الرحمن ٣٨: تفاوت میان نسخهها
(افزودن سال نزول) |
(←تفسیر) |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَبِأَي|فَبِأَيِ]] [[کلمه غیر ربط::فَبِأَي| ]] [[شامل این ریشه::ايى| ]][[ریشه غیر ربط::ايى| ]][[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::آلاَء|آلاَءِ]] [[کلمه غیر ربط::آلاَء| ]] [[شامل این ریشه::الو| ]][[ریشه غیر ربط::الو| ]][[شامل این ریشه::الى| ]][[ریشه غیر ربط::الى| ]][[شامل این کلمه::رَبّکُمَا|رَبِّکُمَا]] [[کلمه غیر ربط::رَبّکُمَا| ]] [[شامل این ریشه::ربب| ]][[ریشه غیر ربط::ربب| ]][[شامل این ریشه::کما| ]][[ریشه غیر ربط::کما| ]][[شامل این کلمه::تُکَذّبَان|تُکَذِّبَانِ]] [[کلمه غیر ربط::تُکَذّبَان| ]] [[شامل این ریشه::کذب| ]][[ریشه غیر ربط::کذب| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَبِأَي|فَبِأَيِ]] [[کلمه غیر ربط::فَبِأَي| ]] [[شامل این ریشه::ايى| ]][[ریشه غیر ربط::ايى| ]][[شامل این ریشه::ب| ]][[ریشه غیر ربط::ب| ]][[شامل این ریشه::ف| ]][[ریشه غیر ربط::ف| ]][[شامل این کلمه::آلاَء|آلاَءِ]] [[کلمه غیر ربط::آلاَء| ]] [[شامل این ریشه::الو| ]][[ریشه غیر ربط::الو| ]][[شامل این ریشه::الى| ]][[ریشه غیر ربط::الى| ]][[شامل این کلمه::رَبّکُمَا|رَبِّکُمَا]] [[کلمه غیر ربط::رَبّکُمَا| ]] [[شامل این ریشه::ربب| ]][[ریشه غیر ربط::ربب| ]][[شامل این ریشه::کما| ]][[ریشه غیر ربط::کما| ]][[شامل این کلمه::تُکَذّبَان|تُکَذِّبَانِ]] [[کلمه غیر ربط::تُکَذّبَان| ]] [[شامل این ریشه::کذب| ]][[ریشه غیر ربط::کذب| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=پس به کدام یک از نعمتهای پروردگارتان (همان و او را) تکذیب میکنید؟ | |-|صادقی تهرانی=پس به کدام یک از نعمتهای پروردگارتان (همان و او را) تکذیب میکنید؟ | ||
|-|معزی=پس آیا به کدامین نعمتهای پروردگار شما (ای دو کس) تکذیب میکنید | |-|معزی=پس آیا به کدامین نعمتهای پروردگار شما (ای دو کس) تکذیب میکنید | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">So which of your Lord’s marvels will you deny?</div> | ||
|-|</tabber> | |||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/055038.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/055038.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره الرحمن | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::38|٣٨]] | قبلی = الرحمن ٣٧ | بعدی = الرحمن ٣٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف = }} | {{آيه | سوره = سوره الرحمن | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::38|٣٨]] | قبلی = الرحمن ٣٧ | بعدی = الرحمن ٣٩ | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف = }} | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
خط ۲۳: | خط ۳۱: | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link122 | آيات ۳۱ - | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link123 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link122 | آيات ۳۱ - ۷۸ سوره الرحمان]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link124 | معناى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۳#link123 | معناى آیه: «سَنَفرُغُ لَكُم أيّهَا الثّقَلَان»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link124 | معناى اين كه به جن و انس فرمود: «نمى توانيد بگريزيد، جز به سلطان»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link126 | مراد از مقام پروردگار در آيه : | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link126 | مراد از مقام پروردگار در آيه: «وَ لِمَن خَافَ مَقَامَ رَبّهِ جَنّتَان»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link127 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link127 | خوف از مقام پروردگار چیست؟]