زن و بداند خداوندى كه او را از آن حال باين حال رسانده و حفاظت و نگهدارى از او ميكند قادر است كه دو مرتبه او را زنده نمايد و بمقامات بالاترى برساند و براى اين او را خلق فرموده و حفظ ميفرمايد نه براى آنكه چند روز زندگانى مشوب بآلام و اسقام نموده و نيست و نابود گردد پس بايد خود را قابل نمايد از براى نيل بآن مقام بدستوريكه خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء كرام خود باو داده است و آن روز كه بنده در آن بكمال لايق خود ميرسد روزى است كه سرائر و ضمائر و اعمال خوب و بد او آشكار و از يكديگر ممتاز ميگردد باختبار چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند آن سرائرى كه خداوند اختبار ميفرمايد بندگان را بآن در قيامت چيست فرمود سرائر شما اعمالتان است از نماز و روزه و زكوة و وضو و غسل و هر واجبى چون اعمال تمامى اسرار خفيّه است پس اگر بخواهد مرد با آنكه نماز نخوانده باشد ميگويد خوانده‌ام و اگر وضو نگرفته باشد ميگويد گرفته‌ام و ظاهرا سرائر اعمّ از عقائد و اخلاق و اعمال باشد و در روايت بيان افراد خفيّه شده تا تصوّر نشود كه مخصوص بعقائد و اخلاق است كه در باطن وجود دارد و احيانا بآثار كشف ميشود پس نيست براى انسان در آن روز نيرو و ياورى و قمّى ره نقل نموده كه نيست براى او قوّتى كه تقويت پيدا كند بآن بر
----
جلد 5 صفحه 374
خالق خود و نه ياورى كه يارى كند او را و مانع شود از اراده خدا اگر بخواهد عذاب كند او را و نيز خداوند قسم ياد فرموده بآسمان كه داراى گردش و رجوع در هر دور است بمبدء حركت خود چنانچه گفته‌اند كواكب سبع سيّاره متحرّكند بحركت افلاكشان و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آسمان داراى باران است و گفته شده باران را رجع خوانده‌اند براى آنكه خداوند رجوع ميدهد آنرا در وقتى بعد از وقتى و نيز قسم ياد فرموده بزمين كه واجد شكافتن و بيرون آوردن روئيدنيها و چشمه‌ها است و جواب قسم آنست كه قرآن كلام فارق بين حق و باطل است به بيان هر يك از آن دو چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و جدّى است بازيچه و شوخى نيست كفار مكّه و قريش مكر و حيله مينمايند با تمام قواء براى خاموش نمودن نور آن و باطل نمودن سعى تو منهم در مقابل آنها كارى ميكنم كه مكر و حيله آنها باطل شود و شبيه باشد بكار آنها چون آنها را مهلت ميدهم و در ناز و نعمت ميپرورانم تا هر چه از دستشان بر آيد بكنند و استحقاقشان كامل گردد پس ناگهان آنها را ميگيرم و بانتقام كامل ميرسانم اى پيغمبر محترم تو هم بآنها مهلت بده و با آنها مدارا كن و در صدد انتقام كشيدن از آنها مباش و تعجيل در امر منما مهلت ده آنانرا مهلت كمى و قمّى ره نقل فرموده كه واگذار آنها را كمى و گفته شده خداوند خواسته كلام مؤكّد باشد و لفظ تكرار نشود لذا مهّلهم را به امهلهم تأكيد فرموده كه آن از باب تفعيل و اين از باب افعال است و اينكه مهلت موصوف بكمى شده براى آنست كه چيزيكه محقّق الوقوع است كه عذاب آخرت باشد نزديك است و فاصله‌اش كم است و بنظر حقير براى مزيد تهديد وعده عذاب و انتقام نزديك بآنها داده يا در دم مرگ و بعد از آن بعذابهاى گوناگون برزخى يا در زمان حيات بقتل و ذلّت و اسارت در فتوحات اسلامى و ظاهرا قلّت مستفاد از رويدا باعتبار آنست كه مصغّر ارواد بمعناى امهال است گويند أرودا روادا يعنى أمهل امهالا و وعده عذاب مستفاد از امر بمهلت دادن در زمان كم است يعنى من بزودى انتقام از آنها خواهم كشيد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نمازهاى واجب خود سوره و السّماء و الطّارق باشد از براى او است در نزد خداوند روز قيامت جاه و منزلت و باشد از رفقاء انبياء و اصحاب ايشان در بهشت‌
