الحجر ٤٤: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لَهَا|لَهَا]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[شامل این کلمه::سَبْعَة|سَبْعَةُ]] [[کلمه غیر ربط::سَبْعَة| ]] [[شامل این ریشه::سبع‌| ]][[ریشه غیر ربط::سبع‌| ]][[شامل این کلمه::أَبْوَاب|أَبْوَابٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَبْوَاب| ]] [[شامل این ریشه::بوب‌| ]][[ریشه غیر ربط::بوب‌| ]][[شامل این کلمه::لِکُل|لِکُلِ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِکُل| ]] [[شامل این ریشه::کلل‌| ]][[ریشه غیر ربط::کلل‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::بَاب|بَابٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::بَاب| ]] [[شامل این ریشه::بوب‌| ]][[ریشه غیر ربط::بوب‌| ]][[شامل این کلمه::مِنْهُم|مِنْهُمْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[شامل این کلمه::جُزْء|جُزْءٌ]] [[کلمه غیر ربط::جُزْء| ]] [[شامل این ریشه::جزء| ]][[ریشه غیر ربط::جزء| ]][[شامل این کلمه::مَقْسُوم|مَقْسُومٌ‌]] [[کلمه غیر ربط::مَقْسُوم| ]] [[شامل این ریشه::قسم‌| ]][[ریشه غیر ربط::قسم‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::لَهَا|لَهَا]] [[شامل این ریشه::ل‌| ]][[شامل این ریشه::ها| ]][[شامل این کلمه::سَبْعَة|سَبْعَةُ]] [[کلمه غیر ربط::سَبْعَة| ]] [[شامل این ریشه::سبع‌| ]][[ریشه غیر ربط::سبع‌| ]][[شامل این کلمه::أَبْوَاب|أَبْوَابٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::أَبْوَاب| ]] [[شامل این ریشه::بوب‌| ]][[ریشه غیر ربط::بوب‌| ]][[شامل این کلمه::لِکُل|لِکُلِ‌]] [[کلمه غیر ربط::لِکُل| ]] [[شامل این ریشه::کلل‌| ]][[ریشه غیر ربط::کلل‌| ]][[شامل این ریشه::ل‌| ]][[ریشه غیر ربط::ل‌| ]][[شامل این کلمه::بَاب|بَابٍ‌]] [[کلمه غیر ربط::بَاب| ]] [[شامل این ریشه::بوب‌| ]][[ریشه غیر ربط::بوب‌| ]][[شامل این کلمه::مِنْهُم|مِنْهُمْ‌]] [[شامل این ریشه::من‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[شامل این کلمه::جُزْء|جُزْءٌ]] [[کلمه غیر ربط::جُزْء| ]] [[شامل این ریشه::جزء| ]][[ریشه غیر ربط::جزء| ]][[شامل این کلمه::مَقْسُوم|مَقْسُومٌ‌]] [[کلمه غیر ربط::مَقْسُوم| ]] [[شامل این ریشه::قسم‌| ]][[ریشه غیر ربط::قسم‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ‌ لِکُلِ‌ بَابٍ‌ مِنْهُمْ‌ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‌
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=«برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنِ آنان است.»
|-|صادقی تهرانی=«برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنِ آنان است.»
|-|معزی=برای آن است هفت در هر دری را است از ایشان بخشی جداگانه‌
|-|معزی=برای آن است هفت در هر دری را است از ایشان بخشی جداگانه‌
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">“It has seven doors; for each door is an assigned class.”</div>
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/015044.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/015044.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::44|٤٤]] | قبلی = الحجر ٤٣ | بعدی = الحجر ٤٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
{{آيه | سوره = سوره الحجر | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::44|٤٤]] | قبلی = الحجر ٤٣ | بعدی = الحجر ٤٥  | کلمه = [[تعداد کلمات::8|٨]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
خط ۲۶: خط ۳۴:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link143 | آيات ۲۶ - ۴۸،سوره حجر]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link144 | معناى خلقت انسان از ((صلصال من حماء مسنون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link143 | آيات ۲۶ - ۴۸ سوره حجر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link145 | توضيحاتى درباره معناى لغوى ((جن ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link144 | معناى خلقت انسان از «صَلصَال مِن حَمَاءٍ مَسنُون»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link146 | آيا ((جان )) همان جن است ؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link145 | توضيحاتى درباره حقیقت «جانّ» و «جنّ»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link147 | بحث در مبداء خلقت جن و تناسل و ذيريه داشتن او]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link148 | معناى كلمۀ «بَشَر»، در آيه شریفه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link148 | معناى كلمه ((بشر)) و نكته اى كه در التفات از تكلم به غيب در آيه : ((و اذاقال ربك )) هست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link151 | توضیحی پیرامون معنای «تسویه» و «نفخ روح الهی در انسان»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link149 | معناى ((سويته )) و ((نفخت فيه من روحى )) و توضيحى در رابطه بين روح و بدن]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link151 | وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان، تا روز جزا]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link150 | اشاره به وجه استثناء ابليس از ملائكه با اينكه او از جن است و نه از ملائكه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link154 | ابليس مأمور به سجده بر نوع بشر بود،د نه تنها آدم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link151 | وجه تقييد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link156 | «وقت معلوم»، به چه معناست و براى چه كسى معلوم است؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۷#link152 | وجه اينكه خداوند لعنت خود را به ابليس اختصاص داد ((عليك لعنتى ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link157 | چرا شیطان، اغوای خود را به خدا نسبت داد و گفت: «ربّ بِما أغوَیتنی...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link153 | وجه تقيد و تحديد لعنت بر شيطان تا روز جزا در: ((ان عليك اللعنة الى يوم الدين ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link159 | جواب كلّى، به مفسران مزبور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link154 | ابليس ماءمور به سجده بر نوع بشر بودند نه تنها آدم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link160 | معناى جملۀ شیطان که گفت: «لَأُزَيِّنَنَّ لَهُم فِى الأرض»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link155 | روزى كه تا آن به شيطان مهلت داده شده روز قيامت نيست !]