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link128 | اقوال مختلف درباره | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link128 | اقوال مختلف درباره اين كه: خائف از مقام ربّ، دو بهشت دارد]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link130 | توصیف حوريان و زنان بهشتى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link130 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link133 | ثنائى جميل بر خداوند، كه اين همه رحمت ارزانى داشته]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link133 | ثنائى جميل بر | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link134 | بحث روايتى]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link134 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link136 | رواياتى در ذيل آيه: «هَل جَزَاءُ الإحسَان إلّا الإحسَان»]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۴#link136 | رواياتى در ذيل آيه | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۸#link65 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۸#link65 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ «37» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «38» | |||
پس آنگاه كه آسمان شكافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آيد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟ | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) | |||
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود كه خبر داد شما را از انشقاق آسمان و تلون آن تا از شدت آن به او پناه جوئيد، تُكَذِّبانِ: تكذيب مىنمائيد اى جن و انس و انكار مىنمائيد. | |||
عبرت: مروى است شبى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله به جوانى رسيد كه نماز مىگزارد و اين آيه مىخواند و مىگريست و مىگفت: «ويلى من يوم تنشق فيه السماء» واى بر من از آن روزى كه آسمان شكافته شود. حضرت فرمود: اى جوان به حق آن خدائى كه جان من به امر او است كه ملائكه از گريه تو بگريستند «1». اين قسمت عبرتى است براى موحدان و معتقدان به عالم قيامت و جزا. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35) | |||
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40) | |||
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45) | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 116 | |||
ترجمه | |||
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد | |||
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران | |||
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان | |||
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد. | |||
تفسير | |||
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 117 | |||
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 118 | |||
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى | |||
---- | |||
جلد 5 صفحه 119 | |||
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
فَإِذَا انشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَت وَردَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) | |||
پس زماني که پاشيده شد آسمان پس ميباشد ورده مثل دهان وردة گفتند | |||
جلد 16 - صفحه 382 | |||
رنگهاي مختلف به خود گرفتن است گاهي سرخ گاهي زرد گاهي تيره مثل رنگ اسبها و بسياري از گلها بخصوص در فصول مختلف مثل شتاء و صيف و ربيع و خريف و دهان جمع دهن بمعني روغن که آنهم رنگهاي مختلف دارد روغني که از فواكه و گلها گرفته ميشود اشاره به اينكه روز قيامت که آسمان از هم پاشيده ميشود که ميفرمايد: | |||
إِذَا السَّماءُ انشَقَّت انشقاق آيه 1 هر قسمتي رنگهاي مختلف پيدا ميكند مثل گلها و روغنها و ممكن است اشاره باين باشد که همين نحوي که آسمان رنگهاي مختلف پيدا ميكند رنگ بشر هم در صحراي محشر مختلف بعضي مبيضّة الوجوه بعضي مسودة الوجوه، بعضي نوراني، بعضي ظلماني، بعضي با صورت باز بعضي گرفته که در آيات شريفه اشاره دارد و ممكن است آسمانها در نظر اهل محشر مختلف ديده ميشود در نظر بعضي ابيض در نظر بعضي احمر يا اصفر و امثال اينها و اللّه العالم. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