----
جلد 5 صفحه 375
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
خُلِق‌َ مِن‌ ماءٍ دافِق‌ٍ «6»
خلق‌ ‌شده‌ ‌از‌ ماء ريزنده‌، ‌اينکه‌ جواب‌ ‌از‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود: مِم‌َّ خُلِق‌َ ميفرمايد: خُلِق‌َ مِن‌ ماءٍ دافِق‌ٍ مراد مني‌ ‌است‌ ‌که‌ دفعة ريزش‌ ميكند ‌از‌ عورت‌ رجل‌
جلد 18 - صفحه 77
‌در‌ رحم‌ مرئه‌، و ممكن‌ ‌است‌ مراد مجتمع‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ گفتند: جاء القوم‌ دفقة ‌يعني‌ مجتمعين‌ ‌که‌ ماء الرجل‌ و ماء المرأة ‌در‌ رحم‌ مجتمع‌ ميشوند چنانچه‌ ميفرمايد:
إِنّا خَلَقنَا الإِنسان‌َ مِن‌ نُطفَةٍ أَمشاج‌ٍ امشاج‌ بمعني‌ آميخته‌ ‌شده‌، و خلقت‌ انسان‌ ‌از‌ نطفه‌ يكي‌ ‌از‌ مراتب‌ خلقت‌ ‌او‌ ‌است‌ مراحلي‌ قبل‌ داشته‌ و مراحلي‌ ‌بعد‌ دارد، اما مراحل‌ قبلي‌ ‌از‌ خاك‌ بوده‌ سپس‌ ‌از‌ مأكولات‌ انسان‌ ‌از‌ حبوب‌ و فواكه‌، سپس‌ ‌از‌ قسمت‌ ‌شده‌ بتمام‌ اعضاء بدن‌ و يك‌ قسمت‌ ‌آن‌ نطفه‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌از‌ تمام‌ اعضاء گرفته‌ ‌شده‌ سپس‌ بواسطه‌ قوه‌ شهوت‌ ‌در‌ مجرا گرفته‌ و خارج‌ ‌شده‌ و ‌در‌ رحم‌ قرار گرفته‌. و اما مراحل‌ بعدي‌ نطفه‌ علقه‌ ‌شده‌ سپس‌ مضغه‌ ‌ثم‌ العظم‌ ‌ثم‌ اللحم‌ ‌ثم‌ صورت‌ بندي‌ ‌شده‌ ‌تا‌ تمام‌ جسميت‌ ‌آن‌ خاتمه‌ پيدا كرده‌ سپس‌ روح‌ دميده‌ ‌شده‌ و ‌تا‌ مدت‌ معيني‌ ‌در‌ رحم‌ قرار گرفته‌ و ‌از‌ مأكولات‌ مادر سهم‌ گرفته‌ و رشد كرده‌ ‌تا‌ وضع‌ حمل‌ ‌شده‌ و بدنيا آمده‌ ‌که‌ ميفرمايد:
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 6)- و بی‌آنکه منتظر پاسخ آنها باشد جواب این سؤال را- که روشن است- خودش داده، می‌فرماید: «از یک آب جهنده آفریده شده است»! (خلق من ماء دافق). که این توصیفی است برای نطفه مرد که در آب منی شناور است، و به هنگام بیرون آمدن جهش دارد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۷۱: خط ۲۳۴:
[[رده:شگفتى خلقت انسان]][[رده:عنصر خلقت انسان]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:خلقت از منى]][[رده:شگفتى خلقت از منى]][[رده:نقش منى]]
[[رده:شگفتى خلقت انسان]][[رده:عنصر خلقت انسان]][[رده:نشانه هاى قدرت خدا]][[رده:خلقت از منى]][[رده:شگفتى خلقت از منى]][[رده:نقش منى]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الطارق ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الطارق ]]
{{#seo:
|title=آیه 6 سوره طارق
|title_mode=replace
|keywords=آیه 6 سوره طارق,طارق 6,خُلِقَ‌ مِنْ‌ مَاءٍ دَافِقٍ‌,شگفتى خلقت انسان,عنصر خلقت انسان,نشانه هاى قدرت خدا,خلقت از منى,شگفتى خلقت از منى,نقش منى,آیات قرآن سوره الطارق
|description=خُلِقَ‌ مِنْ‌ مَاءٍ دَافِقٍ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۲:۳۵