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link161 | مراد از «بندگان مُخلَصين»، كه از اغواى شيطان مصون هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link156 | ((وقت معلوم )) به چه معناست و براى چه كسى معلوم است ؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link162 | معناى آیه «هَذَا صِرَاطٌ عَلَىَّ مُستَقِيم»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link157 | توضيح در مورد نسبت اغواء به خدا در ((رب بما اعوتينى ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link165 | مقصود از «عِبَادِى» در آيه شريفه و نقد نظر مفسّران در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link158 | وجوهى كه مفسران براى توجيه حمل جمله : ((بما اغويتنى )) براضلال ابتدائى خدا ذكر كرده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link167 | معناى اين كه جهنم هفت در دارد: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link159 | جواب كلى به مفسران مزبور]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link168 | «متّقين» در آيه شریفه، اعمّ از «مُخلَصِين» هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link160 | معناى جمله : ((لا زينن لهم فى الارض )) و دلالت آن بر اينكه زمين ظرف اغواى شيطاناست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link169 | نقد سخن «فخر رازى» كه گفته است مراد از «متقين»، كسانى اند كه ازشرك بپرهيزند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link161 | مراد از ((عبادت مخلصين )) كه از اغواى شيطان مصون هستند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۸#link162 | معناى بر خدا بودن راه شيطان ((هذا صراط على مستقيم )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link163 | آيه : ((ان عبادى ليس لك عليهم سلطان ...)) متضمن سه جواب به ابليس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link164 | رواياتى چند درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link165 | مقصود از ((عبادى )) و استثناء در آيه شريفه و نقد نظر مفسران در اين خصوص]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link166 | اثبات سلطنت و ولايت براى ابليس ، با سلطنت مطلقه خدا منافات ندارد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link167 | معناى اينكه جهنم هفت در دارد: ((لها سبعة الواب ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link168 | ((متقين )) در آيه : ((ان متقين فى جنات ...)) اعم از ((مخلصين )) در آيه : ((الا عبادكمنهم المخلصين )) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link169 | نقد و ابطال سخن ((فخر رازى )) كه گفته است مراد از ((متقين )) كسانى است كه ازشرك بپرهيزند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link170 | بيان حال متقين در ورودشان به بهشت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link170 | بيان حال متقين در ورودشان به بهشت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link171 | قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link171 | قضاهاى رانده شده اى كه در قرآن حكايت شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link172 | رواياتى درباره نفخ روح در كالبد آدم عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link172 | بحث روایتی: (رواياتى درباره برخی آیات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۱۹#link173 | چند روايت درباره وقت يوم معلوم در آيه ((فانك من المنظرين الى يوم الوقت المعلوم ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link174 | رواياتى در بيان مراد از درهاى جهنم در آیه: «لَهَا سَبعَةُ أبوَاب...»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link174 | روايتى در بيان مراد از درهاى جهنم در ذيل جمله : ((لها سبعة ابواب ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link175 | چند روايت در تفسير آیه: «إخوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِين»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۲۰#link175 | چند روايت در تفسير و بيان مراد جمله : ((اخوانا على سرر متقابلين ))]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link9 | آيه ۲۶ - ۴۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link9 | آيه ۲۶ - ۴۴]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link10 | تفسير :]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link10 | تفسير :]]
خط ۷۰: خط ۷۰:
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link16 | ۵ - جان چيست ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link16 | ۵ - جان چيست ؟]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link17 | ۶ - قرآن و خلقت انسان .]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۴۷#link17 | ۶ - قرآن و خلقت انسان .]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ «44»
براى آن هفت در است، براى هر در بخشى از آن گمراهان تقسيم شده‌اند.
جلد 4 - صفحه 462
===نکته ها===
هفت درب دوزخ، شايد اشاره به تعداد زياد آن باشد. يعنى عوامل بسيارى سبب جهنمى شدن انسان مى‌شود. نظير آيه 27 لقمان كه مى‌فرمايد: اگر درختان قلم وهفت دريا مركب شوند، «وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» نمى‌توانند كلمات خدا را بنويسند. كنايه از اينكه مخلوقات الهى به قدرى زيادند كه قابل شماره و حساب نيستند.
===پیام ها===
1- هر يك از بهشت و دوزخ راههايى دارد. «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ»
(در نهج‌البلاغه مى‌خوانيم كه مجاهدان درب خاصى براى بهشت دارند)
2- دوزخ همچون بهشت، طبقات و مراتبى دارد وهركس مطابق جرمش كيفر مى‌شود. «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)
لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ‌: از براى جهنم هفت در باشد به عدد طبقات آن. تفسير برهان‌ «1» از على بن ابراهيم در حديثى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده اسامى درجات جهنم را با ذكر آيات و پاره‌اى از اشارات، فقط اسامى دركات اينجا نقل شود: اعلاى آن جحيم، دومى: لظى، سومى: سقر، چهارمى:
حطمه، پنجمى: هاويه، ششمى: سعير، هفتمى: جهنم. لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‌: براى هر درى، يعنى هر طبقه را از گمراهان نصيبى است قسمت شده. حاصل آن كه هرآينه مختص به طايفه‌اى است، روايات و اقوال در بيان آنها مختلف است.
سيد بن طاوس‌ «2» نقل نموده: وقتى اين دو آيه شريفه بر پيغمبر نازل شد، حضرت گريه شديد، و اصحاب هم گريه نمودند، ندانستند جبرئيل چه آورده، هيچ كس جرئت تكلم نداشت، و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر وقت حضرت فاطمه سلام اللّه عليها را مى‌ديد خوشحال مى‌شد. بعضى اصحاب به در خانه رفتند، ديدند حضرت مشغول آسياى جو، و مى‌فرمايد: (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌)* «3» سلام و خبر به پيغمبر دادند، حضرت بيرون آمد با شمله كهنه كه‌
----
«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 346.
«2» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 346.
«3» شورى آيه 36.
جلد 7 - صفحه 114
دوازده وصله از ليف خرما داشت. سلمان گريه كرد و گفت: وا حزنا، قيصر و كسرى در حرير و سندس، و دختر رسول خدا چنين كسائى. چون حضرت فاطمه عليها السّلام بر پيغمبر وارد شد، گفت: سلمان تعجب از لباس نموده، به حق خدائى كه تو را مبعوث گردانيده، من و على عليه السّلام پنج سال است با پوست گوسفندى روز علف دهيم شتر را و شب فراش سازيم. حضرت فرمود:
اى سلمان، دختر من از پيش روندگان است. بعد جهت گريه را سؤال، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين دو آيه را ذكر، حضرت فاطمه عليها السّلام برو در افتاد، گفت: الويل ثم الويل، كسى را كه داخل آتش شود.
سلمان گفت: كاش گوسفندى بودم گوشتم را مى‌خوردند و پوستم را مشك مى‌كردند.
ابو ذر گفت: كاش مادرم مرا نمى‌زائيد و ذكر آتش نمى‌شنيدم.
عمار گفت: كاش پرنده و با طيور محشور در صحرا و مرا حسابى و عقابى نبود.
حضرت على عليه السّلام دست به سر با گريه فرمود: واى از دورى سفر و كمى توشه در سفر قيامت، جزا يابند، و در آتش تردد كنند، مريضانى كه عيادت نشوند، و مجروحانى كه مداوا نشوند، و اسيرانى كه رها نشوند، از آتش مى‌خورند و مى‌آشامند، و بين طبقات آتش زير و رو شوند، و به مقطعات نيران ملبس، و با شياطين قرين گردند.
وقتى معصومين و مخلصين به شنيدن آتش چنين گويند، حال سايرين چگونه باشد؟ تا كه دستت مى‌رسد قبل از مرگ كارى بكن.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)
قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)
ترجمه‌
گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند
گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى‌
تا روز وقت دانسته شده‌
گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى‌
----
جلد 3 صفحه 253
ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى‌
مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند
گفت اين راهى است بر من راست‌
همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان‌
و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى‌
مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پاره‌اى قسمت شده.
تفسير
ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفته‌اند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نموده‌اند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفته‌اند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه‌
----
جلد 3 صفحه 254
ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كرده‌اند كه ظاهرا بى‌وجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمده‌اند و از من بى‌لطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدسته‌اى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نموده‌اند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم‌
----
جلد 3 صفحه 255
را هفت در است طبقه‌ها دارد هر طبقه‌اى فوق طبقه‌اى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقه‌اى اهلى ذكر كرده‌اند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نموده‌اند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيف‌تر و وقوفش آسان‌تر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانسته‌اند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانسته‌اند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
لَها سَبعَةُ أَبواب‌ٍ لِكُل‌ِّ باب‌ٍ مِنهُم‌ جُزءٌ مَقسُوم‌ٌ (44)
‌از‌ ‌براي‌ جهنم‌ هفت‌ ‌در‌ هست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ دري‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفار يك‌ دسته‌ قسمت‌ شده‌اند (لَها سَبعَةُ أَبواب‌ٍ) معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ يك‌ جهنم‌ اطرافش‌ ديوار ‌باشد‌ و ‌در‌ كار گذارده‌ باشند بلكه‌ هفت‌ جهنم‌ ‌است‌ ‌که‌ عذابهاي‌ ‌آن‌ مختلف‌ ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ شدت‌ و ضعف‌ و ‌هر‌ دسته‌ بمقدار استحقاق‌ ‌آنها‌ معذّب‌ هستند و تعبير بهفت‌ طبقه‌ ‌هم‌ بهمين‌ معنا ‌است‌، چنانچه‌ هشت‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ نحوه‌ ‌است‌ ‌که‌ هشت‌ بهشت‌ ‌است‌ و ‌هر‌ دسته‌ بمقدار قابليت‌ تفضّل‌ ‌خود‌ ‌در‌ ‌هر‌ يك‌ ‌آنها‌ وارد ميشوند و همين‌ نحو ‌که‌ منافقين‌ ‌از‌ ‌در‌ هفتم‌ وارد ميشوند ‌که‌ أسفل‌ السافلين‌ و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد:
فِي‌ الدَّرك‌ِ الأَسفَل‌ِ مِن‌َ النّارِ نساء ‌آيه‌ 144.
همين‌ انبياء و أوصياء و ‌من‌ يحذوا حذوهم‌ ‌در‌ بهشت‌ أعلي‌ ‌که‌ هشتم‌ بهشت‌ ‌است‌ وارد ميشوند و همين‌ نحو ‌که‌ ‌در‌ بهشت‌ دو قسم‌ مثوبات‌ هست‌ جسماني‌ و روحاني‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر دارد.
اذا اشتغل‌ اهل‌ الجنة بالجنة اشتغل‌ أهل‌ اللّه‌ باللّه‌.
‌در‌ جهنم‌ ‌هم‌ دو قسم‌ عذاب‌ ‌است‌ جسماني‌ و روحاني‌ و ‌ما ‌در‌ مجلد سيّم‌ كلم‌ الطيب‌ اقسام‌ جسماني‌ و روحاني‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ مراجعه‌ فرمائيد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 44)- «همان دوزخی که هفت در دارد، و برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده‌اند» (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).
این درها، در حقیقت درهای گناهانی است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ می‌شوند، هر گروهی به وسیله ارتکاب گناهی و از دری، همان گونه که درهای بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایی است که به وسیله آن بهشتیان وارد بهشت می‌شوند.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۲۴: خط ۲۷۰:
[[رده:عدد هفت]][[رده:اقسام جرم]][[رده:فرجام جرم]][[رده:آتش جهنم]][[رده:تنوع عذابهاى جهنم]][[رده:تعداد درهاى جهنم]][[رده:درکات جهنم]][[رده:درهاى جهنم]][[رده:مراتب عذابهاى جهنم]][[رده:اقسام جهنمیان]][[رده:کیفیت ورود جهنمیان]][[رده:اقسام خطا]][[رده:فرجام خطا]][[رده:عوامل مؤثر در سرنوشت]][[رده:آثار عقیده]][[رده:آثار عمل]][[رده:تناسب کیفر با گناه]][[رده:‌ نظان کیفری]][[رده:کیفیت ورود گمراهان به جهنم]][[رده:گمراهان در جهنم]]
[[رده:عدد هفت]][[رده:اقسام جرم]][[رده:فرجام جرم]][[رده:آتش جهنم]][[رده:تنوع عذابهاى جهنم]][[رده:تعداد درهاى جهنم]][[رده:درکات جهنم]][[رده:درهاى جهنم]][[رده:مراتب عذابهاى جهنم]][[رده:اقسام جهنمیان]][[رده:کیفیت ورود جهنمیان]][[رده:اقسام خطا]][[رده:فرجام خطا]][[رده:عوامل مؤثر در سرنوشت]][[رده:آثار عقیده]][[رده:آثار عمل]][[رده:تناسب کیفر با گناه]][[رده:‌ نظان کیفری]][[رده:کیفیت ورود گمراهان به جهنم]][[رده:گمراهان در جهنم]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الحجر ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره الحجر ]]
{{#seo:
|title=آیه 44 سوره حجر
|title_mode=replace
|keywords=آیه 44 سوره حجر,حجر 44,لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ‌ لِکُلِ‌ بَابٍ‌ مِنْهُمْ‌ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‌,عدد هفت,اقسام جرم,فرجام جرم,آتش جهنم,تنوع عذابهاى جهنم,تعداد درهاى جهنم,درکات جهنم,درهاى جهنم,مراتب عذابهاى جهنم,اقسام جهنمیان,کیفیت ورود جهنمیان,اقسام خطا,فرجام خطا,عوامل مؤثر در سرنوشت,آثار عقیده,آثار عمل,تناسب کیفر با گناه,‌ نظان کیفری,کیفیت ورود گمراهان به جهنم,گمراهان در جهنم,آیات قرآن سوره الحجر
|description=لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ‌ لِکُلِ‌ بَابٍ‌ مِنْهُمْ‌ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‌
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۷

