النحل ١٠٣: تفاوت میان نسخهها
(Edited by QRobot) |
(←تفسیر) |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::لَقَد|لَقَدْ]] [[شامل این ریشه::قد| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این کلمه::نَعْلَم|نَعْلَمُ]] [[کلمه غیر ربط::نَعْلَم| ]] [[شامل این ریشه::علم| ]][[ریشه غیر ربط::علم| ]][[شامل این کلمه::أَنّهُم|أَنَّهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::أَنّهُم| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این کلمه::يَقُولُون|يَقُولُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يَقُولُون| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::إِنّمَا|إِنَّمَا]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُعَلّمُه|يُعَلِّمُهُ]] [[کلمه غیر ربط::يُعَلّمُه| ]] [[شامل این ریشه::علم| ]][[ریشه غیر ربط::علم| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::بَشَر|بَشَرٌ]] [[کلمه غیر ربط::بَشَر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::لِسَان|لِسَانُ]] [[کلمه غیر ربط::لِسَان| ]] [[شامل این ریشه::لسن| ]][[ریشه غیر ربط::لسن| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي]] [[شامل این ریشه::الذى| ]][[شامل این کلمه::يُلْحِدُون|يُلْحِدُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يُلْحِدُون| ]] [[شامل این ریشه::لحد| ]][[ریشه غیر ربط::لحد| ]][[شامل این کلمه::إِلَيْه|إِلَيْهِ]] [[شامل این ریشه::الى| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[شامل این کلمه::أَعْجَمِي|أَعْجَمِيٌ]] [[کلمه غیر ربط::أَعْجَمِي| ]] [[شامل این ریشه::عجم| ]][[ریشه غیر ربط::عجم| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هٰذَا|هٰذَا]] [[شامل این ریشه::ذا| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[شامل این ریشه::هذا| ]][[شامل این کلمه::لِسَان|لِسَانٌ]] [[کلمه غیر ربط::لِسَان| ]] [[شامل این ریشه::لسن| ]][[ریشه غیر ربط::لسن| ]][[شامل این کلمه::عَرَبِي|عَرَبِيٌ]] [[کلمه غیر ربط::عَرَبِي| ]] [[شامل این ریشه::عرب| ]][[ریشه غیر ربط::عرب| ]][[شامل این کلمه::مُبِين|مُبِينٌ]] [[کلمه غیر ربط::مُبِين| ]] [[شامل این ریشه::بين| ]][[ریشه غیر ربط::بين| ]]'''}} | {{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::لَقَد|لَقَدْ]] [[شامل این ریشه::قد| ]][[شامل این ریشه::ل| ]][[شامل این کلمه::نَعْلَم|نَعْلَمُ]] [[کلمه غیر ربط::نَعْلَم| ]] [[شامل این ریشه::علم| ]][[ریشه غیر ربط::علم| ]][[شامل این کلمه::أَنّهُم|أَنَّهُمْ]] [[کلمه غیر ربط::أَنّهُم| ]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[ریشه غیر ربط::انن| ]][[شامل این ریشه::هم| ]][[ریشه غیر ربط::هم| ]][[شامل این کلمه::يَقُولُون|يَقُولُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يَقُولُون| ]] [[شامل این ریشه::قول| ]][[ریشه غیر ربط::قول| ]][[شامل این کلمه::إِنّمَا|إِنَّمَا]] [[شامل این ریشه::انن| ]][[شامل این ریشه::ما| ]][[شامل این کلمه::يُعَلّمُه|يُعَلِّمُهُ]] [[کلمه غیر ربط::يُعَلّمُه| ]] [[شامل این ریشه::علم| ]][[ریشه غیر ربط::علم| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[ریشه غیر ربط::ه| ]][[شامل این کلمه::بَشَر|بَشَرٌ]] [[کلمه غیر ربط::بَشَر| ]] [[شامل این ریشه::بشر| ]][[ریشه غیر ربط::بشر| ]][[شامل این کلمه::لِسَان|لِسَانُ]] [[کلمه غیر ربط::لِسَان| ]] [[شامل این ریشه::لسن| ]][[ریشه غیر ربط::لسن| ]][[شامل این کلمه::الّذِي|الَّذِي]] [[شامل این ریشه::الذى| ]][[شامل این کلمه::يُلْحِدُون|يُلْحِدُونَ]] [[کلمه غیر ربط::يُلْحِدُون| ]] [[شامل این ریشه::لحد| ]][[ریشه غیر ربط::لحد| ]][[شامل این کلمه::إِلَيْه|إِلَيْهِ]] [[شامل این ریشه::الى| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[شامل این کلمه::أَعْجَمِي|أَعْجَمِيٌ]] [[کلمه غیر ربط::أَعْجَمِي| ]] [[شامل این ریشه::عجم| ]][[ریشه غیر ربط::عجم| ]][[شامل این کلمه::وَ|وَ]] [[شامل این ریشه::و| ]][[شامل این کلمه::هٰذَا|هٰذَا]] [[شامل این ریشه::ذا| ]][[شامل این ریشه::ه| ]][[شامل این ریشه::هذا| ]][[شامل این کلمه::لِسَان|لِسَانٌ]] [[کلمه غیر ربط::لِسَان| ]] [[شامل این ریشه::لسن| ]][[ریشه غیر ربط::لسن| ]][[شامل این کلمه::عَرَبِي|عَرَبِيٌ]] [[کلمه غیر ربط::عَرَبِي| ]] [[شامل این ریشه::عرب| ]][[ریشه غیر ربط::عرب| ]][[شامل این کلمه::مُبِين|مُبِينٌ]] [[کلمه غیر ربط::مُبِين| ]] [[شامل این ریشه::بين| ]][[ریشه غیر ربط::بين| ]]'''}} | ||
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed" | |||
!کپی متن آیه | |||
|- | |||
|وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌ وَ هٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌ مُبِينٌ | |||
|} | |||
'''ترجمه ''' | '''ترجمه ''' | ||
<tabber> | <tabber> | ||
خط ۱۵: | خط ۱۸: | ||
|-|صادقی تهرانی=و بهراستی و درستی میدانیم که آنان بیچون میگویند: «جز این نیست که بشری به او (قرآن) میآموزد.» (چنان نیست زیرا) زبان کسی که (این) نسبت (دروغین) را به او میدهید غیر عربی است و این (قرآن) عربیای روشنگر است. | |-|صادقی تهرانی=و بهراستی و درستی میدانیم که آنان بیچون میگویند: «جز این نیست که بشری به او (قرآن) میآموزد.» (چنان نیست زیرا) زبان کسی که (این) نسبت (دروغین) را به او میدهید غیر عربی است و این (قرآن) عربیای روشنگر است. | ||
|-|معزی=و همانا دانیم که ایشان گویند جز این نیست که میآموزدش بشری زبان آنکه بدو این سخن را بندند عجمی (نارسا) است و این زبانی است عربی (رسا) آشکار | |-|معزی=و همانا دانیم که ایشان گویند جز این نیست که میآموزدش بشری زبان آنکه بدو این سخن را بندند عجمی (نارسا) است و این زبانی است عربی (رسا) آشکار | ||