کپی متن آیه
خُلِقَ‌ مِنْ‌ مَاءٍ دَافِقٍ‌

ترجمه

از یک آب جهنده آفریده شده است،

از آبى جهنده آفريده شده است
از آب جهنده‌اى خلق شده،
از آب نطفه جهنده‌ای خلقت گردیده.
از آبی جهنده آفریده شده است؛
از آبى جهنده آفريده شده است،
از آبی جهیده آفریده شده است‌
از آبى جهنده آفريده شده،
او از آب جهنده‌ی ناچیزی آفریده شده است.
از آبی‌جهنده آفریده شده،
آفریده شد از آبی جهنده‌

He was created from gushing liquid.
ترتیل:
ترجمه:
الطارق ٥ آیه ٦ الطارق ٧
سوره : سوره الطارق
نزول : ٣ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«مَآءٍ»: آب. نکره آمدن آن دلیل بر ناچیزی و حقارت است (نگا: سجده / مرسلات / ). «دَافِقٍ»: جهنده. توصیف نطفه است که در آب منی شناور است و به هنگام بیرون آمدن، جهش و پرش دارد (نگا: عبس / و ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4» فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9» فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10»

سوگند به آسمان و ستاره طارق. و تو چه دانى كه طارق چيست؟ ستاره‌اى است درخشنده. (به اينها سوگند كه) هيچ كس نيست مگر آنكه بر او نگهبانى است. پس انسان بنگرد كه از چه آفريده شده است. از آبى جهنده آفريده شده است. كه از بين كمر و سينه بيرون مى‌آيد. همانا او بر باز گرداندنش تواناست. روزى كه اسرار آشكار شود. پس براى انسان، هيچ قدرتى (از درون) و ياورى (از بيرون) نيست.

نکته ها

«طارق» به معناى كسى است كه در شب وارد شود و در را بكوبد. «طرق» كوبيدن و «مطرقة» وسيله كوبيدن است و «طريق» به راه گفته مى‌شود، زيرا زير پا كوبيده مى‌شود.

«ثاقب» به معناى سوراخ كردن است، گويا اين ستاره با نور خود تاريكى شب را سوراخ مى‌كند. «صلب» به معناى محكم و مراد از آن، ستون فقرات پشت است و «ترائب» به استخوان‌هاى سينه گفته مى‌شود.

«تُبْلَى» از «بلوى» به معناى آزمايش است كه عامل آشكار شدن حقيقت‌هاست.

جلد 10 - صفحه 444

طبق روايتى از امام صادق عليه السلام مراد از طارق، ستاره زُحَل است كه ستاره اميرالمؤمنين و اوصياى اوست. «1»

اشعث بن قيس كه از منافقان بود، شبانه حلوايى براى حضرت على عليه السلام آورد و در خانه را زد تا با هديه حلواى شب، در روز مرتكب خلافى شود. حضرت، نام او را كه شبانه در خانه‌اش را كوبيد، طارق ناميد. «2»

مشابه آيه 4 اين سوره را در سوره انفطار مى‌خوانيم: «وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ كِراماً كاتِبِينَ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ» بر شما نگهبانانى گماشته شده كه بزرگوارانه، بدون كينه و سوء ظنّ، كارهاى شما را مى‌نويسند و آنچه انجام مى‌دهيد مى‌دانند.

پیام ها

1- انسان و تمام كارهاى او تحت حفاظت فرشتگان الهى است. (هم ثبت اعمال و هم حفظ از حوادث) «إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ»

2- چگونگى تولّد فرزند، از انعقاد نطفه تا خروج از شكم مادر، بايد مورد مطالعه و دقّت قرار گيرد كه هم زمينه خداشناسى است و هم معادشناسى. فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ‌ ...

3- انسان به خاطر دارا بودن عقل و علم و استعداد بايد در آفرينش خود دقت كند. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ»

4- توجّه به آفرينش انسان، زمينه ايمان به معاد است. «عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ»

5- معاد جسمانى است و جسم انسان در قيامت دوباره زنده مى‌شود. «رَجْعِهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6»

خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ‌: (اين جواب استفهام است) يعنى مخلوق گشته است از آبى كه ريزانيدن [آن‌] به شدت تمام است.