کپی متن آیه
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ‌ لِکُلِ‌ بَابٍ‌ مِنْهُمْ‌ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‌

ترجمه

هفت در دارد؛ و برای هر دری، گروه معیّنی از آنها تقسیم شده‌اند!

|آن را هفت در است و براى هر درى، گروه معينى از آن [گمراه‌] ها تقسيم شده‌اند
[دوزخى‌] كه براى آن هفت در است، و از هر درى بخشى معين از آنان [وارد مى‌شوند].
که آن دوزخ را هفت در است که هر دری برای ورود دسته‌ای از گمراهان معین گردیده است.
برای آن هفت در است، برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده اند.
هفت در دارد و براى هر در گروهى از آنان معين شده‌اند.
که هفت طبقه دارد و بخشی جدا کرده از آنان خاص هر طبقه است‌
آن را هفت در است كه هر درى را بخشى جداگانه از آنان
دوزخ دارای هفت در است و هر دری بخش خاصّ و ویژه‌ای از آنان دارد (که از آن به دوزخ درمی‌آیند و متناسب با اعمال زشت و پلشت ایشان است).
«برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنِ آنان است.»
برای آن است هفت در هر دری را است از ایشان بخشی جداگانه‌

“It has seven doors; for each door is an assigned class.”
ترتیل:
ترجمه:
الحجر ٤٣ آیه ٤٤ الحجر ٤٥
سوره : سوره الحجر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«جُزْءٌ مُّقْسُومٌ»: بهره جداگانه. مراد طائفه معیّن و گروه مشخّصی است که به تناسب عذاب از آن در به دوزخ می‌آیند.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ «44»

براى آن هفت در است، براى هر در بخشى از آن گمراهان تقسيم شده‌اند.