|-|</tabber>< | |-|english=<div id="qenag">We are well aware that they say, “It is a human being who is teaching him.” But the tongue of him they allude to is foreign, while this is a clear Arabic tongue.</div> | ||
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = | |-|</tabber> | ||
<div class="audiotable"> | |||
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/016103.mp3"></sound></div> | |||
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/016103.mp3"></sound></div> | |||
</div> | |||
{{آيه | سوره = سوره النحل | نزول = [[نازل شده در سال::7|٧ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::103|١٠٣]] | قبلی = النحل ١٠٢ | بعدی = النحل ١٠٤ | کلمه = [[تعداد کلمات::18|١٨]] | حرف = }} | |||
===معنی کلمات و عبارات=== | ===معنی کلمات و عبارات=== | ||
«بَشَرٌ»: مرادشان جوانی به نام جبر بود که اهل روم و مسیحی بود و در مکّه به ساختن شمشیر اشتغال و تا اندازهای با تورات و انجیل آشنائی داشت. «یُلْحِدُونَ»: متمایل میسازند و گرایش میدهند. مراد نسبت دادن است. «أَأَعْجَمِیٌّ»: گنگ و نارسا. غیر عربی (نگا: شعراء / فصّلت / ). | «بَشَرٌ»: مرادشان جوانی به نام جبر بود که اهل روم و مسیحی بود و در مکّه به ساختن شمشیر اشتغال و تا اندازهای با تورات و انجیل آشنائی داشت. «یُلْحِدُونَ»: متمایل میسازند و گرایش میدهند. مراد نسبت دادن است. «أَأَعْجَمِیٌّ»: گنگ و نارسا. غیر عربی (نگا: شعراء / فصّلت / ). | ||
خط ۲۲: | خط ۳۰: | ||
__TOC__ | __TOC__ | ||
== نزول == | |||
ابن عباس گوید: مردى در مکه بود به نام بلعام که عرب نبوده است و مشرکین میدیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزد. این مرد رفت و آمد میکرده لذا شایع کردند که آنچه که پیامبر مى گوید بلعام به او تعلیم میدهد<ref> طبرى صاحب تفسیر جامع البیان.</ref> و برخى سند این حدیث را ضعیف شمرده و آن را بىاساس دانسته اند.<ref> سیوطى صاحب لباب النقول فی اسباب النزول.</ref> | |||
از طریق حصین از عبدالله بن مسلم الحضرمى نقل شده که گوید ما دو برده داشتیم بنام یسار و جبر و اینان از کسانى بودند که انجیل و تورات را میخواندند و تعلیم میدادند و رسول خدا گاهى که از نزد آنها عبور مینمود. | |||
به گفتار آنان گوش فرامیداشت. لذا مشرکین شایع کردند که محمد از این دو نفر تعلیم میگیرد.<ref> تفسیر ابن ابى حاتم.</ref> برخى گویند که غلامى از اهل روم ملازم پیامبر مى بود و گاهى از انجیل براى پیامبر سخن مى گفت و اسم او یسار (یا) جبر بوده است. عکرمة گوید: غلام مزبور از بنىعامر بن لوى بود که نام او یعیش بوده است و نیز گویند: اسم او عابس بوده که بعد مسلمان شده بود. | |||
ضحاک گوید: غلام مزبور سلمان فارسى بوده است.<ref> تفسیر کشف الاسرار.</ref> شیخ بزرگوار ما نیز بدون ذکر عنوان شأن و نزول در این باره اشاره مختصرى در تفسیر خود نموده است. | |||
== تفسیر == | == تفسیر == | ||
<tabber> | <tabber> | ||
المیزان= | المیزان= | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۶#link327 | | {{ نمایش فشرده تفسیر| | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link328 | اشاره به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۶#link327 | آيات ۹۰ - ۱۰۵ سوره نحل]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link329 | اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link328 | اشاره به اهتمام شديد دین اسلام، به اصلاح وضع جامعه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link329 | اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل فردى و اجتماعى]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link331 | امر به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link331 | امر به «احسان»، نسبت به ديگران و خويشاوندان، در آیه شریفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link332 | نهى از فحشا و منكر و | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link332 | نهى از فحشا و منكر و بغى، در واقع، امر به حفظ وحدت در جامعه است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link333 | سبب شناعت شكستن قسم]] | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link333 | سبب شناعت شكستن قسم]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link334 | تمثيل نقض عهد به پنبه كردن | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link334 | تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خودرشته]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link335 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link335 | اضلال خدا، ابتدایى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link336 | نهى مستقل از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۷#link336 | نهى مستقل از اين كه قسم، وسيلۀ خدعه و دغلكارى قرار داده شود]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link337 | مقصود از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link337 | مقصود از اين كه فرمود: «به صابران پاداش احسن مى دهيم»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link338 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link338 | ويژگی هاى حيات طيّبه خداوند، به نيكوكاران]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link339 | وجوهى | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link339 | وجوهى ديگر، كه در معنای «حيات طيبه» گفته شده است]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link340 | مراد از استعاذه به خدا از | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link340 | مراد از استعاذه به خدا از شيطان، هنگام قرائت