(آیه 38)- و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشداری است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفی است از الطاف الهی، بعد از آن، همان جمله سابق را تکرار فرموده، میگوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ). | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۸۰: | خط ۲۰۳: | ||
[[رده:اهمیت اقرار به نعمتهاى خدا]][[رده:تشابه جن با انسان]][[رده:جنیان کافر]][[رده:جنیان مکذب]][[رده:سرزنش جنیان کافر]][[رده:آثار ربوبیت خدا]][[رده:توصیه هاى خدا]][[رده:زمینه خدا شناسى]][[رده:سرزنشهاى خدا]][[رده:آثار ذکر فرجام آفرینش]][[رده:آثار ذکر قدرت خدا]][[رده:آثار ذکر نعمت]][[رده:اهمیت ذکر منشأ نعمت]][[رده:فلسفه فناپذیرى زندگى دنیوى]][[رده:غفلت از قدرت خدا]][[رده:غفلت از نعمتهاى خدا]][[رده:سرزنش کافران]][[رده:زمینه اجتناب از کفر]] | [[رده:اهمیت اقرار به نعمتهاى خدا]][[رده:تشابه جن با انسان]][[رده:جنیان کافر]][[رده:جنیان مکذب]][[رده:سرزنش جنیان کافر]][[رده:آثار ربوبیت خدا]][[رده:توصیه هاى خدا]][[رده:زمینه خدا شناسى]][[رده:سرزنشهاى خدا]][[رده:آثار ذکر فرجام آفرینش]][[رده:آثار ذکر قدرت خدا]][[رده:آثار ذکر نعمت]][[رده:اهمیت ذکر منشأ نعمت]][[رده:فلسفه فناپذیرى زندگى دنیوى]][[رده:غفلت از قدرت خدا]][[رده:غفلت از نعمتهاى خدا]][[رده:سرزنش کافران]][[رده:زمینه اجتناب از کفر]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الرحمن ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الرحمن ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 38 سوره رحمن | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 38 سوره رحمن,رحمن 38,فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ,اهمیت اقرار به نعمتهاى خدا,تشابه جن با انسان,جنیان کافر,جنیان مکذب,سرزنش جنیان کافر,آثار ربوبیت خدا,توصیه هاى خدا,زمینه خدا شناسى,سرزنشهاى خدا,آثار ذکر فرجام آفرینش,آثار ذکر قدرت خدا,آثار ذکر نعمت,اهمیت ذکر منشأ نعمت,فلسفه فناپذیرى زندگى دنیوى,غفلت از قدرت خدا,غفلت از نعمتهاى خدا,سرزنش کافران,زمینه اجتناب از کفر,آیات قرآن سوره الرحمن | |||
|description=فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۲۱
کپی متن آیه |
---|
فَبِأَيِ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ |
ترجمه
الرحمن ٣٧ | آیه ٣٨ | الرحمن ٣٩ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۳۱ - ۷۸ سوره الرحمان
- معناى آیه: «سَنَفرُغُ لَكُم أيّهَا الثّقَلَان»
- معناى اين كه به جن و انس فرمود: «نمى توانيد بگريزيد، جز به سلطان»
- مراد از مقام پروردگار در آيه: «وَ لِمَن خَافَ مَقَامَ رَبّهِ جَنّتَان»
- خوف از مقام پروردگار چیست؟
- اقوال مختلف درباره اين كه: خائف از مقام ربّ، دو بهشت دارد
- توصیف حوريان و زنان بهشتى
- ثنائى جميل بر خداوند، كه اين همه رحمت ارزانى داشته
- بحث روايتى
- رواياتى در ذيل آيه: «هَل جَزَاءُ الإحسَان إلّا الإحسَان»
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ «37» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «38»
پس آنگاه كه آسمان شكافته شده، گلگون و مثل روغن گداخته در آيد، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما: پس به كدام از نعمتهاى پروردگار خود كه خبر داد شما را از انشقاق آسمان و تلون آن تا از شدت آن به او پناه جوئيد، تُكَذِّبانِ: تكذيب مىنمائيد اى جن و انس و انكار مىنمائيد.
عبرت: مروى است شبى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله به جوانى رسيد كه نماز مىگزارد و اين آيه مىخواند و مىگريست و مىگفت: «ويلى من يوم تنشق فيه السماء» واى بر من از آن روزى كه آسمان شكافته شود. حضرت فرمود: اى جوان به حق آن خدائى كه جان من به امر او است كه ملائكه از گريه تو بگريستند «1». اين قسمت عبرتى است براى موحدان و معتقدان به عالم قيامت و جزا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