جلد 4 - صفحه 462

نکته ها

هفت درب دوزخ، شايد اشاره به تعداد زياد آن باشد. يعنى عوامل بسيارى سبب جهنمى شدن انسان مى‌شود. نظير آيه 27 لقمان كه مى‌فرمايد: اگر درختان قلم وهفت دريا مركب شوند، «وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ» نمى‌توانند كلمات خدا را بنويسند. كنايه از اينكه مخلوقات الهى به قدرى زيادند كه قابل شماره و حساب نيستند.

پیام ها

1- هر يك از بهشت و دوزخ راههايى دارد. «لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ»

(در نهج‌البلاغه مى‌خوانيم كه مجاهدان درب خاصى براى بهشت دارند)

2- دوزخ همچون بهشت، طبقات و مراتبى دارد وهركس مطابق جرمش كيفر مى‌شود. «لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)

لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ‌: از براى جهنم هفت در باشد به عدد طبقات آن. تفسير برهان‌ «1» از على بن ابراهيم در حديثى از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده اسامى درجات جهنم را با ذكر آيات و پاره‌اى از اشارات، فقط اسامى دركات اينجا نقل شود: اعلاى آن جحيم، دومى: لظى، سومى: سقر، چهارمى:

حطمه، پنجمى: هاويه، ششمى: سعير، هفتمى: جهنم. لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ‌: براى هر درى، يعنى هر طبقه را از گمراهان نصيبى است قسمت شده. حاصل آن كه هرآينه مختص به طايفه‌اى است، روايات و اقوال در بيان آنها مختلف است.

سيد بن طاوس‌ «2» نقل نموده: وقتى اين دو آيه شريفه بر پيغمبر نازل شد، حضرت گريه شديد، و اصحاب هم گريه نمودند، ندانستند جبرئيل چه آورده، هيچ كس جرئت تكلم نداشت، و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هر وقت حضرت فاطمه سلام اللّه عليها را مى‌ديد خوشحال مى‌شد. بعضى اصحاب به در خانه رفتند، ديدند حضرت مشغول آسياى جو، و مى‌فرمايد: (وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌)* «3» سلام و خبر به پيغمبر دادند، حضرت بيرون آمد با شمله كهنه كه‌


«1» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 346.

«2» تفسير برهان، جلد 2، صفحه 346.

«3» شورى آيه 36.

جلد 7 - صفحه 114

دوازده وصله از ليف خرما داشت. سلمان گريه كرد و گفت: وا حزنا، قيصر و كسرى در حرير و سندس، و دختر رسول خدا چنين كسائى. چون حضرت فاطمه عليها السّلام بر پيغمبر وارد شد، گفت: سلمان تعجب از لباس نموده، به حق خدائى كه تو را مبعوث گردانيده، من و على عليه السّلام پنج سال است با پوست گوسفندى روز علف دهيم شتر را و شب فراش سازيم. حضرت فرمود:

اى سلمان، دختر من از پيش روندگان است. بعد جهت گريه را سؤال، حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين دو آيه را ذكر، حضرت فاطمه عليها السّلام برو در افتاد، گفت: الويل ثم الويل، كسى را كه داخل آتش شود.

سلمان گفت: كاش گوسفندى بودم گوشتم را مى‌خوردند و پوستم را مشك مى‌كردند.

ابو ذر گفت: كاش مادرم مرا نمى‌زائيد و ذكر آتش نمى‌شنيدم.

عمار گفت: كاش پرنده و با طيور محشور در صحرا و مرا حسابى و عقابى نبود.

حضرت على عليه السّلام دست به سر با گريه فرمود: واى از دورى سفر و كمى توشه در سفر قيامت، جزا يابند، و در آتش تردد كنند، مريضانى كه عيادت نشوند، و مجروحانى كه مداوا نشوند، و اسيرانى كه رها نشوند، از آتش مى‌خورند و مى‌آشامند، و بين طبقات آتش زير و رو شوند، و به مقطعات نيران ملبس، و با شياطين قرين گردند.

وقتى معصومين و مخلصين به شنيدن آتش چنين گويند، حال سايرين چگونه باشد؟ تا كه دستت مى‌رسد قبل از مرگ كارى بكن.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‌ يَوْمِ يُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (37) إِلى‌ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (39) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (40)

قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ (41) إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ (43) لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (44)

ترجمه‌

گفت اى پروردگار من پس مهلت ده مرا تا روزى كه برانگيخته ميشوند

گفت پس همانا تو از مهلت داده شدگانى‌

تا روز وقت دانسته شده‌

گفت پروردگار من براى آنكه موجب گمراهى من شدى هر آينه زينت ميدهم براى‌


جلد 3 صفحه 253

ايشان در زمين و هر آينه گمراه ميكنم آنها را بتمامى‌

مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند

گفت اين راهى است بر من راست‌

همانا بندگان من نيست مر تو را بر ايشان سلطنتى مگر كسانيكه پيروى كردند تو را از گمراهان‌

و همانا جهنم هرآينه وعده گاه آنها است تمامى‌

مر آنرا است هفت دراز براى هر درى است از آنها پاره‌اى قسمت شده.