قرآن]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link342 | گروهى كه شيطان بر آنان تسلط دارد]] | |||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link342 | گروهى كه شيطان بر آنان | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link343 | اشاره به حکمت مسأله نسخ و پاسخ به خرده گيرى مشركان، در آيه شريفه]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link343 | اشاره به | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link344 | اتهام مشركان به پيامبر «ص»، در ارتباط با مسأله نسخ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link344 | اتهام | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link345 | توضيحى در باره تثبیت ایمان مؤمنان، با نزول آيات ناسخ]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link345 | توضيحى در | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link346 | پاسخ خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص»]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۸#link346 | | *[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link347 | بحث روايتى]] | ||
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۲_بخش۳۹#link347 | | |||
}} | |||
|-|نمونه= | |-|نمونه= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۴#link103 | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:نمونه جلد۱۱_بخش۶۴#link103 | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-| تفسیر نور= | |||
===تفسیر نور (محسن قرائتی)=== | |||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ «103» | |||
و البتّه ما مىدانيم كه مخالفان تو مىگويند: جز اين نيست كه بشرى آن (قرآن) را به او مىآموزد. (اينگونه نيست، زيرا) زبان كسى را كه (اين قرآن را) به او نسبت مىدهند غير عربى ونارساست، در حالى كه اين (قرآن) زبان عربى روشن است. | |||
جلد 4 - صفحه 583 | |||
===نکته ها=== | |||
گويا در مكّه شخص غير عربى زندگى مىكرده وكفّار به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تهمت مىزدند كه معارف قرآن را از او مىآموزد و به خدا نسبت مىدهد، در حالى كه: | |||
- چگونه دو نفر كه زبان يكديگر را نمىدانند بهم آموزش مىدهند؟ | |||
- چگونه در آن زمان هيچ كس ادّعا نكرد كه من معلّم پيامبر هستم؟ | |||
- چگونه سخنانى كه در مدّت 23 سال و در شرايط گوناگون نازل شده بايكديگر هيچ اختلافى ندارند؟ | |||
- چگونه خود معلّم ادّعاى پيامبرى نكرد؟ | |||
- چگونه فرياد و مبارزه طلبى قرآن كه اگر حتّى يك سوره مثل آن بياوريد از حرفم برمىگردم را، كسى تاكنون پاسخ نداده است؟ | |||
- چگونه مىتوان در زمان جاهليّت سخنانى گفت كه امروز دانشمندان به گوشهاى از اسرار آن هم نرسيدهاند؟ | |||
- چگونه كتابى را كه آن همه عربهاى مخالف يك سورهاش را نياوردند، يك غير عرب همه آن را آورد و آموزش داد؟ | |||
===پیام ها=== | |||
1- نقل گفتار مخالفان به همراه پاسخ آن، براى روشن شدن ذهنِ مؤمنان، كارى قرآنى است. يَقُولُونَ ... لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ ... | |||
2- اين استدلال كه تا نباشد چيزكى مردم نگويند چيزها، درست نيست. «يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ» | |||
}} | |||
|-| | |||
اثنی عشری= | |||
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103) | |||
بعد از آن شبهه ديگر منكرين نبوت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بيان مىفرمايد: | |||
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ: و هرآينه بتحقيق مىدانيم ما آن را كه ايشان مىگويند: إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ: جز اين نيست كه مىآموزاند او را آدمى و اين قرآن از جانب خدا نيست. قريش مىگفتند: بلعام نصرانى آهنگر او را تعليم دهد. | |||
چون پيغمبر او را دعوت و چيز مىآموخت، وقتها خدمت حضرت مىآمد، لذا اين نسبت را دادند و اشخاص ديگر را نيز گفتهاند. اصح آن را ابو فكيهه شبها خدمت حضرت قرآن ياد مىگرفت. مشركين گفتند: از اين غلام كلام مىآموزد؛ حق تعالى در رد آنها فرمود: | |||
لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌ: زبان و لغت آن كه ميل نمايند و نسبت دهند قرآن را به سوى او عجمى و گنگ و خالى از فصاحت و بلاغت باشد. وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ: و اين قرآن لغتى است عربى روشن كه شما با وجود كمال فصاحت و نهايت مهارت بر انشائات غريبه، از اتيان به مثل آن عاجزيد. پس ادعائى كه نمائيد كه مىآموزاند عجمى شكسته زبان مر آن | |||
جلد 7 - صفحه 285 | |||
حضرت را، كلامى بدين فصاحت و بلاغت، هرآينه بطلانش از آفتاب روشنتر خواهد بود، و چگونه بدين شبهات واهيه و كلمات ركيكه مىتوان خاموش نمود نور آياتى كه تمام عقول بشر را حيران گردانيده نظم و اسلوب لفظ آن، چه برسد به معانى و حقايق و دقايق آن. | |||
}} | |||
|-| | |||
روان جاوید= | |||
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (102) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103) إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (104) إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ (105) | |||
ترجمه | |||
و چون بدل نمائيم آيتى را بجاى آيتى و خدا داناتر است بآنچه نازل مينمايد گويند جز اين نيست كه تو افتراء زنندهئى بلكه بيشتر آنها نميدانند | |||
بگو نازل نمود آنرا روح القدس از پروردگارت بدرستى تا ثابت گرداند آنانرا كه ايمان آوردند و هدايت و بشارت باشد براى مسلمانان | |||
و هر آينه ميدانيم كه آنها ميگويند جز اين نيست كه تعليم ميكند او را انسانى زبان كسيكه منحرف ميشوند از حق بسوى او غير فصيح است و اين زبانى است عربى واضح | |||
همانا آنانكه نمىگروند بآيتهاى خدا هدايت نميكند آنها را خدا و از براى آنها عذابى است دردناك | |||