سَنَفْرُغُ لَكُمْ أَيُّهَ الثَّقَلانِ (31) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (32) يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطارِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ إِلاَّ بِسُلْطانٍ (33) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (34) يُرْسَلُ عَلَيْكُما شُواظٌ مِنْ نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنْتَصِرانِ (35)
فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (36) فَإِذَا انْشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَتْ وَرْدَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38) فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ (39) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (40)
يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِي وَ الْأَقْدامِ (41) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (42) هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ (43) يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَمِيمٍ آنٍ (44) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (45)
جلد 5 صفحه 116
ترجمه
زود باشد كه بپردازيم بحساب شما اى دو گروه جنّ و انس
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اى گروه جنيان و آدميان اگر ميتوانيد كه بگريزيد از اطراف آسمانها و زمين پس بگريزيد بيرون نميرويد مگر با قدرتيكه نداريد آنرا
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
فرستاده ميشود براى شما شعله خالصى از آتش و مس گداخته پس دفع نتوانيد كرد
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس چون شكافته شود آسمان پس بگردد گلگون مانند روغنهاى گوناگون
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پس در چنين روز سؤال نميشود از گناهش انسانى و نه جنّى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
شناخته ميشوند گناهكاران بعلامتشان پس گرفته ميشوند بموهاى پيشانى و قدمها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
اينست دوزخى كه تكذيب ميكردند آنرا گناهكاران
ميگردند ميان آن و ميان آب گرم جوشان
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
گفتهاند فراغ در لغت بدو معنى آمده يكى بمعناى قصد چنانچه گفته ميشود فارغ ميشوم براى فلان امر يعنى قصد ميكنم آنرا و ديگر بمعناى بيرون آمدن از كارى براى پرداختن بكار ديگر و اين معنى در باره خداوند معقول نيست چون مشغول نميكند و باز نميدارد او را كارى از كارى پس معناى اوّل متعيّن است و مراد آنست كه در آتيه قصد ميكنيم براى رسيدگى بحساب شما اى دو گروه سنگين از بار تكليف يا و زين و مهمّ در روى زمين كه جن و انسيد و محتمل است مراد آن باشد كه در آتيه فارغ ميشوم از اداره معاش شما در دنيا و ميپردازم بحساب و جزاى اعمال شما در آخرت بر سبيل تمثيل و تشبيه بحال كسيكه خود را مجرّد براى انجام امرى نموده كه بهتر ميتواند بآن رسيدگى نمايد تا بيشتر موجب تهديد و تخويف باشد و قمّى ره نقل فرموده كه مراد از ثقلان كتاب خدا و عترت پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم است با تمسّك بحديث مشهور انّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى و بنابراين شايد مراد كشيدن انتقام
جلد 5 صفحه 117