بيان- اين اسناد مجازى باشد و در حقيقت دافق مر صاحب آن را باشد.

يعنى آبى كه صاحب آن ريزنده آن است در رحم.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ السَّماءِ وَ الطَّارِقِ «1» وَ ما أَدْراكَ مَا الطَّارِقُ «2» النَّجْمُ الثَّاقِبُ «3» إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْها حافِظٌ «4»

فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ «5» خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ «6» يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ «7» إِنَّهُ عَلى‌ رَجْعِهِ لَقادِرٌ «8» يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ «9»

فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ «10» وَ السَّماءِ ذاتِ الرَّجْعِ «11» وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ «12» إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ «13» وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ «14»

إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً «15» وَ أَكِيدُ كَيْداً «16» فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً «17»

ترجمه‌

سوگند بآسمان‌

و آينده در شب و چه ميدانى تو چيست آينده در شب‌

آن ستاره درخشان است‌

نيست هيچ كسى مگر آنكه بر او نگهبانى است‌

پس بايد ببيند انسان از چه آفريده شد

آفريده شده از آب جهنده‌اى‌

كه بيرون ميآيد از پشت و استخوانهاى سينه‌

همانا آن آفريننده بر بر گرداندن او هر آينه توانا است‌

در روز كه آزموده شود اسرار نهانى‌

پس نيست مر او را هيچ نيرو و ياورى‌

سوگند بآسمان كه صاحب باز گشتن است‌

و بزمين كه صاحب شكافتن است‌

همانا آن هر آينه گفتارى است جدا كننده حق از باطل‌

و نيست آن بازيچه و شوخى‌

همانا آنان مكر مينمايند مكر نمودنى‌

و جزاى مكر ميدهم من جزا دادنى‌

پس مهلت ده كافران را و واگذار آنها را واگذاردن كمى.

تفسير

خداوند متعال قسم ياد فرموده بآسمان و آينده در شب و آشكار شونده در آن و ميفرمايد چه ميدانى تو اى پيغمبر مكرّم كه مراد از آينده در شب چيست چون طارق بر هر آينده در شب اطلاق ميشود و بيان فرموده كه مراد از آن ستاره درخشانى است كه نور آن از هفت آسمان گذشته بزمين ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه طارق ستاره درخشان زحل است كه در اعلى منازل آسمان جاى دارد و


جلد 5 صفحه 373

آن ستاره عذاب و قيامت است و در خصال از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در جواب مردى از يمن كه قائل بنحوست زحل بود فرمود نه چنين است آن ستاره امير المؤمنين عليه السّلام و ستاره اوصياء است و آن ستاره درخشانى است كه خداوند در قرآن آنرا وصف فرموده و ثاقب خوانده براى آنكه مطلع آن آسمان هفتم است و آن بنور خود آسمانها را شكافته تا در آسمان دنيا نور بخش شده و جواب قسم آنست كه فرموده نيست هيچ نفسى و شخصى مگر آنكه بر او حافظ و نگهبانى است از ملائكه كه حفظ ميكند او را از خطرات و آفات و لما بتخفيف نيز قرائت شده و بنابر اين كلمه ان مخفّفه از مثقّله است و لام فاصله و ما زائده است و بقرائت مشهوره ان نافيه و لمّا بمعناى الّا است چنانچه بيان شد پس بايد انسان فكر كند و ببيند كه از چه خلق شده از آب جهنده پستى كه بيرون ميآيد از ميان پشت مرد و استخوانهاى سينه زن و بداند خداوندى كه او را از آن حال باين حال رسانده و حفاظت و نگهدارى از او ميكند قادر است كه دو مرتبه او را زنده نمايد و بمقامات بالاترى برساند و براى اين او را خلق فرموده و حفظ ميفرمايد نه براى آنكه چند روز زندگانى مشوب بآلام و اسقام نموده و نيست و نابود گردد پس بايد خود را قابل نمايد از براى نيل بآن مقام بدستوريكه خداوند بتوسط انبياء عظام و اوصياء كرام خود باو داده است و آن روز كه بنده در آن بكمال لايق خود ميرسد روزى است كه سرائر و ضمائر و اعمال خوب و بد او آشكار و از يكديگر ممتاز ميگردد باختبار چنانچه در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه پرسيدند آن سرائرى كه خداوند اختبار ميفرمايد بندگان را بآن در قيامت چيست فرمود سرائر شما اعمالتان است از نماز و روزه و زكوة و وضو و غسل و هر واجبى چون اعمال تمامى اسرار خفيّه است پس اگر بخواهد مرد با آنكه نماز نخوانده باشد ميگويد خوانده‌ام و اگر وضو نگرفته باشد ميگويد گرفته‌ام و ظاهرا سرائر اعمّ از عقائد و اخلاق و اعمال باشد و در روايت بيان افراد خفيّه شده تا تصوّر نشود كه مخصوص بعقائد و اخلاق است كه در باطن وجود دارد و احيانا بآثار كشف ميشود پس نيست براى انسان در آن روز نيرو و ياورى و قمّى ره نقل نموده كه نيست براى او قوّتى كه تقويت پيدا كند بآن بر