جز اين نيست كه افتراء ميزنند دروغ را آنانكه نميگروند بآيتهاى خدا و آنگروه آنانند دروغگويان. | |||
تفسير | |||
از ابن عباس نقل شده كه كفّار وقتى حكمى نسخ و بجاى آن حكم ديگرى اثبات ميشد ميگفتند محمّد مردم را مسخره نموده و بخدا افتراء ميزند كه هر چندى حكمى را اظهار و نسخ مينمايد لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه هر حكمى بايد بمقتضاى مصلحت وقت باشد و خدا داناتر است از هر كس بمصالح اوقات و احكام لازمه در هر زمان بر وفق حكمت و مصلحت و اين توهمات فاسده ناشى از عدم علم و معرفت است چون بيشتر مردم نميدانند كه اين احكام از طرف | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 317 | |||
خداوندى است كه عالم و بصير و حكيم و خبير است و صلاح و خير بندگانرا ميخواهد كه هر وقت هر چه صلاح آنها باشد بتوسط پيغمبر خود براى آنها بيان ميفرمايد تا هيچوقت بر خلاف مصلحت خودشان عمل ننمايند و اين از نهايت رحمت و لطف و مهربانى و رأفت الهى است و شايد باين جهت قبل از نقل كلام آنها كه جواب شرط است بجمله معترضه و اللّه اعلم بما ينزّل اشاره بجواب فرموده و راضى نشده يك آن آنها در اشتباه باشند و شايد بملاحظه احترام پيغمبر اكرم باشد كه قبل از نقل جسارت آنها تبرئه ساحت مقدّس او شود در هر حال جواب اصلى آنستكه به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بفرمايد اين احكام و آيات را من از پيش خود نياوردم و انشاء نكردم بلكه تمامى آنها را جبرئيل كه ملقّب بروح القدس است يعنى روان پاك و پاكيزه از جانب خداوند بر من نازل نموده و او امين وحى الهى است و من هم محمّد امينم كه شما مرا باين صفت شناخته و ناميده بوديد و نتيجه تغيير احكام بر حسب اقتضاء وقت آنستكه وقتى اهل ايمان مشاهده نمودند هر وقت حال ايشان اقتضاء حكمى داشته باشد خداوند بيان ميفرمايد و بدون رعايت حكمت و مصلحت تكليفى نميفرمايد و راضى بزحمت آنها نيست لذا اگر حكمى در زمانى براى مسلمانان مشكل شود آنرا رفع فرموده و حكم آسانترى بجاى آن وضع ميفرمايد بيشتر موجب ثبات قدم آنها در دين ميگردد و آن حكم هدايت و راهنمائى بحقّ و حقيقت است و بشارت بثواب و پاداش اخروى براى اهل اسلام كه مطيع و منقاد او امر حقند در هر وقت و زمان و ادراك نمودهاند مصالح آنرا بعلم و اذعان و مأمونند از اين قبيل شبهات ناشيه از وساوس شيطان و افراد كامله در اين اوصاف آل محمد عليهم السّلام ميباشند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام اهل ايمان در اين آيه را بآن ذوات مقدّسه تفسير نموده و از جمله عقائد فاسده و اقوال باطله آنها آنستكه ميگويند محمّد معلّمى دارد از جنس بشر كه باو تعليم ميكند قصص و حكايات امم سابقه را و انشاء مينمايد براى او آيات را و آن شخص قمى ره فرموده غلامى بوده ابو فكيهه نام داشته از اهل كتاب كه جديد الاسلام و غير فصيح بوده و بعضى گفتهاند مراد سلمان فارسى ره است و خداوند در مقام ردّ گفتار آنها ميفرمايد زبان و گفتار كسيكه منحرف ميشوند از حقّ بسوى باطل براى نسبت | |||
---- | |||
جلد 3 صفحه 318 | |||
دادن تعليم را باو غير فصيح يا داراى عجمه يعنى عيب شباهت بزبان عجمى است و اين آيات بزبان عربى فصيح كه در اعلى درجه فصاحت است نازل شده پس چگونه ممكن است منشى آن شخص اعجم يا عجم باشد و كسانيرا كه تامّل و تدبّر نميكنند در آيات الهى تا بدانند و بيابند كه از نزد خدا است هدايت نميكند آنها را خدا يعنى بحال خودشان واگذار ميفرمايد و مورد لطف و عنايت خود قرار نميدهد در دنيا و در آخرت براى آنها عذاب اليم است و دروغ و افتراء لايق و سزاوار بحال كسانى است كه ايمان بخدا و آيات نازله از نزد او ندارند نه پيغمبر اكرم كه حقيقت ايمان و مظهر آيات الهى است و آنها دروغ گويند نه اهل ايمان كه تصديق نمودند آيات و احكام خدا را و عمل نمودند بر طبق آن چون خوف از عذاب الهى كه ناشى از ايمان بخدا و روز جزا است مانع از هر معصيت و عمل ناشايسته است و آن در مؤمن است نه در كافر و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مؤمن ممكن است زنا كند و دزدى نمايد ولى دروغ نميگويد و اين آيه را تلاوت فرمود .. | |||
}} | |||
|-| | |||
اطیب البیان= | |||
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
وَ لَقَد نَعلَمُ أَنَّهُم يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلحِدُونَ إِلَيهِ أَعجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103) | |||
و هر آينه ما ميدانيم که اينکه كفّار و مشركين ميگويند جز اينکه نيست که اينکه قرآن را پيغمبر اكرم تعليم گرفته از بشر که او تعليمش داده و حال آنكه لسان آن كسي که اينها الحاد ميكنند باو يعني آن كسي که ميگوييد که پيغمبر را ياد داده عجميست و اينکه قرآن لسان عرب فصيح واضح و روشن است عرب نام خود را عرب گذارده به اينكه كلام او معرب عمّا في الضمير است و ساير لغات را عجم نام كرده که بمعني گنگ که قادر بر تكلم نيست چون كلمات آنها را نميفهميدند چنانچه حيوانات را مثل انعام حيوان عجم ناميدند و حروف منقوطه را که بتنهايي معني ندارد حروف معجمه گفتند و فرق بين عجم و اعجم اينست که عجم كسي را گويند که نسلش از عجم باشد لكن ممكن است مدتي در عرب بوده و زبان عربي را فرا گرفته و بتواند بعربي تكلّم كند و اعجم آن كسي است که قدرت بر تكلم بعربي نداشته باشد از اينکه جهت ميفرمايد (وَ لَقَد نَعلَمُ) چون | |||
جلد 12 - صفحه 190 | |||
