يُلْحِدُون
«الحاد» در اصل از مادّه «لَحْد» (بر وزن مهد)، به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قبر کنده مى شود، «لحد» مى گویند. سپس به هر کارى که از حدّ وسط، تمایل به افراط و تفریط پیدا کند «الحاد» گفته شده، و به شرک و بت پرستى نیز به همین جهت «الحاد» اطلاق مى گردد. منظور از «الحاد» در اسماء خدا این است که الفاظ و مفاهیم آن را تحریف کنیم. یا به این گونه که او را به اوصافى توصیف نماییم که شایسته آن نیست، همانند مسیحیان که قائل به تثلیث و خدایان سه گانه شده اند. یا این که صفات او را بر مخلوقاتش تطبیق نماییم، همچون بت پرستان که نام بت هاى خود را از نام خدا مشتق مى کردند، مثلاً به یکى از بت ها «اَلّلات» و به دیگرى «العُزّى» و به دیگرى «مَنات» مى گفتند که به ترتیب از «الله»، «العزیز» و «المَنّان» مشتق شده است. یا همچون مسیحیان که نام خدا را بر عیسى و روح القدس مى گذاشتند. و یا این که صفات او را آن چنان تحریف کنند که به «تشبیه» به مخلوقات یا «تعطیل» صفات و مانند آن بیانجامد. و یا تنها به «اسم» قناعت کنند بدون این که این صفات را در خود و جامعه خویش بارور سازند.
«یُلْحِدُونَ» از مادّه «إِلْحاد» در اصل از «لحد» (بر وزن عهد) گرفته شده، و به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گیرد، و به همین جهت، به حفره اى که در یک جانب قبر، قرار گرفته «لحد» گفته مى شود، سپس به هر کارى که از حد وسط، به سوى افراط و تفریط متمایل شود، «الحاد» گفته اند. اطلاق این کلمه بر «شرک و بت پرستى و کفر و بى دینى»، نیز به همین مناسبت است.
ریشه کلمه
- لحد (۶ بار)
قاموس قرآن
لحد و الحاد به معنى عدول و انحراف از استقامت است وسط قبر را ضريح و قسمت منحرف آن را لحد گويند در لغت آمده: «لَحَدَ اِلى فُلانٍ: مالَ اِلَيْهِ - لَحَدَ عَنْهُ: عَدِلَ وَ اِنْحَرَفَ» همچنين است الحاد. [فصّلت:40]. آنانكه درباره آيات ما انحراف مىكنند و از استقامت عدول مىنمايند بر ما مخفى نيستند [اعراف:180]. انحراف در اسماء خدا آنست كه صفات خدا را از قبيل رازق، خالق، معبود و غيره به ديگران نسبت بدهيم و اين مفاهيم را مال آنها بدانيم چنانكه مشركان و غاليان كردند يُلْحِدُون را از باب عَلِمَ يَعْلَمُ و باب افعال هر دو خواندهاند. ملتحد: به معنى پناهگاه و محل ميل است زيرا پناه برنده به آن ميل مىكند [جن:22]. بگو كسى از خدا به من پناه نمىدهد و جز او پناهگاهى نتوانم يافت. [كهف:27]. * [نحل:103]. نقل شده در مكّه غلامى بود نصرانى از اهل روم به نام بلعام كه مىگفتند قرآن از جانب خدا نيست بلكه بلعام به آن حضرت تعليم مىدهد به قول ضحّاك مىگفتند: سلمان فارسى قصص قرآن را به او مىآموزد به قول ديگر بنى حضرمى غلام داشتند به نام يعيش يا عائش كه اسلام آورد و به قولى دو نفر غلام بودند نصرانى از اهل عينالتمر به نام يسار و خير كه كتابى داشتند و به زبان خود مىخواندند. (مجمع). به هر حال از آيه فهميده مىشود كه كفّار شخص معيّنى را در نظر گرفته و در پى بهانهجوئى مىگفتند: قرآن را او تعليم مىدهد و از جانب خدا نيست و خدا در جواب مىگويد: زبان آنكه به او ميل مىكنند و قرآن را به او نسبت مىدهند عجمى و غير فصيح ولى اين قرآن عربى روشن است. يعنى: مىدانيم كه مىگويند: قرآن را بشر به او مىآموزد ولى زبان كسى كه... بقيّه جواب در آيات بعدى است. * [حج:25]. مفعول «يُرِد» محذوف است. در جوامعالجامع و كشّاف گفته «بِاِلْحادٍ - بِظُلْمٍ» دو حال مترادفاند يعنى: هر کس در آن (مسجد الحرام) قصدى از روى انحراف و ستم كند او را از عذاب دردناك مىچشانيم. بعيد نيست كه باء در «بِاِلْحادٍ» زائد و براى تأكيد و در «بِظُلْمٍ» براى ملابست و الحاد مفعول «يُرِد» و تقدير «يُرِدْ اِلْحاداً بِظُلْمٍ» باشد يعنى هر كه در آن ميلى ظالمانه اراده كند...