تفسير

ابليس پس از آنكه از درگاه ربوبيّت رانده و از رحمت رحيميه نااميد گرديد از خداوند بپاداش عباداتى كه تا آنزمان كرده بود در خواست نمود كه خداوند باو تا قيامت كه روز بعث خلايق است عمر دهد و عذاب نفرمايد او را و اين مهلت را خداوند باو داد ولى تصريح بروز قيامت نفرمود بلكه فرمود تا روز كه وقت آن معلوم است براى خدا كه محتمل است روز قيامت باشد چنانچه جمعى گفته‌اند و محتمل است روز مرگ خلائق باشد كه آنوقتى است كه نفخه اوّل صور دميده ميشود چنانچه در علل از امام صادق عليه السّلام نقل شده و فرموده است ابليس ميان نفخه اوّل و دوم ميميرد و محتمل است روز بعث و ظهور امام زمان باشد چنانچه عياشى ره از آنحضرت نقل نموده و آنكه امام زمان آن ملعون را در مسجد كوفه ميكشد و آن روز وقت معلوم است و آنملعون پس از گرفتن مهلت عرضه داشت اى پروردگار من براى آنكه امر نمودى مرا بسجود آدم كه شأن من نبود و اين موجب محروميت من شد از رحمت تو زينت ميدهم در نظر بنى آدم باطل و معصيت تو را و گمراه ميكنم ايشانرا بتمامى مگر بندگان تو را از آنها كه خالص نمودى ايشانرا براى طاعت خود و بعضى مخلصين بكسر لام قرائت نموده‌اند يعنى مگر بندگان تو را كه خالص نمودند نفوس خود را براى طاعت تو و نسبت اغواء بخداوند بگمان شيطان رجيم بود كه تصوّر مينمود امر خداوند بسجود موجب گمراهى او شده با آنكه تكبر و غرور و خودسرى او موجب گمراهى و بدبختى و شقاوت ابدى او گرديد و الا خداوند كسيرا اغواء و اضلال نميفرمايد مگر مراد از اغواء نوميدى و محروميت باشد چنانچه مكرر در مواردى ذكر شده كه مراد از اضلال ترك اعانت و مخذوليت است و اينجا هم بعضى گفته‌اند و محتمل است مراد از اغواء حكم الهى بغوايت و ضلالت ابليس باشد يعنى براى آنكه حكم كردى بغوايت و ضلالت من گمراه‌


جلد 3 صفحه 254

ميكنم بندگان تو را و اين حكم را استفاده نموده از لعنت ابدى و طرد خود از درگاه احديّت در كلام الهى و اين معنى را نديدم كسى ذكر كرده باشد از مفسّرين با آنكه بنظر حقير لطيف و مناسب است و معانى ديگرى ذكر كرده‌اند كه ظاهرا بى‌وجه و دور از نظر و ذوق است در هر حال اين موجب لجاج و عناد و عداوت او با خدا و حضرت آدم عليه السّلام و اولاد او گرديد و كافر شد بكفرى كه اشدّ اقسام كفر است با آنكه معتقد بود بوحدانيّت خدا و نبوّت انبياء او پس بايد پناه برد بخدا از وجود اين صفات در نفس كه چه بسيار شخص را به اسفل السّافلين جهنّم خواهد كشاند و خداوند در جواب شيطان فرمود اين اخلاص در عقائد و اعمال كه خودت گفتى راهى است بسوى من اگر كلمه على بمعناى الى باشد چنانچه بعضى گفته‌اند يا راهى است كه لازم است بر من رعايت آن كه فيض ره فرموده و آن راه مستقيم و راست است انحراف و اعوجاجى ندارد هر كس ميتواند از آنراه بمن و اصل شود و تو نميتوانى كسيرا باجبار از آنراه باز دارى چون تو بر بندگان من سلطنت ندارى فقط ميتوانى آنها را وسوسه نمائى و از راه راست باز دارى و در اين صورت آنها خودشان باختيار در تحت تصرّف و سلطنت تو در آمده‌اند و از من بى‌لطفى نسبت بآنها نشده و موعد ما با آنها جهنم است كه تمامى بايد در آن جاى گيرند و آن هفت در دارد و هر درى مخصوص بدسته‌اى از گمراهان و اتباع شيطان است و بعضى كلمه على را بكسر لام بر وزن فعيل قرائت نموده‌اند و در مجمع اين قرائت را نسبت بامام صادق عليه السّلام داده و بعلوّ شرف تفسير ميشود و در كافى از آنحضرت اين قرائت بطورى نقل شده كه فيض ره احتمال داده بنحو اضافه صراط بعلى باشد يعنى اين راه راست ولايت على عليه السّلام است كه مستقيم است و از امام سجّاد عليه السّلام عيّاشى ره نقل نموده كه آن امير المؤمنين عليه السّلام است و بنابراين كلمه هذا اشاره بوجود مبارك آنحضرت است كه شايد شبح آن در عرش موجود و مرئى بوده است و نيز در كافى از آنحضرت نقل نموده كه و اللّه نيست مراد از بندگانى كه شيطان بر آنها سلطنت ندارد مگر ائمه و شيعيان ايشان و عيّاشى ره نيز اين معنى را از آنحضرت نقل نموده و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه موعد وقوف مردم است بر صراط و نيز قمّى ره فرمودم كه داخل ميشود در هر درى از درهاى جهنم اهل ملّتى و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود جهنّم‌