علم الهي احاطه دارد بكلّ شيء (انّهم) اينکه كفار و مشركين (يقولون) اينکه نسبت را بحضرت رسالت ميدهند (إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ) اينکه قران از جانب پروردگار نازل نشده بلكه بشري تعليم حضرت رسول كرده از قصص انبياء و اخبار سماوي و حال گذشتگان و نحو اينها خداوند براي دفع توهم آنها و تكذيب مقال آنها ميفرمايد (لِسانُ الَّذِي يُلحِدُونَ إِلَيهِ أَعجَمِيٌّ) البته اينها شخص معيني را که با پيغمبر تماس داشته و از طوائف عرب نبوده يا از فارس يا از روم بوده در نظر داشتند خداوند ميفرمايد اينکه شخص را که شما الحاد ميكنيد يعني شريك قرار ميدهيد اصلا قدرت بر تكلم عربي ندارد مفسّرين در تعيين اينکه شخص هر كدام كسي را گفتند و چون مدركي ندارند اعتبار ندارد فقط ميگوييم خداوند نام او را ذكر نفر ده چون خود مشركين ميدانستند كرا ميگويند ميفرمايد آن كس که شما ميگوييد اصلا قدرت بر تكلم بلسان عرب ندارد (و هذا) يعني اينکه قرآن مجيد لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ شما که خود را افصح عرب ميدانيد قدرت بر اتيان بيك سوره آن نداريد چه رسد شخص اعجمي که قدرت بر تكلّم عربي نداشته باشد. | |||
}} | |||
|-| | |||
برگزیده تفسیر نمونه= | |||
===برگزیده تفسیر نمونه=== | |||
{{نمایش فشرده تفسیر| | |||
] | |||
(آیه 103)- سپس به بهانه دیگر، و یا صحیحتر، افترای مخالفین به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله اشاره نموده، چنین میگوید: «و ما میدانیم آنها میگویند: این آیات را بشری به او تعلیم میدهد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ). | |||
قرآن با یک پاسخ دندان شکن خط بطلان بر این ادعاهای بیپایه میکشد و میگوید: اینها توجه ندارد، «زبان کسی که قرآن را به او نسبت میدهند عجمی است، در حالی که این قرآن به زبان عربی فصیح و آشکار (نازل شده) است» (لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ). | |||
از این آیه به خوبی استفاده میشود که اعجاز قرآن تنها در جنبه محتوای آن نیست بلکه الفاظ قرآن نیز در سر حدّ اعجاز است، و کشش و جاذبه و شیرینی و هماهنگی خاصی که در الفاظ و جمله بندیها وجود دارد مافوق قدرت انسانهاست. | |||
}} | |||
|-|تسنیم= | |-|تسنیم= | ||
{{ نمایش فشرده تفسیر| | |||
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | *[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]] | ||
}} | |||
|-|</tabber> | |-|</tabber> | ||
خط ۹۸: | خط ۲۳۶: | ||
[[رده:افشاگرى خدا]][[رده:افترا به قرآن]][[رده:افشاى توطئه علیه قرآن]][[رده:بی نظیرى قرآن]][[رده:دلایل وحیانیت قرآن]][[رده:رد عجمیت قرآن]][[رده:عربیت قرآن]][[رده:فصاحت قرآن]][[رده:کتمان وحیانیت قرآن]][[رده:وحیانیت قرآن]][[رده:افشاى توطئه کافران]][[رده:تهمتهاى کافران]][[رده:کافران و فصاحت قرآن]][[رده:افشاى توطئه علیه محمد]][[رده:اقرار مخالفان محمد]][[رده:تلاش مخالفان محمد]][[رده:تهمت تعلم به محمد]][[رده:افشاى توطئه مشرکان]][[رده:تهمتهاى مشرکان]][[رده:مشرکان و فصاحت قرآن]] | [[رده:افشاگرى خدا]][[رده:افترا به قرآن]][[رده:افشاى توطئه علیه قرآن]][[رده:بی نظیرى قرآن]][[رده:دلایل وحیانیت قرآن]][[رده:رد عجمیت قرآن]][[رده:عربیت قرآن]][[رده:فصاحت قرآن]][[رده:کتمان وحیانیت قرآن]][[رده:وحیانیت قرآن]][[رده:افشاى توطئه کافران]][[رده:تهمتهاى کافران]][[رده:کافران و فصاحت قرآن]][[رده:افشاى توطئه علیه محمد]][[رده:اقرار مخالفان محمد]][[رده:تلاش مخالفان محمد]][[رده:تهمت تعلم به محمد]][[رده:افشاى توطئه مشرکان]][[رده:تهمتهاى مشرکان]][[رده:مشرکان و فصاحت قرآن]] | ||
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]] | [[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره النحل ]] | ||
{{#seo: | |||
|title=آیه 103 سوره نحل | |||
|title_mode=replace | |||
|keywords=آیه 103 سوره نحل,نحل 103,وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌ وَ هٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌ مُبِينٌ,افشاگرى خدا,افترا به قرآن,افشاى توطئه علیه قرآن,بی نظیرى قرآن,دلایل وحیانیت قرآن,رد عجمیت قرآن,عربیت قرآن,فصاحت قرآن,کتمان وحیانیت قرآن,وحیانیت قرآن,افشاى توطئه کافران,تهمتهاى کافران,کافران و فصاحت قرآن,افشاى توطئه علیه محمد,اقرار مخالفان محمد,تلاش مخالفان محمد,تهمت تعلم به محمد,افشاى توطئه مشرکان,تهمتهاى مشرکان,مشرکان و فصاحت قرآن,آیات قرآن سوره النحل | |||
|description=وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌ وَ هٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌ مُبِينٌ | |||
|image=Wiki_Logo.png | |||
|image_alt=الکتاب | |||
|site_name=الکتاب | |||
}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۵
کپی متن آیه |
---|
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌ وَ هٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌ مُبِينٌ |
ترجمه
النحل ١٠٢ | آیه ١٠٣ | النحل ١٠٤ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَشَرٌ»: مرادشان جوانی به نام جبر بود که اهل روم و مسیحی بود و در مکّه به ساختن شمشیر اشتغال و تا اندازهای با تورات و انجیل آشنائی داشت. «یُلْحِدُونَ»: متمایل میسازند و گرایش میدهند. مراد نسبت دادن است. «أَأَعْجَمِیٌّ»: گنگ و نارسا. غیر عربی (نگا: شعراء / فصّلت / ).
نزول
ابن عباس گوید: مردى در مکه بود به نام بلعام که عرب نبوده است و مشرکین میدیدند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نزد. این مرد رفت و آمد میکرده لذا شایع کردند که آنچه که پیامبر مى گوید بلعام به او تعلیم میدهد[۱] و برخى سند این حدیث را ضعیف شمرده و آن را بىاساس دانسته اند.[۲]
از طریق حصین از عبدالله بن مسلم الحضرمى نقل شده که گوید ما دو برده داشتیم بنام یسار و جبر و اینان از کسانى بودند که انجیل و تورات را میخواندند و تعلیم میدادند و رسول خدا گاهى که از نزد آنها عبور مینمود.
به گفتار آنان گوش فرامیداشت. لذا مشرکین شایع کردند که محمد از این دو نفر تعلیم میگیرد.[۳] برخى گویند که غلامى از اهل روم ملازم پیامبر مى بود و گاهى از انجیل براى پیامبر سخن مى گفت و اسم او یسار (یا) جبر بوده است. عکرمة گوید: غلام مزبور از بنىعامر بن لوى بود که نام او یعیش بوده است و نیز گویند: اسم او عابس بوده که بعد مسلمان شده بود.