جلد 5 صفحه 374

خالق خود و نه ياورى كه يارى كند او را و مانع شود از اراده خدا اگر بخواهد عذاب كند او را و نيز خداوند قسم ياد فرموده بآسمان كه داراى گردش و رجوع در هر دور است بمبدء حركت خود چنانچه گفته‌اند كواكب سبع سيّاره متحرّكند بحركت افلاكشان و قمّى ره نقل فرموده كه مراد آسمان داراى باران است و گفته شده باران را رجع خوانده‌اند براى آنكه خداوند رجوع ميدهد آنرا در وقتى بعد از وقتى و نيز قسم ياد فرموده بزمين كه واجد شكافتن و بيرون آوردن روئيدنيها و چشمه‌ها است و جواب قسم آنست كه قرآن كلام فارق بين حق و باطل است به بيان هر يك از آن دو چنانچه در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و جدّى است بازيچه و شوخى نيست كفار مكّه و قريش مكر و حيله مينمايند با تمام قواء براى خاموش نمودن نور آن و باطل نمودن سعى تو منهم در مقابل آنها كارى ميكنم كه مكر و حيله آنها باطل شود و شبيه باشد بكار آنها چون آنها را مهلت ميدهم و در ناز و نعمت ميپرورانم تا هر چه از دستشان بر آيد بكنند و استحقاقشان كامل گردد پس ناگهان آنها را ميگيرم و بانتقام كامل ميرسانم اى پيغمبر محترم تو هم بآنها مهلت بده و با آنها مدارا كن و در صدد انتقام كشيدن از آنها مباش و تعجيل در امر منما مهلت ده آنانرا مهلت كمى و قمّى ره نقل فرموده كه واگذار آنها را كمى و گفته شده خداوند خواسته كلام مؤكّد باشد و لفظ تكرار نشود لذا مهّلهم را به امهلهم تأكيد فرموده كه آن از باب تفعيل و اين از باب افعال است و اينكه مهلت موصوف بكمى شده براى آنست كه چيزيكه محقّق الوقوع است كه عذاب آخرت باشد نزديك است و فاصله‌اش كم است و بنظر حقير براى مزيد تهديد وعده عذاب و انتقام نزديك بآنها داده يا در دم مرگ و بعد از آن بعذابهاى گوناگون برزخى يا در زمان حيات بقتل و ذلّت و اسارت در فتوحات اسلامى و ظاهرا قلّت مستفاد از رويدا باعتبار آنست كه مصغّر ارواد بمعناى امهال است گويند أرودا روادا يعنى أمهل امهالا و وعده عذاب مستفاد از امر بمهلت دادن در زمان كم است يعنى من بزودى انتقام از آنها خواهم كشيد در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائتش در نمازهاى واجب خود سوره و السّماء و الطّارق باشد از براى او است در نزد خداوند روز قيامت جاه و منزلت و باشد از رفقاء انبياء و اصحاب ايشان در بهشت‌


جلد 5 صفحه 375

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


خُلِق‌َ مِن‌ ماءٍ دافِق‌ٍ «6»

خلق‌ ‌شده‌ ‌از‌ ماء ريزنده‌، ‌اينکه‌ جواب‌ ‌از‌ ‌آيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌که‌ فرمود: مِم‌َّ خُلِق‌َ ميفرمايد: خُلِق‌َ مِن‌ ماءٍ دافِق‌ٍ مراد مني‌ ‌است‌ ‌که‌ دفعة ريزش‌ ميكند ‌از‌ عورت‌ رجل‌