از ستمكاران بآن دو باشد و در هر حال حساب و جزا و انتقام هر چه از حق صادر شود چون براى انتظام امور خلق و بصلاح آنها است لطف و نعمت است خصوصا براى اهل ايمان از جن و انس پس نبايد منكر هيچ يك از نعم الهى شوند و مؤيّد معناى سابق- الذكر و آنكه نقل قمّى ره بر سبيل تأويل بوده خطاب خداوند بجن و انس است و تهديد آن دو گروه بآنكه قدرت نداريد از تحت اراده و حيطه تصرف من خارج شويد بنفوذ و فرار از جوانب و اطراف ملك من چون اگر بخواهيد فرار كنيد بايد با قدرتيكه من بشما بدهم بكنيد و چنين قدرتى من بشما ندادم يا اگر ميتوانيد نفوذ نمائيد در اقطار آسمانها و زمين براى علم باوضاع و احوال آنها نفوذ نمائيد و مطلع شويد ولى نميتوانيد مگر من دليلى براى شما اقامه نمايم و بواسطه آن عالم شويد چون سلطان بر قدرت و قوّت و حجّت اطلاق ميشود و در صورت اول مراد بيان قدرت تامّه الهيّه و عجز مخلوق از خروج از تحت سلطنت او است و در صورت دوم مراد بيان انحصار علم است بمبدء فيّاض و آنچه از او بخلق افاضه شود و در هر حال اين معنى از ادله توحيد و موجب ترغيب بطاعت و بعد از معصيت است و نعمتى است از نعم الهيّه كه نبايد آن را انكار نمود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه چون قيامت بر پا شود خداوند جن و انس را يكجا مجتمع فرمايد پس ملائكه هفت آسمان نازل و مرتّبا بر آنها احاطه نمايند مانند هفت خيمه و منادى الهى آنها را باين آيه مخاطب نمايد و آنها خودشان را محاط بحلقههائى از ملائكه ببينند و راه گريز نداشته باشند و در بعضى ذكر شده كه شعلهئى از آتش هم بر آنها احاطه مينمايد و اين آيه تا شواظ من نار بآنها ندا ميشود در هر حال آن شعله و زبانه آتش با دود يا بيدود و مس گداخته كه بفرق آنها ريخته ميشود باختلاف تفاسير بمنزله تشريفات ورودى آنها است بجهنّم كه براى آنان قبلا ارسال ميشود و اين عذاب و ساير عذابهائى كه بعدا بيان ميشود هر يك نعمتى است از خدا براى خلق چون افعال او تماما موافق با صلاح عامّه و حفظ انتظامات امور دنيوى آنها بآن ميشود و اخبار خداوند از آن موجب اجتناب آنان از معاصى و مضارّ و افعال ناشايسته و قبيح است پس مناسب است بعد از ذكر آنها گفته شود پس كدام يك از نعمتهاى الهى را انكار مينمائيد
جلد 5 صفحه 118
اين بيان مفسّرين است كه براى وجه مناسبت اين آيه با آيات عذاب فرمودهاند ولى بنظر حقير لازم نيست بتكلّف عذاب را نعمت قلمداد كرد چون مفاد اصلى اين آيه تخويف از كفران نعمت است و بعد از بيان پارهاى از نعم بىپايان الهى و ذكر بعضى از عذابها مناسب است گفته شود پس بكدام يك از نعمتهاى خدا انكار ميورزيد تا باين عذاب و امثال آن گرفتار گرديد خصوصا با بودن اهل ايمان و مظلومين در ضمن مخاطبين كه اين عذابها براى انتقام آنها است و نعمت بودنش براى آنان واضح است و چون روز قيامت آسمان شكافته گردد براى نزول ملائكه و عدم حاجت بآن از حرارت آتش جهنّم در بدو امر گلگون شود و بعد مانند روغنهاى گوناگون كه همه از حرارت آتش آب ميشوند مضمحل و نابود ميگردد يا مانند روغن ماليدنى كه بمالش تمام ميشود فانى ميگردد چون دهان جمع دهن است و بر روغن ماليدنى هم اطلاق ميشود و ورده اگر چه واحد ورد است و بر هر گلى اطلاق ميشود ولى بيشتر استعمال آن در گل سرخ است كه اينجا اراده شده و از مفسّرين تفسيراتى براى ورده و دهان و وجه شبه در اين مقام نقل شده كه حقير چون نپسنديدم ذكر ننمودم و در آنروز از هيچ يك از جن و انس سؤال نميشود كه چه گناهى در دنيا نموديد ولى سؤال ميشود كه چرا گناه كرديد چون خدا فرموده آنها مسئولند و بسيما شناخته ميشوند و خداوند عالم است احتياج بسئوال براى تحصيل علم ندارد سؤال خدا براى توبيخ و ملامت است و بعضى گفتهاند در وقت حشر سؤال نشود چون همه واله و سرگردانند سؤال در موقف حساب است و از روايات ائمه اطهار استفاده ميشود كه از شيعيان سؤال نميشود چون عذاب آنها در برزخ تمام ميشود و بىگناه وارد محشر ميگردند و بنا بر اين شايد خداوند غير شيعيان از جن و انس را چون از فطرت اصليّه خودشان خارج شدهاند داخل در نوع ندانسته و حساب نفرموده كه فرموده سؤال نميشود از گناه او در آن روز انسى و جنّى و جانّ بر بنى جانّ اطلاق ميشود چنانچه آدم بر بنى آدم گفته ميشود و گناهكاران رو سياه و سر شكسته و محزون و مغموم وارد محشر ميگردند و مأمورين الهى كه ملائكه دوزخند باين علائم آنها را شناخته بعضى را بموى سر و بعضى را بپاها گرفته بر زمين محشر ميكشند و بجهنّم ميبرند و بعضى
جلد 5 صفحه 119