ضحاک گوید: غلام مزبور سلمان فارسى بوده است.[۴] شیخ بزرگوار ما نیز بدون ذکر عنوان شأن و نزول در این باره اشاره مختصرى در تفسیر خود نموده است.
تفسیر
- آيات ۹۰ - ۱۰۵ سوره نحل
- اشاره به اهتمام شديد دین اسلام، به اصلاح وضع جامعه
- اشاره به معنا و اقسام دوگانه عدل فردى و اجتماعى
- امر به «احسان»، نسبت به ديگران و خويشاوندان، در آیه شریفه
- نهى از فحشا و منكر و بغى، در واقع، امر به حفظ وحدت در جامعه است
- سبب شناعت شكستن قسم
- تمثيل نقض عهد به پنبه كردن خودرشته
- اضلال خدا، ابتدایى نيست و فرع بر ضلالت شخص گمراه است
- نهى مستقل از اين كه قسم، وسيلۀ خدعه و دغلكارى قرار داده شود
- مقصود از اين كه فرمود: «به صابران پاداش احسن مى دهيم»
- ويژگی هاى حيات طيّبه خداوند، به نيكوكاران
- وجوهى ديگر، كه در معنای «حيات طيبه» گفته شده است
- مراد از استعاذه به خدا از شيطان، هنگام قرائت قرآن
- گروهى كه شيطان بر آنان تسلط دارد
- اشاره به حکمت مسأله نسخ و پاسخ به خرده گيرى مشركان، در آيه شريفه
- اتهام مشركان به پيامبر «ص»، در ارتباط با مسأله نسخ
- توضيحى در باره تثبیت ایمان مؤمنان، با نزول آيات ناسخ
- پاسخ خداوند به افتراى مشركان به پیامبر «ص»
- بحث روايتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ «103»
و البتّه ما مىدانيم كه مخالفان تو مىگويند: جز اين نيست كه بشرى آن (قرآن) را به او مىآموزد. (اينگونه نيست، زيرا) زبان كسى را كه (اين قرآن را) به او نسبت مىدهند غير عربى ونارساست، در حالى كه اين (قرآن) زبان عربى روشن است.
جلد 4 - صفحه 583
نکته ها
گويا در مكّه شخص غير عربى زندگى مىكرده وكفّار به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله تهمت مىزدند كه معارف قرآن را از او مىآموزد و به خدا نسبت مىدهد، در حالى كه:
- چگونه دو نفر كه زبان يكديگر را نمىدانند بهم آموزش مىدهند؟
- چگونه در آن زمان هيچ كس ادّعا نكرد كه من معلّم پيامبر هستم؟
- چگونه سخنانى كه در مدّت 23 سال و در شرايط گوناگون نازل شده بايكديگر هيچ اختلافى ندارند؟
- چگونه خود معلّم ادّعاى پيامبرى نكرد؟
- چگونه فرياد و مبارزه طلبى قرآن كه اگر حتّى يك سوره مثل آن بياوريد از حرفم برمىگردم را، كسى تاكنون پاسخ نداده است؟
- چگونه مىتوان در زمان جاهليّت سخنانى گفت كه امروز دانشمندان به گوشهاى از اسرار آن هم نرسيدهاند؟
- چگونه كتابى را كه آن همه عربهاى مخالف يك سورهاش را نياوردند، يك غير عرب همه آن را آورد و آموزش داد؟
پیام ها
1- نقل گفتار مخالفان به همراه پاسخ آن، براى روشن شدن ذهنِ مؤمنان، كارى قرآنى است. يَقُولُونَ ... لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ ...
2- اين استدلال كه تا نباشد چيزكى مردم نگويند چيزها، درست نيست. «يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103)
بعد از آن شبهه ديگر منكرين نبوت حضرت ختمى مرتبت صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بيان مىفرمايد:
وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ: و هرآينه بتحقيق مىدانيم ما آن را كه ايشان مىگويند: إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ: جز اين نيست كه مىآموزاند او را آدمى و اين قرآن از جانب خدا نيست. قريش مىگفتند: بلعام نصرانى آهنگر او را تعليم دهد.
چون پيغمبر او را دعوت و چيز مىآموخت، وقتها خدمت حضرت مىآمد، لذا اين نسبت را دادند و اشخاص ديگر را نيز گفتهاند. اصح آن را ابو فكيهه شبها خدمت حضرت قرآن ياد مىگرفت. مشركين گفتند: از اين غلام كلام مىآموزد؛ حق تعالى در رد آنها فرمود:
لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌ: زبان و لغت آن كه ميل نمايند و نسبت دهند قرآن را به سوى او عجمى و گنگ و خالى از فصاحت و بلاغت باشد. وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ: و اين قرآن لغتى است عربى روشن كه شما با وجود كمال فصاحت و نهايت مهارت بر انشائات غريبه، از اتيان به مثل آن عاجزيد. پس ادعائى كه نمائيد كه مىآموزاند عجمى شكسته زبان مر آن
جلد 7 - صفحه 285
حضرت را، كلامى بدين فصاحت و بلاغت، هرآينه بطلانش از آفتاب روشنتر خواهد بود، و چگونه بدين شبهات واهيه و كلمات ركيكه مىتوان خاموش نمود نور آياتى كه تمام عقول بشر را حيران گردانيده نظم و اسلوب لفظ آن، چه برسد به معانى و حقايق و دقايق آن.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِذا بَدَّلْنا آيَةً مَكانَ آيَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما يُنَزِّلُ قالُوا إِنَّما أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْلَمُونَ (101) قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ (102) وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103) إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ لا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (104) إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُونَ (105)
ترجمه
و چون بدل نمائيم آيتى را بجاى آيتى و خدا داناتر است بآنچه نازل مينمايد گويند جز اين نيست كه تو افتراء زنندهئى بلكه بيشتر آنها نميدانند
بگو نازل نمود آنرا روح القدس از پروردگارت بدرستى تا ثابت گرداند آنانرا كه ايمان آوردند و هدايت و بشارت باشد براى مسلمانان
و هر آينه ميدانيم كه آنها ميگويند جز اين نيست كه تعليم ميكند او را انسانى زبان كسيكه منحرف ميشوند از حق بسوى او غير فصيح است و اين زبانى است عربى واضح
همانا آنانكه نمىگروند بآيتهاى خدا هدايت نميكند آنها را خدا و از براى آنها عذابى است دردناك
جز اين نيست كه افتراء ميزنند دروغ را آنانكه نميگروند بآيتهاى خدا و آنگروه آنانند دروغگويان.