جلد 18 - صفحه 77

‌در‌ رحم‌ مرئه‌، و ممكن‌ ‌است‌ مراد مجتمع‌ ‌باشد‌ چنانچه‌ گفتند: جاء القوم‌ دفقة ‌يعني‌ مجتمعين‌ ‌که‌ ماء الرجل‌ و ماء المرأة ‌در‌ رحم‌ مجتمع‌ ميشوند چنانچه‌ ميفرمايد:

إِنّا خَلَقنَا الإِنسان‌َ مِن‌ نُطفَةٍ أَمشاج‌ٍ امشاج‌ بمعني‌ آميخته‌ ‌شده‌، و خلقت‌ انسان‌ ‌از‌ نطفه‌ يكي‌ ‌از‌ مراتب‌ خلقت‌ ‌او‌ ‌است‌ مراحلي‌ قبل‌ داشته‌ و مراحلي‌ ‌بعد‌ دارد، اما مراحل‌ قبلي‌ ‌از‌ خاك‌ بوده‌ سپس‌ ‌از‌ مأكولات‌ انسان‌ ‌از‌ حبوب‌ و فواكه‌، سپس‌ ‌از‌ قسمت‌ ‌شده‌ بتمام‌ اعضاء بدن‌ و يك‌ قسمت‌ ‌آن‌ نطفه‌ ‌شده‌ ‌که‌ ‌از‌ تمام‌ اعضاء گرفته‌ ‌شده‌ سپس‌ بواسطه‌ قوه‌ شهوت‌ ‌در‌ مجرا گرفته‌ و خارج‌ ‌شده‌ و ‌در‌ رحم‌ قرار گرفته‌. و اما مراحل‌ بعدي‌ نطفه‌ علقه‌ ‌شده‌ سپس‌ مضغه‌ ‌ثم‌ العظم‌ ‌ثم‌ اللحم‌ ‌ثم‌ صورت‌ بندي‌ ‌شده‌ ‌تا‌ تمام‌ جسميت‌ ‌آن‌ خاتمه‌ پيدا كرده‌ سپس‌ روح‌ دميده‌ ‌شده‌ و ‌تا‌ مدت‌ معيني‌ ‌در‌ رحم‌ قرار گرفته‌ و ‌از‌ مأكولات‌ مادر سهم‌ گرفته‌ و رشد كرده‌ ‌تا‌ وضع‌ حمل‌ ‌شده‌ و بدنيا آمده‌ ‌که‌ ميفرمايد:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 6)- و بی‌آنکه منتظر پاسخ آنها باشد جواب این سؤال را- که روشن است- خودش داده، می‌فرماید: «از یک آب جهنده آفریده شده است»! (خلق من ماء دافق). که این توصیفی است برای نطفه مرد که در آب منی شناور است، و به هنگام بیرون آمدن جهش دارد.

نکات آیه

۱ - منى (نطفه مرد)، عنصر اصلى در آفرینش جسم انسان (خلق من ماء دافق) «دَفَقَ الماء»; یعنى، آب به شدّت ریخت; این فعل به صورت لازم و متعدى استعمال مى شود; برخى تنها متعدى بودن آن را پذیرفته و «دافق» را به معناى «مدفوق» یا «ذى دفق» معنا کرده اند(مصباح). آب جهنده گرچه مى تواند بر منى مرد و تخمک زن تطبیق کند; زیرا هر دو از کیسه منى در مرد و تخمدان در زن بیرون مى جهند; ولى انصراف عرفى آن به نطفه مرد است.

۲ - جسم انسان، از آبى آفریده شده است که از مرد و زن یکباره تخلیه شده و از ظرف خود بیرون مى جهد. (ماء دافق) این احتمال وجود دارد که مراد از «ماء دافق»، نطفه مرد و تخمک زن - هر دو - باشد.

۳ - آفرینش انسان از آب، شگفت انگیز و نشانه قدرت خداوند بر معاد است. (علیها حافظ ... خلق من ماء دافق) برداشت یاد شده، با توجه به ارتباط این آیه با جمله «إنّه على رجعه لقادر» در آیات بعد است.

موضوعات مرتبط

  • انسان: شگفتى خلقت انسان ۳; عنصر خلقت انسان ۱، ۲
  • خدا: نشانه هاى قدرت خدا ۳
  • خلقت: خلقت از منى ۲; شگفتى خلقت از منى ۳
  • منى: نقش منى ۱

منابع