جلد 3 صفحه 255

را هفت در است طبقه‌ها دارد هر طبقه‌اى فوق طبقه‌اى است و يك دست مبارك را روى دست ديگر گذارد و فرمود اين چنين است خداوند جنان را بر زمين وضع فرمود و نيران را بعضى فوق بعضى اسفل آنها جهنّم است و فوق آن لظى و فوق آن حطمه و فوق آن سقر و فوق آن جحيم و فوق آن سعير و فوق آن هاويه و در روايت ديگرى اسفل را هاويه ذكر نموده و اعلى را جهنّم و بعضى براى هر در و طبقه‌اى اهلى ذكر كرده‌اند و چون دليلى براى آن اقامه و مناسبتى اعتبار نشده بود حقير نقل ننمودم بلى از روايت خصال از امام صادق عليه السّلام استفاده ميشود كه يك در مخصوص باهل شرك و يك در مخصوص به بنى اميّه و يك در مخصوص بنو اصب و خوارج و كسانى است كه از ائمه اطهار اعراض نموده‌اند و اين هم معلوم است كه درك اسفل جايگاه منافقان است و بنظر حقير طبقات بحسب مراتب تبعيّت از شيطان است و از زير زمين شروع شده پائين ميرود و البتّه گناهكاران از اهل ايمان در طبقه اوّل جاى دارند كه عذابش خفيف‌تر و وقوفش آسان‌تر است و محتمل است مراد از هفت در دوزخ هفت معصيت كبيره باشد كه جمعى كبائر را منحصر بآنها دانسته‌اند شرك و قتل و قذف و اكل مال يتيم و زنا و فرار از جهاد و عقوق و الدين و بعضى هفت در جهنّم را عبارت از هفت خلق كه اصول اخلاق ذميمه است دانسته‌اند كه در اوّل كتاب ذيل آيه اهدنا الصراط المستقيم ذكر شد و اللّه اعلم ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَها سَبعَةُ أَبواب‌ٍ لِكُل‌ِّ باب‌ٍ مِنهُم‌ جُزءٌ مَقسُوم‌ٌ (44)

‌از‌ ‌براي‌ جهنم‌ هفت‌ ‌در‌ هست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌هر‌ دري‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفار يك‌ دسته‌ قسمت‌ شده‌اند (لَها سَبعَةُ أَبواب‌ٍ) معني‌ ‌اينکه‌ نيست‌ ‌که‌ يك‌ جهنم‌ اطرافش‌ ديوار ‌باشد‌ و ‌در‌ كار گذارده‌ باشند بلكه‌ هفت‌ جهنم‌ ‌است‌ ‌که‌ عذابهاي‌ ‌آن‌ مختلف‌ ‌است‌ ‌از‌ حيث‌ شدت‌ و ضعف‌ و ‌هر‌ دسته‌ بمقدار استحقاق‌ ‌آنها‌ معذّب‌ هستند و تعبير بهفت‌ طبقه‌ ‌هم‌ بهمين‌ معنا ‌است‌، چنانچه‌ هشت‌ ‌در‌ بهشت‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ نحوه‌ ‌است‌ ‌که‌ هشت‌ بهشت‌ ‌است‌ و ‌هر‌ دسته‌ بمقدار قابليت‌ تفضّل‌ ‌خود‌ ‌در‌ ‌هر‌ يك‌ ‌آنها‌ وارد ميشوند و همين‌ نحو ‌که‌ منافقين‌ ‌از‌ ‌در‌ هفتم‌ وارد ميشوند ‌که‌ أسفل‌ السافلين‌ و ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد:

فِي‌ الدَّرك‌ِ الأَسفَل‌ِ مِن‌َ النّارِ نساء ‌آيه‌ 144.

همين‌ انبياء و أوصياء و ‌من‌ يحذوا حذوهم‌ ‌در‌ بهشت‌ أعلي‌ ‌که‌ هشتم‌ بهشت‌ ‌است‌ وارد ميشوند و همين‌ نحو ‌که‌ ‌در‌ بهشت‌ دو قسم‌ مثوبات‌ هست‌ جسماني‌ و روحاني‌ ‌حتي‌ ‌در‌ خبر دارد.

اذا اشتغل‌ اهل‌ الجنة بالجنة اشتغل‌ أهل‌ اللّه‌ باللّه‌.

‌در‌ جهنم‌ ‌هم‌ دو قسم‌ عذاب‌ ‌است‌ جسماني‌ و روحاني‌ و ‌ما ‌در‌ مجلد سيّم‌ كلم‌ الطيب‌ اقسام‌ جسماني‌ و روحاني‌ ‌هر‌ دو ‌را‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ مراجعه‌ فرمائيد.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 44)- «همان دوزخی که هفت در دارد، و برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده‌اند» (لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ).

این درها، در حقیقت درهای گناهانی است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ می‌شوند، هر گروهی به وسیله ارتکاب گناهی و از دری، همان گونه که درهای بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهایی است که به وسیله آن بهشتیان وارد بهشت می‌شوند.

نکات آیه

۱- جهنّم، داراى هفت در است. (لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم)

۲- براى ورود هر دسته از گمراهان به جهنّم، درى مخصوص وجود دارد. (من الغاوین . و إن جهنّم لموعدهم ... لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم)

۳- جهنّم، داراى هفت درکه (طبقات زیرین) است و هر گروهى از گمراهان در درکه مخصوص و طبقه مشخصى جاى دارند. (لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مقصود از «أبواب» معناى کنایى آن باشد; زیرا هر درى، نوعاً به سوى مکانى خاص گشوده مى شود و به جایى مستقل منتهى خواهد شد و مؤید این معنا، عبارت بعدى است که هر بابى، براى گروهى از گمراهان تعیین شده است.