تفسير
از ابن عباس نقل شده كه كفّار وقتى حكمى نسخ و بجاى آن حكم ديگرى اثبات ميشد ميگفتند محمّد مردم را مسخره نموده و بخدا افتراء ميزند كه هر چندى حكمى را اظهار و نسخ مينمايد لذا خداوند در مقام ردّ آنها فرموده كه هر حكمى بايد بمقتضاى مصلحت وقت باشد و خدا داناتر است از هر كس بمصالح اوقات و احكام لازمه در هر زمان بر وفق حكمت و مصلحت و اين توهمات فاسده ناشى از عدم علم و معرفت است چون بيشتر مردم نميدانند كه اين احكام از طرف
جلد 3 صفحه 317
خداوندى است كه عالم و بصير و حكيم و خبير است و صلاح و خير بندگانرا ميخواهد كه هر وقت هر چه صلاح آنها باشد بتوسط پيغمبر خود براى آنها بيان ميفرمايد تا هيچوقت بر خلاف مصلحت خودشان عمل ننمايند و اين از نهايت رحمت و لطف و مهربانى و رأفت الهى است و شايد باين جهت قبل از نقل كلام آنها كه جواب شرط است بجمله معترضه و اللّه اعلم بما ينزّل اشاره بجواب فرموده و راضى نشده يك آن آنها در اشتباه باشند و شايد بملاحظه احترام پيغمبر اكرم باشد كه قبل از نقل جسارت آنها تبرئه ساحت مقدّس او شود در هر حال جواب اصلى آنستكه به پيغمبر خود فرموده كه بآنها بفرمايد اين احكام و آيات را من از پيش خود نياوردم و انشاء نكردم بلكه تمامى آنها را جبرئيل كه ملقّب بروح القدس است يعنى روان پاك و پاكيزه از جانب خداوند بر من نازل نموده و او امين وحى الهى است و من هم محمّد امينم كه شما مرا باين صفت شناخته و ناميده بوديد و نتيجه تغيير احكام بر حسب اقتضاء وقت آنستكه وقتى اهل ايمان مشاهده نمودند هر وقت حال ايشان اقتضاء حكمى داشته باشد خداوند بيان ميفرمايد و بدون رعايت حكمت و مصلحت تكليفى نميفرمايد و راضى بزحمت آنها نيست لذا اگر حكمى در زمانى براى مسلمانان مشكل شود آنرا رفع فرموده و حكم آسانترى بجاى آن وضع ميفرمايد بيشتر موجب ثبات قدم آنها در دين ميگردد و آن حكم هدايت و راهنمائى بحقّ و حقيقت است و بشارت بثواب و پاداش اخروى براى اهل اسلام كه مطيع و منقاد او امر حقند در هر وقت و زمان و ادراك نمودهاند مصالح آنرا بعلم و اذعان و مأمونند از اين قبيل شبهات ناشيه از وساوس شيطان و افراد كامله در اين اوصاف آل محمد عليهم السّلام ميباشند چنانچه قمّى ره از امام باقر عليه السّلام اهل ايمان در اين آيه را بآن ذوات مقدّسه تفسير نموده و از جمله عقائد فاسده و اقوال باطله آنها آنستكه ميگويند محمّد معلّمى دارد از جنس بشر كه باو تعليم ميكند قصص و حكايات امم سابقه را و انشاء مينمايد براى او آيات را و آن شخص قمى ره فرموده غلامى بوده ابو فكيهه نام داشته از اهل كتاب كه جديد الاسلام و غير فصيح بوده و بعضى گفتهاند مراد سلمان فارسى ره است و خداوند در مقام ردّ گفتار آنها ميفرمايد زبان و گفتار كسيكه منحرف ميشوند از حقّ بسوى باطل براى نسبت
جلد 3 صفحه 318
دادن تعليم را باو غير فصيح يا داراى عجمه يعنى عيب شباهت بزبان عجمى است و اين آيات بزبان عربى فصيح كه در اعلى درجه فصاحت است نازل شده پس چگونه ممكن است منشى آن شخص اعجم يا عجم باشد و كسانيرا كه تامّل و تدبّر نميكنند در آيات الهى تا بدانند و بيابند كه از نزد خدا است هدايت نميكند آنها را خدا يعنى بحال خودشان واگذار ميفرمايد و مورد لطف و عنايت خود قرار نميدهد در دنيا و در آخرت براى آنها عذاب اليم است و دروغ و افتراء لايق و سزاوار بحال كسانى است كه ايمان بخدا و آيات نازله از نزد او ندارند نه پيغمبر اكرم كه حقيقت ايمان و مظهر آيات الهى است و آنها دروغ گويند نه اهل ايمان كه تصديق نمودند آيات و احكام خدا را و عمل نمودند بر طبق آن چون خوف از عذاب الهى كه ناشى از ايمان بخدا و روز جزا است مانع از هر معصيت و عمل ناشايسته است و آن در مؤمن است نه در كافر و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه مؤمن ممكن است زنا كند و دزدى نمايد ولى دروغ نميگويد و اين آيه را تلاوت فرمود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَقَد نَعلَمُ أَنَّهُم يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِي يُلحِدُونَ إِلَيهِ أَعجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ (103)
و هر آينه ما ميدانيم که اينکه كفّار و مشركين ميگويند جز اينکه نيست که اينکه قرآن را پيغمبر اكرم تعليم گرفته از بشر که او تعليمش داده و حال آنكه لسان آن كسي که اينها الحاد ميكنند باو يعني آن كسي که ميگوييد که پيغمبر را ياد داده عجميست و اينکه قرآن لسان عرب فصيح واضح و روشن است عرب نام خود را عرب گذارده به اينكه كلام او معرب عمّا في الضمير است و ساير لغات را عجم نام كرده که بمعني گنگ که قادر بر تكلم نيست چون كلمات آنها را نميفهميدند چنانچه حيوانات را مثل انعام حيوان عجم ناميدند و حروف منقوطه را که بتنهايي معني ندارد حروف معجمه گفتند و فرق بين عجم و اعجم اينست که عجم كسي را گويند که نسلش از عجم باشد لكن ممكن است مدتي در عرب بوده و زبان عربي را فرا گرفته و بتواند بعربي تكلّم كند و اعجم آن كسي است که قدرت بر تكلم بعربي نداشته باشد از اينکه جهت ميفرمايد (وَ لَقَد نَعلَمُ) چون