گفتهاند جمع مينمايند موى سر و پاهاشان را در غل و بدوزخ ميكشند و مىاندازند در آتش و در هر حال بآنها بعد از وصول بجهنّم براى مزيد خفّت و خوارى و سرزنش گفته ميشود اين جهنمى است كه شما در دنيا منكر آن بوديد و آنها گردش ميكنند در ميان جهنّم بحركت آتش و دور ميزنند در ميان آب جوشى كه بسرشان ريخته ميشود از شدّت سوزش وقتى كه طلب تخفيف عذاب يا جرعه آب مينمايند چون آنى بمعناى بالغ بمنتهاى حرارت است پس چرا بايد بعضى از نعمتهاى پروردگارشان را منكر شوند كه بچنين عذابى مبتلا گردند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَإِذَا انشَقَّتِ السَّماءُ فَكانَت وَردَةً كَالدِّهانِ (37) فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (38)
پس زماني که پاشيده شد آسمان پس ميباشد ورده مثل دهان وردة گفتند
جلد 16 - صفحه 382
رنگهاي مختلف به خود گرفتن است گاهي سرخ گاهي زرد گاهي تيره مثل رنگ اسبها و بسياري از گلها بخصوص در فصول مختلف مثل شتاء و صيف و ربيع و خريف و دهان جمع دهن بمعني روغن که آنهم رنگهاي مختلف دارد روغني که از فواكه و گلها گرفته ميشود اشاره به اينكه روز قيامت که آسمان از هم پاشيده ميشود که ميفرمايد:
إِذَا السَّماءُ انشَقَّت انشقاق آيه 1 هر قسمتي رنگهاي مختلف پيدا ميكند مثل گلها و روغنها و ممكن است اشاره باين باشد که همين نحوي که آسمان رنگهاي مختلف پيدا ميكند رنگ بشر هم در صحراي محشر مختلف بعضي مبيضّة الوجوه بعضي مسودة الوجوه، بعضي نوراني، بعضي ظلماني، بعضي با صورت باز بعضي گرفته که در آيات شريفه اشاره دارد و ممكن است آسمانها در نظر اهل محشر مختلف ديده ميشود در نظر بعضي ابيض در نظر بعضي احمر يا اصفر و امثال اينها و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 38)- و از آنجا که اعلام وقوع این حوادث هولناک در صحنه قیامت، و یا قبل از آن هشداری است به همه مجرمان و مؤمنان، و لطفی است از الطاف الهی، بعد از آن، همان جمله سابق را تکرار فرموده، میگوید: «پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید»؟! (فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ).
نکات آیه
۱ - وجود عناصر کافر و تکذیب گر، در میان جن همانند آدمیان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۲ - توبیخ شدن کافران و تکذیب گران جن و انس، به خاطر بى اعتنایى به نعمت هاى الهى و غفلت از قدرت قاهر او بر نظام جهان (فإذا انشقّت السّماء ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) عبارت «انشقّت السّماء...» نشانگر قدرت قاهر خداوند بر جهان است و از این که پس از تذکر قدرت، تکذیب گران را به محاکمه نشانده، مطلب بالا استفاده مى شود. گفتنى است که تثنیه آمدن «کما» و «تکذّبان» به خاطر توجه خطاب به جن و انس مى باشد.
۳ - توجه به فرجام هستى و قدرت قاهر خداوند، زمینه ساز اجتناب انسان از کفر و تکذیب حق (فإذا انشقّت السّماء ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۴ - توجه به نعمت هاى گسترده الهى، زمینه ساز شناخت پروردگار جهان (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۵ - خداوند، خواهان توجه و اذعان خلق به الهى بودن نعمت ها (فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان)
۶ - پایان پذیرى عمر زندگى دنیا، در راستاى ربوبیت الهى براى خلق است; نه زوال همیشگى آنان. (فإذا انشقّت السّماء ... فبأىّ ءالآء ربّکما تکذّبان) با توجه به این که «انشقاق آسمان» زمینه ساز برپایى قیامت است، خداوند با تذکر ربوبیت خویش به خلق، یادآور شده است که این فروپاشى به معناى نابودى ابدى نیست; بلکه کارى در راستاى ربوبیت همیشگى خدا نسبت به آنان است.
موضوعات مرتبط
- اقرار: اهمیت اقرار به نعمتهاى خدا ۵
- جن: تشابه جن با انسان ۱; جنیان کافر ۱; جنیان مکذب ۱; سرزنش جنیان کافر ۲
- خدا: آثار ربوبیت خدا ۶; توصیه هاى خدا ۵; زمینه خدا شناسى ۴; سرزنشهاى خدا ۲
- ذکر: آثار ذکر فرجام آفرینش ۳; آثار ذکر قدرت خدا ۳; آثار ذکر نعمت ۴; اهمیت ذکر منشأ نعمت ۵
- زندگى: فلسفه فناپذیرى زندگى دنیوى ۶
- غفلت: غفلت از قدرت خدا ۲; غفلت از نعمتهاى خدا ۲
- کافران: سرزنش کافران ۲
- کفر: زمینه اجتناب از کفر ۳
منابع