۴- هفت جرم و راه خطا در دنیا وجود دارد که به جهنّم منتهى مى شود. (إن جهنّم ... لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم)

۵- جهنّم، داراى درکات و عذابهاى متفاوت و شدید و ضعیف (لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم) برداشت فوق، مبتنى بر این است که مقصود از «سبعة» در آیه، کنایه از کثرت و حاکى از شدت و ضعف و تفاوت عذابهاى جهنّم باشد نه بیان عدد مشخص.

۶- هر گناهى، کیفر و عذاب متناسب خود را دارد. (و إن جهنّم لموعدهم أجمعین . لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم) از اینکه گفته شده است: «براى هر گروهى از گمراهان در و یا طبقه اى مخصوص در جهنّم وجود دارد» به دست مى آید که گناهان متفاوتند و کیفر متناسب خود را دارند.

۷- عقیده و عمل انسان، نقشى تعیین کننده در سرنوشت او دارد. (إلاّ من اتبعک من الغاوین . و إن جهنّم لموعدهم أجمعین . لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم)

روایات و احادیث

۸- «عن أمیرالمؤمنین(ع): إن جهنّم لها سبعة أبواب أطباق بعضها فوق بعض [و وضع إحدى یدیه على الاُخرى] فقال: هکذا و إن الله ... وضع النیران بعضها فوق بعض فأسفلها جهنّم و فوقها لظّى و فوقها الحطمة و فوقها سقر و فوقها الجحیم و فوقها السعیر و فوقها الهاویة ;[۱] از امیرالمؤمنین(ع) روایت شده است: جهنّم داراى هفت در و طبقه است که هر کدام بالاى دیگرى قرار دارد. امام [براى نشان دادن چگونگى طبقات] یکى از دستها را بالاى دیگرى قرار داد و فرمود: این چنین [و افزود] همانا خدا ... آتشها را بعضى بالاى بعضى دیگر قرار داده است. طبقه زیرین آنها «جهنّم» و بالاى آن «لظّى» و بالاى آن «حطمة» و بالاى آن «سقر» و بالاى آن «جحیم» و بالاى آن «سعیر» و بالاى آن «هاویه» است».

۹- «عن أبى عبدالله(ع) عن أبیه، عن جدّه(ع)قال: للنار ... باب یدخل منه فرعون و هامان و قارون و باب یدخل منه المشرکون و الکفار ... و باب یدخل منه بنواُمیّه ... و باب یدخل منه مبغضونا و محاربونا و خاذلونا و انه لأعظم الأبواب و أشدها حرّاً ;[۲] از امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمود: براى آتش ... درى است که فرعون، هامان و قارون از آن داخل مى شوند و درى است که مشرکان و کافران از آن داخل مى شوند ... و درى است که بنى امیّه از آن داخل مى شوند ... و درى است که از آن داخل مى شوند کسانى که بغض ما را در دل دارند و با ما در ستیزند و ما را یارى نمى کنند و این بزرگ ترین و سوزنده ترین آن درهاست...».

۱۰- «عن النبى(ص) فى قوله «لکلّ باب منهم جزء مقسوم» قال: إن من أهل النار من تأخذه النار إلى کعبیه، و إن منهم من تأخذه النار إلى حجزته، و منهم من تأخذه إلى تراقیه منازل بأعمالهم، فذلک قوله: «...لکلّ باب منهم جزء مقسوم» ...;[۳] از رسول خدا(ص) در باره سخن خدا «لکلّ باب منهم جزء مقسوم» روایت شده است که فرمود: بعضى از اهل آتش کسانى اند که آتش تا غوزکهاى آنان را فرا مى گیرد و بعضى را تا کمر (جاى کمربند) و بعضى را تا گلو. اینها منازل و مراتبى است که به اختلاف اعمال اهل آتش بستگى دارد و این است قول خدا: ... لکل باب منهم جزء مقسوم...».

۱۱- «قال رسول الله(ص) فى قوله تعالى: «لکلّ باب منهم جزء مقسوم»: جزء أشرکوا بالله، و جزء شکّوا فى الله و جزء غفلوا عن الله;[۴] رسول خدا(ص) درباره سخن خداوند متعال «لکلّ باب منهم جزء مقسوم» فرمود: گروهى به خدا شرک ورزیده و گروهى در خدا شک آورده و گروهى از خدا غافل بوده اند [اینان گروههاى تقسیم شده براى درهاى جهنّمند].

موضوعات مرتبط

  • اعداد: عدد هفت ۱، ۳، ۴
  • جرم: اقسام جرم ۴; فرجام جرم ۴
  • جهنّم: آتش جهنّم ۱۰; تنوع عذابهاى جهنّم ۵; تعداد درهاى جهنّم ۱; درکات جهنّم ۳، ۵، ۸; درهاى جهنّم ۲، ۸، ۹; مراتب عذابهاى جهنّم ۵
  • جهنّمیان: اقسام جهنّمیان ۱۰، ۱۱; کیفیت ورود جهنّمیان ۹
  • خطا: اقسام خطا ۴; فرجام خطا ۴
  • سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت ۷
  • عقیده: آثار عقیده ۷
  • عمل: آثار عمل ۷
  • کیفر: تناسب کیفر با گناه ۶;‌ نظان کیفری ۶
  • گمراهان: کیفیت ورود گمراهان به جهنّم ۲; گمراهان در جهنّم ۳

منابع

  1. مجمع البیان، ج ۶، ص ۵۱۹; نورالثقلین، ج ۳- ، ص ۱۹، ح ۶۴.
  2. خصال صدوق، ج ۲، ص ۳۶۱، ح ۵۱; نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۸، ح ۶۳.
  3. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۸۲.
  4. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۸۳.