جلد 12 - صفحه 190
علم الهي احاطه دارد بكلّ شيء (انّهم) اينکه كفار و مشركين (يقولون) اينکه نسبت را بحضرت رسالت ميدهند (إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ) اينکه قران از جانب پروردگار نازل نشده بلكه بشري تعليم حضرت رسول كرده از قصص انبياء و اخبار سماوي و حال گذشتگان و نحو اينها خداوند براي دفع توهم آنها و تكذيب مقال آنها ميفرمايد (لِسانُ الَّذِي يُلحِدُونَ إِلَيهِ أَعجَمِيٌّ) البته اينها شخص معيني را که با پيغمبر تماس داشته و از طوائف عرب نبوده يا از فارس يا از روم بوده در نظر داشتند خداوند ميفرمايد اينکه شخص را که شما الحاد ميكنيد يعني شريك قرار ميدهيد اصلا قدرت بر تكلم عربي ندارد مفسّرين در تعيين اينکه شخص هر كدام كسي را گفتند و چون مدركي ندارند اعتبار ندارد فقط ميگوييم خداوند نام او را ذكر نفر ده چون خود مشركين ميدانستند كرا ميگويند ميفرمايد آن كس که شما ميگوييد اصلا قدرت بر تكلم بلسان عرب ندارد (و هذا) يعني اينکه قرآن مجيد لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ شما که خود را افصح عرب ميدانيد قدرت بر اتيان بيك سوره آن نداريد چه رسد شخص اعجمي که قدرت بر تكلّم عربي نداشته باشد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 103)- سپس به بهانه دیگر، و یا صحیحتر، افترای مخالفین به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله اشاره نموده، چنین میگوید: «و ما میدانیم آنها میگویند: این آیات را بشری به او تعلیم میدهد» (وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ).
قرآن با یک پاسخ دندان شکن خط بطلان بر این ادعاهای بیپایه میکشد و میگوید: اینها توجه ندارد، «زبان کسی که قرآن را به او نسبت میدهند عجمی است، در حالی که این قرآن به زبان عربی فصیح و آشکار (نازل شده) است» (لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ).
از این آیه به خوبی استفاده میشود که اعجاز قرآن تنها در جنبه محتوای آن نیست بلکه الفاظ قرآن نیز در سر حدّ اعجاز است، و کشش و جاذبه و شیرینی و هماهنگی خاصی که در الفاظ و جمله بندیها وجود دارد مافوق قدرت انسانهاست.
نکات آیه
۱- إخبار و پرده بردارى خداوند از توطئه هاى مخفیانه کافران و مشرکان علیه حقانیت پیامبر(ص) و قرآن (و لقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلّمه بشر)
۲- کافران و مشرکان، قرآن را در میان مردم خود، آموزه هاى فرد عجمى به پیامبر(ص) معرفى مى کردند. (و لقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلّمه بشر ... أعجمىّ) عجمى دانستن قرآن، از پاسخ خداوند که فرمود: «لسان الذى یلحدون إلیه أعجمىّ ...» به دست مى آید.
۳- آموختن قرآن از بشر، یکى از تهمتهاى کافران و مشرکان به پیامبراسلام(ص) بود. (و لقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلّمه بشر)
۴- پیامبر(ص) در ارائه کتابى به نام قرآن، از هیچ انسانى کمک نگرفته است. (نزّله روح القدس من ربّک ... و لقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلّمه بشر)
۵- اعتراف ضمنى مخالفان پیامبر(ص) به اینکه هیچ یک از عربها قدرت ارائه مطالبى مانند قرآن را ندارند. (و لقد نعلم أنهم یقولون إنما یعلّمه بشر لسان الذى یلحدون إلیه أعجمىّ) با توجه به اینکه آنان قرآن را آموزه افراد عجمى دانسته و مى گفتند: پیامبر(ص) نزد آنان این مطالب را فرا گرفته است، روشن مى شود که آنان مطالب قرآن را بسى فراتر از آنچه در توان خودشان هست، مى دانستند.
۶- کوشش مخالفان پیامبر(ص) بر غیر الهى جلوه دادن قرآن کریم (یقولون إنما یعلّمه بشر)
۷- قرآن، در قالب زبان عربى فصیح و روشن نازل شده است. (لسان الذى یلحدون إلیه أعجمىّ و هذا لسان عربىّ مبین)
۸- بیان فصیح و روشن قرآن در قالب زبان عربى، گویاترین دلیل بر القا نشدن آن توسط فردى عجمى (غیر عرب) بر پیامبر(ص) است. (لسان الذى یلحدون إلیه أعجمىّ و هذا لسان عربىّ مبین)
۹- فصاحت عالى قرآن و بیان روشن آن، مورد قبول همگان حتى کافران و مشرکان (و هذا لسان عربىّ مبین) استدلال خداوند در ردّ ادعاى کافران، مبتنى است بر آنکه فصاحت قرآن مورد قبول آنها باشد.
۱۰- نسبت دادن قرآن به بشر، نسبتى ناروا و دور از حق است. (لسان الذى یلحدون إلیه أعجمىّ) در مفهوم «الحاد» انحراف از حق نهفته است.
موضوعات مرتبط
- خدا: افشاگرى خدا ۱
- قرآن: افترا به قرآن ۱۰; افشاى توطئه علیه قرآن ۱; بی نظیرى قرآن ۵; دلایل وحیانیت قرآن ۸; رد عجمیت قرآن ۸; عربیت قرآن ۷; فصاحت قرآن ۷، ۸; کتمان وحیانیت قرآن ۶; وحیانیت قرآن ۴، ۱۰
- کافران: افشاى توطئه کافران ۱; تهمتهاى کافران ۲، ۳; کافران و فصاحت قرآن ۹
- محمد(ص): افشاى توطئه علیه محمد(ص) ۱; اقرار مخالفان محمد(ص) ۵; تلاش مخالفان محمد(ص) ۶; تهمت تعلم به محمد(ص) ۲، ۳
- مشرکان: افشاى توطئه مشرکان ۱; تهمتهاى مشرکان ۲، ۳; مشرکان و فصاحت قرآن ۹
منابع